لويه جرگه در زير شمشير داموکلس

ازمدت ها قبل انتظار می رفت که با  تشديد مبارزه قدرت ميان گروهای داخل حکومت از يک سو و  چالش های اجتماعی از جمله وخامت وضيعيت امنيتی و  کندی روند باز سازی در کشور از سوی ديگر ،  لويه جرگه قانون اساسی نسبت به  لويه جرگه اضطراری بحث های داغ را به ميدان خواهد کشيد.

برخی صاحب نظران لويه جرگه قانون اساسی را ابزار مناسب برای امتياز گيری سياسی، مذهبی، قومی و قبيلوی، سمتی، حزبی و گروهی پيش بينی می کردند. چنانچه عده  با استفاده از تمام امکانات داخلی و خارجی سناريوی خاص را در همين راستا مدت ها قبل  آماده ساخته بودند که همه شاهد پياده شدن آن بودند.

 اکنون که لويه جرگه گفته می شود به پايا ن درا ماتيک خويش نزديک می شود بی جا نخواهد بود تا به عوامل و انگيزه های  عينی و ذهنی  که اين  مجلس را به چالش های گوناگون  مواجه ساخت، اشاره نمود:   

1.حرکات غير دموکراتيک و مرموز کاری در کار تهيه قانون  گروهای سياسی و مردم را در برابر آن پيش از پيش تحريک نمود؛

2. شيوه جمع آوری نظريات  مردم پيرامون قانون  و محدوديت زمانی  به اعتبار قانون لطمه زده از جانبی هم گردانندگان قانون چندان نيت روشن و علاقه به شنيدن و بررسی تقاضاهای معقول مردم نشان ندادند؛

3.  اراده گرايی،  امتياز گرايی آشنای سنتی از يک جانب ،   دگماتيسم و   تفکر کهنه از جانب ديگر  جوهر اين قانون را در تحت شعاع خويش قرار داده به دلسردی بسياری ها افزود؛

4.  با ظاهر شدن   عناصر مشکوک و چند هويته به عنوان مبتکرين اصلی پشت پرده اين قانون در آستانه لويه جرگه صلاحيت ها و نقش اعضای کميسيون محترم تدقيق را به شک و ترديد  مواجه ساخته به نگرانی های موجود  دامن زد؛

5. استدلال ها و توجيهات بی مورد توسط مدافعين طرح پيش نويس و به ويژه پافشاری غير مسئولانه و غير دموکراتيک آقای کرزی بالای نظام مورد علاقه او   اکثريت نمايندگان را در برابر يک چالش جدی قرار داده پيش از پيش روحيه واکنش سريع را در ميان  لويه جرگه آماده ساخت ؛

6.  شايعات تطمع برخی نمايندگان  از يک طرف، اخطار ها و فشار های روانی و سياسی توسط برخی مقامات با مشارکت « دوستان» خارجی  وضيعيت را پيچيده  ساخته تعدادی زيادی خود را با يک توطئه مواجه ديده مقاومت را پيشه کردند؛

7. سازش و کنار آمدن های پشت پرده ميان اعضای کليدی دولت در نتيجه فشار های  حاميان خارجی رژيم، ميان جامعه و دولت سوی تفاهم ايجاد کرده و روحيه بی اعتمادی را افزايش بخشيد؛

8. شايعات معامله سری   در راستای« نقشه راه» پاکستانی ها برای افغانستان با پياده کردن پروژه جديد طالبی از طريق اجلاس دوم بن نيز در آستانه  لويه  جرگه  ذهنيت ها را مغشوش ساخته بسياری ها را نسبت به آينده بد بين ساخت.  

بدين ترتيب، عوامل متذکره قبل از همه ذهنيت های بسياری نماينده گان را پيش از تدوير لويه جرگه آماده انفجار ساخته بود ودر نتيجه برخی  قطب بندی ها و  گرايشات متضاد اجتناب پذير  گرديد.

