کانديدای اکادميسين سيستانی

ملالی جويا

 

شير زنی از ديار فريدون داد گستر و از تبار کاوهً آهنگر

اگر در روزگاران پيشين کاوهً آهنگر بر ضحاک ماردوش ، آن نماد ظلم و بيداد بشوريد و مردم را به قيام فراخواند و اگر فريدون پوزهً ضحاک ماردوش را بخاک ماليد ، و مردم ما را از شر بيداد و ستم يک جبار تاريخ نجات داد ، خاطرهً اين شهامت به اسطوره پيوست و جزو افسانه ها گشت ، اما اينک ملالی جويا از ديار فريدون برتارک تاريخ وطن ما طلوع کرده است تا پوز و چانه ضحاکان روزگار ما را درهم بکوبد و داد مظلومان بخواهد. او در لويه جرگهً قانون اساسی جديد ، به پا خاست و خطاب به نمايندگان گفت : در اينجا در صف اول لويه جرگه جنايتکارانی ديده ميشود که دستان شان به خون ملت آلوده است ، بهتر است اينها بجای دخالت در قانون اساسی در دادگاههای ملی يا بين المللی محاکمه گردند... اين سخنان با کف زدنهای برخی از نمايندگان لويه جرگه بدرقه شد و طوفانی به پا کرد.

 

يکی از زنان با شهامت افغان که بيگمان روح ملالی ميوند را شاد ساخته ، ملالی جويا ، نمايندهً زنان ولايت فراه در لويه جرگه تصويب قانون اساسی ( از 14 تا 31 دسمبر ) ميباشد. بنابر گزارش بی بی سی  ، روز سه شنبه پنجصد نمايندهً حاضر درلويه جرگه در ده کميته پنجاه نفری تقسيم شدند و از جمله در راس چهار کميته رهبران تنظيمهای جهادی چون ، آقای ربانی ، آقای سياف ، آقای محمدی و آقای محسنی و دو نفر ديگر از روحانيون برگزيده شدند تا پيشنويس قانون اساسی را مورد بحث و تبادل نظر قرار دهند ، ملالی جويا که جوان ترين نمايندگان حاضر در لويه جرگه است ، در آغاز کار جلسهً چهارشنبه ، نسبت به تقسيم و ترکيب کميته های ده گانه اعتراض داشت. و فرياد زد : به جوانان فرصت اظهار نظر بدهيد و اجازه يافت تا در پشت مکروفون قرار بگيرد. او ابتدا بر نحوهً تقسيم نمايندگان در کميته های ده گانه اعتراض کرد و آنرا برای بررسی واقع بينانه و مؤثريت زنان در اين کميته ها نا مناسب ارزيابی کرد و سپس خطاب به جلسهً لويه جرگه گفت : «  شما جنايتکاران و کسانيکه دست شان به خون ملت آلوده است ، در اين کميته ها جا داده ايد ، همه آنها را در يکجا جمع کنيد تا ببينيم بار ديگر بر سرنوشت مردم چه ميکنند؟ او افزود که : آزموده را آزمودن خطاست و گفت : آنهايی که آتش جنگ داخلی را افروخته اند ، ووطن را به ويرانی کشانيده اند ، بهتر است بجای دخالت در کار تصويب قانون اساسی ، در دادگاه های بين المللی محاکمه شوند. »

اين سخنان ملالی جويا که فرياد حق طلبانهً مليونها انسان درد رسيدهً کشور است ، چون پُتک کاوه برسر جنايتکاران فرود آمد و آنها را به عربده کردن واداشت. جنايتکاران مثل اينکه خود را در پای ميز محاکمه ديده باشند ، با دست پاچگی داد و فرياد راه انداختند و خود را مدافعين اسلام خواندند و در مقام تقدس پريدند و دور خود به اصطلاح خط قرمز کشيدند که : هيچکسی حق ندارد از جنايات جنگی و جنايتکاران انتقاد کند و الا چنان و چنين خواهد شد.

