مترجم:  هارون امير زاده

در سال دو هزارو يک نه تنها مردم افغانستان بلکه جهانيان شاهد حوادث تکان د هنده گوناگون بودند. درين سال نه تنها قصاوت تروريزم طالبی در افغانستان به اوج آن رسيده بود بلکه از شر آن در يازدهم سپتمبر آمريکايان نيز در امن نماند.

 يکی از حوادث تکاندهنده اين سال تخريب مجسمه های بی بديل بودا در باميان بود که به  دستور پاکستان و القاعده توسط طالبان عملی شد. اين حادثه واکنش های جهانی را به گونه بی سابقه در پی داشت.  رسانه های گروهی بريتانيا در ميان رسانه های جهانی واکنش های گسترده  را  نشر نمود.  چنانچه  تلويزيون، راديوی بی بی سی و مطبوعات اين کشور  با  چاپ مقالات ، بحث ها و ديدگاه های متنوع دانشمندان، باستان شناسان ،  سياست مداران، روحانيون اديان مختلف و کارشناسان امور افغانستان پيرامون تخريب  مجسمه های بودا  برای مدتی ذهن خوانندگان، شنوندگان و بينندگان خود را پيرامون اين حادثه دلخراش مشغول نگهداشته بود.

 بنده  مثل صدها هموطن ديگر خود را درين تراژيدی ملی و تاريخی شريک دانسته تمام واکنش های   ملی و جهانی را از طريق رسانه های  بريتانيا تعقيب می  نمودم. دها  مطالب منتشره در بريتانيا را پيرامون  تخريب مجسمه های بودا  در  آرشيف شخصی خويش جمع نموده و تعدادی را هم به فارسی ترجمه نمودم و برخی  آن را در اختيار برخی نشرات بيرون مرزی کشور گذاشتم. اما اکنون که سه سال از تخريب مجسمه های بی بديل بودا  و تقريباً دو نيم سال  از شکست حکومت تروريزم طالبی  می گزرد و دولت انتقالی افغانستان تلاش می کند که نه تنها بهای  ميراث های ناميمون تروريزم فرهنگی را بپردازد بلکه با قاچاق و تخريب بيشتر ارزش های فرهنگی افغانستان نيز مقابله کند، لازم ديدم دو مقاله دو کارشناس سابقه دار امور افغانستان را که  به تاريخ 7 مارچ همان سال در گرما گرم تخريب مکمل تنديس های دوگانه بودا  در تايمز لندن با عکس ها ی موزيم تاراج شده زمان مجاهدين بگو نه ويژه به چاپ رسيده است،  در سومين سالگرد« قتل تاريخی» بدست بربری های سده بيست و يکم در اختيار وطن پرستان و فرهنگ دوستان کشور قرار دهم.

 بايد ياد آور شد که اين دو مقاله در آرشيف سايت جهانی انتر نت به بنام مولفين آن آقايان نيک دانزيگرNick Danziger و روز مری رايتر   Rosemary Righter وجود دارد اما با پرداخت پول خواننده می توانند آنرا بدست آورد.

 

 

  مقاله اول به قلم نيک دانزيگر.

 

 

"ما هویت خویش را از دست دادیم"

 

هرگاه کسی بالای یپاده روی استاده باشد و بطرف قله کوه های آسمان خراش باميان نگاه کرده باشد، می تواند به عظمت بودای بامیان پی ببريد که اکنون دیگر با فتوای رﮋیم طالبان در افغانستان محکوم به فنا شده است.

 در حال حاضرارزش این مجسمه نه تنها بخاطر ارتفاع  بلند آن که به 165 فت می رسد، و یا  نه بخاطر سکوت فروتنانه  بودن شان است بلکه بخاطر  محبت، تلاش و  عرق ريزی انسانهای آن زمان است  که با ابزار های ابتدایی کار توانسته بودند چنین  آثار ماندگار را بیافرینند که در 1500 سال گذشته بجای شان استوار ایستاده  بودند. البته این یک نمونه هنر بر جسته و بزرگ است که از مذهب الهام گرفته است.

در قرن 623 میلادی یک راهب چینایی به نام زیانگ زنگ زمانی از بامیان دیدن نموده بود که بودای بزرگ مثل طلا در نور آفتاب می درخشید و ظاهراتوسط هون های سفید که  هندوستان و وادی کابل را مورد تاخت و تاز قرار داده بودند  دست نخورده باقیمانده بود. بعد ها زایری بنام هوی چاو درينجا معبدگاهای را  پيدا نموده بود که هنوز در قرن هشت میلادی پراز جمعیت بود. اما  بودیزم  در افغانستان و هندوستان  جاهايشان را به هندویزم داده و سر انجام بقایای هردو توسط لشکریان اسلام ریشه کن شد.

افغانستان سرزمین تمدن های گوناگون  مدفون شده است، افزون بر آن طالبان  آخرین فاتح اين کشور اند که تمام تمدن های باقیمانده قبل از خویش را تهدید به نابودی نموده اند.

من در سال 1996 در هنگامی که باميان با تهدید نظامی طالبان در محاصره چند میلی قرار داشت از آنجا دیدن کردم.  بعد از  یک هفته پیاده گردی و با استفاده از موتر به هزاره جات در همان جای رسيدم  که بودای شگفت انگیز در انحنای کوهای سر به فلک خاموشا نه استاده بود. درین وقت موج آوارگان در نتیجه جنگ های  چندی قبل در حال آمدن بودند و در میان مجسمه های بزرگ دوگانه  که صرف یک میل از همدیگر فاصله دارند، جا میگرفتند. در تاقچه های صخره ای آن که شبه به خانه زنبور اند زمانی حجره ها و سلول های آن پر از راهبان درین دره حاصل خیز بود و دیوار های  غنی آن با نقش و نگار تصاویر بودا مز ين اند،  آواره گان تازه وارد با افروختن آتش برای پخت و پز یک طبقه پر از دود و کافت فضای روشن را تا ریک ساخته بود. افزون بر آن مدافعین شهر تجهیزات نظامی خویش را در اشغال دانی نزدیک پاهای بودا جابجا نموده بودند.

 قبلا طالبان گفته بودند که مجسمه های بودا را تخریب می کنند. هر چند بامیان در چهارسال گذشته چندين مرتبه  ميان طالبان و مخالفين دست بدست شد،اما تهديد نابودی مجسمه های مذکور زمانی جدی تر شدکه طالبان عليرغم اعتراضات گسترده جهانی، اعلان نمودند که تخريب 25% مجسمه های بودا قبلاً تکميل شده است.

من در 17 سال گذ شته چندین مرتبه ازین سرزمین مردم پر غرور، صحنه های شگفت انگیز و یادگار های که در میان بهترین ها در جهان محسوب می شوند، عبور نمودم. بنابرین چرا جامعه جهانی نا وقت صدای اعتراضات خویش را بر علیه ویرانی میراﺚ های غنی فرهنگی افغانستان بلند کرد؟

طالبان نخستین گروه نیستند که میراﺚ های باستانی را به مقاصدی خاص   و یابا انگيزه های  معين مورد تهديد قرار می دهند. اکﺜریت  آثار تاريخی موزیم های کشور از جنگ زیانمند شده و یا تباه و تاراج شدند و در برخی موارد توسط جنگسالاران با بلدوزر ویران شدند.  به عقیده برخی افغانها هدف از ويرانی باميان توسط طالبان قبل از همه تحقیر  کردن  هزاره ها است. زیرا آنها مسلمانان شعیه مذهب اند و به نظر رژیم بنیادگرایی طالبی، اصلاح ناپزیران دگر اندیش اند.

 

 طالبان بد تر از پول پت و هتلر اند

میرویس یک باشنده کابل که دیروز به پشاور رسیده بود برایم چنین گفت: " ما همه چیز به شمول سیستم اقتصادی و سیاسی را از دست دادیم. یگانه چیزی که برایمان باقیمانده بود تاریخ ما بود. معلوم می شود که امید افغانستانی بودن ما نیز در حال از دست رفتن است. "

 جهان در مورد سرنوشت بودای بامیان به وحشت افتیدند. اما من هم چنان با غارت سیسماتیک آی خانم که متعلق به قران 2 تا 4 ماقبل میلاد و یکی از شهر های یونانی است که در ولایت شمالی تخار واقع شده و یادگار زمان اسکندر کبیر است، وحشت زده شدم. کاوش ها درینجا بطورآشکار  جريان دارد. اما در حال حاضر ستون های مرمرین آن ناپدید شده  و موزاییک گرانبهای سنگریزه های ان، کنده شده است.

