حقمل

ما را به کجا می برید ؟

 

از هم پاشی اتحادشوروی و تغییراتی که در کشور های ساحه نفوذ این ابر قدرت دیروز و مات وزیر وزبر شدۀ امروز بوجود آمدند شیرازۀ زندگی عادی این کشورها را از هم پاشید و امریکا یکه تاز میدان شد. این جنگسالار دنیا به عناوین مختلف به هست وبود این کشورها چنگ انداخت و تمام هستی انان را به غارت برد. این جهان خوار سرمایه در هر جایکه نفت است در هر جایکه مارکیت و بازار است صرف نظر ازاینکه این بازار به عفت انسانها به زندگی انسانها معامله کند و یا به اشاعت فحاشی و مواد مخدره ویا به کشتار دسته جمعی بپردازد و یا به قدرت رساندن مزدوران و اجنت های وحشی بپردازد  این برایش اهمیت ندارد مهم اینست که این یکه تاز میدان به هر عنوانی که باشد و به هرقیمت و هر تعداد قربانیان که شود باید سم بپاشند وسود کمایی کند و شر اندازد و نفع ببرد.

در گیر ودار این بازی خطرناک، یکه تاز میدان امروز جامعه جهانی را بطور کل بحیث طعمه و بشکل گروگان در دست چند صد سرمادار حیوان صفت در آورده و تمام انسانهای کرۀ زمین را در حیطۀ تسلط خود درآورده و ساکنین آنرا  بنام سیاه وسفید ،بنام مسلمان و عیسوی ، بنام سیکهه و هند، بنام یهود ونصارا  وبنام این ویا  آن بهم انداخته و خود از این بهم انداختن ها سود میبرند.

با تغیر شرایط و با انکشاف تکنالوژی نرم افزار این شیوه بهم انداختن انسانها هم نرم افزاری شده! شیوه های ظریف با کارآیی مؤثرتر را به میدان آوردند تا انسانها همدیگر را با چنگ و دندان بدرند و هر که پیروز بدر آمد گردن خودرا شخ ساخته و شانه خودرا بحیث فاتح میدان بالا اندازد. دموکراسی، د فاع از حقوق بشر، آزادی، وغیره مقولات زیبا رایج شد تا انسانهای طماع و کم ظرف بیشتر به آن چنگ انداخته و گوشت همنوع خودرا تکه تکه کند. و خود بر غندی خیر نشسته تماشاگر خصلت حیوانی انسانانی نظیر خود شوند و به گروه آن یکه تازان میدان بپیوندد.

باگذشت سالها و با کسب نتایج بسیار با ارزش از این فرمول این غول میدان شیوه بهم انداختن را بازهم ظریفتر و کار آزموده تر ساخت. بازی بهم انداختن که ازسیاه وسفید و جنس بهتر و جنس کهتر شروع نموده بود چنگ به دامن زدن و تعمیق اختلافات مذهبی انداخت و انسانهارا به جان هم کلاویز ساخت.  ثروت های انانرا غارت کردند و اینک بنام ملت، قوم و زبان و سمت و اقلیت و اکثریت ساکنین همه جهان را بعوض آنکه انها رها کرده تا بر اصول همزیستی و اخوت و برادری و انسانیت زندگی کنند و همدیگر و سایرین را یاری رسانند تا از این همه دستاورد های علم و تکنالوژی برای خیر و فلاح و اسایش خود استفاده برند، انانر بهم انداخته و بمثابه کارد وگوشت از نزد شان استفاده میکنند، خود یا کشور شان را اشغال میکند، ثروت شانرا غارت میکند و یا اینکه کشور شان را سه چار توته ساخته اجنت های خودرا در آن نصب نموده و یک چند ده سال دیگر را نیز به این قسم سپری میکند تا نرم افزار هایش شیوه حیوانی تری را برای قاپیدن این کشور ها کشف کنند.

حرف اصلی و جان مطلب در این است که ما به راستی و قتیکه این همه دامها را شناسایی کرده ایم و به اصطلاح پشت ورق را هم میدانیم  ولی با وجود آن نمیدانیم ما باز هم به کجا روان هستیم و چه میکنیم؟

احزاب فعال کشور ما افغانستان با برنامه های رنگارنگ خود و باا هداف  انسانی و با این شعار های زیبای وحدت ملی و این فریاد های عدالت خواهی اجتماعی و رفاه همگانی براستی  این ها این کشور را به کجا بردند و از این پس هم  آنرا به کجا سوق میدهند؟ در حالیکه  همۀ انها خود به مجریان نقشه های دشمنان کشور خود و انسانیت مبدل شده اند و اهداف آنها را پیاده کرده اند  پس چرا ما این همه داد و فریاد را به راه انداختیم و یا به راه میاندازیم که چنین شد و یا چنان ویا چنین میخواهیم و یا چنان.

هم اکنون از برکت! این آزادی و دموکراسی که درنتیجه دلسوزی و مهربانی های بمب افکن های بی 52 نصیب کشور ما شده و اینک کشور ما کم و بیش هفتاد حزب در داخل افغانستان راجستر شده داریم و یا در خواست فعالیت داده اند.  و به همین تعداد هم شاید در دیگر کشورها در فکر هسته گزاری به چنین احزابی باشند.

 مردم عذاب دیده و زخمی  کشور ویران وبرباد شده ما این سوال را پیش میکشند و میپرسند که ما به دنبال کدام جناب و آقا بدویم تا حقوق خودرا نی بلکه آرامش خودرا باز یابیم؟

آنان میپرسند که رهبران این احزاب که ما را به چنین یک مرحله ای از پختگی رساندند! که اینک ما را به نام پشتون و تاجک، هزاره وازبک، ملحد و مسلمان  شیعه و سنی بنام  طرفدار این و یا آن با هم انداختند و یا می اندازند و راه تمام ارزش های انسانی اسلامی و افغانی را در بین  ما افغانها مسدود و یا آنرا نقب گزاری کرده اند و اینک ثمره آنرا خود میبرند مگر دیگر از جان این ملت چه میخواهند؟  این احزاب میخواهد این جامعه را باز هم به کجا رهبری کنند؟!

این سایت های زیبا ،این اخبار های رنگارنگ ، این احزاب مترقی با بر نامه های انسانی ، این همه مقالات فراوان و تحلیل های علمی، این همه فراخوان کاذب برای وحدت و همبستگی ملی! دیگر از این کشور جنگ زده وزخمی چی میخواهند؟اینها از تنوع این همه فعالیت خصمانه که عمدتاً  در چارچوب اختلافاتی که بر شمرده شد برای آیندۀ  این کشور و ایندۀ خود چی خوابهای را دیده اند؟

مردم ما حق دارند اکنون به این باور برسند که  این رهبران به اصطلاح دلسوز این آقایون نابغه این جامعه شناسان خبیر این ستراژیست های زمان این همه و همه کاره ها  بیشتر در تأمین منافع دیگران بودند تا منافع ملی خود. این ها همه بنام مردم ثروت اندوزی کردند و یکی هم نه در فکر وطن شدند و نه در فکر مردم.

آنها بخوبی در یافتند که آنانی که بنام ایشان پرچم مبارزه حق و عدالت را بر افراشتند به راستی اینها چی گلهای را به آب دادند و اکنون در کدام کشورها نظاره گر کدام بد بختی مردم ما اند و  خود به کجا روان هستند؟

امروز مردم ما ازاین همه مقاله نویسان، از این همه شر اندازان، از این همه مصلحین، از این همه سیاستمداران و از این همه سیاست بازان چپ و راست، از این همه مقاله نویسان و اخبار کشان، ازاین همه مجاهد و از این همه طالب،  از این همه ملحدان و این همه مسلمانان از نمایندگان پشتونها و تاجکها از هزاره ها و ازبکها  و از یهود ونصارای کشور خود  میپرسندکه:

هان ای آقایون و خانمها!

مارا به کجا میبرید و دیگر ازما جان به لب رسیده ها چی میخواهید؟

 


بالا
 
بازگشت