اکادميسين دستگير پنجشيری

تشکيل جبهه متحد ملی ـ دموکراتيک ضرورت زمان صلح ، دموکراسی و بازسازی در افغانستان نوين است

 

بعد ازتراژيدی 11 سپتمبر 2001 نيويارک ، بازيگران بازيهای بزرگ سياست جهانی ، با ارزيابی تلخ ازاين تراژيدی تاريخ و باعبرت اندوزی از اشتباهات تاريخی جهانی خويش ، بخاطر تقويت جنبش صلح وامنيت بين المللی و ايجاد دنيای آزاد از خطر بنيادگرايی اسلامی ، قاچاق مواد مخدر، تروريزم ، کشتار جمعی ، نقض  ارزشهای اعلاميهً جهانی حقوق بشر و جهانی عاری از هرگونه ستم و تبعيض از جمله عاری از زن ستيزی ، مرد سالاری ، نسل کشی و خشونت ، گامهای استوار و استوارتری، در بسترهای داغ تشنج و تروريزم جهان مقدم برهمه در افغانستان بلندکردند.

طاعون طالبان به همت جبههً مقاومت ملی و بهمکاری پاسداران صلح ، در ولايات شمال ، شمالشرق ، غرب و قلب خونين افغانستان به آهنگ شتابنده مهار ، طرد ، دفع و پاکسازی شد.

القاعده ، طالبان و تمامی دهشت افگنان ، از « سرزمين سوخته » و آتشدل ما مجبور به عقب نشينی، تسليم ، گرفتار و جاروب گرديدند و بسوی مربيان ديوبند ، آخندهای خشک انديش ايران و شيخهای بنيادگرای عربی خود ، رو به گريز نهادند. درچنين وضع و شرايط ملی و بين المللی جامعهً بلاکش ما، پس از يکربع قرن کشمکش های خونين با همه نيروهای محرکه وتضاد های درونی ، در پلهً ديگری از تکامل پر از فرود و فراز تاريخی خود قرار گرفت.

سرانجام شرايط لازم مساعد ملی و بين المللی اميد برای تامين زندگی صلح  مردم ، امکان تشکيل کنفرانس « بن » ، تدوير لويه جرگه ( مجلس کبيرملی ) ، تشکيل دولت انتقالی تحت نظر سازمان ملل متحد ، و بازيگران بازيهای بزرگ منطقه از جمله ايالات متحدهً امريکا و سازمان پرعدد « ناتو» مهيا گرديد.

درکنفرانس «بن » نمايندگان جبهه متحد مقامت افغانستان.

ـ جناب حامد کرزی و تعدادی از کارآگاهان رشته های مختلف علمی ، فرهنگی و تکنوکراتهای سازمان يافته و مستقل از امريکا و اروپا.

ـ سلطنت طلبان

ـ افغان ملت.

ـ رهبران و نمايندگان تعدادی از تنظيمهای ساخت پاکستان.

اشتراک فعال داشتند.

اما دراين کنفرانس تاريخی ،اشتباهاَ ، نمايندگان سازمانها و احزاب سياسی قبلی و نوظهور با حلقه ها و گروههای مستقل ملی و دموکرات ، شخصيت های ملی ، اجتماعی و سياسی با نفوذ دعوت نشده بودند و به شيوهً غيرعادلانه از حق اشتراک در نظم حيات اجتماعی ملی و سياسی محروم گرديدند و از همان آغاز درمقابل پروسهً صلح ، دموکراسی و بازسازی افغانستان نوين در برابر اشتراک آگاهانه و فعال قشر باشعور جامعه سنگ اندازی صورت گرفت. پروسه صلح، دموکراسی و بازسازی کشور کند شد و تضاد های درونی جامعه بازهم راه حل صلح آميزو دموکراتيک خود را نيافت. سازماندهندگان برجسته و مؤثرکنفرانس « بن » بيشتر بوابستگی ها و پيوندهای بين المللی نيروهای اشتراک کننده نظر داشته است تا منافع توده های مردم. ورنه علمای ملی غيروابسته و صيقل شده دينی و مذهبی

ـ استادان برجسته دانشگاه ها ، شخصيتهای اجتماعی ، ملی ، فرهنگی و سياسی.

