پیروزی بوش درآمریکا و  تداوم حکمروا یی خلیلزاد در افغانستان

 

از مدت ها قبل نگاه های جامعه جهانی به مبارزات داغ انتخاباتی  آمریکا که تا کنون سابقه نداشته است، دوخته شده بود.

سر انجام در دوم نومبر امسال مردم آمریکا بگونه بی سابقه به پای صندوقهای رای رفتند و آقای جورج بوش را مجدداً برگزیدند. انتخاب مجدد بوش  واکنش های گسترده را در سطح جهانی به همراه داشت. برای  اکثریت جامعه جهانی که خواهان صلح، ثبات و روابط سالم بین المللی اند، به قدرت رسیدن مجدد بوش خبر نامیمون بود. پرسش اساسی اینست که کدام دست آورد های حکومت چهار ساله بوش در دل آمریکاییان چنگ زد که بار دیگر او را برگزیدند؟

تعجب آور اینست که مردم آمریکا در زمانی آقای بوش را بار دیگر برگزیدند که آئینه کارنامه های سرا پا ناکام و حتا خجالت آور او در پیش چشمان شان نمایان است.

کار نامه های چهار ساله حاکمیت بوش نشان می دهد که او نه تنها امنیت مردم آمریکا را تامین کرده نتوانست بلکه صلح، ثبات و امنیت جهانی را نیز تهدید نمود. چنانچه استراتیژی میان تهی او مبارزه با تروریزم جهانی به رهبری بن لادن نه تنها ناکام بوده است بلکه باعث  گسترش و تقویت تروریزم در سراسر جهان نیز شده است.  اشغال عراق تحت  بهانه تهدید سلاح های کشتار جمعی صدام حسین نه تنها دروغ ثابت شد بلکه اکنون با  دادن دهها کشته  در باتلاق عراق غرق شده است.  رسوایی بد رفتاری با زندانیان از ابو غریب گرفته تا گوانتاناما  و افغانستان  و هم چنان کارنامه های نقض حقوق بشر اداره بوش  ریکارد جهانی راقایم نموده است.  پا مال ساختن نورم های بین المللی به ویژه بی اعتبار ساختن سازمان ملل در بحران عراق نیز جز از کارنامه های اداره بوش به شمار می رود. قتل عام فلسطینی ها توسط اسرائیلی ها با حمایت مستقیم  اداره بوش در چهار سال گذشته بحران شرق میانه را به اوج آن رسانید.

تنش آفرینی و تحمیل سیاست های امتیاز گرایانه بر اروپاییان یکی از بد ترین  کارنامه های اداره بوش  می تواند باشد. چنانچه اداره بوش در چهار سال زمامداری اش نه تنها نفرت گسترده را در جهان اسلام بر علیه خود بر انگیخت بلکه طبعی ترین متحد فرهنگی خویش یعنی اروپاییان را نیز بر علیه خود وا داشت.  آخرین نظر سنجی ها نشان می دهد که بیش  از 70%   اروپاییان از بوش و تیم افراطی او  نفرت دارند. در نتیجه افراطیون قصر سفید در چهار سال گذشته آمریکا را نه تنها از جهان تجرید نمود بلکه دشمن صلح، ثبات و بشریت در جهان معرفی نمود. شاید بهترین دست آورد حکومت بوش را سرنگونی طالبان با پنهان شدن در عقب چپن و پکول افغانستانی ها نامید و یا مبالغه در آوردن  امنیت ، بازسازی و راه اندازی انتخابات  تقلبی  در افغانستان بحساب آورد.

 بسیاری ها معتقد اند که  بوش  شاید بی خرد ترین ، خود خواه ترین و ضعیف ترین رهبر سیاسی آمریکا باشد که  تا کنون مردم این کشور بخود دیده اند. چنانچه صحبت ها، مصاحبه ها و به ویژه سه مناظره تلویزیونی  او با رقیبش آقای جان کیری نشان داد که او در موضع بسیار نا توان از لحاظ منطق و استدلا ل در برابر رقیبش قرار گرفته بود.

