داکتر هارون امير زاده

آ يا باز سازی افغانستان  ارزش  اشغال را  داشت؟

آخيراً بحثی  دلچسپی ميان  مايک اون برين وزير تجارت،سرمايه گزاری و روابط خارجی کشور بريتانيا و طارق علی دانشمند بريتانيوی پاکستانی تبار  مولف کتاب های: « تصادم بنياد گرايان:  جنگ های صليبی، جهادها و  مودرنيته » و « بوش در بابل: مستعمره سازی مجدد عراق»  صورت گرفت. اين بحث  بگونه انتقادی عمدتأ پيرامون مشکلات که افغانستان در دو سال گذشته دست و گريبان بوده با تبادل ايمل صورت گرفته است. فکر می شود   تبادل افکار ميان اين دو شخصيت بريتانوی  پيرامون  کشور ما در جاييکه اکنون صحنه اصلی بازی ها  است، لزوم اشتراک و قضاوت  خبرگان  افغانستان را نيز به ميان می آورد.

مايک عزيز!

جای بسيار مسرت است که آقای حامد کرزی در کنفرانس حزب کارگر در کنار رهبر محبوب آن( تونی بلير. م) ظاهر شد. دو سياست مدار دوست داشتنی واشنگتن توانستند وفاداری  احزاب شان را به اثبات برسانند. اما شارون مهربان و چلبی نتوانستند صداقت خودرا امسال نشان دهندوشايد اين کار را در سال آينده کنند؟

 تفاوت ميان بريتانيا و افغانستان قبل از همه درين است که در افغانستان اپوزسيون قوی و جود دارد. کرزی در افغانستان آنقدر با اتکاء  به خود شهرت دارد که نه حدود  صلاحيت اش از محوطه کابل فرا ترمی رود و نه هيچ افغانی را اجازه محافظت خويش می دهد. متباقی بخش های کشور يا بدست گروهای مختلف جبهه متحد اداره میشود و يا بدست بازماندگان گروهای طالبان قرار دارد.

 هدف اساسی اشغال افغانستان دست گيری و يا قتل بن لادن ، ملا عمر و به زنجير پيچ کردن اعضای القاعده  تشکيل می داد. اما نتايج آن شکست مايوس کننده برای آمريکا ييان چيزی ديگری به دنبال نداشته است. چنانچه گشت و گزار خوش و خندان آقای لادن باکلاه چترالی و معاونش در دامنه های هندو کش که ويديوی آن امسال بنمايش گذاشته شد بيانگر اين حقيقت تلخ است که جنگ عملأ با تروريزم درينجا بگونه غم انگيز  به ناکامی مواجه شده  است.

بيرون راندن طالبان از قدرت هميشه هدف دومی را تشکيل میداد.اما وضعيت زندگی مردم يقينأ بهتر از گذشته نيست. بازسازی کشورعملأ به  مزاخ تبديل شده . مسله آزادی زنان افغانستان را که در اوايل توسط  خانم بوش و خانم بلير  با شور و هيجان  بيان میشد امروز به هيچ مبدل شده. مبالغ هنگفت صرف غذا  و منازل رهايشی برای عساکر غربی میشوند تا صرف بهبود زندگی شهروندان افغانستان جنگ زده. و در واقع اينها فرجام بدی خواهند داشت طوريکه برای شوروی ها در سال های 80 داشت.  ترس از آن دارم که جنگ ديگر در انتظار اين کشور نباشد.

 دوست شما، طارق.

طارق گرامی!

