بنام خداي عدالت وآزادي

هموطنان آزاده!

مردم با شهامت افغانستان!

در گستره ي بيكرانه و پهناي تاريخ و در درازناي پُر از نشيب و فراز زمان كه از حوادث و وقايع گوناگون سرشار است، كشور و مردم ما نيز جايگاه خاص خودش را دارد و به عنوان يكي از كانونهاي آفرينش تمدن و علم و فلسفه و فرهنگ و هنر از مقام و موقعيت ويژه اي برخوردار است.

اين بدان معني ست كه مردم كشور ما از ظرفيت و توانمندي و استعداد همسان و مساوي با ساير ملتها بر خوردار اند و ميتوانند بازهم به عنوان عضو فعال و مؤثرخانواده ي بشري در ساختن فردايي كه شايسته و بايسته ي انسان باشد نقش ومسئوليت داشته باشند. فردايي كه انسان در ان فقط انسان باشد و انسانيت او به اعتبار قوميت و نژاد و صنف و طبقه و جنس و وزبان و منطقه مورد انكار قرار نگيرد.

سوگمندانه تمامي آن امكانات زمينه ها و شرايطي كه ميتوانست و ميتواند ظرفيت و استعداد مردم ما را در اين راستا فعليت ببخشد از ديرباز بدينسو در زير ضربات مداوم و سيتماتيك نيروهاي انحصار و جريانات انحصار طلب و اقتدارگراي حاكم آسيبهاي جدي و جبران ناپذيري پذيرفته است.آسيبهايي كه بدون ترميم و جبران آنها بعنوان نخستين گام و فوري ترين اقدام توسل به هركار ديگري راهيست كه به گذشته مي انجامد و فاجعه اي را كه بر مردم ما گذشته است در ابعاد وسيعتري تكرار مي نمايد.

در واقع آن كندي و ناپيوستگي ايكه در اثر عوامل طبيعي وموقعيت ژئو پوليتيك كشور ما از سويي و دست اندازيهاي همسايگان و لشكركشيهاي جهانخواران از حانبي بر تاريخ تكامل ما تحميل شده بود و رشد نا متوازن و كاملا ناهم آهنگي را به عنوان يكي از ويژگيهاي تاريخ ما حاكم ساخته بود با تحميل حاكميتهاي قبيلوي و خانوادگي در گذر بيشتر از دو قرن گذشته نه فقط عميقتر گرديد بلكه مسيري انحرافي و غيرطبيعي را نيز به ارمغان آورد. در نتيجه ي همين تعاملات تحميلي بود كه پروسه ي تشكيل ملت و روند تكوين دولت متوقف شده و جنگها و خونريزيها برسر تصاحب تخت و اورنگ طي يكقرن تمام در پهلوي جنگ با متجاوزان خارجي با از ميان برداشتن تمامي نهادهاي تاريخي و اجتماعي ايكه ورود جامعه ي ما به دنيا و عصر مدرن را تضمين مي كردند، همه چيز را به تعطيل كشيد.

با چنين اوضاع و در چنين شرايطي طبعاً دولت به معناي واقعي آن نمي توانست شكل گيرد. از همين سبب بجاي دولت، حكومتي بوجود آمد كه مشت پولادين و پاشنه ي آهنين اميري خون آشام و بيرحم را تنها راه ممكن براي خروج از بن بست مي دانست و مي خواست ارادة خويش را بجاي تاريخ بنشاند. چنين شدكه دولت ـ ملت بصورت موجودي ناقص الخلقه و مصنوعي و در زير سايه ي سرنيزه هاي جباريت و استبداد، شكل گيري اش را آغاز كرد و با سركوب و غارت و قتل عام و خانمانسوزي به زندگي اش ادامه داد.

اين روند ناميمون طي يك قرن و اند سال اخير تحت همان ضوابط و قواعد آهنيني كه بنيانگذار اوليه اش وضع كرده بود، ادامه يافت تا فاصله هارا را عميق و عميقتر گرداند و كار را به جايي برساند كه جز مداخله نيروهاي بين المللي براي حل مشكلات و مسايل آن راه چاره ي ديگري متصور نباشد.

در چنين زمينه اي بو د كه مردم ما به استقبال مصوبات بن و حضور نيروهاي بين لمللي رفتند و ادارة مؤقت و جرگه ي اضطراري را با تمامي كاستيها و حتي ناراستيهاي آن پذيرفتند، زيرا فيصله هاي بن بر اساسي ترين مسايل مورد نياز آنان انگشت گذاشته بود و با به رسميت شناختن حق تعيين سرنوشت توسط خود آنان و تامين امنيت و استقرار صلح و تأمين دموكراسي به عنوان الزامات و پيش شرطهاي تحقق اين حق و نيز پذيرش تنوع قومي و مذهبي ولساني به عنوان يك واقعيت، چشم اندازهاي اميدوار كننده اي را در برابر آنان گشوده بود. در واقع مصوبه هاي بن تضمين كننده ي ترتيبات مقدماتي اي بود كه راه را براي مشاركت مردم و انتخاب نظام سياسي و برنامه ي زندگي اجتماعي شان باز مي نمود و عزم بين المللي را به مثابه پشتوانه ي اراده ي ملي و خواست مردم افغانستان مشرو عيت قانوني مي بخشيد.

با اين اميدواريها بود كه اداره موقت بوجود آمد و سپس جرگه ي اضطراري و دولت موقت با آرايه اي اسلامي شكل گرفت تا توافقات بن را مورد اجرا قرار داده و راه را بسوي فرداهاي روشن و آينده هاي آفتابي بگشايد. متأسفانه برخلاف انتظارات مردم ما و بر رغم جوهر و روح مصوبات بن و تمنيات جامعه ي جهاني به ويژه از جرگه ي اضطراري بدينسو، قراين و شواهد و نشانه هاي زيادي حاكي از تلاش و كوشش موذيانه ي جرياناتي به چشم مي خورَد كه مي خواهند با تحريف و حتي زير پا كردن توافقات بن و يا تفسير وارونه از آن به احياء و بازسازي و تجديد همان روابطي بپردازند كه طي يك تاريخ طولاني بر مردم ما حاكم بوده است و جز نكبت وادبار و فقر و فلاكت و ويراني ثمري به بار نياورده است. جرياناتي كه بازسازي را به معناي واقعي كلمه، از نوساختن نظام هاي فرتوت گذشته مي دانند. تصادفي نيست كه اينان واژه هاي بازسازي، ملت سازي و دولت سازي را در رديف هم و با همان شور و شوقي به كار ميبرند كه طالبان واژه ي مسلمان سازي را.گويي ملت نكتايي است كه ساختن يا خريدنش ممكن باشد. چنين كوششها و تلاشها با تخريب اساسي ترين و زير بنايي ترين تهداب ساختمان فردا كه عبارت از اعتماد و اميد صادقانه ي مردمان كشور ماست ميخواهند نفاق و چند دستگي را در همين آغاز كار نهادينه نمايند تا به فحواي فرمان شيطاني "تفرقه بيانداز و حكومت كن" حاكميت و حكومت شان را جاودانه سازند و عزم و ارادة وحدت طلبانه ي مردمان كشورما در جهت ايجاد خانه ي مشترك را ناممكن سا زند.

ناديده گرفتن مفاد يكي از مصوبات بن داير بر انتخاب اعضاي كابينه در جرگه ي اضطراري، زير پا گذاشتن وعده ي ايجاد شوراي مشورتي كوچك از ميان اعضاي جرگه ي مزبور– اعطاي اختيارات بي حد و اندازه به وزراي اختصاصي و ايجاد محدوديت براي وزراي غير اختصاصي، عدم رعايت تركيب عادلانه در كميسيون ساختار قوة قضاييه و آنرا مظهر وحدت ملي اعلام كردن بر خلاف مصوبه ي بن كه واقعيت چند قومي بودن افغانستان را مورد تاييد و تاكيد قرار داده است. تاسيس كميته ي تسويد بصورت خودسرانه و بازهم با تركيبي غيرعادلانه از لحاظ قومي، تشكيل دارالانشاء کمسيون قانون اساسي با تركيبي تبعيض آميز، دخالت و اعمال فشار بر اعضاي كميته ي تسويد، ابداع كميته تدقيق و كميته ي فني، تنطيم طرزالعمل براي غير مستقيم ساختن انتخابات جرگه ي قانون اساسي مغاير با روحيه ي دموكراسي، حفظ تشكيلات و تقسيمات اداري سابقه با تمامي وجوه فاشيستي آن كه اعمال فشار و مداخله منظم و غيرقانوني در كار جرگه و به كارگيري طعمه و تهديد و تحريف براي جهت دادن آن و سر انجام دستبرد زدن به وثيقه ي ملي و قانون اساسي برآمده از جرگه ي مزبور، فهرستي ناقص اما ترس برانگيز و نگران كننده اي را در برابر ما قرار مي دهد كه فقط مشتي ست نمونه ي خروار.

در سلسله ي تداوم همين كوششهاي تفرقه اندازانه و توطئه گرانه كه همبستگي برادرانه ي مردم، دموكراسي، صلح، امنيت و قانونيت را هدف گرفته است عزل و بر كناري آقاي محقق وزير پلان دولت، زنگ خطر و ناقوس تهديدي ست كه نشنيدن و ناديده گرفتن آن عواقب شوم و خطرناكي را در پي دارد. زيرا آقاي كرزي با اين تصميمش هم ارادة جهاني را كه در كنفرانس بن ظاهر شد به مسخره مي گيرد و هم جرگه ي اضطراري و جرگه ي قانون اساسي و هم قانون اساسي دستبرد زده اش را و هم مردم افغانستان و هم خودش را.

اگر قرار باشد خروج محقق از مجلس وزراء استعفا تلقي گردد عطسه و سرفه ي وزيري ديگر نيز ميتواند حكم حبس ابد وحتي اعدام او را در پي داشته باشد. دولت آقاي كرزي با اين اقدام خود سرانه اش- بي احترامي به قانون و بي قولي و پشت كردن به تعهدات را آموزش ميدهد و اينكار در مرحله ي كنوني كه مردم ما دموكراسي و حقوق بشر و ارزش هاي مدني را در آيينه ي كردار دولتمداران خويش آموزش مي بينند شريرانه ترين و فتنه برانگيزترين اقدامي ست كه اگر با سكوت و بي توجهي مواجه گردد عواقب و پيامدهاي نحسي را به ارمغان خواهد آورد.

 

هموطنان آزاده !

بياييد تا بخاطر دفاع از قانونيت و دموكراسي، جلوگيري از برگشت استبداد، احترام به اراده ي جهاني و عزم ملي و نشان دادن ظرفيت سياسي و فرهنگي خود در پذيرش دموكراسي و ارزش هاي مدني، حقوق بشر، حقوق شهروندي، هم دست و همراه گرديم زيرا استبداد مادر و زاينده ي تمامي مفسده ه ست.

امروزه بركناري آقاي محقق و سكوت در برابر آن، به معناي قانوني سا ختن و مشروعيت بخشيدن به استبداد و خود كامگي است. اين فقط يك آغاز است كه در ادامه اش هيچ كسي از آن بي نصيب نخواهد ماند.

پس بخاطر خود ما، بخاطرفرزندان خود، بخاطر نسل هاي آينده و بخاطر كشور ويران خود نگذاريم مصيبت و فاجعه اي كه بر ما گذشته است تكرار گردد. مباد آنكه كه نسلهاي آ ينده ما را به خاطر سكوت ما نفرين و لعنت نثار كند.

بدينوسيله يک بار ديگر از يوناما UNAMA و شخص نماينده ي ويژه ي سر منشي عمومي سازمان ملل متحد در افغانستان عالي جناب جان آرنولت به عنوان ممثل، ناظر و مجري اراده ي بين المللي در امر تحقق صلح، امنيت و دموکراسي در افغانستان خواستاريم تا بر خلاف عملکرد مسئول قبلي که هميشه اغماض گرانه و جانبدارانه از کنار همين قضايا گذشته، در جهت پايان بخشيدن و نيز پيگيري قانون شکنی های آقاي کرزي به عنوان عامل اصلي آن که مي رود تا همه ي کوشش هاي جامعه ي بين المللي را نقش برآب ساخته و کشور را بلحاظ سياسي، اقتصادي، امنيتي و ... به بحران جدي بکشاند، از تمامي اختيارات و صلاحيت هاي شان استفاده نمايند و بدينگونه روند بی اعتباری رو به افزايش يوناما و تخريش وجهه بين المللی افغانستان را متوقف نماييد.

باتقديم احترام

ازطرف شصت ويک نهاد اجتماعي، فرهنگي، مدني و سياسي، علما و نمايندگان جرگة اظطراری و قانون اساسی و دانشجويان جامعة هزاره-کابل حوت 1382


بالا
 
بازگشت