غارت و چپاول ثروت بيت المال توسط « دفتر معاملات مُلکی » سردار ولی در دفتر شاه سابق

برگرفته شده از هفته نامهً اميد ( شماره   601 )

 

فداکاری های مبارزين مقاومت ملی در برابر تجاوزگران سندی و سرحدی و پنجابی و اشغالگران ددمنش عربی و بين المللی تروريست های خونخوار اسامه بن لادن و گروه سفاک القاعده اش و مزدوران و ايادی افغان شان ، و خون پاک شهدای آن مقاومت باشکوه ، باالاخره زمينهً ايجاد ادارهً مؤقت و سپس دولت انتقالی افغانستان را فراهم آورد ، و بدنبال فروپاشی رژيم منحط و ضد اسلامی آن جانيان ، تعدادی از افغانهای مهاجر درکشورهای مختلف گيتی برای ادای خدمت به ميهن و مردم ، در ازای فرار از معرکه های جانبازی جهاد و مقاومت ، به کشور برگشتند و مصروف ادای وظيفه ملی و ميهنی خود شده اند.

 اين عده وطنداران قابل قدر ، مايانی که دل مان برای خدمت در داخل کشور تنگ شده ، ولی نمی کنيم برويم ! و نيز تمام آنانی که افغانستان را دوست دارند اما شرايط زندگی نو برايشان اجازه نمی دهد تا کشورهائيرا که چندين سال در آن زيسته اند ترک کرده و به وطن برگردند ، هر يک مکلفيت وجدانی داريم تا سر تعظيم به بزرگ مردان جهاد و مقاومت ملی خم کنيم ، و تا ابد خود را مرهون و مديون آن جان نثاران  راه آزادی و عزت افغانستان بشماريم ، چرا که اگر امروز افغانستانی موجود است و همهً ما خود را به آن خاک عزيز متعلق ميشماريم و از بودنش شاديم ، به برکت همت و فداکاری های آنان ، خون پاک شهدای ماميسرگرديده و الا امروزه آن خاک پاک صوبه پنجم پاکستان شده بود و اثری از کشور مستقلی بنام افغانستان وجود نداشت.

اين حقيقت روششنتراز آفتاب را تمام احاد ملت افغانستان می داند ، منتها کسانی از بيان و اعتراف بدان ابا می ورزند که کينهً شتری ، و جهل بوجهلی دارند ، حس برتری جويی و انحصارگرايی برچشم و گوش و زبان شان مُهر کوبيده ، بخاطر حسادت های آنچانی واژگونه می انديشند ، کج انديشانه ميگويند و کجراهه ميروند!

علی ايحال ، در ميان وطندارانی که برای خدمت به کشور برگشته اند ، تعدادی هم وجود دارند که نه پروای خدمت به مردم خود را دارند ، نه هوای ادای دَين ملی و ميهنی ، بل هوس و عطشی دارند سيری ناپذيراز ثروت اندوزی. اين گروه فقط برای ( آب کردن ) خانه و زمينی رفته و می روند که در افغانستان داشته اند ، تا با فروش آن پول هنگفتی بدست آورده و دوباره به کشورهايی که سالهای درازی بودند برگردند ، بقيهً زندگی را با آن ثروتها به خوشی و رفاه بگزرانند.

البته کسانی که خانه يا زمين از خود داشته اند، يا بطور ميراث حلال از پدر و پدر کلان برايشان مانده ، دست آزادی دارند تا به ملکيت خويش چگونه معامله ميکنند ، ولی دربين آنان کسانی اند مثل سردار عبدالولی فرزند مرحوم مارشال شاه ولی خان ، پسرکاکا و داماد کلان جناب پادشاه سابق ، که بنا به اخبار مؤثق از داخل دفتر پادشاه سابق ، به اصطلاح ( دو بدين چنگ و دوبدان چنگال ) مرتبا مشغول فروش زمين های دولتی است که در اصل نعلق به فرد فرد ملت افغانستان دارد ، و خانه هايی که به خرج ملت افغانستان ساخته شده ، و درواقع بيت المال ملت افغانستان شمرده ميشود ، و ادعا دارد که تمام اين زمين ها و خانه ها مال خودش و يا ميراثی است که از مرحوم شاه ولی خان پدرش برای او بجاه مانده است!

مردم افغانستان حق دارند از شخص عبدالولی ولد مرحوم شاه ولی خان بپرسد که آقا ! هزارن جريب زمين را که در لوگر و بغلان ، در چهار آسياب و پغمان ، درشمالی و لغمان ، در جلال آباد و پروان ، و چندين قصر و قصر گونه را در وزير اکبرخان فروخته می روی ، از ابلهً کف و معاش و عايدات حلال خودت و يا والد مرحومت خريده شده بود ؟ ويا از پدرکلان مرحومت به ميراث رسيده ؟

آقای عبدالولی خان ! درست است که هنوز پشت لب سياه نکرده به جنرالی رسيدی و بلافاصله به قوماندانی قوای مرکز ، ولی آيا معاشت به اندازه ای بوده که بتوانی اين همه زمين و ملک و خانه بخری وبسازی ؟ معاش مارشال مرحوم کفايت خريد و ساخت هزاران جريب زمين آبی و للمی و منازل قصر مانند را در اقصا نقاط کشور ميکرد؟

واقعيت اينست : هنگامی که خانوادهً محترم مصاحبان ، شامل مرحومان محمد نادرشاه ، محمد عزيز ، محمد هاشم ، شاه ولی و شاه محمود مورد عفو سراج المت والدين امير حبيب الله خان  قرار گرفت و از ديره دون هندوستان به کابل آمدند کدام عفار و ملکی در کابل و جاه های ديگر نداشتند ، و امير شهيد چند باب منزل برای آنان اعطا کرد و آنان در کابل سکنی يافتند. تازه آن منازل نيز از بيت المال ملت بوده و امانت نزدايشان ، نه مال شخصی امير شهيد که به آنان بخشيده باشد.

و اما زمين های شاهان ملک و ميراث شخصی شان شمرده نمی شود تا پس از فوت ويا خلع شان به سلسلهً غاصب بعدی برسد ، وشاه جديد آنرا ( چون شمع ازاين خانه به آن خانه ) برده و در پرتو آن دست افشانی وپايکوبی کند ، بلکه منظور اصلی تحت سرپرستی قرار دادن آن زمين ها توسط زمامداران بوده و بهيچ وجه ميراث شمرده نمی تواند تا ميراث خوران هر معامله ايکه دل شان خواست با آن بکنند ، چراکه در واقع ملک ملت بوده و زمامدار فقط نگران آن می باشد. وانگهی بيشتر چنين زمين ها را شاهان غصب کرده ، مصادره نموده ، صاحبان اصلی آنرا به بهانه های مختلف به قتل رسانده و درهيچ حال آنرا از راه حلال و مشروع بدست نياورده اند!

اين هزارن جريب زمينی را که سردار جنرال عبدالولی بعنوان ميراث فروخته راهی است ، در اصل زمين های دولتی و متعلق به بيت المال افغانستان است که چند گاهی در يد تصرف مثلا عبدالرحمن خان ، مدتی در قيد نام امير جبيب الله خان ، زمانی به اسم حبيب الله خان ، سه سالی در غصب نادرخان و برادران ، از جمله مرحوم شاه ولی خان و ساليانی زير سرپرستی شاه سابق بوده ، و اينک دولت انتقالی به نيابت از آحاد ملت افغانستان مکلف  به حفظ و بهره برداری از آن به نفع مردم کشور می باشد.

 پس سردارولی شرعا ، اخلاقا و انصافا و قانونا حق فروش يک بسواسهً اين هزاران جريب زمين بيت المال را نداشته و ندارد ـ مگر زمين هايی که با پول خود ؟! خريده ويا از پول حلال گذشتگانش خريده شده و به وی ميراث مانده باشد. و چنين است موقف سردارولی در برابر چندين خانه پنج جريبه و شش جريبه در محلهً وزير اکبرخان و شهر نو کابل وساير نقاط کشور.

خبرمؤثق حاکيست که يک دختر سردارولی به نيابت از پدر به فروش زمينهای بيت المال ملت افغانستان و خانه های دولتی که در سابق در اختيار و استفادهً وی قرار داشته پرداخته ، و روزانه بصورت مرتب خريداران را که صف طويلی تشکيل می دهند ، در محلی که بنام دفتر پادشاه سابق ناميده ميشود ، درحالت شاد و سرمست می پذيرد و معاملات فروش خانه و باغ و زمين را انجام ميدهد ـ درواقع « دفتر شاه سابق » از طرف عبدالولی و دخترش تبديل شده به « دفتر معاملات املاک » مارشال شاه ولی خانی غازی فاتح کابل !

حالانکه جناب حامد کرزی برای کوچکترين امری اقدام به تاسيس کميسيون ميکند ، و دولت انتقالی را ميتوان يک دولت کميسيونی خواند ـ طبق عادت معمول و مروج ! يک کميسيونی را هم به رياست يکی ازچند و چندين معاون خويش مامور بررسی اقدام غيرقانونی فروش هزاران جريب زمين بيت المال توسط سردار ولی بنمايد . منتهی از رئيس دولت انتقالی صميمانه تقاضا ميگردد تا اين کميسيون را « واقعا » مکلف بسازد تا نتيجهً بررسی غارت زمينهای بيت المال و چور و چپاول خانه های دولتی را توسط « دفتر معاملات املاک » مستقر در « دفتر شاه » ظرف حد اکثر يک هفته « حتما» به اطلاع عامه برساند ، و جلو غارت گری های بيشتر از سوی آن دفتر کذايی را مجدانه بگيرد.

اميد است مقامات دولت انتقالی اندرين باب عطف توجه عاجل و عامل و موثر بنمايند ، و قبل از اينکه غارت و چپاول زمينهای بيت المال به پايهً تکميل و پول های آن به بانکهای ايتاليا و سويس برسد ، از شخص عبدالولی پس گرفته و حتی اگر مقاديری به بانکهای خارج انتقال يافته باشد از بانکهای مربوط بخواهد تا پولها را به دولت انتقالی اعاده کنند ، زمينها را از خريداران پس گرفته و پول گرفته شده و پول های شان را مسترد نمايد.

درعين حال لازم به نظرميرسد مقررهً خاصی برای فروش زمين و خانه و ملکيت هايی که پول آن بخارج انتقال داده می شود ، ترتيب گردد و طبق آن يک ماليهً لااقل پنجاه فيصدی بالای چنين فروشات تعيين شود تا از فرار ثروت های افغانستان تا حدی جلوگرفته شده باشدو البته اين امر شامل آن معاملاتی شده می تواند که مالک اصلی بوده ويا به ميراث حق و حلال برايش رسيده باشد ، نه هزاران جريب زمين بيت المال را که سردار ولی ميراث مارشال شاه ولی خان مرحوم گفته و به فروش می رساند ، بل طوريکه اشاره شد به نامبرده فقط اجازهً فروش آن زمينها و خانه های داده شود که با پول خودش ويا مارشال مرحوم خريده شده و از نوع زمين های غصبی و بيت المال نباشد.

دراخير براساس آمد گپ ، درمورد لقب يا منصب « مارشالی » بايدعرض نمود :

جنگ سوم افغانها با انگليس چند سال دوام کرد؟ شاه ولی خان مرحوم چند هفته در ميدان جنگ بسر برد؟ آن مرحوم در کدام دانشگاه رزمی تحصيل فرموده بود ؟ لقب يا منصب مارشال را به کدام اساس دريافت؟ آيا اعطای آن مقام و لقب و منصب بخاطر جنگ دوسه روزه اش با هموطنانش درکابل بود که فاتح آن شهر هم شناخته شد؟

برای دريافت چنان لقبی حتما بايد  ن سردار » بود؟  آيا فردی از يک خانوادهً عادی وطن باوجود فداکاری ها و جانبازی ها در راه حفظ ميهن لياقت احراز آنرا ندارد؟


بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت