اول

دوم

 

سراج الدين اديب

دنمارک

 

در محور، حوادث سپتمبر

 

بخش ( 3)

ازکنفرانس« بن » تا حکومت فرا گير

  کنفرانس صلح در شهر( بن ـ المان ) :

    بعد ازاينكه قدرت رزمي طالبان ذريعه بم افگن هاي قوي ومدهش امريكا  و ائتلاف ضد طالبان درافغانستان شكسته شد نقاط اساسي و كليدي به شمول كابل بدست اتحاد شمال افتاد، اولأ يونس قانوني وبعداً برهان الدين رباني رهبرجمعيت اسلامي وارد كابل شدند، درحاليكه براي امريكايي ها اشغال كابل به نحوي ديگري طراحي شده بود، اما وقوع پديده های غيرمنتظره مثل استقبال مردم از جبهه ضد طالبان و حصول برق آساي كه جبهه متحد شمال از خود تبارز، داد واقعاً امريكايي ها را غافلگير و در برابر يك عمل انجام شده قرار داد، و مردم که بار ديگر از جنگ به هراس افتيده  ونيزاوضاع غير مکشوف بود، تنها صدای که در آن هنگام خوشايند بود صدای آقاي اخضرابراهيمي نماينده سازمان ملل متحد بود که از وقوع تدوير سه كنفرانس ياد آوري نمود كه اولي كنفرانس صلح درشهر( بن ) کشور المان و دومي كنفرانس اقتصادي تمويل بازسازي افغانستان درپاكستان وسومي كنفرانس جامعه مدني را به گوش جهانيان رسانيد، از سه كنفرانس ياد شده جلسه« بن» جايگاه خاصي دراذهان جامعه بين الملل وبصورت خاص مردم عزيزم افغانستان داشت كه مختصري از آنرا ذيلاً گزارش ميدارم ، کنفرانس وسيع متشکل ازنمايندگان چهارگروپ درهوتلی به منطقهء پيترسبورگ شهر« بن» کشور المان صورت گرفت که عبارت بودند از:

الف : نماينده جبهه متحداسلامي افغانستان ـ11 نفر.*

 ب  :  جريان صلح روم ـ 9  نفر *

ج   : جريان صلح قبرس ـ 3 نفر *

د    : جريان صلح پشاورـ 3  نفر *

كه جمله 26 نفر نماينده اصلي و 44 نفربحيث مشاورين وناظردرجلسه ( بن ) به روز سه شنبه تاريخي 27 نومبر2001 مطابق 6 قوس 1380خورشيدی( هجري شمسي) و11 رمضان1422 قمري پيرامون كرسي هاي حكومت درقبال حكومت عبوري اشتراك نموده بودند، كنفرانس صلح كه بصورت رسمي بنام مذاكرات سازمان ملل متحد پيرامون افغانستان  ياد ميگرديد الي تاريخ چهارشنبه 5 دسمبر2001 مطابق 14 قوس 1380 هجري شمسي و 20 رمضان 1422 هجري قمري ادامه داشت، اين جلسه تحت نظراخضرابراهيمي نماينده خاص ملل متحد درامورافغانستان وآقاي فوزي سخنگوي آن سازمان  و تمامي گروهاي چهارگانه وبرعلاوه كشورهاي 2+6 و آقای زلمی خليل زاد مشاور رئيس جمهور امريکا در امور افغانستان و يکی از اعضأ بلند پايهء امنيت ملی امريکا وبه همين ترتيب نمايندگاني بي شماری ازكشورمختلف  که بيشتراز يكهزارخبرنگارومبصرين درجلسه حضورداشتند، که نمايندگان 2+6  در جلسه تاريخی12 نو مبر 2001 ميلادی قرار ذيل بودند : { (ايالات متحده امريکا ـ  کولن پاول) و( روسيه ـ ايگور ايوانوف) + ( ايران ـ  کمال خرازی ) و( پاکستان ـ عبدالستار ) ( تاجکستان ـ رشيد عالموف ) و( ازبکستان ـ عبدالعزيز کاملوف ) و( چين ـ تان جکسوان ) و( ترکمنستان ـ رشيد مرادوف)} ، در جلسه  بن  آقاي فوزي روز يكشنبه كه هنوزجلسه به پايان نرسيده بود که درآنزمان به اطلاع حاضرين (طرح ونظرات وافكارنمايندگان افغان) را در مورد« اداره موقت» شرح داد و گفت : ـ ( اين اداره متشكل خواهد بود ازيك بنياد اداره عبوري و يك كميسيون بخصوص براي تدويرلويه جرگه اضطراري يك ديوان عالي، اداره موقت زمام امور را براي مدت ششماه در دست ميگيرد و زمينه را براي تدويرلويه جرگه مساعد ميسازد، ودر اداره موقت مسايل قانون اساسي و تشكيل حكومت چندين مليتي از وظايف اساسي آن خوانده ميشود).

    بلاخره تاريخ افغانستان ورق خورد و زمينهء گزار،ازحالت جنگ به جامعه مدني از اثز فشار کشور های خارجی فرا رسيد و گروه هاي شركت كننده تقريبأ بعد از9 روزگفت وشنود، دركنفرانس سازمان ملل متحد در باره آينده سياسي افغانستان ، موافقت نامه تاريخي در مورد تركيب دولت موقت آينده را به دنبال سقوط طالبان امضا كردند،  متن توافق نامه با تشكر و قدرداني از برهان الدين رباني شروع شده و سپس به تشريح دولت موقت وساختار حكومت پرداخته است و قرار شد تا حامدكرزي رئيس دولت موقت ( عبوري ) ازتاريخ 22 دسمبر2001 مطابق به شنبه اول جدي 1380خورشيدی زمام امور را در كابل ازآقاي رباني تسليم گيرد، و گروههاي شركت كننده در مورد اكثر 29 پست كابينه كه قرار است به مدت ششماه افغانستان را، اداره كند  توافق كرده اند، قابل ذكراست كه حاجي عبدالقدير والي جلال آباد روي مسايل قومي جلسه راترك گفت و نيز نماينده جنبش ملي اسلامي روي تعين موقعيت ها و نيز روي تركيب وجابجايي مليتها اعتراض داشت وهمچنان نماينده حزب وحدت از آنچه درتشكيل بعمل آمده است راضي نبوده و ملاحظاتي داشتند اين ملاحظات در جهت تشكيل حكومت موقت بود نه طرح سازمان ملل متحد.

    اين توافق هرچند نظر برخي از افراد و گروه هارا تامين نكرده  بود ولي اميدواري زيادي درمردم ما، ايجاد كرد همه گروه هاي قومي و مذهبي به اين نتيجه رسيدند كه رويكرد سياسي نسبت به بحران افغانستان داشته باشند چنين ذهنيتی باعث شد تا اين گروه ها با نشان دادن انحطاف و احترام به حقوق و نظر يكديگر سعي كنند به يك نقطه نظر مشترك به جنگ خانمانسوز وطن پايان دهند ، زيرا شاهد هستيم كه هرگاه يكي ازگروههاي سياسي درافغانستان به اختلاف نظر رسيدند بلا فاصله دست به سلاح ميبردند وازطريق تفوق نظامي سعي در بركرسي نشاندن نظرات خودشان داشتند واينگونه عملكرد موجب ميشد تا وابستگي گروه هاي داخلي افغانستان را به كشورهاي خارجي براي تاَمين مصارف سنگين جنگ بيشتركند واين موضوع باعث دخالت بيشترخارجي وبار ديگر ادامه جنگ در افغانستان ميشد، و روی اين مسايل امکان صلح نا محسوس بود، تعيين اعضای حکومت عبوری به تفکيک گروه ها عبارت بودند از : ـ  جبهه متحد اسلامی افغانستان55 نفر با امتياز، وزارت های ( دفاع، داخله و خارجه ) ـ  جلسه روم 33 نفر ـ  جلسه پشاور18 نفر ـ  قبرس16 نفر که 8 نفرايشان شامل مليت هزاره می شدند، و نيز تشکيلات موقت 29 عضو که شامل يک رئيس و پنج معاون و 23 عضو کابينه بودند که اعضای هيئت دولت از ميان يک ليست 150 نفری که گروههای شرکت کننده در کنفرانس( بن ) به مقامات سازمان ملل پيشنهاد کرده بودند انتخاب ميشد که با ترکيب مليت های ( 11 نفر پشتون، 8 نفرتاجک، 5  نفر شيعه ـ هزاره، 3 نفر  ازبک ، و بقيه از سايرمليت های اقليت .( ليست تشکيلات در پاورقی گزارش ضميمه است **) .

انتقال قدرت دركابل:

     بتاريخ 22 دسمبر 2001 ميلادي مطابق شنبه اول جدي 1380 خورشيدی انتقال قدرت خلاف خواسته قلبی آقاي ربانی و با متانت تمام و زير فشاربين المللی از سمت خود به نفع  رئيس دولت جديد كناررفت،  و آقاي حامدكرزي اداره امور را، با حضور مقامات خارجي طي يك مراسم رسمي و در آغوش کشيدنها و دعاها، در كابل بر عهده گرفت نمايندگان 31 ولايت مختلف افغانستان در اين مراسم حضور داشتند ، و حتي تغير رويه سياسي جنرال عبدالرشيد دوستم نيز به پايتخت راه يافت، يك آغاز خوب بود، مراسم انتقال قدرت در كابل از تلاش مشترك مملو بود در جهت پيدا كردن اساس براي يك كشور پارچه پارچه شده اقتصادي ، دولت موقت جديد افغانستان ووزيران كابينه دولت دربرابرقرآن عظيم شان سوگند ياد كردند كه پاسدار اسلام وارزشهاي اسلامي وفرهنگ مردم، استقلال وتماميت ارضي كشورافغانستان باشند.

   


    

معرفی شهرکابل : همه شهرهای وطن عزيزم افغانستان تاريخ غنی دارند اما کابل با داشتن قدامتی پنج هزار ساله غنی ترين آنها از لحاظ، تاريخی به حساب می آيد، زيرا که کابل شهری باستانی است که اقوام گوناگون با مذاهب مختلف در آن زندگی کرده اند، اين شهر زمانی مرکز دين زرتشت و پس از آن برای قرنهای متمادی مرکز بودائی ها بوده است( ريگوادا) اشعار باستانی هندوها، کابل را به عنوان شهری در حد کمال و تصويری از بهشت برروی تپه ها ستايش می کرد، کابل دراطراف قلعه " بالاحصار" بر بالای تپهء مشرف بر شهر، ساخته شد.، کابل از نظرجغرافيائی در دامنهء سلسله کوه های سخت و صخرهء هندوکش به ويژه درحوالی غربی و جنوبی بنا يافته و اين امر به آن آب و هوای معتدل و فرح بخش بخشيده است، شهر در درهء عريضی واقع شده که رود کابل با پيچ و خم از ميان آن ميگذرد، شاعران نسل در نسل به مدح زيبايی کابل سرودند و در قرن شانزدهم کابل شهرمورد علاقه " بابر" اولين امپراطور مغول شد، بابر درکابل کاخها ، مساجد و باغهای زيادی بنا کرد و آرامگاه  او در يکی ازهمين باغها است، بابر درخاطرات خود کابل را به ظرفی تشبيه می کند که در آن همه نوع افراد و زبانها با يکديگر آميخته اند، او می گويد سيزده زبان در کابل وجود داشته است و پشتونها، فارسها، ترکها وهندوها درسازگاری کامل درکنار يکديگر زندگی می کردند، خاندان درانی که موسس افغانستان بودند، در قرن هجدهم کابل را به عنوان پايتخت خود انتخاب کردند بريتانيايی ها درقرن نزدهم و برای مدتی کوتاه کابل را تصرف کردند اما کمی بعد از کابل بيرون رانده شدند، در قرن گذشته بخشهای مدرن به اين شهر اضافه شد و جمعيت آن به بيش از يک ميليون نفر رسيد، تعداد زيادی سينما، رستوران و ديگرامکانات رفاهی درشهر ساخته شد، در شهر کابل چند پوهنتون و مکاتب، کودکستان و شير خوارگاه و ساير ادرات وجود دارد، دريای کابل ازکوه پغمان و از کوتل اونی سرچشمه ميگيرد وقتی به منطقه چهاردهی کابل ميرسد در گذرگاه دريای ميدان نيز با آن يکجا ميشود و ازشهر کابل ميگذرد، در منطقه پلچرخی با آن دريای لوگر يکجا شده از مناطق تنگی غارو و ماهيپر ميگذرد، در نغلو دريای پنجشير با آن يکجا شده و درياهای اليشنگ و الينگار در منطقه کچ عزيز خان با آن ميريزند بعد تر دريای سرخرود که از سپين غر سرچشمه ميگيرد با دريای کابل يکجا شده و در منطقهء ثمر خيل دريای کنرکه از ارتفاعات هندوکش شرقی سرچشمه ميگيرد با آن يکجا ميشود، پس از عبور از مرز، دريای کابل در منطقه اتک با دريای اباسين يکجا ميشود، دريای کابل از سرچشمه تا مصب 700 کيلو متر طول دارد که 560 کيلو متر آن به داخل افغانستان جريان دار ـ  مساحت شهر کابل 4585 کيلو متر مربع است در پهلوی شهر کابل دو شهر ديگر مير بچه کوت و سروبی به زيبای آن افزوده است ـ  سرک کابل تورخم  232 کيلو متر طول داشته و در سال 1956 م احداث و پخته شد فعلأ بکلی مخروبه شده ـ  کوه سپين غر، از 48 کيلو متری شهر پشاور آغاز گرديده و تا وادی کابل ميرسد طول اين سلسله کوه تقريبأ 180 کيلو متر است و ارتفاع متوسط آن 3500 متر است قلهء بلندش به نام سيکارام ياد ميشود که از سطح بحر 4756 متر ارتفاع دارد.

    شهر کابل قبل از جنگها شهری آرام و خوشايند بود و همچنان تا قبل از شروع جنگ داخلی، پشتونها و غير پشتونها  درکنار يکديگر زندگی می کردند، گروپهای متخاصم متکی براساس منطقه و قوميت و ايديولوژی چند دسته و به جناح های مختلف تقسيم شدند، که در زمان استقرارقدرت مجاهدين شهر کابل به نسبت درگيری ها مورد تخريب گسترده و پی درپی قرار گرفت و سختگيری حکومت طالبان چهره فرهنگی شهر را به طور کامل تغيير داد و تخريب( بت ) باميان و نابودی فرهنگی را سبب شد.، کابل به دليل چند دهه جنگ و عدم فعاليت های دقيق ارگانهای باز سازی بصورت جنگزده خود نمايی ميکند و از رفاه و آبادانی آنطوريکه بايسته است هيچ خبری نيست کابل به مکانی پرتنش و شبهه انگيز مبدل شد و حالا پس از آغاز حملات هوايی آمريکا، اين تنش دوچندان شده است.

 

مختصری ازجغرافيای تاريخی شهر کابل :

    کابل به اصطلاح طبقات الارضی « ته کاسه » ئی است که در آن آب های ارتفاعات نقاط مجاور جمع شده و به تعبير ديگر ريزشگاه آب ها است در سرود « ويد » ياد گار آريائی های باستان اسم رود خانهء کابل بنام « کوبها » آمده و به تکرار استعمال شده ، کابل قديم بعداز ظهور ديوارهای روی کوها مرکز ثقل آبادی ها در ميان دو کوه بچه « آسه مائی » و « شير دروازه » توسعه يافته و اين امربعد ازقرن پنجم مسيحی صورت واقعی بخود گرفته است ، شهرکابل با موقعيت جغرافيائی « اورتسپانا» يا « اورتسپنه » که دانشمندان بکمک يکی از متون « بطليموس ***» جغرافيه نگار يونانی مصری قرن دوم مسيحی آنرا عبارت از شهر کابل تعبيير کرده اند.

    شهر « اورتسپانا» که آنرا « کابل فعلی » ميدانيم موقعيت مهمی سر راه های کاروان رو، داشت و راه ها از اين شهر به چهار گرد افق بجانب هند و بسمت بلخ و باختر و بطرف حوزه ارغنداب و شهرهای آن حد منشعب می شد که موقعيت کابل اين خصوصيات را هنوز هم دارد، نظريات بطليموس در مورد شهر ( کارورا ) و ( اورتسپانا ) در تاريخچه شهر کابل اهميت فراوان دارد، بخصوص که اين شهر را ( شهر شاهی ) ياد ميکند و تا اندازه زيادی اهميت اداری و مرکزيت شهر وانمود ميگردد، آخرين تلفظ نام کابل ( کاول ) و ( کاپل ) است اولی در اثر تأثير لهجه های ( پراچی) و ( اور مری ) و در اثر تمرکز يفتلی ها بميان آمده و دومی در ادبيات پهلوی در متن ( بنداهش) ذکر شده ، ( کاول) و ( زاول ) و ( کاولستان ) و ( زاولستان ) را لابد شنيده باشيد اين تلفظ ها از قرن پنج مسيحی با يفتلی ها معمول گرديد و همانطور که ( زاول ) ( زابل ) شد  ( کاول ) هم ( کابل ) گرديد که تقريبأ از هزار سال باينطرف معمول و متعارف است، کابل بحيث يک ( وادی ـ دره ـ قلعه ـ دهکده ـ  )  و بلاخره بحيت يک شهر پايتخت افغانستان تاريخ طولانی دارد و مستند به قديم ترين مجموع مسکوکاتی که از کول چمن حضوری تپه مرنجان کشف شده  و اگر در موزه کابل محفوظ باشد از حوالی قرن پنج قبل از ميلاد تاريخچه کابل را آغاز ميتوانيم که در طول اين قرنها يکی دورهء بودايی است که آنرا دورهء کوشانی های بزرگ گفته اند، در اثر تحقيقات باستان شناسی آثار خرابه های معابد و استوپه های بودايی روی پوزه های کوها و روی تپه های ماحول شهر از نقاط مختلف چکری، کمری، شيوکی از دامنه های شاخ کوه برنتی از پنجه شاه، خضر شهدای صالحين، از خواجه صفا، تپه مرجان، تپه خزانه، تپه سلام و گرد علی آباد و جا های ديگر پيدا شده .

   موسيوفوشه، خاورشناس متوفای فرانسوی معتقد به اين بود که کابل بودائی بحيث يک دهکده در چکری در 12 کيلومتری جنوب شرق کابل فعلی در محلی موقعيت داشت که هنوز هم امروز تيغهء کوه مناری بنام منارچکری موجود است که ديدن آن برای محقيقين و سياحان اهميت خاصی دارد، يک منار ديگر بنام ( سرخ منار ) و چندين استوپه موجود بود که مطالعه آن از نظر سبک معماری بودائی کابل در عصر کوشانی اهميت خاصی دارد، کابل بودائی از نظر عمران و آبادی شهری و تعداد جمعيت اهميت زيادی نداشت ولی از نظر مرکزيت دينی اهميت داشت، کابل قديم در دوسه قرن اول عهد مسيحی روی حوزهء لوگر در فاصله 8 کيلو متری جنوب شرق کابل فعلی قرار داشت و اين حوزه ايست که ( ساکا ) و ( کمری ) و ( چکری ) و ( بگرامی ) آنرا فرا گرفته و آب لوگر قبل از اينکه به رود خانه کابل واصل شود به مجرديکه از تنگی ده يعقوب می بر آيد تمام ساحه مذکور را آبياری ميکند، تپه های  مانند خاک بلخ و تپه مرنجان در افق شمال غربی آن آفتاده است، شبهه نيست که مرکز و پايتخت رتبيل شاهان شهر کابل بود يا بهتر تر بگوئيم « قلعه کابل » که يفتل شاهان در طی قرن پنجم مسيحی به قصد انتقال پايتخت ازبگرام به کابل افتادند و به تعمير قلعه در محل بالاحصار کابل صرف مساعی کردند و حصار روی شهر را کشيدند و رتبيل شاهان که بجای ايشان به امارت رسيدند، مرکز حکمروائی خود را در قلعه کابل قرار دادند و در استحکام قلعهء  و بروج آن در استحکام ديوار های بالای کوها سخت مجاهدت نمودند، ورتبيل ها به دو دسته تقسيم ميشوند يکی (رقبيل شاهان کابلی) وديگری ( رايان کابلی) هر دو دسته اين سلاله به عربها و سپاه اعزامی خلافت عرب و حتی با سلاله مسلمان صفاری های سيستان جنگ های سختی در نقاط مختلف مخصوصأ بين غزنی و لو گر و کابل بعمل آوردند که خاطره های آن باجزئيات در متون تاريخی درج است، رتبيل شاهان کابلی سخت در مقابل عرب ها جنگيدند و کابل مدت دو قرن مقاومت های شديد نشان داد و در يکی از جنگ ها قشون چهل هزارنفری اعراب بکلی در حوالی بين کابل و غزنی بقتل رسيد تا اينکه يعقوب ليث صفاری آنهم در اثر حيله های حربی آخرين ربتيل شاه را در حوالی غرب کابل در طی دعوت به مصالحه گرفتار کرد و کابل در حوالی 258 هجری مطابق (879 مسيحی ـ ميلادی ) در ثلث سوم قرن نهم ميلادی بدست امير مسلمانی ازنواحی غربی خود افغانستان فتح شد، معذالک بقايای ربتيل شاهان بکلی مضمحل نشدند چنانچه تاريخ در زمان برادر و جانشين يعقوب يعنی عمر ليث صفاری از جنگ های ديگری باربتيل شاهان در حوالی غزنی و لو گر ذکر ها ميکند، شهر کابل که قسمت اعظم و متمرکز آن آبادی های آن بين دو کوه بچه ( آسه مائی ) و ( شير دروازه )  افتاده در افق شرقی خود تپه خاکی دارد که معمولأ بنام( تپه مرنجان) ياد ميشودکه کابل در طی قرن 4 و 5 قبل از ميلاد در ماحول تپه مرنجان مردمانی بود و باش داشتند و دوکان های زرگری و ذوب پارچه های نقره و زيورات هم باز بود از معبد بودائی تپه مرنجان مجموعهء بزرگ در حدود 373 دانه از سکه های نقره ئی ساسانی و در حدود 12 دانه سکه های طلائی ( کوشانو ساسانی ) هم کشف گرديده و ثابت ميشود که تپه مرنجان و معابد روی آن در افق شرقی شهر کابل بعد از کوشانی ها هم از رونق نه آفتاده بود، معابد بودائی تپه مرنجان حتی تا زمانه های ورود و مبلغان عربی و اسلامی وجود خارجی داشته و مرمت کاری های مسلسل گواه اين مطلب است، در شمال و شرق و جنوب شرق کابل تپه های وجود دارد بنام تپه : ( بی بی مهرو ) تپه ( مرنجان ) تپه ( خاک بلخ ) که تپه مرنجان از نظر ساحه ووسعت از همه مهمتر اين است که چمن حضوری و در امتداد راه کابل ـ جلال آباد تا حوالی سياه سنگ ساحهء وسيعی را اشغال کرده ، در کابل بت خانه های معروفی بود که ( رتبيل ) شاهان کابلی سلاله برهمنی و هندوی  در آنجا تاج پوشی ميکردند، وقتی يعقوب ليث موسس سلاله صفاری که در سال 257 يا 258 هجری قمری کابل رافتح کرد بت های طلائی و نقره ئی بدست آورد و به بغداد فرستاد صاحب تاريخ سيستان در اين مورد چنين مينويسد « چون يعقوب به کرمان رسيد محمد بن واصل پذيرهء او آمد با سپاه خويش به طاعت و فرمان برداری و هدايا و مالهای بسيار پيش يعقوب آورده و يعقوب پاداش او را  داد و رسولی با هدايا و پنجاه بت زرين و سيمين که از کابل آورده بود سوی معتمد فرستاد که به مکه فرستد تا بحرم مکه در راه مردمان فرو برند برغم کفار...» پس در آمدن يعقوب ليث صفاری در اواسط قرن سوم هجری به کابل ودربردن بت های زرين و سيمين ازين شهرو در نتيجه در خراب کردن معبدی مهمی شبهه ئی نيست. آيا اين معبد در کجا بود و چه نوع معبدی بود؟ اين سوال است که ميخواهم مختصری در اطراف آن تجسس کنم . مورخان اسلامی افغانستان عبدالحی ضحاک گرديزی و محمد عوفی در جوامع الحکايات ازجنگ های رتبيل شاه کابل و يعقوب ليث صفاری تذکراتی داده اند، اين رتبيل شاه بشرحيکه در فصل چهاردهم جلد دوم تاريخ افغانستان در فصل رايان کابلی يا برهمن شاهان کابل آمده عبارت از ( سامنته ديوا ) دومين پادشاه سلسله هندوشاهی بود که او را ( سامنت ) يا ( سامند هم خوانده اند ومسکوکات او بيشتر از افغانستان و علاقه های سرحدی پيدا شده و ميشود، همانطوريکه يعقوب ليث  با( سامته ديوا) در کابل مواجه شد برادرش عمروليث در غزنی و کابل و لوگر با ( کلمو ) يا( کملو ) سو مين پادشاه اين دود مان مقابل گرديده به امر يعقوب معبد معروف کابل و به امر عمرو برادرش معبد مشهور سگاوند لوگر ويران شد، آيا معبد معروف کابل که رايان کابلی در آنجا تاج پوشی ميکردند و تا اواسط قرن سوم هجری هم بت های طلائی و نقره ئی در آن وجود داشت در کجا بود ؟ در نفس شهر کابل يا در مصافات دور و نزديک آن ؟ ، شبهه ئی نيست که بقايای معابد بودائی در پوزه های کوها و تپه های کابل از شيوکی و کمری و چکری گرفته تا کوتل خير خانه و دامنه علی آباد همه جا وجود داشت در تمام پوزه های شير دروازه و آسه مائی و تپه مرنجان ديده شده و ازبعضی ازآنها هم مثل خواجه صفا، تپه مرنجان، تپه خزانه، کوتل خير خانه آثار و شواهد هم در اثرحفريات کشف شده که به موزهء کابل موجود بود.

قدرتمندان جديد :

   در حاليکه امريکايی ها ضرب الاجل تعيين شده براي تسليم شدن گروه طالبان را با،عمليات طيارات بم افگن وهليكوپترهاي توپدار و سلاح هاي سنگين ونيرو هاي بخصوص نظامي دركوهستانات (تورا بورا) را با شدت بيشتر از سرگرفتند،  جنگجويان القاعده براي تسليم شدن خود شرايطي را تعيين كردند، حامدكرزي خواستار دستگيري و تحويل ملا محمد عمر رهبرطالبان به يك دادگاه بين المللي شد و حامد كرزي گفت : « نيرو هاي صلح چند مليتي تحت فرماندهي سازمان ملل به زودي جايگزين نظاميان خارجي در افغانستان خواهند شد» ولي نيروهاي چند مليتي سازمان ملل روي رهبري اين نيروها، تا آنزمان به نتيجه نرسيده  بودند  عبدالله عبدالله وزيرامورخارجه در ديدار با كمال خرازي وزير خارجه ايران در كابل گفت : « پيروزي وتحقق اراده ملت افغانستان مرحمت همكاريها و حمايت هاي جمهوري اسلامي ايران است»  و وزير امور خارجه ايران كه جهت شركت در مراسم انتقال قدرت دركابل بسرميبرد گفت : « ملت افغانستان امروز ثمره سالها مجاهدت و استادگي در برابرسلطه بيگانه ؟ و استبداد داخلي را لمس ميكند و آنرا جشن ميگيرد.» برهان الدين رباني در مراسم انتقال قدرت گفت : « افغانستان فراموش شده امروز درمركز توجه كشورهاي بين المللي قرار گرفته است وآينده بسيار روشن در انتظار كشور افغانستان است »  نيرو هاي تحت امر حامد كرزي براساسي توافقنامهء كه با طالبان امضا كرده است به شهر قندهار وارد شدند، حامدكرزي اعلان كرد كه طالبان و هم پيمانان آنان سازمان القاعده را به يك دادگاه صالح بين المللي تحويل خواهد داد امريكا با هر گونه توافقي براي تصميم افغانستان كه باعث آزاد شدن رهبر طالبان ازمحاصره گردد مخالفت كرد، به قول گزارش رسانه های خبری واقعه دلخراش ديگری که در آغازايام قدرتمندان جديد در اذهان باقی ماند اين بود که: «65 نفر از رهبران اقوام جنوبي كه در طرح شركت درمراسم انتقال قدرت عازم كابل بودند هدف بم باردمان موشكي طيارات قرارگرفتند و كشته شدند.».

     با به قدرت رسيدن دولت جديد، تجارت در قندهار كه بيش از اين مقرطالبان بود به حال عادي بازگشت وخبرگزاريها برقراري آرامش نسبي و نيز بازگشايي سفارتخانه هاي خارجي در كابل را گزارش دادند، حامد کرزی دولت جديد و زمام اموركشور سوخته درجنگ را  برعهده گرفت وخواست قدم به قدم در جهت عملي ساختن توافقنامه های ( بن ) گام بردار که يکی ازآن جمله خلع سلاح عمومي ودومی فراهم آوردن زمينه براي تشكيل مجمع عمومي ( لويه جرگه ) بود که اولی درحالت تکميل اما با مقاومت گروه ها به کندی پيش ميرود و دومی تدوير يافت و مفرداات تصويب قانون اساسی مصوب لويه جرگه تاريخی22 قوس الی 14 جدی 1382 خورشيدی يکی پی ديگری در حالت شکل گرفتن است هدف آن است تا، اين احساس و اطمينان بوجود آيد كه مردم آرامش وحرمت ازدست رفته را دوباره درساحه حكومت جديد بيابند و تأمين ارتباط سالم ومنطقي وقتی بميان خواهد آمد تا بين مركز و ولايات ارتباط درست و کاری همسان تأمين شود، اما اداره موقت بنا بر مشکلات کاری تمام فعاليتهاي خود را صرف در مركز متمركزساخت كه در طويل المدت فاصله بين مركز وولايت عميق شده رفت چنانچه نا آرامی های هرات نمونهء از آنست ادارهء موقت بايد از روزنخست به منظور بازسازي کشور براي عودت داوطلبانه كادرهاي افغان كه در مهاجرت و پناهجويي در خارج از كشور که در قاره های مختلف به سرمی برند و از امکانات و مهارتهای لازم فنی و تخصصی برخور دارهستند بدون بغض وکينه های گذشته وبه دور، از مسايل گروهی و ايدلوژيک دقيقأ و کارشناسانه توجه می شد، اگر چه در روز های اول تحرکاتی بعمل آمد ولی پيگيری نشد و اگرحكومت وساير قدرتمندان حلقوی دولت از انديشه هاي جزم و خشک  و نيز عقده كشايي هاي ديروزي بيرون  نه آيند سبب نا رضايتي عناصرملي و دمكوكرات شده وطبعأ جامعه درخلای آزادی و دموکراسی و همچنان کادری و فنی قرارميگيرد ومردم نسبت به دولت جديد به نظر شك خواهند نگريست و ازهمكاري دريغ  خواهند ورزيد  زيرا كه خواهند گفت «همان آش است و كاسه» اميدواريم رئيس جمهور منتخب مردم  وحكومت جديد تحت تاثير علايق نيرو هاي حزبي تنظيمي، قومی وسمتی قرارنگيرند، بلکه منافع مردم را نسبت به منافع گروهی و قومی و ايديولوژيک ترجيح دهند واضح است كه حكومت مشكلات افغانستان را كه د ر23 سال جنگ بركشور ما تحميل شده است را به يكبارگي حل و فصل نمی تواند به جز اينکه همه باهم در صف کار وآوردن صلح و ترقی در پهلوی کادرها و عناصر فن متشکل شوند، اما اين اميد توام با خشنودي وجود دارد كه بسياری ازمردم ما معتقد شده اند كه جنگ با يكديگر را پايان دهند و مشكلات خود را از طريق مذاكره حل نمايند، و به نظر بنده يکی از مشکلات خلع سلاح توپک سالاران در آنست که قدرتمندان اصلی بازی در صحنه نمی تواند برای گروپ های توپک سالار تضمين امنيت جانی و مالی بدهد، زيرا که توپک سالاران  چنان خواهند پنداشت که  بعد ازخلع قدرت وخلع سلاح  مثل (  زندان ـ محکمه ) در انتظار شان خواهد بود، و از جانب ديگرمشاهده ميدارند که هنوز طالب و القاعده از نيروی تخريب برخوردار اند .

   بناأ ازالويت هاي دولت جديد برقراري حاكميت ملي است كه جز با خلع سلاح عمومي و تشكيل يك نظام ملي ممكن نيست، دربعد خارجي قدرت مندان بايد تلاش كنند كه اين كشور به سرعت به جامعه جهاني باز گردد و چهرهء كه طالبان و القاعده از كشور ما در اذهان عمومي در سطح جهان حک زده اند پاك شود، اين خواست به چنک زدن در ميله های تفنگ بيگانگان و به پناه آنها همه را از خود راندن ميسر نمی شود بلکه با جلب حمايت اقتصادی بی غرضانه و صلحجويانه ملل متحد که مردم افغانستان در آينده مقروض دول بزرگ نگردد وتکيه بر داشته ها زير زمينی و ثروت کشور و نيروی لايزال مردمی ميتواند اين خواست بر آورده شود، زيرا که ساختار وطن ما در طول جنگهاي داخلي بطور كامل از بين رفته است ووظيفه عموم و علي الخصوص قدرتمندان جديد كه از امكانات خوب و مورد اعتماد قدرتهاي بزرگ قرار دارند آنست كه شرايط را براي تحقق خواست اوليه مردم افغانستان كه امنيت و برقراري نظم و قانون و ايجاد شبکه های اقتصادی و عمرانی در كشور است را فراهم كند، تاريخ وطن ما متاَسفانه صفحات زيادي را از تجاوزهاي گوناگون مشبوع است ، دولت مشكلات زيادي را پيشرو دارد  ويعقيناً جامعه جهاني ميدانند كه بخش زيادي از آنچه درسالهاي طولاني جنگ در افغانستان گذشت ناشي از مداخلات خارجي بوده است  فکر ميشود که براساس توافقات انجام شده مقررشده است كه 3000 تا 5000 نفرنيروي حافظ صلح سازمان ملل متحد در افغانستان مستقر شوند، و دولت حضور نيرو ها را به تفکيک کشور ها به اذهان آيندگان برسانند .

   براي بر قراري امنيت بايد در چوکات نيرو های نظامی ملی در، درجه اول شرايط را براي نيروهاي  متشکل از نظام قبلي ( از ايام شاهي تا اكنون ) كه از تخصص كادري خوبي برخوردارهستند را بدون در نظر داشت ديدگاه هاي ايدولوژيك قبلي فراهم نمايند تا خود افغانها در پهلوي نيروهاي ملل متحد ، امنيت وصلح را اعاده كنند و بيشتر تلاش درنزديکی اين محور باشد كه از مداخله خارجي جلوگيري شود، آنچه امروز افغانستان را به اين وضعيت رسانيده متاثر از دخالت همسايگان و كشورهاي مغرض خارجي بوده است و اگر هر گروه، احزاب و تنظيم و يا قومي كه مشاهده كند اردوي افغانستان از تركيب خود شان بميان آمده و آنها راتا تشكيل اردوي منظم سازمان ملل متحد سر پرستي ميكند حساسيت ها به مرور زمان كاهش ميابد و زمينه براي خروج نيروهاي خارجي بيشتر از پيش مساعد ميگردد مصيبت داخلي افغانستان دراين است که متأ سفانه يک نسل ضربه شديد روانی ديده ومعمولأ جوانان ما که با جنگ بزرگ شدند و چهره جنگی و مذهبی بخود گرفته اند و هرحرکت را با ذهنی که در مدت جنگ پرورش يافته به محاسبه ميگيرند و همچنان ضعف اقتصادی توأم با( نبود امنيت و آرامش) باعث شده که روان  جوانان آسيب های جدی بيند، اما افسوس که اراکين دولت  پس ازاين همه سال و با امکانات مالی بين المللی تا هنوز در اين راستا کمبودی داشته اگر چه، بعيد از واقعيت نخواهد بود که بعد از ايجاد دولت موقت آرامش و صلح نسبی در وطن و مخصوصأ شهر کابل استقرار يافته، اما در اين راستا کار کمترگرفته و تأثير کمتر داشته است ، زيرا که اقتصاد ضعيف است که روان مردم را چون موريانه ميخورد و جوانان حاضر ميگردد تا بخاطر بدست آوردن اعاشه و اباطه(خودش و خانواده اش ) اسير پنجه های آشيلان زمان شوند، اگردولت زمينه های اقتصادی را در ساحاتی که بدست دارد فراهم مينمود، از يکطرف جوانان مشغول کارهای محوله ميشدند و از جانب ديگر افغانستان ارام آرام به خود کفايی نزديک ميگرديد و به يقين که جوانان بطرف توپک سالاران کشيده  نمی شوند و همچنان برای فردای مجهول انديشه نمی دارند حقيقت اينست كه بحران مشروعيت سياسي افغانستان در نتيجه اولويت دادن صبغه قوم ونژادي است كه امروز به صورت كشمكش براي تحصيل قدرت تجلي مي كند تحت اين شرايط است كه قدرت هاي خارجي  و کارگزاران شامل مسايل افغانستان هميشه از اين آب گل آلود ماهي مي گيرند.

جنگ و تشنج درافغانستان جز بد بختی وسيه روزی چيزی ديگری به ارمغان نداشت که اميد وارهستيم دولت انتخابی مردم باعبرت گرفتن ازتجارب تلخ گذشته امروز به سرنوشت ملت و مردم خود مسئولانه بر خورد نمايند ، وتهداب محكم دولت وعناصر پاك و مردم دوست و متين را پي ريزي  نموده و اشتباهات  را درلابلاي گفت و شنود حل بدارند، بنااً صلح فراگير دريك جامعه با اعتقاد كامل وقتي پديدار خواهد شد كه آن جامعه داراي حد اقل دو ويژگي  باشد :

الف/  مردم با يك تعريف روشن وواحدي از، آزادی، حاكميت ملي، تماميت ارضي و نحوهَ تقسيم قدرت رسيده باشند.

ب  / مردم نسبت به يكديگر، و به اجزاي قدرت اعتماد داشته باشند كه متاَسفانه به دليل، بيش از دو دهه جنگ و ملاحظات گروهی درافغانستان اين دو براي يك جامعه سالم و آرام دچاربحران شده که باز هم اميدواريم  كه منبعد حكم از راه تفنگ محوگردد وجاي آن همگرايي يكدلي، در پرتوعلم، دانش و منطق براي ترقي وتعالي افغانستان اين خانه مشترك همه اقوام و مليتها حكمروايي كند و وطن عزيز مان جايگاه اصلي خود را در پهلوي جهان بين الملل بيابد .

اطمينان دارم كه هر اندازه  بر اندازي دموكراسي در افغانستان موفق تر شود دست درازی دشمنان و همچنان ادارات اخلال گر، از دامان کشور عزيز مان افغانستان کوتاه تر ميگردد ومردم ما از ستم و نا مردمي رهايي يافته و در جهت زندگي بهتر تلاش خواهند نمود، كار در اين راستا آسان  و راه هموارنخواهد بود و مردم بايد حاضر باشند فداكاري كنند تا به هدف خويش به سوي افغانستان عاري ازجنگ و خشونت برسند و آزادي وشرف و رفاه و نيك بختي خود و آيندگان را تامين كنند، هيچ پادشاهي  و يا اميري  و يا رئيس جمهوري به تنهاهي نه توانسته است كشورش را به ترقي و تعالي برساند به جزاينکه مردم را در عقب خود داشته است ، پس تاريخ نشان داد كه نقش مردم را ناديده گرفتن خود به ريشه خود تـيغ زدن است و هيچ ملتي به ترقي ودموكراسي و عدالت اجتماعي نايل نشده تا مگرزعيم دلسوز وواقعي نگر داشته است پس ملت وزعيم لازم و ملزوم يكديگر اند و با تفاهم و يكدلي وتدبير ميشود  گره کور پرابلم ها را باز کرد و بالای هر نوع مشکلات فائق آمد .                                                    / پايان                سراج الدين اديب ( 30 سپتمبر سال 2004 ميلادی )      

=  = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = =  = =

 

* : تعداد ارقامی شرکت کننده در جلسه بن همان است که درمتن گزارش تحرير شده  ولی اسمای محترم ذاوت شرکت کننده اگر اشتباه نوشته شده باشد ويا نسبت عدم ياداشت از قلم مانده با بزرگواری که خوانندگان دارند سايت وزين آريائی را آگاهی دهند تا مطلع گردم زيرا ياداشت های روزهای تاريخی وطن عزيزمان افغانستان نه متعلق به يک فرد يا يک گروه بلکه ارتباط مستقيم برهمه باشندگان عزيزو نجيب ملت افغانستان دارد و قبل از همه اين هيچ مدان را معذور بدارند. و اينک اسمای شرکت کنندگان  به تر کيب گروه ها :

الف : نماينده جبهه متحداسلامي : ( يونس قانونی، حاجی عبدالقدير، عباس کريمی، عارف نورزی، حسين انوری، مصطفی کاظمی، محمدناطقی،  فهيم وخانم آمنه افضلی، عبدالله ، ميرويس ).

 ب  :  جريان صلح روم:(عبدالستارسيرت، عزيزالله واصفی، هدايت امين ارسلا ، محمد اسحق نادری، زلمی رسول، محمد امين فرهنگ، مصطفی طاهری، ميرمن سيماولی، ميرمن رنا منصوری )  که نمايندگی  ظاهرشاه، شاه سابق را تمثيل مينمود.

ج   : جريان صلح قبرس :(همايون جرير، سيد اسحق گيلانی و.... )  که از حمايت ايران بر خورداربودند.

د    : جريان صلح پشاور: ( انورالحق احدی، ... و .... )  که از حمايت پاکستان بر خوردار بودند .

** تشکيلات اداره موقت در جلسه بن که از طريق رسانه ها ابلاغ شد قرار ذيل گزارش ميگردد :

1 ـ حامد کرزی ( نماينده روم ) رئيس

معاونين عبارت اند از : / 2 ـ سيما ثمر، ( درامور، زنان ـ  نماينده روم )  / 3 ـ  ژنرال محمد قسيم فهيم ( درامور، دفاع ـ نماينده جبهه متحد) / 4 ـ  حاجی محمد محقق ( در امور، برنامه ريزی)  / 5 ـ هدايت امين ارسلان( در امور، ماليه ـ نماينده روم )  / 6 ـ: شاکر کارگر ( درامور، آب و برق ).

اعضای اداره موقت عبوری عبارت اند از : / 7 ـ دکتور عبدالله عبدالله ( در امور، خارجه ـ نماينده جبهه متحد) / 8 ـ جنرال سهيلا صديقی ( در امور،  صحت عامه ـ نماينده مستقل )  /9 - امين فرهنگ  ( درامور، بازسازی ) / 10 ـ حميد سلطانی  ( در امور، حمل و نقل)/11 - عباس کريمی (عبدالرحيم کريمی )( در امور، عدليه )  / 12 - سيد حسين انوری ( درامور،  زراعت ) /13 - انجنير عبدالرحيم ( درامور، مخابرات ) /14- مصطفی کاظمی  ( در امور،تجارت ) /15 يونس قانونی  ( درامور، داخله ـ  نماينده جبهه متحد) /16 - محمد عالم رزم ( درامور، معادن و صنايع)/17- عنايت الله نظری(درامور، مهاجرت وعودت کنندگان) /18- عبدالله وردک ( درامور، شهدا و معلولين) /19- شريف فايض  ( درامور، تحصيلات عالی)/20- استاد عبدالمالک انور( درامور، انکشاف و دهات) /21- دکتور رحيم مخدوم ( در امور،اطلاعات و فرهنگ) /22-  مولوی حنيف حنيف ( در امور، حج و اوقاف) /23 - جنرال محمد محمدی ( در امور، فوايد عامه)/24- عبدالرحمان وردک (امور، هوانوردی)/25- امان الله زدران (در امورسرحدات) /26 ميرويس صادق ( درامور، کار و اموراجتماعی) /27- عارف نوری ( درامور، صنايع خفيفه ) /28- سلطان حميد حامد( در امور، ترانسپورت)/29- حاجی منگل حسين( در امور، آبياری ) 

*** بطلميوس ، کلاديوس ( قرن دوم ميلادی ) : منجم ، رياضی دان و جغرافيا دان اهل اسکندريه است، کتاب معروف وی " المجسطی" نام دارد و کتاب ديگر وی " جغرافی" ميباشد که در مورد اندازه های کره زمين و طول و عرض جغرافيائی اماکن توضيحاتی در آن بچشم ميخورد

استفاده از برگ های منابع ذيل :

ـ  ياداشتهای شخصی

ـ  رسانه خبری ايران  سال 2001 ـ

 

2ـ  سايت:  بی بی سی  مورخ 11/11/2001  

 

3 ـ  کتاب : افغانستان در پرتو تاريخ ، نويسنده توانا محترم ( احمد علی کهزاد) ، چاپ مطبعه دولتی کابل سال 1346 خورشيدی

4 ـ  کتاب : جغرافيای عمومی افغانستان / مؤلف : محترم پوهنوال لطف الله صافی  

5  ـ گتاب : اطلاعات عمومی پيام . گرد آورنده : محترم دکتر سيد محمود اختريان چاپ پنجم – 1377

  


بالا
 
بازگشت