داکتر هارون امير زاده

پاکستان و تجارت بردگان افغا نی

درين اواخر در کنار افزايش توليد و قاچاق مواد مخدر  و آثار باستانی،   قاچاق فرزندان ما به خارج از کشور نيز به گونه نگران کننده باز تاب بين المللی يافته است. چنانچه  برخی سازمانهای جهانی حقوق بشر نيز نگرانی شان را پنهان ننموده و از فروش و قاچاق کودکان به ويژه دختران خورد سال به خارج از کشور خبر دادند. هرچند درين اواخر شاهد بر گشت يک تعداد کودکان از عربستان سعودی به کشور نيز بوديم. اما اين ها نمونه های کوچکی از ميان هزاران کودکان آواره و يتيم، معلول و معيوب، گرسنه و بيسواد، است که  مادران و پدران بگونه های مختلف در دونيم دهه اخير قربانی داده اند.      

 يکی از عناصر تراژيدی ملی ما در 23 سال گذشته خريد و فروش فرزندان ما برده وار در بازار های تجارت جهانی کودکان تشکيل داده  است. پاکستان تا هنوز يکی از اين بازار هاست که اکثريت امتعه تجارت برده اين کشور را فروش کودکان ما به ويژه برخی دوشيزه گان و نو بالغان دختر تشکيل می دهد که  در دونيم دهه گذشته تعدادی را از طريق مزايده در اختيار روسپی خانه های خود و کشور های مسلمان عربی قرار داده است.

برای اينکه به گوشه از اين قبيل جنايات نابخشودنی و ضد بشری پی برده باشيم درينجا لازم می بينم که گزارش آقای اندری بوشل را که خود شاهد فروش فرزندان ما در پاکستان بوده و در سايت انتر نت در سال 2002 انتشار يافته بود و همچنان بنده برگردان آن را در آن موقع در برخی نشرات بيرون مرزی و داخال کشور به چاپ رسانيده بودم، اينک اين بار ترجمه آنرا از طريق انتر نت  خدمت آگاهی  دوستان قرار می دهم.

شاقه کاری در پاکستان به اشکال گو ناگون صورت می کيرد. در دو دهه گذشته هزاران خانواده افغان که از جنگ ها و خشک سالی های متواتر سه سال اخير شديدأ رنج برده اند به پاکستان پناهنده  شده اند. آنها به کار های خيلی طاقت فرسا پرداخته حتا جان کودکان خويش را به معرض خطرات جدی قرار داده اند.  اما در پاکستان در کنار شاقه کاری تجارت برده نيز مروج است.

هزاران خانواده افغان با عبور از مرز وارد ايالت صوبه سرحد پاکستان می شوند که در آنجا اصلأ قانونی وجود ندارد. خانواده های پناهنده افغان که باخود نه پول دارند و نه دست رسی به غذا  به آسانی به دام شکارچيان برده می افتند.

 هرچند بردگی بطور رسمی در پاکستان منع است اما درين بخش پاکستان کمتر قوانين در زندگی عملی می شود.  و در عين حال افغانهای پناهنده درين جا هيچ گونه مدارکی قانونی هم در دست ندارند. بنأ قانون و دولت هم در دفاع از حقوق آنها و در جلوگيری از برده شدن شان عمل نمی کند.

درمناطق قبايلی  معمولأ مرد ها در انتظار شکار خانواده های نو وارد افغانستان به پاکستان هستند. اصلأ مردان قبايلی بامبلغ 80 الی 100دالر آمريکايی دختران را از آن خانواده های فقير که توان غذا دادن به فرزندان شان را ندارند، می خرند.

 درجمرود در ميان مجتمع های زياد يک عمارت بزرگ مربوط به خان عجاز است( شايد اين اسم اصلی او نباشد). خود  خان يک انسان صحتمند و تنومند بود ، لنگی سبز- زيتونی به سر داشت ( همان رنگی که مورد علاقه طالبان بود) و بطور متواتر دانه های تسبيح  خود را به صدادر می آورد. او همچنان با ريش سفيد بيل مانندش که با لباس سفيدش نيز هم خوانی داشت، تصوير يک مرد روحانی را ترسيم می نمود، اما او  يک مرد تجات پيشه بود. او اشيا می فروخت و عملاً انسان می فروخت.

در ساختمان اصلی مجتمع اتاق 30 در 40 فت قرار داشت که بعد از پايين شدن از زينه ها، صالون(هال) اصلی شروع می شد که مزين به قالين های افغانی شده بود و در حقيقت  همه مهمانان به آنجارهنمايی می شدند. اين همان دربار خان بود که با بالشت ها به عوض چوکی ها آراسته شده بود. افزون بر آن درين جا چلم ،چاينک چای سبز و بشقاب های پسته که بالای ميز گذاشته شده بود جزء ضروريات صالون در نظر گرفته شده بود.