ـ ادامه دهندگان سنن مبارزات عادلانهً ملی و دموکراتيک ، دوکتور محمودی و ميرغلام محمد غبار ، پيروان طريقت سياسی محمدطاهر بدخشی ، وارثان فرهيخته مولانا باعث دروازی ، رزمندگان سنگر عبدالمجيد کلکانی ، وارثان آگاه ياری جاغوری ، محمد آصف آهنگ فرزند شايستهً ميزامهدی خان چنداولی که مردانه بچوبهً دار استبداد بالاشد و جناب عبدالرحيم هاتف، جناب واحد سرابی ، نيروهای ملی ، دموکراتيک ، تحول طلب ، روشن بين با تجربه ، شايسته و با استحقاقی بوده اند که :

بايد دراين کنفرانس تاريخی ، محترمانه دعوت می شدند و نقش ملی و مردمی خود را دربنای افغانستان نوين باهمه احساس مسئوليت تاريخی ايفا ميکردند. گردانندگان معلوم الحال کنفرانس « بن » به سلطنت طلبان ، برهبران بخشی از تنظيمهای ساخت پاکستان و افغان ملت ، بيش از  استحقاق آنان ، حقوق مداخله در تعيين مقدرات ملت مظلوم افغان را ، حاتم بخشی کردند.

نزد ستمديدگان وطن ، سلطنت طلبان ، گرگان و گرگان زادگانی اند که بعد از قريب سی سال دوری و جدايی از وطن بدور پيکر زخمی و خونچکان ملت بيمار افغان حلقه زده اند. اکثريت آنان پدران ،يا پدران پدران آنان افزار های « استبداد کبير » و « صغير » و عوامل کندی رشد وپيشرفت جامعه ً بلاکش و بيمار افغانی بوده اند. اين نيروهای آزمون شدهً تاريخ در وضع کنونی نيزاز مناسبات سخت جان ، قبيله سالاری فئوداليزم ، واپسگرايی و تمرکز خونين قرون وسطايی بشدت دفاع ميکنند. با « ملی يوالی » نيروهای تحت نفوذ طالبان در نوار مرز جنوب و جنوب شرق کشور بصورت آشکار و پنهان درزد و بند اند. ازين پيوندهای پوسيدهً ضد ملی و ضد دموکراتيک ، هنوز هم بهره برداری ميکنند و بردولت مرکزی برای گرفتن سهم بيشتر فشار وارد می نمايند.

نفرت انگيزترين کارنامهً « کنفرانس روم» که آبروی سلطنت طلبان جوان را برزمين زده و به خجلت وشرمساری تاريخی بزرگان آنان داغهای سياه ديگری افزوده است ، همانا نشر اعلاميهً تاريخی 5 جوزای 1376 خورشيدی برا بر با 26 می 1997 ميلادی بود که بافختار پيروزی طالبان ، القاعده ، بنيادگرايان ديوبند و نظاميگران پاکستان ، بهنگام اشغال ولايات شمال ، تسخير مؤقت شهر مزارشريف ، کشتار دستجمعی مردمان مظلوم و خشماگين کرانه های آمو ، از « جدهً » عربستان بمقصد خشنودی خاندان سعودی ، محافظه کاران بريتانيا و ميراثخوران پاکستانی آنان ،  با اين الفاظ صادر گرديد.

« بسم الله الرحمن الرحيم

روم . 5 جوزای 1376 ش 26 می 1997

تحولات هفتهً اخير درشمال افغانستان يک قدم مهم درجهت اعادهً صلح و تامين افغانستان محسوب ميگردد. همکاری مردم افغانستان با حرکت طالبان و توسعه قدرت نظامی درصفحات ( سمت ) شمال کشور نشانهً آنست که افغانها تماميت افغانستان ووحدت ملی کشور را بالاتر از هر اعتبار ديگرميدانند و بخوبی ميدانند تا هر دسيسهً مبنی بر تجزيهً افغانستان را با درايت و احساس مسئوليت ازميان بردارند ..... الخ (1 ) »

سطرهای بالا بخشی از اعلاميه روم است که بدون اندکترين تغيير و تحريف جهت داوری مردم بپاخاستهً وطن نقل شده است.