 بنأ روی تصادفی نبود که لويه جرگه در نخستين روز کار خويش با چالش ها مواجه شده و فرمان آقای کرزی پيرامون طرزالعمل  کار اجلاس به موانع مواجه گرديده و مسئله انتخاب رئيس مجلس به درازا کشيد. در واقع وقت گرانبهای اجلاس در   سه روز آغازين پيرامون مسائل تخنيکی و جزئی و حتا خارج از آجندای قانون اساسی به مصرف رسيده  دور نمای دشوار و طولانی را برای لويه جرگه به تصوير کشيد؛

تاريخ هفدهم دسمبر در روز چهارم کار اجلاس که بايد کار در پشت در های بسته در   کميته های  های  ده گانه  که محصول رايزنی های دشوار سه روز قبل (و حتا بايکوت های برخی نمايندگان را نيز  در پی داشت)  بود برای عده چنين احساس را می داد که ممکنست پس از غلبه به موانع سر انجام پيرامون اصل هدف يعنی بحث پيرامون متن قانون اساسی شروع خواهد شد. اما ناگهان طوفانيکه از صحبت خشمگينانه و انتقادی و کيل ولايت فراه خانم ملالی جويا  بر خاست همه را غافلگير کرد در نتيجه ماموريت وکلای منتخب تغير کرده  به عوض بحث روی متن قانون اساسی،  لويه جرگه به داد گاه رسيدگی به جرايم و جنايات ميان افغانی  مبدل گرديد. در نتيجه نه تنها خود لويه جرگه به صحنه  تصفيه های حساب  ديرينه  تبديل شد، بلکه جامعه رانيز به چند دسته گی مواجه ساخته و واکنش های  خارجی  را نيز در پی داشت. در همين سلسله  تنش های ميان اجلاس باعث بر انگيختن احساسات  برخی افغانهای برون مرزی  حتا تا سر حد  اعطای مدال طلايی هم شد.

اما سوال اساسی در اين است که  مدال  طلايی اصلی اين تشنج را کی در داخل لويه جرگه  مفتخر شد؟

 واقعيت اينست که  صحبت شديدأ انتقادی خانم جويا که لبه تيز آن متوجه اسلام گرايان بود که از نفوذ گسترده در لويه جرگه برخور دار بودند، باعث شد که آنها عليرغم اختلافات تنظيمی ، قومی ، سمتی و غيره باهم متحد شده همه   همزمان شمشير های خويش را از نيام بيرون بکشند. در نتيجه بی موجب شبه کمونيزم و جهاد که بيش از يک دهه است به تاريخ خونين افغانستان پيوسته است باری ديگر به فراز پولی تخنيک کابل جايکه يکی از يادگار های زنده مانده از شوروی سابق در افغانستان است به چرخيدن گرفت.

  در مورد اينکه  جسارت تحسين آفرين خانم ملالی جويا برحق و واقعيت گرايانه بوده و باز تابی بخشی از جامعه افغانستان آسيب ديده است شايد کمتر ترديدی وجود داشته باشد. اما طرح اين مسله حساس از لحاظ زمانی و مکانی در چنين شرايطی که تا هنوز لويه جرگه در اسارت بازيگران مختلف در گير افتيده و نمی توانست به آسانی دست به کار سازندگی بزند به مشکل می تواند  آنرا بمثابه راهکار موثر برای گردانندگان لويه جرگه  شمرد.

 هرچند  تشنج ايجاد شده عدم بردباری و فرهنگ سياسی که  يکی از ويژه گی های جامعه افعانی  است بگونه روشن به نمايش گذا شته شد،  اما سر انجام چيره شدن خرد بر احساسات و اختلافات راه را به   بحث ها پيرامون قانون اساسی در کميته های ده گانه باز کرد. و اين در حاليست که آقای کرزی و حاميان   خارجی  رژيم در آستانه و در جريان لويه جرگه  با استفاده از وسايل گوناگون تلاش نمودند که با  برخی مجاهدين سابق که  اکثريت را در لويه جرگه تشکيل  می دهند به گونه های مختلف کنار آمده و از جمله با تفرقه اندازی ميان آنان برنامه خود را که اکنون به همه معلوم شده پيروز مندانه جامه عمل بپوشاند. اما برخلاف همه شاهد ايجاد جبهه واحد  مجاهدين عليه غير مجاهد بودند که هرگز به سود آقای کرزی و دوستان خارجی رژيم  نمی توانست باشد.

فکر می شود   قبل از همه دو عوامل توانست  تشنج را مهار کند:  يکی تقسيم شدن نمايندگان در  کميته های موسوم به ده گانه؛ دو ديگر در اختيار گرفتن رهبری بسياری کميته ها بدست برخی  مجاهدين سابق.

 چنانچه آقای سياف درگفتگوی با خبر نگاران به زبان انگليسی در شام همان روز يکی پشتيبانی از نظام رياستی آقای کرزی که گفته می شود به دنبال توافق سری او با« دوستان خارجی» ا حاصل شده بود؛ و ديگری  تدوين قانون اساسی جديد افغانستان به روح  شريعيت اسلامی خبر داد.

تضاد ميا ن انتخاب و انتصاب

 در افغانستان انتصاب نمايندگان بنا به ملحوظات مختلف در لويه جرگه های گذشته يکی از ويژه گی های آنرا تشکيل می داد. در واقع انتصاب نمايندگان بمثابه   امتيازات شمرده می شد. اما باموازات رشد شعور اجتماعی و بلند گرفتن داعيه های اجتماعی به ويژه رويداد  دهه های اخير انتخابات بحيث يک اصل د موکراتيک جايگاه  بيشتر اجتماعی پيدانموده است.

هر چند در افغانستان فاکتور های زيادی از جمله روابط  قومی ، محلی، مذهبی آديالوژيک و وابستگی ها ی تنظيمی ، حزبی  و فاکتور پول قبل از همه در انتخابات نقش گسترده بازی می کند، اما با  اين همه  انتصاب نمايندگان به هر عنوانی که باشد  معقوليت خود را از دست داده است.

 در همين سلسله انتصاب 50 تن نمايند گان بطور فوق العاده توسط رئيس جمهور کرزی از مدت هاست که مورد انتقاد عده از روشنفکران جامعه افغانی قرار دارد. اما نهاد های خارجی حافظ حقوق بشر و آزادی های دموکراتيک آگاهانه درين مورد خا موشی انتخاب نموده اند ، تعجب آور به نظر می رسد.

 اما تضاد انتخاب و انتصاب را می توان درروز اول اجلاس لويه جرگه به وضاحت مشاهده نمود. اعتراضی شماری از نمايندگان بالای  نمايندگان انتصا بی و پيشنهاد مبنی به محروم ساختن آنها از حق رای دهی  بيانگر عدم اعتماد و شک بالای شايستگی برخی از آنان را به نمايش گذاشت.  شايد بسياری نمايندگان انتصا بی ممکنست با دقت کامل مطابق به ويژه گی های جامعه افغانی صورت گرفته باشد و حتا ممکنست نسبت به به برخی نمايندگان شايستگی و اهليت بيشتر هم داشته باشند. اما معيار در دموکراسی امروز اراده مردم شمرده می شود نه اراده يک فرد. و  مردم افغانستان که تازه تمرين دموکراسی را در زير سايه سردم داران دموکراسی جهان می کنند نيز انتخابی بودن را بر انتصابی بودن تر جيح می دهند.

چنانچه  در ميا ن نمايند گان انتصابی عده شخصيت های هم ديده می شوند که اگر خود را  در ميان وکلای لويه جرگه نامزد می کردند شايد شانس بسيار کم موفقيت داشتند.

 مد يون بود ن بسياری اعضای انتصا بی به آقای کرزی يکی از ويژگی های ديگر اين اجلاس  شمرده  می شود. روی تصادفی نبود بگونه مثا ل آقای  مجددی رئيس مجلس  برای اينک آقای کرزی و فرمان او را پيرامون طرزالعمل  لويه جرگه شرعی و واجب الاحترام  وانمود  کرده باشد  مجبور بود مثل  ساير اسلافش تعبير ها ، تفسير ها و فتواهای مذهبی عاجل پيدا نموده و دين خود را در همان ساعات آغاز جرگه ادا نمايد. و بدين تر تيب  وفاداری خويش را در حضور همه ثابت سازد.   در نتيجه  او آقای کرزی را خليفه خواند  نه اميرالمومنين.

 چون  آقای مجددی از طرف مردم انتخاب نشده  بود و  نزد مردم جوابده نبود صرف نزد آقای کرزی و دوستان خارجی او خود را مسئول می دانست، بنأ  موصوف ماموريت خود را درپياده کردن سناريوی آقای کرزی و دوستان خارجی او می  ديد. اما او يگانه مامور پياده کردن اين برنامه نه بود، تعدادی زيادی ديگری ماموريت مشابه دا شتند که نمی شود  به نقش آنها  کم بها داد.