مهمانان  دعوت شده که هر يک خريداران بودند  و يک ديگر شان را خوب می شناختند بطور تدريجی وارد صالون شده ،اخذ موقع می کردند. برای ژورنالست سفيد پوست غربی مثل من که مشکل زبانی هم دارم و با لباس  محلی به تنم در ميان آنان کمی ناراحت کننده است.

 سر انجام باتکميل همه مهمانان صحبت ها با اشاره ميزبان خاموش می شود و خان وارد صالون می شود. در ديگر صالون باز می شود و يک خانم مسن روی چملک که لباس سياه به تن دارد دخترکی را  با خود تا به سر ستيژ می آورد. اين دخترک که دارای  اندام باريک  و شرمندوک است و عمر بيشتر از 14 سال ندارد، جلد اوکمی سرخ رنگ به نظر می رسد، مثل اينکه با ليف(کيسه) شديدأ پالش شده باشد. و حتا موهای او هنوز تر به نظر می رسيد. او کميز(پيراهن) نيم تنه يی و تنبان به تن داشت که صرف در همين جا مروج  است.

خان که هنوز دانه های تسبيح عبادت خويش را يکی پی ديگری بدل می کرد، تاريخچه مختصر دخترک را به حضار توضيح داد. وی در توصيف دخترک گفت که ا و باکره است و باهيچ کسی رابطه جنسی نداشته است. اين صفات او همراه با ترکيبی از خصوصيات ديگری از قبيل اندام باريک، چشم های آبی- سبز گونه قيمت او را بطور ويژه بلند برد.

مزايده به سرعت آغاز شد و هنوز 15 دقيقه از آن نگذشته بود که يکی از خريداران تقاضا کرد که می خواهد دخترک را تفتيش کند. در نتيجه خانم کهن سال پيراهن دخترک را برداشت و پستان های او را به حضار نشان داد و هم چنان دهن او را باز کرد تا همه خريداران دندان های او را که کاملأ سالم بودند، ببينند.

 درين شب بيشتر از15 دختر بفروش رسيد که صرف چهار تن آنها « دست نخورده» بودند، هر چند به قول خان همه آنها باکره بودند. چنانچه خان می گفت:" من بهترين ها را می خرم". او درين شب مبالغی هنگفتی پول بدست آورد در حاليکه اجنت های او کودکان را بين 80 تا 100 دالر می خرند.

 يک دختر 14 ساله ديگر به مبلغ 165000 روپيه پاکستانی که معادل 2750 دالر آمريکايی می شد به فروش رسيد. در آنجا چنين زمزمه شد که دخترک به دوبی برده می شود. اما ديگر دختر ها چندان بخت خوب نداشتند. دختر ديگر که 18 ساله بود و چشمان سياه روشن داشت و  باکره هم بود ولی با مردان تقارب داشته است به يک حلقه روسپيان شهر لاهور به مبلغ 2450 دالر فروخته شد. هرچند مردها در ظاهر چنين وانمود می کردند که  گويا دختران را به منظور ازدواج می خرند اما اين واقعيت نداشت. اکثريت دختر ها به منظور روسپی گری خريداری می شدند و خوشبخت ترين شان خدمه در خانه ها می شدند.

 اما سرنوشت کودکان پسر کاملأ روشن بود. اکثريت آنان بحيث کارگر انتخاب می شدند و مستقيما به کارخانجات برده می شدند.  تعدادی پسران برای شتر  نگهبانی برای شيخ های عرب فروخته شدند. و به گفته خان  آنها برای شتر چرانی خيلی مناسب اند.

ΩΩΩ

ترجمه و تلخيص : داکتر هارون امير زاده

لندن- 23 اکتبر 2003

منبع : The Pheoenic.com







اسلام گرايی بمثابه بلشويسم نو

مضمون حاضر توسط مارگريت تاچر صدر اعظم سابق بريتانيا نخست در سال 2002 در نيويارک تايمز و سپس در ماه فبروری همان سال در روزنامه گا ردين چاپ بريتانيا بن نشر رسيد.

هرچند از نشر اين مضمون بيشتر از يک سا ل میگذرد و درين مدت  جهانيان شاهد جهان کشايی آمريکاييان و بريتانوی ها تحت بهانه مبارزه با تروريزم بودند. چنانچه به قول تاچر " کار زار ما عليه تهديد تروريزم  در افغانستان بايد همزمان کار ناتمام ما  در عراق را نيز به پايان رساند". درين مدت  عملأ    کار اشغال عراق را مطابق به پيش بينی خانم تاچر به اتمام رسانيدند. اما هنوزمشکل به نظر می رسد که آرمانهای جهانکشايی تاچر(بريتانيا) و آمريکا در سرکوب مقاومت و رستاخيز ملی در حال تشکل  مردم عراق و ديگر مردمان آزاده و بيگانه ستيزی منطقه دست آوردی داشته باشد.                                                                               

 باوجو دگرگونی های غافلگيرانه در عرصه جهانی در يک سال اخير، ممکنست برخی نکات  مقاله خانم تاچر هنوز ارزش چشم انداز مجدد را داشته باشد. اينک برگردان آن تقديم میگردد. 

