احمد شاه عبادی

هالند

جهان را سياه و سفيد ديدن تا چه وقت؟

در اوضاع و احوال بغرنج و گاه ياس آور کنونی ، ارمان يک افغانستان دموکراتيک وپيشرفته دارای توانايی دفاع از حقوق خود و جامعه عادلانه ممکن است بيش از اندازه آرمانی جلوه کند! مصالح عليای کشور و منافع ملی را از دستبرد بيگانگان دور نگهداشتن ، کشاکش های اجتماعی و مبارزات منافع مختلف را در چارچوب قانون و عدالت مهار کردن ، کينه های شخصی و گروهی را به فراموشی سپردن ووحدت ملی را بار ديگر بازگراندن وگرايش های افراطی را رام کردن و از لغزيدن کشور به ديکتاتوری و تسلط يک گروه آزمند و ناسالم جلوگيری کردن وظايفی اند که از هر جهت هوشياری و فداکاری ميخواهد. از آنجا که هيچ برنامه عمل و اصول عقايدی در برابر انحراف و فساد ، افراط و کوته بينی ، غلبه اميال پست تر برمنطق عالی تر تضمين نشده است ، هيچ ضمانت ذاتی و ساخته شده درخود ، در کار نيست زيرا مردم هستند که سرنوشت برنامه ها و عقايد را تعيين ميکنند ، جز توانمندی جنبشی که نه تنها نارسايی های موجود را رفع نمايد بلکه افغانستان فردا را شکل بدهد به چيزی نمی توان اميدوار بود.

تاريخ ما از درس های فراوان فرا نگرفته مملو می باشد ، ما بارها در نا توانی خود برای همزيستی سالم با يکديگر و حکومت کردن درست برخود، ميدان را به بيگانگان سپرده ايم تقريبا هميشه مغلوب فساد حکومت شده ايم، در اوضاع و احوالی که با اندک تلاش و پايداری می توانستيم از زياده روی صاحبان قدرت جلوگيری کنيم نرمی و سازش نشان داده ايم و هنگاميکه زياده روی ها از حد گذشته است حاضر بوده ايم خود را از چاله به چاه اندازيم ، از هر مدعی دروغين ، حتی از بيگانه آزمند خونخوار استقبال کرده ايم ، هرگاه اميدی اگر باشد در ظهور يک نسل افغان هايی است که گذشته کشور خود را می شناسند ، محدوديت های فرهنگ سياسی افغانستان را تشخيص ميدهند با اين درک و آگاهی ، اراده ساختن يک جامعه آزاد و عادلانه و پيشرفته را در سر می پرورانند ، نه آنها ئيکه می خواهند به هر ترتيب بازگردند و بقيه آنچه را هم که مانده است به خارج ببرند ، نه آنهائيکه مزه زندگی در تنگدستی غربت را چشيده اند و تصميم دارند از هر فرصتی که دست دهد برای بار بستن و گريز استفاده کنند ، نه آنهائيکه به نام يک آرمان ( نامش دموکراسی باشد يا اسلام يا عدالت اجتماعی ) کمر به نابودی هرکس و هر گروه ديگری  که در برابر باشد بسته اند.

آيندهً افغانستان به مثابه سرزمينی که بتوان درآن زيست و بتوان مرزهايش را نگه داشت و به آيندگان سپرد ، آنچه گذشتگان ما با همه کمی و کاستی هايشان کرده اند و اما بيم آن ميرود که نتوانيم به آنهايی بستگی دارد که اميد خود را به افغانستان و آينده آن از دست نداده اند ، به آنهايی که در دوزخ جنگ های خانمانسوز ووحشی گری های بی مانند تاب آوردند و آبديده شده اند،  به آنهائيکه از سالهای زندگی در کشورهای پيشرفته توانايی سازماندهی و رحيه مدنی و انديشه های تازه بدست آورده اند.  اعتقاد به معجره و امور غير قابل توضيح ، نداشتن دهن منطقی و درنيافتن رابطه عملی امور ، تنبلی ذهن ، احساساتی بودن به افراط ، زود باوری از يکسو و بدگمانی به همه چيز و همه کس از سوی ديگر ، پذيرفتن افسانه ها و تخيلات و باور نکردن محسوسات ، قضاوت سطحی و فوری و غرق بودن درخود و درنيافتن و در شمار نياوردن ديگران و منابع و نظريات آنان ، دشمنی و دوستی بيرون از حد ، جهان را سياه و سفيد ديدن و کينه جويی بی حد ، اينها صفاتی است که نمی گذارد افغان با افغان کار کند و مبارزه و تلاش  منظم و دراز مدت را از پيش برد ، چنين خصوصياتی در فراز و نشيب های سخت سياسی ، در بيشتر اوقات جامعه را به حالت غير فعال و پذيرنده ( هرچه پيش آمد خوش آمد )  نگهميدارد ، همينطور مشکلات ما آن نيست که اينقدر به منفعت خود می انديشيم مشکل اينست که درحقيقت به دنبال منافع خود نيستيم زيرا شناختن هوشمندانه منفعت شخصی محتاج به درجه ای پختگی و رسيدگی دارد بايد هنوز آرزومند آن باشيم.