پاسداران نظامات زوال يابنده سلطنتی و قبيله سالاری بايد اين پند و پيام تاريخ را بدقت و صراحت کامل بشنوند که : کشمکشهای خونين پايان قرن بيست ،آزادگان و حتی کوچندگان سرگردان وطن را از خوابهای سنگين قرون وسطايی بيدار کرده است. و باساس اطلاعات راديويی ، امروز زن و مرد قبيلهً احمدزی گرايش نيرومند بشکستن زنجيرهای اسارت معنوی و بيسوادی مؤقت و اشتراک فعال در انتخابات لويه جرگه و جنبش صلح دموکراسی و بازسازی افغانستان پيدا کرده اند. در روشنی اين واقعيتهای سرسخت تاريخی نوه ها و فرزندان شاهان و اميران افغانستان کهن بايد به اين حقايق تلخ تاريخ اعتراف کنند که اسلاف ايشان ، از انرژی جوشان اقوام و قبايل افغانستان نه تنها بسود رشد مستقل ملی ، استفادهً موثر و ترقی آفرين نکدره اند ، بل ، بادريغ و درد که از مسالهً کوچی بمقصد ايجاد تفرقهً ملی ، تبعيض ملی ، ظلم ملی ، عظمت طلبی ملی و سيطره جويی ملی و سياسی بهره برداری ضد ملی ، ضد دموکراتيک و غير عادلانه و ظالمانه ميکرده اند.

سلطنت طلبان بايد بدانند نسلی که باايشان کورکورانه و غير شعوری وفادار بوده است ، همه به حق پيوسته اند. نسل جوان با روح کينه با نظامات فرتوت سلطنتی آموزش و پرورش يافته اند و بهيچوجه به قهقرا نميروند.

يکی ازمردمان شوربخت نسل ميانه منم که به گناه اشتراک درمبارزات انتخاباتی دهه دموکراسی تاجدار بدستور مستقيم دربار و درباريان توطئه گرانه غل و زنجير ، شکنجه روانی و به شش سال زندان محکوم شدم. اگر خدا حق خود را به خاندان سلطنتی ببخشد ، من هرگز مستبدين اين خاندان را نخواهم بخشيد زيرا که :

« سوهان عمر مستبدان زمانه ام

آه درون سينهً خلق ستمــــکشم »

« نالهً  نيلاب »

باذکر موجز اين حقايق تلخ تاريخ ، اميدوارم که سلطنت طلبان جوان قرن بيست و يک در انديشه ها و ديدگاههای سنتی ، منسوخ و بلند پروازانهً قبيله يی و اشرافی خود تجديد نظر اساسی کنند ، بسوی دهقانان فقير و زحمتکشان روستاها و شهرها بروند ، به نياز ها و رنجهای بيکران مردم آشنايی يابند و در راه رشد مستقل افغانستان استقرارجمهوری پارلمانی ، دموکراسی ، آزادی و صلح بارديگر سنگ اندازی نکنند و خود را به آتشفشان خشم و غضب تراکم يافته خلق خدا ، ديده و دانسته مواجه نسازند. زيرا « زمانه قلب شده ( وارونه واژگون ) و مردم رموز فهم » اين رمز و رازها را آزاد مردی ، از مبارزان جميعت وطن غبار فقيد در زندان استبداد سلطنتی قرن بيستم در دو مصراع يک سروده خويش چه خوش بيان کرده بوده اند :

« آشيان من بيچاره اگر سوخت چه باک

فکرويران شدن خانهً صـــــــــياد کنيد. »

(سرورجويا)

هنوز اين ارمانهای برباد رفته مظلومان سدهً بيست سوگمندانه بنابر پراگندگی ستمديدگان وطن کاملا تحقق نيافته است.

سوگمندانه چنين مرد آزادی پرستی ، باری از سوی ، خشک انديشان نشانهً تير تب آلود قرار گرفت و سرانجام در سلول تنگ و تاريک زندان شاه مخلوع مردانه جان سپرد وقربانی استبداد شد.