" من فکر می کنم که در نگاه خودم يک ملتی نجيب و قدرتمندی را می بينم که خود را هيجان زده می يابد مانند يک مرد نيرومندی که تازه از خواب برخاسته و کاکل هايش را د ر حال تکان دادن است".  اين کلمات ميلتون دقيقأ وضيعيت فعلی آمريکا را بيان می کند.  جهان پس از يازدهم سپتمبر شاهد جمع آوری نيرو و فراخوان متحدين توسط آمريکاييان   به منظور پيش برد جنگ ناتمام عليه دشمنان خودش و ما در سراسر جهان بودند. امروز آمريکا هرگز آن آمريکای قبلی نيست .  حقيقتأ اکنون بيش از هر وقت ديگر اين به اثبات رسيده که اين کشور هم برای خودش و هم برای جهانيان نه صرفاً بنام بلکه  عملأ يگانه ابرقدرت جهانيست که  از حد اعلی برتری نسبت به تمام رقبای بالفعل و با لقوه اش برخوردار است.

در عين حال جهانی خارج از امريکا نيز هرگز همان جهان قبلی نخواهد بود. امروز در جهان تهديد ها از استقامت های مختلف سر بلند نموده اند. اما ناگفته نبايد گذاشت که تا زمانی که آمريکا رهبری تکنولوژی جهان را در انحصار خود داشته باشد هيچ چالشی چانس موفقيت را در مقابله با برتری اين کشور در جهان ندارد. يقينأ اين برتری آمريکاييان به نوبه خويش در تامين صلح و ثبات در جهان موثر است.

 بوش حق بجانب بود طوريکه برای مردم آمريکا خاطر نشان می نمود که در حال حاضر ارزش ها و منافع غرب و متحدين ا ش  باتهديد  کشنده مواجه است و  بنأ جای برای خود نمايی وجود ندارد. زمان آن فرارسيده که اين تهديد ها را قاطعانه سرکوب کرد. چنانچه همين اکنون تهديد تروريست های اسلامگرا کار ارگانهای امنيتی کشور های غربی را خيلی دشوار ساخته است تا در جلوگيری از آن اقدامات پيش گيرانه نمايند. بايد گفت که دشمنان ما يک مذهب نيست ، زيرا اکثريت مسلمانان  از اعمال تروريستی سپتمبر متأثر شدند.

 هر چند هيچ يکی از کشور ها رسمأ مسًوليت حادثه تروريستی سپتمبر را بدوش نه گرفته اند، اما باوجود آن به مشکل می توان انجام حادثه مزکور را بدون حمايت کدام دولتی امکان پذير دانست. به نظرم بهتر است اسلام گرايی در حال رشد را با کمونيزم سابق همسا ن بناميم. زيرا اسلامگرايی امروزمثل بلشويزم ديروز يک دکترين نظامی است. اين يک ايدولوژی متجاوز گر است که توسط فداييان متعصب مجهز با تسليحات نظامی  به پيش برده می شود. ما بايد مانند زمان مقابله باکمونيزم نياز به يک استراتيژی جامع برای مدت طولانی داريم تا اسلاميسم را نيز شکست بدهيم.

مرحله نخست اين استراتيژی بايد نظامی باشد که همين اکنون با حملات بالای تروريستان در افغانستان اجراشده و در حال اتمام يافتن است.

 به نظرم باو جود اينکه حکومت افغانستان نيازمند حمايت خارجی است، اما آمريکا نبايد خود را مصروف اعمار مجدد اين کشور پر مخاطره کند. شايد کسی با اين نظر موافق نباشد و استد لال کند که درس بحران فعلی اينست که عامل ظهور تروريزم بی توجه ای  به  کشور های بحران زده است. اما در عمل فکر می کنم اين يک شوخی بی مزه بيش نيست. زيرا دخالت در امور کشور های بحران زده تلويحأ به معنی تجاوز  در سطح جهانی  تعبير شده که تقريبأ هر کس به غير عملی بودن آن واقف است.

 درس مهم اينست که غرب ناکام ماند و نتوانست به موقع  بطور شايد و بايد عليه القاعده و رژيم های پناهنده آن وارد نبرد میشد.  برای آمريکا بحيث ابر قدرت جهانی بهتر خواهد بود که تمام نيروی  خود را صرف  عرصه های نظامی سازد نه در ساحات اجتماعی . بهتر است مسله ايجاد جامعه مدنی و نهاد های دموکراتيک  در افغانستان برای ديگران گذاشته شودو چون در زمره ديگران بريتانيا نيز شامل است پس ما بايد اين را درک کنيم که چه چيز درين کشور قابل تطبيق است و چه چيز غير عملی است.

