دموکراسي ازکابل تابغداد

سنگ شکن

حوادث يازده سبتمبربا گذشت سه سال از وقوع آن  اكنون زمان مناسبى براى قضاوت در مورد پاره اى از مسائل باشد. از مهمترين مسايل، بررسى درستى يا نادرستى واكنش ايالات متحده در مواجهه با اين حوادث است. واكنشى كه در اتخاذ تصميم هاى يك طرفه، متهم كردن تروريست ها به بى ثبات كردن امنيت جهان به طور عام و ايالات متحده به طور خاص و سپس برپايى جنگى سرسختانه تجلى يافته است. ايالات متحده در اين جنگ - بدون برخوردارى از هرگونه حمايت قانونى و بين المللى _ مدرن ترين و مخرب ترين سلاح هاى موجود در زرادخانه هاى خود را به كار گرفت و براى اين جنگ، عنوان جنگ پيشگيرانه را برگزيده است. هر چند بهانه آغاز جنگ عراق، دستيابى عراق به سلاح هاى كشتار جمعى بود و در پايان هيچ سلاحى به دست نيامد اما مراد از جنگ پيشگيرانه آن بود كه آمريكا بايد قبل از اينكه صدام به فكر استفاده از اين سلاح بيفتد، عليه او دست به كار شود. اما آيا امروز، جهان از امنيتى بيشتر از زمان بعد از ۱۱ سپتامبر برخوردار است؟ يا اينكه زمين به سياره اى غير قابل سكونت تبديل شده است؟
اگر پاسخ به اين سئوال را در لابه لاى سخنان افراد مسئول در به راه اندازى جنگ عليه تروريسم جست وجو كنيم به اشتباهاتى كه آنها در محاسباتشان داشته اند پى مى بريم. طى روزهاى نخست و قبل از آغاز رقابت هاى انتخابات رياست جمهورى آمريكا، آنها اعلام مى كردند كه اقدامات تروريستى سير نزولى يافته و استراتژى نظامى ايالات متحده ضربات كارى به پيكر سازمان هاى تروريستى وارد كرده است اما گذشت زمان و حوادث خونبار تروريستى كه يكى پس از ديگرى به وقوع پيوست بر سخنان بى پايه آنان صحه گذاشت

در روزهاى آغازين جنگ، بسيارى از مقامات بلندپايه آمريكا «پيروزى در جنگ عليه تروريسم» را مبناى مشروعيت رئيس جمهور بوش مى دانستند. «موفقيتى كه بايد تحت هر شرايطى به دست آيد و در اين راه اشكالى ندارد كه براى دستيابى به اهداف مشخص شده پاره اى از اصول موقتاً ناديده گرفته شود.» آيا اين استدلال تيم همراه بوش شبيه خط مشى جورج بوش پدر در جريان آزادسازى كويت نبود؟ قطعاً اين گونه بود و بر همين اساس است كه ديديم چطور مقامات مسئول به شكل مبالغه آميزى از خطرات قريب الوقوع تروريسم سخن به ميان آوردند. بسيارى از مسئولان نيز به شكل اغراق آميزى از حملات تروريستى جديد عليه شهروندان آمريكايى خبر مى دادند. تمام اين اظهارنظرها براى تاكيد بر يك استراتژى مشخص بود: «آتش جنگ بايد همچنان شعله ور بماند تا مردم دست به دامان مردى شوند كه مى تواند ناجى آنها باشد.» سرانجام آن همه جنجال و هياهو اين شده است كه اخيراً رئيس جمهور بوش در سخنرانى اى كه در ايالت تنسى در برابر كهنه سربازان جنگ ايراد كرد، مدعى شد ايالات متحده در «آستانه پيروزى و فتح كامل» جنگ عليه تروريسم است. اين سخن بوش در تناقض آشكار با سخنانى است كه قبلاً از پيروزى نهايى بر تروريسم خبر مى داد. به عبارت ديگر كسانى كه در گذشته مى گفتند: «پيروزى در جنگ عراق به مثابه پيروزى قطعى بر تروريسم است» اكنون مدعى اند كه تازه در «آستانه پيروزى» در اين جنگ قرار گرفته اند
به راستى حقيقت چيست؟ شكى نيست كه اقدامات تروريستى در جهان افزايش يافته است. اگرچه هنوز آمار دقيقى از اين اقدامات و نتايج اسفبار آن در دست نيست اما نگاهى گذرا به آنچه در عراق، افغانستان، فلسطين و ديگر نقاط جهان در حال روى دادن است به خوبى نشان مى دهد كه افزايش اقدامات تروريستى، پرونده تروريسم را به يك معضل واقعى تبديل كرده است

صرف نظر از اينكه معتقد باشيم با گذشت سه سال از حوادث۱۱ سپتامبر و تلاش هايى كه براى بازگشت امنيت صورت گرفته، تروريسم كاهش يا افزايش يافته است. ذكر اين نكته ضرورى است كه «استراتژى جنگ عليه تروريسم» به بازبينى ريشه اى نياز دارد

راهبرد كنونى در «جنگ عليه تروريسم» بر استفاده مفرط از ابزارهاى قهرآميز نظامى تاكيد دارد. به رغم آنكه اين شيوه بدون در نظر گرفتن ساير شاخصه ها نمى تواند اثرگذار باشد با اين حال همچنان به عنوان شيوه اى كارآمد به آن نگريسته مى شود
متوليان جنگ با تروريسم نمى توانند فلسطينى اى كه خانه و كاشانه اش را ويران كرده و برادرش را كشته اند، درك كنند. آنها به اين رفتار توام با نزاكت اكتفا مى كنند كه تاكيد كنند «فلسطينى ها بايد ياد بگيرند، چگونه حقوق خود را استيفا كنند» و همه ما هم مى دانيم كه منظور از فلسطينى ها و تاكيد بر آزادى آنها صرفاً به دختران جوان فلسطينى ختم مى شود
آيا بهتر نبود زمانى كه گروگانگير ها در اوستياى شمالى تهديد كردند در صورت برآورده نشدن خواسته هايشان كودكان را خواهند كشت، تحليلگران روسى به جاى آنكه براى حفظ مهره هاى ارزشمند از حفظ جان مهره هاى كم اهميت تر -كودكان- صرف نظر كنند و دست آخر به جاى مذاكره، قوه قهريه را برگزينند به اين مى انديشيدند كه اصولاً چرا گروگانگير ها به چنين شيوه اى روى آورده اند؟ منظور از اين حرف به هيچ وجه «كنار آمدن» با تروريست هايى چون تروريست هاى مدرسه ابتدايى در «اوستياى شمالى» نيست بلكه تاكيد بر ضرورت درك ريشه اى تروريسم و اهداف آن است. مبارزه شكلى با تروريسم، بدون در نظر گرفتن ريشه هاى بروز آن، نه تنها در كاهش اين پديده شوم، بى تاثير است بلكه به تشديد آن نيز مى انجامد و اين واقعيتى است كه اكنون گريبانگير جهان ما شده است. ممكن است برخى اين عقيده را برآمده از بهره بردارى هاى يك «نويسنده ضد آمريكايى» عرب بدانند. اما با مطالعه سرمقاله روزنامه «نيويورك تايمز» كه دقايقى قبل از سخنرانى جورج بوش - به مناسبت پذيرش نامزدى حزب جمهوريخواه براى انتخابات رياست جمهورى - به چاپ رسيد، تغيير عقيده خواهند داد. در سرمقاله اين روزنامه آمده بود: «اگر امشب، رئيس جمهور بوش واقعاً قصد دارد، از تروريسم صحبت كند بايد نام اسراييل را نيز به زبان بياورند» و ادامه داده بود: «اگر فلسطينى ها از يك زندگى متعارف در سرزمين مادرى خود _كه اكنون در اشغال ديگران است - نااميد باشند، خاورميانه همچنان مهد تروريسم خواهد ماند

متاسفانه با وجود اين اظهارنظرها، هيچ اميدى به تغيير رويه كنونى دولت آمريكا وجود ندارد. تاكيد دوباره بوش در سخنرانى هاى انتخاباتى خود مبنى بر اينكه: «براى ممانعت از تهاجم تروريست ها به آمريكا، كشور حالت هجومى خود را حفظ خواهد كرد» نيز اميد دگرگونى استراتژى كلاسيك بوش در دوره دوم رياست جمهورى را نقش بر آب مى كند. اين واقعيت تلخ زمانى نمود بيشترى مى يابد كه بوش در يكى از سخنرانى هايش خطاب به رقيب دموكرات خويش مى گويد: «آيا بايد درس هايى را كه ۱۱ سپتامبر به ما داد فراموش كنيم و حرف هاى احمقانه را تائيد كنيم يا اينكه به دنبال دفاع از كشورمان باشيم؟
جالب اينجاست كه بوش با اعلام اينكه: «دموكراسى با الگوى افغانستان و عراق راه خود را به منطقه باز مى كند»، جنگ افغانستان و عراق را برگ برنده و مهر تائيدى براى تصدى دومين دوره رياست جمهورى خود مى داند بايد بپذيريم به محض اينكه مردم جهان تصور كنند كه يگانه ابرقدرت جهان، رخدادهاى جارى در افغانستان و عراق را «الگوى دموكراسى» مى داند رعب و وحشت دامن گيرشان مى شود

اين عقيده صرفاً به بوش ختم نمى شود بلكه ساير همكاران وى نظير ديك چنى نيز اظهارات مشابهى داشته اند. وجود اين ديدگاه وقتى نگران كننده تر مى شود كه توجه داشته باشيم به گزارش نشريات عربى- كه در سوم ماه جارى به چاپ رسيد- بنا به توصيه سفير آمريكا در عراق، اكنون مقامات مسئول در دولت بوش به اين مى انديشند كه بخشى از بودجه تخصيصى براى بازسازى امور زيربنايى همچون آب، برق و... را صرف آموزش ۷۵ هزار نيروى نظامى ارتش ملى، پليس شهرى و مرزى كنند

به هر حال درصورت پيروزى جورج بوش در انتخابات رياست جمهورى، ديدگاه كاملاً اشتباه تصميم گيرندگان كنونى كاخ سفيد در نحوه رويارويى با تروريسم همچنان ادامه مى يابد. اما براى اينكه مشخص شود در صورت پيروزى جان كرى، وى روش بوش را ادامه مى دهد يا اينكه به تدريج روش متفاوتى را اتخاذ خواهد كرد، بايد منتظر ماند اما آنچه مسلم است آن است كه در اين ميان اعراب صرف نظر از پيروزى اين و آن بايد اصلاح خود و شيوه هاى ناكارآمد خويش را سرلوحه كار قرار دهند. و سخن آخر در خطاب به ۱۱ سپتامبر اينكه: اى ۱۱ سپتامبر چه جنايت ها كه به اسم تو صورت نمى گيرد

معمولا در هر کشوري که از سوي قدرت هاي استعمارگر و قلدرمآب اشغال مي شود، يکي از مهمترين بخش هاي آن که درمعرض خطرات و چالش هاي ناشي از اشغالگري قرار مي گيرد و دستخوش دگرگوني و تغيير مي شود بافت اجتماعي آن است

نظاميان آمريکايي به هنگام ورود به ويتنام و اشغال اين کشور از سوي مقامات مافوق خود در واشنگتن ماموريت داشتند علاوه بر دست زدن به کشتار و بازداشت مردم و تخريب تاسيسات آن کشور وظيفه اي ديگر هم داشتند و آن تلاش براي برهم زدن بافت سنتي اجتماعي آن وبرهم زدن ترکيب نژادي ويتنام بود

شيوه خطرناک و غير انساني آمريکايي ها ترويج فحشا و بي بندو باري و آموزه هاي غير اخلاقي بود آنها با برنامه ها واعمال ضد اخلاقي خود ضربه هولناکي به بافت اجتماعي ويتنام وارد کردند و علاوه بر آن باعث شيوع انواع بيماري هاي جسمي ورواني شدند که هنوز با وجود گذشت چندين دهه ازپايان جنگ ويتنام اثرات زيان بار اقدامات غيراخلاقي و ظالمانه اشغالگران آمريکايي دراين کشور جنوب شرقي آسيا همچنان وجود دارد

درافغانستان نيز که هم اکنون دراشغال نظاميان آمريکايي قراردارد هر چند دولت موقت حامد کرزاي اشغالگري آنها را پوشش داده است ولي بافت اجتماعي جامعه سنتي افغان ها از تبعات رفتارهاي غير اخلاقي و بي و بندباري آمريکايي ها مصون نمانده است

تفاوت افغانستان با ويتنام در مسلمان بودن جمعيت آن است که مردم افغانستان به آموزه هاي ديني و مذهبي به حکم مسلمان بودن خود پايبند هستند و همين عامل باعث شده است تا آمريکايي ها با ترفندها و شيوه هاي مختلف همانند توزيع کتاب، مجلات و سي دي هاي مبتذل و غير اخلاقي با رواج بي بندو باري و فساد به بافت سنتي افغانستان خدشه وارد کنند و ناهنجاري و کجرويهاي اجتماعي را جايگزين اخلاقيات و ارزش هاي اخلاقي و اسلامي کنند و در نتيجه حساس ترين قشر اين جامعه يعني جوانان و نوجوانان را دچار بي هويتي و بي بند و باري کنند

درباره عراق مي توان گفت با آنکه بيش از 18 ماه از اشغال اين کشور مي گذرد، بدون اينکه به دلايل و ريشه هاي بروز جنگ آمريکا ودلايل دروغين وبي اساس اين حمله و مخالفت گسترده با اين اشغالگري اشاره کنيم، مي توان اذعان داشت : اشغالگران آمريکايي با رسواييهايي که در جريان شکنجه اسراي عراقي در زندان ابوغريب بغداد به بار آوردند و اوج فرهنگ غير اخلاقي و منحط و منحرف خود را به جهانيان نشان داند زنگ خطر را براي جامعه مذهبي و بافت اجتماعي سنتي وفادار به آموزه هاي اخلاقي و اسلامي عراق به صدا در آورده اند

آمريکايي ها در ابوغريب چنان وقيحانه مرزهاي اخلاقي و انساني را مورد تجاوز قراردادند و چنان صحنه هاي زشت و شرم آوري را رقم زدند که بيان آن از عهده قلم خارج است صحنه هاي غير اخلاقي و زننده اي که تنها گوشه اي از آن را رسانه هاي معتبر جهاني به جهانيان نشان دادند و موجي از نفرت و انزجار را از هتاکي آمريکايي ها به ارزش هاي اخلاقي و انساني و هويت انسان ها در ميان محافل جهاني به دنبال داشت

تصوير يک نظامي زن آمريکايي که غير اخلاقي ترين و وقاحت آميزترين رفتارها را با اسراي عراقي انجام مي داد، لکه ننگي بر دامان جامعه آمريکا گذاشت که خود را مدعي حمايت از دمکراسي و آزادي و حقوق بشر مي دانست. آمريکايي ها که خود اخلاقيات و حدود اخلاقي و انساني را زير پا گذاشته اند در زندان ابوغريب وقيحانه و بي شرمانه اسراي عراقي را به انجام کارهاي غير اخلاقي وادارمي کردند، آنهارا با تهديد و ارعاب مجبور مي کردند صحنه هاي شنيع و زننده و غير اخلاقي را به صورت گروهي انجام دهند

رسوايي ابوغريب اين هشدار را جدي مي کند که جامعه مسلمان و بافت اجتماعي مذهبي عراق در معرض خطرات بزرگ و چالش هاي سنگين قرار دارد آمريکايي ها با اين رسوايي نشان دادند که هيچ اعتقادي به حرمت ها و لزوم رعايت حدود اخلاقي و ارزش هاي انساني ندارند

آمار تکان دهنده مربوط به تجاوز نظاميان آمريکايي به زنان و دختران عراقي که به علت سانسور حاکم بر رسانه ها و عدم توجه آنها کمتر بازتاب داشت افزايش آمارخودکشي در ميان زنان و دختران عراقي که به علت سرشکستگي ناشي از هتک حرمت خود و مورد تجاوز قرار گرفتن از سوي اشغالگران ديگر روي بازگشت به خانواده و جامعه را ندارند و بهترين نمودهاي عمليات رهايي فرشتگان آزادي بخش غرب بود که در معرض ديد همگان قرار گرفت.
چنين مسائلي هشداري بر اين است که اشغالگران آمريکايي همانند ويتنام و افغانستان اين بار ايمان و مذهب و ارزش هاي اخلاقي جامعه مسلمان عراق را هدف قرار داده اند تا با رواج فحشا و گسترش بي و بندباري در ميان جوانان ونوجوانان عراقي و در نتيجه بي هويت کردن آنها و فروپاشي ارزش هاي اسلامي و هنجارهاي اخلاقي بتوانند با آسودگي و فراغ بال به پيشبرد اهداف توسعه طلبانه و استعماري خود در اين کشور مسلمان ادامه دهند و علاوه بر تاراج ارزش ها و باورهاي اين مردم ثروت ها و منابع غني آنها را نيز به يغما ببرند

حسن هاني زاده کارشناس مسائل خاورميانه و عراق به نکات جالبي درباره بافت اجتماعي جامعه مسلمان عراق اشاره مي کند ، وي دکتر علي الوردي را به عنوان جامعه شناس برجسته عراقي که مولف ده ها کتاب جامعه شناسي است، نام مي برد

به گفته هاني زاده ،اين جامعه شناس عراقي در تشريح خصوصيات و بافت اجتماعي عراق به مقوله بسيار جالبي اشاره مي کند

دکتر الوردي مي گويد : هر عراقي دو شخصيت متضاد در درون خود دارد يک شخصيت آرام، مودب و متمدن که در حالت هاي عادي انسان مجذوب اين شخصيت مي شود و شخصيتي ديگر که در نهاد هر عراقي وجود دارد شخصيتي پرخاشگر غير قابل اعتماد است که مانند غول خفته است که از خواب بيدار مي شود،به گفته اين کارشناس، صرف نظر از مقوله دکتر الوردي و تحليل روانشناختي وي از بافت روانشناسي عراق اين مساله را نبايد از ذهن دور دانست که جامعه عراق ترکيبي از عجيب ترين جوامع بشري به شمار مي رود به لحاظ قومي اين جامعه داراي نژادهاي کرد، عرب ، ترکمن، آشوري و کلداني مي باشد اين ترکيب صدها سال در کنار يکديگر زندگي کرده اند و به رغم اختلافات نژادي و قبيله اي بطور مسالمت آميز نيز با يکديگر همزيستي کرده اند اما در عين حال يک عامل ضعيف و کم رنگ و به اصطلاح يک جرقه کوچک ممکن است اين نژادها را به سمت يک جنگ داخلي سوق دهد

ترکيب مذهبي جامعه عراق از تنوع زياد برخوردار است شيعيان، يزيدي ها، صابئين، سني ها، مسيحي ها، کردهاي شيعه
موسوم به فيلي ها، جزئي از بافت مذهبي جامعه عراق را تشکيل مي دهند و اين تنوع را شايد در کمتر کشوري نتوان يافت

هر يک از طوايف مذهبي آداب و رسوم خاص خود را دارند وتحت هيچ شرايطي از خود دست نمي کشند مثلا طايفه يزيدي هاي عراق اخيرا در اوج درگيري هاي داخلي و ناامني، مراسم تابستاني خود را که ممکن است حساسيت ساير مذاهب را نيز برانگيزاند برگزار کردند اما نکته عجيب در اينجا است که در طول حکومت هاي مختلف عراق چه دردوران عثماني چه در دوران حکومت پادشاهي فيصل ها و چه در دوران حکومت عبدالکريم قاسم و بعثي ها هرگز مشاهده نشده که ميان طوايف مذهبي عراق جنگي روي دهد قدرت تعامل مذهبي عراقي ها با يکديگر از مسائل پيچيده بافت اجتماعي اين کشور است که بسياري از يهوديان که در طول 5 دهه گذشته عراق را به سوي اراضي اشغالي فلسطيني ترک کردند همچنان هويت عراقي خود را حفظ کرده اند

اين کارشناس مسائل عراق در ادامه مي گويد: با اينکه رژيم صدام در طول حکومت 35 ساله خود تلاش کرد تا از اختلاف قومي و نژادي و مذهبي موجود در عراق به سود خود بهره برداري کند اما تسامح ديني موجود در اين کشور امکان بهره برداري ديني را از حزب بعث منحله گرفت

اما نکته عجيب اين است که به رغم اينکه شيعيان 65 درصد از جمعيت عراق را به عنوان اکثريت تشکيل مي دهند اما در طول 300 سال گذشته هرگز بر عراق حکومت نکرده اند و هميشه قدرت در دست اقليت بود علت اين امر محيط جغرافيايي عراق است که بيشتر اطراف آن را کشورهاي سني مذهب عرب فراگرفته اند

به اعتقاد هاني زاده ، اين کشورها مايل نيستند که شيعيان حکومت را در دست داشته باشند زيرا آنها را امتداد عقيدتي ايران شيعه مي دانند به همين علت تمام تلاش هاي خود را بکار مي گيرند تا شيعيان عراق پيوسته درحاشيه بمانند

اين کارشناس مي گويد : در حقيقت در پروسه قومي کشورهاي عرب شيعيان عراق غير عرب و ايراني تلقي مي شوند اين تعصبات جاهلي عربي موجب شده است تا رگه هاي قوميت گرايي در ميان شيعيان کمرنگ شود و برعکس سني ها به شدت به سوي قوميت گرايي عربي گرايش پيدا کنند

با اينکه اغلب شاعران و نويسندگان و هنرمندان عراقي از شيعيان هستند اما هرگز در طول تاريخ معاصر جايگاهي در ميان کشورهاي عربي پيدا نکرده اند با اين حال همين شيعيان تلاش مي کنند تا ضمن حفظ عقايد مذهبي خود جايي در ميان جوامع عربي پيدا کنند

به گفته هاني زاده از ديگر ويژگي هاي مردم عراق قدرت همسويي فوق العاده آنان با ساير جوامع است عراقي ها در هرجامعه اي که باشند سريعا خود را با محيط آن جامعه وفق مي دهند به همين علت روند مهاجرت عراقي ها در طول 25 سال گذشته بسيار افزايش يافته است به گونه اي که در طول اين مدت بيش از 5/3 ميليون نفر از عراقي ها بويژه نخبگان به کشورهاي مختلف مهاجرت کرده اند

با اينکه شرايط سياسي و اجتماعي عراق در طول 35 سال گذشته امکان توسعه فرهنگي را به مردم اين کشور نداد اما به علت ميل به مهاجرت عراقي ها اين مردم از نخبگان فرهنگي فراواني در ميان کشورهاي مختلف عربي و اسلامي برخوردارند پس از مصر و فلسطين، عراق بيشترين درصد نخبگان فرهنگي را دارا است که اين امر جزئي از ويژگي هاي مردم عراق است

محاكمه صدام

در كنوانسيون 1949 ژنو چگونگي رفتار با اسيران جنگي مشخص شده است. ماده 4 اين پيمان، اشخاص زير را اسير جنگي معرفي مي‌كند
اعضاي نيروهاي مسلح يكي از دو طرف درگير، اعضاي دسته‌هاي چريك و داوطلب كه جزء نيروهاي مسلح باشند، ساير چريك‌ها و نهضت‌هاي مقاومت متعلق به يك طرف ديگر ـ البته با داشتن يك سري شرايط ـ ، اعضاي نيروهاي مسلح منظم كه خود را وابسته به دولت يا وابسته به مقامي معرفي مي‌نمايند كه از طرف دولت ديگر به رسميت شناخته شده باشد، كساني كه همراه نيروهاي مسلح هستند بدون آنكه مستقيماً جزء آنها به شمار آيند، مانند اعضاي غيرنظامي كاركنان هواپيماي جنگي يا خبرنگاران جنگي البته به شرط اينكه براي اين همراهي از نيروهاي مسلح مجوز داشته باشند، كاركنان نيروهاي دريايي بازرگاني دو طرف درگير كه نتوانند از معاهده ديگر شرايط بهتري به دست آورند، اهالي مناطق اشغال شده كه هنگام نزديك شدن دشمن علناً دست به اسلحه برده و البته قوانين جنگي را نيز به رسميت مي‌شناسند. علاوه بر اينها كاركنان بهداري و متصديان امور مذهبي يگان‌هاي نظامي هر چند جزء اسيران جنگي به شمار نمي‌روند ولي كليه امتيازات آنها را خواهند داشت
از نظر حقوق بين‌الملل در قرارداد ژنو، مدت اسارت جنگي از لحظه‌اي شروع مي‌شود كه شخص به دست دشمن بيفتد. پايان اسارت از نوع جنگي نيز زمان آزادي و بازگرداندن قطعي وي به كشور خويش است. قراردادهاي ژنو در سال 1949 و قراردادهاي بعدي وابسته به آنكه در دهه 1970 و با كوشش صليب سرخ جهاني به تصويب رسيده‌اند، نقطه عطفي در تاريخ حقوق بين‌الملل به شمار مي‌آيند. علاوه بر تاريخچه منع توسل به زور، تاريخچه قواعد جنگ و كشمكش مسلحانه يكي از مباحث بنيادين در حقوق بين‌الملل ‌است. آنچنانكه تاريخ اين حقوق نشان مي‌دهد، قواعد بين‌الملل در شرايطي فسخ يا از بين مي‌رفتند كه تغيير اساسي اوضاع و احوال يكي از اين موارد بود. علاوه بر تغيير اساسي شرايط، وجود شرايط جنگي يكي از مواردي است كه سبب از بين رفتن قراردادهاي بين‌المللي شده است. تأثير جنگ بر پيمان‌نامه‌ها به دو گونه بود، يا تمام آنها را از بين مي‌برد و يا باعث مي‌شد در مدت جنگ، به حالت تعليق درآيند
قراردادهاي ژنو در نوع خود بي‌نظير بود زيرا دقيقاً براي زماني نوشته شده بود كه خود آن موقعيت سبب از بين رفتن ساير پيمان‌نامه‌ها مي‌گرديد. اين كار يعني وضع قانون براي يك دوره بي‌قانوني. چنانچه ذكر شد رفتار با اسراي جنگي نيز يكي از اين موارد بود كه در آن اولاً به تعريف اسير جنگي و ثانياً به چگونگي رفتار با او و امتيازاتي كه اين اسيران از آنها برخوردارند پرداخته مي‌شود
موضوع اسارت صدام، رئيس جمهور مخلوع رژيم بعث عراق و اسير جنگي خواندن وي توسط وزارت دفاع آمريكا موضوعي است كه يك بار ديگر به مباحث اين معاهده جان تازه‌اي بخشيده است، هر چند عده‌اي صدام را اسير جنگي مي‌دانند و عده‌اي برخورداري وي را از هر گونه امتيازي، غيرقانوني و او را يك جنايتكار مي‌شمارند. دسته سومي هم هستند كه راه و شيوه جنايتكار بين‌المللي شناختن وي را با استناد به اصل اسارت جنگي وي ممكن مي‌دانند. اين دسته معتقدند براي اينكه وي را جنايتكار جنگي خواند ابتدا مي‌بايد عنوان اسيرجنگي را پذيرفت و پس از محاكمه و اثبات جرم و شنيدن دفاعيات، در صورت امكان او را جاني جنگي معرفي كرد. بحث بر سر اين است كه آيا صدام اسير جنگي هست يا نيست؟

از كاخ‌هاي زيرزميني بغداد تا گودالي در تكريت
صدام حسين تكريتي بعد از نزديك به 4 دهه قساوت و بي‌رحمي در مقام رياست جمهوري عراق و يك عمر شقاوت و خونريزي در حزب بعث، در حالي كه نه تنها جهان عرب بلكه همه دنيا او را يك ديكتاتور و شخصيت منفي گستاخ و مقتدر مي‌شناختند، با همه شكوه كاخ‌هاي معروفش كه گفته مي‌شد تا هفت طبقه در زير زمين ساخته شده‌اند، در گودالي نزديك تكريت ـ محل تولد او ـ دستگير شد. تاريخ همانند روز 13 دسامبر 2003 را كه در آن يك ديكتاتور ديگر به دام ‌افتاد بسيار ديده است ولي گذشته نشان مي‌دهد كه هيچ يك از ديكتاتورها از اسلاف خود تجربه‌اندوزي نكرده و همچنان به راهي مي‌روند كه عاقبتش به گودال تكريت مي‌انجامد. صدام حسين كه خود را با صلاح‌الدين ايوبي مقايسه مي‌كرد و به قول يك سردبير كويتي كه هميشه مدعي بود همانند يك شهيد از دنيا خواهد رفت در حالي دستگير شد كه در يك سوراخ پنهان شده بود و حتي نتوانست يك گلوله براي دفاع از خود شليك كند

9 ژانويه سال 2004، وزارت دفاع آمريكا رسماً صدام را اسير جنگي اعلام كرد. اين تصميم كه پس از بررسي‌هاي گسترده در پنتاگون و توسط مشاوران حقوقي اين وزارتخانه اتخاذ شده بود به صورت مشروط به جامعه جهاني اعلام شد. دو قيد براي اين تصميم ذكر شده بود، قيد اول اينكه امكان تغيير اين طبقه‌بندي براي صدام وجود خواهد داشت بدين معني كه ممكن است در بررسي‌هاي آينده به جاي عنوان اسير جنگي از عنوان‌هاي ديگري استفاده شود. قيد دوم را نيز رامسفلد در همان روز يعني نهم ژانويه و در سخنراني خود اعلام داشت و گفت: «صدام از حمايت‌هايي كه از اسيران جنگي صورت مي‌گيرد برخوردار خواهد بود ولي از بعد قانوني در زمره اسيران جنگي نخواهد بود
منظور رامسفلد روشن بود، هر چند گذشت زمان مقصود وي را بيشتر بر همگان آشكار ساخت. اسير جنگي ناميدن صدام اين امكان را به سازمان‌هايي چون صليب سرخ و ديگر سازمان‌هاي بين‌المللي حقوق بشر اعطا مي‌كرد تا از نزديك در جريان بررسي پرونده وي قرار گيرند ولي پنتاگون با قيد دومي كه اعلام كرد اين امكان را سلب نمود

پنتاگون تا قبل از 9 ژانويه و علي‌الخصوص قبل از آغاز جنگ دوم عراق اصرار داشت كه صدام يك جنايتكار بين‌المللي و مستحق اعدام است. حتي معتقد بودند وي بايد در يك دادگاه عراقي محاكمه شود، چيزي كه امروز فاصله‌ي زيادي تا رسيدن به آن داريم. به هر روي، ايالات متحده كه قبل از جنگ علت حمله به عراق را علاوه بر دستيابي به سلاح‌هاي كشتار جمعي، دستگيري و محاكمه صدام مي‌دانست و او را عنصري خطرناك، و مضر بالفعل معرفي مي‌كرد، از ژانويه امسال تغيير موضع داده و سخن از حمايت بشري از صدام به ميان مي‌آورد
نظرات ديگر كشورها
شايد به همان اندازه‌اي كه مردم عراق منتظر محاكمه صدام هستند مردم ايران نيز در انتظار چنين روزي به سر مي‌بردند. وزارت خارجه جمهوري اسلامي ايران علاوه بر اعلام خشنودي از دستگيري وي، خواستار رسيدگي به جنايات او شده است. هر چند به صراحت اين مسأله ابراز نشده است ولي بر اين اساس، از ديدگاه ايران ، صدام نه اسير جنگي كه يك جنايتكار بين‌المللي است.آمريكا صدام را يك جاني بين‌المللي نيز خوانده است. بوش در نطقي پس از دستگيري صدام او را ديكتاتور نفرت‌انگيزي ناميد كه بايد به اشد مجازات برسد. آمريكايي‌ها هر چند به صدام عنوان اسير جنگي داده‌اند ولي معتقدند نبايد با تحريك احساسات مردم عراق مسأله را بغرنج كرد

ديدگاه متحد اول واشنگتن متفاوت است. انگليس، هم‌پيمان استراتژيك و كشوري كه بعد از آمريكا بيشترين تعداد نظاميان را در عراق تدارك ديده آشكارا مخالفت خود را با مجازات اعدام ابراز داشته است. اما آمريكايي‌ها گفته‌اند اگر دادگاه چنين تصميمي اتخاذ كند از آن حمايت خواهند كرد. رئيس جمهور لهستان و ديگر مقامات اروپايي نيز مجازات اعدام را براي صدام نپذيرفته‌اند و آن را مغاير حقوق بشر مي‌دانند. علاوه بر اين، دبير كل سازمان ملل متحد نيز مخالف اعدام صدام است. كوفي عنان خواستار رسيدگي علني به جنايات صدام شده و معتقد است اين رسيدگي بايستي در دادگاهي كه به اصول و ملاك‌هاي بين‌المللي است مي‌باشد انجام گيرد ولي نبايد حكم صادره اعدام باشد. البته عنان از اينكه هيچ نقشي براي سازمان ملل در محاكمه صدام در نظر گرفته نشده ناراضي است
شايد جالب‌ترين موضع‌گيري از سوي اسرائيل باشد. رژيم اشغالگر قدس كه تاكنون آمريكا موفق شده است بيش از 30 بار قطعنامه‌هاي شوراي امنيت را در مورد نقض حقوق بشر و بين‌الملل عليه اين كشور وتو كند و جنايات گسترده‌اي همچون كشتار صبرا و شتيلا و هزاران مورد از اين دست را در پرونده خويش دارد مدعي شده است كه صدام بايد در خصوص حملاتش به اسرائيل در دادگاه پاسخگو باشد. اسرائيل صدام را به پرتاب موشك در سال 1991 به سرزمين‌هاي اشغالي متهم مي‌كند و مدعي است چون اين عمل در شرايطي اتفاق افتاده كه ميان آنها و عراق حالت جنگي وجود نداشته، اين اقدام يك جنايت آشكار به شمار مي‌رود. موفاز اعلام كرده است كه اين رژيم قصد دارد به صورتي قانوني از صدام شكايت كند
مورد اتهامي
شبكه ماهواره‌اي كردستان پس از دستگيري صدام با نشان دادن تصاويري از جنايات وي خواستار محاكمه و مجازات او گرديد. اين شبكه با چند تن از افرادي كه در اثر كشتارهاي صدام خانواده‌هايشان را از دست داده بودند مصاحبه نمود و جزئيات اين جنايات را از آنها پرسيده بود. كشتار جمعي افراد بيگناه از جمله كشتار كردهاي شمال و شيعيان جنوب به ويژه در انتفاضه سال 1991 و پس از سازش آمريكا با صدام پس از تهاجم به كويت، قتل مخالفان سياسي از جمله ده‌ها تن از افراد خانواده‌حكيم و صدر و ديگر مبارزان مخالف، اعدام و ترورهاي فراوان، حمله شيميايي به حلبچه، سردشت و شلمچه، مين‌گذاري گسترده در مناطق مختلف عراق، حمله به ايران و كشته و زخمي كردن هزاران نفر در اين جنگ، حملات هوايي به مناطق غيرنظامي ايران و تجاوز به كويت از جمله اقدامات ضد بشري صدام به شمار مي‌روند

هر چند بوش او را ديكتاتوري نفرت‌انگيز خواند و خواستار اشد مجازات براي او شد ولي ظاهراً حقوقدانان پنتاگون نظر ديگري دارند و چنانكه ذكر شد سازمان ملل و اروپايي‌ها نيز براي رعايت قواعد حقوق بشر خواستار عدم اجراي مجازات اعدام در مورد صدام شده‌اند. ماده اول قرارداد بين‌المللي، جلوگيري از كشتار جمعي اينگونه سخن مي‌گويد: كشتار جمعي، اعم از اينكه در موقع صلح يا جنگ باشد از نظر حقوق بين‌الملل جنايت محسوب مي‌شود و دولت‌ها متعهد به جلوگيري از آن هستند و عاملان كشتار جمعي سايد نيز بايد به مجازات برسند. اين قرارداد مفهوم كشتار جمعي را در چند مصداق عملي ذكر مي‌نمايد كه از جمله عبارتند از، قتل اعضاي يك گروه و صدمه شديد به سلامت جسمي يا روحي افراد يك گروه. منظور از گروه در اين معاهده اين است كه كشتار دسته جمعي نمي‌توانند تنها عليه يك نفر صورت گيرد
طبق اين معاهده نه تنها كشتار جمعي بلكه تباني براي آن، تحريك مستقيم و علني براي ارتكاب آن، شروع به ارتكاب آن و شركت در جرم كشتار جمعي نيز به اندازه افعال عامل كشتار جمعي، جرم محسوب شده و مجازات بين‌المللي دارند. از نظر بين‌المللي، عامل كشتار جمعي بايد در يك دادگاه صالح و در كشوري كه جرم در آن ارتكاب يافته يا در يك دادگاه بين‌المللي محاكمه شود

به نظر مي‌رسد علاوه بر كشتار جمعي، عنوان مجرمانه جنايت عليه بشريت و حتي جنايت جنگي نيز در مورد صدام صادق باشد. پروتكل ژنو درباره‌ي به منع استعمال گازهاي خفه‌كننده و سمي و ميكروبي در جنگ كه در سال 1924 به تصويب رسيده است نيز مي‌تواند در مورد صدام كاربرد داشته باشد. اين پروتكل عاملان اين جنايت را طبق صلاحيت بين‌المللي درآورده است. البته كنوانسيون منع تكميل و توسعه و توليد و ذخيره سلاح‌هاي بيولوژيك و سمي كه صدام در جنگ با ايران و عليه مردم عراق از آنها استفاده كرده است نيز در اين ميان وجود دارد. جالب اينكه ماده سوم همين كنوانسيون كه انتقال فناوري اين سلاح‌ها را ممنوع مي‌كند، در صورت برگزاري محاكمه‌اي عادلانه خواهد توانست يقه‌ي زمامداران كاخ سفيد از جمله رونالد رامسفلد را نيز بگيرد. اعترافات صدام در اين‌باره شنيدني خواهد بود

موارد اتهامي پرونده صدام فراوان است و شايد به جرأت بتوان گفت كه پرونده او جرايمي بسيار متنوع‌تر از سفاكان ديگر تاريخ همانند هيتلر و امثال او دارد

دادگاه صدام
اولين مسأله كه در مورد دادگاه صدام وجود دارد اين است كه اين محاكمه بين‌المللي است يا داخلي؟ ـ هر چند سؤال قبل از آن اين است كه آيا محاكمه‌اي برگزار خواهد شد يا خير؟ در اين‌باره اختلاف‌نظر عميقي وجود دارد. حتي كساني از شوراي حكومت انتقالي عراق كه خواهان داخلي بودن محاكمه وي هستند نيز مخالف علني بودن آن نيستند ولي اكثر كشورها و سازمان‌هاي بين‌المللي معتقدند اين محاكمه بايد در يك دادگاه بين‌المللي واقع شود. براي نمونه، جمهوري اسلامي خواستار رسيدگي به جرايم صدام در يك دادگاه بين‌المللي است. دبير كل سازمان ملل متحد نيز چنين نظري دارد. نزديكان صدام از جمله يكي از خواهران وي هم اعلام داشته‌اند كه محاكمه را در عراق نمي‌پذيرند و معتقدند محاكمه بايد بين‌المللي باشد. سعيد الصحاف نيز اعتقاد دارد، براي اينكه ثابت شود صدام مجرم هست يا خير بايد در يك دادگاه بين‌المللي فرصت دفاع به صدام داده شود

از همان ابتداي دستگيري، شوراي حكومتي با ايجاد كميته‌اي سياسي خواستار نظارت بر محاكمه صدام و ديگر سران رژيم بعث شده بود. اين شورا هر چند سياسي بود ولي نشان داد قصد ندارد ابعاد حقوقي قضيه را نيز از دست بدهد. ولي واشنگتن قبل از هر نوع بازجويي و محاكمه بين‌المللي و حتي داخلي اقدام به تخليه اطلاعاتي صدام كرده است. ايالات متحده با دادن مأموريت ويژه به رئيس سازمان سيا قصد داشت در سطحي عالي به اين مهم دست يابد. آمريكا معتقد است دو راه براي مجازات صدام وجود دارد: اولين راه اعدام است و دومين راه در صورتي است كه صدام همكاري لازم را به عمل آورد. در اين صورت ايالات متحده صدام را مستحق حبس ابد با اعمال شاقه مي‌داند. آمريكايي‌ها درباره به تأخير افتادن محاكمه وي مدعي هستند وجود مدارك زياد عليه صدام سبب اين وقفه گرديده است

مسأله ديگر قضيه صلاحيت ديوان كيفري بين‌المللي است. اين ديوان كه اساسنامه‌اش در سال 1988 امضا شده است بعد از 4 سال يعني در سال 2002 به مرحله اجرا درآمده ولي به دليل بي‌توجهي جهاني و تصويب نشدن نهايي اساسنامه رم توسط بسياري كشورها هنوز به قدرت قابل توجهي دست نيافته است. رئيس اين ديوان درباره‌ي قضيه محاكمه صدام ادعاي عدم صلاحيت كرده است. وي گفته است كه چون موضوع مربوط به قبل از سال 2002 است و در آن زمان نيز اين ديوان هنوز رسميت نيافته بود، ديوان كيفري بين‌المللي نمي‌تواند مسووليتي در قبال اين مسأله به عهده بگيرد. اين يك نظر شخصي است و طبق اساسنامه رم، مسائل صلاحيتي ديوان بسته به نظر قضات آن است و رئيس ديوان توان اظهارنظر قطعي را در اين‌باره ندارد

صدام از لحاظ ارتكاب جرايم يك نابغه به شمار مي‌رود. دادگاه‌هاي بين‌المللي كه تاكنون ايجاد شده‌اند همواره به جرايم جنايتكاران رسيدگي كرده‌اند كه در داخل يا خارج از مرزهاي خويش دست به اقدامات وحشيانه‌اي زده‌اند. براي نمونه دادگاه‌هاي توكيو و نورنبرگ براي محاكمه‌ي كساني تشكيل شدند كه جنگ دوم جهاني را به راه انداختند و يا دادگاه‌هاي يوگسلاوي و رواندا با جنايات حاكماني مرتبط است كه به مردم سرزمين خويش ستم كرده‌اند ولي صدام از اين نظر يك پله بالاتر قرار دارد. شاكيان وي نه تنها مردم ايران و كويت بلكه مردم مظلوم و ستمديده عراق نيز هستند. از اين لحاظ مسأله بين‌المللي يا داخلي بودن محاكمه وي اهميت ويژه‌اي مي‌يابد

آمريكايي‌ها چندي پيش اعلام كرد كه صدام و اعضاي سابق رژيم بعث را حتي قبل از 30 ژوئن ـ  به عراقي‌ها تحويل خواهند داد. ولي اين مسأله نه به وزارت عدليه، عراق بلكه مستقيماً به شوراي حكومت انتقالي سپرده مي‌شود. اين شورا نيز از هم‌اكنون به فكر برگزاري چنين محاكمه‌اي افتاده است و حتي چند تن از قضات آن تعيين شده‌اند. شورا در نظر دارد همه قضات اين محاكمه عراقي باشند ولي اين مسأله چندان مورد استقبال ديگر كشورها و مجامع بين‌المللي قرار نگرفته است. در عين حال برخي اعضاي شوراي حكومتي از ايران و كويت و تمامي شاكيان پرونده صدام خواسته‌اند تا شكايت خود را به دادگاه تحويل دهند

 


بالا
 
بازگشت