يك و نيم قرن، سه جهاد، با سه ابر قدرت

 

نوشته فاروق فرزين


آنچه شيران را كند روباه مزاج        احتياج است، احتياج است، احتياج


افغانها طى يك و نيم قرن(۱۸۳۶ـــ ۲۰۰۳) سه بار عليه سه ابرقدرت جهانى جنگ و جهاد كرده اند.
جهاد اول عليه انگليس از سال ۱۸۳۶تا ۱۹۱۹ بود، كه گويا به استرداد استقلال افغانستان انجاميد، ولى انگليس كه از راه دروازه خارج شده بودند، بعد از هشت دهه ماجراجويى ها از طريق كلكين با ۱۸ كشور ديگر داخل افغانستان گرديد.
جهاد اول افغانها عليه انگليسها ۸۳ سال را در بر گرفت كه تداوم آن مرهون كمك روسها بود.
در نتيجه جهاد اول، گويا آفتاب امپراتورى انگليس غروب كرد وبه استرداد استقلال افغانستان انجاميد.
جهاد دوم عليه اتحاد شوروى از سال ۱۹۷۹تا سال ۱۹۹۲در حدود ۱۴سال را در برگرفت كه به رويكار آمدن حكومت مجاهدين در افغانستان منجر گرديد. تداوم جهاد دوم عليه روسها مرهون كمكهاى انگليس و امريكا و متحدين جهانى شان بود.
در نتيجه جهاد دوم گويا بلاك سوسياليستى جهان مضمحل ، اتحاد شوروى تجزيه، ديوار برلين محو و افغانستان نيز به ويرانه مبدل گرديد.
جهاد سوم عليه امريكا از ۱۹۹۸ آغاز و گويا تا امروز ادامه دارد. معلوم شود كه چند سال را در برميگيرد. اين جهاد مرهون كمك نامرئى استخبارات جهانى و پان اسلاميزم زيرزمينى است
ارزيابى ها، نتيجه گيريها و واقعيتها ميرساند كه اكثراً اجنبيها و ملاهاى ديوبند فتواى جهاد افغانها را صادر كرده اند. زنده گى و عمر افغانها تحت نام جهاد در جنگ يك كافر عليه كافر ديگر حيف و تلف شده است. با پول و تفنگ يكى عليه ديگرى جنگيده اند. خون شان آب آسياب ديگران شده است. عجب جهادى كه زمانى حامى آن روس و زمانى انگليس وحتى اسرائيل بوده است.
افغانها قربانى مسابقه ابر قدرت شرق و غرب شدند. آرى، پاى ميش در بازى قوچها ميشكند.
آيا واقعاً در نتيجه جهاد افغانها آفتاب استعمار انگليس غروب كرد؟ يا انگليس شبه قاره هند و افغانستان ابدالى را با تحميل خط ديورند تجزيه و قلمرو جديدى آفريد و در آن خلف خود را جانشين ساخت؟ در حاليكه زبان نصف دنيا انگليسى شد. و انگليس كما فى السابق صراف بازار جهانى و مهندس نقشه جغرافياى جهان است. اكثريت مردمان امريكا، كانادا و آستراليا و. . . انگليسى الاصل اند. همين حالا كليد سرنوشت سياره ما به دست انگليس است. خون امريكا ابر قدرت يكه تاز جهان خون انگليس است. انگليسها بعد از كشف قاره امريكا آن سرزمين را از سرخپوستان بومى اشغال كردند.
اين واقعيت تلخ را بايد اعتراف كرد كه هر سه جهاد نه تنها براى ما مفيد نبوده، بل خيلى گران و مضر هم تمام شده است. ما در ۱۹۱۹استقلال را نگرفتيم ، بل كه استقلال براى ما داده شد. امان الله خان براى پيروزى در رقابتهاى ذات البينى خانوادگى خويش وكسب تاج وتخت پادشاهى اين غوره خام را از درخت تاريخ بركند. ما كه يك كشور فقر زده بوديم، جنگزده هم شديم . فقر و احتياج، وابسته گى را بار مياورد. افغانستان و جاپان همزمان حايز استقلال شدند. ولى با وجودى كه جاپان در جنگ دوم جهانى شكست خورد و شرايط ظالمانه امريكا بر آن تحميل گرديد كه تا حالا پايگاه نظامى امريكا در آن مستقر است و بالاى سر جاپانى ها نشسته اند، بازهم امروز جاپان ابر قدرت صنعتى جهان است و ما نان خوردن نداريم.
اگر افغانها تيكه دارى جهاد را به عهده نميگرفتند و سه بار سر به سنگ نميزدند، چه ميشد؟
۱ ـــ آيا حالا افغانها نان و استقلال ميداشتند يا محتاج تر وغلامتر از اين ميبودند؟
۲ ـــ آيا اسلاميت افغانستان كه بارها طرف معامله قرار گرفت ، بيش از اين خدشه دار ميشد و ديانتش ضعيف ميگرديد و تعداد افغانها بيشتراز اين مسيحى ميشدند؟
۳ ـــ دستاورد هاى قابل حساب كه در اثر اين سه جهاد پيا پى نصيب ما شده و بر آن مباهات ميكنيم كدامها اند؟
۴ ـــ آيا افغانها بازهم جهاد براى اجانب را فريضه خود تلقى ميكنند، و ارزشهاى عالى وطن ، جان و ايمان و ناموس خود را به مخاطره مياندازند ؟
۵ ـــ ؟ ؟ ؟
بادى برخاست و مراد خوشه چين را خدا داد. پاكستان ۵۶ سال قبل به حيث ادامه دهنده و خلف انگليس در نتيجه جهاد اولى افغانها طور غير قانونى در نقشه جهان متولد گرديد. و در نتيجه جهاد دومى افغانها به طاقت اتمى مبدل شد و در نتيجه جهاد سومى افغانها از قروض كمرشكن جهانى نجات يافت. در حالى كه ما با داشتن ضرب المثل تاريخى و ميراثى نياكان خود كه جانكندن لغمانى خوراك مغل، حق تكرار چنين اشتباهات را نداشتيم و نداريم!

 

 


بالا
 
بازگشت