 مرحله دوم مقابله با تروريزم بايد متوجه مراکز ديگر تروريزم اسلامی در افريقا، جنوب – شرق آسيا و جاهای ديگر شود. اين موضوع قبل از همه با استخبارات ورزيده، ديپلوما سی زيرکانه ، تعهدات نظامی گسترده و پيگيری نياز دارد. دشمنان ما در طی ساليان طولانی  مواضع خودرا تحکيم نموده اند و  آنها را نمی توان به آسانی و بدون مقاومت شديد خونين از جاهای شان بيرون راند.

 مرحله سوم مقابله با آن کشور های است که تروريزم را حمايت میکنند و در تلاتش بدست آوردن سلا ح های کشتار دسته جمعی هستند. ما قاعدتأ اين دسته کشور ها را  دولت های « دهشت افگن» می خوانيم. من متعقد هستم اگر در دام توهمات نه افتيم ياد نمودن اين کشور ها به اين نام کدام اشتباه رخ نمی دهد. زيرا اين کشور ها در تمام حالات از راه انتخاب شده خويش دست بردار نيستند. به گونه مثال ايران و سوريه هردو از جمله منتقدان قاطع  اسامه بن لادن و طالبان در رابطه به حوادث يازدهم سپتمبر بودند. با اين همه آنها دشمنان ارزش های غرب و منافع ما می باشند.آنها باتمام نيرو تروريزم را تقويت میکنند و  مد ت هاست که  با ارسال نيرو ها بر عليه اسراييل خشونت ها را در اين کشور بر انگيختند. ايران از مدت هاست در تلاش ساختن موشک های دور برد  می باشد که قادر به انتقال کلاگک اتمی است.

در جمله نکوهش گران حادثه سپتمبر  يکی هم کشور ليبيا است که از غرب نفرت دارد و مشتاقانه در انتظار انتقام گيری است. ودر همين سلسله می توان از  سودان که مسًول کشتار هموطنان خود بنان اسلام  است نام برد و کوريای شمالی کيم جان ايل را که سرگرم توليد راکت های بالستيکی دور برد است که قادر  به انتقال سر گلوله اتمی، بکتريالوژيکی و شيميايی  است نيز برشمرد.

 بدون شک دشمن انگشت نمای ما صدام حسين است. اگر ثبوتی در کار است اين است که کار ناتمام ديروز ما، درد سر  امروز  ما شده. صدام هرگز به تقاضاهای ما گردن نمی نهد. در واقع هدف او کاملأ روشن است يعنی توليد سلاح های کشتار دسته جمعی و  تهديد عليه ما.

 چگونه و چه وقت صدام را از قدرت برداريم  اين ها پرسش های مهمی اند. ما باز هم برای حل اين معضله به استخبارات نياز داريم. تقويت نيروهای داخلی عراق مثل حمايت از نيروی های داخلی مقا ومت افغانستان  ضروری پنداشته می شود. احتمالأ حمله به عراق نيروی نظامی اضا فی را نيز می طلبد. متحدين آمريکا قبل از همه بريتانيا بايد از تصميم بوش در رابطه با عراق را حتمأ بايد قويأ حمايت کند.

حوادث يازدهم سپتمبر يک يادگار وحشتناک است که آزادی ما نياز به هوشياری هميشگی ما دارد. اما ما برای مدت طولانی بيدار نبوديم. ما کسانی رادر خانه خويش پناه داديم که از ما نفرت داشتند،ما کسانی را تحمل کرديم که ما را تهديد کردند و همچنان ما کسانی را خود مختار گزاشته بوديم که سر انجام مارا تضعيف کردند. و در نتيجه بگونه مثال ما در مقابل موشک های باليستيکی که می تواند به شهر های ما حمله ور شود ، بی دفاع باقی مانده ايم. دفاع سيستم موشکی اين وضيعيت را تغير خواهد داد. اما اين تغيرات بگونه ژرف همين اکنون بايد آغاز شود.

 غرب در مبارزه عليه رژيم های تبهکار نيازمند عزم راسخ و بلند بردن قابليت سطح دفاعی خود است. خبر خوب اينست که آمريکا ريس جمهوری دارد که قادر است به خوبی از عهده اين نيا زمندی ها بر می آيد.

ΩΩΩ

 برگردان : داکتر هارون امير زاده

 لندن، 25 اکتبر 2003

منبع: گاردين-12 فبروری 2002

44+ 2084227827تلفون/فاکس:


بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت