عبدالله علیزی

 

مُتـَکبـِر بيـماری با لقـب " فـروتـن"

 

" تامرد سخن نگفته باشد     عيب وهنرش نهفته باشد"

 

روز چهارشنبه مؤرخ 15 دسامبر سال روان در سايت آريايی مقالهء تحت عنوان"برگ سياهی از کارنامهء روشنفکر ان کاغذی" از نام آقای محمد امين(فروتن) به نشر رسيد.

اولين چيزی که در ذهن اين حقير گذشت، اين بود که گردانندهء محترم سايت آريايی بنابر کدام ملاحظه يی اين " دشنام نامه" را چنان مهم يافتند که برخلاف پاليسی هميشگی شان که مقالات را در شروع هفته يعنی روز دوشنبه نشر ميکردند، آنرا غير معمول در در وسط هفته يا روز چهارشنبه بنشر سپردند. گذشته از آن فکر نميکردم که سايت پُر خواننده و وزين آريايی جايی برای چنين عقده گشايیهای بيمارگونه داشته باشد.

من در گذشته اينجا و آنجا نام آقای" فروتن" را شنيده بودم و در سالهای قبل چند بار اقبال آن برايم ميسر شد تا چند سخنرانی جناب ايشان را بشنوم. راستش در جريان سخنرانيهای ايشان چه بزبان پشتو و چه بزبان دری هرگز موفق نشدم مضمون اصلی سخن رانيهايشان را دريابم. مثل همه پيروان مکتب " قال" از هرجا گز ميکردند، بدون آنکه در سخن شان تسلسل منطقی نهفته باشد و به شنونده پيامی را برساند. 

آقای" فروتن" که خود را از جمله تئوريسنهای نهضت اسلامی کشور ميداند و قرار معلوم عنصر اساسی تيوريک حزب اسلامی حکمتيار هستند ومدتی هم مسئوليت جريدهء "شهادت" حزب اسلامی را عهده دار بوده اند؛ درين نوشتهء خود نيز کوشيده اند چون هميشه به مجهول گويی و مغلق سازی مسايل بپردازند، هم به نعل ميزنند و هم به ميخ وتا آخر مقاله خواننده نميتواند درک کند که منظور ايشان ازين " قالَ قالَ" چيست؟ گذشته ازين اين نوشتهء بلند پروازانه و در نهايت بی ادبانه نقايص اساسی ذيل رانيز با خود دارد:

- اين مقاله هيچ تفکری را به خواننده القاح نميکند و خواننده نميتواند از آن نتيجه گيری کند.

- اين نوشته از لحاظ ساختار ادبی بسيار ناقص است و اکثرآ مبتدا و خبر جملات معلوم نيست. بگذريم ازينکه دارای غلطی های فراوان املايی و انشايی نيز هست.

- سرتا پای مقاله، بجای و بيجای پر از کلمات در داخل گيمه( " ") ها است. خواننده نميتواند بداند که اين کلمات و اصطلاحات از خود نويسنده اند ويا به عاريت گرفته شده اند. اگر همه اين کلمات داخل گيمه ها از ديگران باشند، برای نويسنده چيزی باقی نميماند.

- ازين نوشته چنين برميآيد که نويسنده به بديهيات اصول نگارش ( با همه اداها و ادعاهای دانشمندانه و فيلسوفانه اش) آشنايی ندارند، ورنه چه ضرورتی بود که در پشت دهها کلمه سه، چهارحتی پنج ، شش علامهء ندائيه يا سواليه بگذارند؟ شايد چنين فکر کرده باشند که با افزودن چندين سواليه يا ندائيه بر اهميت موضوع افزوده ميشود؛ در حاليکه چنين نيست. واين خود بدعتی در اصول نگارش است و نوشته را تا سطح انشاء کودکانه پائين ميآرد. ضرب المثلها را نيز بيجا، نامکمل و حتی غلط نقل کرده اند.

- سرتاپای اين نوشته پُر از کلمات توهين آميز، رکيک و افترازنی است ، که ميشود آنرا دشنام نامهء سياسی خواند نه چيز ديگری.

- از اول تا آخر نوشته نويسنده بارها به تناقض گويی پرداخته، گاهی به يک موضع و زمانی به موضع ديگری غلطيده است و درينصورت است که خواننده نميتواند درک کند که موضع شخص نويسنده از چه قرار است؟

- اين نوشته باچنان ادبيات نا مآنوس، ثقيل و" داملا "گونه نوشته شده است که خواننده را مجبور ميسازد تا آنرا چندين بار بخواند تا حد اقل برداشتی ازان داشته باشد. شايد نويسنده قصد داشته است تا بديگران سطح سواد سياسی و مهارت در قلم فرسايی خويش را بنمايش بگذارد. ولی بنظر من اين ثقيل نويسی ناشی از تسلط ضعيف وی بر زبانی است که با ان مقالهء خود را انشاء کرده است. شايد بهتر ميبود آقای"فروتن" مقالهء خود را با همان زبانی مينويشتند که برآن تسلط بيشتر داشتند؛ تا ميتواننستند سليس تر بنويسند و قابل فهم برای خوانندگان باشد. شايد يک فيصد خوانندگان حاظر نشوند مقالهء با اين ثقلت را تا آخر بخوانند.

- درين مقاله آقای"فروتن" چندين بار از انتقاد سالم و بقول خودشان از انتقاد و انتقام حرف ميرنند، ولی خود بيشتر از همه از اصول انتقاد عدول کرده و متکبرانه به انتقام جويی و حتی ناسزا گويی به آدرس شخص مورد نظرشان آقای"پدرام" پرداخته اند. در تمام اين نوشتهء آقای فروتن که بر مبنای مصاحبهء لطيف پدرام با يک روزنامه نگار ايرانی تهيه شده است، آقای فروتن بعوض آنکه گفته های آقای پدرام را مورد نقد يا تآئييد و ترديد قرار دهند، کوشيده اند با کلمات نيشدار و اهانت آميزاز قبيل:"روشنفکرنماها، سمپاشها، پادوها، تفالهء رژيمهای مزدور، شبه روشنفکر ها، مدعيان زعامت، مجتهد و فقيه بزرگ، دلقک، گروه چند نفره،هرکارهء هيچ کاره ..." وغيره بر او حمله کنند و به حاشيه گويی و حتی سفسطه پراگنی بپردازند وعملآ ان اصلی را که خود در آغاز به آن تکيه کرده اند، يعنی نبايد انتقاد را با انتقام همراه ساخت را فراموش کرده و به انتقام گيری در سطح يک آدم بيسواد و"کوچه بازاری" پرداخته اند. معلوم نيست که اين آقا خود چه کاره هستند و کدام افتخاری را از چند دهه زندگی سياسی  و عضويت خويش در بنياد گرا ترين و بدنام ترين حزب سياسی افغانستان با خود حمل ميکنند. ايشان به استثنای يکی دو مورد کوچک هرگز به رد سخنان آقای پدرام نپرداخته اند. شايد آقای فروتن به همان مشکلی مواجه شده باشند که آقای سياف مواجه شدند. زمانيکه پای استدلال شان لنگ ميشود به اصدار فتوا و حکم تکفير و فحش و ناسزاگويی پناه ميبرند. مهم اين نيست که آقای پدرام درجهء دکتورا دارند ويا ندارند ولی برای هرفرديکه آقايون پدرام و فروتن را بشناسد کاملآ هويدا خواهد بود که اين دوتن کلآ(بگذريم از موضع گيريهای سياسی گذشته و حاليه شان) باهم قابل مقايسه نيستند و مسلمآ آقای فروتن حتی در همان رشتهء تخصصی خود شان(قال قالَ) نيز در موجوديت آقای پدرام لام از کلام کشيده نميتوانند.

- درين نوشته آقای " فروتن" با فروتنی خداحافظی کرده اند و تکبر را تا سطح هرزگی سياسی رسانيده اند و بنابر سوء نيتی که شايد با آقای پدرام  دارند، پا از گليم فراتر گذاشته و به بهانهء آقای پدرام سازمانهای سياسی گذشته و کنونی را به نامهای "ستم ملی" و "کنگرهء ملی" بدون آنکه در مورد برنامه و پروگرام اين سازمانها( من اصراری بر درستی يا نادرستی سياستها و برنامهء اين سازمانها ندارم) حرفی بزنند، مورد لعنت و نفرين قرار داده اند و آگاهانه يا ناآگاهانه بر جمعی از انسانهای کشور تهمت بسته اند. مثلآ ايشان در جايی از مقالهء شان از صحبت آتشين بحرالدين"باحث" حرف ميزنند؛ در حاليکه نميدانند تخلص آن مرحوم "باحث" بود يا" باعث"! و نميگويند که ايشان اين صحبت مولوی بحرالدين"باعث" را در کجا شنيده اند و چگونه ثبت کرده اند؟ وحتی نميگويند که در چه مسايلی از برنامهء حزب" کنگرهء ملی"  انتقاد دارند و يا مورد پذيرش ايشان نيست؟ چون روشنفکران وقتی در مورد سازمانها حرف ميزنند، به رد يا تائيد تفکرات آن حزب يا سازمان ميپردازند، نه به بررسی شخصيت افراد آن.

- از تحليل آقای" فروتن" چنين بر ميآيد که ايشان بهمان مشکلی مواجه اند که همه آقايون فضل فروش ولی عظمت طلب و معتقد به تيوريهای فاشيستی"برادربزرگ"، قوم بهتر و نژاد برتر به آن مبتلا اند . نوشتهء ايشان تقريبآ کاپی يی از مقالهء اخير آقای روستار ترکی و ساير عناصر" نيمه راسيست"است که در سايت ها و مطبوعات برونمرزی همه روزه بنشر ميرسند.

من درين نوشتهء خود ارادهء نقد براين لاطايلاتِ تعويظ گونهء اين نيمچه ملای ديوبندی و سنتگرای افراطی را ندارم؛ چون اين لاطايلات و مجمل نويسيهای اين آقا ارزش نقد را ندارد. اگر لازم افتد در آينده چنين کاری را انجام خواهم داد. ولی چند مسئله را که درين مقاله بسيار صراحت دارند و شايد هدف اساسی آقای "فروتن" نيز همين مسايل بوده باشند صرف نام ميگيرم:

- دفاع از رژيم کنونی و نيروهای اشغالگر امريکايی تحت بهانهء تفسير مدرن از اصطلاح" اشغالگری".

- دفاع از نيروها و تفکرات قرون وسطايی حزب اسلامی و طالبان در زير عنوان آنکه هنوز زمان انتقال قدرت به فرزندان اصيل افغانستان فرا نرسيده است.

- دشمنی آشکارا و اشتی ناپذير با نيروهای ملی، چپ و غير جهادی.

- دفاع از تيوری فاشيستی"برادر بزرگ" و استبداد قبيله يی.

- ضديت با حق تساوی طلبانهء اقوام ساکن افغانستان و نفرت از اصطلاح" افغانستانی".( شايد آقای فروتن خود را تبعهء افغانستان ندانند بلکه شايد پاکستانی يا هم هالندی يا آلمانی باشند. در غير آن ضرورتی به چنين واکنش غضب آلود نميداشتند. چون هر تبعهء افغانستان، افغانستانی است، هر افغانستانی افغان است و هر افغان بصورت طبيعی افغانستانی نيز هست.)

- اهانت و ناسزاگويی به همه کانديدان مقام رياست جمهوری که خود را در مقابل آقای کرزی کانديد نموده اند، تحت بهانهء اينکه نتيجهء انتخابات قبلآ در جای ديگری رقم زده شده است.

- ضديت با دموکراسی و بالخصوص با حق بيان. درين خصوص تا آنجا پيش ميروند که آنانيراکه حرفهای مخالف قانون اساسی و حاکميت فعلی ميگويند مستوجب محاکمه، موأخذه و مجازات ميشمارند. اين در حاليست که حتی درهمين قانون اساسی نيز آزادی بيان و حتی تغيير در مواد قانون اساسی از طريق دموکراتيک و مراجعه به آرای مردم يا نمايندگان ايشان تصديق و تضمين گرديده است. بجا خواهد بود اگر بگوئيم خدا پدر آقای کرزی را غريق رحمت کند!؛ اگر اين آقای" فروتن" مغرور و متکبر عوض ايشان ميبود، نيم مردم کشور را زبان ميبريد و شکم ميدريد!

- شايد يکی از انگيزه های آقای"فروتن" در نگارش اين مقاله رسيدن به خوان نعمت و شريک شدن در کابينهء آقای کرزی باشد. چون درين اواخر که شايعات معاملهء آقای کرزی با" طالبان ميانه رو" و حزب اسلامی گرم است ؛ ما شاهد مصاحبه های فروان کادرهای حزب اسلامی در بيرون از کشور در حمايت از آقای کرزی بوده ايم. آقای فروتن نيز با نشر اين مقاله شايد کوشيده باشند که از دوستان و هم قطاران خود عقب نمانند؛ که اين حق مسلم ايشان است.

اگر قرار باشد اين مقالهء طومارگونهء آقای" فروتن "راسر تاپا بررسی کنيم، بايد در مقابل شانزده صفحهء وی چهار شانزده صفحه را سياه کرد؛ که مسلمآ درد سری برای خوانندگان محترم خواهد بود. لذا فعلآ بهمين بسنده ميکنم، ولی  آنچنانيکه قبلآ عرض کردم اگر لازم افتد و بالخصوص اگر آقای "فروتن" در مورد اصرار داشته باشند، در آينده آنرا مورد بررسی کاملتر قرار خواهم داد. ولی قبل از پايان کلام يک مسئله را بايد گفت که من توقع نشر چنين لاطايلاتی را از نام آقای" فروتن" نداشتم. ايشان با نشر اين مقاله گونهء خود نشان دادند که نه مرد" فروتن" بلکه آدم متکبر و بيمار سياسی يی بيش نيستند!

بزرگان سخنور ما در گذشته چه خوش گفته اند:

 

تامـرد سخـن نگفته باشـد

عيب وهنرش نهفته باشد

 

*****

والسلام

عبدالله عليزی- هامبورگ

سوم جدی سال1383

 

توضيح : چون مصاحبه خانم  ژیلا بنی یعقوب  با جناب پدرام دراين سايت به نشر رسيده بود ، ما مقاله محترم فروتن را نظر به تقاضا و تاکيد ايشان خلاف معمول بروز چهارشنبه هفته بعد آن به نشر سپرديم.

سايت آريايی هميشه کوشيده است ازنشرمطالب جنجال برانگيز خودداری نمايد ولی گاه گاهی چنين مسايل مطرح ميگردد که واقعا غيرضروری پنداشته ميشود.

 



بالا
 
بازگشت