با چنين ذهنيتی بسوی ملالی جويا ، زنی که جز شجاعت حقيقت گويی ، نه تفنگی بر شانه داشت و نه راکتی تا جنايتکاران را يکباره نابود ميکرد ، پيش تاختند و با فحش و دشنام او را از گفتن و افشای بيشتر جنايات مانع شدند. بدينسان گروهی از منسوبان تنظيمی با ايجاد اخلال و نا آرامی خود را به جايگاه رئيس جلسهً لويه جرگه رسانيدند. نخستين کس از اعتراض کنندگان محمدصديق چکری داماد آقای ربانی از اعضای حزب جميعت اسلامی ، که يکی از گروه های اصلی جنگ داخلی است با سخنان خشونت آميز فضای جلسه را متشنج کرد. سپس صبغت الله مجددی رئيس لويه جرگه که خود از رهبران جهادی است و در دورهً حکومت دوماههً خود بار ها ناروايی مجاهدين را نکوهش ميکرد ، به دفاع از مجاهدين پرداخت و با برافروختگی « ملالی جويا » را مورد توبيخ و انتقاد شديد قرار داد و در آخر از نيروهای امنيتی خواست تا ملالی جويا را از تالار جلسه اخراج کنند !

ريس لويه جرگه نبايد چنين ميکرد

درد آور اين بود که رئيس لويه جرگه آقای مجددی نخستين رئيس دولت اسلامی افغانستان به جای آنکه آب بر آتش اين اعتراض کنندگان بريزد خود هيزم بيار اين آتش گرديد و با برافروختگی به توبيخ و انتقاد از ملالی جويا و تحسين و تمجيد از مجاهدين پرداخت و در اخير اتهام های ،« کمونست » و « کافر»  و«تحريک» شده را باردوش ملالی کرد ودستور داد تا او را از سالون لويه جرگه اخراج کنند . آقای مجددی کاری کرد که عقل سليم و سنت افغانی آنرا  نمی پذيرد. رئيس جلسه بايد بيطرفانه عمل ميکرد و از مجاهدين و رهبران تنظيمی که خود بدان منسوب است جانب داری نميکرد. ما علت تشنج را موضع گيری خصمانه او نسبت به ملالی جويا و طرفداری از عناصر تنظيمی ارزيابی ميکنيم.

اين برخورد غير مدبرانه و غير احترام کارانه رئيس لويه جرگه دسته در بيل اعتراض کنندگان گذاشت و به چکری ها و منصورها موقع داد تا داد و فرياد خود را توام با توهين و دشنام نسبت به ملالی بلند کنند. طبعا اينگونه برخورد  در برابر يک زن که پس از سالها رنج و اسارت در کنج خانه ، خواسته بود صدای خفه شدهً خود و صد هزار مادر داغديده را در يک مجمع بزرگ ملی ابراز کند ، مگر از جانب قوماندانان جهادی بيرحمانه توهين شد. جنگ سالاران در آدم کشی چنان خو کرده اند که اگر نيروهای انتظامی مداخله نميکرد با فتوای  « کفر » و « کمونست » آقای مجددی ، ملالی جويا را ميکشتند و خم به ابرو نمی آوردند ، مگر همين جهادی ها نبودند که در روز روشن در پيش چشم همهً مردم داکتر عبدالرحمن وزير هوانوردی را کشتند و بخاطر دستان بخون آلودهً خود به خانهً کعبه پرواز کردند ؟ کشتن ملالی جويا که نه مقام وزارت داشت و نه پشتوانهً جهادی و حزبی دارد ، برای آنها از خوردن آب آسان تراست و خوب ميدانند که در شرايط موجود هيچکسی نميتواند از آنها حساب بگيرد.

