دوکتور محمداکبر همت فاریابى
 

از کوزه بیرون همان تراود که در اوست

 
جلسه تاریخى بُن که در بحبوحه بحران خلع قدرت انجام گرفت ، در نتیجه آن یک حکومت مصلحتى بر اساس وسعت شعاع نفوذ نظامى بوجدآمده و قدرت دولتى دربین شبکه های سیاسى - نظامى تقسیم گردید .
عکس العمل های بعضى از گروپ های سیاسى ، نارضایتى ها ، تحریم ها و احساس در انزوا قرار گرفتن و عدم توجه عاملین و فاعلین جلسه بُن در شرکت دادن عادلانه نماینده های تمام ملیت ها و ناخوشنودی آنها از همان آغاز تدویر نشست بُن مشهود بود . به هرحال با درنظرگرفتن اشد بحران خلع قدرت و نبود یک میکانیزم قبلا" تدوین شده ، توقعات بیش از حد از جلسه بُن شاید جای مناسب خود را نداشته باشد ، همینکه در اطراف میز مدور بُن بعد از بیشتر از دو دهه جنگ و برادرکشى ، مردم ها با دیدگاه های متفاوت از همدیگر از ملیت ها مذاهب و زبانهای مختلف گرد هم جمع آمده بودند این خود میتواند مثبت ارزیابى شود .
آنچه که در جلسه بُن موًقتأ اساس قرار داده شد عبارت بود از پیروی از قانون اساسى ١٣٤٣ هجری شمسى تا تصویب قانون اساسى جدید افغانستان و دایر نمودن لویه جرگه اضطراری بخاطر تاًیید و تکمیل پروسه بُن که متعاقبأ آغاز احیای یک دولت با ثبات مبتنى بر خواست مردم افغانستان را درپى میداشت . جلسه بُن تحت قیمومیت سازمان ملل متحد اغاز و به پایان رسیدن ، طالبان و القاعده منحیث شبکه تروریزم بین المللى که آشیانه آنها افغانستان بود زیر ضربات قرار گرفتند .
بتدریج از غلیان سرمستى از باده قدرت که همچون غبار به چشم ها سایه افگنده بود کاسته شده و پرده از روی معضلات متراکم و انبوه شده بخصوص در بیست و پنج سال اخیر برداشته شد و در برابر دولتمردان تازه وارد پرابلم های خطیر به میراث مانده از قبل مانند ملت سازی ، باز سازی ، نوسازی وغیره سازی ها را در عرصه های مختلف اعم سیاسى ، نظامى ، اجتماعى ، اقتصادی و فرهنگى قرار داد . اینهمه بار سنگینى بود که بدوش یک کابینه غیر مسلکى و مصلحتى سپرده شد .
ازینکه عینیت ساختار بوجود آمده توسط بُن محصول یک جامعه جنگ زده میباشد و از مسلکى و فراگیر بودن خیلى فاصله دارد لذا آنها نیز به نوبه خود کارهایى را انجام میدهند که مطابق برداشت ، درایت ، منطق و توانایى ایشان احسن باشد ، بناء" در طول دوره انتقالى و در فاصله بین دو فُرم یعنى از جلسه بُن تا لویه جرگه اضطراری ، از لویه جرگه اضطراری تا لویه جرگه قانون اساسى و از لویه جرگه قانون اساسى تا انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانى ، مسًولان امور بجای آنکه به اجرای وظایف تعیین شده خطیر بُن و لویه جرگه ها پرداخته پایه های اجتماعى حکومت موًقت را تحکیم بخشند و اعتماد ملت را بدست آورده و ازین طریق حضور آینده  خود را تأمین نمایند ، متأسفانه مصروف تحکیم پایه های اقتدار خود وتوسعه نفوذ و حضور بیشتر هم ملیت ، هم زبان و هم سمت خود در اداره امور دولت شدند.
مشارکت ملى در قدرت سیاسى دولت ضامن وحدت ملى و زیست باهمى بوده که از آن کافه مردم افغانستان بهره مند میگردد ولى مطابق درایت بعضى از دولتمردان ، وسعت دادن حضور ملیت ، سمت و زبان خود در حاکمیت باعث خوشبختى ایشان میگردد و غافل ازآنکه هیچ ملیت ساکن کشور به تنهایى آباد و خوشبخت شده نمیتواند ولوکه حاکمیت را در انحصار خود داشته باشد ، اینرا تجربه تاریخى افغانستان مکررا" ثابت ساخته است . بنابرین تلاش بخاطر انحصار قدرت سیاسى توسط یک قوم ، قبیله ویا ملیت تحت نام مرکزیت بخشیدن اداره امور به نفع هیچکسى نخواهد بود و به تفاهم ملى نمى افزاید . تفاهم ملى و ملت سازی ایجاب میکند که انسانها را از روی اعمال و کردار آنها به خوب و بد قضاوت کرد نه نظر به تعلقیت آنها به این و یا آن قوم ، ملیت ، زبان و مذهب . تروریست ، دهشت افگن ، جانى و قاتل از هر قوم ، زبان ، منطقه و مذهبى که باشد محکوم بوده باید بخاطر محو و نابودی آنها از کشور مبارزه مشترک صورت گیرد .
بعداز تارومار شدن طالبان و حامى آن القاعده دیری نگذشت که زمزمه های « طالبان میانه رو » در فضای کابل درهم پیچیده و مردم را مبحوت و شگفت زده نمود . برخى از رسانه های خبری نیز بنابر وابستگى به همین اشخاص و افراد این موضوع را چهره پذیرا داده با آب وتاب انعکاس دادند . در اوایل ظهور این طرزدید و قضاوت برخى از اشخاص محور قدرت و حاکمیت موًقت مرکزی ، موجى از اعتراضات و خشم مردم را در قبال داشت . ازینکه در عقب این نوع طرز تفکر اشخاص با نفوذ حکومت موًقتى قرار داشتند و کسانى هم در حکومت مرکزی که میبایست در مخالفت با این طرح قرار میگرفت پهلو گرفته بودند یا به عباره دیگر نخواستند با عکس العمل جدی وجهه تیم آغای کرزی را مخدوش نمایند فلهذا بتدریج از سرعت اعتراضات کاسته شده و روبه خاموشى رفت . اما طرز دید نه چندان صادقانه « طالبان میانه رو » کماکان در موجودیت خود ادامه داده و از طرف طراحان آن صیقل گرفت.
براه انداختن موضوع « طالبان میانه رو » این اولین اقدام برای سنجش و کنترول نبض جامعه بخاطر ترغیب طالبان در مشارکت آینده سیاسى و آغاز زوال اعتماد مردم نسبت به آغای کرزی منحیث لیدر آینده کشور بود که با اباح ورزیدن طالبان از کنار آمدن به ناکامى انجامید .
در باره آنکه آیا میتواند در بین طالبان نیز میانه رو وجود داشته باشد در گرماگرم این موضوع نظریات زیادی توسط صاحبنظران و مطبوعات اظهار گردیده است . به نظر نگارنده میانه رو ویا تند رو بودن یک شخص ، یک گروپ ، یک سازمان ویا یک جمعیت مطابق به اعمال و افعال آن میتواند قضاوت صورت گیرد . سوال در اینجاست که کدام یک از اعمال طالبان را در مدت زمان حکمروایى شان در افغانستان میانه روانه میتوان توصیف کرد ؟ آیا تخریب بتهای بامیان را ؟ آیا به کشتارگاه تبدیل کردن ستدیوم ورزشى کابل را ؟ آیا قتل عام هزاره ها را ؟ آیا قتل دیپلومات های ایرانى را بنام کافر ؟ آیا به آتش کشیدن کتب کتابخانه های مردم بومى شمال را ؟ آیا شلاق زدن زنان را ؟ صدها آیای دیگریکه مسلمأ طرفداران « طالبان میانه رو » نمیتوانند جوابى ارایه نمایند . پس موضوع روشن و هویداست که بکدام منظور مسًله « طالبان میانه رو » براه انداخته شد .
بعد از آنکه تبلیغات وسیع در باره « طالبان میانه رو » به انجام خود نزدیک شد و به اعتراضات و واکنش های مردم نیز وقعى گذاشته نشد ، در قدم بعدی کمپاین آزادی اسیران طالبان بنام فریب خوردگان از طرف حامیان آنها براه انداخته شد . اولین گروپ آزاد شده گان از محبس شبرغان بود که ملا داداﷲ قومندان قول اردوی قندوز مربوط به طالبان از جمله آنان بود که بعدأ روانه پاکستان شده بار دیگر به حیث قومندان جبهه طالبان و القاعده بر علیه حکومت انتقالى افغانستان قرار گرفت . متعاقبأ اسیران طالبان چه پاکستانى و غیر پاکستانى به حمایه طرفداران آنها در حکومت موًقت بدون محاکمه از محابس کابل و جوزجان آزاد گردیدند . گاهى هم حکومت موًقت افغانستان در بدل آزادی طالبان پاکستانى خواستار آزادی آنعده افغانانى شد که نسبت جرایم خفیف جنایى در زندانهای پاکستان در قید بسر میبرند . اما از جانب حکومت پاکستان رویه بالمثل صورت نگرفته ، صدها افغان مهاجر بدون پرس وپال و تعیین سرنوشت در آنجا نگهداری میشوند . این موضوع بیانگر آنست که طالبان پاکستانى و افغانى در حکومت انتقالى افغانستان حامیان خود را دارا میباشند که آزادی آنها به توجه حکومت پاکستان نیز نیازی نداشت .
اقدام دیگر در راستای جلب طالبان منحیث نیروی بازدارنده از مشارکت ملى و تقسیم قدرت سیاسى بین ملیت های مختلف ساکن کشور ، اظهارات آغای حامد کرزی در شورای علمای افغانستان در کابل و همچنان دعوت ایشان از طالبان در طى سفر خود در قندهار میباشد . این بار نیز طالبان به این پیشنهادات وقعى نگذاشته به ادامه مقاومت مسلحانه خود به خروج قوای خارجى و سقوط حکومت فعلى تاًکید نمودند . این موضوع نیز باعث تشویش و نارضایتى عامه گردیده سروصدا های مردم را در سطح مطبوعات و رسانه های جمعى داخلى و خارجى بالا نموده آغای کرزی را زیر اعتراضات و انتقادات قرار دادند .
دامنه پیگیری این پالیسى عبارت است از اظهارات آغای حامد کرزی به نیویارک تایمز بخاطر کم بها جلوه دادن خطرات طالبان در امنیت و ثبات کشور و صدور فرمان اشد مجازات یعنى اعدام برای کسانیکه داوطلبانه حاضر به تسلیم سلاح خود نیستند بود . آغای کرزی طى یک مصاحبه مطبوعاتى با هفته نامه نیویارک تایمز چنین اظهار نمود « در باره خطر طالبان در ثبات کشور مبالغه صورت گرفته است .  تفنگسالاران خطر جدی برای ثبات آینده کشور است » . متعاقبأ فرمان حکم اعدام متخلفین خلع سلاح را صادر نمود . قانونى ویا غیر قانونى بودن صدور فرمان آغای کرزی این یک بحث حقوقى طولانى بوده و هدف اصلى این نوشته نمیباشد ولى به هرحال در شرایط بخصوص فعلى که طالبان با پشتیبانى القاعده بار دیگر بیک مانستر تبدیل شده اند و حکومت مرکزی نیز نمیتواند از زندگى ، مال و ناموس مردم دفاع نماید ، این یک اقدام غیر منصفانه بنظر میرسد . میبایست به خاطر خلع سلاح عمومى یک میکانیزم مناسب و متوازن پى ریزی شده زمینه خلع سلاح بوجود میآمد . بخاطر جلوگیری از تطویل کلام بر میگردیم به اصل موضوع یعنى گویا بیخطر بودن و یا کم خطر بودن طالبان در ثبات کشور .
دیدگاه « طالبان میانه رو » ، تلاش بخاطر رهایى آنان از محابس و دعوت از آنها بخاطر سهیم شدن در حیات سیاسى کشور ، اینهمه میتواند توجیحاتى داشته باشد . اما بیخطر ویا کم خطر جلوه دادن طالبان در ثبات و امنیت کشور به هیچ وجه قابل توجیه نیست ، این یک برخورد جانبدارانه بوده ، میتوان آنرا در چوکات اغراض تعصبات قومى ، قبیلوی و زبانى مطالعه نمود .
طالبان و القاعده که از مدت ها قبل منحیث یک سازمان تروریستى جهانى شناخته شده اند ، دو روی یک سکه میباشند . جاییکه نام القاعده ذکر میشود نام طالبان نیز لزوما" در پهلوی آن قرار دارد زیرا که تحریک طالبان جزً لاینفک شبکه القاعده بشمار میرود .
عملیات نه چندان موًفقانه چندی قبل قوای نظامى پاکستان در سرحدات پاکستان و افغانستان بخصوص در وزیرستان جنوبى نمایانگر آن بود که طالبان و القاعده با همدیگر قرابت تنگاتنگ دارند و طالبان توانست حلقه مرکزی القاعده را از چنگ نظامیان پاکستان نجات دهد و هنوز هم از قرار بعضى از منابع خبری پناهگاه مطمیًن رهبران القاعده آغوش گرم طالبان میباشد .  طالبان هنوز منحیث یک سازمان بنیادگرای اسلامى عملیات خود را به همکاری نزدیک و حمایه سازمان تروریستى القاعده نه تنها در داخل افغانستان بلکه خارج از مرز های آن در کشور های منطقه چون پاکستان ، اوزبیکستان ، تاجکستان ، قرغزستان و دیگر کشورهای آسیایى انجام میدهد .
عملیات طالبان در داخل افغانستان نیز منحصر به جنوب کشور نبوده بلکه در شرق ، جنوب غرب ، شمال و ولایات مرکزی را نیز دربر میگیرد . درین چند ماه اخیر روزی نیست که وسایل اطلاعات جمعى از برخورد نظامى طالبان با قوای ایتلاف خبر ندهد .  از جمله تازه ترین عملیات وحشتناک طالبان که خود اعتراف نموده مسًولیت آنرا بدوش گرفتند ازینقرار است : بم گذاری در زیر چوکى رییس امنیت جلال آباد که در نتیجه رییس امنیت مذکور کشته شد ، بم گذاری در موتر حامل همکاران ثبت نام رای دهى که در نتیجه یک کودک و دو نفر زن از همکاران ثبت نام کشته و چندین تن دیگر زخمى گردید ، سر بریدن هژده تن از اهالى ولایت ارزگان که گناه آنها صرف اخذ کارت رای دهى بخاطر اشتراک در انتخابات ریاست جمهوری بود ، بقتل رساندن ولسوال ولسوالى خان نشین ولایت هلمند با پنج تن از محافظینش ، حمله مسلحانه به کارمندان سازمان خیریه مالتى سِر بتاریخ چهارم اگست که در نتیجه آن دو نفر از همکاران این موًسسه بقتل رسیده و متعاقبا" این سازمان فعالیت های خود را متوقف نمود ، بقتل رساندن پنج نفر از همکاران سازمان خیریه دکتوران بدون سرحد در ولایت بادغیس که سه تن آنها خارجى و دوتن افغان بودند .
این فهرست را میتوان بى پایان ادامه داد ، مثال های فوقا" ارایه شده فقط چند نمونه از هزاران اعمال تروریستى ، دهشت افگنى ، قتل و قتال طالبان به حمایه القاعده در دو ویا سه ماه اخیر میباشد ، از ماه مارچ ٢00٢ میلادی تا به امروز تعداد چهل و پنج تن از همکاران داخلى و خارجى سازمانهای خیریه توسط طالبان بقتل رسیده است .
به تاریخ ٢٨ جولای سازمان دکتوران بدون سرحد (MSF) اعلام نمود که بعد از بیست و چهار سال کار و فعالیت خیریه در افغانستان شعبات خود را در تمام نقاط کشور مسدود نموده از کشور خارج میگردد . یک سخنگوی دکتوران بدون مرز در یک مصاحبه با رادیوی بى بى سى گفت که این سازمان خیریه در هیچ کشور دنیا چنین تلفات جانى را متحمل نشده بود . او گفت که طالبان فرق بین نظامیان و سازمانهای خیریه قایل نیستند . سازمانهای خیریه نیز برای طالبان هدف مشروع محسوب میشود .
کسى دیگری بنام سلیمانخیل که خود را همآهنگ کننده فعالیت دکتوران بدون سرحد معرفى نمود طى یک مصاحبه با بى بى سى روز سه شنبه بتاریخ سوم اگست اظهار نمود که (MSF) مستقیما" و صریحا" از طرف سخنگوی طالبان مورد تحدید قرار گرفت . او گفت که طالبان دیگر راهى بدون خارج شدن از کشور برای ما نگذاشت . همین بود که سازمان دکتوران بدون مرز بعد از ٢٤ سال کار وفعالیت خیریه بتاریخ هشتم اسد به کار خود در افغانستان خاتمه داد . با خروج سازمان دکتوران بدون مرز از افغانستان هزاران انسان مظلوم که به کمک آنها اشدا" ضرورت دارند بى دوا و درمان و بى معالجه شدند بخصوص مریضانیکه به مرض سل یا توبرکلوز گرفتار هستند . خروج دکتوران بدون مرز از افغانستان که در واقعیت امر عامل اصلى آن نیز طالبان میباشد یکى دیگر از جنایات نوبتى ضد اسلامى و ضد انسانى این گروپ اوباش و جهنمى میباشد .
امروز تهدید و خطرات ناشى از طالبان و حامیان شان القاعده تمام جهان را میلرزاند و بخاطر مبارزه در راه نابودی آنها دولت های بزرگ جهان بخصوص امریکا بعداز یازدهم سپتمبر دوهزار و يک، ملیارد ها دالر به مصرف میرسانند . بخاطر دستگیری و یا بدست آوردن زنده ویا مرده اوسام بن لادن و ملا عمر ، ایالات متحده ملیون ها دالر را وعده سپرده است . اینست چهره وحشتناک تحریک طالبان که گوشه از کارزار آنها درینجا بطور نمونه بیان شد . حالا خواننده محترم قضاوت کند که آیا طالبان خطر جدی برای امنیت و ثبات آینده کشور محسوب میشود یا خیر ؟ آیا اظهارات آغای کرزی طى مصاحبه خود با نیویارک تایمز که گفتند « در باره خطرات طالبان در ثبات آینده کشور مبالغه صورت گرفته است » قابل توجیه است ؟
آغای حامدکرزی که خودرا رسما" کاندید ریاست جمهوری اعلام نمودند و توقع دارند که مردم افغانستان از ملیت های مختلف کشور با دادن رأ ی خود او را به صفت رییس جمهور آینده خود بپذیرد ، چنین اظهارات جانبدارانه از طالبان به اعتبار ملى بودن آنها نخواهد افزود . از طرف دیگر از آنجاییکه این سخنان آغای کرزی منحیث رییس جمهور وکاندید ریاست جمهوری آینده افغانستان هیچگونه توجیه شده نمیتواند به غیر از آنکه این یک برخورد قوم گرایانه بوده و مخالف نص صریح بند اول ماده بیست و دوم قانون اساسى که گفته شده « هرنوع تبعیض و امتیاز بین اتباع افغانستان ممنوع است » ، بند سوم ماده شصت و ششم قانون اساسى که آمده است « رییس جمهور نمیتواند در زمان تصدی وظیفه از مقام خود به ملحوظات لسانى ، سمتى ، قومى ، مذهبى و حزبى استفاده نماید.» و بند سوم فقره سوم ماده شانزدهم قانون انتخابات که گفته شده کاندیدان نمیتوانند به اعمال « تحریک حساسیت ها و تبعیضات قومى ، لسانى سمتى و مذهبى » متوسل گردند . در یک جامعه حقوق بنیاد چنین اظهارات مخالف با روحیه قوانین توسط رییس جمهور از طرف ارگانهای ذیصلاح مورد بازپرسى عمیق و جدی قرار میگیرد . ولى در افغانستان که هنوز در آموزش الفبای حقوق سالاری و قانون مداری قرار دارد قانون به کام زور میچرخد . و این تراژیدی متأسفانه سالیان دراز در افغانستان حکمفرما خواهد بود .
در حالیکه زمینه حل پرابلم های ناشى از اختلافات قومى , مذهبى , زبانى و فرهنگى صدسال اخیر بعداز یک جنگ طولانى خونین و ویرانگر با دادن حقوق و آزادی های عادلانه به ملیت های مختلف کشور و اشتراک مساویانه آنها در امور سیاسى دولت تحت شعاع یک قانون اساسى فراگیر و مرکزی , همان قسمیکه وحدت ملى ایجاب میکند ممکن شده است , اشخاص معلوم الحال ، حلقات و گروپهای مشخص چه در داخل و چه هم درخارج از کشور آگاهانه و با برخورد تفوق طلبانه تعصب آمیز عشیره یى و تحجری باتیوری های خودساخته و قلابى , با تحریف عینیت های درونى جامعه و وارونه جلوه دادن حقایق , تلاش بخرچ میدهند تا سد راه روند ملى ساختن قدرت سیاسى در کشور گردند . این یک حقیقت آفتابى است که ملى ساختن قدرت سیاسى در کشور کثیرالملیه چون افغانستان و یا بعباره دیگر شرکت عادلانه ملیت های مختلف درحیات سیاسى وطن مشترک و واحد ضامن وحدت ملى که در فراق نبود این کیمیا بوته مردمان آن در طول تاریخ سوخته اند میباشد .
افغانستان خانه مشترک تمام ملیت های ساکن آن بوده و مردم آن سرنشینان کشتى واحد میباشد ، رسیدن این کشتى به منزل مقصود باعث خوشبختى همگانى و غرق شدن آن باعث تباهى همگانى خواهد شد . درین مقطع حساس و سرنوشت ساز تاریخى ، کشور ویرانه از تمام آزاد اندیشان میطلبد تا باتشریک مساعى رسالت خود را در راه محو تبعیض ، دسیسه سازیها ، تفرقه افگنى ها ، امتیازخواهى ها ، خودمنشى ها و ایجاد وحدت ملى که متضمن بازسازی و عمران کشور است انجام دهند و نگذارند تا پلانهای مشتى از افراد ستیزه جو برای احیای تک قدرتى بالای مردم افغانستان بار دیگر تحمیل گردد .
و من اﷲ التوفیق
شهر آوت حاوزن هالند
تاریخ چهارم اگست ٢00٤ میلادی
akbarhemat4@hotmail.com


بالا
 
بازگشت