به هر ترتيب  ممکنست تضاد ميان انتصاب و انتخاب درين اجلاس نظر به سابقه لويه جرگه ها تا حدودی قابل  تحمل با شد. اما عیب اعضای انتصا بی را بگونه مثال د ر  ثلث  نمايندگان مجلس سنا ( مشرانو جرگه) از طرف رئيس جمهور که در متن پيش نويس آمده، می توان جدی گرفت. زيرا تضا د ميان  اعضای ا نتخابی و انتصابی در مجلس سنا  نيز  يک چالش خواهد بود. تلاش امتياز گرايانه و اراده گرايی اعضای انتصابی در سايه اختيارات فوق العا ده رئيس جمهور جو سالم و دموکراتيک که نياز مجلس سنا است در تحت تاثير قرار خواهد  داد. بنأ انتصاب به هر عنوانی که باشد بايد  جايش را به اصل انتخابی بدهد. حتا برخی معتقد اند که به مجلس پر مصرف سنا در  شرايط افغانستان نياز  ديده نمی شود.  بايد  تمام صلاحيت های آنرا به مجلس نمايندگان ( ولسی جرگه) انتقال داد و  به دين تر تيب می توان شورای ملی يک مجلسه داشت.

 رويای ديکتاتور شدن

                       مدت ها قبل فکر می شد  در ميان مودل های نظام های سياسی مورد بحث در اجتماعات افغانستان، نظام رياستی و پارلمانی  به عنوان چالش اساسی جرگه پيش بينی می شد.

 اما تر س هواخواهان نظام رياستی   زمانی شدت گرفت که   طرفداران دموکراسی پارلمانی به سرعت در ميان جامعه به ويژه در پايتخت و شمال افغانستان  پايگاه  گسترده اجتماعی پيدانموده و تعدادی از نمايندگان  مردم عليرغم ايجاد موانع تصنعی توانستند به لويه جرگه راه يابند.  و آخرين نظر سنجی ها و آرايش مواضع  در آستانه لويه جرگه هم نشان  می داد که طرفداران دموکراسی پارلمانی اکثريت نمايندگان منتخب مردم را تشکيل می د ادند. و روی تصادفی نبود که آقای کرزی و  دوستان خارجی او سراسيمه و عصبانی شده تلاش نمودند   عده نمايندگان را به نفع نظام رياستی با وسايل گوناگون جذب نمايند.

 فکر می شود يکی از دلايل به تعويق افتيدن جرگه هم بلانس نمايندگان به ضرر آقای کرزی  پنداشته می شد. اين نگرانی تا آن حدی در آستانه لويه جرگه جدی بودکه پروسه انتخابات نمايندگان  را که  تا ديروز عادلانه و دموکراتيک در تحت نظارت نمايندگان ملل متحد می گفتند، بی اعتبار نشان دهند. گفته می شود اين نگرانی ها زمانی کاهش يافت که عده  نمايندگان در نتيجه معاملات و تعهدات تغير موضع داده به جبهه رياستی ها پيوستند. و در آن وقت بود که بادريافت برخی ضمانت ها سر انجام لويه جرگه در تاريخ چهاردهم دسمبر آغاز به کار کرد. اما با وجود آن نخستين اقدام آقای کرزی يعنی فرمان تقنينی راجع به طرزالعمل کار لويه جرگه به شکست مواجه شده وبحث ها درين راستا و تعين رئيس مجلس تقريبأ سه روزه  را در  برگرفت.

واقعيت اينست که آقای کرزی و استادان او پای را در يک موزه نموده اند که يا نظام رياستی با اختيارات فوق العلاده و يا  هيچ! 

آقای کرزی  حتا  در آستانه لويه جرگه  اخطار  کرده بود که اگر نظام رياستی  با اختيارات گسترده برای رئيس جمهور را وکلا در لويه جرگه تصويب نکنند او  خود را   نامزد رياست جمهوری آينده نخواهد کرد.  بايد گفت استدلال اساسی آقای کرزی پيرامون مضر بودن دموکراسی پارلمانی و مقام  نخست وزير در افغانستان  ظاهرأ  از اينجا نشأت  می کند که چون در سريلانکا اخيرأ اختلافات ميان نخست وزير و رئيس جمهور بروز کرده بنأ  آقای کرزی نخست وزير را در کنار خويش در افغانستان هرگز تحمل نه خواهد کرد و در نتيجه او تصميم گرفته تا مردم افغانستان  را از  مقام  نخست وزيری محروم  سازد.