براثراين موضعگيری خصمانهً رئيس لويه جرگه و ديگر گروه های افراطی متاسفانه ملالی جويا را نيز نيروهای امنيتی از تالار خارج کردند و ساير نمايندگان را که در اطراف ميز هيئات رئيسه گرد آمده بودند متفرق ساختند. بدنبال آن عبدالرب رسول سياف يکی ديگر از رهبران جهادی که در کشتار مردم کابل دست کمی از ربانی و حکمتيار ندارد ، نيز به عنوان اعتراض کننده پشت مکروفون رفت و ده دقيقه در توصيف کارنامه های مجاهدين و مقاومت شان با ابرقدرت شوروی صحبت کردو گفت : 95 درصد از نمايندگان لويه جرگه را مجاهدين تشکيل ميدهند و اين نشان ميدهد که مردم از مجاهدين حمايت ميکنند و دراخيراز اعضای لويه جرگه خواهش نمود تا به کار اساسی خود بپردازند.

شماری از نمايندگان زن در لويه جرگه وقتی اين برخورد را در مقابل ملالی جويا ديدند شوکه شدند و با زحمت و احتياط تلاش کردند به جايگاه هيئات رئيسه رفته به دفاع از ملالی جويا بپردازند. مگر امکان صحبت برای شان ميسر نشد و فقط خواستار عفو خانم جويا شدند و سرانجام رئيس لويه جرگه اجازه داد که ملالی ميتواند در جلسات حضور داشته باشد. سپس يکی از نمايندگان معترض پيشنهاد نمود که خانم جويا بايد از مجاهدين عذرخواهی کند و تعداد ديگر اين پيشنهاد را تائيد کردند ، اما خانم ملالی جويا حاضر به عذرخواهی نشد. و بالاخره رئيس مجلس موضوع را پايان يافته اعلام کرد و از نمايندگان خواست تا به کارعادی خود ادامه دهند.

واکنش ها در سطح ملی و بين المللی به حمايت از ملالی جويا :

پس از آنکه سخنرانی خانم جويا به ذايقهً جنايتکاران در جلسه بد خورد و با ايجاد تشنج کار جلسهً لويه جرگه را مختل کردند. زنان نماينده در لويه جرگه در يک کنفرانس مطبوعاتی در هوتل انتر کانتی ننتل شرکت کردند و از موضعگيری ملالی جويا حمايت خود را ابراز داشتند. داکترنادره از نمايندگان ولايت بلخ گفت : زنان در مقابل توهين و تهديد نسبت به ملالی خاموش نه نشستند و بر اثر مقاومت ايشان خانم جويا دوباره اجازهً ورود به جلسات را يافت. اما افراطيون منسوب به جميعت اسلامی برای بی اثر کردن کنفرانس مطبوعاتی نمايندگان زنان شام همان روز در مقابل محل خوابگاه خانم جويا تجمع اعتراض آميزکردند. اين مسئله سبب شد تا دفتر سازمان ملل در کابل ، حفاظت از ملالی جويا و خانوادهً او را رسما بعهده بگيرد. همچنان گفته شده که قوماندان نيروهای بين المللی کمک به امنيت افغانستان ( ايساف ) نيز تدابير ويژه ای برای امنيت اين خانم و خانواده اش در نظر گرفته اند. در عين حال سيما سمر رئيس کميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان اعلام کرد که اين کميسيون در بارهً تفتيش عقايد در لويه جرگه بزودی واکنش نشان خواهد داد.

يک روز بعد ازاين حادثه عفو بين المللی ضمن نامه ای عنوانی رئيس لويه جرگه، حمايت خود را از سخنان خانم جويا ابراز داشت و تاکيد نمود که آزادی بيان حق مسلم افراد است و نمی بايد دراين مجلس بزرگ ملی افغانها که برای تصويب يک قانون اساسی ديموکراتيک گردهم آمده اند ، کسانی را که نظر و عقيدهً خود را بيان ميکنند ، مورد تهديد يا توهين قرار بگيرند ، خانم جويا نام شخص يا گروه مشخصی را نبرده بلکه بطور کلی از جنايتکاران و آنانيکه دست شان بخون مردم آلوده است نام برده است. بنابرين رئيس لويه جرگه بايد سعی کند تا فضای امنی برای خانم جويا و ساير نمايندگان لويه جرگه درجريان جلسات فراهم کند.

به گزارش بی بی سی به سلسلهً حمايت از خانم ملالی جويا 450 تن از زنان روشنفکر فراه روز بيستم دسمبر در مقابل دفتر سازمان ملل متحد در فراه دست به تظاهرات زدند و ضمن قطعنامهً سه فقره ای يک بار ديگر سخنان ملالی جويا را صدای اعتراض همه زنان و مادران افغانستان دانستند. و از رئيس لويه جرگه خواستند تا از خانم جويا نمايندهً زنان فراه عذر خواهی کند. اين تظاهرات از طرف مردم شهر فراه اعم از دکاندار و روشنفکر و اهل کسبه حمايت شد.

درراستای اين حمايت ها ، کميته هم آهنگ کنندهً انجمن های فرهنگی افغانها مقيم اروپا با برگزاری جلسه يی ، تحولات اخير لويه جرگه ، خاصه روز چهارم را برسی کرد و در نتيج پشتيبانی خود از سخنان ملالی اعلام کرد و ضمنا مدال طلايی « ملالی ميوند » را به پاس شجاعت بی نظير ملالی جويا نماينده ولايت فراه در لويه جرگه ، اهدا کرد.

در ادامهً اين پشتيبانی ها ، 200 تن از زنان روشنفکر مزار شريف نيز در مقابل دفتر سازمان ملل در شهر تجمع کردند و حمايت خود را از ملالی جويا که صدای مليونها زن درد رسيده را بگوش جهانيان رسانيده ابراز داشتند و خواستار حقوق مساوی زنان با مردان در قانون اساسی جديد شدند. همچنان اين زنان خواهان محاکمه جنايتکاران گرديدند و تسريع پروسهً خلع سلاح عام و تام را از دولت تقاضا کردند.

بدينسان سخنان ملالی جويا نه تنها در داخل کشور مورد استقبال مليونها انسان مصيبت رسيده از دست آدمکشان جهادی قرار گرفت و او را محبوب ترين چهرهً انقلابی به مردم ما معرفی نمود ، بلکه در سراسر جهان نام ملالی جويا به عنوان يک زن آگاه و حق طلب و شجاع افغان ، سرخط مهمترين خبر روزنامه ها و رسانه های گروهی معتبر بين المللی گرديد. بسياری از نهاد های فرهنگی و سياسی و مدافع حقوق بشر همنوايی خود را از ملالی جويا ابراز داشتند و برخورد غير ديموکراتيک اعتراض کنندگان را در مقابله با ملالی جويا تقبيح کردند. ملالی جويا با اين سخنان دادخواهانه خود پشتيبانی وسيعی در سطح جهانی جلب کرد و به عنوان يکی از نمايندگان واقعی زنان و مردم کشورهای اسلامی در قلب مردم آزادی خواه منطقه بسرعت جای گرفت.

احسنت بر چنين زن شجاعی که خطر کرد و فرياد در گلو خفه شدهً مليونها زن و مرد داغديده از دست تفنگ سالاران جانی را بگوش جهانيان رسانيد. درود فراوان ما نثار او باد و نثار مادری باد که چنين فرزندی به جامعه تقديم کرده است. شير مادر حلالت باد ملالی عزيز !  همه روشنفکران و همه عناصر آگاه از تو حمايت ميکنند و تو تنها در قلب مردم درد رسيدهً افغان نه که در قلب تمام زنان منطقه جای داری! روزگاران برتو خجسته باد ای شير زن شجاع افغان !

قرار معلوم خانم جويا اکنون درحمايت نيروهای بين المللی صلح ( ايساف ) قرار دارد و از محل اقامت حمايتی خود دو روز بعد از آن جريان با گزارشگر بی بی سی مصاحبه ای انجام داد که روشنگرانه و به مراتب از سخنان رئيس لويه جرگه پخته تر بود. بخشی از مصاحبهً او را از حافظه اينجا باز می آورم :

ملالی جويا در برابر اين سوال که آيا او عضو کدام جريان سياسی و از جمله « راوا » ( جميعت زنان انقلابی افغانستان ) است يا خير ؟ بصراحت گفت : او در هيچ سازمان ويا جريان سياسی عضويت ندارد و فقط فضای سياسی کشور به او کمک کرده است تا سياسی بينديشد و در پی منشاء و علاج درد و مصيبت مردم خويش باشد. خانم جويا افزود که او يک زن افغان است و مسلمان ولی آگاه است و علت بدبختی مردم خود  و از جمله زنان را بخوبی ميداند. او گفت که جامعه مرد سالار افغانی به زنان هيچگونه حقی قايل نيست و الا در برابر سخنان من اينگونه واکنش نشان نميدادند. اين واکنش بيانگر خصلت مردسلارانه جامعه ماست. خانم جويا علاوه کرد که در لويه جرگه قبل از او به مراتب سخنان شديد تر ابراز شده ولی گوينده چون مرد بود با عکس العمل روبرو نشده ، اما تنها در برابر سخنان او چنين واکنشی به عمل آمد. خانم جويا در مورد سن و درجهً تحصيل خود گفت : در 4 ثور 1357 ( 24 اپريل 1978 ) متولد شده و اکنون 25 سال دارد ، تا صنف 12  درس خوانده  و بعد بجای ادامه تحصيل بفکر خدمت به مردم مصيبت ديدهً خود افتاده و از تحصيل صرف نظر کرده است. او گفت :  مدت چهار سال را در کمپ های مهاجرين سپری کرده و دو سال در هرات کورس های سواد آموزی برای زنان را بطور مخفی پيش ميبرده و باری بخاطر اينکار خود از جانب طالبان تهديد شده است. خانم جويا در پاسخ اين پرسش که آيا بعد از اظهار اين سخنان از کسانی که وی آنها را جنايتکار خوانده ترس ندارد ؟ گفت : من اگر از جنايتکاران ترس ميداشتم آن سخنان را به آدرس شان نمی گفتم ، من از گفتن حقايق ولو به مرگ من بيانجامد بيم ندارم ، ولی آنچه برای من اهميت دارد تاثيريست که مرگ من بر مردم ستمديده کشور برجای خواهد گذاشت. خانم جويا از ناحيهً خانوادهً خود اظهار نگرانی نمود و افزود که افراطيون فاميل او را در دورهً حکومت انتقالی چندين بار تهديد کرده اند. خانم جويا اکنون دريک « انجوی » خارجی در ولايت فراه شامل کار است و گروهی از زنان در مرکز ولايت فراه را آگاهی ميدهد و کمک ميکند. ملالی جويا از تمام هموطنان خود که او را حمايت کرده اند تشکر نمود. در سخنان ملالی جويا صداقت و متانت احساس ميشد و از گفتار او درستی و راستی آشکار بود و احسنت برچنين شيرزنی شجاع که از بيان حقيقت باکی ندارد.

پس از مصاحبه  او با بی بی سی معلوم شد که خانم جويا دختر با استعداد و خود جوشی است که هرچه آموخته از پدر و مادر و اقارب خود در فراه که مردمان آگاه استند آموخته و خانواده او در تکامل شخصيت او نقش موثر داشته اند. نه کدام جريان سياسی ديگر. بنابرين نبايد از نام اين شخصيت فرزانه و انقلابی کسی ديگری سوء بهره برداری کند و او را بناحق به اين و آن جريان سياسی نسبت بدهد. زيرا اين کار سبب ميگردد تا اين سخنان او را نوع تحريکات گروه سياسی خاصی جلوه داده ، بی اثر نمايند و حتی در نابودی فزيکی او اقدام کنند.

همين اکنون رياست عمومی امنيت ملی ( که بخشی از قدرت های جهادی است ) اعلام داشته که خانم جويا را پس از ختم لويه جرگه بخاطر توهين به مجاهدين مورد تعقيب و بازرسی قرار خواهد داد و در عين حال يک تاپهً اتهام به عضويت در سازمان زنان انقلابی افغانستان ( راوا ) را هم بر پشت او مهر کرد. اما مصاحبهً او با بی بی سی نشان داد که او عضو « راوا » نيست.

