متن: سخنراني جلالتماب حامد کرزي رئيس دولت انتقالي اسلامي افغانستان درمراسم اختتاميه لويه جرگه تصويب قانون اساسي

:
بسم الله الرحمن الرحيم نحمده و نصلي علي رسوله الکريم خواهران و برادران عزيز! نمايندگان محترم ملت رنجديده افغانستان!

 

بزرگوار و ريش سفيد روحاني وطن ما جناب حضرت صاحب که در زمان جهاد رهبر ما بودند و هنوز هم هستند ! رهبران محترم جهادي ! اعضاي محترم کميسيون قانون اساسي! برادران کابينه ، مهمانان و اعضاي کور دپلوماتيک!

 

ماه ها پيش از آغاز لويه جرگه، بسياري خارجي ها و در بعضي مواقع هموطنان ما تشويش داشتند که چه خواهد شد؟ آيا انتخابات به درستي برگزار خواهد شد ؟ آيا نمايندگان به درستي خواهند آمد؟ ودر لويه جرگه چه خواهد شد؟ اما من ا طمينان داشتم که هم انتخابات برگزار ميشود و هم جرگه تدويرميشود و هم کامياب ميشود و اين اطمينان من ناشي از آرزوي ملت افغانستان براي کاميابي، پيشرفت، تعالي و سعادت کشور بود که در آن هيچ شکي نيست.
 
امروز الحمد الله ما شاهد اين کاميابي هستيم که بدست شما نماينده هاي ملت افغانستان تقديم ملت افغان مي شود و اين اطمينان نه تنها به ملت افغانستان است بلکه به جامعه جهاني نيز است که در ساختن افغانستان امروز و فردا با ما همکار هستند.


دو سه روز قبل از آغاز لويه جرگه زمانيکه وکلاي محترم به کابل تشريف آوردند و حوزه وار يا يکي دو حوزه يکجا مي آمدند به نان چاشت، يکي از وکلاي ريش سفيد پکتيا که با چوب دست ايستاده و صحبت مي کرد، در سخنان خود گفت که من نه مکتب خوانده ام و نه فاکولته، ريش سفيد هستم و در آينده نيز نخواهم خواند و در اينجا نيامده ام تا از تو مکتب بخواهم يا پوهنتون، يا سرک يا شفاخانه، بلکه به اينجا آمده ام تا با وکلاي لويه جرگه و در روز لويه جرگه بگويم که اگر وکيل هاي ما منفعت ملي را محترم شمرده وحدت ملي و يکپارچگي ملي را محترم شمرد و اين ملت با هم يکي بود صاحب همه چيز بوده و هستيم، اگر يکي نبود صاحب هيچ چيز نبوده و نيستيم. حقيقتا سخنان اين ريش سفيد ما راست است و وکلاي محترم ما ثابت کردند که با وجود طرز ديدهاي مختلف، با وجود طرز ديدهاي سياسي مختلف، سليقه هاي مختلف، گرايش هاي مختلف محلي و منطقوي و مفکوروي، در نهايت براي منفعت ملي اين کشور و تمام مردمان کشور دست به هم داده و قانون اساسي را براي افغانستان بوجود آوردند.


تا جايي که ممکن بود درقانون اساسي امروزي ما، خواسته هاي گوناگون مردم افغانستان از گوشه و کنار منعکس است به راستي که در نهايت اين ،آرزوي قلبي مردم ما را منعکس مي سازد. مي خواهم چند دقيقه با شما در باره اينکه من منحيث يک فرد ملت افغانستان، به حيث رئيس دولت اين کشور فعلا نظام رياستي جمهوري را زياد تر ترجيح داده ام صحبت کنم، در حاليکه نظام حکومت پارلماني هم نظامي است ايستاده بر ديموکراسي و رأي مردم. قبل از اينکه به اين گپ ها بروم يک توضيح مختصر از هر دو نظام به شما مي دهم.


در نظام پارلماني در سراسر کشور مردم وکلاي خود را به اساس احزاب يا افراد مستقل تعيين مي کنند، بعد از انکه وکلا تعيين شدند و به پارلمان آمدند، حزبي که اکثريت آراء را گرفته ،اکثريت وکلا را گرفته، حکومت را انتخاب مي کند که در آن صورت ثبات و استقرار در کشور تضمين مي شود. رئيس دولت در اينطور يک نظام، سمبوليک است که از طرف شوراي مملکت اين حکومت به مدت معين انتخاب مي شود و هيچ گونه مداخله اي در کار ها ندارد. صدراعظم همه کاره نظام مي باشد و روزيکه صدراعظم فکر کرد که اين حکومت نمي چلد و اختلاف است صدراعظم پارلمان را منحل مي کند و انتخابات سر از نو اعلان مي شود و اگريک حزب تمام آراء را بدست نياورده بود، حزب يا گروهها و يا هر شکل ديگر که باشد، آنها بين خود مي نشينند، ائتلاف مي کنند و حکومتي را بوجود مي آورند که به نظر من در حالت فعلي افغانستان که مؤسسات قوي دولتي نداريم ، يک حالت خطرناک خواهد بود، احتمال بي ثباتي را دارد، لهذا فکر کردم و مشوره کردم که براي افغانستان امروز چرا نظام رياستي باشد و خواسته نظام رياستي چيست؟


در نظام رياستي رئيس جمهور از تمام ملت و با آراي مستقيم مردم انتخاب مي شود و باز همچنين ملت با آراي مستقيم خود پارلمان را انتخاب مي کنند، رئيس جمهور مي باشد و پارلمان مي باشد که يکي، امور اجرائيه را بدست دارد وديگري امور مقننه را و يک قضاي مستقل هم داريم . در نظام رياستي که ما پيش بيني کرديم، رئيس جمهور پارلمان را منحل کرده نمي تواند پس تا وقتي که رئيس جمهور هست، پارلمان هم هست و هرگاه رئيس جمهور خطا رفت، پارلمان برايش مي گويد که برادر يا خواهر اين کارت درست نبود و اين براي ثبات کشور و براي اينکه حکومت هاي دوامدار داشته باشيم، به نظر من بهترين راه بود. مزاياي ديگري نيز دارد،

البته قانون اساسي تعديل شده مي تواند، قانون اساسي مورد احترام است، عملي شدنش حتمي است وبه اراده مصمم ملي ضرورت دارد ولي قانون اساسي قران نيست، اگر ما پنج سال يا ده سال بعد ديديم که نخير حالا افغانستان داراي ثبات بهتر شده و شايد افغانستان به نظام پارلماني بهتر بچلد و احزاب درست داشته باشيم در آن صورت لويه جرگه مي تواند و هر وقت که دلش شد مي تواند يکي ديگر را انتخاب کند يا به آن ادامه بدهد.


مرام ديگر براي نظام رياستي اين بود که ما از اين ترس داشتيم که خداي نا خواسته در نظام پارلماني مملکت به احزاب قومي بدل نشود، مملکت به احزاب کوچک تبديل نشود و آن احزاب کوچک بين خود در پارلمان بنشينند وبه اساس قوميت ها و سمت ها و يا منطقه ها حکومت بوجود بيايد که در آن صورت امکان بوجود آمدن احزاب ملي سرتاسري محدود مي شود.

در انگلستان که باثبات ترين نظام پارلماني را دارد، يک ملکه مي باشد و مداخله در حکومت ندارد و پارلمان دارد که ازبين آن صدراعظم انتخاب مي شود، دو حزب قوي دارد، حزب محافظه کار و حزب کارگر يکي از آن دو حزب برنده مي شود و لهذا حکومتش هميشه با ثبات است و پنج سال خود را پوره مي کند. در هند تا زمانيکه حزب کانگرس صاحب اکثريت مطلق بود، نظام هاي با ثبات داشتند روزي که حزب کانگرس ضعيف شد و احزاب ديگري به مقابلش برخاستند و گپ حکومت هند به حکومت سازي ائتلافي رسيد، هفت ماه بعد، هشت ماه بعد، نه ماه بعد، يکسال بعد حکومت ها ازهم مي پاشيد و حکومت ديگري بوجود مي آمد. در ايتاليا بعد از جنگ دوم جهاني تا چند سال قبل اضافه از چهل و پنج حکومت آمد، لهذا ما فکر کرديم که به حالت فعلي افغانستان نظام رياستي بهتر است .

خواهران و برادران! آرزوي من براي افغانستان آينده اينست که در اين مملکت، احزاب بزرگ ملي باشند که همگي براي اينکه به رياست جهموري رسيده بتوانند، کوشش کنند که تمام مردم افغانستان را يا از تمام مردم افغانستان در اين حزب داشته باشند تا هر فرد اين کشور از هر گوشه اين کشور که باشد در آن حزب امکان تبارز را داشته باشد، آرزوي من اينست که در افغانستان، بعد از اين به اساس مفکوره و اهليت و لياقت مردم به رياست جمهوري بيايند و از احزابي بيايند که ملي هستند نه به اساس قوميت، نه به اساس منطقه ، نه به اساس اقليت يا اکثريت.

آرزوي ما براي افغانستان، کشوري است که مردم با هم پيوند از طريق مفکوره، نظر، استدلال و عملکرد داشته باشند نه از لحاظ قوميت که يک قوم يک جهت را بگيرد و قوم ديگري جهت ديگر را، اين راه ملت سازي نيست، ما افغانستاني را مي خواهيم که فرد فرد اين ملت از هر گوشه کشور که باشد داراي حقوق مساوي باشد، داراي فرصت هاي اقتصادي مساوي باشد و بتواند اگر آرزويش را داشته باشد، به رياست جهموري کشور خود را برساند، من هيچ وقت و مطمئن هستم که شما هم هيچ وقت افغانستاني را نميخواهيد که اگر يک کسي از يک قوم اکثريت بود او بتواند رأي بگيرد و رئيس جمهور شود و يا کسي که از قوم دوم بود او هميشه معاون باشد و چيزي را که يک قوم و ديگر قوم نخواست به قوم هاي ديگر بدهند.

من اين افغانستان را نمي خواهم، من افغانستاني را مي خواهم که يک غريب بچه يکاولنگ بيايد و به مسند رياست جمهوري افغانستان بنشيند. من افغانستاني را مي خواهم که يک غريب بچه بلوچ از نيمروز بيايد به مسند اين کرسي بنشيند. کمي واضح تر صحبت کنم که تا قيامت باشد يکي پشتون بود او هميشه رئيس جمهور باشد يا تاجک بود او هميشه معاون باشد، باز اگر اين دوتا چيزي نخواستند آن را به ديگر ها بدهند، به هزاره و ازبک و ديگران بدهند، نخير اين افغانستان دل خواسته من نيست اگر از شماست من همراه تان مخالف هستم.

من افغانستاني را ميخواهم که بچه قندوز برود به ننگرهار و خود را به رياست جمهوري کانديد نمايد و به اساس اهليت و لياقت و حزب ملي که در پشت سرش است او رأي بگيرد و کامياب شود و رئيس جمهور اين کشور شود. من يک روز به استاد محترم، استاد رباني گفتم که برويد به قندهار و در آنجا براي خود کمپاين کنيد و مرا در قندهار شکست دهيد و بفهميد که من شما را در بدخشان شکست مي دهم، اين افغانستان من است و اين افغانستاني است که آرزو دارم به آن برسيم و از هر کس که به آينده افغانستان خود را کانديد مي نمايد، مي خواهيم که به اين مرام بيايد که اين مملکت به ملت بدل شود، به ملتي که افرادش با هم حقوق مساوي دارند و قانون مند است.

