سیاست پیشگان شوم           

 

مرحوم استاد خلیلی شاعر حریت اندیش ، دردمند و بتمام معنی عزیز و عزت طلب برای کشور ما بوده در این اشعار هوشدار دهنده او، جو مسموم شده سیاسی و انحطاط و خود فروشی آن وقت به عالی ترین وجهه ترسیم شده که تقریبا وضعیت فعلی را ترجمانی کرده است.

 

آتشی از جنگ   افروزند  هردم  در جهان   این  سیاست  پیشگان  شوم  با  افکار  خویش

پیش   ما   از آشتی  لافند   اما   در کمین   گرمتر  سازند  هردم  عرصه  پیکار  خویش

اهل همت سر نمی آرند  پیش  کس   فرود  کی  شود عنقا  فرود ، از قله  کهسار خویش

تنگ ظرف سفله را گر چرخ بنوازد مرنج  چون  زوالی  مور آید  پرکشد  از غارخویش

این  تکبر پیشگان  با  یک  دو کرسی بلند  خویش  را نزدیکتر سازند  سوی  دار خویش

این ریاستها نسازد، مرد کوچک را بزرگ  خر نگردد  اسپ اگراز زر کند  افسار خویش

چون مگش بیجا نشیند سعی در مرگش کند  گرچه آن بیچاره خود محواست دراقذارخویش

غره آز و هوس  گر یک دودم  جولان کند  عاقبت چون خر فرو خسپد به زیر بارخویش

چون زپا افتاد  کس  دستش نگیرد از کرم   گرچه مالد پوز خود برخاک از کردارخویش

 

وطنداران عزیز!

اخیرا  شبکه MMN مقاله جالبی را به نشر سپرده که حاکی از تحرکات جدید منطقوی و ماورای منطقوی امریکاییها در کشورما بوده. از آنجاییکه امریکا وصهیونسم در سراسر عمر خود تجاوزگر، خونریز و گسترش جو بوده و در راه رسیدن به مقاصد شوم خود از کثیف ترین وسایل و ابزارها کار میگیرد. منطقه را به بی ثباتی میکشاند و جهان را با یک جنگ عظیم ایکولوژیکی مستغرق ساخته چنانچه یک بخش مردم کره خاکی را مانوس و دلگردم نوع دموکراسی صادراتی خود نموده و در دل و اذهان کشورهای غیر اسلامی واهمه به اصطلاح ( تروریسم) که معادل اسلام تعبیر وتفسیر مینمایند القاح داشته اند د رحالیکه قبای دموکراسی و همان خنجر تروریسم هردو را بصورت دو مقنعه فریب در دست دارد. اکنون بیشتر شما را انتظار نساخته توجه شما را به مقاله زیر معطوف میداریم :

     The real warlords of modern, West-dominated world

                       جنگ سالاران واقعی و دنیای تحت سلطه غرب

 

نویسنده:   ظفر بنگش

جمعه 13 جنوری 2005

شبکه ( MMN) کشف رسانه های گروهی

Textruta: حالا فریاد مخالفت ازدرون قلب دولت امریکا بالا میشود و این فریاد نه برای آنست که مشروعیت و رعایت اصول اخلاقی را مورد چلنج قرار دهد بلکه بخاطر بهای افزاینده مصارف جنگ میباشد.
 

 

 

تبلیغات غرب آنقدر نیرومند است که  محض اگر ازکلمه " جنگ سالار" تذکر رود فورا به خاطر انسان مرد ریشویی مجسم میشود که غرق کشتار مردمان بیگناه در افغانستان است.  از آنجاییکه تروریسم مترادف به مسلم گرایی شده است، پس جنگ سالاری بطور استثنایی حق محفوظ برای افغانهاست. یقیننا که در افغانستان تعداد زیادی از جنگ سالاران وجود دارد، اما آنها در مقایسه به جنگ سالاران واشنگتن بازیگران کوچکی هستند.

جنگ سالاران امریکایی نه ریش دارند و نه هم با ماشین دار کلاشنیکوف مسلح میباشند که به فرق قربانیان خود توجهه کرده اند. جنگ سالاران امریکایی  لباس های بازرگانی بتن دارند و به آهستگی صحبت میکنند، اما سیاستها و تصامیم آنها  بخش بیشتر از جهان را گروگان خود قرار داده است . آنها هرکس را با راکت های کروز، هلیکوپترهای آپاچی ، اف 16و بم های 1000پونده  ترورنموده  و عصری ترین دستگاه شست و شوی مغزها را اداره میکند که به ندرت ممکن است در دسترس دیگران قرار گیرد و تا حال هم در تاریخ بشر سابقه یی نداشته است.

چقدر بجاست در اینجا از تقابل یک دزد دریایی با سکندر کبیر یاد آوری کنیم  که آگستون Augustine   همان صحبت دزد دریای را چنین شرح میدهد:

سکندر کبیراز دزد دریایی می پرسد:

How dare you molest the seas?

چگونه شما جرئت میکنید تا موجب آزار در ابحار شوید؟

اما آن دزد دریایی در پاسخ سکندر میگوید:

How dare you molest the world?

چگونه شما جرئت میکنید تا جهان را آزار دهید؟  دزد دریایی ادامه میدهد:

Just because I do it with a small boat I am called pirate, you do it with a big ship you are called an emperor.

اگر من با قایقی کوچک این کار را انجام میدهم دزدم ولی شما اگر با یک کشتی کلان انجام میدهید امپراطور؟

اما برخلاف سکندر کبیر، جنگ سالاران واشنگتن  برای دسترسی به هژیمونی جهانی جنگ سالاران افغان را در میان خود ممزوج کرده اند. از سپتامبر سال 2001 این چنین اندیشه های شیطانی چون تامین سلطه در یک طیف کلی ، برخورداری ازحقوق ضربات شفعه ای و جنگ مداوم، بحیث  وسیله آشکار نورم سیاست خارجی امریکا درامده است. این نورم  نه تنها با نظامی ساختن فضای خارجی ( ایجاد سیستم دفاعی راکتی) بلکه در سیاست خارجی یک پدیده عادی پذیرفته شده.  واقعه "911" در تاریخ جهان نه حادثه بسیار نمایشی و نه هم خیلی آفت زا بود و احتمالا که این حادثه نمیتواند برای تبدیل ساختن دو کشور ( افغانستان و عراق) بویرانه یی موجهه باشد. گرچه حادثه مذکور بهانه یی برای جنگ سالاران واشنگتن بود تا جنگهای صلیبی جهانی خود را علیه مردمانی که از آنها خیلی نفرت دارند براه اندازند. اما دیده میشود  باوجود همه  جنونی که داشتند، ا قسما در سیاست نسبت به کوریای شمالی، واقعبینانه تر برخورد صورت میگرد.

زمانیکه در جنوری سال 2003 جنگ سالاران واشنگتن به اعلامیه کوریای شمالی پیرامون اراده دسترسی آن کشور به سلاح ذره وی روبرو شدند بوش رئیس جمهور امریکا ناگزیر گشت اعلام کند که " شرایط مختلف مستلزم ستراتیژی مختلف است از فشار دیپلوماسی تا پس منظر قوه" ( واشنگتن پست، 6 جنوری 2003) در حالیکه احضارات جنگ علیه عراق با تمام قدرت خود بنابر بهانه دستیابی  به سلاح کشتار دستجمعی ادامه داشت.

طبق احضارات دک چینی معاون رئیس جمهور، عراق " قابل اجرا" بود و کوریای شمالی نبود. آنانیکه توسط یک ابر قدرت جنون آور تحت اخافه قرار میگیرند میتوانند نتیجه گیری معقولی نمایند. یعنی  در دینای امروزی مصئون ترخواهی بود که  اگر یک فرد کوریای شمالی باشی تا  عراقی!

پس از پایان جنگ اولی که علیه عراق درجنوری – مارچ سال 1991 براه انداخته شد در زمان بوش اولویت ها و عملیات های سیاست خارجی  زیر نظر صهیونست های معروف مانند پاول ولفوویچPaul Wolfowitz  ، لیوس لیبی Lewis Libby ، دوگلاس فیت Douglas Feith ، ریچارد پرلیRichard Perle ، ویلیام کرستولWilliam Kristol و  رابرت کاگان Robert Kagan  ترتیب یافته بود که در این رابطه  دو سند حایز یاد آوری است:

ولفوویچ "رهنمای سیاست دفاعی سال1991" را تسوید کرد. در سال 1997 " پروژه برای قرن جدید امریکا"  توسط کاگان و پرستول تهداب گذاری شد. همان بود که بعضی از این چهره ها مانند ولفوویچ ، فیت، پرلی و لیبی در اداره بوش وظایف کلیدی را اشغال کردند. و سایرین  از طریق هزاران مراکز فکری نفوذ خود را  روی دورنمای  سیاسی واشنگتن گذاشتند.

دک چینی وزیر دفاع امریکا تشویق میکرد  تا مردم از واقعیت ها دور نگهداشته شوند  که این تلاش از طرف  اکثریت ناظرین داخلی امریکا مورد تقبیح قرار گرفت . بدین ترتیب محافظه کاران نوین که اکنون به همین نام مخاطب میشوند، برنامه های خویش را پیش میبردند. برای اجرای چنین یک برنامه یی ایدیالوگی مانند چارلس کراوت هامرCharles Krauthammer  نیزپیوست وهفته نامه    Weekly Standard  را بحیث تریبون خود قرارداد و همچنان روزنامه راستگرایی  " منافع ملی " National Interests  نیزدر خدمت اندیشه های او قرار داشت  و اینها افکار خود را بشیوه های خیلی خشن وبیرحمانه مطرح میساختند.  هدف نخستین آنها زیر نام پیشبرد برنامه های امریکا، دفاع از سیاست های اسراییل بود.  سرانجام تعزیرات، عراق را از پا درآورد و عراق بیشتر خطری را برای امریکا و یا کدام کشور دیگری ایجاد نمیکرد، مانند نخستین جنبش صیهونستی که منتج به ایجاد کشور اسراییل در سرزمینهای فلسطین گردید و جنبش دومی آن عبارت از تسلط کامل صیهونسم بالای شرق میانه است. مسیحیون راستگرا با تفسیر( apocalyptic)  سحرآمیز خود نیز با آنها پیوستند.

اینگونه دعوت به تجاوز عریان و نظامیگری ، در امریکا منتقدین خود را  داشت. آنچه  مهم است باید گفته شود که این منتقدین  در اصول با دکترین امریکا مخالفتی ندارند ولی نگرانی آنها از شیوه های تطبیق برنامه هاست . این امر درمورد طرفداران راستگرای عدم مداخله در امور کشورهای بیگانه وهم در قسمت لیبرالهای چپ صدق میکند. بطور مثال جنگی را که بوش علیه عراق براه انداخت  حزب دموکرات امریکا مخالفت نکرد. زماینکه کانگرس امریکا در سال 2003 روی موضوع جنگ رائی میداد باربار بوش از جان کیری نامزد دموکراتهاسوال کرد تا در زمینه موقف خود را  روشن سازد.  فقط پاسخ جان کیری همین بود که او برای پیشبرد جنگ نسبت به بوش " کار بهتری" خواهد کرد. در کانگرس هر گز مسئله مشروعیت و رعایت اصول اخلاقی جنگ مورد بررسی قرار نگرفت. باوجودیکه امریکاییها چه روش وحشتناکی را مانند شکنجه، تجاوز جنسی و کشتار علیه عراقیها  در دستور اجرا قرار ندادند یعنی مردمی را که میخواستند آزاد سازند!

اوضاعیکه در نتیجه تهاجم عراق بوجود آمده و صرف نظر از تلفات فزاینده  امریکاییها و مقاومت روز افزون عراقیها ،  مبصرین رادیو و تلویزیون آنرا " گامی مثبت "  ارزیابی میکنند. افزایش فرار و التهام روانی را که عساکر امریکا متقبل شده است از پرسشهای عساکر امریکایی هویداست. دونالد رامسفیلد در جریان سفرماه دسامبر به کویت، که غرض تقویت مورال عساکر  صورت گرفت، آنرا  رویداد ها ی کوچک، ناچیز و هیجان انگیز قلمداد کرد. تلویزیون امریکا و هالیود به پیروزی رسانیدن جنگ روی پرده های تلویزیونی، شهرت بسزایی دارند. از اینرو هالیود گاهی هم نبردی را در دوران جنگ های ویتنام نباخته است. رامبو به  تنهایی ارتش سرخ را در افغانستان شکست داد و مجاهدین محض نقش بی اهمیتی در سراسر جنگها داشته اند. ولی امروز امریکا " جسم و روح " عراقی ها را با پارچه پارچه کردن شان کمائی میکند. تحلیل گران تلویزیون امریکا، هیچ زمانی از حرافی به شنوندگان خود خسته نمیشوند گویا که وضع عراق به پیمانه یی وخیم نیست که در رسانه های گروهی گزارش داده میشود.  بلی انسان به شگفت می آید که از کدام رسانه های گروهی آنها حرف میزنند. اگر حرف بر سر رهبری کانالهای تلویزیونی NBC, ABC, CBS, Fox news , CNN باشد آنقدراین کانالها از جنرالها، دگروالهای ارتش خودی انباشته شده است که انحصار کلی گذارشدهی را در اختیار دارند ولی تاحال در معتقد ساختن امریکایی که قبول کند " وضع خوب" است، ناکام مطلق میباشند.

حالا فریاد مخالفت ازدرون قلب دولت امریکا بالا میشود و این فریاد نه برای آنست که مشروعیت و رعایت اصول اخلاقی جنگ را مورد چلنج قرار دهد بلکه بخاطر بهای روبه افزایش مصارف جنگ میباشد. حتی اگر کسی هم پاول کروگمن پروفیسور اقتصاد دانشگاه هارورد را که سیاست بودجوی سال جاری بوش را مورد انتقاد قرار داد نادیده بگیرد. پروفیسور مذکور حملات خوردکننده خود را روی پشنهاد خصوصی سازی بوش ( پنج تریلیون دالر قرضه گرفت  و آنرا در بازار تبادله اسعار بدوران گذاشت و امیدوار بود) در شماره دهم دسامبر نیویارک تایمز وارد نموده است .  دیگران نیز مانند هرلن یولمان از مرکز مطالعات ستراتیژیک و بین المللی ( CSIS) و توماس فریدمن ، مقاله نویس روزنامه نیویارک تایمز هم سیاست اداره بوش را مورد سوال قرار دادند.

یولمن طی یک سخنرانی درNew American Foundation  بنیاد امریکای نوین که یک مرکز  فکری در واشنگتن میباشد بتاریخ نهم دسامبر هوشدار داد که امریکا در یک عصر خیلی خطرناک شنا میکند و مشابهت به کشتی بداقبال تیتانیک( در 1912 با تمام سرنشینان غرق شد) را دارد و در ظاهر چنین بنظر میرسد که بسوی یک حادثه مصیبت باری کشانده میشود. این هوشدارجدی ازیک شخصیت ناشناسی داده شده که به گزافه گوی مشهور نیست و همکاری نزدیک با هنری کیسنجر و زبگنیو بریژینسکی، مشاورین پیشین امنیت دولتی روسای جمهوراسبق را دارد.

اما اولمن حطر داخلی و خارجی را مشاهده میکند.  فریدمن بتاریخ دوم دسامبر اخطار داد : " کاهش مالیات اخیر و مصارف خارج از کنترول، یک رقم پنج تریلیون دالر را به بودجه خواهد افزود. در دوران حیات من ، ما از نسل بزرگ بسوی نسل هرزه وولخرچ و بالاخره بسوی نسل ورشکست شده خواهیم رفت "  او علاوه میکند که اگر بوش بالای افغانستان و عراق تهاجم را شروع کرد دلیل آن مازاد بودجه یی بود که از دوران کلنتن ذخیره شده بود. اما هنوز هم ادامه میدهد گویا که وقوع اتفاق نادرستی محتمل نیست.  " اما چه میشود که اگر بازرویداد 911 اتقاق بیفتد؟ و ما بریان خواهیم شد." " امریکا با داشتن نقش  بزرگترین جنگ سالار جهانی ، معلوم میشود که بهای گرانی خواهد پرداخت."

کیوین ریفرتی Kevin Rafferty  مدیر مسئول اسبق بانک جهانی تصویر تاریکتری را برای آینده امریکا پیش بینی میکند.  او میگوید :

“This is beginning of the end of US hegemony. It will be a tougher new world that emerges, but as with the British Empire or Ancient Rome, there is nothing God-given or eternal that says Washington must rule the world forever”.

 " این سراغازپایان هژیمونی امریکا است . جهان نوی که ظهور خواهد کرد سفت و بادوام تر مانند امپراطوری بریتانیا و یا روم باستان خواهد بود. در اینجا ازلطف  خداوندی به جاودانیت امریکا خبری در میان نیست که واشنگتن برای ابد باداری اش را بالای جهان تامین کند. " ( جاپان تایمز، 15 نوامبر سال 2004). نویسنده موصوف  عراق را مصارف گران بالای " اقتصاد خیلی گسترده امریکا" می بیند. مصارف سال قبل امریکا برای عراق و افغانستان دوصدملیارد دالر بود و بوش تقاضای بیشتری را بین 80 الا 100 ملیارد دالر برای سال 2005  نموده است. او از ستیفن روچ اقتصاد دان بانک مورگان ستنلی نقل قول کرده میگوید که : " بعضی ارقام وحشت افزاست . امریکا در حالت موجود 38 تریلیون دالر قرضدار است و 54 تریلیون دالرخلای بودجوی فدرال میباشد. تفاوت بین آنچه که دولت باید مصرف کند و آنچه که بحیث مالیه شامل عایدات دولت شود : " پیش بینی های خوشبینانه را از طرف بعضی اقتصادانان مردود قرار میدهد."  روچ میگوید که : " کسر خارجی امریکا به پیمانه 5.7 فیصد عواید تولید ملی، افرایش یافته است. "  و همین اکنون بیشتر از 80 فیصد پس انداز مازاد جهانی را می بلعد. " ایجاب میکند تا 2.6 ملیارد دالر روزانه داخل عایدات شود تا کمبودی حساب پس انداز داخلی را تکمیل نماید."

این وضع تا چه مدتی ادامه خواهد یافت؟ ریفرتی معتقد است که ایالات متحده امریکا بسوی " انفجار اتومی اقتصادی " روان است. چه وقت این انفجار اقتصادی صورت میگیرد ارتباط دارد به اینکه چه وقت سایر جهان تصمیم میگیرند تا دارایی خود را بشکل دالر در امریکا حفظ نکنند. بعضی از اعضای اوپک ( سازمان کشورهای صادرکننده نفت) از حال تقاضا دارند تا پرداخت ها به ایرو صورت گیرد. اگر چین و جاپان ( که 40 فیصد دارائی شان بشکل دالر است ) تصمیم بگیرند که بیشتردالر ضرورت ندارند، بگفته فریدمن، ایالات متحده امریکا " Cooked پخته " خواهد شد. مشکل است تا دینای تحت ستم ، انتظار آن روز را بکشند و تا انها از جنگ سالاران واشنگتن سپاس نمایند که چنین حالتی را بوجود آورده اند باوجودیکه حقایق نشان میدهد  که این امر کاملا  بیرون  از نیت شان بوده  است. ( ختم مقاله) 

هموطن عزیز!

امریکا بحیث جنگ سالار بزرگ برای دسترسی به مقاصد خود در جمع عساکر و عمال ، خدمه و فعله و رعایای خود چون خریطه ساحران یک خیل از غلامان ، کشیشان ، تکنوکراتان، موبدان ، مغنییان ، مفتییان ، دلالان ، قاچاقچیان، افسونخوانان، روسپییان، طالبان، قطاع الطریقان را باخود دارد و اخیرا گلبدین سفاک که آسانتر از ذلیلترین کنیزان به زرغالیه خرید و فروش میشود شامل رده های سخیف این اصناف بوده که مجددا بکار گماشته شده لذا امریکا با داشتن همچو گله های آجوجی و ماجوجی خواهی نخواهی کشورها را دچار آشوب میسازد و برای تحقق پروژه جنگ صلیبی دیندار و بی دین، ریشدار وبی ریش، نکتایی دار و بی نکتایی را بکار گرفته است.

                                               با عرض حرمت

ترجمه : عبدالقدیر رسولی

رئیس انجمن فرهنگی افغانهای مقیم اکراین



بالا
 
بازگشت