 با این همه نا توانی ها و نداشتن دست آورد های اقتصادی، امنیتی و نظامی  بخشی مردم آمریکا با  آقای بوش را بحیث رهبر« محبوب القلوب» کشور شان برگزیدند.

 بسیاری ها دو عامل را کلید پیروزی بوش در انتخابات می شمارند: یکی برنامه جنگی  و دیگری معتقدات مذهبی اش. این در حالیست که او خارج از مرزهای آمریکا در چهار سال حکومتش  نه به اخلاق، کرامت انسانی و معتقدات مذهبی دیگران کدام ارزش قایل بود و نه به نورم های قبول شده جامعه جهانی. آیا این مذهب بود که او را بخاطر نفت اینقدر سنگ دل ساخته است؟ اگر قرار شود وجدان مذهبی بوش را نیروی محرکه جنگ و جنایات بشماریم پس فرق او با طالبان و لادن در چیست؟ چنانچه طالبان  و لادن از مذهب برای رو پوش جنایات شان از سوختاندن زمین گرفته تا پامال نمودن تمام جوهر انسانی بکار گرفته، درفش بر بریت را در سده بیست و یکم بلند کردند.

اما اگر برنامه جنگی بوش که خون بیگناهان را بیشتر ریختاند تا خون تروریستان انگیزه حمایت مردم از بوش شده باشد، این در واقع به این معناست که  بخشی مردم آمریکا یا در تحت  خوف تروریزم که بوش در سه سال اخیر همواره مردم را می تر ساند، قرار گرفته اند و یا بوش توانسته احساسات آ قایی برجهان را که زمانی انگلیس برخور دار بود، در دماغ مردمشان جا داده است.

بدون شک انتخاب هر  شخصیت  با صفات نیک و یا بد حق مسلم مردم همان کشور است که نمی توان آن را نا دیده گرفت. ا ما بد بختانه انتخاب رهبر در یگانه کشور ابر قدرت جهانی مثل آمریکا که تاثیر خیلی بزرگ را در فرایند سیاست جهانی بازی می کند نمی تواند مورد نگرانی جامعه جهانی نباشد.   چنانچه مردم آمریکا در چهار سال گذشته نه تنها خود شان از انتخاب تیم افراطیون آقای بوش بهره ندیدند بلکه بلا های گوناگون را بر سر صلح و ثبات  جهان نیز نازل کردند. اما به نظر می رسد که باز برای چها سال دیگر بلای آشنا را بر سر جهانیان نازل کردند.

 قابل تذکر است که مردم آمریکا با به قدرت رسانیدن  مجدد گروپ محافظه کاران نو در تحت رهبری بوش همان اشتباهی را انجام دادند که جرمن ها با حمایت شان از نازیها در تحت  رهبری هتلر در سالهای 30 سده بیستم، انجام داده بودند. اما به نظر می رسد که مردم آمریکا  دو بار این اشتباه را انجام دادند: بار اول در چهار سال  قبل نا آگاهانه آقای بوش را به قدرت رسانیدند نه رقیب او آقای الگول را. ا ما بار دوم  در دوم نومبر امسال  آگاهانه   بوش را نسبت به رقیبش  جان کری ترجیح دادند.

بقدرت رسیدن مجدد گروپ افراطی بوش قبل از همه به این نگرانی ها در جهان اسلام سخت دامن زده است که ممکنست  پیروان « دکتورین  تقابل فرهنگ ها» تحت بهانه« ترویج دموکراسی در شرق میانه بزرگ» جوی های خون را جاری سازند طوریکه همین اکنون در عراق با کشتار و قتل عام نمونه های آن مشاهده می  شود. چنانچه آخرین آمار ها نشان می دهد که در نتیجه کشتار های آمریکا در عراق بیش از یک صد هزار انسان بی گناه جان های خویش را از دست داده اند. این در حالیست که حکومت بوش دم از دموکراسی و نجات مردم عراق از شر صدام حسین می زند. واقعیت اینست که حکومت چهار ساله بوش نشان داد که آنها نه به دموکراسی در خارج از مرز های شان  معتقد اند و نه به آزادی و کرامت انسانی به جز از تسخیر چاه های نفت کشور های دیگر.

