محمد آصف خواتی

 

                                   برای قضاوت ګذشتګان ،ماخودرا صميمانه در عصر آن قرار دهيم

 

        مقالۀ تحت عنوان (( نخستين انتخابات رياست جمهوری در افغانستان نخستين انتخابات زعيم ملی در ٢٥٧ سال اخير است )) آقای سيد احمدشاه دولتی در سايت آريايی توجه مرا جلب کردوبه خوانش آن پرداختم يعد از مطالعۀ آن خواستم ملاحظات خويش را درمورد  بنويسم ٠

     قبل از آنکه درزمينه نکاتی چند نوشت لازم بتذکر ميدانم که هيچيک از دولتمردان کنونی کشور ما که تحت چتر وحمايه مستقيم بيګانګان بر کشور مسلط ساخته شده اندودر حل قضايای کشور بويژه مسايل اساسی وحياتی چون ثبات وامنيت دست آزادندارندتائيد نمينمايم آنطوريکه دولتمردان قيلی ايکه با دخالت مستقيم بيګانه اعم از اردوی سرخ وهم چنان نظاميګران پاکستان وجنګجويان عرب بنام های دولت جهادی وطالبی برمردم ما تحميل شدندمردود ميشمارم ازين روهدف من درنوشته هذا دفاع ويا انتقاد کدام شخصيت نبوده وهمۀ آنهارا راکبين يک کشتی ميدانم٠ اما نميتوان درمورد آنعده از نګارندګان وطن ما که واقعيت های تاريخی را آګاهانه يا غير آګاهانه تحريف ،عدۀرا بنابر ملحوظات قومی ،مذهبی  ولسانی تخريب ودر مقابل از ديګران دفاع مينمايندويا مسايل سوال بر انګيزی را مورد تحليل وارزيابی قرار ميدهند سکوت اختيار نمود٠

      مقاله با جملات زيرين آغاز ميګردد((  افغانستان که با پشت سر ګذاشتن دونيم قرن اخير وحکومت های استبدادی وغير دموکراتيک آن تاکنون با قرار ګرفتن در تحت الحمايه ايالات متحده امريکا در آستانۀ تعويض ادارۀ توتاليتار بيک سيستم سياسی ادارۀ ملی دموکراتيک قرار ګرفته است )) بعد ما ميخوانيم

((  اميدواری کامل وجود دارد که جامعۀ جهانی ناظر بر اوضاع افغانستان زمينه رابرای رشد وبرومندی خودکامګی ورژيم مطلق العنانی مساعد نخواهد ساخت وکسی رااجازه نخواهد داد ضد اصول وپرنسيب های دموکراسی عمل نمايد )) ٠

      در قسمتی ازمقاله آمده است ((  از زمانيکه اين خطۀ باستانی آريانای قديم يا بخشی از خراسان بزرګ بنام افغانستان مسمی ګرديده تا حال برای ګزينش زعيم ملی با براه انداختن انتخابات سراسری کشور اقدام بعمل نيامده است حتی در سال ١٧٤٧ ميلادی که سر آغاز ايجاد رژيم سلطنتی ابدالی ها درافغانستان بشمار ميرود موضوع انتخاب زعيم ملی مطرح نبوده است بلکه درصدد تعيين شخصی از بين چند نفر بحيث پادشاه بوده است ٠ تاريخ ګواهی ميدهد که درسال ١٧٤٧ ميلادی خان های عشاير وقبايل بنا به درخواست نور محمدخان غلجی ( خلجی ) ،محبت خان  پوپلزی ،موسی خان اسحاق زی ،نصراله خان نورزی

 وچند نفر ديګر درزيارت شير سرخ قندهار ګردهم آمدند تا ازبين خود شخصی را بعنوان پادشاه تعيين نمايند ٩ روز متواتر بحث ومشاجره ادامه داشت که هر کدام از افراد ميخواستند خودبحيث ميراث خور نادرافشار ترکتبار که در حين سفر به هندکشته شده بود قدرت را بدست بګيرد ونظام شاهی رابرقرارسازد ))

        انتخاب عنوان وآنچه در فوق از مقاله اقتباس شده بود خواننده چنين نتيجه ګيری مينمايد :

ګويا اينکه تا بقدرت رسيدن احمدشاه ابدالی درسال ١٧٤٧ م درخراسان بزرګ زعما ورهبران براساس انتخابات زمام امور رابدست ميګرفتند واين سرزمين قرن ها قبل دموکراسی ايکه امروز غرب بآن ميبالد برخوردار بوده است ووقتی  احمدشاه ابدالی در جرګه ايکه تنها  خوانين عشاير ايکه ازآن نام برده شدبحيث زعيم ملی نه بلکه پادشاه انتخاب شد بدبختی مردم آغازګرديد ٠

     آقای نګارنده مقاله اګر تاريخ را يکبار ديګر مرور نمايد خواهد فهميد که تا بقدرت رسيدن احمدشاه ابدالی قريب دونيم قرن افغانستان از جانب سه قدرت ازشمال توسط شبانی ها ،از طرف غرب توسط صفوی ها واز جانب شرق دولت بابری هند تسخير شده بود وتوسط خوانين محلی که به دول مذکور جزيه ميدادند بشکل ظالمانۀ اداره ميشد که نه ازترويج علم وفرهنګ اثری بود ونه از فعاليت های اقتصادی وعمرانی ٠ وبيمورد نيست که اين دوره درتاريخ بنام دورۀ رکود وانحطاط مسمی ګرديده است درچنين اوضاع واحوالی  اساس سلطنت ابدالی ګذاشته شده است در چنين شرايطی از انتخابات سراسری سخن ګفتن خيالی بيش نيست ٠ واينکه در جرګۀ شير سرخ اعضای جرګه در فکر آن بودند که کی ((  ميراث خور نادر افشار ترکتبار))

باشد قابل تامل ميباشد ٠

       نګارنده اعضای جرګه را ازين خاطر نکوهش مينمايد که چرا اساس پادشاهی را ګذاشتند  وميبايد اساس نظام جمهوری رياستی ،پارلمانی يا فدرالی را که امروز درجهان وجود دارد ميګذاشتند ويا برګزاری

انتخابات سراسری را در آجندای جرګه قرارميدادند آنچه که واقعأ خوش آيند است ولی درآنزمان در هيچ ګوشۀ جهان چنين دولت ايکه با انتخابات دموکراتيک بوجودآمده باشد وجودنداشت دراين جا ميخواهم نقل قول از مرحوم مير غلام محمد غبار آورد بعد ازآنکه اودرصفحۀ ١٠٧ ( افغانستان در مسير تاريخ

اشارۀ به عملکردمنفی  سلطان محمود غزنوی دارد اضافه مينمايد (( اين صحيتر خواهد بود که برای قضاوت ګذشتګان ،ما خودرا صميمانه در عصر ومحيط وجريان دانش وبينش آنان قراردهيم وآنګاه قضاوت نمائيم )) فکر مينمايم که اين ګفته مرحوم غبار در مورد احمدشاه ابدالی وشرايط آنزمان کاملا

صدق ميکند ولازم است تا آنهاييکه قضايای ديروز کشور را موردبررسی قرارميدهند ودرزمينه قضاوت ميکنند برعلاوه آنکه واقعګرايی وصميميت را درنظرداشته باشند شرايط آنوقت راجدا در نظر ګيرند٠

غبار در صفحۀ ٣٥٤ کتاب خويش که يک اثر ارزشمند بشمار ميرود واکثريت قاطع ازنويسندګان وپژوهشګران از آن استفاده ميکنند درمورد اشتراک کنندګان جرګۀ متذکره مينويسد(( در قندهار مرکز بين الاقوامی افغانستان بود ،نورمحمد خان به خان های غلجائی وازبک وابدالی وهزاره وبلوچ وتاجک پيشنهاد کرد که جرګۀ تشکيل وپادشاهی انتخاب شود )) ازاينکه نګارندۀ مقاله ازاشتراک خوانين ازبک ، هزاره ،بلوچ وتاجک  درآن جرګه يادآوری ننموده است وآنرا منحصر به خوانين عشاير متذکره دانسته است چنين تصور را بوجود ميآورد که احمدشاه ابدالی را فقط آن عشاير انتخاب نموده است ٠