 معلوم نيست که نفرت آقای کرزی از مقام نخست وزير واقعاً  از ماجرای سريلانکا  الهام می گيرد و يا عشق آتشين او مثل ديگر ديکتاتوران قبلی افغانستان از اراده گرايی ، تک تازی و انحصار گرايی سنتی منشا می گيرد؟

 بايد خاطر نشان نمود که شرط  نامزدی آقای کرزی در انتخابات رياست جمهوری آينده   درامه  « شرط تـاريخِی » فقيد رئيس جمهور داود را که در لويه جرگه 1976 بنا به مهارت آقای عزيزا له واصفی و پا فشاری  برخی وکلا  که گفته بود:« به يک شرط  قبول ميکنم  ...»  اکنون در خاطرات ما زنده می سازد.

 در واقع آقای کرزی و«  دوستان» خارجی او  ناخن افگار وکلای  لويه جرگه  فعلی را  در دست خويش محکم  گرفته اند تا به آرمانهای خويش نرسند رها نخواهند کرد. اما واقعيت اينست که  وکلای لويه جرگه کنونی با و کلای بيشتر انتصابی   زمان فقيد داود خان  از لحاظ سطح آگاهی و فراز و نشيبی زندگی تفاوت های زيادی دارند. از همين لحاظ است که عليرغم فشار ها ، تهديد ها ، تطمع ها و کنار آمد ها مقاومت و تسليم نا پذيری برخی نمايندگان در برابر اراده گرايی های صاحبان زور و زر يکی از ويژه گی ها و صفت برجسته جرگه کنونی محسوب می شود.

 هر چند برخی موادی مربوط به اختيارات گسترده برای رئيس جمهور از نظام  جمهوری مرحوم داود خان  بطور مستقيم کاپی شده اما با وجود آن تفاوت ها ميان لويه جرگه فقيد داود خان و آقای کرزی از زمين تا آسمان است. بناً فورمول فقيد داود خان به مشکل می تواند به دل نمايندگان اين نسل افغانستان چنگ بزند.

 سوال درينجاست که آيا نمايندگان منتخب مردم در کابل جمع شده اند که قانون اساسی رابرای نياز های جامعه بحران زده افغانستان بسازند و  يا برای آرزوها ی آقای کرزی عيار سازند؟ آيا آين قانون برای امروز و نسل های آينده کشور ما ساخته می شود و يا برای شخص آقای کرزی؟ سر انجا م خياط بچگان « دوستان کاوبای » ما اين قانون را به اندام نحيف و گرسنه مردم بحران زده افغانستان  فرمايش می دهند و يا به قد و قامت رهبر برگزيده خود شان برای ما؟

 برخی ها معتقد اند که آقای کرزی حق انتخاب نظام را برای افغانستان مثل هر شهروند اين کشور دارد. اما او که مدعی پياده کردن دموکراسی و آزادی بيان درين کشور است حق تهديد ، فشار و فرمايش قانون برای شخص خويش را ندارد. و در همين سلسله گفته می شود  رئيس جمهور می توانست ديدگاه خويش را سياستمدارانه ابراز نموده بدون اينکه  حق آزادی ديگران را صلب کند. بگونه مثال می توانست بگويد به عقيده ما نظام رياستی به خير افغانستان است. اما اين حق مردم و نمايندگان منتخب آ نها است که پس از سال ها قربانی و مقاومت هر نظام سياسی ديگری را که به خير کشور می پندارند  در لويه جرگه  انتخاب کنند و پيرامون آن در فضای آزاد و دموکراتيک ابراز نظر نمايند.

 اما در عوض جوهر اصلی صحبت  آقای کرزی با ياد آوری بی مورد پيرامون قطع غير مجا ز جنگلات مناطق جنوب شرق کشور( که فکر می شود حالا چيزی از آن باقی نمانده) در روز نخست جرگه که مشغله فکری وکلا  را نبرد دشوار در پيش رو تشکيل می داد  زير شعاع قرار داد و آن هم با توصيه اخلاقی، بسياری ها را شگفت زده ساخت.

به نظرم آقای کرزی  بجای ذکر مثال بی مورد از ماجرای ميان رئيس جمهور و نخست وزير سريلانکا بهتر می بود مثال همسايه  ما تاجکستا ن را که بحرانات خانمانسوز شبه به افغانستان را پشت سر گذشتاند و بدون قوای ناتو و يا ايساف توانست آشتی ملی را پياده نمايد، ذکر نمايد. زيرا در پرتو آشتی ملی درين کشور  در حال حاضر   پارلمان و  نخست وزير  در کنار  رئيس جمهور با صلاحيت های لازم در چوکات قانون اساسی اين کشور که اخيرآ شاهد تعديلات  برخی مواد آن نيز بوديم کار آرايی مثبت دارد. بايد تذکر دادکه با و جود فقر شديد و ميراث های ناشی از جنگ، تاجکستان از ديد بسياری صاحب نظران يک نمونه خيلی موفق به دنيا معرفی شده است، و می شد به عنوان تجربه زنده و خيلی نزديک به شرايط افغانستان  مورد تو جه قرار گيرد.

  پاکستان با وجود کودتای اخير می تواند نمونه ديگری دو مقام رئيس جمهور و نخست وزير در همسايگی ما باشد. چين همسايه ديگر ما می تواند در همين سلسله به حساب آيد.

اما راکت پرانی حکمتيار برسر مردم بی گناه کابل به تحريک پاکستانی ها   نمی تواند بهانه برای محروم ساختن افغانستان از مقام نخست وزيری و دموکراسی پارلمانی شود. جالب اين است عده که راکت  بازی حکمتيار را بر سر مردم کابل بهانه برای حذف مقام نخست  وزيری در افغانستان  به پيش می کشند، خود آنها در ويرانی کابل و جنگ ميان رئيس جمهور و نخست وزير در حکومت مجاهدين نقش مستقيم داشتند. بگونه مثال اين آقايون  از جمله دها مشاور و مشوقين  حکمتيار بودند که به حکمتيار توصيه  می کردند  که او به  مقام نخست وزيری قناعت  نکند، پادشاهی صرف حق ما و شماست. يا شهر تسليم شود و يا ويران شود که کسی بر آن حکومت کرده نتواند. اما امروز خود را فرشته های پاک معرفی کرده از مسئوليت ويرانی  کابل خود را کنار می کشند.

 

بايد گفت که تنها آقای کرزی نيست که با استدلال های کم جذاب  خويش تلاش می کند که  اراده خويش را بر  کشور بقبولاند. استادان آقای کرزی مثل آقايان احمد زی ،  احدی  و يک تعدادی ديگری با پيش کشيدن استد لال های ضعيف تر از آقای کرزی  سطح سواد خود را به نمايش گذاشتند.

 گفته می شود آين آقايون  معماران « نقشه راه  »  برای  آقای کرزی اند. ديروز بحيث تيوريسن های نامدار طالبان و القاعده  قلم و زبان شان  در ريختاندن خون های مردم از شمشير تروريست ها برنده تر بود وامروز نيز آيديالوگ های اصلی متن  پيش نويس و بويژه نظام رياستی محسوب می شوند. افزون بر آن آنها که امروز شاهرگ های اقتصادی اين دولت را در انحصار خود دارند با پنهان نگهداشتن نفرت ذاتی شان از دموکراسی و مردم سالاری تلاش دارند تا افغانستان را دوباره به گذشته استبدادی اش از راه تمرکز فوقالعاده  قدرت بدست رئيس جمهور بر گردانند. 

بگونه مثال رهبر افغان ملت با آين استد لال که در نظام پارلمانی رشوت خواری زياد  است حتا کودکان زيرسن دو سال را به خنده واداشت.   افزون برآن  حتا لويه جرگه  هنوز آغاز به کار نکرده بود رهبران اين حزب در نتيجه يک اجتماع پيش از پيش شمشير های خويش را از نيام  کشيده  با تيز کردن آن پرداختند. و برای پياده کردن « نقشه راه » شان برنامه سابقه شان يعنی آموزش جبری زبان  را در پانزده سال آينده در صدر  کار خويش قرار دادند.

 طرح آموزش جبری زبان  در افغانستا ن طرح نا آشنا نيست. اما رشوه ستانی بيش از حد در دموکراسی پارلمانی استد لال  نو است. واقعيت اينست که هيچ نظامی سياسی جهان معاصر به شمول کشور های پيشرفته غربی نتوانسته اند فساد را  در دولت های شان جلوگيری کنند. اين پديده به درجات مختلف صرف نظر از نوعيت رژيم های سياسی مروج دارد. در واقع نظام های آيديال و بی عيب در جهان وجود ندارد. اما رژيم های متعدد مرکزی افغانستان در دونيم سده گزشته صرف نظر از خصلت استبدادی شان، بيشتر آغشته به فساد بوده اند. چور و چپاول از دارايی های دولت گرفته تا اموال مردم ريکارد بی عدالتی و فساد را در منطقه و حتا در جهان شکستاندند. فکر می شود با پيروی از اصول دموکراسی و مطبوعات آزاد  می توان با اين پديده مقابله بهتر  نمود تا از طريق يک حکومت مستبد .

به نظر می رسد لويه جرگه پس از سپری نمودن ماجراها و مبارزات  دشوار ميان جريا نات مختلف   به انجام خويش نزديک می شود. از اينرو عنقريب شاهد پيروزی آقای کرزی و« دوستان» خارجی که بار سنگين چنه زنی ها و کنار آمدن ها را آنها بدوش کشيدند ، خواهيم بود. چنانچه آقای خليل زاد به تاريخ بيست دسمبر در کنفرانس مطبوعاتی خويش که هنوز کار اجلاس ادامه داشت، پيروزی نظام دوست داشتی آقای کرزی را پيش از پيش مژده داد. در واقع  دوستان خارجی آقای کرزی اين اجلاس را قبل از عيد کرسمس به پايان رسانيده و جام های شان را به سر سلامتی ديکتاتور آينده افغانستان از همين حالا به سر خواهند کشيد. به بيان ديگر آقای خليل زاد و برخی ياران افغانی برندگان اصلی بازی قدرت در جرگه کنونی  امسال دبل عيد( کرسمس) خواهند داشت.     

 اما اين تنها سفير آمريکا در افغانستان نيست  که  جشن ويژه دارد، آقای بوش که با دستگيری صدام حسين در چهاردهم اين ماه از خوشی در کالای خويش نمی گنجد ، عيد کرسمس   خيلی وقت تر نسبت به سالهای ديگر در قصر سفيد  به سراغش رفت. اما با وجود آن آقای بوش از روند انکشاف جريان لويه جرگه که با مقاومت شديد سلطه ستيزان  افغانی مواجه شده بود خيلی نگران بود. بناً روی تصادفی نبود که او ناگهان در اوج ماجراهای لوی جرگه با آقای کرزی صحبت تلفونی نموده  و کرزی صاحب را خاطر جمعی داد که  ايشان عليرغم غرق در مستی دست گيری ديکتاتور صدام ، شخصاً ناظر اوضاع بوده و برنامه دقيقاً  سنجش شده به هر وسيله ممکنه تا شروع عيد کرسمس موفقانه به پايان خواهند رسانيد. و اينک ما همه شاهد وعده و عمل آقای بوش خواهيم بود.

فکر می شود عليرغم موفقانه و به موقع  پايان رساندن لويه جرگه، در برابر قانون اساسی جديد افغانستان دو مسئله عمده قرار  خواهد داشت: يکی مشروعيت و ديگری ضمانت اجرايی .

 تا جاييکه  به مشروعيت اين قانون ارتباط می گيرد  اين قانون در زير شمشير داموکلس و يا در زير تفنگ کاو بای بچه های سياسی واشنگتن و در زير تاثير افکار جزم گرايی و آرمانهای سلطه گرايی قرار داشته به دل مردم افغانستان کمتر چنگ خواهد زد. و افزون بر آن  ضمانت اجرايی آن بايد  قبل از همه مردم باشد نه  B52 . از اينرو اين دو عامل کمتر احساس خوش بينی را  نسبت به آينده نويد خواهد داد.

 با اين همه لويه جرگه قانون اساسی  يک مکتب و يک آزمون درين برهه تا ريخ افغانستان بود. اگر موفق بود و يا ناموفق بايد از آن آموخت. زيرا، زندگی و مبارزه نه با لويه جرکه قانون اساسی آغاز يافته و نه با آن پايان خواهد يافت. بايد زيست و ديد که زندگی چه آزمون های ديگر را در مقابل اين نسل قرار خواهد داد. 

ΩΩΩΩ

 

نويسنده: داکتر هارون امير زاده

لندن 23 دسمبر 2003

Email:  haroon@amirzada.fsnet.co.uk



بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت