استاد پرويز « نـيك آ يين »

 

ناپاك ســـازي ديموكراسي در جهان متمدن

 

در زمانهاي كه نو جوان بوديم ، قيوداتي را كه خانواده هاي ما بر ما روا ميداشتند ، نمي پسنديديم و حتا از اين امر سر كشي هم مي نموديم . در آنزمان قواي فكري ما ، توانمندي تحليل بسياري مسايل اجتماعي و سياسي جوامع را نداشت . فكر ميكرديم كه قيودات خانواده گيِ ما كه معمولاً جنبه هاي اخلاقي را احتوا مينمود ، آزاديهاي ما را از ما ميگيرند وآرزو هاي ما را به نا اميديها مبدل ميسازند .

حالا ميدانيم كه وضع قوانين ومقررات خانواده ها براي فرزندان واعضاي فاميلها ، در آنوقت اكثراً به منظور نگهداشت روابط عاطفي سالم ، ميان افراد اجتماع بود كه خاصهء فرهنگ با افتخار افغانيء ما و متضمن ثبات جوامع شمرده ميشد . احترام به بزرگان ، داشتن حياي حضور ، استفاده از كلمه هاي شايسته و دوري ازحركات غير اخلاقي ، همكاري و ياري رساندن به مستحقان ، پيران و نياز مندان ، خبر گيرايي از بيماران ، حفظ و صيانت آبرو و عزت انفرادي و اجتماعي و همچو مثالهاي ديگر همه وهمه ، صفات برتري انسانها را نظر به ساير موجودات زنده تثبيت مي نمايد ، كه در كشور ما همه رعايت ميگرديد .

آنچه در مورد قوانين و اصولهاي خانواده گي نام برديم ، هيچكدام شان مانعي در مسير و روند ديمو كراسي بوده نمي تواند . بلكه حالات ياد شده ، ديمو كراسي را زيباتر و پسنديده تر ميسازد . ولي ما در آنزمان چنين مزيت هاي اصولي را موانع در سر راه آرزو ها وآزاديهاي خود ميدانستيم .

بعد ها كه  با كلمهء ديموكراسي كم و بيش آشنايي حاصل نموديم و از تعاريف مردم داناتر از خود برداشتهايي از ديمو كراسي مي نموديم . دوستان ارجمندي كه آلوده با اغراض سياسي بودند ، هر كدام به نوعي و شيوه اي ديمو كراسي را به مردم معرفي ميكردند و ما هم نظر به اوامربزرگان خود ، تابع فرموده هاي اوشان خود را ميدانستيم . بهر حالت ديمو كراسي را يك آزاديء مطلق انسان در محيط و ما حول زيست شان ميشمرديم و به فكر آن بوديم كه آزادي مطلق انسان ، به روند جامعه صدمه اي وارد نمي كند .

قضا و سر نوشت و تقدير ما را در حدود جغرافيايي اي قرار داد كه در آنجا ديمو كراسي به اوج خود رسيده ، ولي مينالد و باخود ميگيريد ! كه به به در چه يك جامعهء ديمو كراتها از من استقبال ميگردد و  آزادي مردم در اين سر زمين به حدي رسيده است كه نزديك است ، چهرهء اصلي مرا به يك كابوسي كه همه انسانها از آن خوف داشته باشند ، تبديل نمايند . در حاليكه  زور گويان و سر دمداران ديمو كراسي اينجاها ميخواهند ديموكراسي خود شانرا در سر زمينهاي قاره هاي ديگر پياده سازند و نامش را پخش ديمو كراسي در جهان بگذارند .

بلي ! ديموكراسي حكومت مردم بر مردم است . آزاديء بيان ازاركان ديموكراسي شمرده ميشود . در فضاي ديموكراسي مظلوم ميتواند از ظلم ظالم مبراء باشد . حقوق انساني در چوكات قوانين محترم شمرده ميشود . و بلاآخره انسان در رويا هايي ، آغاز ، ادامه و ختم حيات ميكند كه شكايتي ، گله اي و نا رضاييتي در ذهن خود نداشته وآن رويا ها را در ختم زنده گي ، با خود در جهان ديگر ببرد .

در اين قاره هاي كه سر نوشت ، مارا به اينجا كشانده است ،عجيب و غريب سر زميني است كه بنام كشور هاي ديمو كراسي در تمام جهان شهرت داشته و در صدركشور هاي جهان خود را مي بينند . با وصف اينكه ديمو كراسي وجود خارجي ندارد با آنهم ما ديمو كراسي را با چشمان خود مشاهده ميكنيم .

بي حرمتي و بي عزت سازي بزرگان ، پدران ، مادران بوسيلهء نو جوانان . دزدي ، رهزني ، قاچاقبري ،عرضهء مواد مخدر به بازار و حتا تعرض جنسي به نو جوانان ، جوانان ، كودكان و پيران بوسيله جوانان و نوجوانان ديمو كرات . خلاصه آنقدر جناياتي را در اين جهان ديموكراسي ديده و از آن آگاهي حاصل نموده ايم كه در كشور هاي غريب و بيچارهء خود مان هرگز نديده ايم . خوف از آن داريم كه اگر چنين يك ديمو كراسي در كشور ما بيايد ، ما ديگر از تمام صفات افغاني اي كه داشتيم ، در نسلهاي آيندهء خود بگذريم .

ترحم قوانين ديمو كراسي در اين سرزمين براي نو جوانان ، از مهر و محبت مادري هم افزونتراست . بخصوص در قسمت نو جوانان . اگرنو جواني مرتكب  جنايتي ، حتا آدم كشي هم گردد ، قانون ديمو كراسي او را به جزاي اعمالش ، طور شايد و بايد نمي رساند . متهم را بعد از يك تهديد سرسري از قيد آزاد ميسازند تا براي جرم هاي ديگر، دست آزاد تر داشته باشد ويا جرأتش در جرايم بعدي سلب نگردد .

كرامت انساني ، عزت نفس ، حياي حضور، احترام به والدين و بزرگان  را كسي هرگز نمي شناسد . آنعدهء قليلي كه با چنين صفات متذكره آراسته اند ، يا يك تعداد اروپاييان اصيل كه اصليت شانرا گم نكرده اند ويا همين بيچاره هاي شرقي ها اند . زيرا در اينجاها ديمو كراسي است و رعايت احترام به ديگران ، فضاي ديمو كراسي را مختل ميسازد .

قضايايي را در اين سر زمين بر خورده ايم كه تعجب ما را افزونتر ساخته است . جوان ثروتمندي ، بر پانزده دختر جوان تعرض جنسي نموده و همهء شانرا به قتل رسانيده است . در اين مدت تقريباٌ دوازده سال جوان موصوف كه در ظاهر حبسي و زنداني نشان داده ميشود ، نظر به سالهاي قبل صحتمند تر و باطراوت ترمشاهده ميشود . چه در زندان تمام آسايش برايش ميسر است و از درد سر هاي رفتن به اينجا و آنجا بيغم ميباشد .

اين قانون عدالت و مساوات است !!! ، اگر خانمي از شوهرش به پوليس شكايتي نمايد ، پوليس فوراً و در حضور همه ، بدون در نظر داشت موقف شوهر ، ويا حقانيت شكايت ، شوهر بيچاره را دسبند ميزنند و حيثيت و آبروي شوهر را ميريزانند . اما در مقابل شكايت شوهر در قدم نخست شنيده نمي شود واگر شنيده هم شود بسيار سطحي و سرسري از آن ميگذرند . وقتي پاي پوليس در قضيهء درست و يا نا درست دخيل گردد ، ديگر حقوق بشر يك چرند و ياوه گويي خواهد بود .

اگر كودكي هنگام بازي بيافتد و لكه يا داغي برخسارش ظاهر گردد ، معلمين و ادارهء مكتب به پوليس اطلاع ميدهند و پوليس والدين كودك را در مكتب احضار و يا عقب خانه اش رفته ، به بازجويي شديد آغاز ميكند . وا به حال كسي كه كودكش از وي نا راض باشد و ملامتي را به گردن وي بگذارد . اينكه والدين سالها را با چه زحمات و مشقات بيدار خوابي كودكش را پرورش ميدهد ، هرگز ارزشي ندارد و حتا كودكش را از نزدش ميبرند ، بدون اينكه آدرس كودك خانواده را به والدينش بگويند .

همچنان آزادي بيحد و انتها ييكه براي نو جوانان ، كودكان و جوانان در اين سر زمينهاي مدعي ديمو كراسي واقعي ، بي بند و باريها و حتا فحشا را بار آورده است . بر نامه هاي زنده از تلويزيون نمايش داده ميشود كه سرحد شناخت روبط انساني حتا بين اعضاي خانواده از بين رفته و در بخش مسايل جنسي ، خواهر با برادر ، داماد با خشو و خياشنه ، حتا پدر با دخترش روابط جنسي را قايم ميكنند و نامش را بايد آزادي و ديمو كراسي واقعي گذاشت . در اين اواخر ا زدواج ريشداران و بروت داران را با همديگر به تلويزيون نمايش دادند كه خجالتش از همه بيشتر است ، ولي آنها با چه افتخار از ازدواج شان خوشحال بودند .

داشتن صلهء رحم ، يكي از صفات برازندهء انساني شمرده ميشود . بار ها قضايايي تكان دهنده اي را از وراي تلوزيون مشاهده نموده ايم كه هرگز باور مان نمي شد . مادر به خاطر تداوم زنده گيء بيدردسر با رفيق جنسي اش ، كودكان خورد تر از هفت سالش را در آب غرق نموده  است . در همين نزديكي ها مادري كودك در حدود دوساله اش را به منظوربي دغدغه زيستن با رفيق جنسيء جديدش به قتل رسانيده و جسدش را پنهان نموده است . تمام اين جريانات در تحت پوشش ديمو كراسي انجام ميشود .

ما در كشور غربت زدهء خود كه آنهم دستخوش سياستهاي غرض آلود كشور هاي قدرتمند وقت بود ، نواقص جسمي وذهني نوزادان را با يك فيصدي خيلي نا چيز بر خورد مينموديم . ولي در اين سرزمين ديمو كراتهاي واقعي ، فيصدي معيوبيتهاي جسمي و ذهني آنقدر زياد است كه تصورش نميرود . دليل  را ميتوان با ارائهء استدلال علمي چنين پيشكش نمود :

به اساس قوانين وراثت جن هاي عامل معيو بيت ها كه بايدجفت همنوع باشند ، در اثر روابط جنسي محدود در يك جامعه امكانات مجزا شدن شان بيشتر ميباشد . جنهاي عامل معيوبيتها در هسته هاي حجرات به تنهايي نمي توانند ، معيوبيت را درنوزاد بارز بسازند . در اينصورت خصوصيت معيوب گرديدن ، مستور مانده بارز نمي گردد . اما اگر روابط جنسي در جامعه عموميت بيشتر داشته باشد ، فضاي جفت شدن جنهاي معيوب بيشتر گرديده ، معيوبيت را در نوزادان بارز مي آورند .

روي اين اصل درجوامع متمدن و پيشرفته آزاديهاي روابط جنسي ، انسانهاي نا سالم بيشتر به جامعه عرضه ميكنند و فساد اجتماعي را تحت نام نيك ديمو كراسي ، افزون ميسازند . زمانيكه معيوبيتهاي جسمي در جامعه افزايش داشته باشد ، به يقين كه معيوبيتها و كمرسي هاي ذهني نيزافزون بوده ، فضاي جامعه را مختل و مسير حركت جامعه را به صوب نا مطمئني سوق خواهد داد . در انجام به حال بيچاره گيهاي ديموكراسي در اين سر زمينها دعاي نجات و مصئونيت مينماييم .

                با عرض ارادت

 


بالا
 
بازگشت