من به خليلي صاحب گفتم روزي کامياب مي شوي که از هزاره جات بيرون بيايي و بروي به باقي افغانستان و صحبت کني با مردم افغانستان. فهيم خان را گفتم که از پنجشيربراي، تا قيامت در پنجشير نشستيد، برو به مردم افغانستان و نشان بده که اهليت و کفايت تو بهتر از کرزي است، کامياب شو و مرا شکست بده.

اين مملکت به جرأت سياسي نياز دارد نه به بزدلي و محافظه کاري سياسي و قومي . امريکا امروز از بزرگترين کشور هاي جهان است، تمام دنيا را کمک مي کند، ما را هر روز هليکوپتر هايش مي برد و سرک هاي خويش را افتتاح مي کنيم، چرا؟ بخاطريکه در امريکا اقليت و اکثريت نيست، قوم و قوم بازي نيست، وقتي که رفتي امريکايي شدي امريکايي هستي خلاص. حقوق داري، وجايب داري، مکلفيت ها داري خلاص. دو حزب دارند، جمهوري خواه و ديموکرات، انتخابات مي کنند، يکي رئيس جمهور مي شود و ديگري قناعت مي کند و مي نشيند و در شورا هم هر دو حزبش مي آيند.

ورونه تاسو زمونږ په خبري پوه شوي دغسي افغانستان غواړو تر هغه کم افغانستان نه غواړو يک سال پيش درسفرم به قندهار در آن سفر که بالايم فير شده بود نه ، سفر پيش از آن. مهمان گل آقا شيرزي بودم. شب در کوتي قديمي والي قندهار دو سه صد نفر بودند، نماز خفتن شد برخاستيم تا نماز بخوانيم ،در سر راه يک ريش سفيد پيش رويم ايستاده شد و گفت کرزي! من حاجي فلاني هستم، من نشناختم و گفتم حاجي صاحب سلام عليکم، گفت من ميخواهم ترا بگويم که تو اگر از افغانستان شدي از همه افغانستان شدي از ما مي شوي در غير آن از ما نيستي، برو به خدا سپردمت و دفعه اي که پنج دقيقه بعدش در قندهار بالايم فير شد، نماز را در خرقه مبارک خوانديم و برآمديم که زنها و اطفال پشت پنجره هاي خرقه مبارک ايستاده بودند، من رفتم تا باايشان دست بدهم، يک بچه نه ساله يا هشت نه سال داشت، بسيار شوخ و چالاک، بچه بسيار مي رفت و مي آمد و جور پرساني مي کرد، مرا در گپ هاي خود گفت که د افغانستان مشر يي قندهار ته شه راغلي کلان افغانستان هستي به قندهار خوش آمدي، نگفت که قندهاري هستي، به قندهار خوش آمدي.

برادران خواهران! اين بايد مرام اين مملکت باشد، در بدخشان در راه بين فيض آباد و بهارک در زيارت خواجه ابدال ولي پايين شديم بعداز زيارت کردن وقتي که پايين مي شدم، آنجا يک دکانک چوبي و خاشاک بود، دکانک که خربوزه هايش خورد خورد بود نه مانند خربوزه هاي شمال افغانستان. براي من يک خربوزه را شکستاند و پيش کرد گفت کرزي صاحب اين خربوزه را بگير من چون گرسنه بودم خربوزه را خوردم و مرا مزه داد و گفتم بابا خدا دکانت را به اندازه افغانستان کلان بسازد، گفت نه دعايت درست نيست، گفت دعا کن که خداوند تمام افغانستان را جور کند باز من هم جور مي شوم. او افغان اصيل بود، او در بهبودي و رفاه و آرامش افغانستان،آرامش خود را مي ديد.

