هرات مظلوم و بازی بزرگ جديد

 

يازدهم سپتمبر امسال نيز با ريختن خون بی گناهان ثبت تاريخ شد، اما اينبار نه در آمريکا بلکه در هرات در آرامترين وباثبات ترين ولايت افغانستان.آمريکای متکبر در سومين سالزوزحادثه خونين سپتمبربخاطر انتقام خون فرزندانش نه طالبان  و نه طالب طلبان  افغانی ، پاکستانی و لادنی مقصر درين فاجعه را  مجازات کرد بلکه بر عکس فرزندان هراتی ضد تروريسم را بحيث قربانی انتخاب کرد. چنانچه  درين روز سربازان آمريکا بطور ناگاهانی از هوا و زمين به شهر هرات  ريختند و با ريختاندن خونهای هراتيان بی گناه ده ها خانواده را در ماتم فرزندانشا ن نشاند.  اين در حاليست که با بر کناری اسمعيل خان والی هرات ظاهراً توسط فرمان آقای رئيس حمهور کرزی شهر آرام و صلح دوست به آشوب کشيده شد.

 در واقع انتخاب هراتيان بحيث قربانی درين سالروز خونين به پا داش مقاومت اسمعيل خان در برابر تروريسم جهانی و آوردن ثبات، آرامش، بازسازی و مبارزه قاطع او بر عليه کشت ترياک وقاچاق مواد مخدر درين ولايت صورت گرفته است.  پرسش اساسی اينست که انگزه های اصلی اين حرکت کودتا گونه و انتخاب اين روز چه بوده می تواند؟

برخی ناظران خارجی  عجله در برکناری آقای اسمعيل خان را جز بر نامه انتخاباتی آقای کرزی می شمارند. چنانچه آقای ويکرام پارک پاکستانی تبار( ظاهراً رهبری گروه موسوم به بحران بين المللی) که در آوردن بحران در هرات بيش از اقای کرزی در سه سال گذشته عرق ريختاند فکرميکند عجله در بيرون راندن فرماندهان از محلات در آستانه انتخابات يک امر ضروريست و هدف اصلی آن کسب سرمايه سياسی در انتخابات برای آقای رئيس جمهور کرزی است.  به گفته او در عين حال اين يک ريسک و يا يک حرکت خطرناک است که می تواند به ثبات  لطمه وارد کند طوريکه در هرات منجر به خشونت شد... اما اقدام اخير در برکناری اسمعيل خان محصول يک استراتيژی است تا يک حرکت عجولانه. (1)

 

برکناری آ قای اسمعيل خان به هر دلايلی که باشد با چنين شيوه های وحشيانه و توهين آميز پرده از نيات و اهداف غير شريفانه، غير افغانی و دشمنانه با غير پشتونها بر می دارد .

 واقعيت اينست تهاجم به هرات بگونه اشغالگرانه و طالب مئابانه نه تنهاريشه در دوکتورين خليلزاد برای افغانستان در چارچوب آرمانهای تماميت خواهان افغانی دارد بلکه يک بخشی از يک استراتيژی گسترده آمريکا- پاکستان در منطقه نيز است که نخستين قربانی آن هرات مظلوم است. به بيان ديگر طوفان تماميت خواهی در حاشيه بازی بزرگ جديد که بعد از سه سال در حال قوت گرفتن است، ثبات و فرهنگ ريشه دار هرات را به کام نيستی خواهد برد. اما تاريخ اين را نيز نشان داده طوفانهای که در دهه های اخير از خشم هراتيان صلح دوست و فرهنگ پرور بر  خاسته کاخ های استبداد  تماميت خواهان را نيز از بنياد واژگون نموده است. و چنين طوفان واکنشی نيز دير و يا نزديک يک بار ديگر از هرات برخواهند خاست.

 برای اينکه تاثير وپی آمد های حوادث اخير خونين هرات را پيگرفته باشيم لازمست تاجايگاه تاريخی، فرهنگی، زبانی، اقتصادی و جيو پليتيکی هرات را با يک چشم انداز با اسمعيل خان و بدون اسمعيل خان مورد بحث قرار دهيم.

 

 

    بخش اول -  جايگاه تمدنی  و استراتيژيکی هرات در آئينه تاريخ

 

هرات يکی از قديمی ترين ولايات افغانستان است که ريشه های آن به آريانای باستان می رسد. برخی منابع غربی هرات باستان را بنام آريا ياد نموده اند. چنانچه در نتيجه تحقيق زنده ياد اکادميسين داکتر  عبدالاحمد جاويد هرات باستان بگونه های ذيل آمده است:« آريا: Areia  هرات يا هری، هريوا( هريرود= Arius ) آرييا Areia  يونانی در اوستا Haroiva= Haraevaدر سنگ نوشته نقش رستم هره ايوه Haraiua و هم محل « اسکندر شهر» Alexandria Ariana ».

هرات قبل از کشف بحر هند در گذرگاه راه ابريشم قرار داشت و نقش بزرگ را در تجارت ميان نيم قاره هند، شرق ميانه ، آسيای مرکزی و اروپا  بازی می کرد. هرات از لحاظ موقعيت جغرافيايی  در طول تاريخ  بستر مناسب تلاقی مدنيت های شرق و غرب نيز به شمار  می رفت. ازينرو هرات يکی از گهواره های تمدنی تاريخ پر بار افغاستان شناخته می شود.  به قول آرنولد توين بی مورخ شهير بريتانيا طلايی ترين دوران تاريخ افغانستان را عصر کوشانيان تشکيل می دهد که کابل، بلخ و هرات درين درخشش نقش بزرگی تاريخی را بازی می کردند. اما طلايی ترين دوران تاريخ هرات را سده پانزدهم  تشکيل می دهد  هنگاميکه شهر هرات به پايتخت پرجلال شاهان تيموريان مبدل گرديده بود.

جايگاه  تمدنی و  استراتيژيکی هرات به ويژه در عصر تيموريان مشغله فکری بسياری پژوهش گران تاريخ وکارشناسان خارجی قرار داشته است. احمد رشيد ژورنالست و کارشناس امور افغانستان و آسيای مرکزی در مورد عظمت تاريخی هرات در مشهور ترين اثرش« طالبان، اسلام، نفت و بازی بزرگ جديد» چنين می نويسد: « هرات گهواره تمدن و تاريخ افغانستان محسوب می شود. اين شهر واحه ای در ميان صحراست که سابقه آن به پنج هزار می رسد. دشت حاصلخيز هرات که 320 کيلومتر مربع وسعت دارد، چون نگينی در ميان حلقه  کوه ها قرار گرفته است و گفته می شود حاصلخيز ترين خاک در آسيای مرکزی است. مورخ يونانی  «هرودت» هرات را سبد غذای آسيای مرکزی وصف کرده است.امپراطور بابر در خاطراتش نوشته است:« در تمام نقاط مسکون جهان شهری چون هرات وجود ندارد.». بريتانيا ييها  زيبايی هرات را به بخشی جزيره انگليس تشبه کرده اند. جاسوس و جهانگرد انگليس کاپتن« کنولی» در سال 1831 نوشت:« در ميان تپه های سرسبز، روستاهای کوچک و زيبا، باغها و تاکستانها، و مزارع گندم قرار دارند. نهر های کوچک و زلال که از هر طرف دشت  حاصلخيز هرات را قطع می کنند، اين مناظر دلربا را زيباتر ساخته است»... اولين بنای مسجد اصلی، در مرکز شهر به قرن هفتم ميلادی برمی گردد که در سال 1200 ميلادی به وسيله غوريان تجديد بنا گرديد.

 در عصر های ميانه، هرات هم مرکزی برای مسيحيت تحت نفوذ کليسای« نستوری» و هم پايگاه مهم تصوف، يعنی نظريه زاهدانه اسلام به شمار می رفت. افرادی از پيروان« نقشبنديه» و« چشتيه»، انجمنهای اخوت صوفيه به مقامات وزارت و صدارت عظمی رسيده اند.

خواجه عبدا له انصاری در گذشته به سال 1088« پير» هرات است. او شاعر، و فيلسوف و صوفی مشهوری بود و تا هنوز پيروان زياد در افغانستان دارد.

 

.... شاهرخ فرزند تيمور و همسرش گوهر شاد پايتخت امپراطوری تيمور را در سال 1401 م از سمرقند به هرات منتقل کردند اين شهر به اوج شهرتش رسيد.

تيموريان اولين چادر نشينان بودند که  فرهنگ صحرا گردی  و چادر نشينی را با فرهنگ شهر نشينی دشتهای هموار فارس در هم آميخت.آنان با ساختن دها مسجد، مدرسه،کتابخانه وتفريحگاه های عمومی در هرات، اين شهر را  به شهر بناهای با شکوه تبديل کردند.

«بهزاد» نقاش و ميناتوريست مشهور در خدمت در بار تيموريان در آمده بود. بازار های هرات توليد کننده ای مرغوب ترين قالين ها، جواهرات، سلاح زره و کاشی بوده است.

علي شير نوايی وزير، نويسنده و شاعر شاهرخ می نويسد: « در هرات در هر قدمی که برداری به يک شاعر برمی خوری» . نوايی که در هرات مدفون است و شاعر ملی ازبکستان مدرن به شمار می رود، پدر ادبيات ترک« لقب» يافته است؛ زيرا قبل ازينکه سرودن شعررا  به فارسی شروع کند به ترکی شعر می سرود.جامی شاعر فارسی سرا نيزکه در هرات مدفون است در دربار الغ بيگ فرزند شاهرخ به سر می برد. وی همچنان ستاره شناس بود ودر رصد خانه اش در سمر قند به مطالعه نجومی می پرداخت. تقويم جامی در سال 1665م در دانشگاه آکسفورد به چاپ رسيد.

در 1417 ميلادی گوهر شاد که قبلاً دهها مسجد ساخته بود، بنای مجموعه کامل آرامگاه پيش ساخته خودش را در دامنه شهر که  مشتمل بر يک مسجد و مدرسه نيز بود، به پايان برد. اين ارامگاه با ستون های نما کاری شده به وسيله کاشی آبی گلدار و گنبدی که دور تا دور آنرا نوشته های درخشان و خيره کننده آيات قرانی مزين کرده است، يکی از نمونه های عالی معماری اسلامی در سراسر جهان به شمار می رود.« بايرون» در سال 1937 هنگام مشاهده اين مجموعه، آنرا « زيباترين نمونه رنگ آميزی در هنر معماری که تا کنون انسان به خاطر جاودانه کردن رابطه خودش با خداوند ابداع کرده است»، توصيف نمود. وقتی گوهرشاد پس از ساختن 300 بنادر در افغانستان، ايران و آسيای مرکزی در سن هشتاد سالگی مرد، به سادگی روی قبرش نوشتند« بلقيس زمان». قسمت اعظم اين بنای با شکوه را انگليس ها در 1885 ويران کردند و شوروی سابق از ترس اينکه محل، پناهگاه مجاهدين نشود، پيرامون آنرا مين گذاری نمودند.» (3)

 

 

تاريخ سياسی هرات پر از فراز و نشيب است. چنانچه هرات همواره ميدان لشکر کشی ها جنگهای اشغالگرانه، ويرانگرانه و گذرگاه جهان کشايان نيز بوده است. روی تصادفی نيست که تاريخ هرات  مشحون از مبارزات آزادی خواهانه و استعمار شکن بوده است.

 اسکندر مقدونی در  330 ماقبل ميلادی ازين و ولايت گذشت.در سده  7 م توسط اعراب مسلمان فتح شد.  روايت می شود که هرات اولين ولايت افغانستان است که به دين اسلام گرويد. اما هرات مثل اکثريت مناطق ديگر خراسان  با هجوم  چنگيزيان از بنياد ويران ساخته شد و اهالی بومی آن قتل عام و يا آواره ساخته شدند. به قول احمد رشيد« در حمله( چنگيز) بر هرات 1222 م بيش از 60 فيصد جمعيت آن از ميان رفت». مثل مولا نای بلخ اکثريت عارفان، شعرا، هنر مندان و نقاشان اين شهر نيز راه مهاجرت را در پيش گرفتند. در 1381  تيمور لنگ باوجوديکه يک پايش را در  جنگ با مردم هرات از دست داده بود  بعد از قتل عام  و تخريب  اين شهر را اشغال نمود. بدين تر تيب برای دومين بار اکثريت اهالی بومی و روشنفکران هرات مثل مناطق ديگر مجبور به مهاجرت شدند. در 1506 شيبانيان آسيای مرکزی بر شمال افغانستان و هرات مسلط شدند. اندکی بعد هرات در تحت کنترول صفويان ايران قرار گرفت. اما در  سده هژدهم برای مدتی کوتاهی در تحت تسلط حکومت هوتکيان قندهار قرار گرفت. (4)

در تاريخ معاصر افغانستان هرات از استبداد داخلی، تحجر ، تعصب و تجاوزات خارجی بيش تر از ديگران رنج کشيد. هرات سراسر سده نزدهم را  در ميان کشمکش های سرداران سدوزايی و محمد زايی و «بازی بزرگ» سپری نمود.

در سده نزدهم هرات يکی از دروازه های عمده ورودی به هندوستان تحت استعمار بريتانيا به حساب می آمد. چنانچه هرات در نيمه اول سده نزدهم در مرکز بازی بزرگ ميان« فارود پاليسی» بريتانيا، روسيه تزاری و  حملات حکومت قاجاری ايران گير افتيد. هرات در محاصره ده ماهه ايران در سالهای 1837-38 قهرمانانه از خود دفاع کرد در نتيجه نخستين حماسه آزادی خواهی و مقاومت را در تاريخ معاصر افغانستان ثبت نمود. اما هنوز  زخم های محاصره هرات التيام نيافته بود که اينبار ادامه جنگ قدرت ميان سرداران سدوزايی  و محمد زايی  از يک طرف و اشغال افغانستان توسط بريتانيا از جانب ديگر بلا های جديدی برسر هرات نازل شد. چنانچه هرات در سال 1862 باری ديگر بعد از 10 ماه محاصره نظامی  در اوج فقر و گرسنگی از چنگال يک سردار جاه طلب  به چنگال سردار جاه طلب ديگر افتيد. سر  انجام هرات سده نزدهم رادر اوج استبداد عبدالرحمن خان به پايان رسانيد.(5)

 هرات در سده بيستم سرنوشت دراماتيک تر از سده ماقبل آن داشت. حماسه های داد خواهانه و مقا ومت های هراتيان درين سده به اوج آن رسيد.   در سالهای 80  اولين قيام گسترده بر عليه دولت وقت از هرات با شعار های مذهبی سر بلند کرد که به سرکوب خونين هراتيان منجر شد. سر انجام  کاسه صبر هراتيان پس از سه صد سال لبريزشده  از  درون جنگ، جهاد و مقاومت در برابر استبداد داخلی و تجاوزات خارجی  رستاخير بزرگ اجتماعی سربلند کرد که می توان آنرا بيداری اجتماعی ناميد. از مهمترين مشخصات اين بيداری خود شناسی، هويت شناسی  وحق شناسی است که هراتيان به قيمت قربانی ها و قهرمانی های انکار ناپزير بدست آوردند. بسياری ها معتقد اند برجسته ترين نمادی آزادگی و قهرمانی هراتيان را قبل از همه امير اسمعيل در دونيم دهه گذشته تمثيل نموده است. چنانچه او نه  به  تجاوز خارجی تسليم شد ونه به استبداد داخلی سر تعظيم فرود آورد.

 

 

بخش دوم : اسمعيل خان و رستاخيز هراتيان

 

 

اسمعيل خان که از درون جهاد سربلند کرده است يک مسلمان سختگير، باتقوا و شديدآ محافظه کار است و تقريباً هر چيز را از سياست تا اخلاق اجتماعی در چارچوب جهان بينی مذهبی خويش مورد سنجش قرار می دهد.  جهاد بزرگترين نقش را در تقويت  معتقدات مذهبی او بازی کرد.    چنانچه از 1992 تا سقوط هرات بدست طالبان در 1995  او والی هرات بود و  عقايد مذهبی اش بر تمام جريان زندگی مردم هرات سايه افگنده بود.

                 در آن زمان در اکثريت مناطق کشور   جنگ های تنظيمی و چور و چپاول بی داد می کرد  اما شهرهرات يگانه محل نسبتاً آرام بوده بازسازی آن جريان داشت. اما طالبان که مدعی آوردن صلح و ثبات و اسلام ناب محمدی  در افغانستان بودند، نه به نظام اسلامی آقای اسمعيل خان ارزش قايل شدند و نه به آرامش و باز سازی آن ولايت. و سر انجام آنها اين ولايت افغانستان را مثل ساير مناطق کشور به دوزخ  در روی زمين مبدل ساختند.

  احمد رشيد ژورنالست پاکستانی پيرامون کارنامه های رزمی و سازندگی اسمعيل خان در سالهای جهاد و  اداره هرات در تحت حاکميت او( 1992-1995 ) چنين می نويسد: « در ميان فرماندهان مجاهدين کمتر کسی از موقعيت ممتاز اسمعيل خان برخور دار است؛ و کمتر شهری در جنگ عليه شوروی ها به اندازه هرات قربانی داده است. اسمعيل خان تمايلات شديد ملی و اسلامی دارد. در هنگام تجاوز شوروی سابق اوبه عنوان يک افسر در ارتش خدمت می کرد که روسها هرات را اشغال کردند و فارسی زبانان هرات را از ميان تمام مردم افغانستان مردم ملايم، فرهيخته و بی علاقه به جنگ تشخيص دادند. روسها که در هرات انتظار مقاومت را نداشتند، شندند را به عنوان پايگاه هوايی اصلی شان توسعه دادند و به افسران ارتش خود اجازه دادند در هرات ساکن شوند. اما در 15 مارس 179( 24 حوت 1357) مردم هرات در يک شورش غافلگيرانه شهری، عليه روسها دست به قيام زدند. پس از اينکه مردم تعدادی افسران و مشاوران روسی و خانواده های آنها را به قتل رسا ندند. اسمعيل خان با کشتن افسران روسی و کمونستهای افغان، عليه نيروهای شوروی دست به يک کودتا زد و سلاح های موجود را بين مردم توزيع کرد. درين اغتشاشات صد ها تن روس به قتل رسيدند. مسکو از ترس اينکه قيام در شهر های ديگر افغانستان گسترش نيابد 300 تانک از طريق جمهوری ترکمنستان برای سرکوب شورشگران ارسال کرد. نيروهای جديد با بيرحمی شروع به گلوله باران يکی از قديم ترين شهر های جهان نمود. اکنون پس از پانزده سال شهر هرات چون منظره ای ماه می ماند که ويرانيهای آن چون حفره های تاريک در افقهای دور دست گسترش يافته است.

طی اين قيام بيش از بيست هزار نفر از شهروندان هرات در عرض چند روز به قتل رسيدند. اسمعيل خان و چريکهای جديدش به دامنه ها پناه بردند و دها هزار نظامی به ايران گريختند.در دهه جهاد اسمعيل خان موثر ترين نبرد های پاتيزانی را عليه اشغالگران روسی به راه انداخت. او با جلب اعتماد مردم در حواشی شهر يک نظام کار آمد ايجاد نمود. اين کار اسمعيل خان برای وی فوق العاده گرانبها بود؛ زيرا بدان وسيله او توانست پس از خروج نيروهای شوروی ، موقعيت خود را در هرات تثبيت کند.

روسها با بمباران هرات در سال 1979 چنان خسارات جبران ناپزيری بر شهر وارد کردند که نظير آن حتا در زمان حمله مغول صورت نگرفته بود. « اسمعيل خان در سال 1993 به من گفت: « هرات آسيب ديده ترين و مين گذاری شده ترين شهر در جهان امروز است. با اينحال ما هيچ کمکی از سوی هيچ کسی تا کنون دريافت نکرده ايم.

اسمعيل خان مردم را خلع سلاح نمود و برغم ويرانی های  پيرامونش در سه ولايت تحت کنترول خود، مديريت اجرايی کار آمد و مدارس و مراکز بهداشتی فعال ايجاد کرده است. 

 در مدارس هرات 45000 دانش آموز مشغول تحصيل هستند که در سال 1993 نيمی از آنان را دختران تشکيل می دادند. در مجموع در سه ولايت تحت کنترول اسمعيل خان 75000 دانش آموز در حال تحصيل هستند.

در سال 1993 من از مدرسه « آتون هروی» ديدن کردم که در آن هزاران دانش آموز دختر در دو شيفت درس می خواندند. دانش آموزان به علت اينکه مدرسه فاقد کلاس درس بود، در فضای باز و روی زمين می نشستند و کتاب و قلم و کاغذ نداشتند. انگيزه اين دانش آموزان برای درس خواندن بار ديگر موقعيت تاريخی هرات را به عنوان شهر علم و فرهنگ در اذهان زنده کرد. برعکس هنگاميکه طالبان بر هرات مسلط شدند 45 مدرسه فعال را بستند و تنها سه مدرسه باقی ماند. آنان پس از تصرف هرات تمام مدارس را بستند و حتا به دختران اجازه درس خواندن در خانه ها را هم ندادند.

 طالبان با تسلط بر هرات اين نخستين بار بود که بر يک شهر عمده غير پشتون تسلط می يافتند.طالبان با هرات چون يک شهر اشغال شده برخورد کردند. آنان صد ها هراتی را دستگير کردند، همه مدارس رابستند و قوانين شرعی را بيشتر از قندهار به اجرا گذاشتند. اداره شهر از دست افراد بومی گرفته شده به اعضای اصلی طالبان از پشتونهای قندهار واگذار گرديد... سيستم اداری در اختيار پشتونهای درانی قرار گرفت که اکثريت فارسی نمی دانستند و بنا برين از بر قرار کردن ارتباط با مردم عاجز بودند. در حال حاضر پس از گذشت چند سال حتا يک هراتی در اداره شهر مشارکت ندارد.

مردم فريخته ای چون شهروندان هرات اکنون بالاجبار به حکومت پشتونهای تن می دادند که به تصور آنان بدوی و تحصيل نکرده بودند و اطلاعی چندانی از تاريخ و پيشينه هرات نداشتند و بنا بر ان تنها کاری که کرده می توانستند اين بود که بر سر قبر جامی بروند و با خود کتيبه لوح قبرش را زمزمه کنند:هنگاميکه جهره ات چون ماهی که در شب تاريک مخفی شود، از من پنهان می گردد، ناگزير مرواريد اشک بر زمين می فشانم وعلی رغم ستارگانی که در آسمان سو سو می کنند، شب من تاريک است»  (6)

روزنامه شرق پيرامون نقش اسمعيل خان در آبادانی هرات تا پيش از سقوط هرات بدست طالبان چنين می نويسد: اسماعيل خان والي هرات يكي از رهبران ريشه دار افغانستان است كه در سرتاسر مناطق غربي افغانستان داراي نفوذ و اقتدار قابل توجهي است. وي كه در دوران جهاد عليه شوروي تلاش هاي زيادي براي شكست ارتش شوروي در افغانستان انجام داد، از اوايل دهه در دهه 90 ميلادي و به دنبال خروج نيروهاي شوروي از هرات در اين منطقه به قدرت رسيد و اقدامات مهمي در راه عمران و بازسازي هرات به عمل آورد و با برقراري امنيت در اين منطقه و سعي در پويايي اقتصادي اين منطقه و رفاه مردم آن هرات را به خطه اي كاملاً متمايز از ساير مناطق افغانستان تبديل كرد و بدين وسيله نخستين افكار عمومي را در داخل و خارج از افغانستان جلب كرد. اسماعيل خان همچنين اقدامات مهمي در راه برقراري صلح در افغانستان و ايجاد مصالحه بين گروه هاي درگير انجام داد كه از مهمترين آنها مي توان به برگزاري نشست هرات در تير ماه ۱۳۷۳ اشاره كرد كه در آن از تمامي گروه هاي سياسي فعال در افغانستان دعوت به عمل آورده و سعي در حل منازعات بين گروه هاي رقيب كرد كه به علت عدم مشاركت كافي قدرت هاي حاكم افغانستان اين اقدام اسماعيل خان به شكست انجاميد و با ناكامي آن، زمينه لازم براي ظهور طالبان فراهم آمد به دنبال ظهور طالبان، اسماعيل خان به مقاومت ادامه داد و در برابر اين حركت واپس گرايانه برخاسته و ضربات محكمي نيز به طالبان وارد كرد اما سرانجام از طالبان شكست خورده و به دليل اهميتي كه به آباداني هرات مي داد براي جلوگيري از تخريب هرات بدون مقاومت اين منطقه را ترك كرد. اسماعيل خان مدتي را نيز در زندان طالبان گذراند اما پس از مدتي از زندان فرار كرده و مجدداً به مبارزه با طالبان پرداخت و سرانجام پس از حمله آمريكا به طالبان، موفق گرديد تا در ۲۱ آبان ماه ۱۳۸۰ هرات را آزاد كرده و دوره دوم حكومت خود را بر اين شهر آغاز نمايد.»(7)

  

                       با شکست طالبان هرات تولد دوباره يافت و اسمعيل خان بارديگری زمام امور ولايت هرات را بدست گرفت.اما اينبار اسمعيل خان در شرايطی در رائس   مقام نظامی و اداری هرات قرار گرفت که نه تنها افغانستان و هرات با پنج سال قبل زمان که آقای اسمعيل خان آنرا اداره می کرد از بنياد تغير کرده بود بلکه جهان بعد از حوادث سپتمبر با چالش های گوناگون از تهديد تروريستان لادنی گرفته تا جهان کشايی آمريکاييان مواجه گرديد. افزون بر آن تعين سرنوشت افغانستان به شمول هرات  بيشتر در دست بازيگران خارجی قرار گرفت تا خود افغانها.  بناً  شخصيت های ملی گرا و مستقل نظير آقای اسمعيل خان به مشکل می توانست با دست باز وبه اراده خودش در زادگاهش کار و زندگی نمايد.

 با اينهمه اسمعيل خا ن صرف نظر از چالش های جديد برنامه های بازسازی مادی و معنوی هرات را که سخت هراتيان تشنه آن بودند در دستور کار خويش قرار داد. آقای اسمعيل خان در سه سال که گذشت حتا تا آخرين روز های برکناری اش عليرغم تهديد های نظامی، توطئه ها، فشار های اقتصادی ، سياسی و روانی دست از آوردن ثبات و بازسازی هرات نکشيد.   چنانچه درسه سال گذشته که اکثريت مناطق افغانستان از بی امنيتی رنج بردند، هرات بهترين نمونه ثبات و آرامش در کشورشناخته می شد.

 افزون بر آن هرات برجسته ترين نمونه بازسازی در کشور محسوب می شد. اکثريت ولايات همجوار  و نزديک به هرات به وويژه هلمند و قندهار ميليون ها دالر از کشت  ترياک  بدست می آورند.در حاليکه هرات به ويژه شخص اسمعيل خان بگونه آشتی نا پزير عليه کشت و تجارت مواد مخدره در هرات مقابله می  نمود.     بيکاری در بسياری شهر های کشور بخصوص در کابل به اوج آن رسيده بود اما هرات با تطبيق برنامه های بازسازی و عمرانی جای کار بيشتر برای شهروندانش مساعد می ساخت. در سه سال گذشته حکومت مرکزی با دريافت ميلون ها دالر از  کمک های کشور های خارجی  نه تنها صرف بازسازی کشور نه نمود بلکه برعکس صرف پروژه های سياسی تخريبی از جمله احيا و تقويت طالبان  نمود. درحاليکه هرات  نه تنها زياد ترين عوايد گمرکی خويش را به جيب حکومت مرکزی می ريختاند بلکه در بازساری هرات جنگ زده نيز به مصرف می رسا نيد. چنانچه  با پياده شدن در شهر در نخستين چشم انداز می توان با سيمای بازسازی شده هرات تحت رهبری اسمعيل خان آشنا شدو به اين واقعيت پی برد که هراتيان در سه سال گذشته راه سه سد ساله را پيموده اند. اين در حاليست که بسياری حکومات تحميلی و بيگانه نسبت به فرهنگ بومی  هرات در  سه صد سال گذشته نه تنها با خود تعصب، استبداد ، تبعيض و قوت های خارجی را به سر هرات به ارمغان آوردند بلکه  ريشه های های تمدنی اين ولايت  را برچيدند. چنانچه تبديلی نام های تاريخی نظير ولسوالی سبزوار را به شندند، شافلان را به پشتون زرغون... تبديل نمودند که در واقع می توان اين را يکی از بی دادگری ها در تاريخ معاصر افغانستان ناميد.

بحرانات اخير در هرات وبرکناری آقای اسمعيل خان بحث های زيادی را پيرامون شخصيت اسمعيل خان و کار کرد های او در هرات نه تنها در ميان ناظران امور افغانستان گرم  ساخته است بلکه توجه برخی پژوهشگران را نيز مبذول نموده است.چنانچه به نظر آقای توماس جانسن مولف مقاله تحقيقی« اسمعيل خان، هرات و نفوذ ايران» ا سمعيل خان بحيث يک  شخصيت جهادی خدمات انکار ناگزير را برای مردم هرات در  آوردن ثبات، بازسازی ومبارزه با کشت ترياک ياد شده است. درحال حاضر« هرات بهترين و بد ترين نمادی افغاسنتان بعد از جنگ است. هرات ازموقعيت استثنايی  و ثروت های سر شار خود در تحت رهبری  قوماندان افسانوی خود اسمعيل خان نفع  برده است و ازينرو او از محبوبيت فراوان در ميان هراتيان برخور دار است.  چنانچه  اسمعيل خان با بکار گيری معقول از در آمد های سر شار تجارتی و گمرکی  به اسفالت سرک ها ، ساختن پارک های تفريحی، مکاتب، پاک کاری سرک ها، ترميم بنا های تاريخی... نايل گرديده است...هرات در حال حاضر  به مقايسه ساير نقاط کشور از رفاه بيشتر برخور دار است و قبل از همه مرهون موقعيت  آن است که در چار راه ميان خليج فارس و آسيای مرکزی قرار داشته با کشور های ايران و ترکمنستان هم مرز است. اسمعيل خان و اداره او همت در اعمار يک شهر زيبا نمودند که تقريبا کاملاً در جنگ با شوروی ها و طالبان تخريب شده بود»(8)

 به نظر آقای لوتز کليومن مولف کتاب« بازی بزرگ جديد، خون و تيل در آسيای مرکزی» اسمعيل خان يک مقداری  امنيت، تحصيلات و غذا  را برای مردم فراهم کرده است که مردم در ديگر نقاط کشور هنوز بدان دست رسی ندارند.

اما با وجود برخی دست آورد های انکار ناپزير در هرات، هراتيان در سه سال گذشته از دو چيز شديداً رنج بردند: يکی از کيش شخصيت  و ديکتاتوری مذهبی امير شان به سبک طالبانيسم؛ و ديگری توطئه ها، تهديد ها و فشار های روانی طالبان نيکتايی دار و حاميان خارجی آنها در کابل. اين دو عامل باعث آن شد که خدمات و عرق ريزی های آقای اسمعيل خان در آوردن امنيت نسبی و بازسازی هرات تحت شعاع قرار گرفتند. در واقع بازسازی و ثبات نسبی به قيمت سلب آزادیهای دموکراتيک به ويژه حقوق زنان باعث نارضايتی بسياری نيروهای دموکراتيک و روشنفکران هرات  گرديد. بگونه مثال پوليس مذهبی آقای اسمعيل خان در هرات تا اندازه افراط کردند که خاطرات مولوی قلم الدين پوليس طالبی در کابل را در ذهنيت ها زنده می کرد.

همچنان چشمان تيز بين جامعه جهانی نيز روش های غير دموکراتيک امير پنهان نماند. در نتيجه  بهانه های خوبی برای سازمانهای مدافع حقوق بشر به اشاره لخدر براهيمی، خليلزاد و کرزی داده و آنها را بر امير وقت و نا وقت شوراندند. حتا اين سازمانها در سه سال گذشته تا آن حدی در گيربا حقوق بشردر هرات شدند که فراموش کردند در ديگر مناطق افغانستان  بر سر شهروندان افغانستان چه می گذرد. در نتيجه فشار های کميته های حقوق بشر  که فکر می شد قسماً ريشه در انگيزه های سياسی دارد چندان تاثير  درتغير روش های سخت گيرانه امير هرات نگذاشتند. برعکس امير هرات بدون اعتنا به اين فشار ها روشهای سخت گيرانه تر را نسبت به آزادی های دموکراتيک شهروندان هرات در پيش گرفت. 

قابل تذکر است  کيش شخصيت امير هرات که در فرايند دونيم دهه اخير شکل گرفته است   در ميان هراتيان و حتا در ولايات غور و بادغيس هواه خواهانی زياد داشته است. چنانچه امير پرستی کمتر از کيش شخصيت ترکمن باشی ( پدر ترکمان جهان) که در همسايگی هرات سايه بر زندگی مردم ترکمنستان افگنده است ، نبوده است.

 اگر بسياری ها در حوزه جنوب غربی  افغانستان و به ويژه اکثريت هراتيان امير را به عنوان پيشتاز ترين پرچم دار خود شناسی، حق شناسی، بيگانه ستيزی،   نجات شان از استبداد تاريخی و والی های تحمليی  که همواره از سوی قند هار و کابل در سه سده اخير گماشته شده اند، می بينند برخلاف عده ديگری امير هرات را مانع گسترش حاکميت خود و اهداف تماميت خواهانه خويش می بينند.

 در نتيجه اسمعيل خان نه تنها در ميان هراتيان بلکه در ميان همه افغانستانی ها به عنوان شخصيت محبوب و نا محبوب تبارز ميابد.

با اين همه عامل اصلی سرنگونی اخير والی هرات نه مسئله زنان، استبداد مذهبی و يا کيش شخصيت امير  می تواند باشد بلکه  قبل از همه ريشه های عميق در« بازی بزرگ جديد» دارد که با حضور قوت های آمريکا در افغانستان به ويژه در هرات هم مرز با ايران دشمن آشتی نا پزير آمريکا تشديد يافته است. افزون بر آن در درون اين« بازی بزرگ جديد» يک بازی کوچک نيز  نهفته است که  من آنرا« بازی تماميت خواهی» می نامم. اين بازی بيشتر  بحيث ابزاری برای نهادينه ساختن سلطه استعمار و استکبار جهانی در منطقه خدمت می کند که با خروج بازيگران خارجی با توجه به تجارب گذشته و بيداری اجتماعی  بقا نداشته مگر اينکه قوت های خارجی برای حفظ حاکميت تماميت خواهان  حد اقل برای يک سده  در افغانستان  بستر به اندازند. بناً با توجه به بازی های بزرگ و کوچک توطئه عليه  اسمعيل خان به هر نامی که باشد از مدت ها در جريان بود. اما برای سرنگونی اسمعيل خان استراتيژی در دستور کار قرار گرفت که سه سال را در برگرفت و در يک شنبه يازدهم سپتمبر  2004 کار آرايی خود را به نمايش گذاشت.

 

*******

پانويس ها:  

1   )   ديويد برون ستروم« Not all share U.S. optimism after Afghan violence»، رويتر 13 سپتمبر

2)            جاويد اکادميسين دکتر عبدالاحمد « اوستا»، سويدن، شورای فرهنگی افغانستان، 1999، ص 23.

3)            رشيد احمد « طالبان، ، اسلام، نفت و بازی بزرگ جديد»، ناشر: دانش هستی،  1379- ترجمه از

اسداله شفايی وصادق باقری.

4)            دايرت ا لمعارف تاريخ جهان، چاپ لندن، ناشر: جورج فليپ، 2001 و  Free Encyclopedia.com

5)            کوهزاد علی احمد« رجال و رويداد های تاريخی افغانستان»، پشاور، 1376، ص188.

6)            رشيد احمد « طالبان، ، اسلام، نفت و بازی بزرگ جديد»، ص 73.

7)            روزنامه شرق:«آغاز پروژه سرکوب والی هرات»، مورخ دوم حمل(فروردين).1383

8)            برای معلومات بيشتر نگاه شود به مقاله توماس جانسن:Thomas H. Johnson

 Ismail Khan, Herat, and Iranian Influence

Strategic Insights, Volume III, Issue 7 (July 2004(

 

******

هارون اميرزاده

 لندن-27 سپتمبر2004

 


بالا
 
بازگشت