این نوشته ترجمهء مقاله ایست از دو ژورنالیست، شرق شناس و پژوهشگر که ماه ها بالای آن تحقیق و مطالعه نموده اند. بیل پاول و مک گریک که برای مجله تایمزکارمیکنند از جمع شاخص ترین روزنامه نگاران جهان به شمار میروند. مضمون اصلی  این مقاله چهره بحث برانگیز دنیا عبدالقدیرخان  است که لقب" پدر بم اتوم پاکستان" را به خود کسب نمود و بعدا ً به سرنوشت مرموزی مواجه گشت. با مرور این مقالهء تحقیقی تصمیم به برگردانی آن از زبان انگلیسی به زبان دری گرفتم تا هموطنانم نیز از زندگی عجیب این شخصیت جنجالی دنیا آشنایی حاصل نمایند.

 

ملک ستیز 

 

مردی که بم و آتش.... فروخت

 

چگونه عبدالقدریر خانء پاکستانی توانست دستگاه اطلاع رسانی و استخبارات غرب را فریب دهد و شبکه جهانی قاچاق اتومی اش را به دور جهان بچرخاند و دنیای امروز را به محل خطرناک تری مبدل سازد.

 

فقط چند سال پیش عبدالقدیرخان در هوای تمیز وآزاد جنگل شخصی اش که خانه مجلل وی را احاطه کرده بود و در حومهء شهر اسلام آباد پایتخت پاکستان قرار داشت، به گردش می پرداخت و میمون های جنگلش را غذا میداد. این زمانی بود که عبدالقدیرخان سمتء قهرمان ملی کشورش را داشت و یکی از غنی ترین افراد سرزمینش با عالمی از سرمایه و دارایی که از دوبی تا تیمبوکتو را در بر می گرفت، به شمار میرفت. ولی از دیریست که خان 68 ساله دیگر به گردش جنگلش نمیرود و میمون ها نیز ماه هاست که صاحب دلسوزشانرا نمی بینند. مثل اینکه درین اواخر وی اصلا ً ناپدید باشد. خانه مجلل آقای عبدالقدیر در عقب مسجد فیصل در شهر اسلام آباد قرار دارد و در سکوت مرموزی به سر می برد. پرده های تاریک و شرابی رنگ، شیشه ها و پنجره های مفشن خانهء قصرنمایش را بسته اند وبوتهء از گلهای یاسمین دیوارو دروازه ء ورودی حویلی اشرا را پوشانیده است.

چندی پیش زمانیکه رئیس جمهور بوش از تهدیدهای کشورهای دارنده سلاح هستوی صبحت میکرد، نامی از پاکستان و پدراتومی اش عبدالقدیرخان نبرد. تا حدودی این مسأله تعجب کسی را بر نه انگیخت زیرا آقای عبدالقدیر در منزلش تحت نظارت قرار داشت و از کوچکترین حرکتش وارسی صورت میگرفت. گفته میشود وی از مشکل صحی رنج میبرد و روز های زندگی اش چندان فراوان نیستند. یکسال پیش از امروز عبدالقدیرخان در پردهً تلوزیون ملی پاکستان ظاهر شد و تصدیق نمود که مهمترین اسرار کشورش را به فروش رسانیده است، از آن روز به بعد جهان به این فکر شد که چگونه یک فرد میتواند امنیت تمام جهان را به مخاطره اندازد.

اندکی بیشتر از یک دهه قبل از امروز آقای عبدالقدیر( پدر سلاح اتومی پاکستان) دست به افتتاح مؤسسهء عظیمی زد که میتوانست وسایل تولید کننده و استخراج مواد اتومی را فراهم سازد. در جمع مشتریان مهم آقای عبدالقدیر کشور های چون ایران و کوریای شمالی قرارداشتند که از جانب ایالات متحده امریکا به نام " محورهای شریر"[1] شناخته میشدند. در نتیجهء مطالعاتی که توسط سازمان استخبارات امریکا[2] درین زمینه صورت گرفت، اسلام آباد، پیونگ یانگ را از بابت تولید سلاح اتومی مجهز نموده بود. مقامات سیاسی واشنگتن در اوایل، سکوت تشویش آمیزی اختیار نمودند و علت سکوت خویش را نبود اسناد معتبر میدانستند تا اینکه مؤسسه جهانی ا نرژی اتومی[3] واقع در شهر ویانا افشا نمود که تهران نیز در اوایل دهه نود امکانات دسترسی به آقای عبدالقدیر را پیدا کرده و وسایل لازم تولید انرژی اتومی را از شخص مذکور خریداری نموده است. هرچند تهران به کرات اعلام داشته است که برنامه تولید سلاح اتومی ندارد ولی تحقیقات نشان میدهند که نمایند گان تهران از سال 1994 تا 1999 سیزده بار باشبکهء آقای عبدالقدیر دید و وادید داشته اند.

سوال دیگر اینجاست که کدام کشور های دیگر با این هیولای خطرناک تماس داشته اند؟ شمار این کشور ها کم نیستند. آقای خان برای ایجاد شبکه خویش ده سال تمام را به دور جهان مسافرت نمود وی از کشور های افریقایی، آسیای میانه و شرق میانه بازدید های مکررمی نمود. محققین امریکا یی تشویش فراوان دارند که آقای عبدالقدیر وسایل تولید سلاح اتومی را به عربستان سعودی فروخته باشد، مسأله دیگری که امریکایی ها به فکر میدارد در آن است که ایران و کوریای شمالی این وسایل را به کشور های سومی نفروخته باشند و مهمترین تشویش امریکایی ها درین است که آقای عبدالقدیر وسایل تولید سلاح اتومی را به گروه های دهشت افگن و تروریست نفروخته باشد. ازقرارمعلوم، واشنگتن شواهد لازم دردست ندارد تا نشان دهد که آقای عبدالقدیر با شبکه ء القاعده و سازمان های نظیر آن در تماس بوده است ولی یک تحقیق وزارت دفاع پاکستان نشان میدهد که عبدالقدیرخان نسبت به اوسامه بن لادن خوشبینی هایی داشته است. از سوی دیگر جدایی طلبان کشمیری نیز از هواخواهان سر سخت آقای عبدالقدیر هستند که روابطی خوبی با اوسامه بن لادن دارند.

هرچند واشنگتن و مؤسسه جهانی ا نرژی اتومی شدیدأ علاقمند اند تا کنترول  بر برنامه های اتومی را در دست خویش داشته باشند ولی تا هنوز دستررسی مستقیم بر تحقیقات ازشخص عبدالقدیرخان نداشته اند. در ملاقات های رهبران امریکا و پاکستان، رئیس جمهورپرویزمشرف بر خواست رئیس جمهور بوش مبنی تحقیقات مستقیم امریکایی ها از عبدالقدیرخان جواب مثبت نداده است.

 

عبدالقدیرخان کیست و چطور توانست چنین برنامهء خطرناک را طرح ریزی کند و پاکستان را به ابر قدرت اتومی مبدل سازد؟

 

عبدالقدیرخان در سال 1936 در بوپل هندوستان، یازده سال قبل از ظهور پاکستان چشم به جهان گشود. آوان نوباوه گی آقای خان با نبرد ها و منازعات میان هندو ها و مسلمان ها سپری گشت. وی شاهد قتل عام ها ازهردوجانب بود و از کشتارمسلمانها بدست هندوها در سال های 1947 چندین بار در مصاحبه هایش  یاد میکرد. در سال 1952 عبدالقدیرخان به پاکستان مهاجرت نمود و استعداد و علاقمندی فراوانش را به آموزش علوم ساینس نشان داد. در سال 1953 در دانشکده ساینس کراچی شامل گردید، دیری نگذشت که به اروپا جهت فراگیری آموزش در رشتهء برق میکانیکی عزم سفرنمود. پس از ختم موفقانه ء تحصیلات، مرکز آموزش انرژی اتومی کشور هالند وی رابه عنوان کارمند استخدام به کار نمود. درین جا زمینه های بیشتر انکشاف ذهنی  اش مساعد گردید. در سال 1975 آقای عبدالقدیر مسؤولیت بخش مهمی ازین مرکز تحقیقاتی را بنام "یورنکو"[4] که تولید کنندهء مواد مخصوص غنی سازی یورانیوم برای استفاده از مقاصد انرژیتیک بود، بدست آورد. در حقیقت شخصیت علمی آقای عبدالقدیر درینجا نضج گرفت، آقای خان دریافت که عنصر یورانیوم به حدی قویست که میتوان آنرا برای تولید سلاح اتومی نیز بکار برد. در سال 1976 آقای عبدالقدیر به کشورش برگشت. وی خانم هالندی راکه کارمند مرکز اتمی هالند بود با خودش به پاکستان آورد که بعد ها با همین خانم ازدواج نمود. این خانم نقشهء دستگاه تولید کننده یورانیم را سرقت نموده باخودش به پاکستان آورد. درآن سالها هندوستان برنامه تولید اتوم را روی کارداشت. ذلفقارعلی بوتو نخست وزیر آن وقت از برگشت آقای عبدالقاد خان به کشورش استقبال بی نظیری نمود ووی را به سمت رئیس برنامه های اتومی پاکستان به کار گماشت و بسیار تشویق نمود. گفته میشود که بوتو آقای خان را در برگشت به پاکستان تر غیب می نمود.

برنامه تولید بم اتومی پاکستان سالها طول کشید تا اینکه درسال 1998 پاکستان توانست پنج بم زیرزمینی اتومی تولید نماید. این مصادف بود به دوران مناقشات شدید میان پاکستان و هندوستان در مورد کشمیرکه طبیعتاً قدير خان رابه مثابه طراح بم اتومی پاکستان به قهرمان ملی و مرد میدان مبدل نمود. تصاویر خان بر دیوار ها و دروازه ها و حتی منازل مردم آویزان گشتند و عبدالقدیرخان به حامی اسطوره یی پاکستان مبدل گردید. وی دوبار به عالیترین مقام افتخاری پاکستان بنام "حلال امتیاز"[5] دست یازید. در ادبیات و تاریخ معاصر پاکستان وی را مشهورترین پاکستانی در جهان شناختند، برایش شعر سرودند، آهنگ خواندند و نامش زبانزد خاص وعام گشت. ولی خان دو چهره داشت یکی قهرمان و دیگری همان مرد اسرار.  عبدالقدیرخان به یکی از بزرگترین سرمایداران مبدل گردیده بود. سرمایه وی از مرز های پاکستان به کشور های غنی و فقیر دنیا راه یافته بود. آقای خان هوتل مجهزی را در دوبی بنام "تیمبوکتو" که اسم همان خانم هالندیست و در عقد نکاحش در آمده بود، خریداری نمود که از مدرن ترین هوتل های خلیج به شمار میرود. آقای عبدالقدیر سی ملیون دالر را به عنوان خیرات به غربا مصرف نمود. وی ملیون ها دالر را برای کارمندان مؤسسه اش در کشور های مختلف جهان می فرستاد تا برای رهایش و زندگی تجللی استفاده برند. موتر های مدرن و منازل مجلل کارمندان مؤسسات قديرخان خیلی مشهور گردیدند و وی به همین بهانه فعالترین مغز ها را برای انکشاف برنامه هایش خریداری می نمود.

پژوهشگرانیکه در مورد زندگی معجزه آمیز قدير خان مطالعه نموده اند، میگویند: عبدالقدیرخان پس از اجرای موفقانهء برنامه اتومی اش بیشتر از همیش مسلمان شده بود و همیشه میگفت: " ما مسلمانها باید بسیار قوی باشیم مانند سایر کشور ها، ازهمین جاست که من دیگران را کمک می نمایم" . پس از حملات امریکا بر عراق و افغانستان این روحیهء آقای عبدالقدیر حساسیت بیشتر پیدا کرد و دربرخی حالات از آن به صراحت یاد می نمود.

در اوایل سالهای 90 آقای عبدالقدیر تصمیم گرفت تا برای شخص خودش کار های بیشتر انجام دهد. وی برای نخستین بار برنامه هایش را در معرض فروش قرار داد. مرحله اول را" پی ون"[6] نامید که در واقع قسمتی ازمواد خام وقسمتی از مواد آماده شده برای برنامه اتومی بود. مرحله دومی را " پی تو"[7] نامید که تجهیزات تکمیلء برنامه های اتومی را در کمال داشت. بدین ترتیب خان شبکه جهانی برای تکمیل برنامه اش را روی دست گرفت. وی مؤوسسات تولیدی و صنعتی در کشور های مختلف جهان بنأ نمود و کارمندانش را به آنجا گماشت. آقای عبدالقدیر مقر فعالیت های خویش را شهر دوبی واقع در امارات متحده عربی انتخاب نمود.

عبدلقادر خان مراحل تکمیل بم اتومی رااز یورانیوم چنین تقسیم بندی نمود:

مرحله اول : استخراج یورانیوم که از معادن به شکل خام بدست می آمد.

مرحله دوم : یورانیمء خشک شده فلتر میگردید وبه پودر خشک شده ء زردرنگ مبدل می شد که آنرا "کیک زرد"[8] می نامند.

مرحله سوم : مواد بدست آمده (کیک زرد) تحت 56 درجه زیر صفر مبدل به گاز گردیده ودر بالون ها جابجا میگردیدند.

مرحله چهارم : گاز بدست آمده در لابراتوار های مخصوص بار دیگر توسط لوله های مخصوصی فلتر میشدند.

مرحله پنجم : مواد فلتر شده هم به گونه انجماد، هم به گونه گاز و هم به شکل پودر های فلزی در سر گلوله های مخصوص مسیل ها جابجا میگردیدند که در واقع آماده استفاده می بودند.

وزیر انرژی پاکستان در یکی از مصاحبه هایش افشأ نمود که نمایند گان دولت ایران در ملاقاتیکه در اسلام آباد با فرمانده عمومی ارتش پاکستان داشتند حاضر به پرداخت 8 ملیارد دالر بخاطر دسترسی به تکنالوژی و حصول برنامه های آقای عبدالقدیر پیشنهاد نمودند. هرچند این معامله در همان مقطع زمانی صورت نپذیرفت ولی محققین سازمان جهانی انرژی ادعا مینمایند که یکسال بعد آقای عبدالقدیر برای ایران برنامه " پی ون" و " پی تو" را به فروش رسانیده بود.  تهران ادعا نمود که برنامه های اتومی اش مقاصد انرژیتیک داشته و نقش آقای عبدالقدیر در زمینه " حیاتی" می باشد. از سوی دیگر کشور لیبیا از سال 1980 در فکر تولید سلاح اتومی بود. آقای معمرالقضافی رئیس جمهور لیبیا درتماس با تکنالوژی ومحققین آلمان به فکر تکمیل برنامه اش بود که به پایه اکمال نرسید. عبدالقدیرخان بهتربن زمینهء برای ادامه و بعدا ً تکمیل برنامه های اتومی لیبا میتوانست باشد. بنا ً آقای قضافی با خرید "پی ون" و " پی تو" در سال 1997 قرارداد 100 میلیون دالری را با آقای عبدالقدیر عقد نمود. بدین ترتیب آقای عبدالقدیر برای اجرای برنامه اش در لیبیا با دوستان سابق خویش در اروپا وافریقا در تماس گردید تا اموراتش را جنبه رسمی و قانونی دهند.  وی قبلا ً سایه های خودش را در برخی از نقاط بااهمیت جابجاکرده بود که میتوان از آقای جان مایر[9] شهروند افریقای جنوبی و آقای گرهارد ویسر[10] شهر وند جمهوری فدرالی آلمان نام برد. آقای عبدالقدیر با استفادهء هوشیارنه از این دو شخص توانست شبکه اش را به ایتالیا وهسپانیا توسعه بخشد واز آن طریق برنامه هایش را در لیبیا به اکمال رساند.

اینکه چرا عبدالقدیرخان شهر دوبی را به عنوان مرکز عملیات وبرنامه ریزی های شبکهء خویش برگزیده بود دلایلی مختلفی وجود دارد؛ دوبی شهری بود مجهز دارای تسهیلات فراوان ترانسپورتی و ترانزیتی، آقای عبدالقدیر روابطش را با سرمایداران بزرگ از طریق بانک های دوبی برقرار میساخت و همچنان دوبی از نگاه سوق الجیشی موقعیت مناسبی برای اجرای برنامه هایش به شمار میرفت.  یکی از همکاران نزدیک آقای عبدالقدیر افشا نمود که دریکی از ملاقاتها با هیئت ایرانی، آنها شش ملیون دالر به شکل نقدی به آقای عبدالقدیر سپردند که ازین نوع معاملات در شهر دوبی به آسانی میتوانست انجام گیرد. آقای عبدالقدیر  از  سال 1999 تا سال 2002،  چهل ویک مرتبه از شهر دوبی بازدید به عمل آورد. وی در محلهء بنام المختوم دوبی که از گران ترین مناطق این شهر است، پایگاه مجهزی خریداری نمود و کارمندان مهمش را در آنجا گماشت.

عبدالقدیرخان به منظور تنظیم بهتر برنامه هایش در نقاط  جالب دیگر جهان از جمله شهر استانبول درترکیه و کسه بلنکه درمراکش نیزدفاتر ساحوی خود را  تأسیس نمود. این در حالی بود که  سرمایهء آقای عبدالقدیر ازچهار صد ملیون دالر امریکایی تجاوز مینمود.

دست راست و نزدیک ترین همکارعبدالقدیرخان جوانی بود به نام سید ابو طاهر[11] شهر وند سریلانکا، عبدالقدیرخان برای نزدیکترین دستیارش زندگی مجللی در شهر دوبی فراهم کرده بود. ابوطاهرچهل ساله از اعتماد خاصء آقای عبدالقدیر بهره مند بود. ابو طاهرسمتء هماهنگ کننده شبکهء عبدالقدر  خان را در دوبی و مالیزیا عهده مند بود. ابو طاهر خانمی داشت از شهرکولا لبپور پایتخت مالیزیا که به همین بهانه اقامت دایمی مالیزیا را حاصل کرده بود ودست بازی بر اجرای اموراتش داشت. ابو طاهر شبکه رئیسش را در مالیزیا توسعه بخشید و آنرا زیر نام مرکز تولید انرژی فعال ساخت. ابو طاهر در پهلوی آقای عبدالقدیر از سرمایه 100 ملیون دالر برخوردار گردید.

در اوایل سالهای 1990 آقای عبدالقدیر مذاکراتش را با کوریای شمالی آغازنمود که به امضای قراردادی میان محققین کوریایی و آقای عبدالقدیر انجامید. یکی از محققین و گزارشگران اتومی ایالات متحده امریکا که در حین حال کارمند دستگاه استخبارات امریکا "سیا" نیز است درین باره مینویسد: " در اواخر دهه نود برنامه مکمل تهیه شده د راسلام آباد توسط هوا پیمای مخصوصی از خطوط نظامی پاکستان به پیونگ یانگ پایتخت کوریای شمالی فرود آمد. مقامات دولت کوریای شمالی از آقای عبدالقدیر طی دعوت رسمی سپاسگذاری نمودند". اداره واشنگتن و مؤسسه جهانی انرژی اتومی به این باوربودند که عبدالقدیرخان پس از سفرش به پیونگ یانگ از عربستان سعودی، مصر، سودان و نایجریا بازدید نموده است.  آنها مقصد این سفر را بازار یابی واجرای معاملات جدید عنوان کرده  بودند. کشور های عربستان سعودی و مصر علاقمندی زیادی در دستیابی به سلاح اتومی داشتند. ازسوی دیگر این دوکشوراز توانمندی اقتصادی بر اجرای برنامه های اتومی  نیزبرخوردار بودند.  ولی سودان و نایجریا  ذخایرمعتبر یورانیم را در خود داشتند که برای آقای عبدالقدیر از اهمیت خاصی برخوردار بود. زمانیکه عبدالقدیرخان سرگرم مسافرت و مذاکراتش در دور جهان بود "خلا" ی را در عملیاتش احساس نمود و بطور نا گهانی برنامه های کاری اش را موقتا ً معطل ساخت.

در چهارم اکتوبر سال 2003 محافظین دریایی ایتالوی در ساحل صنعتی شهر تارنتو[12]،  کشتی باربری بزرگی را که زیر پرچم آلمان  در حال سیاحت بود، توقیف نمودند. این کشتی که بنام "بی بی سی – چین"[13] فعالیت داشت به استقامت لیبیا در حرکت بود. عملیات دستگیری کشتی توسط سازمان های استخبارات ایالات متحده و بریتانیا مشترکا ًصورت گرفت. پنج کانتینر بزرگ که با احتیاط تمام در کشتی جابجا گردیده بودند به دست امریکایی ها و انگلیس ها قرار گرفت که  حاوی وسایل و ماشین آلات، خریطه های تجهیزاتی و وسایل غنی سازی یورانیم بودند. عملیات انتقال وسایل برای تولید یورانیم  در کشتی مذکور توسط  ابو طاهر از دوبی به لیبیا سازمان یافته بود.

سازمان استخباراتی امریکا سی آی ای از اواخر دهه 90 به تعقیب و ردیابی برنامه های آقای عبدالقدیر آغازنموده بود. رئیس سابق سی آی ای آقای جورج تینت می گوید: " از زمانیکه ما در مورد عبدالقدیرخان مشکوک شدیم، در منزلش، در فابریکش، حتی در اطاقش حضور داشتیم واز هر حرکتش مراقبت میکردیم".

یکی از کسانیکه با قدير خان بسیار از نزدیک همکاری داشته از قول لیبیایی ها میگوید: " خلایی که قدير خان را به دام انداخت همان دستیار نزدیک ودست راستش ابوطاهر بود. امریکایی ها ابو طاهر را خریده بودند. معامله ء که میان امریکایی ها و ابو طاهر صورت گرفته بود ازین قرار بود: ابوطاهر می بایست در اجرای عملیات کشف شبکه عبدالقدیرخان با امریکایی ها همکاری مستقیم نماید و امریکایی ها پس از اجرای عملیات ابو طاهر را به خاطر همکاری نزدیک با رئیس پرقدرتش مجازات ننمایند". ابوطاهر موافقه نموده و همکاری عملی اش را با امریکایی ها  دراواخر دهه نود آغاز نموده بود. در سال 1997 زمانیکه در شهر کسه بلنکه، عبدلقدير خان با نماینده گان دولت لیبیا در مورد تکمیل برنامه های اتومی مذاکره می نمود، ابو طاهر نیز شرکت داشت، درین نشست مهم ابوطاهر میکرافون مخفی به تن داشت و جریان مذاکرات رابه مأمورین سی آی ای مخابره می نمود. از همان روز ها امریکایی ها مهمترین مهره آقای خان را در دست داشتند. در ماه می سال 2004 ابو طاهر توسط مأمورین انتظامی مالیزیا در شهر کولا لمپور دستگیر گردید. مالیزیایی ها وی را به خاطر تحت نظارت در آوردند تا اسرار محرم را زیر برنامهء تنظیم شده از وی بدست آورند. سازمان جهانی انرژی اتومی با دولت مالیزیا در مذاکره قرار دارد تا ابو طاهر را برای تحقیقات در اختیار محققین این اداره قرار دهند ولی تا کنون مالیزیایی ها جواب مثبت ارائه نکرده اند.

دوروز پس از توقیف کشتی "بی بی سی- چین" در ساحل ترانتو، معین وزارت امور خارجه امریکا آقای ریچارد ارمیتاج به اسلام آباد آمد تا با رئیس جمهور مشرف ملاقات نماید. وی از مشرف تقاضا نمود تا هرچه زود تر شبکه آقای عبدالقدیر را ببندد. مشرف بعد ها گفت: " باشنیدن این پیام توسط معین وزارت خارجه امریکا عرق سردی ازوجودم جاری شد که در زندگی چنین یکباره عرق نکرده بودم". امریکایی ها قهرمان ملی کشورش را نشانه گرفته بودند در عین حال قدیر خان مشاور خاص ستراتیژکش نیز به شمار میرفت. مشرف در موقعیت فوق العاده نا مناسبی قرار گرفت.  عبدالقدیرخان به عنوان قهرمان ملی و حامی مسلمانان از شهرت و محبوبیت زیادی در پاکستان برخوردار بود. وی باید بسیار محتاطانه عمل میکرد. هر گامی میتوانست بسیار خطرناک برای سرنوشت خودش ورژیمش تمام شود. امریکایی ها نیز این نزاکت رابه خوبی  میدانستند که احزاب اسلامی متعصب پاکستان ازاین مسأله استفاده خوبی می نمایند ولی چاره ء جز این نداشتند که همکار نزدیک شانرا به خصوص در مبارزه با تروریزم چنین یکباره به لرزه اندازند.  مشرف تکانه عجیبی خورده بود و در حالت شوک قرار داشت.

عبدالقدیرخان برای آخرین بار در فبروری سال 2004 در پرده تلوزیون ملی پاکستان ظاهر شد واز اجرای برنامه های مخفی اش اعتراف نمود و معذرت خواهی کرد. د و روز بعد رئیس جمهورپرویز مشرف، قدير خان را به ناچارعفو نمود. از آن روز به بعد عبدالقدیرخان به سکوت رفت واز وی خبری نشد. رئیس جمهور بوش چندین بار این مسأله را با همتای پاکستانی اش در میان گذاشته است ولی پرویز مشرف به وی وعده سپرد که آقای عبدالقدیر را در مراقبت دارد و اگر امریکایی ها تقاضای اطلاعات بیشتر دارند فقط میتوانند از طریق پاکستانی ها آنرا بدست آورند.

حالا سوالی مهمی که مطرح میگردد این است: آیا قدير خان برنامه تولید سلاح اتومی ایران را تکمیل نموده است؟ آیا کوریای شمالی توانست برنامه مکمل آقای عبدالقدیر را به اجرأ درآورد؟ آیا برنامه غنی سازی یورانیم در لیبیا به پایه اکمال رسید؟ پاسخ گفتن به این سوالات وقت میخواهند ولی یک مسأله مهم دیگررا یکی از همکاران آقای عبدالقدیر مطرح میکند و آن  بقایای شبکه خان است. از قرار وی هنوز این شبکه مسدود نگردیده و همه چیز در جایش قراردارد و فقط قدیر خان توقیف گردیده است که خان های دیگری امکان ظهوررا دارند به خصوص که مشتریان فراوانی دربازارمنتظر هستند.

 یکی از نزدیکان آقای عبدالقدیر میگوید که صحت وی خیلی خراب است و در حالت فشار روانی قراردارد ولی بازار تولیدات و محصولاتش درین روزها  خیلی گرم به نظر می رسد.

   


[1]  Axis of evil

[2]  CIA

[3]  International Atomic Energy Agency ( IAEA)

[4]   URENCO

[5]   Hilal-e-Imtiaz 

[6]  P one

[7]  P two

[8]  Yellow cake

[9]  Jon Meyer

[10]  Gerhard Wisser

[11]  Abu Tahir   

[12]  Taranto

[13]  BBC China

 


بالا
 
بازگشت