 در مشهورترین محلی بنام هده نزدیک جلال آباد استوپه ها stupa  و مجتمع معبد قرار دارد که يادگار برجسته هيکل تراشی يونان – روم   مربوط به  سده های 2 تا 7 ميلادی است ، همه  آن تاراج شده است.

در سال 1992 کابل را جنگ های خیابانی احاطه نموده بود. موزیم ملی باستان شناسی، قوم شناسی و تاریخ توسط اصابت خمپاره ها، طبقه اول آن منهدم شد. هر گروهی که منطقه مذکور را در تسلط خود می آوردند، موزیم را خزانه شخصی خود شمرده و کلکسیون های بی نظیر آن را بطور  کتلوی تاراج می نمودند.

در موزیم کابل آاثار ذیل موجود بود: دندان های عاج بگرام، روبنای گچ کاری شده هده، پیکر های گلی مصور از بامیان، برنز ها و مرمر ها از غزنی،آثار چوبی از نورستان، سکه های یونان باستان، ظروف سفالی صیقل شده به سبک یونانی و هندی، ماسک های طلایی رپوزی و آثار برنجی سوارکاران یونانی.

دیوید لینداهل(1) باشنده سابق کابل و کارشناس در امور فرهنگ افغانستان می گوید: " هیچ کشوری دیگری را نمی سراغ نمود که تا این اندازه تحت تاﺜیر فرهنگی منابع زیادی مثل فارس، منگولیا، چین، یونان، روم و حتی تمدن های بین النهرین قرار گرفته باشد. موزیم کابل جای دوم را بعد از بغداد از لحاظ هنر روشنگرانه در عصر خودش   احرازمی نماید"

 

از میان ضایعات موزیم یکی هم تخت بگرام بود که از دندانهای عاج، میان زیب گردیده بود. طوریکه لینداهل میگوید "تخت به چندین قسمت شکستانده شده و در سر تا سر جهان  پراگنده شده است. دندانهای عاج آن در پاکستان روی تراش شده است ، من می دانم تعدادی زیادی آﺜار موزیم که توسط کلکسیونر ها جمع آوری شده و ممکنست حالا رو پالش  شده باشند"

من زمانیکه در سال 1992 موفق به داخل موزیم شدم، توانستم آزادانه به هر طرف حرکت کنم و با اتکا به خودم بسیاری آﺜار بی بديل را بیابم. برخی اوقات یک گروهی مجاهدین یک مشت سکه های یونان باستان را بلند میکردند و قيمت  آن را از من می پرسیدند. اکثریت آنها اصلاً هیچ نوع معلوماتی در باره ارزش پولی و فرهنگی آن نداشتند. بسیاری آﺜار به خارج انتقال داده شدند. صرف برخی از مجسمه های بزرگتر را که سنگین بودند انتقال داده نتوانستند. اما در برخی حالات موفق به انتقال آن ها نيز شدند. نزدیک موزیم قصر دارلامان قرار داشت که در سال 1923 ساخته شده و محل کار ادارات حکومتی محسوب می شد، اما اين کاخ توسط تانک ها و توپ ن سوراخ سوراخ شده است.

با اين همه، لازمست که تراژیدی اخیر مورد توجه ژرف قرار داده شود. اکثریت افغانهای جوان در زمان جنگ بزرگ شده اند نه خوانده  می توانند و نه نوشته، آنها اطلاعی پیرامون میراث های گرانبهای خویش ندارند.

اما میلونها افغان را عواملی دیگری تکان داده است، تقریبا 22 سال جنگ که یک گوشه از داستان است، جریان دارد. 5 میلیون انسان در نتیجه رژیم های شوروی، کمونستی، مجاهدین و طالبان که بخاطر قدرت با هم می جنگیدند، آواره شدند. در چند ماه اخیر دها هزار افغان مجبور به مهاجرت به سرحدات پاکستان و تاجکستان شده و در عین حال پناهنده گان دیگر از ایران به زور اخراج میگردند.

در دو سال اخیر آنهاییکه به ویژه در شرایط طاقت فرسا در شمال شرق کشور  زندگی می کنند در نتیجه زلزله ها، سیلاب ها آسیب دیده و دهات آنها از میان رفته است. در برخی مناطق بزرگترین خشکسالی بی سابقه در 30 سال اخیر باعث بیجاشدن صدها هزار مردم  شدند. نیازمندی های آنان با یکی از بی سابقه ترین زمستان سرد وخیمتر شده و صد ها روستا ها از مناطق دیگری خویش که حرارت تا منفی 20  می رسید قطع گردید.

تخریب مجسمه های بزرگ بودا یک تهدید برای میراث های جهانی محسوب می شود. اما من در آ ن تهدید بسیار بزرگتر را می بینم.

طالبان نسبت به رژیم های پول پت و هتلر هم خطر ناک تر اند. این ها مصمم اند که نظم جهانی را تغیر داده و سیاست های جهانی را تابع خود بسازند و در نتیجه هر چیز بی نظیر و اثار گوناگون منحصر به فرد افغانستان را از بین میبرند. اما زیان های وارده توسط طالبان نه تنها عرصه های فزیکی و مادی را احتوا می کند، بلکه روانی و رفاه معنوی افغانستان را نیز تحت تهدید  قرار داده اند. چنانچه طالبان موسیقی، سینما، ویدیو و عکس برداری زنده جانها را نیز ممنوع قرار داده اند. در یک فتوا آمده است: "اگر زن ها یا مجلات دارای محتویات فیشن در دوکان ها دیده شوند، خیاط ها به زندان افگنده خواهد شد" قبلا 25 سلمان به جرم قطع موهای سر به سبک فلم تایتانیک به زندان افگنده شدند.

طالبان  مصمم اند تا گذشته کشورشان را محو کنند. افغانستان دارای تاریخ پر شکوه است. این کشور همیشه در مسیر تقاطع آسیای مرکزی قرار داشت. تجارت نه تنها قدرت و شکوه به شهر های آن می آورد بلکه کابل زمانی ادعا می نمود که نیویارک و پاریس عصر خود است. هرات، مزارشریف و کابل ادعای پیوند میان ملیت های کشور را  می نمودند که با خود اندیشه ها، فلاسفه و مذاهب را به ا رمغان می آورد.

تا سال 1992 کنيسه و چند معبد برای هندو ها و سکها بطور رسمی موجود بود. در گذشته های دور، افغانستان نه تنها خانه بودییست ها بود بلکه خانه مانویان و زردشتیان نیز بود که یک تعدادی مناسک آنها تا اشغال افغانستان توسط طالبان به مشاهده می رسید.

ساحات باستان شناسی کشور و گنجینه های هنری بی نظیر آن تا این اواخر نمایانگر یک شاهکار تاریخی است. باخت افغانستان باخت ماست.

 

 

ΩΩΩ

 

 

 

 

مقاله دوم به قلم روزمری رايتر

 

تخريب جبران ناپزير

 

گفته می شود نابودی تاريخ فرهنگ يک مردم بمعنی دفن  آنها در زير خاک برای بار دوم است. چنانچه رومن ها زمانی  بگونه خيلی بی رحمانه شهر های فنيقی ها را نه تنها تاراج نمودند بلکه از صفحات تاريخ   نيزمحو نموده و در کشت زار های آنها نمک می پاشيدند. رومن ها يک دشمن نيرومند را از نقشه بر داشته بودند. در واقع اين يک محو استراتيژيک بود.

در افغانستان نيز ويرانی جبران ناگزيری رخ داده. طالبان برای آن خلق شده اند تا تاريخ پيش از اسلام اين کشور را محو کنند. در نتيجه مجسمه های بودا را تخریب کردند. این عمل حتی نسبت به "سال صفر" عساکر Khmer rouge یا حتی نسبت به چینایی ها که معبد  تبتی ها و دها هزار مجسمه های بودا را ویران کردند، نیز نامردانه تر است.

