دیپلوم انجنیر تاج محمد ایثار

 

 

احیای بعدالموت خردجال طالبی

و ورود به رژیم منظم دولتی

 

        عموسام کهنه کار بعد از رسوایی و انقراض امپراطوری اش امریکایی ها را بحیث وارث خود دراورد اما شاه کلید فن و کاروایی نظام استعماری را کماکان در دست خود نگهداشته و در عقب پرده قرار دارند و در کشور ما از دیروز تا امروز برای ایجاد حکومات دست پخت استعماری خود همواره از لنگ و لاش استفاده نموده چنانچه علیه شاه امان الله خان ملای لنگ را به آشوب فرستاد و بعد از سالیان چند از همان بستر و نطفه ملای کور را بحیث امام طالبان با یک سیستم منظم و کیسه پر وارد کارزار نمودند . این دستجات مزدور برای هموار ساختن جاده و موانع ضد استعماری تن به تمام ذلت و شاقه کاری ها داده آنچه دساتیر مستقیم و غیر مستقیم انگلیسی وامریکایی را از طریق آی اس آی دریافت میکردند آنرا با کمال اخلاص با آنهمه ریشهای انبوه و شمله های دراز چرکین با بی غیرتی تمام مشک اسلامی می مالیدند و در عمل به وحشیانه ترین وجه تطبیق میکردند.

        این گروه فاشست و بی مسولیت مانند الغار مغل ها هجوم آوردند اما با تفاوت اینکه در صف مغل ها قوم مغل و مغل زاده ها بود اما در رکاب طالبان افغانی هزاران هزار یاغی،  فراری و جانی اتباع سی ودو کشور جهان گماشته شده بود که مانند مغلها آمدند،  سوختند،  کشتند و بردند اما مغل ها رفتند ولی متوجه باید بود که اینها نه رفته اند. البته سیریال وارد مرحله جدیدی شده و صرف بعد از یازده سپتامبر وظایف و نقش رهبری طالبان تعویض یافت و این پروژه از یک فاز به فاز دیگر منتقل و فعال گردید.  مقاله « گند گی های جنگ»  آقای میچل خاسیدوفسکی پروفسور کانادایی که از طرف  کمیته فرهنگی اوکراین ترجمه گردیده دال بر این ادعاست.

       در این میان گفته میتوانیم که عوامل قدرت مند و حاکم طالبی دستگاه حکومت انتقالی میخواهد تا با هیاهیوی تبلیغاتی جنگ سالاری و غیره توجه عامه را از موجودیت و تهدید طالبان بسوی دیگری انحراف بدهد تا طالب بحیث ریزرف با امانت و سلامت نگهداری شود.  تایتل ها و تفسیرهای گمراه کننده مطبوعات معتبر جهانی که متاسفانه مطبوعات ما از آن اثر پذیر است،  سرنگونی طالبان جنگ علیه تروریسم و القاعده را  تلقین و پخش مینماید.  در حالیکه اهداف و مقاصد دیگری نشانه گیری شده است.  لذا مبارزه علیه تروریسم و متلاشی نظام طالبی ظواهر قضایا بوده و هیچگاه نفی نقش طالب و پاکستان تلقی نگردد. زیرا این پروژه خلق الساعه از بطن دستگاه های پیچیده کشورهای قدرتمند افرازشده و بالای آن تجار هلال طلایی و شرکت های نفتی سرمایه گذاری های هنگفتی نموده بنا یک بخش وظایف دیگر آنها نیمه و لا اجرا مانده است و محتملا این وظایف نیم کاره دیگری را بایست اجرا بدارند .

1.  قانونمند ساختن و تحکیم رژیم دست نشانده که بهر وسیله ممکن و با استفاده از زر،  زور و تزویر آقای حامد کرزی را در راس آن با تیمش قرار میدهند.  و سراز اکنون در اذهان وافکار عامه بحیث رییس جمهور بلامنازع قبولانده شده است . همچنان سفر معامله گرانه 23 اگست کرزی به پاکستان متجاوز بحیث یک گرایش ضد ملی نمودار گردید.  زیرا این سفر در آستانه انتخابات ریاست جمهوری بدین ملحوظ بوقوع پیوست تا او در بدل گرفتن یک صندوق پر از آرای تقلبی  منافع ملی،  استقلال سیاسی،  حق خود ارادیت ملی ما را در معرض لیلام قرار بدهد. بدیهیست که مهاجرین مقیم پاکستان مدت طولانی در آن کشور زیست نموده و از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی، مسایل مشغلی  و غیره وابستگی ها به نحو طبیعی و جبری آنها بحیث گروگان پاکستانیها در آمده اند و یا استحاله شده که در واقع به یک جمیعت بیچاره و بی اراده تبدیل گردیده اند.  لذا پاکستان با داشتن این کمیت عظیم  تحت نفوذ خود یک امتیاز کلان را جهت معامله و معاوضه در اختیار دارد.

       ثانیاً اخبار موثق حاکی از آنست که پاکستان در سوق و اعزام پاکستانی های پشتون تبار در کار زار انتخاباتی نیز یک امتیاز تقلبی دیگری را حایز است که آنرا اخیراً سروسامان بخشیده روی این انگیزه اما به عنوان دیگری کرزی به پاکستان سفر نموده تا آن صندوق پر از آرای تقلبی را بدست آورد محتملاً برای نفوذ پاکستانی ها تعهدات سپرده که برای وطن ما نا میمون و فاجعه آفرین است.

2.  خلع سلاح و سرکوب مبارزین مقاومت گران ضد طالب به بهانه جنگ سالار وغیره که شخصا حامد کرزی در مصاحبه با تیم ملکزیک و مایکل ویر خیرنگاران مجله تایم چاپ امریکا مورخ هشتم مارچ سال روان به پاسخ تهدید طالبان و یا جنگ سالاران چنین گفته:

" تهدید بزرگتر جنگ سالاری است باید با تمام قوت به آن پرداخته شود وازمیان برداشته شود".

3.  حضور سیاسی و نظامی امریکاییها در منطقه که بازی با طالب والقاعده عناوین عاریتی و افزاریست برای بسط،  نفوذ،  سیطره و تحکیم این مقاصد که اکنون در دست اجرا قراردارد.

4.  فراهم آوری پیش زمینه ها جهت تقویت اجباری نفوذ پاکستانیها در افغانستان ، بحیث اعطای یک امتیاز به آن کشور که در قبال قضایای منطقوی و افغانستان متحد و غلام امریکاییها است . چنانچه الآن بیشتراز  پنجاه هزار نفر اتباع پاکستانی در کشور ما بنام انجنیر ، کارشناس و عمله ساختمانی مصروفیت دارند. و هیچ شکی وجود ندارد که در بین این تعداد انبوه صدها کارمند آی اس آی و هزاران اجنت پاکستانی وجود نداشته باشد!

اگر وطن ما در رژیم طالبان به بیت القرار پاکستانیها تبدیل شده بود اکنون فکر میشود که پاسبان این دروازه ها پاکستانی باشند و وطن ما را به خوان یغمای پاکستان تبدیل کرده اند . تا آن یک لقمه نانی را که جامعه جهانی برای بازسازی افغانستان اهدا میکند انرا نیز بربایند . بازهم کمیته فرهنگی افغانهای اوکراین بادرک نازکی مسله در مقاله مورخ 26 جولای 2004 خود تحت عنوان « سفر کرزی و گشودن خودسرانه در بروی پاکستانیها»  در زمینه اکیداً هشدار داده است.

        طراحان پروژ طالبی دریافتند که سرکوب یک ملت از راه زر و زور و با تهاجم پاکستانی و هزاران اعراب و اعجام و خلاصه با بکارگیری ( مثلث تیغ و تسبیح و تزویر ) کار سهل نیست بنا با تعقیب همان مقاصد ولی آرایش و پیرایش جدید پروژه را زیرکانه از یک مرحله به مرحله دیگری منتقل و یکنوع عملیه سیاسی آرام و تدریجی را جهت اضمحلال قطعی رقبای سیاسی  به سر رسانید وظایف بالا جهت نهایی شدن سناریو خود سردست گرفته اند. که جدا از هریک ما هوشیاری وبیداری میطلبد.

 

دلایل احیای  الیگارشی طالبان را چنین بررسی مینماییم:

 

1 . مطابق به قول روزنامه شرق ، مولانا فضل الرحمان حامی طالبان و رییس جمعیت العلمای پاکستان در ماه مارچ سال روان سفر بی سرو صدا به انگلستان داشته و قبل از سفر با  ( جک ستراو) وزیر خارجه انگلیس در پاکستان دیدار کرده بود.  بگفته او در باره طالبان میانه رو جهت برقراری ثبات در افغانستان به نتایج رسیده است.  به گفته آسیا تایمز در پاسخی از سوالات مولانا فضل الرحمان بعد از سفرش به انگلستان و دیدار با وزیر خارجه انگلیس چنین اظهار داشت:

 (من به انگلیسها گفتم که مذاکرات و اقدامات برای بوجود اوردن ( طالب خوب !) بدون ملاعمر انجام شود در جای دیگری ازجواب خود گفت:  « آقای ستراو امسال به پاکستان امد ومن با او در باره طالبان صحبت کردم به او گفتم که لطفا طالبان را در محاسبات تان حذف نکنید،  چراکه آنها تنها نیروی منسجم در افغانستان هستند که در زمینه آقای ستراو موافقت کرد»).

      همچنان مولانای طالبان طی دیدار خویش در انگلیستان با ( مایک اوبراین ) وزیر تجارت و سرمایه گذاری انگلیس صحبت داشته که درباره مذاکرات خود چنین گفت:  « من به وزیر تجارت انگلیس گفتم نگرانی هایی راکه به دلیل پیش زمینه ها ی ذهنی از طالبان دارید،  فراموش کنید» .

جنرال حمیدگل رییس سابق آی اس آی برای ترغیب طالبان به مشارکت سیاسی در دولت کابل اقدامات علنی و دامنه داری نموده که از آن همه مطلع هستیم . تلاش تب آلود پاکستانی ها و فراهم آوری قناعت و مراجعه به انگریزها از یک سو نقش انگریزها را بحیث مرجع با صلاحیت تصمیم گیری در پالیسی خارجی افغانستان برملا میسازد و از سوی دیگر دست نشاندگی و ماهیت ساختگی نظام را افشا میدارد زیرا بعدا باب مذاکره تا ملا وکیل احمد متوکل وزیر خارجه طالبان باز میشود. که بیانگر اثرگذاری پاکستانی ها در پالیسی حکومتی افغانستان و سلطه انگریزها را باز تاب میدهد. چنانچه جهت جذب طالبان وافراد نفوذی استخبارات پاکستان در کابینه کشور انعطاف نشان داده میشود و مقرری لالشخورانی چند بنام طالب میانه رو در رده های مختلف حکومتی صورت میگیرد طور مثال:

1 . مقرری آخند واثق بمعاونیت فرقه بامیان

2 . مقرری فرزند درمحمد کربلایی بحیث والی دایکندی که در افشار مرتکب هزاران جرم و خیانت شده بود.

3 . مقرری بشیر بغلانی(رهزن حزب اسلامی) بحیث والی بادغیس

4 . مقرری آقای سلطانی بعنوان قوماندان فرقه 14

      احیای طالبی در سایر شعبات ملکی و نظامی اردو و پولیس زیاد است که دراینجا توضیحات آن گنجایش ندارد.

      از جانب دیگر مقام عدلی و قضایی کشور نهاد های پرورش یافته و پروسس شده آی اس آی را اعتبار و مجوز رسمی میبخشد که نمایند گی انها مفتوح گردیده و دراین بازار داد و ستد سیاست بازی های گرد و توفان حتی ، قاتلین ملت و جنایت کاران جنگی نیز سر از گورستان کشیده و بلا موانع احزاب و نهادهای شان راجستر میگردد. درحالیکه مستدل و مستند انها بحیث خشن ترین جنایت کاران جنگی در محاکم ملی و بین المللی قابل تعقیب قضایی اند. چهره وجنایت هر یک انها به همگان هویدا بوده از اینرو عدل،  بصیرت و داوری غیر منصفانه و ناروای مقامات قضایی و عدلی افغانستان نه تنها زیر سوال قرار گرفته بلکه بمثابه افتضاح شرم آور تلقی میگردد. لاجرم باید اذعان داشت که نخست این اقدامات تابع و خاضع اثرگذاری نفوذ پاکستانی ها در حکومت بوده و ثانیا اعجازگری پول و تطمیع کارگر افتاده و ثالثا پیوند قبیلوی و یا هر سه فاکتور بحیث گرایش واحد دخیل بوده همچنان برخوردهای دوگانه و مخدوش کننده از این مجاری علیه نهادهای مستقل اندیش اعمال میگردد چنانچه آقای سیاف چندی قبل با ژست محتسبانه خود را در مسند ولایت فقیه وهابیت جهت اندازه گیری عقاید مردم در آیینه  وهم  و گمان قرار داد و با استفاده از سیرو سیرت فقاهت مسولیت ناشناسانه ازسر توطیه گری و بد اندیشی علیه آقای لطیف پدرام شخصیت معروف فرهنگی واکنش منفی و شدید نشان داده و اورا بدون حجت متهم به الحاد نمود. اگرچه این افترا و تهمت نو و عجیب نیست از گذشته ها میراث ناجوانمردان بوده مگر معاویه ها موفق نشدند که دست کم در برهه ای خاص کسی را که نماد عظمت وعزت مسلمین بود متهم  بقتل عثمان و دها خطایی دیگر نکند و کنار بزند وامثال آقای پدرام منوچهری شاعر آماج چنین تهمت ها قرار گرفته چنانچه با بیزاری از این مردم سروده:

 

گفتند آن یهودان چندان دروغ و بهتان                       بر عیسی بن مریم، برمریم وحواری

من کیستم که برمن نتوان دروغ بستن                        نه قـرص آفــتابم نه ماه ده چـهــاری

 

همچنان عده ای ملاها ابن سینا را تکفیر نمودند که وی به پاسخ انها قدر درشتر چنین گفته:

 

کـفـر چـون مـنی گـزاف و آسان  نبود                        مـحکـمـتـر از ایمــان مـن ایمان نبود

در دهـر چـون مـن یکی و آنهـم کافــر                       پـس در هـمه دهـر یک مسلمان نبود

 

با این دوسـه نادان کـه چـنان مـیدانند                         از جـهـل کــه دانای جـــهـــان آناننــد

خر باش که این جماعت از فرط خری                         بهر کو نه خر است کافرش میخوانند

 

      آقای سیاف قاتل دسته جمعی مردم مظلوم دشت برچی،  افشار و کابلیان است که به فتواهایش باید خندید و گریید.  وقتی در عرصه مصاف فکری و سیاسی ولی نعمت های خود را ضعیف یافت به تهمت و افترا روی آورده این لجن مالیها،  گره ای نه دیندارانه بلکه پول پرستانه فرمایشی و ازکانال قدرت مندان سری برای برون راندن رقیب قدرت مند از صحنه است و بس!

      همچنان برای دانه انداختن،  رام کردن و دردام کردن مردم ما احزاب سیاسی تحت حمایت لوای خارجیها با شعارهای جذاب چپ گرایانه،  دادپرورانه،  ملی و دموکراتیک و غیره وارد عرصه شده تا موافق ذوق و باب سلیقه هرکس دست پختی برایش باشد.  اکثر این احزاب راست وچپ فرمایشی با کنش سلطنتی به یک آبشخور وصل اند.

      فعالیت وسیع و بلانقطاع تخریبکارنه باندیستی در عموم ولایات سرحدی مشرف به  پاکستان جهت افزایش بحران و بی ثبات ساختن امنیت ملی ما اعمال میگردد.  خبر انفجارات و شلیک راکت ها درکلیه ولایات سرحدی را استماع نموده ایم . قرار راپور موثق افراد دستگیرشده در جریان تحقیق اظهار داشته اند که پاکستانیها انها را تسلیح،  تمویل و تشویق میدارند.

        سوی قصد و گروگان گیری در ولایات سرحدی علیه کارمندان و عملیه موسسات خیریه،  تیم های بازسازی و بنیادهای امدادی ملل متحد قویاً سازماندهی میگردد.  طبق گزارش رسمی در طی شش ماه به تعداد شصت نفر اعضای همچو موسسات بقتل رسیده است آماج این حملات و سوی قصد ها به استثنای اتباع انگلیسی سایر اتباع کشورهای خارجی خصوصاً اروپایی ها بوده است .

       گسترش مرموز شبکه انجوها که در مسیر دلخواه فعالیت دارند عدم حسابدهی مبالغ هنگفتی که بنام بازسازی افغانستان به کیسه انها انتقال میگردد. یک بخش فعالیت و تاسیس این انجوها خریداری بیکاران و فامیل های شان است تا در انتخابات از این کمیت بیچاره وبی اراده سو استفاده نمایند.

       تلقینات و هیاهوی خلع سلاح جنگ سالاران به مفهوم تفسیر طالبی ( توپکوالا) معطوف به شمال و غرب و نقاط مرکزی افغانستان است . درحالیکه در جنوب نه تنها پروسه ملکی سازی و خلع سلاح صورت نمیگیرد بلکه قطعات شبه نظامی ساخته میشود. این را درنظر باید داشت که قوماندان سالاری و تفنگ متناقص روحیه دموکراسی و ضد نظم و امنیت است . و هیچگاه از ان حمایت نمی نماییم . زیرا هستند قوماندانهایی که حاکمیت دکتاتورانه منطقه یی را محکم گرفته اند و این ها در قاچاق مواد مخدر،  باج گیری،  آزار و ا ذیت مردم دست آزاد داشته اند.  اما با موجودیت انها خطر به استقلال ملی و تمامیت ارضی ما عاید نمیشود بلکه جواسیس پاکستانی و خارجی ها این خطر را در قبال دارد.  یعنی  تازمانیکه نیروهای جنگی طالبی- گلبدینی که چهاراندام تروریسم را تشکیل میدهد، سرکوب قطعی نگردیده باشد و از پاکستان تضمین بین المللی مبنی بر حفظ احترام به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی افغانستان حصول نگردد خلع سلاح این قوماندانان امریست ضد مصالح علیای کشور ما.  برعکس از این نیروها که در جنگهای چریکی مهارت دارند در سرکوبی اغتشاشیون طالبی- گلبدینی استفاده شود . نیروها و کانون های ضد طالب و ضد القاعده آماده و تجهیز بیشتر شوند و در چنین شرایط دست از ماشه برداشتن علیه دشمنان خاک و ناموس جفا و خطای بزرگ تلقی میگردد.

 والسلام

                    دیپلوم انجنیر تاج محمد ایثار

 شهر ادیسه، عضو هیات رهبری کمیته فرهنگی افغانهای مقیم اوکراین

 


بالا
 
بازگشت