امروز شما بازهم ثابت کرديد که آن افغانستان را مي خواهيد و همچنين افغانستان بي تبعيض را ميخواهيد، در اين مملکت ظلم شده، هر قسم ظلم شده، در گذشته تاريخي ما ظلم شده بر سر بعضي اقوام ظلم شده، در گذشته نزديک ظلم شده، بر ملک ما خارجي ها ظلم کرده اند، بر اين ملت اشغال گر ها ظلم کرده اند، دست هاي ناپاک از داخل خاک نيز به همراه شان بوده است، ما تجربه پيدا کرده ايم، آتش ديده هستيم، باران ديده هستيم، منفعت خود را، جايگاه افغانستان را و آينده افغانستان را در نظامي مي بينيم، در جامعه مي بينيم که عاري وخالي از تبعيض باشد که افراد دولت از خورد تا کلان از رئيس دولت تا شاگرد صنف اول مکتب در مقابل قانون مساوي ايستاده باشند، ما يک جامعه قانونمند مي خواهيم و قانون اساسي را که امروز ساخيتم به همين مرام ساختيم، به مرام يک جامعه قانونمند،

 ولي آيا فقط ساختن قانون اساسي کفايت مي کند؟ نخير قانون اساسي قسمي که آقاي ابراهيمي گفتند، صرف يک کاغذ است، قانون اساسي وقتي قانون مي شود که براي تطبيق و عملي کردنش اراده ملي داشته باشيم و به همراه اراده ملي ،اداره ملي هم موجود باشد تا قانون راتطبيق کند. من خبر دارم، شنيدم، شما خيال کرديد که من در آنجا خبر نمي شدم که در اينجا چه مي گذشت؟ من تليفون مي کردم و خبر مي شدم که در اينجا چه مي گذرد، سر مقاومت بحث ها شد، سر زبانها بحث ها شد و اين بحث ها گاهي تند مي شد، گاهي سرد مي شد ولي اين خاصيت ديموکراسي است، در پارلمان هاي ديگر دنيا مردم با چوکي يکديگر خود را مي زنند، پارلمان روسيه چند روز قبل ياد تان نيست؟ حتي در پارلمان جاپان .

پس از اين، از گفتگو و مشاجره وبحث هراسي نداشته باشيد. ما در اين لويه جرگه امروزي خود ثابت کرديم به دنيا که با وجود سي سال دربدري و بد بختي، يک ملت معظم ، با فرهنگ و سخنور داريم و دنيا نوشت که افغانها راستي که رأي آزاد و سخن آزاد را مي شنوند .

مي آييم بر سر مقاومت و آن برادران ما که در مورد مقاومت بحث ها کردند، بياد شان مي آورم که مقاومت په باب خبري کوم د جهاد او مقاومت په باب مقاومت د ټولو افغانانو دى که څوک د مقاومت څخه ځان ته امتياز غواړي، هره ډله چي وي غلطه ده په مقاومت کي د افغانستان ټول ملت سهم درلود لکه چه په جهاد کي يې سهم درلود له جهاد وروسته تر دغې ورځې چي طالبان راغلل څه چي تير شو په هغه باندي تبصره نه کوم تر هغه چې د افغانانو په جامه کي د طالب په جامه کي د قوميتو په نامه پټ خارجي اشغال، دي خاوروته راغي ټول وطن پر خلاف يې دسيسه وکړه کور په کور ورور په ورور قوم پر قوم يې سره واچول دا د ټول افغانستان پر خلاف يوه دسيسه وه د هغه سرحد څخه شروع تر هغه سرحد پوري او په دي مجادله کي د ټولو افغانانو خلک شهيدان شوي دي ټولو برخه اخيستي ده په دي کښي احمد شاه مسعود شهيد شوي دي يوه ورځ د دي خاوري څخه باندي ولاړ ندي او وييل به يې ددي خاوري يوه لويشت هم چې پاتي وى زه ددي خاوري څخه نه ځم او ثابته يي کړه. په دي کي حاجي قدير شهيد شوي دي ولاړو د اول نه د جهاد او مقاومت په لار، حاجي عبدالحق زما سپن ږيري پلار د مسجد څخه راوتي شهيد شو په کويته کي غفار اخوند زاده شهيد شوى مزاري شهيد شو د خارجيانو په لاس. او چې ژوندي دي يار محمد خان د ارزگان والي شير محمد اخوند زاده دا گل آغا شير زي صاحب د نيمروز والي کريم خان د فراه والي د هرات والي اسمعيل خان او زه په خپله په مهاجرت کي په دربدري کي د افغانستان په خلاصون پسي ولاړ وو په دغه دوران کي مصيب او تياري وى په افغانستان کي تروريزم او پټ اشغال راغلي وو دا د ټولو افغانانو دي او دا چي تاسي ټول وکيلان مقاومت په قانون کي درج کړي کور مو ودان دا د ټولو افتخار دي.

