جسد مو میا یی شد ه چگو نه ا ز ا فغا نستا ن به سر قت برده شد؟!

ا ی فلک من گر یه کر د م تو نپر سید ی چر ا ؟                                                   ( سنگ شکن)

میهنم ر ا یکسر ه  آ نها چپا و ل کر د ه  ا ست .                             

سیستا ن که سا حه جغر ا فیا یی ا ز پشت  د ر هلمند شر و ع منا طق غو ر ،هر ا ت ، فر ا ه ، نیمر و ز

و ز ا بل را در بر میگیر د – د ا ر ای تمد ن پر با ر و با عظمت آ سیا میبا شد .

شهر ها با شکو ه ، قلعه ها و بر ج ها ی سر کشید ه و مستحکم و بنا های یا د ما ند نی ا ین منطقه

هنوز بعد ا زگذ شت چند ین هز ا رسا له بیا نگرشکو ه و عظمت تمد ن آ ن د و ر ا ن سیستا ن ا ست.

بنا ها ی با زما ند ه از شهرغلغله درمرکز سیستا ن قد یم و نیمرو ز ا مر وز ا ز معماریها ی منحصر به

عصر خو د بشما ر میرو د.

سیستمها ی کا نا لیزا سیو ن ، آ ب کشها ، حما مها ، تپ ها و نلد وا نیها ی تشنا بها ی قصرها ی شهر

ا عجا ب ا نگیز ا ست که هر بینند ه ر ا به تعجب و ا مید ا ر د .

ا ز مد تها ی د یر بد ینسوا ها لی سیستا ن به عنو ا ن نو عی ا ز تفر یح بعد ا ز هر با ر ا ن و طلو ع

آ فتا ب به د شتها ی ا طر ا ف ا ین شهر و ا طر ا ف قصر ها و قلعه ها به گر د ش میپر د ا ختند و در

با ز گشت سکه ها ، مو ر ه ها ی گر ا نبها ی عتیقه ، نگین ها ی حک شد ه ای بی نها یت ظر یف و

ز یبا ، چور یها ی شیشه یی ز یبا و عتیقه و د ه ها قطعه آ ثا ر ا ز آ و نگ طلا ی تا مجسمه ها ی هفت

جوش و برو نزدرسطح زمین میا فتند و با د ست پر به خا نه برمی گشتند و آ نرا به عنوان مو ره شفا

بخش استفا ده کر ده آ نرا د ر د هن مشک های دوغ ز نی می بستند . ا مادراین سا حه به دوعلت :

دوری ازمرکز و بی توجهی مسوولین فر هنگی د و لتهای گذ شته هیچ گا هی حفر یا ت وتحقیقا ت –

با ستا ن شنا سی و علمی صورت نگر فته ا ست . بجزبازدید چند با ستا ن شناس خا ر جی درگذشته ها ی

د ورکه آ ثا ر ها ی ا ز ا نجا کشف گر د ید . متا سفا نه ا ز یک د هه گذ شته بد ینسوبعلت عد م مر ا قبت

مسو و لین ا ز بنا ها ی تا ر یخی ا ین منطقه و به علت نا بسا ما نی ا قتصا د ی کا ر ی صو ر ت نگرفت

و لی قا چا قبر ا ن بد و ن مما نعت و ا ر د ا ین منا طق شد ند که د ر نتیجه هز ا را ن قطعه ا ثا ر ا نتیک

و با ا ر زش که جزسرما یه ها ی ملی و ا ز جمله یی میر ا ث ها ی فر هنگی همه ملت بشما ر میر و د

به شکل بسیا ر بی ر حما نه جمع آ و ر ی  مرد م محل نیز آ نچه را که بد ست آ ور ده بو د ند  به خر یدا

 ر ا ن و د لالا ن د و ره گرد که ا ز پا کستا ن و ا یرا ن به آ نجا در ر فت و آ مد ا ند بفروش میر سد و

هنوز نیزا ین مصیبت ا دا مه د ا ر د . مسوو لین و مقا ما ت کشوری و محلی که و ظیفه شا ن حفظ و

حر ا ست ا ز سر ما یه ها ی ملی ا ست جلو ا ین بر با د ی و محوآ ثا ر های فر هنگی و با ستا نی را

نمیگیر ند . فا جعه با ر تر ا زآ ن که گرو های کا و شگر و جستجو گر حر فوی و نیمه حرفوی با  -

د ستگا ههای ا لکتر و نیکی و سکژ های پیشر فته ر د یا ب باdeep seeker)  ) مجهز میبا شند .

منا طق چو ن : شهر غلغله -  قلعه ها ی ا میر ا ن  - چکنی -  چخا نسور -  چهل برج و د ه ها محل

د یگر سیستا ن بخش ا فغا نستا ن کا ملا د ست نخورده بود . آ نها ا ین ا ثا ر ها ی بد ست آ مده ر ا

د ر ا یر ا ن و پا کستا ن بفر وش میرسا نند . ا ها لی منطقه معتقد ا ند که گروهای سا زما ن یا فته

ا مکا نا ت خود را با پلا نهای مطا لعا تی و تحقیقا تی  ا ز کشورهای همسا یه  ما بد ست

می آ ورند .

به همین ترتیب دراوایل سا ل ( 2000 ) یک گروه جستجوگربه حما یت و سر گروپی ولی محمد –

( ر یگی ) یکتن ازبلو چهای ایرا ن الا صل سا کن درکویته پا کستا ن که برا در زا ده سر د ا ر

مهرا لله خا ن ( ریگی ) ا ز بزرگا ن قو م ( ریگی ) بلوچ ا ست با یکتن همکا ر حرفوی و تعدا دی

ا ز ا فر ا د محلی با د ستگاه موسو م به ( deep seeker) به جستجو در شهر غلغله پردا خته

بود ند که د ر نتیجه به جسد مو میا یی شده ای د ست یا فتند که د ر یکی ا ز برج های بد و ن

مد خل قصر شهر غلغله نگهدا ری می شد . جسد که د ر تا بو ت برو نزی جایگزا ری شده بود

ر وی سینه ا ین جسد لوح نگا شته شده ا ز طلا و بر سر تا ج طلا یی دا شت جو ا هر ات وسا یر

چیز های قیمتی دیگربا جسد د ر تا بو ت همراه بو د .   تابو ت بصورت عمو دی د ر دا خل بر ج

گذا شته شده بود واطرا ف و دیوا رهای برج به نحوا ستا دا نه با مواد مو م ما نند تزهین و   

مومیا یی گرد یده بود تا ا زنفوذ ر طوبت و سا یرمضرا ت د را ما ن با شد ، ولی محمد ( ریگی )

و همرا ها نش جسد مومیا یی شده را ا زشهر غلغله و لا یت نیمروز به ا یا لت بلو چستا ن  د ر

پا کستا ن ا نتقا ل داده ومبلغ ( 500 هزا ر دا لرآ مر یکا ی ) بگفنه یکتن ا ز ا ها لی به همکا را ن

خو د داده جسد را خود تصا حب می شود و غرض ا نتقا ل آ ن به ا روپا بعد ا زشکست ا ولی ا ش

ا زطر یق بند ر کرا چی آ نرا د و باره به بلو چستا ن می آ ورد تاا زطریق تربت د ر بلو چستا  ن

به خار ج ا نتقا ل دهد که توسط موظفین پا کستا نی گرفتا ر و جسد ضبط شده ا ست . ا ین جسد

که متعلق به د و ره هخا منشیا ن ا ست .  جسد مو میا یی شده شهز ا د ه یا ملکه ا ی ا ز -----

هخا منشیا ن ا ست که ( 2500 ) تا ( 3000  ) سا ل قدا مت د ا ر د ، دولتهای ایران ، پاکستان

 و مصر ادها مالکیت آنرا نمودند و هیاتهایی نیز به غرض تحقیق به پاکستان و محل

دستگیری  آن فرستاده اند ، اما متاسفانه مسولین و یا حاکمان سرنوشت مردم افعانستان

( که در آن زمان طالبان به قدرت بود ) به جز یک تقاضای بی مایه بعد از یک ماه به هیچ

اقدام عملی دست نزدند . و در عین زمان افشای انتقال جسد و دستگیری آن در پاکستان ،

آنها ادعای الماس کوه نور را عنوان نمودند که به  نحوی تحت پوشش قرار دادن انعکاسات

این اثر با ارزش تاریخی و فرهنگی مردم افغانستان  باشد، ما از مقامات دولت کنونی افغانستان

و مخصوصآ از سازمان UNSCO و بنیاد میراث فرهنگی افغانستان  خواهشمندیم تابه اساس

کنوا نسیون های مختلف بین المللی  در مورد مالکیت میراث های تاریخی و فرهنگی ، این اثر با

ارزش فرهنگی  تاریخی را به صاحبان اصلی آن یعنی افغانها بازگشتانده و در تثبیت ما لکیت افغانها

 کمک و همکاری نمایند و تحت سر پرستی UNSCO  قرار دهد.

 

 

                    قهر مان دختر افغان که مرگ را به آغوش باز پذیرفت!

هر روز آمد ن از خانه تا مکتب و رفتن دوباره به خانه برای او د شوار می نمود . گاهی سایه آدمهایی را میدید که به او نزد یک  میشوند ، سرا پای او را از نطر میگذرانند . زهر تند نگاهای آنها بر چهره دختر عرقی از ترس و حیا می نشاند و اندام ظریف او رامیلرزاند ، ولی او به سرعت گامهایش می افزود تا فاصله ها را کوتاه تر سازد.روز های بسیاری این ترس و د لهره در میانه راه مکتب  و خانه او را فرا میگرفت  و با یاد  کرد ن نام خداوند (ج) آرامش را باز می یافت . رفتن به مکتب و درس خواندن را برای خود ش معراجی از بزرگی و اخلاق می دانست  ، اما قید و بند های زندگی او را گاهی چنان تهدید میکرد و در تنگنا قرار می داد که نمیدانست چی کند ، با آنهم درس و مکتب بر ای او بالا تر و برترین هدف بود که نمیتوانست  به آسانی از آن چشم  بپوشد . فرشته آموزشهای ابتداهی را به سر رسانده بود . بعد از فراغت از صنف دهم  در آموزشگاه دخترانه ( گرلز کالج  کویته افغانستان ) ثبت نام  کرده بود. فرشته با درس و آموزش چنان آمیخته بود که همه خوشیها و لذ تهای زندگی را درهمین  حلقه آموزش سراغ می کرد ؛ در میان همسالان و خانواده نمونه یی از تلاش و تپش بود  ، همه با د ید ن فرشته و پشتکارش او را ستایش می کردند  و همه یکصدا با او مانوس و همدم شده بودند . زیبایی دخترانه ، اندام ظریف ، اخلاق و پابندی و پیوند او به درس  و آموزش دلها را به سوی او میکشانید وصید کمند او میساخت.این دختر فرشته صفت افغان در یکی از روز ها که از مکتب به خانه بر میگشت ، سایه آدمهایی را درچند قد می اش حس می کند . او این سایه ها را روز های دیگر نیز از گوشه چشم دیده بود ، ولی حالا آنها با کلاشینکوف و موتری آمده بودند که در آن نزدیکی توقف داشت . فرشته گامهایش را تند و تند ترساخت . نخست صدایی تهدید آمیز او را در  جایش میخکوب کرد که از وی میخواست به موتری که در آنجا توقف داشت بالا شود، ولی د ختربی آنکه پاسخی بدهدروی برگرداند و به راهش ادامه داد، کوچه ای خلوت به دلهرهاش می افزود . مثل اینکه رهگذ ری در آن نزدیکی نبود ، و یکی دوتایی از دور به نظر می رسید ، در مقابل سلاحداران با کلاشینکوف چی میتوانستند بکندد؟! در یکی لحظه ، اندوهی بر سیمای ظریف  و عرق آلود ش سایه انداخت . نمیدانست چی کند ، از کی مد د بخواهد ؟ بدود ، فریاد بزند ، گریه کند ، التماس کند! چی کند ؟ مگر آنها بویی از آدمیت برده بودند که در برابر اشکها و التماسهای او به رحم آیند؟! بعضی ها با شتاب می گذ شتند و نگاهی سیر بینانه یی بر آن صحنه می انداختند که سه نفر دختری را حلقه کرده بودند. فکر می کردند که شاید نتوانند با این وحشیان مسلح بیاویزند. دختر تصور کرد آسمان روی سرش فرو می ریزد ، پنداشت در لبه پر تگاهی وحشتناک قرار گرفته که جز سقوط در آن چاره یی ندارد ، یکبار دیگرمظلومانه به آسمان نگریست و به د ور و پیشش ! هیچ دستی نبود که برای یاری او دراز شود . آن سه نفر حلقه را بدرو او تنگ و تنگتر ساختند ،آ نگاه به فکر فرار افتاد ، ولی در آن کوچه های خلوت معلوم نبود نجاتی داشته و یا کسی بداد ش برسد، در آن لحظه نگاهش به پایه برقی افتاد که در دو سه متری اش قرار داشت ، دو دسته خود را به آن چسپاند ، درست  همانند گنجشکی که به بته یی پناه بیاورد. دفاع از حیثیت و آبرو برایش آخرین شانس و امید بود. در حالیکه خودش را به سختی به پایه میچسپانید ، با چیخ و گریه دستان ظریفش را بدور آن قلاب میکرد ، آن سه نفر تا میتوانستند بیرحمانه به لت و کوب او پرداختند تا او رابه موتر اندازند . سه مرد وحشی با آخرین تلاشها هم نتوانستند دستان ظریف دختر را که برای دفاع از آبرویش در جدال بود از آن پایه جدا کنند. سر انجام ازدحام آدمها ، جانیان مسلح را وادار به فرار ساخت ، آنها با همه زورمندی و وحشت در برابر یک دختر مصمم افغان ناتوان ماندند .