همه ميدانيم که نسل کنونی افغانها بايک آزمايش بزرگ تاريخی روبروست که بايد از خود دور انديشی، خردمندی و مردانگی خاصی نشان دهد. آنانيکه دست خود را از افغانستان شسته اند و دل به سرزمين های ديگر بسته اند بايد متوجه شهامت خود باشند که کجا از کف شان رفته است ، آنانيکه در ويرانهً ميهن به دنبال گنج شخصی خود ميگردند و به سرنوشت مردم اعتنا ندارند دنيای خود را بيش از اندازه کوچک گرفته اند.

آنانيکه فکر ميکنند فرصت تاريخی برای آنها و تنها برای آنها پيش آمده است اشتباه ميکنند. افغانستان آينده را بايد باشرکت گروه های بيشتر مردم برپايه توافق هرچه وسيعتر ساخت ، هيچ گروه سياسی يا مکتب فکری آن تسلط بر افغانستان را ندارد که بتواند گليم خودش را از توفان بيرون ببرد چه رسد به کشتی ملت. با قبول مسئوليت فردی و ملی خود ، چه برای گذشته و چه برای آينده ارزش های يکديگر را بهتر خواهيم شناخت و برخوردار از گذشت بيشتر در برابر همديگر خواهيم بود و کمتر کسی از قله ای خطا ناپذيری برديگران خواهد ديد ، قضاوت های ما واقعگراتر خواهد شد ، وقتی همه حق را به جانب ندانيم ديد مثبت تر و انسانی تری خواهيم يافت که از همه چيز بيشتر به آن نيازمنديم. نميتوان پذيرفت که هر کس بخشی از تاريخ ما را مال خود بداند و بقيه را نفی کند. تاريخی که برای نسل کنونی زنده است مربوط به همهً ماست ، همگی در ساختن آن سهمی داشته اند ويا از آن برخوردار شده اند ، هر کس در جای خود ، همه کم و بيش در نفع وضرر ، در سود وزيان شريک بوده ايم. بجای محکوم کردن تاريخ خود بايد آنرا نقادی کنيم و بهترين عناصر آنرا هرچه که سازنده و ماندنی است بگيريم و در ساختن آينده خود بکار بريم. اين کاريست که همه ملت های پيشرفته کرده اند و می کنند. آنها تاريخ خود را ميان احزاب و گروه ها تقسيم نمی کنند ، هر کس مدعی دوره ای و منکر دوره های ديگر نمی شود. برای نقادی  و ارزيابی تاريخ خود بايد از عادت سياه و سفيد ديدن امور و رويداد ها بپرهيزيم و عناصر نيک و بد را بايد در هر دوره باز شناخت و از قضاوت قبلی و پيشداوری ابا ورزيم و با آن هر چيز را خوب يا بد نبينيم. قضاوت ما هرچه باشد هر مرحلهً تاريخ اخير ما نشان نيک وبد خود را برزندگی ما و نسلهای پس از ما نهاده است و خواهد نهاد.

دردهه های واپسين سده بيستم افغانها در شور بی اختيار خود برای کينه جويی نمی ديدند که خود را در اختيار نيروهايی قرار داده اند که ازاعماق سياه جامعه برخاسته بودند و قدرت خود را از نادانی وتوحش می گرفتند ، برضد استبداد و بی عدالتی اعتراض ميکردند ولی فرمانبر چشم و گوش بسته آنها يی بودند که جهاد شان برضد پيشرفت و دانش و فرهنگ و برضد جهان امروز و انسان نوين بود ، آنها آوای وحش را در انقلاب خود نشنيدند.

سودی ندارد که کسی بکوشد گناه اين ناکامی ها را به گردن ديگران یيندازد ويا اينکه منکر پيروزی ها و شکست های هر دوره مورد نظر خود باشد. ظرفيت جامعه انسانی از عهده بيش از آن برنيامده است ، برای افرادی بحث درباره هر يک از دوره ها رنگ شخصی دارد می کوشند با نفی يک و دعوای ميراث برای ديگری مقاصد خود را پيش ببرند ، تازگی ندارد کار آنها ئيکه در تاليفات و خاطره نويسی ها « ياداشت ها سياسی و رويداد های تاريخی » مرتبه بخشی از تاريخ را مال خود و بقيه را نفی نموده بحساب نمی آورند. تاريخی که برای نسل کنونی زنده است و مربوط به همه می باشد که نشان نيک و بد خود را برزندگی ما و نسل های پس از ما نهاده و می نهد ـ بهتر است که تاريخ خود را از حالت بيش از حد سياسی شده و شخصی جدا نموده آنرا چنانکه هست يعنی مربوط به همه ببينيم ، بدين ترتيب بسيار آسانتر خواهد بود که حوادث و اشخاص در دورنمای قرارگيرند و اهميت آنها درتاريخ و سرنوشت افغانستان شناخته تر گردد.


بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت