پاكستان پروژه افغانستان را در هيچ شرايطي كنارنمي گذارد

 

نويسنده: سلطان منصور

ميزان : 1383

 

دولت پاكستان در هيچ شرايطي دست از سر افغانستان برنميدارد و دولتمردان و حتي ژورناليست‌ها و نويسندگان پاكستاني براين نظراند كه سرمايه گذاري‌هائي كه پاكستان در طول 30 سال گذشته در افغانستان كرده، بايد همراه باسود آن بدست پاكستان برسد. اسلام آباد از تشكيل دولت‌هاي موقت مجددي و رباني و تحميل گلبدين حكمتيار به دولت رباني به عنوان صدر اعظم و سپس مسلح كردن طالبان و به قدرت رساندن اين گروه، نتيجه‌اي نگرفت و هنگامي كه ديد آمريكا در حمله عليه طالبان جدي است براي آنكه در آينده بتواند اعمال نفوذ كند و براي ايجاد دولت مورد نظر خود در افغانستان موفقيتي بدست بياورد با آمريكاييها همكاري كرد؛ در خط ‌مشي و پاليسي خود نسبت به افغانستان تغييراتي بوجود آورد و موقتاً از سياستهاي ديرينه و استراتيژيك خود دست برداشت، امّا براساس پلان‌هاي دراز مدت خود ضرورت نفوذ بعد از وقفة كوتاه را مدّ نظر داشت.

       دولت پاكستان كه خود مؤسس گروه طالبان بود از همان آغاز ورود طالبان به بعضي ولايات جنوبي افغانستان، با آنها ارتباط برقرار كرد و درين زمينه از آقاي حامد كرزي كه بعد از ترور پدرش در كويته خود را مطرح كرد و تحت حمايت آي.اس.آي قرار گرفت نيز استفاده‌هاي زيادي برد، در حاليكه طالبان در افغانستان از حمايت همه جانبة پاكستان برخوردار بودند اسلام‌آباد سردار عبدالولي داماد ظاهرشاه را به كويته دعوت كرد و او نيز با مشران قبايل مختلف سرحدي ملاقاتهاي متعددي انجام داد و محل اقامت وي مهمانخانه قول‌اردوي سرحدي بلوچستان بود.

       در آن زمان كاملاً  آشكار و مبرهن بود كه هم پاكستان و هم قدرت‌هاي خارجي از جمله انگلستان و آمريكا خواهان تسخير افغانستان بدست طالبان و جايگزيني ظاهرشاه پس از كناره ‌گيري طالبان هستند، البته اين موضوع ديگري‌ است كه طالبان در جريان اين نقشه قرار نداشتند و بعد از باخبر شدن از آن به پاكستان اعلان كردند كه حاضر نيستند قدرت و حكومتي را كه بدست آروده‌اند به ديگران بسپارند و كار به جايي رسيد كه (ميان گل اورنگ زيب) حكمران وقت ايالت بلوچستان گفت: ”ما لقمه‌اي به نام طالبان را در دهان گرفته‌ايم كه اكنون نه توان فروبردنش را داريم و نه ميتوانيم آنرا دور بيندازيم.“ با توجه به اين اظهارات نماينده دولت مركزي در ايالت بلوچستان، به آساني ميتوان بخشي از اسرار همراه شدن غير مترقبة پاكستان را با حركت آمريكا عليه طالبان دريافت.

       به هر حال طالبان از چوكي قدرت به زير كشيده شدند و كنفرانس بن باعث شد كه حتي نمايندگان مجاهدين هم بر خلاف آقاي رباني رأي دادند و ظاهرشاه امكان حضور دوباره در رأس امور افغانستان را بدست‌آورد، اما در داخل افغانستان تلاشهايي صورت گرفت كه نظام سلطنتي نتواند دوباره احياء شود و در نهايت كرزي سركار آمد.

 

اشغال افغانستان

       گرچه بهانه 11 سپتامبر بسياري از واقعيت‌ها را تحت‌الشعاع قرار داد، در ظاهر امر حوادث 11 سپتامبر دليل حمله آمريكا به افغانستان قلمداد شد اما واقعيت‌هاي موجود و گزارشهاي برخي از راديو‌ها و وسايل ارتباط جمعي غربي حاكي از آنست كه در سال 1996 پس از آنكه طالبان كابل را تسخير كردند و از واگذاري قدرت به يك جريان ديگر امتناع ورزيدند و از نقش عبوري خود پافراتر نهادند آمريكا ئيها تصميم گرفتند كه افغانستان را در فرصت مناسب اشغال كنند و براي اين امر اجنت‌ها و عناصر اطلاعاتي و نيروهاي عملياتي خود را در مناطق مختلف افغانستان مستقر ساختند، و اگر اين فرصت را رد كنيم كه حوادث 11 سپتامبر را خود آمريكائيها بوجود آورده‌ بودند هم بايد قبول كنيم كه قتل احمد شاه مسعود براي هموار ساختن راه جهت اجراي نقشة اشغال افغانستان صورت گرفته بود.

       حوادث 11 سپتامبر را چه آمريكائيها آفـريده باشند و چه القاعده اين كار را كـرده باشد آنچه درين رابطه مسلم است اين است كه اين حوادث، حمله آمريكا را به افغانستان سرعت بخشيد. گفتني است كه نيروهاي دلتاي آمريكا براي حمله به يك كشور نياز به سه سال زمان دارند و حمله به افغانستان تنها 26 روز بعد از 11 سپتامبر آغاز شد و اين امر نشان مي‌دهد كه نيروهاي دلتا كه به افغانستان حمله كردند از سالها پيش خود را آماده كرده‌بودند. 

كرزي و عبدالحق

عبدالحق و كرزي در حقيقت در ابتدا توسط پاكستان مطرح شدند اما عبدالحق به آمريكا رفت و كرزي كه كارت سبز آمريكا را نيز در اختيار داشت در پاكستان باقي ماند البته رفت و آمدهاي خود را به آمريكا و اروپا ادامه داد و پس از آنكه طالبان آخرين مقاومتها را از خود نشان مي دادند عبدالحق با تعدادي از دوستان آمريكايي خود به پيشاور آمد و در حالي كه يكي از دوستان آمريكايي وي از رفتنش به افغانستان جلوگيري ميكرد و به وي ميگفت كه در افغانستان با خطر روبرو خواهد شد، به افغانستان رفت و با استفاده از يك تلفن ماهوارهاي با دوست آمريكايي خود در تماس بود و هنگامي كه با خطر روبرو شد به دوست آمريكايي خود اطلاع داد و گفت كه تحت تعقيب طالبان قرار گرفته است.

دوست آمريكايي وي در افغانستان با نيروهاي آمريكايي تماس گرفت و گفت عبدالحق يك پا ندارد و نمي تواند فرار كند و طالبان در تعقيبش هستند فوراً يك هلي كوپتر به محل بفرستيد و او را نجات بدهيد. اين فرد آمريكايي كه يك دوست عادي نبود بلكه مأموريت داشت عبدالحق را همراهي كند و امكانات تماس با نيروهاي آمريكايي را نيز در اختيار داشت خيلي تلاش كرد كه عبدالحق را نجات بدهد اما طالبان به او رسيدند و پس از دستگيري او را اعدام كردند.

       ما بدون تمسك به مباحث استدلالي و پيچيده با معادلات بسيار ساده و با بررسي واقعيتهاي آشكار موجود در پيرامون اين حادثه در مي يابيم كه پيام آور مرگ از شهر پيشاور درتعقيب عبدالحق اعزام شده بود، مرگي دوستانه از سوي آي آس آي براي كسيكه از سوي همتاي آمريكائي اين سازمان يعني سيا، براي به دست گرفتن بخشي از مأموريت سلطه آفرين آمريكا در افغانستان اعزام شده بود. كرزي بلافاصله و او نيز از خاك پاكستان وارد افغانستان شد با اين تفاوت كه او تحت حمايت پاكستان بود و اگرچه او نيز براساس گزارشهايي كه هيچ وقت تاييد نشد تحت تعقيب قرار گرفت و توسط آمريكايي هايي كه انتخاب اول خود را از دست داده بودند نجات يافت.

كرزي از قبل به عنوان كسي كه داراي كارت سبز آمريكا بود و با سيا نيز روابط تنگاتنگي داشت به عنوان انتخاب دوم  و جايگزين عبدالحق برگزيده شده و در فهرست سيا جاي گرفته بود و او نيز از قرار معلوم مانند عبدالحق در برخي شركت هاي آمريكايي داراي سهام بود. مهم اين است كه پاكستان در مرحله تصميم گيري نهايي خود در خصوص اعلان جنگ عليه طالبان و از دست دادن نفوذ فراگير در افغانستان به فردي نيازمند بود كه در آينده همزمان با حفظ منافع آمريكا به پاكستان نيز روي خوشي نشان بدهد. پاكستان با آمريكا همراه شده بود. عبدالحق كشته شده بود و آمريكا كسي جز كرزي را در افغانستان نداشت و اينگونه بود كه كرزي دولت وابسته اي را تشكيل داد و در حقيقت به سلك كشورهايي مانند پاكستان پيوست و بدين ترتيب افغانستان و پاكستان با وجود اختلافات ظاهري به كشورهاي وابسته به آمريكا در كنار هم قرار گرفتند. واقعيت اين است كه افغانستان با حضور نظامي آمريكا و با وجود كرزي در رأس امور اين كشور نمي توانست با ساير متحدان آمريكا ناسازگاري داشته باشد اما در ظاهر اوضاع در بين دو كشور – نه در بين دو دولت يا حد اقل به استثناي مشرف و كرزي – بسيار پرتنش به نظر مي رسيده كه طبيعتا لازم بود اينگونه نشان داده مي شد.

سفر كرزي به پاكستان

       كرزي چندين بار بعد از سركار آمدن در افغانستان- چه در دوره موقت و چه در دوره انتقالي - به پاكستان سفر كرده است. اما سفر هاي قبلي وي با توجه به سه باب خانهاي كه وي در كويته، پيشاور و اسلام آباد دارد وخويشاوندان همسرش در اين كشور از يك طرف و علايقي كه يك نفر در مدت اقامت ده ساله در يك كشور پيدا ميكند، طبيعي به نظر مي رسيد اما سفر آخر وي به اين كشور، پيام هاي خاص خودش را دارد. رحيم الله يوسفزئي، يكي از روزنامه نگاران معروف پاكستاني در آستانه سفر كرزي به پاكستان در مصاحبه اي با اشاره به انتخابات قريب الوقوع رياست جمهوري افغانستان، سفر كرزي را به عنوان كانديداي عمده اين انتخابات بسيار مهم دانست. در همين حال برخي كارشناسان براين باورند كه يكي از اهداف كرزي از اين سفر جلب حمايت پشتونهاي افغانستان است كه مناسبات عميق و ديرينه‌اي با پاكستان دارند و اين نظر از آن جهت حائز اهميت است و درست به نظر مي‌رسد كه بسياري از پشتون‌هاي جنوب و شرق افغانستان از تابعيت دو گانه هم سود مي‌برند.

       همانگونه كه در ابتدا عرض شد پاكستان نمي تواند قضيه افغانستان را از چارچوب سياست‌هاي بنيادي و استراتيژيك خود خارج سازد و در قبال آن بي‌تفاوت باشد در جريان سفر اخير كرزي به پاكستان كه از نظر مقامات اسلام ‌‌آباد براي اعمال نفوذ در تشكيل كابينه آينده افغانستان بسيار مهم بود بعيد نيست كه توافقاتي در بين دو هم‌پيمان واشنگتن در خصوص اهداف و پروگرام‌هاي آينده دو طرف در افغانستان و منطقه صورت گرفته باشد.

       مهمترين موضوعي كه پاكستان در مناسبات خود با افغانستان به دنبال تصفية آنست موضوع خط ديورند است كه مدت اعتبار معاهدة مربوط به آن در سال 1993 خاتمه يافته و طبق اين معاهده، سرزمين هاي آنسوي خط ديورند قانوناً متعلق به افغانستان است. گرچه در سال 1954 ولسي جرگه افغانستان طرحي را تصويب كرده بود كه براساس آن پس از ختم مدت اعتبار اين معاهده بايد يك رفراندم در مناطق پشتون نشين پاكستان براي پيوستن و يا نپيوستن به افغانستان انجام مي‌شد، اما براثر كارشكني‌ها و اعمال نفوذ دولت پاكستان بر روي سران و مشران قبايل پشتون سرحدي، اين كار عملي نشد ، طرح رفراندم شكست خورد و اصرار چنداني درين زمينه از سوي حكومت‌هاي افغانستان صورت نگرفت، اما قراداد مربوط به خط ديورند همچنان به حيث يك پرابلم بزرگ در روابط فيمابين دو كشور همسايه پاكستان و افغانستان باقي مانده است و همواره مورد بحث محافل سياسي و مطبوعاتي دو كشور مي‌باشد.

       اينگونه اظهارات طبعاً نميتواند براي پاكستان‌ كه خواهان رسميت شناخته شدن خط ديورند مي‌باشند خوشايند و دلپذير باشد، بنابراين آنها با كرزي كنار خواهند آمد و از او حمايت خواهند كرد مشروط براينكه معاهدة ديورند را اگرچه تأييد هم نكند لااقل مثل زمامداران گذشتة افغانستان مسكوت بگذارد.  

خط ديور ند و سيا ست پا کستا ن

       از زمان استقلال هند و تأسيس پاكستان، اميد افغانستان براي الحاق سرزمين‌هاي آنسوي خط ديورند به افغانستان تا حدود زيادي از بين رفت؛ وقتي در ماه جون 1947 (كنت اتلي) صدر اعظم انگلستان پيشنهاد تجزيه شبه قاره را به پارلمان داد و قرار شد كه مردم شبه قاره به اختيار خود به يكي از دو كشور هند يا پاكستان بپيوندند افغانها ضمن اعتراض به اين طرح، پيشنهاد نمودند و از حكومت وقت انگلستان خواستند كه پشتونهاي هند را در الحاق به افغانستان و يا استقلال آزاد بگذارد ولي انگلستان با اين پيشنهاد موافقت نكرد، اگرچه منازعات سرحدي بين انگلستان و افغانستان يكي از نگراني‌هاي عمدة دولتمردان پاكستاني از اولين روزهاي تشكيل اين كشور بوده است، اما آنچه كه بيش از هر چيزي براي استراتيژيست‌هاي پاكستاني در زمينه منازعات سرحدي نگران كننده بود احتمال بروز جنگ همزمان با هند و افغانستان يعني دو همساية شرقي و غربي بود و هند هم همواره اين تاكتيك را در نظر داشت كه پاكستان را در چنين موقعيتي نگاه دارد.

       نگاهي به تاريخ اختلافات افغانستان و پاكستان نشان مي‌دهد كه با توجه به حساسيت فوق‌العاده دولت‌هاي افغانستان نسبت به پاكستان، حاد شدن اين اختلافات در آينده قابل پيش‌بيني بوده و بصورت عاملي پايدار و همبستگي در روابط دو كشورعمل خواهد كرد. طي دو دهه‌اي كه افغانستان يكي از آشفته‌ترين ادوار سياسي خود را از سر مي‌گذرانده هيچ يك از طرف‌هاي درگير در جنگ‌هاي داخلي افغانستان حاضر به دادن امتيازي در مورد خط ديورند به پاكستان نشده‌اند.

       شكي نيست كه پشتون هاي افغانستان بيش از ساير اقوام اين كشور خواهان الغاي خط ديورند و علافمند به الحاق مناطق پشتون‌نشين آنسوي خط ديورند به افغاسنتان بوده و هستند؛ اما برخلاف طبيعت موضوع، نفوذ پاكستان در بين قبايل پشتون، فوق‌العاده زياد است و اين نفوذ را با توجه به دوري ساير كشورهاي منطقه از اقوام پشتون، حفظ كرده است. و اين امكان البته وجود دارد كه چنانچه ساير كشورها در جهت ايجاد دوستي با اين قبايل اقدام كنند نفوذ پاسكتان نيز در بين قبايل پشتون تقليل خواهد يافت و پاكستانيها ديگر نخواهند توانست از وجود قبايل پشتون بهره‌برداري‌هاي سياسي كنند.  

پا کستا ن ا ز ا فغا نستا ن چه ميخوا هد ؟

       دخالت اردو و مليشه‌هاي پاكستاني در بحران افغانستان تابع يك نگرش تاريخي-استراتيژيك  به افغانستان است. از نگاه نظاميان و جنرال‌هاي پاكستاني، افغانستان به چند دليل داراي نقش تعيين كننده در استراتيژي نظامي پاكستان است: دليل اول آنكه پاكستان در برابر هند از ضعف جغرافيايي و آنچه كه محافل نظامي آنرا ” فقدان عمق استراتيژيك“ مي‌نمامند رنج مي‌برد و روي كار‌ آمدن يك دولت دست‌نشانده در كابل و در واقع اشغال غير رسمي اين كشور مي‌تواند به رفع نسبي اين ضعف كمك كند. اين ضعف جغرافيايي از آنجا ناشي ميشود كه اردوي پاكستان علاوه بر ضعف تسليحاتي و كمبود نفرات در برابر قواي مسلح هند، به لحاظ موقعيت جغرافيايي نيز داراي سرحدادت نامناسب بوده و به اصطلاح با ” ناهماهنگي سير زمان و سرحدات“ روبه رو است و نه تنها به لحاظ بنادر و سرحدات بحري به شدت در مقابل هند به عنوان بزرگترين دشمن خود آسيب ‌پذير است بلكه در سرحدات شرقي خود نيز در برابر هند از هر لحاظ داراي موقعيت نامناسبي است، فلهذا از ديدگاه نظاميان پاكستان، استقرار يك دولت دست نشانده در كابل مي‌تواند تا حدودي اين نقيصه را برطرف كرده و به پاكستان كمك كند تا هنگام وقوع جنگ احتمالي با هند از مزاياي استقرار چنين دولتي در افغانستان بهره جويد. 

به طور کلي : " تشکيل دولت تحت الحمايه در کابل" و" تقويت عمق استراتيژيک پاکستان" در برابر هند، در کنار حل مساله خط ديورند اهداف عمده سياسي و امنيتي اين کشور در قبال بحران افغانستان به شمار مي رود. در سال 1947 هنگامي که کشور مستقلي به نام پاکستان تاسيس شد و ا کثر مسلما نان هند و پاکستان در اين کشور جديد التاسيس مأوا گزيدند، پايه‌هاي اختلاف بين هند و پاکستان در سطح ملي ريخته شد. از آن زمان تاکنون هند و پاکستان چندين بار با يک ديگر وارد جنگ شده اند. يکي از اين مو فقيت ها دستيابي به متحداني در سطح منطقه است. به همين دليل جايگاهي که افغانستان در اين تقابل بين هند و پاکستان دارد، بسيارحائز اهميت ا ست. از يک سو هند طي ساليان متمادي سعي کرده با نزديگ شدن به افغانستان، بر نگراني هاي اسلام آباد بيافزايد و از سوي ديگر پاکستان نيز سعي کرده است با روي کار آوردن دولت هاي تحت الحمايه يا دوست در افغانستان ضمن خنثي کردن سياست هند در اين زمينه از افغانستان در راستاي پشتيباني از سياست منطقه‌اي خود استفاده کند. تجربه نشان داده است که پاکستان حاضر به تحمل و پذيرش يک دولت دوست اما مستقل در افغانستان نيست بلكه به نظر نظاميان پاكستاني دولت مطلوب در کابل، دولتي است که مطيع باشد.

       در حالي كه پاكستان ميكوشيد به چنين اهدافي در افغانستان دست يابد، خروج نيروهاي روسي از افغانستان و تصرف کابل از سوي مجاهدان افغان، اين وضعيت را متحول کرد. مجاهدين زمام امور کابل را بدست گرفتند و اين براي پاکستان که سالها به حمايت از آ نها پرداخته بود يک پيروزي به شمار مي رفت. اما با وجود ا ين محاسبات پاكستانيها با دامن زدن به اختلافات قومي و حمايت يكجانبه از حكمتيار و مسلح كردن او در جنگ عليه ساير گروه‌‌ها در افغانستان مرتكب اشتباهات خطرناكي شدند و اين زمينه را بوجود آوردند تا مردم افغانستان به پاكستان به چشم يك دشمن و همساية بدخواه و كينه توز نگاه كنند و اين اشتباه بزرگ پاكستان بود.

پاكستان سرانجام از چه كسي حمايت خواهد كرد:

       موضوع خط ديورند بزرگترين دغدغه و نگراني پاكستان در قبال افغانستان است. گفته ميشود دولت پاكستان و مقامات آي.اس.آي از آقايان رباني، حكمتيار و طالبان انتظاراتي فراوان داشتند تا تكليف خط ديورند را به نفع پاكستان و بطور رسمي روشن كنند، اما اين كار عملي نشد و هيچ يك از آنها خط ديورند را به رسميت نشاختند، طالبان هم سكوت اختيار كردند. طبق يك روايت ديگر، طالبان و نظاميان پاكستاني بعد از تسخير كابل به مقر دفتر نمايندگي سازمان ملل متحد درين شهر يورش بردند و داكتر نجيب‌ را كه از مدتها پيش به عنوان پناهنده درين مقر پناه گرفته بود دستگير كردند و مسودة تبديل خط ديورند به سرحدات بين‌المللي را پيش روي او گذاشتند و گفتند چنانچه معاهده را امضاء كند فوري به حيثيت رئيس جمهور افغانستان منصوب خواهد شد اما او نيز همانند ديگر رهبران افغان اين پيشنهاد را نپذيرفت كه در نتيجه در همان شب اول به اعدام محكوم گرديد.

       با توجه به قضاياي فوق، دولت پاكستان از كسي در افغانستان حمايت و پشتيباني خواهد كرد كه در قسمت خط ديورند با پاكستان همنظر باشد و يا حداقل شرايط و ملحوظات پاكستان را رعايت كند و اين ميسر نيست مگر اينكه پاكستان در قدم اول با آمريكا به توافق برسد زيرا در حالي كه ايالات متحده آمريكا از حمايت پاكستان از كانديداي مورد نظر واشنگتن خوشحال مي‌شود، پاكستان نيز با توجه به اين موضوع كانديد مورد حمايت آمريكا را متقاعد خواهد كرد كه موضوع خط ديورند را بلافاصله پس از انتخاب خود تصفيه كند و درين زمينه بازهم ممكن است پاكستان به تعهد شخصيت‌هاي افغان اعتماد نكند بلكه به احتمال زياد تلاش خواهد كرد تضمين‌هاي لازم را از آمريكا دريافت نمايد. بهترين اجراء كنندة دستورات آمريكا در حال حاضر حامد كرزي مي‌باشد و در عين حال گروههائي را كه با اطلاع آمريكا در پناه پاكستان هستند و گاهي به شاخه‌هاي كندرو و تندرو تقسيم مي‌شوند به عنوان وسيلة امتيازگيري از دولت آينده حفظ خواهد كرد.    

اسامه بن لادن، طالبان و آمريکا:

       اسامه بن لادن و شبكه القاعده و تحريك طالبـان، ساخته و پرداخته سازمانهاي استخـباراتي بين‌المللي و پاكستان ميباشند. هدف بن لادن از ايفاي نقش ضد امريکايي، گمراه کردن ذهنيتها و جلب توجه ديگران به سوي طالبان بود.

 در زمان دخالت اتحاد شوروي سابق و روي کار آمدن حاکميت كمونيستها و مبارزات مجاهدين،  آمريکا احساس کرد که براي تسلط يافتن بر منطقه، بايد استراتيژي طولاني المدتي را طرح ريزي كند. انگلستان که هنوز حق مداخله در مستعمرات سابق را براي خويش قايل است، در کنار آمريکا براي اعاده نفوذ انگلوساکسونها در اين منطقه دست بکار شد. سرازير شدن کمک هاي مالي و تسليحاتي امريکا، انگلستان، اسراييل، جرمني، فرانسه، کانادا، استراليا، شيخ نشين هاي عرب، چين کمونيست و اكثر كشورهاي بلوك غرب و حتي غير منسلك‌ها به مجاهدين افغان از طريق پاکستان، قدم اول استراتيژي پنهان " جنگ عليه شوروي در پوشش جهاد اسلامي و جنگ حق طلبانه عليه اشغالگران " آمريکا را تشکيل ميداد. از همان اول واشنگتن ميدانست که مجاهدين به دليل اختلافات فيمابين عامل آيده ال آمريکا براي اجراي نقشههاي آينده نخواهند بود، از اين رو بهره جويي از يك گروه دست پرورده اي که بتواند نيازهاي استراتيژيک آمريکا را برآورده سازد، به عنوان يکي از اصول اساسي واشنگتن در افغانستان مورد تا ييد دستگا ه هاي جاسوسي آن کشور قرار گرفت. آنها تصميم گرفتند عناصر جنگجو را از ميان مردم کشورهاي مختلف عرب و آسياي مركزي جمع كنند تا از نظر رنگ و نژاد و مليت و معتقدات مذهبي با يكديگر و همچنين با مردم افغانستان همگوني و همگرايي داشته باشند و در اين جنگ هيچ تمايل ملي هم نداشته باشند. اين افراد سرانجام با تشويق گروههاي مشكوك از هر طريقي كه مي توانستند وارد پاكستان شدند و پس از گذراندن دوره هاي تعليمي در پاکستان و کسب تجربه در جنگهاي داخلي عليه شوروي سابق به خاك افغانستان آمدند. واشنگتن بر اين عقيده بود كه اين افراد ميتوانند به عنوان نيروي جاده صافكن آمريكا در افغانستان، خاورميانه و ساير نقاط جهان فعال باشند. حتي به نظر بسياري از ناظران سياسي اكثر اين افراد به ظاهر عرب و حد اقل رهبران اصلي آنها، برخلاف ظاهر اسلامي و جهادي، در باطن مزدوران سرويسهاي جاسوسي بيگانه بوده اند. از سال 1983 به بعد افراد مذكور كه براساس گزارشهاي برخي جرايد بين المللي تعداد آنها به بيش از يكصد هزار مي رسيد - به وسيله کارشناسان آمريکا در پاکستان و افغانستان همواره در حال گذراندن دورههاي آموزشي بوده اند. دربين اين افراد تعداد زيادي مهاجرين عرب و طلبه‌هاي افغان، تاجر و مهاجر مقيم در كشور هاي غربي نيز ديده مي شدند. اسامه بن لادن 45 ساله در اشغال افغانستان توسط شوروي وارد پاكستان شده بود. ارقامي که اخيرا توسط نشريه الشرق الا وسط منتشر گرديد حاکيست که اسامه بن لادن در مراکز فعاليتش در پاکستان و افغانستان 2900 نفر نيروي جنگي داشت که اين نيرو 594 نفر مصري، 410 نفر اردني، 291 نفر يمني، 255 نفر عراقي، 115 سوداني، 165 نفر سوري، 178 نفر الجزايري، 65 نفر تونسي، 55 نفر مراکشي، 35 نفر فلسطيني و تعدادي از اتباع کشورهاي امير نشين خليج فارس را شامل مي شد. برخي كارشناسان براساس اطلاعات خود تا كيد دارند از آنجا كه در جريان جنگهاي افغانستان سيا نقش عمده اي را در حوادث افغانستان بازي مي كرد، بعد از کم رنگ شدن جنگ و جهاد و خروج شوروي از افغانستان در ظاهر اختلافاتي در بين آمريکا و گروه مذكور بر سر برخي موضوعات فيما بين بروز كرد، ولي اين هم يك واقعيت است كه مخارج لجيستيكي امارت طالبان بعد از تصرف کابل روزانه بالغ بر 195 هزار دالر امريکايي تخمين زده ميشد، در حاليکه به گفته مقامات آمريکايي ثروت بن لادن در بانکهاي جهاني مصادره گرديده بود!، و پاکستان هم نميتوانست اين مصارف را بپردازد بنا براين شكي وجود ندارد كه كشورهاي عربي از جمله عربستان و امارات متحده عربي به دستور آمريكا و همچنين سازمانها ي جاسوسي آن‌كشور اين نياز هاي مالي طالبان و القاعده را تا قبل از 11 سپتامبر 2001 ميلادي تامين ميكرده اند و از سوي ديگر رسانه هاي تحت امر واشنگتن، اسامه بن لادن را به دست داشتن در انفجار هاي رياض _ ظهران،  بمگذاري 1993 در مركز تجارت جهاني و انهدام سفارت خانههاي آمريکا در کنيا و تانزانيا، متهم كردند. حمله موشكي آمريکا به سودان و افغانستان نيز ظاهراً به بهانه تنبيه بن لادن صورت گرفت.

       اكنون همه مي دانند كه اگرچه ظاهراً گويا امريکا با اسامه د شمني دارد ولي واقعيتها نشان داده كه بزرگ كردن او به عنوان تروريستي كه به اصطلاح به دنبال احقاق حق مسلمانان است بدان جهت است كه وي ميدان بيشتري در جوامع سرخورده مسلمانان به دست بياورد و براي فراهم نمودن زمينه هاي بيشتر جهت اجراي نقشه هاي آمريكا در جهان فعاليت خود را ادامه دهد. از اين گذشته، طالبان در کنار بن لادن مدعي بودند که اسلام با حکومت سلطنتي مخالف است. آنان ميگفتند كه بن لادن قبل از انفجارهاي رياض و ظهران به آمريکا اخطار داده بود که خاک عربستان سعودي را تخليه کند. بدين ترتيب دستگاههاي تبليغاتي امريکا با انتشار اخبار ضد و نقيض کوشيده اند تا ماموريت اصلي بن لادن و طالبان را در پرده اي از ابهام فرو برده و جهانيان را از نقش واقعي واشنگتن در پرورش آنها از افكار عمومي دنيا  پنهان سازند. امروزه به هر حال اين واقعيت به اثبات رسيده است كه بن لادن و سيا تا كنون در همه زمينه ها هماهنگ عمل كرده اند هرجا كه ضرورتهاي آمريكا ايجاب كرده بن لادن مسئوليت حوادث گوناگوني را در جهان بر عهده گرفته و زمينه را براي اقدامات آمريكا فراهم كرده است. به طور مثال بن لادن اتهامات آمريكا در خصوص حوادث 11 سپتامبر را پذيرفت در حالي كه همه معادلات علمي و عملي و نظريات آگاهان سياسي و نظامي نتوانسته اند بپذيرند كه اين اقدامات توسط گروه القاعده صورت گرفته باشد.

 آمريکا در افغانستان چه مي كند؟

       بعد از حوادث يازده سپتامبر سال 2001 ميلادي كه آمريکا وارد بحران کنوني افغانستان گرديده است هيچيك از مسايل افغانستان حل وفصل نشده است. امنيت وجود ندارد، كار بازسازي در افغانستان به كندي جريان دارد و اكنون كه افغانستان در آستانه انتخابات قرار دارد كرزي مجبور است دست به دامن پاكستان شود تا با استفاده از جريانات حامي خود در ايجاد امنيت داخلي افغانستان ايفاي نقش نمايد.

آمريكا كه هنوز نتوانسته است سندي ارائه دهد كه دخالت القاعده در حوادث 11 سپتامبر را تأييد كند مدعي است كه بيش از 40 ميليارد دالر را در بمباران و موشكباران افغانستان خرج كرده و اينک اين وظيفه ديگر كشورها است كه در بازسازي افغانستان ايفاي نقش نمايند و اكنون مي بينيم كه سازمانهاي غير دولتي مستقر در افغانستان كمكهاي خارجي اختصاص يافته به اين كشور را مجدداً نصيب كشورهاي كمك كننده ميسازند و از آنچه که وعده داده شده و از آنچه که در کنفرانس "بن" و "توکيو" گفته شده در عمل اثر چنداني ديده نمي شود. از مجموع عملكرد آمريكا در افغانستان اين نتيجه استنباط مي‌شود كه آن كشور، ايجاد يك دولت دست نشانده در كابل را در صدر اهداف و برنامه‌هاي خود قرار داده است.

والسلام


بالا
 
بازگشت