 اين دو مشهورترین مجسمه بودا از تجاوز لشکریان چنگیزخان و بعد تیمور لنگ، جهان کشایان مغولی، بازی بزرگ و اردوی سرخ شوروی جان به سلامت برد. اما آن چیزی را که طالبان انجام داده اند اینست که آنها حتی یک آبروی مقدس نیمه ویران این صخره ها را از سایر مناظر طبعی افغانستان تفکيک نخواهند نمود.

طالبان سوگند یاد نموده اند که هر نمودی از یک نقاشی بزرگ مذهب معتدل را از میان بردارند که اساساً حکايت از داستان یک شهزاده در 2525 سال قبل می کند که از جا و جلال دربار خویش زمانی شرمنده می شود که رنج و عذاب مردم عادی کشورش  را دیده و کاخ ها، عیش و عشرت اش را رها می نمايد و به یک در ویزه گر سرگردان مبدل می شود.

طالبان بگونه  رياکارانه ویرانی مجسمه ها را به استناد قرآن ادعا می نمایند.

 اگر دوکتورین تحمل در قران شریف را که از پيروانشان می طلبد: شما دین خود را دارید و ما از خود را ، در مرکز توجه قرار دهیم، استدلال طالبان یک نظر پوچ بیش نیست. زيرا مجسمه های بودا به منظور الهام تراشیده شده  نه به خاطر عبادت. رهبر طالبان ملاعمر  میگوید: "همه آنچه را ما می شکنیم سنگ استند". اين طرز ديد او نمايانگر تفکر پوچ اوست. اگر بودیزم برای طالبان  اهانت تلقی می شود ازین برداشت نادرست  منشا می گیرد که در زمانه های گذ شته بت های بزرگ مورد الهام و پرستش دینی قرار گرفته اند.

مجسمه های بودا در بامیان یک شاخه از آن زنجیر بزرگ بیرونی طویل ایست که از سریلانکا تا آسیای مرکزی  امتداد داشته تقریبا  مسیر کهنه راه ابریشم را تعقیب نموده تا ترکستان چین ادامه می یابند. این مجسمه ها نه تنها آثار متین و زیبای هستند بلکه سمبول های عالی هنری چند بعدی اند که در افغانستان به کمال شکوفانی رسیده، در جای مناسب قرار داده شده اند بگونه ایکه حتا از دست متجاوزین آزمند قبلی مثل آرین ها، فارس ها  و اسکندر کبیر در امان باقی ماندند.

به عقیده آرنولد توین بی (2)افغانستان زمانی در« چهار راه تمدن ها» Roundabout Civilisation  قرار داشت و به   بستر امتزاج مدنیت ها بگونه ای  مبدل شده بود که اين تمدن ها پس از متلاقی شدن  به جاهای دیگر ا شاعه می یافتند. اوج اين امتزاج  فرهنگی را می توان در گذ شته ها در عصر امپراطوری کوشانیان دید، زمانیکه تجاران ابریشم از طريق منطقه ايغور ها که دودمانهای آنها در قرن اول ماقبل از ميلاد به دين بوديزم گراييده بودند، سرازير می شدند. برای چهار قرن، کوشانیان شمال هندوستان، افغانستان و مناطق گندهارای پاکستان را در تحت تسلط خویش داشتند. اما هنر کوشانیان هم از دیگران متاثر گردیده و هم به نوبه خود بر دیگران که ساحه وسیع را در بر میگرفت، تاثیر بجا می گذاشت. مدنیت یونان - روم ، مصر و حوزه مدیترانه، فارس  ، هندوستان، چین درینجا  باهم  ملاقی شده و با هم جذب، تغیر شکل و ا نتشار می یافتند.

 اين سر زمين بستر آ رام برای  اختلاط  مذهبی  نيز بود. چنانچه می توان اين امتزاج را در سکه های کوشانیان که حاوی تصاویری خدایان یونانی، رومی، بودیست، ایرانی و هندی می باشد نیز  به وضاحت مشاهده نمود. در  سرهای گندهارا، ریالیزم کلاسیک پیکرتراشی عزب را که با عرفان شرقی امتزاج یافته نیز می توان دید. کاروان های بزرگ که خزاین کوشانیان را با عبور از بالای کو ها تا دورترین اکناف  از تبت تا هندوستان و چین انتقال می دادند، همواره در اشاعه هنر کوشانيان تاثير گذار بودند.

در حال حاضر از قصر های شکوهمند کوشانیان کمی آثار  باقی مانده.  در سال های 1930 کاوش گران فرانسوی موفق شدند در پایتخت تابستانی کنشکای بزرگ را که متعلق به قرن دوم میلادی می شد، یک خزانه دارای 1800 پارچه یی را از زیر خاک بیرون بکشند. این کلکسیون افسانوی بگرام، یکی از افتخارات موزیم کابل را تشکیل می داد. علاوه بر 40000 سکه های که قدامت آن به قرن 8 ما قبل میلاد می رسید، در موزیم کابل آثار صیقل شده، جام ها، نقاشی دیواری، اشیای برنجی، ظروف سفالی، ماسک های طلایی ریپوزه     repousse    و مجسمه های از روم، یونان، مصر، چین، هندوستان و آسیای مرکزی موجود بود. 108 نمونه بی نظیر و منحصر به فرد در جهان که قدامت آن ها به قرن دوم میلادی می رسید که شامل مجسمه های عاج مانند، نماهای دختران رقاص سینه برهنه یاکس هيس   Yaks his   که نمایانگر امتزاج معنوی بودیزم بود در موزیم نیز موجود بود.

روس ها هیچ چیز را از افغانستان نگرفتند. اما وقتیکه آنها در سال 1989 از افغانستان عقب نشینی کردند،  گروهای رقیب افغان، موزیم را بی حد تاراج کردند. وقتی که طالبان کابل را تصرف کردند از مجموعه 100000  (صد هزار) آثار موزیم کمتر از یک سوم آن باقیمانده بود. افغانستان از لحاظ آثار هنری یک کشور غنی است، اما اکنون تقریبا در تمام عرصه ها فقیر شده است.

طالبان قبلا وعده کرده بودند که آثار باقیمانده را حفاظت می نمایند و " جلو ویرانی بیشتر آن را " می گیرند. اما برحلاف نه پول آثار فروخته شده مصادر شد و نه خود آثار برگردانده شد، برعکس کاوش های غیرقانونی افزایش یافت.

در اگست سال گذشته موزیم دوباره باز شد و طالبان اعلام نمودند که جلوگیری  خسارات بيشتر فرهنگی " از جمله اولویت های حکومت آنهاست". هفته گذ شته که هنوز فرمان تخریب مجسمه های بودا« بت های کاذب»  در دستور روز قرار داشت، گروه از انجمن حفظ میراث های فرهنگی ا فغانستان که مرکز شان در پاکستان است و مصروف بازدید از افغانستان بودند، از طالبان خواسته بودند تدابیری اتخاذ کنند تا  آثار فرهنگی  افغانستان بيشتر حفا ظت شود.

حقیقت تلخ اینست  آن  مجسمه های که تا به حال به خارج قاچاق شده اند، چانس بیشتر بقاء  دارند نسبت به  آثاريکه  در داخل کشور تا هنوز باقی مانده است. مجسمه های ويران شده سر رشته انکشاف و نفوذ بودیزم را در اکثریت فرهنگ های آسیایی بدست می دهند. البته این یک عرصه پژوهش است که بیشتر سوال انگیز است تا پاسخ یابنده. حالا با  تخريب مجسمه های بودا پاسخ اين پرسش های تاريخی  دیگر هرگز دانسته نخواهد شد.

ΩΩΩ

  

  1. آرنولد توين بی Arnold Toynbee(             ) تاريخ شناس شهير بريتانيا .

 

 

 

 

*******

 

 

 مترجم:  هارون امير زاده

لندن- 4 مارچ 2004



بالا

اخبار * صفحة دری * بازگشت *