اين زنگ خطر ما را بياد سرنوشت گردانندگان هفته نامهً آفتاب ميرحسين مهدوی و علی رضا پيام می اندازد که بخاطر انتقاد ازاعمال رهبران تنظيمی ، ابتدا به زندان سپرده شدند و سپس در ظرف کمتر از دو هفته حکم اعدام از طرف ستره محکمه ( که در گرو سياف وهابی  است ) صادر گرديد ، ولی خوشبختانه که اين دو روزنامه نگار از دام دژخيمان پريدند و خود را تا پاکستان رسانيده به کاناد و ناروی پرواز کردند ، و الا کشته ميشدند. اکنون هم خانم ملالی جويا را يک چنين خطری تهديد ميکند.

ما به مقامات حقوق بشر افغانستان و از آن طريق به نمايندگی دفتر ملل متحد در افغانستان پيشنهاد ميکنيم تا خانم جويا ، اين گوهر گرانبهای افغان را به بيرون از کشور منتقل کنند و تا زمان استقرار صلح و ثبات سياسی و حکومت قانون در افغانستان ، تحت حمايت خود قرار بدهند و هر وقتی که فضا برای زندگی او در کشور مساعد شد ، برگردد و در خدمت مردم قرار گيرد.

 

جنايتکار کيست ؟

آقای مجددی در دوران حکومت دو ماهه اش بار ها زور گويی ، تجاوز غارت و چپاول دارايی مردم توسط مجاهدين را محکوم ميکرد و به صراحت ميگفت از اين لحاظ او خجالت ميکشد که نام مجاهد را بزبان آورد. بگواهی تاريخ در روز 6 سرطان مطابق 26 جون 1992 که شهر کابل از طرف حکمتيار برای يک شبانه روز به راکت بسته شد و صد ها انسان جان خود را از دست دادند ، آقای مجددی اين سخنان را در مسجد پل خشتی بزبان آوردند که از راديو تلويزيون هم پخش گرديد : «  چه کار هايی که نشد. والله اگر روس ها اين کار ها را کرده باشند ، والله اگر کمونست ها کرده باشند يا هيچکس ديگر. والله ما خجالت ميکشيم که نام مجاهدين را بگيريم. عزتی را که خداوند به مجاهدين داده بود  به زمين زده شده شد».

آقای مجددی مردم سخننان و کار کرد های شمارا به ياد دارند و عملکرد حکومت استاد ربانی و بعد اداره طالبان را هم بخاطر  دارند. چرا ديده و دانسته از اين حقيقت که شهر کابل را مجادين شما خراب کردند ، منکر ميشويد؟

روز هشتم ثور 1371 که شما قدرت دولتی را از رژيم قبلی تسليم ميشديد ، شهر کابل يک شهر سالم و آباد بود. در تمام شهر ده خانه ويران از اثر راکت پرانی های حکمتيار خراب ديده نمی شد ولی با ورود تنظيم های جهادی جنگ فاحشی برسر قدرت دولتی شروع شد و شهر دومليون جميعتی کابل در دوران حکومت ربانی به خاکدان تبديل گرديد. مردمش در غم از دست دادن فرزندان و عزيزان خود داغدار و بيخانه و دربدر به پاکستان و ايران يا روسيه و يا در داخل کشور آوراه شدند . بيش از پنجاه هزار نفر از باشندگان کابل کشته و دوچند آن معلول گشتند و دهها هزاران منزل شخصی و ساختمان های دولتی غارت شد ويا با خاک يکسان گرديد که امروز خاک توده های آنها در هر بخش آن بچشم ميخورد.

شما را به وجدان تان قسم ميدهم بگوئيد که چنداول را با تمام سکنه آن در يک شب از طريق هوا و زمين چه کسی به خاکدان برابر ساخت ؟ آيا فاجعه افشار را فراموش کرده اند ؟ اگر شما در اين پس پيری جرأ ت گفتن حقايق را بخاطر مصلحت های سياسی نداريد بگذار من بگويم که تنظيم جميعت اسلامی ربانی و تنظيم اتحاد اسلامی استاد سياف جمع تنظيم حرکت اسلامی محسنی که درمقابل شورای هم آهنگی مرکب از حزب اسلامی حکمتيار و حزب وحدت و جنبش ملی اسلامی می جنگيدند. در تاريخ دهم فبروری 1993 بيش از چهار هزار نفر بی گناه افشار را در کابل بوسيلهً توپ و مسلسل و بمباردمان بی امان خود قتل عام کردند . اين جنانت جنگی يکی از شواهد انکار ناپذيری است که تمام مردم کابل و مردم افشار که اهل آن بيشتر هزاره اند و قربانی اين قتل عام و فاجعهً المناک شده اند ، آنرا تا هنوز فراموش نکرده اند. پس اگر اين عملکرد ها جنانت نيستند و عاملين آنها جنانتکار ، پس چه نامی برآن ميشود گذاشت ؟ بدون شبهه حکمتيار و گروه های موتلفه با او نيز در اين جنايات وارده بر شهريان کابل شريک استند. تنها تنظيم نجات ملی مربوط به حضرت مجددی و تنظيم محاذ ملی مربوط به پير گيلانی و تنظيم مولوی محمدی در اين ويرانی ها شرکت نداشتند. بقيه همگی تا آنجا که توان داشته اند از کشتن و بستن و غارت وويران کردن دريغ نکرده اند. من تعجب ميکنم که چرا ساکنان محلات افشار و چنداول که اغلب شيعه نشين و بيشترين صدمات را درحکومت استاد ربانی ديده اند ، در يک چنين وضعيتی خاموش ميمانند و لب به سخن نمی گشايند ، باورداشته باشند که اگر بازاستاد ربانی و استاد سياف و شيخ آصف محسنی براريکهً قدرت تکيه زدند ، آن روزگار را بر شما تازه خواهند کرد. جنايات و ناروايی های مجاهدين وابسته به جميعت اسلامی واتحاد اسلامی و حرکت اسلامی به هيچ وجه کمتر از جنايات و ناروايی های حزب اسلامی حکمتيار وجنبش ملی دوستم و حزب وحدت نيست.

به تائيد از سخنان آقای مجددی در دوران حکومت دو ماهه اش دربارهً مجاهدين بايد گفت که به استثنای محدودی از مجاهدين واقعی ، بقيه در لباس مجاهد کشور را به ويرانه مبدل ساختند ، و از کوبيدن ميخ های آهنين بر فرق شهروندان کابل و بريدن پستان زنان و گوش و بينی مردان و شکم دريدن مسلمانان هم وطن خود دريغ نورزيدند. اينان شهر کابل را به ويرانهً تبديل کردند و بيش از يک مليون انسان ديگررا مجبور به ترک خانه و کاشانهً شان ساختند. اينان زنان را شکم دريدند و برهنه برسر چارسو ها انداختند ، اينان لب و گوش و بينی مردان را بريدند و از گوش های بريدهً انسانها حمايل ساختند. اينان مردان را زنده در کوره های خشت پزی انداختند و انسانها را زنده شکم دريدند و از چنگک قصابی آويختند. اينان رقص مرده ها را تماشا ميکردند و زنان باردار را دروضع زايمان برهنه ميکردند و از درد زايمان زنان بجای خجالت لذت ميبردند. اينان تمام دست آورد های مدنی و فرهنگی و اقتصادی و خدماتی و عمرانی کشور را که در طول صد ها سال توسط صد ها هزار انسان دراين کشور ايجاد شده بود ، نابود کردند.

