طالبان قانونی

اسمعیل پولاد از هالند

 

خواننده عزیز ، دردسر برایت نمیدهم حرفی را که در آخر برایت باید بگویم درهمین آغاز میگویم که از این بدبختی گریز ممکن نیست و همین را در اختیار داریم که دیگران به ما تحمیلا" تحفه میدهند و ما چار ناچار به قبول آن باید سینه فراخ کنیم. و راه برون رفت منطقی آنرا باید دریابیم.

اینک من با نظرم در اختیار شما قرار دارم:

برمیگردم به تاریخ منطقه، بوجود آمدن یک نظام ضد استثماری و استعماری بعد ازجنگ اول جهانی صحنه و ساحه جولان سیستم استعماری را توقف داد ودرآزادی چندی ازکشورهای جهان نقش و تاثیر غیر مستقیم خود را گذاشت، اما  جنگ دوم جهانی فشاری را بران وارد کرد که آنرا لچ ولخت درانظار جهان قراردار اما آن جهان بیگانه از توان دید بود زیرا برای جهان آنروز توانائی آن نمانده بود که زهر های مخفی شده دولت های استعماری راکه صدها سال در جهان با آن شیطانی نیرنگ بکار برده  و نرد باخته بودند بدانند ویا دریابند. اگر احیاناگ میفهمیدند قدم اول را ارجهیت میدادند که صاحب استقلال خود باشند. بنا بران پلان های شیطانی ازان زمان در مناطق هسته گذاری شده است.

یکی ازین هسته گذاری ها پاگ کردن آرامش درمناطق بود که در منطقه ما دروجود پاکستان این آرزوهای شان تطبیق میگردید، میگردد و خواهد گشت.

سفیر انگلیس فریزر تتلر در افغانستان(1320 یا1941) که کتاب خود را نیز بنام افغانستان به چاپ رسانده  قبل از تشکیل حکومت پاکستان نوشته ودرسال1950همزمان با تاسیس این شیطان خانه به چاپ رسانده است دران درج کرده که :" قبایل سرحدی مسلح و مهیب اند. هرآن امکان حمله و سرازیر شدن شان به همراهی افغا نستان در سرزمین هندوستان موجود است، این خطر هند شمالی وخطر صلح آسیای وسطی فقط بواسطه ضم و یکجا شدن دودولت پاکستان وافغانستان با یکدیگر بهر شکلی که باشد میتواند رفع گردد. ولو نظر به اختلافات روحی، اقتصادی، سیاسی و ملی یکجا شدن آن دو کشور ممکن به نظر نرسد. با آنهم تاریخ حکم میکند که این اختلاط عملی گردد. واگر این اختلاط عملی نه- گردد باید آنرا با قوه عملی نمود،  زیرا اگر افغانستان و پاکستان بواسطه این اختلافات ویا مزخرفات خط دیورند مقسم و دوپارچه باشند حالت مساعدی برای انقلاب و موقع مناسبی برای کمو نیزم فراهم خواهد شد." بیائید این نبشته را یکبار از دید گاهای مختلف بررسی کنیم.

پلان ساختن یک کشورمسلمانی بنام پاکستان قبل از مداری گری محمد علی جناح بانی وموءسس این لانه شیطانی درنزد انگلیس ها مطرح بوده و محمد علی حناح بجز یک آله دست درمقابل (موهنداس کرم چند"مهاتماگاندیجی")نبوده است.

به این اساس مستند فهمیده میشود که پاکستان کشوریست ساخته وپراخته کشور مستعمره جوی انگلیس جهت دوباره قایم ساختن قدرت استعماری درمنطقه در وقت مناسب.

مخلوط کردن دوکشور افغانستان و پاکستان برای سرکوب دوباره هندوستان و جلو گیری از نفوذ شوروی. که ضیاءالحق ملعون با طرح شیطانی و اراده انگلیسی طرح فدریشن را مطرح و کشور مارابخاک و خون کشید. اما بخاک وخون کشیدن آن بوسیله ساده ترین انسان وطن ما یعنی گلبد الدین حکمیت یاربه پیش برده میشد. ( خواننده گرامی من نگارنده با تمام قوا برعلیه ودشمن اعمال ناسنجیده گلبدالدین حکمتیار هستم. اما بیائید یکباردرمورد خود این شخص مکث کنیم.

گلبدین بیش ازینکه سیاست مدار، نظامی یا عالم دین باشد، یک مسلمان بنیاد گرای متعهد است. طوریکه قبلا" گفتم او چنان در مرض سادگی و حفظ تعهد غرق است که خوب را از بد به مشکل وحتی  هیچ تشخیص داده نمیتواند. بنا بران من نوشتم که "ساده ترین انسان وطن ما" و این یک واقعیت است که انسان ازبسیار سادگی به خیانت ووطن فروشی می گراید بدون آنکه از عمق قضایا باخبر باشد. او به زعم خود فقط از اسلام ومسلمانی خود دفاع میکند غافل ازاینکه ازین عقیده اش دشمنانش بیشتر بهره میبرند تا دوستانش. پس ضیاءالحق و امثالش بجز یک آله دست انگلیس کسان دیگری نیستند و ازهمین سبب است که من به تمام سیاست مداران افغانستان چه وابسته به امریکا ویا شوروی و یا مستقل زنگ خطر را بارها به صدا درآورده ام  که فریب دسیسه های پاکستان را نخورند. زیراخطرناکترین شیطان درجهان سیاست دولت انگلیس است.  د یگر کشورهای زورگو و استعماری اگرروی منافع خود دست به تعرض و جهان کشائی می- زنند بدان زرنگی که حکومات انگلیس مردمهای سرزمین های مختلف رابجان هم میاندازند نمیکنند ویا نمیتوانندویا هنوز

نیاموخته ویا بدان علاقه نشان نداده اند. پس هوشیار باش من روی عدم شناخت نه بلکه روی مقایسه ناانسان اندیشانه تر بودن فدرت های زور گو و استعماری است.

با دوراین سلسله منطقی باید به صراحت گفت که قدرت اتمی شدن پاکستان به هیچ دلیلی از توان خودش نیست بلکه این همان پلان شیطانی است در منطقه و خصوصا" برعلیه هندوستان ودر شرایط فعلی آماده نگله داشتن پاکستان برای تعرض به کشور های چین، ایران و آسیای مرکزی جهت بدست آوردن بزرکترین قدرت انرژی نفتی جهان.

ازدید دیگردرمورد نوشته فریزرتتلر باید گفت که این نطر بخصوص تتلر نیست بلکه این انعکاس سیاست انگلیس است در نوشته های تتلر که تاحال توسط حکومات محافظه کار و کاگرانگلیس به پیش برده میشود. بنابران طالبان بنابه مشوره انگلیس برای خاندان بوش جهت تصاحب مناطق نفتی ابداع وتا سرحدی به پیش برده شد که میبائیست فرهنگ، کلتور، تاریخ ، ریشه درختان و گیاهان و حتی نسل این سرزمین کوهی از ریشه برکنده میشد. خوب دقت کنید: آیااقتصاد نابسامان پاکستان و مردم گرسنه آن توان آنرا داشته و دارند که سلاح اتمی تولید کنند ویا ریشه درختان پسته و تاک های انگور را دربدل قیمت گزاف بخرند، آهن گادر های کهنه داخل تعمیر هارا به قیمت دوچند ازجدید آن برای هیچ بخرند؟ آیا پاکستان قدرت تمویل چنان ماشین نظامی طالبی را داشت که افغانستان را محروم از علم، تاریخ ، تمدن، نان و نسل کند؟ خوب دقت کنید درتمام اسناد و مدارک مطبوعاتی و سیاسی انگلستان و درین اواخر اضلاع متحده امریکانام پاکستان درجمله یک کشور شناخته شده وجود دارد . درحالیکه از هندبزکترین دیموکراسی جهان، ایران برسابقه ترین کشورجهان کشا و چین پرسابقه ترین کشور تمدن دارجهان کمتر وتا ضرور و ناچارنباشند آنها را انعکاس نمیدهند. این خود به معنی تقویه سیاسی، و شیطانی کشورهای پر طمع نیست؟ چرا درپاکستان همیشه نظامیان بر قدرت اند؟  

توضیح این سوال ها به همه انسانهای منطقه روشن است بخصوص برای هندوستانی ها و افغانها. مگرهریک ازین سوالها بصورت مجرد مورد توجه و مورد تحلیل قرار میگیرند. اینست کمبود و  خلای ما که ازان کشورها وفامیل های درکمین نشسته شیطانی استفاده میبرند.

پلان و قصه در منطقه تغیر نکرده است. اما کار ر,ی ملمع کردن و جلا دادن پلان ها بشکل فریبنده آن روان وبشدت روی آن کار صورت میگیرد. درحالیکه جهان و مردم ما را بنام کمک های بین المللی مصروف ساخته اند و خود برای وطنفروشان زمینه مساعد میسازند تا این کمک ها از یک دری برسد و به در دیگری بدون نقش اساسی خارج شوند. از همین لحاظ است که انجو ها فعال گردیده و گروپهای مسلح به شکلی از اشکال در مرکز قدرت و قدرت های منطقوی حفظ میگردند. دم از حقوق زن و دموکراسی و حقوق بشر میزنند اما خود فرمان میدهند تا بنام فساد احتماعی ازهرگونه پیشروی جلوگیری و همان شیوه طالبی حاکم گردد.

پس چه باید کرد؟ پشت به باد داد تا هر طرفی بوزد ما را ببرد افتخارکنیم که مارا باد میبرد. یا اینکه سلاح بر داریم و مانند سابق ساده لوحانه راه برادر کشی در پیش گیریم. یا اینکه بعد از همه این نابسامانی ها بخود آئیم و ببینم که نقص کار ما درکجاست؟

آقای حکمتیارمردم را تشویق میکند که مقتدی صدر را الگوومثال قرار دهید و بر علیه اشغال گران برخیزید! اما درجای دیگر درهمان کشور کور میشود که ببیند به عراقی هائی که برای آنها معاش میدهند تا بجنگند ، مردانه صدا میکنند ما بر علیه عراقی های هموطن خود نمیجنگیم. پس بر توست این ساده لوح افغان متدین بیخبر از دین و شهامت انسان با ایمان که بر همکیشانت نظر اندازی و شهامت آنها را ازین دریچه بنگری نه از دریچه سکرشش و ستنگر امریکائی که توسط آنها خون برادرانت را ریختی، ننگ بر سادگی تو باد که تورا تا سرحد وطنفروشی کشاند. طوریکه قبلا" کفتم تو نه وطن فروشی و نه بی ایمان بلکه ساده ئی و از ایمان تو در راه بی ایمانی استفاده میکنند و از وطندوستی تو برای فروش وطنت. با کاری که تو میکنی نسل هارا میبری بسوی برده ساختن برای همان انگلیس و انگلیس مشرب یا اژدها های انسان نه شناس. عینا" همان ظلمی که اسامه بن لادن بر علیه اسلام و اسلامیت خود میکند.

دیگری با تئوری چپ فارغ از حیطه امکان سر بلندی بی سر را زمزمه میکند . این راه ها طوریکه تا حال برای شما چیزی نداده است درآینده نیز چیزی نخواهد داد بلکه بوده حد اقل را نیز ازشما خواهد گرفت.

دوستان هموطن شما هیچ چیزی ندارید. باایمان و ایمان دار مذهبی ما بجز حروف و کلمات از قرآن دیگر متن ومحتوی ازان را با خود ندارند. متن و محتوی آنرا صاحبان غرض به اختیار خود دارند تا ذریعه آن دماراز روزگار من و توبا صد گونه حیله و نیرنگ بکشند و با صدای بلند و رسای شیطان مآبانه بگویند ما حامی حقوق بشریم!(.)

بنا بران ما یک راه داریم و آن اینکه مردم خود را خواندن و نوشتن بیاموزانیم تا بخوانند، بفهمند، بدانند، ببینند وتشخیض حق را بر باطل کنند. حالا مسلمان ما مسلمان است ازسببی که پدر و مادرش مسلمان است. اما اگر سواد آموخت وقدرت شناخت پیدا کرد وراه مسلمانی در پیش گرفت مسلمان مکمل و آگاهانه است. ممکن درین راه بسیاری از انسان های غیر ازان یافت شوند که مسلمانی را برگزیده باشند. اما باز هم برد بر تو است ای مسلمان زیرا سیاهی لشکر نیاید بکار.

همچنان بر تو ای سرمایه گذارکه روی کارانسانها سرمایه گذاری مینمائی . تو از انسان بی سواد در ساختن چیز هائیکه برای مردم جهان متمدن امروز بکار است چطور استفاده خواهی کرد که نفع بازار رقابتی را بسوی خود برگردانی؟

نیرویی کار ارزان وطنت اگر با سواد و فهمیدگی یکجا شود تو مانند سرمایه گزار جاپانی سرآمد جهان خواهی شد.خلص کلام که در آموختن سواد و روشن ساختن ذهن جامعه هر کسی آنچه دارد واقعی دارد اما اگردرفضای تاریک چیزی را صاحب شود نمیداند که مالک چه است و چه دارد و حتی ممکن است همان دست آورد مفید درتاریکی دستش را ببرد بدون آنکه حاصلی برایش بدهد. پس برماست تا %99بیسواد کشور خودرا با سواد بسازیم واین  فیصدی را که مانند ننک درین عصر قضا و کمپیوتر بر دوش عقل و انسانیت ما لکه انداخته است به دور سازیم. آنوقت است که ما قد راست خواهیم کرد

همانطوریکه پاکستان بحیث یک کشور مزاحم درمنطقه تشکیل گردید قوانین طالبی نیز منیحیث وسیله سیاسی درپلان کشورهای متعرض و سلطه طلب جا داده شده است. برای روشن شدن این مطلب گفتنی های خود را ازین جاآغازمیکنم: سفیر انگلیس درسال1800با سرو صدای مهیبی داخل افغانستان شد و به بالا حصار کابل جا گرفت. این سفیر باخود پیام جنگ و آتش را آورد وبا همان آتش مردم افغانستان اورا زنده زنده بسوختاندند. این سفیرهمان سرلوئی کیوک ناری (به اصطلاح مردم ما کمناری بود ) که نام مکمل این شخص سرلو ئی کیوکناری است. این شخص را بشما معرقی میدارم طوری  معر فی میدارم که تا حال راجع به آن بدین شرح در هیچ تاریخی نخوانده اید.                                                       

 

 سرلوئی کویکناری یا(شیخ عبد اله)

 

میرنجم الدین آخند زاده (مشهوربه آخند زاده صاحب هده)یکی ازغازیان شناخته شده که بر علیه انگلیسها یکدمی از آسایش را برخود حرام و تا آخرین رمق مانند پیر خود ملاعبدالغقور(مشهوربه آخوند صاحب صوات) برعلیه انگلیس مبارزه کرد  درحالیکه او  از طرف انگلیس ها دعوت کردیده بود، که اگرازقیام خود صرف نظرکند مالیات علاقه مهمند همه به اوداده میشود اما این مرد جوانمرد مذهبی وپیر راستین به آن وقعی نه گذاشته وبه مبارزات خود ادامه داد. این مبارزات اوسبب شد که امیر دست نشانده  امر داد تا ریش میرنجم الدین آخند زاده راچور کنند که کردند. روابط اوبا عبدالرحمن خان مدت زمانی بد نبوده است اماا وبعد از امضای خط دیورند سالهابرعلیه تصمیم او مبارزه کرد که در اثر این مبارزات بهانه گیری های عبداارحمن وطنفروش را بر انگیخت وامیربی دانش وغلام صفت مانند پدرش امرکرد ریش این مرد را باردیگربکنند اما توسط مریدان خود ازین خطر دومی نجات یافت و گفته میشود بنام ریشکند ن قصد قتل وی را داشته اند. این قصد را فیض محمد کاتب هزاره شخصیت محترم وشناخته شده  مورخ رسمی دولت درآنزمان که با قدرت خارق العاده خود وقایع را ترسیم نموده است ذریعه یاد داشتی به یکی از مخلصان آخند زاده میفرستد که این خط بنا به ارتباط همان مخلص با خاندان عبدالهادی داوی به اختیار مرحوم داوی قرار میگیرد اما متاسفانه ارسپردن این نامه برای مرحوم میر غلام محمد غبار ابا میورزد و تعجب درین جاست که میر علام محمد خان مرحوم نیز ازین سند درکتاب خود بسیارنیم بند و بدون ذکر ابای عبدالهادی خان داوی از تذکر این موضوع صرف نظر میکند. درحالیکه رو نوشت این سند توسط کاکا اسحق به اختیار محترم غبار قرارمیگیرد. کاکا اسحق پسر ملا محمد عظیم است که درنجات آخند زاده صاحب هده نیز نقش ضمنی دارد وجریان آن به تعقیب میآید.

آخندزاده صاحب هده پیر بود و مریدان زیادی داشت، اومریدان خود رابه گروپهای چهارنفری تنظیم میکرد که از جمله آن عبدالشکور نام بعدها بنام (حضرت بتخاک)که اوهم مریدان زیادی پیداکرد. و دیگری ملامحمد عظیم که درجنوب افغانستان چندان مشهورنبود اما بین اقوام پشتون شمال که دران زمانه اکثرا" جبارخیل ها بودند نفوذ واعتبار زیادی داشت. نفر سومی دربین این ها بنام آخند زاده صاحب مسئی لوگر بودکه بعدا" نز د پیر مانگی مرید شد وخود بحیث پیر عرض اندام کرد. همین سلسله پیرمانگی بنام آخند زاده صاحب مسئیی  درلوگر وگردیز بعد ها صاحب شهرت بس وافری شد. مخالفت هابین پیر مانکی و آخند زاده هده روی بالاکردن انگشت شهادت درقعده نماز سروصداهای زیادی را به راه انداخته بود.

نفرچهارمی همین شیخ عبداله یا(سرلوئی کویکناری انگلیس) بود. سرلوئی کوکناری زبان پشتو را فصیح صحبت میکرد و به زبان دری طوری صحبت میکرد که گوئی زبان اصلی او پشتو است درحالیکه او یک انگلیس و زبان مادری او انگریزی و خود یکی از افسران سیاسی انگلیس بود. د سیسه سازی و فتنه بافی انگلیس ها درکشور های تحت تسلط اووحتی درسیاست جهانی وکشورهای همطراز ش با هزاران حیل نرد باخته است. بنابران سرلوئی کوکناری ازطریق آخند زاده صاحب مسئی لوگر که دران وقت جوانی بیش نبود به حضورآخند زاده صاحب معرفی وطالب مریدی اوگردید. این شخص سه سال مرید آخند زاده صاحب هده بوده وتمام راز های مجاهدین را انتقال میداده است که بالاثر آن اطلاعات امیرافضل خان بعد ها حکم چورریش اورا صادرکرد.    درسال سوم کارمریدی خود این مرد انگلیس فتوائی را پیش کشید(که روی همین بالاکردن انگشت شهادت بود. و ازین جا معلوم میشود که سروصداهای مصروف کننده بیجا بین دومبارز ضد انگلیس نیز ازسیاست بهم اندازی انگلیسها بوده است.) که بر اساس ریشه اساسی اسلام به نظر آخند زاده صاحب هده در تضاد بود وآخند زاده صاحب هده بر او برآشفت واورا درصفوف مپتد یان مریدان خود سوق داد. بعد ها آخند زاده صاحب مسئی از ارتباط او با انگلیس ها اطلاع  حاصل نموده  اما بد ون آنکه این مطلب را به پیرسابق خود درمیان نهد امر تکفیر این شخص را صادر واورا محکوم به اعدام ساخت. شیخ عبد اله که همان سرلوئی کوکناری انگلیس است با ده ها نفر دیگرازمریدان بی تجربه آخندزاده همراه و هریکی را با سیاستی که داشت به خود جلب نموده بود یعنی وی درصف مریدا ن اپتدائی آخند زاده صاحب هده بخود جائی باز کرده بود.. وقتی این فتوای آخند زاده صاحب مسئی به پیرسابقش رسید دیگر بسیار دیر شده واو ازمیان گریخته بود.  

 این شخص در هندوستان مکتب بسیار کوچک دینی بنام دیو بند را تقویه وازان مدرسه بزرگ اسلامی ساخت که تا حال پلان همان شیطان دران  جا حاکم است. درمکتوب فیض محمد کاتب که در آرشیف عبدالهادی خان داوی وجود دارد تذکر هائی از مدرسه دیو بند ونقش سرلوئی کوکناری دیده شده است.

وقتی سرلوئی کویکناری بحیث سفیر دربار کابل فرستاده شد پسران کاکای ملا محمد عظیم که درکاردولتی مقرربودند و قلعه محسن درشمال فریه حسین خیل ولسوالی بگرامی مربوط به آنهابود هیآت اورا بدرقه و همراهی میکردند. درهمین اثنا کویکناری روی اسپ خود را دورداده  از هیا ت  همراه خود پرسید. شما که ازین منطقه هستید کسی را هم می  شناسید؟ وبه تعقیب افزوده بود. ملاعبدالشکور را میشناسید.؟ او که درین زمان بنام پیربتخاک معرفی شده بود تعجب بدرقه کنند گانش را بر انگیخت. بدرقه کنندگان خموش بماندند. اودوباره پرسید . ملامحمد عظیم را میشناسید؟ پسران کاکا که به پسر کاکایشان با دیده احترام و عزت مینگریستند درتعچب فرورفته و باز هم خموشی اختیار کردند. وقتی نزد پسرکاکای خود ملا محمد عظیم آمدند بدو سلام سرلوئی کوکناری(کمناری) را رساندند، پیر متعجب شد وگفت او مرا چه میشناسد؟

پسران کاکا توضیح کردند که کسی بنام شیخ عبداله دربین دوستان شما است؟ پیر گفت بلی بود اما حالا نیست. اوباانگریز بسته شد و از بین ما رفت. پیر ما اوراعاق کرده است. پسران کاکا به ریش این پیر خندیدند وبرایش گفتند که اوبه انگریز نه پیوسته بلکه او خود انگریز است و حالا بنام سفیر انگریز در کابل آمده و در بالا حصارکابل انتظار ترا میکشد. پیر ساده لوح سیلاوه خود را گرفته وبا پسران کاکا خدا حافظی نموده ودرصف معترضین حقوق طلبان که این خود یک بهانه ئی جهت قیام بود پیوست .  ا و درمجموع مردم منحیث ملا و مبلغ خود را به دروازه کویکناری میرساند وقتی کویکناری از رسیدن ملامحمد عظیم آگاهی پیدا میکند میداند که دیگر امکان زنده ماندنش نیست . خود همه چیز را آتش میزند وبه این صورت او خود را اززندگی ننکبار خلاص میکند.  سرلوئی کوکناری در24جولای 1879 ازراه کرم داخل افغانستان شد وبه تاریخ سوم سپتمبر1879 یعنی 41 روز بعد قیام مردم آغاز وبه اساس تاریخ محترم غبارکوکناری را کشته و بسترش را به آتش کشیدند. درحالیکه اولاده محمد عظیم به این نظر اند که وقتی قیام کنندگان به اطراف مقر سفیر انگلیس رسیدند وشعارشان گرفتن حقوق عقب مانده شان بود از داخل  مقر-   سفارت فیر صورت گرفته و دونفر از حقوق طلبان کشته وبقیه درسنگر ها موضع گرفته وبر علیه انگلیس و سفیرش عملا فتوای جهاد دادند. مفتی این جهاد ملا محمد عظیم بود و این فتوای پر سر وصدا کیوکناری راکه درامورفقه اسلامی وارد بود هراسان و او خود به آتش زدن اسناد و مقر خود پرداخت که خود هم دران آتش بسوخت.     

  مدرسه دیوبند:- همانطوریکه نوشته ام یاد آورمیشوم که مدرسه دیو بند از طرف انگلیس ها وتوسط سرلوئی کویکناری انکشاف و بشکل امروزی آن تاسیس شده است. این مدرسه در داخل خود شیاطین زیادی را پرورش داده و بین کشورها بخصوص کشور های مجاور اسلامی و هندوستان صادر نموده است.  تاوقتیکه انگلیس ها صلاحیت رهبری جهانی را یا رهبری استعماری منطقه دردست داشتند، این مدرسه دراختیار او بوده و قسمت اعظم ملا ها و مو لوی هاوپیر های افغانستان از زمان عبدالرحمن خان به بعد فارغ این مدرسه شیطانی اند که ازمشاهیرآن نمونتا" چند نامی را ذکر مینمایم: درسالهای قبل، ملای لنگ، ملای جنگ حبیب اله (مشهوربه بچه سقا) و در زمان پنجا سال اخیرملا های در بارنادرشاه و هاشم برادرش و همجنان محمد علی جناح،  ملابسم اله،  واخیرا" ملا محمد عمر را میتوان نام برد.  بعد ازانکه هژمونی سیادت اقتصادی جهانی به امریکا تکیه کرد این مدرسه تحت اداره دولت امریکا وخاندان های ثروت مند وآزمند امریکاقرار گرفت که با تسلط یهودان صهیونیست وبنیادگرادرسیاست منطقوی  امریکا بشکل  زخم ناسوری مانند سرزمین های فلسطینی درآمد.

با اشتباه بزرگ وخودخواهانه لئونید برژنف درافغانستان امریکا و انگلیس با یک تیر،  شکاردومقصود را پیشه کردند. یکی انتقام از روس که چند چندان بدست آوردند. دوم اینکه دوکشور افغانستان با تاریخ قدیمی را همرای طفل نوزاد در تاریخ کشور های جهان یعنی پاکستان  عملی سازند. و منطقه را تحت نظارت دائمی خود قراردهند.

بنا بران از همان آغاز کارگروپهای مجاهدین افغانی پاکستان دست بکار گردیده و با مشوره های امریکائی و بخصوص انگلیسی اطفال زیادی را جمع و درمدرسه دیوبند بعوض درس مذهبی درس شیطانی دادند. تقویه امریکا وانگلیس برای گروپهای مجاهدین برای خود آنها نه بلکه برای آن بود تا ازیکطرف مقابل قوای روسی بجنگند ودوم اینکه ماشین جنگی آنها را تمویل انسانی کنند که آگاهانه و نا آگاهانه کردند و گور خود را نیز کندند. یعنی ازهمان دزدی اطفال افغان وغیر آن نیروی طالب ها ترتیب و به صحنه جنگ پیش کشیده شد.  طفل ربائی های موجود در افغانستان نیزبه سلسله همان سیاست شیطانی است.  بنا بران طالبان برحکم بادار این وظیفه را باید پیش میبرد که منطقه را برای سیادت و دیده بانی امریکا و انگلیس آماده میکرد.  اما این کار طوریکه امریکا و انگلیس میخواست پیش نرفت. بنا بران آنها سرسپرده و نماینده دائمی خود اسامه بن لادن را مانند آخرین چال قطه به میدان کشیده و با زور خود وارد صحنه بازی شدند. با درهم کوبیدن قوه ئی که خود سازنده  آن بودند اسامه بن لادن را برای عملیات و بهانه های بعدی تا حال حفظ میدارند.                                        

 اینجاست که ما از قانون طالبی حرف میزنیم. قانون طالبی قانون یکجا کردن دوکشور است زیر یک نام، مهم نیست این نام چه باشد. میتواند آریانای بزرگ باشد که همین حالا پاکستان بنام غزنه و سلطان محمود غزنوی افتتخارو هرآنچه می یابند وبرایشان داده میشود بنام ساخته خود شان  آنرا بنام غزنوی نامگذاری میکنند. بنام خراسان، افغانستان و یاپاکستان نیز برایشان مهم نیست.

 

بنا بر همین اساس است که امریکائیان تغیری را در شرایط طالبانی افغانستان نمیخواهند. اگربرای جهانیان محسوس نمی بود ودر عراق چلوصاف امریکا از آب در نمی آمد حالا بنام طالبان میانه رو دوباره طالبان تحت اداره کرزی تشکیل حکومت میداد. حالا هم همان پلان روان است با مساعد ساختن و یا مساعد شدن زمینه . برای مساعد شدن زمینه تاکتیک های زیگزاگ مانند روان است. حقوق زن و حقوق بشر با شعار دیموکراسی تو خالی چنان به پیش برده میشود که گوئی کاسه آبی بدست آقای کرزی باشد. باید خود را هزاران پیچ و تاب دهد بشرط آنکه کاسه آب یکقطره هم ضایع نشود. ملا شینواری را با تمام لاطالیاتش حفظ کند بدون اینکه زن از تلویزیون منع شود. اما زن نباید ازان حقوق بالا تری کسب کند زیرا قانون طالبی اگر خراب شود یک کشور ساختن افغانستان و پاکستان از کار رائی خود می برآید. باید با هر دل آسائی ئی که باشد طالبان دوباره بیایند و مردم افغانستان را زیر بار حکم های شرعی وادارند تا با انحلال خط دیورند  هم زمان اتحاد دوکشور را بنام آغاز اتحاد کشور های اسلامی عملی سازند و به اینصورت تضاد ها و کشمکش هائی را که درکشور های اسلامی بوجود آورده اند فرو نشانده و خود منحیث خیر خواه و دوست مردم مسلمان سینه خود را بلند کشیده و قضل دیگری را برای فروش در کشور های اسلامی عرضه نمایند.

هموطنان عزیز !

فریب این شیطانی ها را نخورید . امریکا و انگلستان هیچ گاهی جلو د سیسه کاریهای پاکستان را نمیگیرند زیراهمه این دسیسه کاری ها برای پاکستان وظیفه داده شده است

       eepola@hotmail.com

eepolad@yahoo.com


بالا
 
بازگشت