عصمت رسا

تحریف یک حقیقت

 

تاريخ آيينه ء است که نقش توده هاي مردم و رول شخصيت هاي ملي و سياسي  را در پروسه تکامل اجتماعي با امانت داري انعکاس داده و قضاوت آن در مورد سختگير وعادلانه ميباشد. با گذشت زمان،  زواياي  تاريک حوادث سه دهه اخير کشور، بخصوص چگونگي حمله نظامي شوروي بر افغانستان هر چي بيشتر روشن مي گردد.

با آنکه از "حضور"  و يا تجاوز شوروي  در افغانستان 25 سال مي گذرد، بررسي علل و انگيره هاي اين رخداد تا کنون  از مبرميت خاص تاريخي برخورداربوده، که در رابطه به آن سيا ست مداران ، ژور نالستان و صاحب نظران  داخلی و خارجی داراي نظريات گوناگون هستند.

در میان این نظريا ت، اظهارات محترم سلطان علي کشتمند در رابطه به" حضور"  نيرو هاي شوروي سابق در افغانستان که در سايت آريائي به نشر ر سيده است،  توجه من را بخود جلب نمود.

آقاي کشتمند مي نويسد که من  اصطلاحات تجاوز و اشغا ل افغانستان را به وسيله نيرو هاي شوروي سابق موجه نمي شمارم.

من در حالیکه به نظر محترم کشتمند احترام می گذارم، نمي دانم که وی چي تعريفي را  به  تجاوز و اشغا ل مي دهد. به همگان روشن است که شوراي انقلابي وقت افغانستان که عا ليترين ارگان دولتي  تصميم گيرنده بود و يا لويه جرگه مردم افغانستان، رسما از اتحاد شوروي مطالبه کمک نظامي  ننموده بود و هکذا اتحاد شوروي از سازمان ملل متحد ما موريت نگرفته بود که وارد افغانستان گردد. اگر آقاي کشتمند بمثابه نخست وزير دوران اشغال در مورد سندي داشته باشد مي تواند به مردم افغانستان و جهانيان ارائه بدارد و در روشن ساختن بیشتر وقایع کمک کند. بهر صورت روشن است که شوروي ها با طرح توطيه ها، دسايس و سازماندهي کودتا ها در افغانستان، زمینه هاي تجاوز مسلحانه خود را در این کشور مساعد ساخته در نتیجه بر آن حمله و رژیم سیاسی بر حال آن را ( چه خوب ویا خراب ) سرنگون ساختند. ادعا هاي مبني بر اينکه افغان ها قدرت و صلاحيت حل پرابلم هاي خانه خويش را نداشتند و يا ندارند از يکطرف  دور از واقعيت بوده و از طرف ديگر احساسات پاک و وطنپرستانه افغانها را جريحه دار مي سازد. واقعيت اين است که  کرملين قدرت و صلاحيت مردم افغانستان را در حل پرابلم هاي داخلي شان غصب نموده بود.   

امروزحتي سياستمداران روس و جنرال هاي برجسته آنزمان شوروي شريفانه اعتراف مي کنند  که با مسموم ساختن رهبري حزبي و دولتي آنزمان افغانستان،  قواي سرخ شوروي  بر قصرحفيظ الله امين هجوم برد و قطعات نظا مي افغانستان در محاصره قواي اشغالگر شوروي  قرار گرفتند.

ويکتور کار گن رئيس بخش افغانستان در انستيتوت خاورشناسي اکادمي علوم روسيه در مصاحبه مؤرح  30  دسمبر2004 خويش با راديو بي بي سي گفت که : " ببرک کارمل يک دست نشانده شوروي بود و مردم در چهره رژيم، چهره افغاني و مسلماني نديدند. " اين آن رژيمي بود که آقاي کشتمند صدراعظم آن بود.

آقاي کشتمند در جاي ديگري مي نويسد: " من در حاليکه در رابطه به ورود آنها نقشي نداشتم و در آن هنگام هنوز در زندان ( خلقي حفيظ الله امين) بسر مي بردم..."

محترم کشتمند با وجودیکه اظهار نمی دارد اما خوب به خاطر دارد که در  زندان " خلقي حفيظ الله امين " نه تنها برخي از پرچمي ها؛  بلکه ساير نيروها و از جمله تعداد کثيري از  خلقي ها هم  زنداني بودند که تعداد زيادي از انها به چوبه دار آويخته شدند. محترم کشتنمد خاموشی سوال برانگیزی را انتخاب می نماید و نمی گوید چطور او  امثالش از زير تيغ " خلقي حفيظ الله امين " زنده برآمدند. سوال درين جا است که  آيا جان بسلامت بردن محترم کشتمند از دم تيغ امين که دشمن در جه يک رهبران پرچم بود،  يک امر تصادفي بوده و يا اينکه او و امثال وی در همان زندان  تحت حمايه شوروي ها قرار داشتند؟ 

 آقاي کشتمند !  حقايق ديروزي،  تجا رب موجود و نظريات امروزي تان به وضاحت نشان مي دهد که شما هم در پروگرام وسيع تجاوز شوروي عليه وطن تان به حیث يک مهره بي سهم نبوده ايد  و تلاش هاي  تان بخاطر وارونه جلوه دادن حقايق کاملا قابل درک است.

آقاي کشتمند ادامه داده مي گويد: " گفتني است که نيرو هاي شوروی بخا طر بر انداختن رژيم بيداد گر حفيظ الله امين با نيرو هاي داخلي فعالانه همکاري کردند..." با قبول اين مطلب که پايه هاي اجتماعي رژيم  امين ضعيف بود و نا رضايتي هاي سياسي و اجتماعي در کشور به اوج خود رسيده بود ، اما نیرو هاي داخلي، " رژيم بيدادگر حفيظ الله امين " را از بين نبردند ، بلکه حلقات معين و شناخته شده داخلي ( دنباله رو های بدون چون و چرای مسکو ) که فاقد نیرو پایگاه لازم داخلی بودند،  شوروي ها را در از  بين بردن رژيم مذکور همرایی نموده وبر ای تحقق سيا ست های عظمت طلبانهء مسکو منحیث وسیله مورد استفاده قرار گرفتند و هنوز هم در تپ و تلاش آن اند که به نحوي از انحا،  تصميم رهبري شوروی سابق را در مورد تجاوز عليه افغانستان موجه جلوه داده  و زمينه برائت خويش را فراهم سازند.     

محترم کشتمند سعي ورزيده است که دوران صدرات خويش را دوران رشد و انکشاف اقتصادي افغانستان معرفي  و خود را به عنوان"  مامور اداری رژیم "  نشان دهد،  در حالیکه مقام صدارت در همه سیستم های سیاسی یک پست عمده و با مسوولیت سیاسی می باشد. خلاف آنچه که ادعا می گردد، مشخصا ت عمده دوران صدارت اول و دوم آقاي کشتمند را تورم پولي، بيکاري، اختلاس، سوء  استفاده از دارائي هاي عامه، سطح نازل خدمات صحي ،مصارف گزاف در ايجاد قطعات قومي که  بروز و توسعه بد بيني هاي قومي و بعد ها جنگ هاي پلان شده مليتي  را در قبال داشت،  تشکيل ميداد.

شاید محترم کشتمند طبق عادت  بخواهد با این ارزیابی شان، منافع شخصی و گروپی خود را ما فوق بررسی واقعبینانهء تاریخ سه دهه ء اخیر کشور قرار داده و از این واقعیت چشم پوشي نمايد که وی صدراعظم یک کشور اشغال شده بوده است. بهتر خواهد بود که رهبران پر قدرت  ديروز حزب دموکراتيک خلق افغانستان منجمله آقاي کشتمند  حقايق، درد ها و تجارب  تلخ دوران اشغال شوروي  را بازگو نما يند تا اينکه براي نسلهاي امروز و فرداي کشور درس عبرتي باشد. 

وضع و حالت موجود از همه و خاصتا از رهبران دولتی دوران جنگ و شخصیت های سیاسی کشور مي طلبد که نسبت به گذشته خويش صادق و با جرئت و شهامت عالي افغاني  به اشتباهات و غلطي هاي خود اعتراف و خود را در زیر پردهء جبن و بزدلی پنهان نکرده و  به تحريف حقايق نپردازند.

 

امستردام

31-12-2004



بالا
 
بازگشت