سازمان دهندگان کنفرانس « بن » به بخشی از رهبران ساخت پاکستان ، نيز سهم بيشتری قايل شده اند. در حاليکه اکثر رهبران و فرماندهان جهادی بفرمايش نظاميگران پاکستان ، سلاطين نفت ، القاعده و حاميان بين المللی اين « مثلث شيطانی » سنگر های « جهاد » ، « غنايم » ، « مزدهای بی زحمت »  جبهه مقاومت ملی را خالی گذاشته و داوطلبانه به پاکستان ، ايران و اروپا پناهنده شده و پنجسال تمام شاهد و ناظر افراط کاری های مستبدانهً طالبان ظلمت بوده اند.

در کنفرانس « بن » نقش رهبران افغان ملت ، با تعداد انگشت شماری از عظمت طلبان و سيطره جويان ملی و سياسی نيز خلاف استحقاق و عدالت و قانونيت دموکراتيک برجسته گرديد و هر يکی از آنان بجای اينکه بحيث متحدين شناخته شدهً طالبان تعقيب عدلی ، گرفتار و محاکمه ميشدند ، برخلاف بمقامات کليدی مالی ف پولی و اداری دولت انتقالی نصب شدند.  حال آنکه اکثر اين مقامات بلند پايهً دولت انتقالی ، از رسانه های خبری صدای امريکا ، بی بی سی ، جرمنی و پاکستان طبل گوشخراش مشروعيت قدرت ف حاکميت امارت و سيطرهً ملی ـ سياسی طالبان و القاعده ، شاگردان وفادار و مولانا های ديوبند را می نواختند و با تحليلهای سياسی عوامفريبانه ، نيرو های  مقاومت ملی و مردم را به تسليم و سازش بی قيد و شرط ، اسارت ملی سياسی ، تشويق ، تخدير ميکردند. و تعدادی از نويسندگان و شاعران سطيره جوی ملی آنان با عباء و قباء ، قطيفه و دستار طالبی مردم را به اطاعت کورکورانه و به بيراهه ها تلقين مينمودند. و به اين نيرنگ ها آب به آسيای قبيله سالاری ف نظامات قرون وسطايی کشور و بازيگران « بازيهای بزرگ نو » منطقه ميريخته اند. روی اين همه دلايل روشن ، مردم افغانستان ، قلم بدستان ، ميهنپرستان و زن و مرد کشور حق دارند و بايد که در بارهً پيوندهای اين پيچ و مهره های دو پهلو و نظريه پردازان يک سرو چندين زبان و غاصبان مؤقت حاکميت ملی ، شک فلسفی کنند  ، افشاگری بعمل آورند و بگويند که :

ـ  زير کاسه نيم کاسه ها خواهد بود.

ـ تا نباشد چيزکی مردم نگويد چيزها.

ـ تا باد نباشد برگها درختان شور نمی خورد.

ـ  همان آش و همان کاسه است.

بهرحال من از تجربهً حيات آموخته ام که : زندگی کار و عمل ملاک و معيار حقيقت است هرانسان بويژه دولتمردان و شخصيت های سياسی نمی توانند که حقايق را از چشمان تيزبين مليونها انسان ،

عقابان دوربين و کرام الکاتبين ها ، نزديکان و محافظان خويش و از وسايل پيشرفته الکترونيک معاصر پنهان کنند و دو شخصيت جداگانهً خلوتی (1 ) و جلوتی ( 2 ) داشته باشند.

اميدوارم که دولتمردان ، رهبران ، نظريه پردازان و آرايشگران نظامات فرتوت و منسوخ کهن با درک و شناخت اين ارزشها و ارزشنمها ، دنباله رو جنبشهای خود بخودی وواپسگرايانه نه شوند.

آگاهانه راه تمامی گروههای قومی و قبايل کشور را بسوی تشکل ملت واحد و نيرومند و بسوی دموکراسی ، آزادی ، ترقی و مردمسالاری بگشايند و با انجام چنين کارنامه های درخشان ملی ، ميهنی دموکراتيک و عادلانه از پشتيبانی فرزندان کشور خويش برخوردار شوند.