 شایان تذکر است اگر پیروزی بوش مایه نگرانی های گسترده در جهان  است،  رهبران و کشور های کمی در جهان  وجود ندارند که پیروزی بوش منبع قدرت و پیگیری آرمانهای آنها به حساب می آید.

 تونی بلیر که در چهار سال گذشته« شانه به شانه» در پیاده کردن برنامه های جنگی بوش هم سنگر بود ، در صورت باخت بوش به گفته خبر نگار تلویزیون بی بی سی تنها بحیث رهبر سابقه دار در میدان  جنگ عراق باقی می ماند. اما او نخستین کسی بود که از انتخاب مجدد بوش استقبال کرد. افزون بر آن آقای بلیر در واکنش به نا خوشنودی برخی کشور های اروپایی از انتخاب مجدد بوش گفت: « اروپاییان باید از خواب بیدار شو ند و حقیقت پیروزی بوش را  ببینند... آنها بايد واقعيت را بپذيرند و قبول کنند که به مدت چهار سال ديگر با آقای بوش سر و کار خواهند داشت. همچنان او گفت:" آمريکايی ها حرف خود را زده اند و بقيه جهان بايد به آن گوش بدهند."

         برخلاف استقبال تونی بلیر از پیروزی بوش در انتخابات اخیر، برخی جراید بریتانیا از جمله « گاردین» پیروزی بوش را چالش در برابر ثبات و صلح در جهان در چهار سال آینده خواند. در یک صفحه ویژه این روزنامه که کاملاً با رنگ سیاه شده بود بگونه طنز آمیز از خطریکه جهان را در چهار سال آینده تهدید می کند از خدا مدد خواسته شده  تا بندگانش را از شر افراطون قصر سفید نجات دهد. در واقع در تمام صفحه  یک کلمه نوشته شده بود« خدایا!».

« SKY NEWS» یکی از مشهورترین کانال های تلویزیونی بریتانیا پیروزی بوش را در همان ساعات اولین « پیروزی گنگ های(باند) محافظه کاران نو» نامید. 

روزنامه « سن» یا آفتاب چاپ بریتانیا به روی تمام صفحه اول فوتو های از بد رفتاری با زندانیان ابو غریب، گوانتها نامو، جنگ در عراق و افغانستان  و کشمکش اسرائیل و فلسطین چاپ نموده نوشت چهار سال دیگر ادامه این همه حوادث خواهد بود.

با این همه پرسش اساسی اینست که اگر آقای جان کری برنده می شد چه تحولی در سیاست جهانی قابل انتظار بود؟

واقعیت اینست که استراتیژی  جهانی آمریکا به مثابه یگانه ابر قدرت جهانی را  کنترول بر چاه های نفتی دنیا و هژمونیسم فرهنگی  تشکیل می دهد که به  اراده این  این و یا آن رئیس جمهور آمریکا بستگی ندارد. زیرا؛ خصلت جهان خواری« سرمایه» در عصر جهانی شدن اقتصاد و فرهنگ یک واقعیت جهان معاصر است که آمریکا بزرگترین گرداننده آن است. به قول مارگریت تاچر تا زمانیکه آمریکا امتیاز تکنالوژی جهان معاصر را در انحصارخود دارد مقابله  با این کشور کاری آسانی نیست. با توجه به این واقعیت ها نه از آقای کری کدام معجزه ای در سیاست جهانی  انتظار بود و نه خود کری کدام فرشته بود. برنامه و تاکتیک سیاست جهانی او در برخی موارد گنگ تر نسبت به بوش هم بود. اما جهان از  جنگ افروزی، دروغ های شاخدار و چهره زشت بوش و تیم افراطی وی خیلی خسته شده اند و خواهان  سیاست انعطاف پذیری در سیاست خارجی آمریکا اند. افزون بر آن ایجاد نظم نوین جهانی نه بر بنیاد ادامه دکتورین سیاسی  بوش « رژیم  بر اندازی ها» ، بلکه بر بنیاد همکاری میان شرق و غرب  وا حیای اعتبار سازمان ملل متحد بیش از هر وقت دیگر احساس می شود که بدون شک ازافراطیون قصر سفید نمی توان انتظار آنرا داشت. بناً از آقای کری حد اقل سیاست  multilateralism( همه گرایانه) بجای unilateralism ( تکروانه) در زیر بیرق ملل متحد انتظار می رفت. در واقع از کری با توجه به درس ها از حکومت  بوش سیاست نسبتاً واقع بینانه و التیام آمیز به ویژه نسبت به جهان اسلام انتظار می رفت.

  اما حالا جهان در برابر یک عمل انجام شده قرار گرفته است و انتظار می رود اینبار  شمشیر هژمونیسم آمریکایی با حمایت مردمی بیشتر از گذشته تیز تر شود.

بازی خلیلزا د و آینده افغا نستان

 به قدرت رسیدن مجدد  محافظه کاران نو در تحت رهبری بوش در قصر سفید اگر  برای جهانیان یک معنا دارد اما برای افغانستان که لوکوموتیف چرخ سرنوشت آن بیشتر در واشنگتن است کاملاً معنای دیگر دارد. این در حالیست که چهار شنبه سوم نومبر همزمان هم آقای بوش و هم جناب کرزی  یکی  بحیث رهبر کبیر در قصر سفید پیروزی اش را جشن گرفت و دیگری بحیث رهبر« صغیر» درقصر گلخانه ارگ  جشن گرفت. یکی در نتیجه یک انتخابات آزاد و دموکراتیک  مجدداً به قدرت رسید و دیگری با انتخابات سراپا تقلبی و افتضاح آمیز. اما هنوز افراطیون بوش در قصر سفید سرگرم تیز کردن شمشیر تمامیت خواهی در مقیاس جهانی اند  آقایان  خلیلزاد- کرزی  در افغانستان پیش از پیش شمشیر های تیز شده تمامیت خواهی   شانرا از نیام کشیده اند. چنانچه هنوز کابینه نو  تولد نیافته است، نفرت از حکومت ائتلافی گوش فلک را کر نموده است. این در حالیست که گروهای پشت پرده که با حمایت شان از کرزی در انتخابات منتظر  پاسخ به تعهدات خام کرزی- خلیلراد اند که پیش از انتخابات به آنها داده شده بودند. اما این تنها گروه های داخلی نیستند که بی صبرانه در انتظار تقسیم  قدرت اند. به نظر می رسد پرویز مشرف بیشتر از گروه های افغانی از کرزی امتیاز می خواهد. چنانچه او برای دریافت مکافات بخاطر امنیت انتخابات و رای دادن پاکستانی ها به نفع آقای کرزی خواهان شامل ساختن هر چه بیشتر طالبان بجای  جبهه متحد سابق در کابینه نو کرزی است. روی تصادفی نیست او خود را به عجله به کابل رسانید تا بخاطر کرزی- خلیلزاد بیاورد که پیروزی کرزی  قبل از همه مرهون اوست. زیرا مشرف نگران آن است که ممکنست  این چانس طلایی و تاریخی که انتخابات افغانستان برای اسلام آباد مساعد کرد با مداخله هندی ها پس از انتخابات از کف برود.

   هارون امیرزاده

لندن-  8  نومبر2004

 


بالا
 
بازگشت