نور هم ژوندي دى مقاومت انشاالله بچيان يې دلته ناست دي. خليلي صاحب دي، انوري صاحب دي، کاظمي صاحب دي، جمعه خان همدرد دي ، محمد شاه کاکو دي او که څوک يي پاتى دي خوادى نه بدوي. نو ورونو خويندو دا مقاومت د ټولو دي او څه چي په دي لويه جرگه کي وشوه دا قانون جوړ شو دا قانون د ټولو دي د ټول افغانستان ملت دي په دي جرگه که چه تاسو ناست ياست څوک گټونکي او څوک بايلونکي نه دي.

خواهران و برادران! در اين جرگه که شما نشستيد، قانوني را که ساخته ايد، آينه تمام ملت است ، کسي در اينجا بازنده و يا برنده نيست ، همه برنده هستيد، اين کاميابي تمام ملت افغانستان است، کاميابي همه شماست، اين از همگي است، کسي در اينجا احساس نکند که ما برديم و خوش باشند، خير اين از همگي است، از تمام ملت افغانستان است، همانطور که کابل پايتخت تمام مردم افغانستان است،

بعضي برادران ما شکايت دارند که ما زمانيکه به کابل مي آييم با ما بد وضعيتي مي شود، راست مي گويند، اين حالت بايد اصلاح شود. هنوز هم بيجا شده هاي داخلي داريم ، هموطناني داريم که از خانه هاي خود در مزار شريف، در فارياب و ميمنه و يا در قندهار و ننگرهار و در ديگر جاها بيجا و بي خانه مي باشند و از بي خانگي در کمپ ها زندگي ميکنند. جنرال صاحب دوستم وديگربرادران ما وعده کرده اند و همين حالا خط روان کردند که بعد از تمامي اين جرگه اينها مي روند و آن خواهران و برادراني را که بيجا شده اند، کمک مي کنند که دوباره به خانه هايشان برگردند.

برادران و خواهران! اين خانه مشترک افغانستان و مردمش مي باشد. ابراهيمي صاحب بسيار خوب گفتند که زنان هم در جهاد و مقاومت بودند، در ديگر کشور هاي اسلامي هم بودند، در افغانستان نيز بودند و مصيبت و مشقت زيادتر را هم در زمان جهاد و هم در حالت عادي زنها متحمل شدند و حقوق شان حق حقه شان است و من خوش هستم و بزرگان ما خوش هستند که زنهاي افغانستان، خواهران ما و مادران ما در شوراي آينده افغانستان در ولسي جرگه 25 فيصد جاي تضمين شده دارند و اين بسيار خوب است و ما از اين احساس خوبي مي کنيم،

کميسيون هايي براي انتخابات ساختيم ، اگر ما موفق شديم که کميسيون مستقل براي انتخابات افغانستان ساختيم اگر ما موفق شديم که انشاالله تا حال اينکار را کر ديم که افغانستان صاحب يک کميسيون مستقل باشد.کميسيون مستقل به اين معني که نه در زمان انتخابات و نه بعد از آن، حکومت مداخله در آن نداشته باشد و آزادي مطلق داشته باشد تا خوب و بد و حق و نا حق را از هم تفکيک بکند .اين مملکت به طرف آزادي مردمي، مردم سالاري و انتخابات مي رود و اگر يک کميسيون دروغي انتخابات و غير مستقل بود هيچ وقت صاحب اين ازادي نمي شود. پس بر همه شماست که ناظر باشيد، چه اين حکومت و چه حکومت هاي آينده از اين سرپيچي نکنند و يک کميسيون مستقل انتخابات باشد. يکي از دلايلي که ديموکراسي درهند بسيار قوي ايستاده بر پاي خود است، اينست که کميسيون انتخاباتش مطلق مستقل است و در زمان انتخابات چند سال قبل صدراعظم مملکت را از هيليکوپترش پايين کرد و گفت برو به موتر شخصيت که در حوزه انتخابات هستي .

 داسي يو کميسيون غواړم چې آزاد وي او پر خپلو پښو ولاړ وي. د افغانستان په تاريخ کي او ددي منطقي په تاريخ کي اول حل دي چه موږ د يو حقيقي واقعي ولسي واکداري خواته اقدام وکړ دا چي تا سو په دي اساسي قانون کي د افغانستان نورو ژبو ته هم حق ورکړ چه په خپله ژبه کار وکړي سبق ووايي دا تر ټولو لوي ابتکار وو په متمدنو جامعو کي په هغو جامعو کي چې ټينگى په خپلو پښو ولاړى دي او ډير زوري جامعي دي دا کار کيږي په ناروي کي په دنيا له دي بهترين هيواد نشته او خلک يي مطلق په نس ماړه او زموږ سره کمکونه کوي شپږ ميليونه نفوس يي دي په هر کلي کي شل زره نفوس دي او يا ديرش زره نفوس په خپلي ژبه غږيږي او هرى ژبي ته يې رسميت ورکړي او اخبار او مجلي په هره ژبه کي شته. په هندوستان کي په اتلس ژبو شوي دي نور هيوادو كى هم شته چې دا کار پکي کيږي دا چي نن تاسو په افغانستان كې د ازبک قوم ته د ازبکي ژبى حق ورکړي دا يو ډيرعظيم او با افتخار حرکت دي او دا به انشاالله تا سو گوري دا ځاي به نښاني وى چه دا به انشالله افغانستان په دي سيمي که يو واحد يو نمونه قوي مملکت کړي. دا به د افغانستان د لا ټينگښت باعث شي دا به د افغانستان د لا قوي کيدو باعث شي دا به افغانستان لا هم سر لوړ او پر دنيا کي يو مظبوط ثابت سالم ملت په توگه منځ ته راولي او مونږ به نورو مملکتوته چې په دنيا كي يا په دي منطقي کي دي موږ به هغوي ته يو مثال شو. خداي د وکړي چي داسي يو وخت راشي دا خاوره او دا اولس ټول يو د بله په عمده ژبه يو د بل سره خبري وکړي. او ما نيت کړي دي چي زه ازبکي زده کوم دا به حتماً زده کوم او وايم به دوي ته د دوي په ژبه چي وطن داشلر، يخشى مى شيزلر، مبارك بولشون. که موا دا وکړه نو مو دا خاوره جوړه کړه دا ډير شه خوند کوي چي سړي د خپل وطن په ژبه بلد وي ما ته ډير شه خوند راکوي چه په فارسي او پشتو اورم را اورم دا ډير شه کار دي ازبکي به زده کړم پشه يي به زده کړم بلوچي مى د مولوي صاحب محي الدين بلوچ نه زده کړى ده په کويته کي راسره وو. د دنيا قوت په ټولنه او يوالي جوړيږي په ضعف او جلا کيدو نه جوريږي په آزادي جوړيږي په همت جوړيږي او تا سو دا همت وکړي خداي مو آباده لره. د افغانستان دوي غټي رسمي ژبي پشتو او دري چه زموږ د پيړي پيړي ژبي دي او دواړه ژبي د يو مملکت افتخار دي د خلکو افتخار دي دا ژبى په مساويانه ډول په دولتي ادارو کي مکاتبه پکي کيږي زما په دفتر کي کيږي په مساويانه توگه هم په فارسي خبري کوم او هم خط ليکم او هم په پشتو خط ليكم مکاتبه کوم او فرمان را استوم دا به ټول کوي. ارمانونه د دي ملت نور هم شته د وسلو را ټوليدل يو ارمان دي له خلکو تر هغو چي وسلي ټولي نشي امن نه راځي دا ارمان به پوره کوو. دا هيله به پوره کوو اداراه به جوړوو رشوت به ورکوو فساد به ورکوو داسي افغانستان به غواړو چي په هغه کي وږي کور نه وي بي وزله کور نه وي داسي افغانستان به غواړو چه هر کلي هر ښار سرک ولري او برق ولري داسي افغانستان به غواړو چي زمونږ خويندى دا سپين ږيري همسايه هيوادو ته د علاج دپاره مجبور نشي چي لاړشي. داسي افغانستان غواړو چي نور خلک دکار دپاره خارج ته لاړ نشي بلکه د نور ملکونو خلک د کار دپاره دلته راشي داسي افغانستان غواړو چي پر قانون ولاړ وي نه پر ټوپک او زور داسي افغانستان غواړو چي حکومت يي مسئول وي خلکو ته نه خود کامه او په زور او نا حقه ناست. داسي افغانستان غواړو چي نظام يي د رايي له لارې په مستقيم ډول ټاکل کيژي داسي افغانستان غواړو چه بيرق يي پر ټوله دنيا کي رپيږي داسي افغانستان غواړو چې دنيايي په عزت يادووي داسي افغانستان غواړو چي په هغه کي ظلم او زياتي نه وي. او داسي افغانستان غواړو چي په هغه کي قانون عملي وي داسي افغانستان غوړاو چي اولاد يي تر خپل کمال او تخصص تعليم وکړي نه چې خارج ته د درس دپاره لاړ شي بلکه غواړو چي نور خلک دلته د درس دپاره راشي او درس ووايي داسى افغانستان به غواړو د دي افغانستان دپاره تاسي لارښوني وکړي. قانون اساسي لارښونه ده او موږ د يو ملت په توگه دا بايد پرځان و منو چي ددي لارښوني احترام به کوو عمل به کوو که دا مو نه کړو بي فايده خبري دى. تر هغه چي زه دلته ناست يم تر هغو چي بيا انتخابات کيږي او تاسي نوي رئيس جمهور ټاکي زما لخوا په امانت دا درته وايم چي زه د قانون تابع يم او د ملي هيلو تابع يم زه د دي نه سر غړونه نه کوم او که مو وکړي پسي مي واخلي داسي افغانستان چې د بيت المال يي احترام وشي داسي افغانستان چي خزانه يي ډکه وي او كه تا سو د دي افغانستان بنسټ کيښود مبارک دي شي .

جناب حضرت صاحب و آقاي براهيمي تشکر کردند از وکلاي محترم و اعضاي قانون اساسي و از کساني که در اينجا زحمت کشيدند و کار کردند و از جامعه بين المللي و از همگي .من نخواستم که آن تشکري را تکرار کنم ولي در يک لفظ و يک کلمه از همگي تشکر مي کنم، خصوصا از حضرت صاحب که به بسيار پاک دلي و رحم دلي و درد براي افغانستان که من سالها ايشان را مي شناسم، پدر وار اين جلسه را پيش برده اند و از کميسيون قانون اساسي و از برادراني که در اينجا شب و روز زحمت کشيدند و از جامعه جهاني که خدمت کردند، من آقاي ابراهيمي را گفته بودم که نمي گذارم از افغانستان بروي و لويه جرگه افغانستان نمي گذارد که بروي ولي اقاي براهيمي گفت که مي رود، ما در رفتنش خوش نيستيم . آقاي براهيمي به حيث يک دلسوز افغانستان، به حيث يک فرزند اين کشور نهايت دلسوزي کردند ،اشک ريختند. برايش دعاي نيک کنيم، خداوند اينها را جور و صحتمند داشته باشد . اگر نرود خوش مي شويم و اگر مي رود يک مدال برايش مي دهيم. خدا حافظ



بالا

بعدی * لويه جرگه * بازگشت *