از خلال اين توضيحات موجز و ضروری چنين نتيجه گيری ميتوان کرد که : در ترکيب حکومت انتقالی جلالتماب حامد کرزی نقش سياسی نيروهای زيرين

ـ  کنفرانس روم ( سلطنت طلبان )

ـ  کارآگاهان رشته های مختلف علمی ، فرهنگی و نظريه پردازان مستقل و سازمان يافته ، طراحان صلح و دموکراسی و بازسازی

ـ  رهبری افغان ملت

ـ   و رهبران بخشی از تنظيمهای ساخت پاکستان

بصورت غيرعادلانه . جانبدارانه برجسته شد حالانکه اين نيروهای سياسی آسوده حال ، عليه اشغالگران خارجی ، طالبان و ابن لادن اشتراک فعال و مقاومت مسلحانه نکرده بودند.

در داخل افغانستان پايگاههای سياسی ، اجتماعی و نظامی فعال نداشته اند.

ـ   بهنگام تجاوز مسلحانه و سازمان يافتهً طالبان و القاعده سنگر ها وسلاح و مهمات خود را داوطلبانه ، ناجوانمردانه و بدون مقاومت به طالبان و القاعده سپردند و سرانجام با تبليغات زهر آگين و تحليل های سياسی آگنده از تعصب و گرايش های سيطره جويانهً ملی و سياسی زمينه های مساعد لازم را ، برای گسترش نفوذ طالبان القاعده ، محافل نظامی پاکستان ، عربستان و بازيگران « بازيهای بزرگ نو » در قلب خونين آسيا فراهم نمودند.

وباساس اينهمه موضعگيری سازشکارانه و فرصت طلبانه و ناتوانی های آشکار سياسی ، اجتماعی و نظامی شوربختانه قريب مدت دوسال در تقويت و تسريع پروسه صلح ، دموکراسی ، بازسازی ، تشکيل اردوی منظم ملی ، خلع سلاح عمومی ، تاسيس احزاب سياسی ، طرح و تدوين قانون اساسی نقش فعال و سازندهً ايفا نتوانستند وزير شعار مبارزه عليه تفنگسالاری و جنگ سالاری و خويش و قوم پرستی عملا مواضع طالبان ظلمت ، القاعده ،تاجران و قاچاقبران مواد مخدر، مافيای ترانسپورتی ، بنيادگرايان هردو طرف نوار مرزی با پاکستان را تقويت بخشيدند. تضاد های درون دولت انتقالی را تشديد کردند. رئيس دولت انتقالی را نزد متحدين مسلح، دوستان ، مجامع بين الکمللی و دشمنان ، مخالفان ، دهشت افگنان داخلی و بيرون مرزی ، فاقد قدرت و صلاحيت کافی رهبری وانمود ساختند ، و در نهايت تيشه بريشه خود زدند.

تاريخ و طبيعت افغانستان را درچنان موقعيت استراتيژيکی در قلب اسيا قرار داده است که در دوران ظهور و گسترش نظامات سرمايه سالاری و استعمار بويژه قرن 19 ميان دو قدرت بزرگ استعماری روسيه و بريتانيای کبير قرار گرفت و در قرن بيست بويژه در دوران جنگ سرد ميان دو ابر قدرت اتحادشوروی و امريکا دست و پازد.

بنابرين در تمام اين دوران طولانی مجال رشد مستقل ملی را نيافت. پروسهً سايش و فرسايش نظامات قبيلوی و فئودالی خيلی بطی و کند گرديد. بهمين علت گروههای پراگنده قومی و قبيلوی کشورتا کنون قادر نشده اند که ملت واحد نيرومند ملی و دموکراتيکی تشکيل کنند ووحدت ملی اورگانيکی بر اصول دموکراسی و انتخابات آزاد تامين نمايند و اقتصاد و بازار واحدی را بوجود آورند و به اهنگی موزون رشد کنند و مناسبات سرمايه داری  و دولت متمرکز و قانونی ملی و دموکراتيکی را استقرار و استحکام بخشند. اگر دولت های متمرکز باصطلاح ملی گهگاه توسط امير عبدالرحمن  و بعد ازاين

تاکنون وجود داشته است با دريغ درد که تمامی آنان آلت اجرای مقاصد سياسی و منطقه يی اين يا آن ابرقدرت بوده اند و غالبا از شمال يا از جنوب صادر ميشده اند.

 مگر با افتخار ميتوان گفت که مردم آزادی دوست ، گروههای مختلف قومی و قبايل پراگندهً افغان طی  سالهای 1842 ـ 1919 سه بار جنگهای عادلانهً ملی ضد استعماری و آزادی بخش را آغاز و پيروزمندانه انجام دادند. گرچه دراين جنگ های نا منظم و قيامهای  مسلحانهً ملی و ضد استعماری خونها ريخته و سرهای پرشور خود را باخته بوده اند. مگر با دريغ و درد که از دست اورد های نبرد عادلانهً ملی آنان دشمنان استقلال ملی  و ترقی اجتماعی بيش از همه سلاطين و شاهان جبار ووابسته ، بسود خود و خاندانهای پرشاخ و برگ اشرافی خود بهره برداری ميکرده اند و در نتيجه معاملات آشکار يا پشت پرده اين شاهان و اميران مستبد ، جنبشهای ملی و دهقانی سرکوب ميشد ، رهبران قيامهای ملی و دشمنان سرسخت استعمار با نيرنگهای مختلف و ناجوانمردانه تبعيد ، زندانی ، خودسرانه کشته ، بدنام ، بی نقش و از صفوف نبرد ضد استبداد استعماری بيرون ريخته ميشد.

و شور مقاومت ملی اقوام و قبايل ازادی دوست کشورما درهم می شکست و با ايجاد تفرقه های ملی ، مذهبی قومی ، قبيله وی، سمتی ، محلی جنبش ملی و آزادی خواهانه خلق نا توان و زمينهً استقرار وسيطره دولت های متمرکز ووابسته ضد ملی ، ضد دموکراتيک استبدادی وواپسگرا مساعد ميگرديده است. و هروقتيکه توازن و تناسب بازيگران بازيهای بزرگ بمقياس منطقه و جهان تحول ميکرده است ، بيدرنگ اين دولت های پوسيدهً متمرکزو« بظاهر» نيرومند متزلزل ميشده اند يا با توطئه های درباری ، باجنبش دهقانی ، يا قيامهای مسلحانه اردو و تجاوز اشغال گرانهً ابرقدرت ها خلع ، سرکوب خونين ويا مجبور بفرار بخارج ويا به مقر سازمان ملل متحد ميشده اند. اين شيوهً آزادی کش و ديرين روزگار با اشکال نوتر وزير نظر سازمان ملل هنوز هم ادامه دارد.

خلاصه افغانستان هيچگاه دولت ملی ، دموکراتيک و مستقلی نداشته است. اگر شاه امان الله و نورمحمد ترکی برضد پايگاههای محلی استبداد استعمار وواپسگرايی گامهای مستقل ملی بلند کردند ، آنان نيز باتهام « کفر » و « الحاد » و « کمونست » و تک رو وغيره وغيره از درون و بيرون ، زيرضربات هماهنگ قرار گرفته و از صحنه سياست ملی و ضد فيودالی و ضد استعماری کهنه و نو توسط شاگردان وفادار » خود يا پادو های محلی و منطقه يی ابرقدرتهای بيرون ريخته و سر به نيست شده اند.

اما با فروريزی دولت شوروی و سپس تراژيدی نيويارک ، سياااست خارجی ايالات متحدهً امريکا ، روسيهً فدراتيف ، جمهوری خلق چين ، کشورهای عضو سازمان ناتو و هندوستان و کشورهای نوبنياد آسيای ميانه و قفقاز تحول شتابنده يافت ، جو سياسی تمام سيارهً ما بسوی اتحاد های نوين ، دموکراسی همکاری متقابل اقتصادی و تفاهم بين المللی و همکاری تمدنها گرايش يافت.

درنتيجهً اين تندپيچيهای نوين تاريخی ـ جهانی و تغيير تناسب و تعادل قوا دولت وابستهً نجيب فروريخت ، منقطب به گروه های ملی ، قومی ، قبيله يی و محلی در داخل و خارج پراگنده و مجبور به مهاجرت شد. قدرت سياسی به تنظيمها ساخت پاکستان ، ايران ، عربستان سعودی و پادو های بازيگران بازيهای بزرگ نو اين منطقه پرآشوب جهان انتقال يافت. روند انتقال قدرت به تنظيمهای جهادی احزاب با آهنگ موزون و نظم دقيق صورت نگرفت.

گرايشهای هرج و مرج طلبانه ، بلند پروازی ، تعصب ، تحجر ، خشونت ، سوء استفاده از مقام تنظيمی و دولتی ، نقض صريح حقوق و آزادی های دموکراتيک مردم ، انتقامجويی ، رهزنی ، برخوردهای مسلحانه محلی ، گروگان گيری ، غارت و چپاول دارايی های عامه و قانون شکنی و خودسری درهرکجای کشور جلوه های زشت و ناخوش آيندی داشت.

خلاصه رهبران تنظيمهای جهادی و مذهبی از گرايشهای اساسی تکامل تاريخ و انقلاب اسلامی و دورنمای رشد مستقل جامعه تصور ، شناخت و درک همگون نداشته اند و به همين علت و بعلل وابستگی های اشکار خود با مولانا های پاکستانی ، شيخهای بنيادگرای عربستان و آخند های خشک انديش ايران بحل مسايل عمومی ملی ، اجتماعی  ، دينی ، مذهبی و فرهنگی و سياست خارجی برخورد همگون نتوانستند.

ود رنتيجه زيربنا و روبنای جامعه ايکه در حال افتان و خيزان بسوی تشکل ملی ووحدت ملی گام می نهاد کاملا فروريخت.

تضاد های فرعی قومی ، قبيله يی ، محلی و مذهبی عمده شد، جنگهای غير عادلانه ميان تنظيمهای اسلامی درگوشه گوشهً افغانستان گسترش يافت. کشور واحد به هفت اقليم و چندين منطقهً خود مختار قومی تقسيم شد.

هرچند اين تنظيمهای جهادی چندين با ردر « مکه » ، کابل ، اسلام آباد ، جلال آباد و هرات و. و. و.... برای تحکيم وحدت ، اتحاد ، همکاری و اخوت اسلامی تعهداتی می سپرده اند ف پيمان ها می بستند و سوگند ها اداميکردند و هدايای گرانبها حق السکوت ميگرفتند ، ولی همينکه در قلمرو قدرت نامشروع خود پا ميگذاشتند با دريغ و درد که همه پيمان ها و تعهدات می شکست ، سوگند ها فراموش ميگرديد و قدمی هم بسوی عدالت اسلامی و مساوات برداشته نمی شد و بازهم منافع خانواده ، قبيله و قوم و محل، آنانرا کور و کر ميساخت و مردم مسلمان وطن به قربانگاه فرستاده ميشدند و جويهای خون بازهم به فتوای رهبران تنظيمهای جهادی بسود تاجران خون خلق وطن جاری ميگرديد.

اگرطالبان و القاعده و بنيادگرايان ظالم تری از قلمرو پاکستان صادر شد ، ازاين نمد ها نيزکلاهی و دستاری به بازيگران سياست جهانی ساخته نشد. «  تراژيدی 11 سپتمبر بوجود آمد ، اداره بوش و تمام جهان را به خطر تروريزم و بنيادگرايی هشدار داد و در نتيجهً اين فاجعهً تاريخی مضمون مبارزه ً ابرقدرت ها، تحول پرشتاب و کيفی و برضد طالبان و القاعده ، تروريزم و بنيادگرايی و اسلام سياسی سمت و سوی اوجگيرنده يافت.»