ايراد گيری  بسيارنيش زننده  و منفی بافی بيش از حد منجر به  اشتباهات جدی می شود.  من زمانيکه از غرب کابل با سواری موتر عبور می کردم، مشاهده کردم که هيچ خانهء بدون داغ جنگ بيست سال اخير باقی نمانده است. از صحبت ام با مردم  دانستم که مردم از سرنگونی طالبان  با اشک شادی استقبال  کردند . زنها ديگر مجبور نيستند  در زير چادری خود را  پنهان کنند و دختران می توانند راهی مدارس شو ند. من خودم  از مکتب نابينايان جهت سپردن ماشين آلات برای آنان  ديدن کردم که قبلأ طالبان آنرا تخريب نموده بودند. من نمی دانم شما از کدام « شکست» صحبت می کنيد که مردم از آن هرگز حرفی به زبان نمی آورند. البته آنهايکه با حمله نظامی عليه تروريزم و طالبان مخالفت کردند به آرزوهای اين مردم بی اعتنا اند. اما شما صرف در يک زمينه حق بجانب استيد که واقعاً درين کشور کوهی از مشکلات و جود دارد.  قاچاق سالاران مواد مخدر، فقر شديد و بی عدالتی بی داد ميکند. همچنان درين کشور حوادث تروريستی وجود دارد و دولت نياز  جدی دارد تا حيطه قدرت خويش را خارج از مرز های کابل گسترش دهد.

 بلی، وقت زياد در کار است تا  نابسامانی های انباشته شده دهه های اخير از ميان برداشته شوند. اما امروز اين اميد واری نسبت به هر وقت ديگر  تقويت يافته که با مبارزه دشوار می توان بر بد بينی شديد غلبه کرد. من از تلاش ها و اراده مردمانی که دوباره دست به سازندگی و اعمار مجدد می زنند شگفت زده شدم. هرچند کرزی يک انسان معمولی است ولی او دست به انجام کار های فوق العاده بزرگ می زند تا دموکراسی را  بروی مخروبه ها  رايج سازد. هيچ تضمينی  و جود ندارد که او درين امر کامگار شود اما ما بايد با استفاده از تمام امکانات او را درين زمينه حمايت کنيم. خوشبختانه ملل متحد و جامعه جهانی تا هنوز پشت خود را به طرف افغانستان نگشتانده اند. هنوز مبالغ زيادی صرف اين کشور می شود، باز سازی اين کشور کاری مشکل است و وقت زياد را در بر می گيرد اما اين کار ارزشی زحمت را دارد.

 با تمنيات نيک، مايک.

 محترم مايک!

  شما مثل  ناشر روز نامه« پراودا»   به نظر می رسيد که من با  اودر سالهای 80 در مشاجره بودم. (پراودا « Pravda»  به معنی« حقيقت» ارگان نشراتی حزب کمونست  شوروی سابق بود.م).

اين مرد نيز مثل شما من را متهم کرد که  پيامد اشغال افغانستان را توسط قوای شوروی سابق  با بدبينی قضاوت می کنم. واقعيت اينست که روس ها در مودرن سازی( عصری سازی) شهر های افغانستان عملأ توفيق يافته بودند.  زمينه انکشاف معارف برای همه بشمول دختران مساعد ساخته شده بود، و تعدادی خانم ها توانستنه بودند در امور تعليم و تربيت مصروف شوند و تعداد ی شفاخانه ها چندين برابر به سرعت افزايش يافتند. اين در حالی بود که ريگن و تاچر از مجاهدين ريش غلو حمايت نموده آنان را برای رسانه های غربی«  هم طراز پدر ملت ما»  معرفی می کردند و عملأ آنها بودند که اساس طالبان را گذاشتند.

من شک دارم که  گروهای غربی در حال حاضر قادر به انجام  تجدد  گرايی حتا جزءی  نظير شوروی سابق در افغانستان شده بتوانند. آيا کشور های غربی که خود هنوز با مشکل  ايجاد رفاه اجتماعی  و خصوصی سا زی هر چيز در خانه  شان دست و گريبان اند ، می توانند يک جامعه بهشت دموکراتيک را در افغانستان ايجاد کنند؟

حجاب پوشی هنوز درين کشور مروج است و من ترس دارم  مردانيکه به حمايت واشنگتن در قدرت قرار دارند به تقويت آن ادامه خواهند داد. زنها به ديده بانان حقوق بشر گفته اند که آنها از ترس خشونت و بد رفتاری خود را در زير چادری پنهان می کنند. افزون بر آن وزرا در  تخريب خانه های مردم  مصروف اند،   اختلاص و خشونت مقامات بلند پايه نظامی و ملکی يک امر معمولی شمرده می شود. و اين يک واقعيت زندگی مردم اين کشور شمرده می شود.

بازسازی درين کشور تا کنون بسيار کم صورت گرفته، مبلغ 4.5 بيليون دالری کمک در توکيو برای باز سازی اين کشو ر وعده داده شده بود تا کنون مبلغ نا چيز آن پرداخته شده است. قرار تخمين بانک جهانی برای باز سازی افغانستان در حدود 11 بيليون دالر ضرورت است. پيدا نمودن 11 بيليون دالر برای مخارج جنگ و اشغال اين کشور کاری مشکلی نبود اما چرا پيدا نمودن پول بخاطر باز سازی زيربنای اقتصادی و اجتماعی اين کشور ناممکن پنداشته می شود. البته اين يکی از نمونه های جنگ های قبلی بوده که متجاوزين بيشتر مشکل آفرينند تا مشکل کشا . کشور های غربی تلاش میکنند که صرف از منافع خود دفاع کنند و بس.

 طوريکه همه ميدانند کرزی بيچاره از مدت ها است که مثل رفيق اش  خليلزاد در خدمت استخبارات ايالات متحده قرار دارد، و  مقام فعلی اش را ببرکت اوبد ست  آورده. اما چنين معلوم می شود که  کرزی نمايندگی از هيچ کسی در افغانستان نمی کند. می ترسم   آقای کرزی عليرغم محافظت اش از جانب آمريکايی ها ممکنست روزی سر به نيست  شود.

 دوست شما، طارق.

طارق عزيز!

 من فکر نمی کنم که اکثريت افغانها نظريات خير انديشانه شما را پيرامون اشغال افغانستان توسط شوروی ها تائيد نمايند. بياييد بجای تعقيب تعصب سياسی به راه حقايق روان شويم، موافق هستيد؟ درست است که در توکيو مبلغ 4.5 بيليون دالر وعده شده بود اما اين مبلغ برای پنج سال تعهد شده بود نه برای يک سال که متأسفانه شما متوجه آن نشديد. مبلغ زياد اين پول در حال آمدن به افغانستان است و در پنج سال آينده در اختيار اين کشور گذاشته خواهد شد. بگونه مثال تا کنون مکاتب دو باره باز شده، درمانگاهها فعال شده اند و  سرک  کابل- جلال آباد در  زير ساختمان است.1.8 بيليون دالر سال گذشته به مصرف رسيده و تنها بريتانيا درآغاز امسال مبلغ 45.5 ميليون پوند سترلينگ را برای اين کشور تهيه نموده است. بريتانيا برای 5 سال آينده مبلغ 322 ميليون پوند برای بازسازی اين کشور متعهد شده است که 122ميليون پوند بيشتر از تعهد يست که در کنفرانس توکيو نموده بود.

بلی، با اين مقدار پول نمی توان جامعه بهشت دموکراتيک اعمار کرد.  فکر می شود افغانها مثل ما  مصمم اند تا انتظار  جامعه خوشبخت را از طريق آوردن صلح و ايجاد زندگی معياری امروزی بکشند. اما وضع آنقدر تاريک نيست طوريکه شما آن را به تصوير می کشيد. کرزی تاکنون بهشت نساخته است اما او مجبور هم نخواهد بود تا چشم طمع به اجلاس حزب جديد کارگر داشته باشد. او در پرتو دست آوردهايش قادر خواهد شد که حمايت مردم اش را در انتخابات2004 بدست بياورد.

 باتمنيات نيک، مايک اون برين.

 جناب مايک !

 يگانه هدف من از ياد آوری پيرامون تجاوز شوروی ها اين بود که آنها مثل واشنگتن اصلاحات را به حيث نيرنگ بکارمی گرفتند. استدلالی که شما اکنون میکنيد همانند است، اما تفاوت اش در اينست که تجدد و اصلاحاتی را که روس ها در افغانستان به پيش می بردند نسبت به شما بمراتب موفق تر بود. تصادفاً ارقامی را که شما قبلأ توصيح داديد از هر طرف به چالش ها مواجه است. اکثريت مهاجرين بر گشته از پاکستان به کشور شان مجبور شدند که دوباره راهی پاکستان شوند. نظم و قانونيت اصلأ وجود ندارد  حتا در بخشی کابل .

  تحميل يک رژيم دست نشانده  توسط ناتو هزاران ميل دور از پايگاه آن ، غير قابل دفاع است و هيچ مقدار بمب خوشه ای حلال مشکلات شده نمی تواند.

تعدادی بسيارافغانها از اين اشغال پشتيبانی نمی کنند. زود و يا دير شما مجبور به بيرون کشيدن نيروهای خويش از اين کشور خواهيد شد. بعداً چه خواهد شد؟ جبهه متحد درين کشور فرمانروايی خواهد کرد و يک  گروهی جديد توسط اردوی پاکستان به زور داخل اين کشور خواهد شد. اما اين بار پاکستان بچه های خود را با ريش های تراشيده  و با لباس های غربی داخل اين کشور خواهد کرد که به ذوق رسانه ها و  شبکه تلويزيونی فاکس نيز ساز گار باشد. اين سربازان مودرن توسط نزديک ترين کشور متحد شما يعنی پاکستان نيروهای ريش دار جبهه متحد را جاروب کرده و کابل را اشغال خواهند نمود.

 اميد وارم آقای مايک شما به اين زودی ها به عنوان رهبر ضد جنگ در درون حزب جديد کارگر تبارز نماييد اما نه نمونه هون.( جيف هون وزير دفاع فعلی بريتانيا- م). او نيز زمانی يک وزير پايين رتبه در امور خارجی بود و به گزافه گويی تمايل داشت. من بسيار جدی اين مسله را مطرح می سازم  و فکر می کنم که  شما از مقام  حکومت فعلی استعفا بدهيد و استعداد خويش را در راستای برنده شدن حزب تان در انتخابات آينده به مصرف برسانيد. ممکنست حزب جديد کارگر در انتخابات آينده پيروز شود اما عملأ دلايلی برای برنده شدن را از دست داده است.

با احترام طارق.

 طارق گرامی!

 از ايمل و توصيه برای آينده بنده ممنون ام. من با اين حکومت باقی می مانم و اين حکومت متعهد به باز سازی افغانستان  باقی خواهد  ماند.

شما ارقام ذکر شده من را با کلماتی« از هر طرف با چالس ها» و دلايل مبهم مورد ترديد قراداده بوديد، می شود برايم نام ببريد؟

 من با تاييد اين حقيقت که امنيت هنوز درين کشور يک مسله است با شما هم نظر ام. اما شما چه پيشنهادی در زمينه داريد؟ پيشنهاد میکنيد که افغانها را برای  يک جنگ داخلی ديگر رها کنيم، فرض کنيم ما يک گروهی ضد جنگ هم باشيم؟

 من موافقم که به مسله امنيتی بايد توجه شود. در حدود 300 سرباز بريتانيا در کنار سربازان کانادايی و ديگران مصروت تامين امنيت درين کشور اند. تيم های بازسازی ولايتی که قبلأ ايجاد شده اند مصروف حل مسايل جنگسالاری درين کشور اند. در 23 سال گذشته  برای اولين بار است که مردم افغانستان صاحب حکومت خودی و اردوی ملی می شوند که نمايندگی از تمام مردم افغانستان می کنند. اينها چيزهای خيالی نيستند. 90% هيروين وارد شده در بريتانيا از افغانستان می آيد. مسله امنيتی باعث میشود که کشت ترياک درين کشور افزايش يابد، اما اگر ما موفق شويم کشت ترياک را تا 2013 درين کشور ريشه کن کنيم اين بدان معنا است که ما هم برای افغانها و هم برای بريتانيوی ها  کمک نموده ايم. ما در حال حاضر برای افغانها کمک مالی ميکنيم تا کشت جاگزين را برای خوردن و فروش به عوض کشت خاش خاش  مورد استفاده قرار دهند. ما درين کشور بهشت ساخته نمی توانيم اما می توانيم رنج های آنان را کاهش دهيم.

بهر ترتيب، اگر مردم افغانستان  کرزی را نمی خواهند انها می توانند در لويه جرگه و يا در انتخابات سال 2004 به او رای ندهند.می خواهم اين را خاطر نشان کنم که کرزی را بايد از طريق انتخابات بر کنار کرد نه توسط مرمی!

  سلامت باشيد، مايک اون برين.

مايک گرامی!

نخست، بايد گفت که اين کار غيرعملی است . زيرا،  در افغانستان حکومت نماينده مردم اصلأ وجود ندارد و  به هر دلايلی که شما  برای لويه جرگه ها حکمت قايل شويد  آن ها   تجمع رهبران قبيلوی اند که می شود ايشان را  به آسانی در بازار آزاد  خريد. در وزارت خارجه شما صرف بااوراق سرو کار داريد. امپراطوری بريتانيا  در گذشته عين نيرنگ را بازی می کرد که امروز می کند. اين حقيقت که دوست جانی جانی شما کرزی يک دست نشانده واشنگتن است به مشکل می توان پنهان کرد.

انتخابات 2004 در افغانستان همانند انتخابات دوران استعماری بريتانيا در عراق خواهد بود. چنانچه نتايج انتخابات آن وقت  را يک اجنت بريتانيا « جرگه کبير زور گويان» ناميده بود.

 دوستم مايک! هيچ يکی از اين ها خيالی نيستند. ماجرای افغانستان يک جنگ ناتمام انتقام گرايانه بيش نيست. دخالت  اروپايی ها هرگز درين ماجرا کدام سودی نخواهد بخشيد. اگر حزب جديد کارگر نيت مستعمره ساختن اين کشور دارد بهتر است آن را بگونه آزاد مورد بحث قرار دهد.  استعمار گران بريتانوی در گذشته ا ز افغانستان چه سودی  بردند که امروز  ببرند؟

 پيرامون مسله حياتی آينده شما و  کرزی می شود که بحث بيشتر کرد، اما در حال حاضر من  نگران  شما هستم.

 بااحترام، طارق.

 

 

 محترم طارق!

در لحظه حاضر شما عملأ  بدون کنايه گويی  جنجال برانگيزانه و تحريک گرانه اما گزرا، راهی ديگری را برای گفتمان باقی نه گذاشته ايد. من به عنوان يک وزير بايد طوری کار نمايم که بريتانيا بتواند افغانها را در باز سازی کنونی کشور شان ياری رساند. دوران استعمار سپری شده و هر رهبر غربی که اين را درک کرده نتواند احمق است. غرب افغانستان را آباد کرده نمی تواند. افغانستان را بايد خود افغانها   آباد کنند و غرب بايد درين عرصه صرف به آنان کمک نمايد و سپس نيروهای  خارجی  از اين کشوربيرون سا خته شوند.  حضور  طولانی ما در افغانستان بايد متضمن دموکراسی واقعی درين کشور شود.

 بلی ، لويه جرگه نواقص داَشت اما در آن وقت ازين بهتر نمی شد. انتخابات سال آينده بهتر خواهد بود. معيار کار بهتر شدن آن است و هيچ گاه همه چيز مکمل نمی باشد. تمام تلاش ما دراين است که برای افغانها ياری رسانيم. اين را بلير وعده داده و ما در اجرای آن کار می کنيم. ارقامی را که من تذکر دادم پول ماليات دهنده  گان کشور ما است که در اختيار افغانها قرار می گيرد.

 تفاوت من با شما در اين است که من به عنوان وزير کشور بريتانيا مسًول انجام دادن وظايف ام هستم. اما مسًوليت شما به عنوان نويسنده انتقاد کردن است و بس. معيا ر زحمات من بهتر شدن زندگی افغانها است در حاليکه برای شما تاثير گزاری بر ذهنيت  عامه پيرامون حزب کارگر است. من تا هنوز معتقد هستم که ما میتوانيم حتا با نگرش آرمانگرانه به چيز های خوبی دست يابيم اما نه شما. بناً ما به حمايت خويش به افغانها ادامه خواهيم داد اما شما به عيب جويی نسبت به سياست های ما ادامه خواهيد داد.  با وجود آن از تبادل افکار باشما لزت بردم، کمی انتقاد سالم باعث بهبود کار در وزارت ام خواهد شد!

با اميد کامگاری تان، مايک.

ΩΩΩ

 برگردان: توسط داکتر هارون امير زاده

منبع: The Guardian Unlimited

 لندن- 17 اکتبر 2003

Tele/ fax: 44+ 208 4227827


بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت