انتخابات

آرزوها ـ واقعیتها

 

دستگير صادقي

 

بر اساس قانون اساسي مصوب لويه جرگه اخير و قانون انتخابات، نخستين انتخابات عمومي، سری و مستقيم برای انتخاب رئيس جمهور افغانستان، در نهم ماه اکتوبر مطابق هژدهم ماه ميزان سال روان برگزارميگردد. بر طبق قانون انتخابات در اين انتخابات، اصول اساسي دموکراسي و شهروندی مانند: اصل احترام به اراده آزاد مردم، اصل تساوی در انتخابات، و اصل رعايت آزادی اراده، در نظر گرفته شده است. به معنای ديگر، در اين قانون، داشتن حق يک رای  و صرف از جانب خود رای دادن، و در انتخابات با اراده آزاد اشتراک کردن، و منع اعمال هر نوع محدوديت مستقيم و يا غير مستقيم به رای دهندگان و نامزدان به ارتباط زبان، مذهب، قوم، جنس، قبيله، سکونت و پايگاه اجتماعي، تثبيت و تسجيل شده است. ناگفته پيداست که اين امر در نفس خود و در طول تاريخ سياسي افغانستان، به مثابه نخستين انتخابات مقام زعامت و رهبری کشور ، از اهميت خاص و استثنايي برخوردار است.

مردم افغانستان برای نخستين بار اين فرصت قانوني را مي يابند تا  با رفتن بر پای صندوقهای رای و انتخاب شخص مورد نظر، و در نهايت انتخاب زعامت و از اين طريق سهمگيری در اداره امور دولت، يک بخشي ازحق و مکلفيت قانوني خود را به گونه يي ادا  نمايد.  

موجوديت قانون انتخابات و پذيرش اصول اساسي دموکراسي در اين قانون، مطبوعات باالنسبه آزاد و ارده سياسي، برعلاوه پشتي باني بين المللي از تطبيق انتخابات عادلانه و منصفانه، و تخصيص منابع کافي مالي به اين منظور را بايد برجسته ساخت.

از نخستين انتخابات سراسری در افغانستان جنگ زده و سخت متاًثر از پيامد های ناگوار و ناهنجار آن، و آنهم جنگي که بيشترينه بر اساس منافع بيگانگان و رهبری و هدايت آنها سازماندهي مي گرديده است ومتکي بر منافع متضاد آنها، قطب بندی های تصنعي در جامعه نيز ايجاد شده، نبايد انتظار و توقع بي عيب بودن داشت. جنگ طولاني و فرسايشي به همت دايه های مهربانتر از مادر، به همه داشته های ما سخت آسيب رسانيده است. جامعه در مجموع ـ از لحاظ مادی و معنوی ـ زيرفشار و تاًثير بسيار مخرب اين جنگ، به بحران در همه عرصه ها کشانيده شده است. متاًثراز پي آمدهای اين جنگ فرسايشي، افغانستان بر اساس معيارها و سنجش های علمي موسسات بين المللي در فهرست کشورهای جهان از لحاظ عقب ماندگي عمومي و فقردر مقام دوم قرار گرفته است.

با وجود چنين وضعيت، چه ضرورت بوده است که گردانندگان بين المللي صحنه تياترافغانستان دست به چنين نمايش بزرگ پيش از وقت زنند؛ نمايشي که به تناسب وضعيت عمومي اقتصادی ـ اجتماعي کشور و سطح زنده گي مردم خيلي ها پُر مصرف و گزاف است. بر اساس ارزيابي های اوليه، مصارف اين نمايش برزگ در حدود دوصد مليون دالر تخمين شده بود که يک بخش قابل ملاحظه آن تدارک شده است. چنين مصارف هنگفت برای تدوير وتطبيق سالم انتخاباتي که هنوز شرايط مساعد امنيتي ـ سياسي برای تدوير آن، آن طوری که بايد مهيا نگردیده، خيلي ها سوال برانگيز است. به ياد داريم که نخستين پلان پينج ساله اقتصادی و اجتماعي کشور در زمان حکومت سردار محمد داوؤد که در آن تعداد زيادی از پروژه های زير بنايي اقتصادی گنجانيده شده بود، با حدود مبلغ دو صد مليون دالر مساعدت و قروض خارجي آغاز گرديد. حالا بازسازی همان پروژه ها به صدها مليون دالر ضرورت دارد. بسياری ها به اين باور اند که تدوير چنين نمايش بزرگ و آنهم به اين قيمت هنگفت، در شرايط موجود سياسي ـ امنيتي و به خصوص شرايط ناگوار اقتصادی که اکثريت بزرگ مردم محتاج يک لقمه نان خشک و يک جرعه آب پاک اند، نادرست و غير موجه مي باشد. 

همين اکنون تشويش مزمن فکری اکثريت بزرگ مردم را که در فقر جانسوز و تنگ دستي زنده گي مي کنند از همه مهمتر " امنيت "  تشکيل ميدهد تا مشروعيت بخشيدن به دوره کار يک شخص معيين که در تطبيق برنامه های خود و حتي " امنيت " خود به مشکلات جدی مواجه است. نبايد فراموش کرد که تاًمين ثبات و امنيت يکي از اساسي ترين وظايف اداره انتقالي را تشکيل ميداد. تکيه نکردن به نيروی  مردم و در نظر نگرفتن خواسته های بر حق مردم در قطع و کوتاه ساختن دست جنگسالاران و تفنگ به دستان از مال، جان و شرف شان، ترويج گسترده کشت خشخاش و تجارت غير قانوني ترياک و مواد مخدر حاصل از آن، فساد مالي و اداری واگيردر تمام سطوح ارگانهای اداره دولتي و محلي،  موجب گرديد که مساله " امنيت و ثبات " همچنان حل ناشده باقي بماند. بدتر از همه، با معاملات آشکار و پنهان با آناني که دست شان به خون مردم آلوده است و زد و بند های که عمدتاً بر بنياد منافع شخصي و گروهي مي چرخد تا منافع ملي و مصلحت عمومي جامعه ، وضعيت همچنان آشفته باقي مانده و شرايط لازم اجتماعي و سياسي  برای تطبيق انتخابات سالم و عادلانه، آزاد و دموکراتيک فراهم نگرديده است.  

بايد برای مساعد ساختن شرايط لازم برای انجام چنين يک رويداد بزرگ، کار و سازماندهي دقيق سياسي ـ امنيتي صورت مي گرفت. بيش از همه، بايد وظايف اساسي که در برابر اداره انتقالي قرار داشت  با سهمگيری هر چه بيشتر جامعه بين المللي و جلب نيروهای ملي هوادار آزادی و دموکراسي، در طي يک مدت زمان باالنسبه طولاني تر، و بصورت صادقانه در عمل پياده مي شد. بايد برای اين نخستين تجربه بزرگ، تهداب مستحکم و اساسي گذاشته مي شد تا در آينده اين بخشي از حقوق اساسي مردم به تدريج به يکي از اجزای فرهنگ جامعه مبدل مي گرديد.  جامعه عملا در دو راهي انتخاب، رفتن به سوی قانونمند ساختن نهاد های دموکراتيک و يا نهاد های قدرت مافيايي در وجود جنگسالاران و قاچاقبران مواد مخدر، قرار دارد. انتخابات سالم مردمي مانندهر پديده و مقوله سياسي ـ اجتماعي ديگر، زماني به ثمر مي نشيند که بستر مساعد برای رشد و نموی آن مهيا گردد.

نگارنده به اين باور است که: مردم افغانستان در مجموع، طي سالهای جنگ به سطح بلند شعور سياسي دست يافته اند و اکثراً سياسي مي انديشند. اين مردم از بازی های سياسي که به نام شان از جانب سياست بازان وابسته به منافع ديگران صورت گرفته است، سخت خسته شده اند. مردم  اين چهره ها را با بازی ها ی مضحک شان به خوبي مي شناسند. به همين دليل است که به ساده گي مشاهده شده مي تواند که بازی گران سياسي روی صحنه، حتا دنباله رو مردم نيستند چه رسد به اين که پيش آهنگ آن باشند. مردم با گذشتن از اين همه راه های دشوار و تجارب گران بها، علاقمند اند تا با شور و شوق فراوان در يک انتخابات سراسری و مردمي اشتراک نمايند و ناظر يک تغيير و تحول اساسي در اداره جامعه و زنده گي شخصي خويش باشند.

چه وحشتناک هست اگر در ختم اين هياهوی بزرگ، مردم يکبار ديگر همان گرگان باران ديده و بازيگران  شناخته شده قبلي  را روی شانه های نحيف خود احساس نمايند!!  

تعدادی از کانديدان رياست جمهوری بنابر فشار و تمايلات کشورهای همسايه و بخصوص همسايه گان غربي و شرقي، پا در عرصه مبارزات انتخاباتي گذاشته اند. اين کشورها هنوز هم اگر در ديپلماسي خود روی اجبار بين المللي تغييراتي را درارتباط به افغانستان بوجود آورده اند، ولي هنوز هم در عمل در بي ثبات سازی افغانستان  و بي اعتبار ساختن هر اقدام ملي و دموکراتيک که خود فاقد آن اند و از فردای آن ميترسند، تلاش مي ورزند. سخنان رهبران و مسوؤلان ارگانهای ديپلماتيک اين دولتها با عمل ارگان های امنيتي و ساير سازمان های سياسي وابسته به آنها، سخت در مغايرت قرار دارد. از يک سو، از افغانستان با ثبات و امن و همسایه گي نيک سخن مي گويند، و از جانب ديگر هر آنچه در توان دارند در جهت تخريب عمليه صلح و آرامش در افغانستان و جلوگيری از تامين ثبات و بازسازی دريغ نمي ورزند. بيش از همه، اين مردم افغانستان است که چنان رفتار غير اخلاقي و دوگانه را با پوست و گوشت و استخوان خود درک مي نمايند و همواره نفرت عميق خويش را از اين دسيسه ها با وسايل گوناگون ابراز مي دارند. 

درک اين مساله که شخصيت های وابسته به يک قوم که در طول جنگهای فرسايشي بيشتر از همه به قوم خود خيانت کرده  و آنها را بنابر مصلحت (!) گوشت دهن توپ منافع و تمايلات کشورهای همسايه ساخته اند و خود به کمک دستي از غيب ( ! ) از معرکه غايب گرديده اند و حالا نيز بخاطر تاًمين و تطبيق همين تمايلات و سياستها به صحنه آمده اند، و چنين وانمود ميکنند که گويا مي خواهند به يک شخصيت ملي و قابل تائيد برای همه مبدل گردند، دشوار نيست.  اين بازی های مضحک  را مردم در صحنه تياتر افغانستان بار ها مشاهده کرده اند و مي دانند که هدف اصلي يک بار ديگر بازی با قطعه اقوام است و بدين وسيله بي اعتبار ساختن کار در عرصه روند ملي سازی و ايجاد وحدت ملي که نياز اصلي مردم را در شرايط کنوني تشکيل ميدهد. حافظهً مردم و تاريخ، اين بازی های شيطاني را هرگز نميتواند فراموش نمايد. اگر تعدادی از مدعيان رهبری بر کشور و مردم در ولايت مربوط به خود به حيث نماينده پارلمان و يا والي ولايت ( در صورت انتخابي بودن اين مقام ) در يک انتخابات عادلانه و منصفانه و به دور از سايه تفنگ و تفنگداران شرکت نمايند و کانديد شوند، مطمئنا شانس و امکانات بُرد را ندارند، چه رسد به اين که در سطح کشور قدم بگذارند. اين حقيقت ساده را از گفتار مردم عادی در مزرعه و بازار که از طريق رسانه های گروهي نشر ميگردد به خوبي ميتوان دريافت.

سازمان های سياسي ـ نظامي  دوران جهاد و رهبران آنها، طي دوران کار و فعاليت ( تو بخوان تخريب و کشتار ) شان آنچه از خود به جا گذاشته اند، آنقدر ننگين است که برای آنها ـ حتا در شرايط موجود ـ ظاهر شدن در يک عمليه ملي را سخت دشوار گردانيده است.  با وجود آن که تعدادی از اين تنظيم ها در نام و مرام های قبلي تغييرات وارد کرده اند، و همچنان کادر های رده هايي پاياني را در مقام های رهبری، بالا کشيده اند، ولي عملا  نمي توانند در يک مبارزه سياسي ملي به مثابه حريف عمده  قد بر افرازند. بازی های سياسي خام و بي مايه، معامله گری های پشت پرده و از همه بدتر تهديد های بي محتوا و بي نتيجهً آنها، کارشان را به رسوايي کشانيده است.

در اين مقطع حساس و تاريخي کشور، عدم موجوديت احزاب ملي سراسری معتقد به آرمان های مردم که مي توانستند درپروسه تغيير و تحول اجتماعي ـ سياسي  جامعه اثر گذار باشند، جداً مايه تاًسف است. در نبود اين نيروهای ملي، آگاه، متشکل و متحد، برنامه ها و پروژه های بزرگ سياسي ـ ملي به بي راهه  کشانيده شده مي تواند. پراگنده گي و بي باوری در سازمانهای کوچک و صفوف روشنفکران ترقي خواه و عدالت پسند، اين يگانه تکيه گاه مطمئين برای ايجاد جامعه مدني و دموکراتيک، روند موجود قانونمند سازی نهاد های مدني جامعه را سخت ضربه زده، و فرصتهای بسيار مساعد تاريخي را ضايع مي سازد.

  بايد به اين باور رسيد که هيچ " آرماني " بصورت مجرد و خاص، در قفسه ها و در لابلای اوراق کتابها و حتا در ذهن اشخاص به ثمر نمي رسد. " آرمانها " و آرزوهای مردم را بايد در روند آگاهانه، هدفمند، متشکل، سازمان يافته و مداوم، و بالاخر  در " عمل " داغ و سوزان زنده گي، هوشيارانه و با تحمل  به ثمر رساند.


بالا
 
بازگشت