رهبرشايسته

 سراج الدين اديب

دنمارک 

وطن عزيزمان افغانستان پس از طالبان  در حال تجربه كردن پروسه دوران انتقالى و گام برداشتن به سوى تشكيل يك نظام سياسى ـ حكومتى متفاوت وجديد هستند؛ فرآيندى كه اگرچه با دخالت، فشار وهدايت بازيگرانى چون آمريكا و ناتو در حال اجراست، اما تغيرات و عوامل داخلى و منطقه اى از جمله سنت ها، تاريخ، آداب و رسوم وتمايلات سياسى، گروهى وعشيره اى  در آن بى تأثير نيستند، نوشتار ذيل درصدد است تا برگی از اين درخت تنومند بنام انتخابات را که چه از لحاظ فشار و يا از هر عواملی ديگرمردم  برای يک مسابقه از نوع « دموکراسی» آراسته شدند و در پای صندوقها، رفتند وکانديد مورد نظر را بر گزيدند که بدون شک مردم توقعاتی را از رهبر شان دارند.

    تاريخ نشان داده هر گاه اين توقعات بر آورده نشود عکس  خوشی های مقطعی را به ارمغان دارد بناء  يک رهبر شايسته و مردم سالار بايد دارای خصايل ذيل باشد تا اولأ توقعات مردم برآورده شود و ثانيأ کمبود ها و کاستی ها فروکش کند البته اين به هيچ وجه  نسخه ی حل مشکل با بازی های زير پوشش جهانی را در جامعه چون افغانستان احتوا نمی دارد اما اگرمسوولين کشوراصول و قواعد بر اين فرآيند را  پس از طالبان مورد توجه قرار دهند در حقيقت بر خواسته های منتخبين خود ارج گذاشته اند.

1ـ شور وشوق :

نخست اگر زندگي يک رهبر با عشق و علاقه آميخته نباشد، كار رهبري دشوار مي ‌شود، حقيقت اين است که رهبرانی که عشق و علاقه و پيگيری در کار نداشته اند به سرمنزل مقصود  نرسيدند. 

2 ـ خدمتگزاری: 

رهبر واقعي به مردم خدمت مي ‌كند و در راه خدمت به مردم هر بهايي را مي‌پردازد.

3 ـ صداقت :

 اقدام (نه فقط حرف) كه نمايانگر صداقت، اعتماد، عدالت، اخلاق و نشانه‌هاي حياتي يك رهبر خوب است.

 چنانچه توماس جفرسون مي‌گويد: ( زماني ‌كه كاري انجام می دهيد، گرچه ممكن است جز براي خودتان آشكار نشود، از خود بپرسيد اگر همه‌ي نگاهها به سمت كار من باشد، چگونه عمل مي ‌كنم؟)

واقعأ مردم و كاركنان هميشه  نظاره گر، اند که آيا  رهبران واقعي كار درست و دقيق را انجام مي ‌دهند يا نه ؟. 

4 ـ توانايی و قابليت :

اين ويژگي مواردي ازقبيل هوش و ذكاوت، دانش، آموزش‌هاي رسمي، حتی تجربه را دربردارد عملكرد و نتايج مطلوب در موقعيت‌هاي مختلف و با تيم‌هاي مختلف، نمايانگر وجود توانايي و شايستگي است  و همچنان توانايی مخاطب قرار دادن گردهم آيی ها و پاسخگويی به پرسش های رسانه، يعنی رهبر حضور ذهن داشته باشد و به سوالاتی که از او ميشود پاسخ های سنجيده بگويد از اينرو بايد شنونده ای دقيق و هوشيار نيز باشد. 

5 ـ پاداش و شناخت :

 نوشته‌ي نيكولو ماكياولي است كه مي‌گويد:( يك رهبر بايد نشان دهد كه طرفدار استعداد و شناخت افراد بااستعداد و محترم شمردن آن‌هايي است كه درهنرهاي خاص عالي ‌ترين اند.)

 يك رهبر واقعي تشخيص و عملكرد، عالي ‌داشته باشد، يك رهبر مي ‌تواند برای رقابت سالم از پاداش  اپرات ( همکاران ـ زير دستان) به نفع جامعه سود برد، پاداش اپارات نه بخاطر خوش خدمتی و کيش شخصيت پرستی تعيين گردد ، بل  با صداقت و کار آيی و خلاقيت اپارات معيار باشد و اين را با سؤال كردن از خود آن‌ها تعيين كند، اين امر اثربخشي بالايي دارد. 

6 ـ مسووليت :

صفت مشترك همه‌ي آدم‌هاي موفق، توانايي آن‌ها در قبول مسووليت است.

نگاهي مي‌اندازيم به صفات اشخاصي كه مسووليت را مي‌ پذيرند:

الف : شخصی که خواهان توفيقي بيش ‌تر و برانگيختن حس احترام پيروان خود هستند در انجام اجرای وظيفه كار را از خود بدانند و کار را از خود آغاز کنند .

ب  : آدم‌هاي مسوول، لب به اعتراض نمي‌گشايند، نمي‌گويند اين كار، كار من نيست آنها هر كاري را كه به منافع مردم ميدانند وپيش آيد انجام مي ‌دهند تا كار سازمان و اداره سر وصورت يابد .

ج   : اگر کمتر از توان خود كار كنيد دچار فشار روحي مي ‌شويد، هدف خود را بر مبنای حس مردم دوستی قرار دهيد، آنگاه احساس مسووليت خود بخود ايجاد خواهد شد و در هر شرايطي كار به نتيجه ميرسد.

د    : اگر خدمتگزاری و اعتماد مردم را بر سر داريد از هوای رهبري و بلند پروازی در همه حالات پر هيز بداريد چونکه عملكرد خوبی در هيچ شرايطی ندارد چون رهبر و مردم روح و جسم ( جوهر ) يک کشور را تشکيل ميدهند. 

7 ـ مشکل گشايی :

، رهبر باداشتن ديدگاه وسيع است که ازمجريان و رؤسای دستگاه های دولتی و بخش خصوصی و مديران فنی متمايز ميشود زيرا باگماردن مسوولين نيک نام و شايسته و فنی دربخش های مختلف ارگانها و توجه به زندگانی مادی و رفاه اجتماعی بهترمردم از قبيل خوراک، پوشاک، مسکن، تأمين ايام بيماری، بيکاری و از کار افتادگی، تعليم وتربيه ، صحت وسلامتی ، ورزش ، تفريح، رخصتی و غيره ميشودمشکل کشايی کرد و دولت و حکومت نيک نام و کارا،  در جامعه تقديم کرد.

  رهبران با کفايت برای حل مشكلات ، از پنج صفت برخور می باشند:

الف : مشكلات را پيش ‌بيني مي‌ كنند.

ب   : حقيقت را مي ‌پذيرند.

ج   : افراد موانع را تشخيص می دهند.

د    : اگر با مسائل فراواني  روبرو شدند، آن‌ها را يك ‌به يک حل ميکنند ‌.

هـ : از اهداف اصلي و معقول که استوار بر منافع عليای مردم است دست نمي كشند و رهبر که از ديدگاه استراتيژيک محروم باشد از ميان راه هايی که در برابر او باز است نمی تواند بهترين را انتخاب کند

8 ـ  خرد مندی و آموزش :

زمامدار خردمند تحولات آينده را می بيند و پيش بينی ميکند و ميگوشد تا اصول و مبادی اعتقادات مردم و انديشه های آنان را برای روبرو شدن يا تغيراتی که در پيش است دير يا زود آنان را احاطه خواهد کرد آماده گی ميگيرد، جامعه ای که قرنها بازندگانی شبانی و زراعتی و دهقانی خو گرفته چون به تازگی به صنعت و تکنو لوژی وافزار زندگانی امروزی رومی آورد، از درون و بيرون به توان هايی دچار ميشود که اگر رهبر از آنها غافل بماند و نيروی خود را به مديريت و اداره امور و امر ونهی و حکومت کردن هدر، دهد خود جامعه  راتباه ميسازد، سياست مداران و مديران و مسوولان جامعه بايد به تأمين نيازهای روزانه مردم سر گرم شوند و رهبر راه آينده را هموار سازند.

 برای رشد کشور، رهبر بايد بيشتر از ديگران مطالب تازه‌ء در عرصه های مختلف بياموزند، زيرا با مسايل مختلف ملی و بين المللی مواجه ميشود و رشد و فهم آنان گوای شخصيت و رهبری آنان از فهيم بودن  و يا بر عکس آن را احتوا  ميدارد و مردم با چشم می بينند  که رهبر با چه گروپی فنی جامعه را می سازند و به بيان ديگر اينکه چه كساني را جذب  ميکنند، تا توفيق هداف شان را رقم ‌زنند.

9 ـ اعتماد به نفس و امنيت خاطر :

رهبر شايستگی به قوت قلب و جرأت خود اطمينان دارد، از انتقاد نمی هراسد و نمی رنجد، منتقدانش ممکن است همه کوشش ها و پيروزی هايش را ناديده بگيرند وحتی يک لغزش يا يک عقب نشينی و احيانأ شکست او را با سنگدلی و بی رحمی اماج سرزنش قرار دهند و به عدم صلاحيتش حکم کنند، اما عرصه سياست جای اشخاص نازک دل و تنگ حوصله نيست، جای کسانی است که چون کوه پا بر جا هستند بيدی نيستند که به بادی بلرزد.

رهبر از صرف نيرو ووقت خود در آموزش پيش پاافتاده پرهيز ميکند تا هنگام فرا رسيدن حوادث مهم و امکانات کم نظير غافل نماند رهبران متزلزل برای خود و زيردستان خود و سازمان و ادارهء كه هدايت آن ‌را به‌دست دارند، خطرناكند، زيرا ضعف يا خطاي ديگران را صد چندان مي‌كنند. 

10ـ آينده بينی و تعلق به همه مردم :

رهبر به يک فرقه مذهبی يا سياسی بستگی ندارد، متعلق به تمامی ملت است، اگر از ميان حرفه ای خاص بر خاست، بخواهد اصول حرفه خود را بر جامعه تحميل کند ، اقليتی را از همان حرفه بر اکثريت مسلط خواهد ساخت و مصالح اکثريت را فدای منافع آن گروه خواهد کرد.

آينده از آن كساني است كه امكانات را پيش از آن ‌كه آشكار شوند، مي ‌بينند، آينده ‌بيني براي رهبر همه چيز است، زيرا راه را به او مي ‌نماياند، هدف را ترسيم مي ‌كند، آتش درون را شعله‌ ور مي ‌سازد و او را به جلو مي ‌برد. 

11 ـ بر گزيدن همکاران شايسته و گوش دادن :

رهبر حقيقی در شناخت اشخاص و ارزيابی استعداد آنها و اينکه چه حد ميتوان به آنها اعتماد کرد و چه کارهايی به آنها رجوع نمود حاصبنظر است در بر گزيدن افراد، هرگز شتاب نمی کند نه تنها در باره اشخاص که در سياست های عمومی نيز از اين جهت که قاضی نهايی است شتاب ندارد و ميداند که شتاب زدگی با قضاوت هرگز سازگار نيست ، رهبر که بيشتر اطرافيانش به هيچ اصلی و مسلکی و مرامی پابند نباشد و تنها به منافع خويش بينديشد و به هر سو که سودی و منفعتی برای خود ببيند به همان سوی روی آورند در روزحادثه بی يار و ياور خواهد ماند، رهبر خوب زيردستان خود را تشويق مي‌كند تا چيزي را به او بگويند كه نياز به داشتن آن دارد، نه چيزي را كه خوشايند است در گوش کردن دو منظور استوار باشد:

ا لف : تأمين ارتباط با مردم و ترقی و تعالی جامعه .

اب    : ازتوطئه های ضد مردمی و مظالم اجتماعی . 

12 ـ تندرستی :

رهبری جامعه کار اساتی نيست فرسوده کننده است ، قوا را تحليل می برد، اعصاب را در هم می شکند، بر دستگاه های بدن فشارسنگين می آورد و گاهی به بيماری هايی می انجامد که قدرت قضاوت درست را از شخص سلب ميکند وروشن بينی را که لازمه تصاميم مهم است از وی باز ميگيرد، خيلی توجه صورت گيرد که رهبر در مواقع خستگی از خواب و يا خستگی روحی و يا علايمی از همان قبيل در سر نوشت سازکشور و يا بر زندگانی اشخاص  تصميم اتخاذ ندارد ، و درتندرستی روحی خود توجه داشته باشد .

13 ـ دليری و دلاوری و شجاعت :

دريغ دارم که در اين جا، نقل ابيات گهربار « حکيم توس » خود داری کنم

دل وپشت و بـيــــــدادگربشکنيد                             همه بيخ و شاخس زبن برکنيد

                   نجستنــد جـــــز داد وآ هستــگی                             بزرگی و گردی و شايستــگی

به کاری که زيـبا نبــــاشد کسی                              نـبـايد که يــاد آورد ز آن بسی

که خود را به آن خيره رسواکند                              دگر چــند کـردار والا کــــــند

  

جمعه 29، اکتوبر 2004

 


بالا
 
بازگشت