          در مورد خوشبينی نګارنده مقاله به حضور ايالات متحده مبنی براينکه آنها ضامن ايجادسيستم دموکراتيک درکشور مااند قابل تامل ميباشد اودر حاليکه موجوديت فعال ايالات متحده وساير دول را در کشور عامل بازدارنده رشد خودکامګی ،رژيم مطلق العنانی ودکتاتوری ميشمارد پس تشويش او از چی قرار است که آقای کرزی در صددتحکيم دکتاتوری درکشور است وبخش قابل ملاحظه مقاله را به انتقاد از او تخصيص داده است ٠ لازم بتذکر ميدانم که امريکايې ها چون شوروی ها در افغانستان اهداف خودرا تعقيب ميدارند برای کشورهای بزرګ اين ارزش ندارد که درکشورهای تحت الحمايه شان دموکراسی است يا انارشی ودکتاتوری ٠ آنها فقط از انعده حلقات حاکم در کشور هاپشتيبانی ميکنند که منافع آنهارا حفظ نمايند همه ما مشاهده مينماييم که در حال حاضر دول پاکستان ،ازبکستان ،عربستان و اسرائيل بمثابه دول دوست ايالات متحده در منطقه قراردارند آيا در ازبکستان ،پاکستان وعربستان از آزاديهای سياسی خبری است درازبکستان حتی سفير انګليس را که از سياست های اسلام کريموف انتقاد مينمود سبکدوش نمودند،موجوديت پاکستان که با کودتاها وحکومات نظامی ګره خورده است وطی سی سال اخير مرکز تربيه تروريستان بوده است ودرعربستان از حداقل حقوق وآزاديهای سياسی وبشریبويژه زنان اثری نيست از جمله دوستان نزديک ايالات متحده که از دموکراسی وحقوق بشری حرف ميزند ميباشد وآن سياست ايکه دولت اسرائيل دربرابر خلق فلسطين به پيش ميبرد لازم به تبصره نيست ٠ دول معظم درکشورهای کوچک وفقير درجستجوی منافع خويش اند ولودرانجا جلادانی چون پنوچيت حاکم باشد ويا چهره های عوامفريب،

دکتاتور وناقض حقوق بشر چون جنرال مشرف ،اسلا م کريموف،خانواده فيصل وشارون ٠

    هدف از اشاره به نقش ايالات متحده وساير دول بزرګ دراين بوده که ما دل به آنها نبنديم وبه اميد ديګران نباشيم که ګويا آنها همه شرايط انسانی زندګی متمدن امروزی را برای ما فراهم خواهند کرد مابايد دست بکار شويم تا با درنظرداشت منافع متقابل طرق وراه های را جستجو نماييم که چګونه ميتوانيم خود درخانه مشترک ما افغانستان اموررا چنان سروسامان دهيم که ضرورت به وجود خارجی ها بويژه قوای نظامی شان احساس نګردد ٠

      نګارنده رئيس دولت انتقالی را باين سبب نيز نکوهش مينمايد که چرا با طالبان ،ګلبيدين وافراد اوکنار ميآيد ،آيا اګر تلاش ها بخاطر کنار آمدن با نيروهای متذکره صادقانه باشد تا بجنګ وبراردکشی نقطۀ

پايان بګذارد کار بديست ؟ آيا کشور ما به صلح وآشتی ملی ضرورت ندارد ؟ از آقای نګارنده مقاله با کمال احترام پرسيده ميشودکه ګروهای جهادی ايکه امروز پرزه های اصلی دولت کنونی را تشکيل ميدهد چی فوقيت وبرتری نسبت به آن دو نيرو دارد ؟ اين ها که امروز دموکرات شده اند ديروز چون آن دو وقتی مسئله سرنګونی دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان وبعد مقابله با اتحادشوروی مطرح بود همه قهرمانان قابل احترام بودند واز کمک های هنګفت مالی ومعنوی ايالات متحده وساير دول بزرګ برخوردار بودند وسخنی از تروريست درميان نبود٠ وقتی امريکايی ها خواستند در افغانستان حضور نظامی داشته باشند اين دموکرات ها با بدست آوردن تحفۀ ٧٠ ميليون دالری زبان مشترک پيدانمودند وآنها که به اين خواست امريکايی ها جواب رد دادند در لست تروريست ها درج ګرديدندومورد سرزنش آن قرارګرفتند٠ آيا ديروز آقای حکمتيار صدراعظم وآقای مارشال فهيم رئيس امنيت ملی دولت اسلامی اقای ربانی نبود ؟ آيا آقايان دوستم،حکمتيار وديګران شورای هماهنګی را بخاطر سرنګونی دولت آقای ربانی تشکيل ندادندوکابل نيمه ويران شده را به خرابه مبدل نساختند؟ وقتی ګذشتۀ آنهائيکه بنام جهاد ازيک مرکز تمويل وهدايت ميشدند ديده شود در عملکرد آنها عليه حاکميت وقت ،برخورد بامردم  وملکيت عامه  تفاوتی را نميتوان مشاهده نمود وتنها فرق ايشان رادراين ميتوان ديد که چقدر از مرحمت ،سخاوت ويا غضب تمويل کنندګان برخوردار بودند ويا هستند ٠

     آقای نګارندۀ مقاله از مکانيزم در مورد کانديدان رياست جمهوری رضايت ندارد وآن بخش که مردم ميتوانند در مورد نامزدها شکايات خودرا ارائه نمايند وآنرا (( مکانيزم تحقير آميز ،دشمنی آفرين ،تشنج زا

و موجد افتراق ملی )) ميداند دراين جا سوالی پيدا ميشود که که اګر کسی در مورد اين نامزدها شکاياتی مبنی برارتکاب کدام جرمی داشته باشد چی ارتباطی با افتراق ملی وامثال آن دارد؟ آيا آنهايی که اګر احيانا مرتکب جرم يا جنايتی شده باشند بايد به پنجۀ قانون سپرده نشود؟ وګذاشته شوند تا با تذوير وفريب ووسايل وروش های نامشروع ديګر منجمله روابط بابيګانګان از امکانات ايکه دارند کماکان بدرخشند وتا سرحد احراز مقام عالی دولتی رئيس جمهور برسند٠

       آقای نويسنده مقاله در مورد احمدشاه ابدالی اظهاراتی منجمله اينکه او دربرابر آن خوانين ايکه توطئه قتل اورا چيده بودند وقبل ازوقت افشاه وآنها محکوم بمرګ شدند چنين حکم مينمايد که ګويا آنطوريکه مردم ميګويند بنياد افغانستان به ظلم ګذاشته شده است همنوا است وبايد ګفت در شرايط قرن ٢١ هم دربسياری از کشور ها از جمله ايالات متحده مجازات مرګ وجود دارد ودر آن زمان اين امر معمولی محسوب ميشد بقسميکه  (( نادرافشارترکتبار)) پسر خود رضا قلی را بنابر کدام دليلی کور مينمايد وبعدها که ازاين کار خود پشيمان ميشود تمام رجال وقت را که درمراسم کور نمودن پسرش اشتراک نموده بودند بقتل ميرسانند ازاينکه چرا شفا هت اورا نکرده بودندتااو از کورنمودن آن انصراف مينمود٠

       ازاينکه نګارنده مقاله در مورد ګذشتګان کشور ما قضاوت مينمايدمردم ما هم حق دارند درمورد قدرتمندان امروزی که شهکاريهای شان سبب شرمنګی ملت ما وويرانی کشور شده است چيزی بګويند ،

آيا مردم ما وآنهايی که عزيزان خويش را در جنګ های تنظيم ها در شهر کابل ازدست داده اند ،خانه های شان ويران ،اموال شان بسرقت برده شد وعزت شان پايمال ګرديد حق ندارنددر بارۀ عاملين اين جنايات نابخشودنی حداقل چيزی بګويند؟ آيا پدران ومادران آنهايی حق ندارند تا عاملين مرګ آن  هزاران جنګجوي طالب را که درکانتينر ها خفه ګرديدند ومتباقی تيرباران شدند ودر دشت ليلی زير خاک شدند عاملين اين جنايت را بشناسند؟ ممکن ګفته شود که طالبان نيز بچنين اعمالی متوصل ګرديده اند وبايد چنين جزايی ميديدند واقعا طالبان هم  جنايات نابخشودنی مرتکب ګرديده اند وبايد به محاکمه کشانده شوند ويا ميشدند نه اينکه هر کس خوسرانه وبا قساوت وبيرحمی هزاران انسان را بقتل برساند٠

      با درنظرداشت آنچه بآن اشاره شد اضافه بايد کرد که تحليل قضايای ديروزی وامروزی کشور کاريست درخور ستايش وضروری مګر کوشش ګرددتا اين ارزيايی ها واقعبينانه ، منصفانه ،صميمانه وعاری از کج انديشی وبدبينی صورت ګيرد ومسايل قومی ومذهبی که با اندکترين اشتباه  ميتواند عواقب ناګواری درقبال داشته باشد  با هوشياری وزيرکی تمام مورد ارزيابی تحليل ګران وپژوهشګران قرار ګيرد٠

٢٥  اکتوبر سال ٢٠٠٤ ميلادی



بالا
 
بازگشت