خلاصه تحولات و تند پيچ های نوين سياسی در افغانستان و جهان ، اين ضرورتها اهداف ووظايف ملی و دموکراتيک را ، در برابر تمامی احزاب سياسی ، جبشها ، سازمانها ، نهضتهای ملی ، ميهنی ، تفاهم و دموکراتيک جامعه قرار ميدهد که با عبرت اندوزی از اشتباهات گذشته به پراگندگی های سازمانی ، سياسی ، مقابل و روياروی نظامی ، برای حفظ و کسب قدرت سياسی خاتمه بخشند. به گفتگو های سازنده آغاز کنند ، بسوی تشکيل جبههً متحد ملی ـ دموکراتيک جسورانه و با شتاب درنگ ناپذير گام نهند و در مبارزات انتخاباتی برای نمايندگی لويه جرگه ( مجلس کبير ملی ) بمقصد تصويب قانون اساسی جديد افغانستان ف قانون احزاب سياسی ، قانون مطبوعات ، قانون انتخابات ، قانون تشکيلات ملکی افغانستان و ديگر قوانين ضروری اشتراک فعال ورزند. زيرا اکنون بهترين شرايط تاريخی برای مردم افغانستان و نمايندگان منتخب لويه جرگه مساعد و مهيا شده است تا در قانون اساسی جديد افغانستان ارمانهای سرکوفتهً ملی ، دموکراتيک و ترقيخواهانه ، سياسی و اجتماعی تمامی آزاديخواهان، شهيدان راه آزادی و دموکراسی قهرمانان گمنام و نامدار وطن و قربانيان استبداد و ارتجاع سياه ، استعمار کهنه و نو از جمله انديشه های تابناک و ديدگاهای روشن

ـ سيد جمال الدين افغان

ـ  مشروطه خواهان اول ( 1906 ـ 1919 )

ـ مشروطه خواهان دوم ( 1911 )

ـ محمود طرزی

ـ  جوانان افغان ( 1919 ـ 1930 )

ـ جوانان بيدار (ويش زلميان )

ـ انديشه های دموکراتيک و ضد استبدادی خلق ووطن دوکتور محمودی و ميرغلام محمد غبار ووارثان فرهيختهً آنان

ـ نظريات ضد استبدادی و دموکراتيک هواداران علامه سيد اسماعيل بلخی ، خواجه نعيم قوماندان

ـ اصول مرامی و برنامه های عمل  حزب دموکراتيک خلق

ـ ارزشهای دموکراتيک قانون اساسی دوران دوکتور نجيب الله

ـ ارزشهای دموکراتيک ديگر قوانين اساسی دوران استقلال افغانستان

ـ انديشه های ملی و دموکراتيک محمد طاهر بدخشی و مولانا باعث دروازی و ادامه دهندگان سازمان يافته و پراگندهً طريقت سياسی ايشان

ـ ديدگاه روشن عبدالمجيد آغای کلکانی و تمامی عياران خراسان افغانی

ـ افکار و نظريات  ، احزاب سياسی ، سازمانها ، جنبشها ، نهضتهای تفاهم ملی ـ دموکراتيک و ميهنی و ديگر احزاب ملی ، دموکراتيک نو ظهور دوران بازسازی

ـ انديشه های ملی و آزادی بخش پيروان  جبههً مقاومت ملی ضد طالبان ، القاعده ، تروريزم بين المللی و متحدين داخلی و خارجی اين نيروهای دهشت افگن

بيک سخن ارزوهای اتشين و خواستهای عادلانهً همه طبقات ، اقشار ، لايه ها ، قبايل ، گروهای قومی ، پيروان اديان ، مذاهب ، طريقه های اسلامی ، فرقهً اسماعليه و اهل هنود و تمامی نيروهای تکامل ، پيشرفت اجتماعی و هواداران صلح و آزادی ، دموکراسی و بازسازی افغانستان نوين ميتواند و بايد ، بدون تعصب و تنگ نظری دراين قانون اسای توسط نمايندگان واقعی اين نيروهای سازمان يافته و مستقل بازتاب يابد  و زمينه های تصويب قانون اساسی ، انتخابات ازاد و تشکيل دولت وحدت ملی دوران صلح ، دموکراسی و بازسازی را فراهم و راه نسلهای روينده امروز و فردای وطن واحد و تجزيه ناپذير ما را روشن و هموار نمايند.

 

 

پشتون و بلوچ و خلق ترکمان وطن

تاجيک و هزارگان جوشان وطـــــن

شــــــادم که برويش نـــو آغـاز کند

 شاداب شود گلشــــــن دامان وطن

« فروغ هستی »

 

اکادميسين دستگير پنجشيری

ايالت واشنگتن ـ امريکا

 

 

(1) حلوتی به فتح جيم ظاهری ـ نمايشی

(2) خلوتی  به فتح خا جای خالی از غير


بالا

بعدی * بازگشت * قبلی