 با بیشترشدن بیروبار مردم ، آنها به داخل متر شدند. در لحظه یی که از صحنه دور میشد ند به علت آشکار شد ن  هویت خود شان چند مرمی به سوی فرشته  رها کردند که یکی از آنها به عقب سرش اصابت کرد. فرشته با چهره آشفته واشک آلوده ، موهای پرا گنده و لباس از هم دریده، هنوز هم دستانش به پایه برق به عنوان یگانه امید رهایی چسپیده بود ، وقتی ر هگذران نزدیک و نزدیکتر شدند ، اصابت مرمی خون را از میان گیسوان دراز و پیکر ظریف و دخترانه اش سرا زیر ساخت. لحطه یی بعد دختر مثل شاخ شمشادی  به زمین افتاد و خون سرخی از پیشانی صاف و سفید ش جاییکه مرمی از آنجا خارج شده بود، فورآ می زد. او از چنگال جانیان رهایی یافته بود ، مگر این رهایی با رهایی از نعمت زندگی او توام بود ، با اینهمه ، این دوشیزه برای همسالان ، همجنسان و برای همه در نگهداری از آبرو و شرف سر مشق و مثال فراموش ناشد نی از ایستادگی ، پایمردی و مقاومت بر جای گذاشت ، زیرا درین جدال نا برابر دوشیزه  یی ظریف با اندامی لطیف در مقابل سه مرد وحشی مسلح  لحظاتی متمادی ایستادگی کرده و دست و پنجه  افشرده بود ، حقیقتی تکان دهنده و خاطره یی باور نکردنی و شگرف که میتواند وجدانهای خفته را بیدار و حریم انسانیت را به لرزه در آورد.اینست اسطوره یی از مقاومت و یادی از پایمردی و مظلومیت ، دوشیزه یی که در خاطره ها به ابد یت پیوست!

پس با ا ینهمه جر م و جنا یت پا کستا نی ها ی و حشی ، ر یس ا دا ره ا نتقا لی

 ا فغا نستا ن ( حا مد خا ن کر ز ی ) ا ین بی خبراز د ر د ملت و مرد م ، بتاریخ

 09 / 12 /  2003 – د ر مصا حبه با ژو ر نا لستا ن می گو ید : ا فغا نستا ن و

 پا کستا ن د و کشو ر بر ا د ر هستند ، هیچ خصو متی میا ن د و کشو ر و جو د ند ا ر د .

شر م با د به ا ین غیر ت و همت ا فغا نی ا ت .        

 

 

       و طند ا ر ...

د و چشم د شمنت کو ر ای و طند ا ر

د لش پر دا غ نا سو ر ا ی و طند ا ر

و طن  را ده نجا ت ا ز چنگ د شمن

ز جا نت چشم بد د و ر ا ی و طند ا ر

                    ...

ا گر فر ض و طن کر د ی بجا  بو د

و طن آ غشته د ر د و بلا  بو د

خو شها بر غا ز یا ن میهن  ما

د ید ی حب ا لو طن ا مرخدا بود

                 ...

عز یزا ن نا م ا مسا ل لا له با شد

محبت  و طن هر سا  له  با شد

بر ا ی  حفظ  ا ستقلا ل   کشو ر

نز ا ع با د شمنا ن  هر سا له با شد

                ...

به کشو ر خوا بگا هی غا ز یا ن ا ست

شها د ت پیشه ا ین مر د ما ن ا ست

بخو ا ن ا شغا لگر ا ن تا ر یخ ما را

به ا ینجا مد فن بیگا نگا ن ا ست

             ...

بر و د شمن ا ز ا ین کشو ر حذ ر کن

به شیر د ر وا زه ما یک نظر کن

بیا  ا ی غا  ز یا ن  میهن  ما

بگیر ا ین د شمنا ن را د ر بد ر کن

              ...

ز عر ض ا ر و پا تا سر حد چین

ز و یتنا م  و کیو با  تا  فلسطین

نخو ا هی د ید د ر تا ر یخ خو نین

چو ملک ما ز مین ا ز خو ن ر نگین  .


بالا

بعدی * بازگشت * قبلی