شهيد قهار عاصی که در رژيم دست چپی کابل همواره برای مجاهدين شعر و ترانه ميسرود و فرهاد دريا از تلويزيون پخش ميکرد ، وقتی وحشت و قساوت مجاهدين را را در ويرانی شهر و تجاوز برمال و ناموس مردم کابل ديد ، در وصف مجاهدين اينطور سرود :

در بدر خاک بسر ، کشته ، کبـــــابش کرديد             کـــــــــــور گرديد که بسيار عذابش کرديد

خـــانه ای را که سزاوار پرستيدن بــــــــــــود          مرگتـــــان باد ، که خستيد و خرابش کرديد

مادری را که بجز رنج بسر بر نکــــــــشيد             گيـــــــــتسوانش ببريديد و عتابش کرديد

هـــــــرکسی را که اميدی و تمنايی داشت             ماتمــــــــــــی داده و با زخم مجابش کرديد

خواهری را که دعــــــاگوی جوانی تان بود             داغ در داغ ، به خــــــونابه حجابش کرديد

کودکی کو بلب از خـــــنده چراغی افروخت              طـــــــــعمه آتشـــی از سرب مذابش کرديد

آنــــچه که بود ز فرهنــــگ و شرف آدم را            اندرين شهر بيک « هيج !» حسابش کرديد

و آنچه که از سروحـــــشت بجهان کس نبديد           آوريـــــــــــــد يدبه اين خطه و بابش کرديــــد

عاصی خرابی های وحشت بار کابل را در يک رباعی اينطور به تصوير کشيد :

خون از برو دوش آسمان گلُ بدهد                فرياد زمين قيامت کُـــل بدهد

دوزخ چقـــــــــــد بلـند بايد سوزد                تا تشبيه کوچکی زکابل بدهد

 

اين همه ناروائيها و اين همه ويرانگری  و اين همه کشتار ها زير سر رهبران تنظيمهای افراطی افغان نهفته است که بخاطر کسب قدرت ويا حفظ قدرت هريک افراد وابسته بخود را بجای برادری و تفاهم و گذشت ، بسوی برادرکشی و غارت و چپاول تشويق کرده اند. حال اگر کسی از ميان آگاهان جامعه ، اعمال اين آقايان را به انتقاد بکشد ، انتقاد از خود را توهين به اسلام و توهين به مقدسات دينی قلمداد و فورا انتقاد کننده را تاپهً کمونست و الحاد و تکفير ميکنند ، تا از ادامهً چنين انتقادی جلوگيری کنند به سخن حکيم سنايی گوش دهيم که در بارهً رهبران مذهبی چه نغز گفته است :

وين گروهی که نورسيد ستند         عــــشوه جاه و زر خريد ستند

مه رويان تيره هـــــــــــوشانند             جـــــاه جويان دين فروشان اند

گشته گويا ز بغض يک ديگر        کين فلان ملحد آن فلان کافر

همه از راه صدق بی خبر اند         آدمی صورتند و ليک خرند

همــــــه ديوان آدمی رويند         هــــــمه غولان بيرهی پويند

معنـــــــی ديو چيست؟ بيدادی       تـــــــو به بيدايش چرا شادی ؟

داده فتــــــوا بخون اهل زمين         از ســـــــر جهل و هم از سر کين

همـــه بسيـــــار گوی کم دانند        همــــــــه چون غول در بيابانند

درنفاق و خيــــــانت و تلبيس         در گذشته به صد درک زابليس

هيــــــچ نايافته ز تقوی بوی         تهی از آب مانده همچو سبوی

همـــــــــه در علم سامری وارند          از برون مـــــوسی از درون مارند

 

درپايان يک بار ديگرما اين شجاعت خانم ملالی که را صادقانه فرياد در گلو خفهً شده صد ها هزار مادر داغديده از دست ظلم و ناروايی تفنگ سالاران جهادی را ابراز داشته ، به او و خانواده و مادر بزرگواری که به او شير شجاعت داده تبريک ميگوييم و رساله « سيمای زن افغانان در تاريخ افغانستان »  را که تازه از نوشتن آن فارغ شده ام بنام او هديه ميکنم باشد که قدر اورا پاس داريم  تا ديگرمادران داغديده و خواهران بيدار و آگاه ما از او بياموزند ، و شيرزنانی چون او به جامعه تقديم کنند.

سوئد پايان 20 دسمبر 2003   



بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت