م.ع.معاشر

دوازدهم جولای 2004

 مصاحبه اختصاصی پا چاه با  خبر نگار پل لرزانک

 

خبر نگار: خوب محترم , خوده معرفی می کنید؟

 پا چاه -  شکر الحمد الله ؛ چرا نی ؛ نام اصلی من شبان ولقب ام پا چاه است متولد سالهای  ما قبل تاریخ  بوده ؛ و مه پاچاه  مراد خانی کابل هستم؛ هم طالب هستم هم مجاهد , هم تکرو کرات, هم بروکرات , هم  داخلی هستم وهم خارجی , غربی هستم وشرقی نی جنوبی هستم وشمالی نی  ؛  به جز از  زبان های   وطنی که یاد ندارم ,دیگه  رنگ رنگ زبان هاره  از قبیل زبانهای درند گان  , پرند گان  , چرندگان  و خزندگان  یاد دارم  ودر داخل وخارج از آن کار می گیرم ؛

 خبرنگار -  اگر لطف نموده کمی آنرا تشریح کنید که  چطور  پا چاه شدند  .

پا چاه -   ولا برادر ؛ راستی شه عرض کنم مه, مه, رمه ره  ده کوه ها  می بردم و بسیار آرام بودم  یک روز بسیار برف و خنک و قفباده  ده همی کوه ها پیدا شد ,هوا هم بسیار تاریک شد ,ظالما چند نفر خا رجی میگن چی میگن ده همین کوه ها  نزدیک من  شده دوانده , دوانده ... آخر گیرم کردند  , دست وپایم را شخ بسته کردند وگفتند که توره ما پا چاه می سازیم , پاچاه ؛  مه راستی برا در  نمی فا میدم که پا چا ه چیست ؛ هر قدر چیغ زدم قبول نکردندوبین خود پیس پیس می کدند که خوب شد که از خود بر آمد و آخر کار یافتیم ایش,  چشم های شه سرمه کده ایره ده همو  تخت ده جای اندیوال سابق اش  می شانیم تا آن وقت  بلا چپ می شه وده فرق همی می زنه وباز نفر اصلیش پیدا خاد شد؛  راستی بسیار چیغ وفر یاد  کدم  فایده نکد واونمو برادر ها از یک ملک دیگه  مره گرفته آورده  به زور مره  سر تخت با لا کدند وپا چاه کدند .   

خبر نگار-   خو پا چا صاحب ؛ نگفتی قلمرو  پا چاهی ات  تا کجا است ؟

  پا چاه -    مه چهار طرف اینمی مراد خانی  پا چا هی میکنم وحا لی شکر به دوعای دوستان  دبدبه ا م با لا شده  ؛ قیماق چای همی , شیر پیره همی, قند خشتی همی  , چرس همی , چلم همی , نسوار همی؛ پول وپیسه همی کلاه  قره قل مزاری  میگه مره سیل کو ,  چپن قشقه قطغنی  میگه مره سیل کو , پیراهن تنبان مشرقی والی میگه مره سیل کو  چپلی قند هاری میگه مره سیل کو ریش کر بلای وبادی گارد امریکای میگه مره سیل کو  , ده داخل وده خارج ملک  اینمی کا لای کش وفش دار  ده جانم است و خارجی ها با دیدن این کا لا ده ملک های بیرون عک وپک شده حیران می مانند که اینه پاچاه؛ اینه کا لا ؛

روز ها ی  که عسکر های خا رجی از پهلوی تخت ام  دور تر است وا لا یگان در بار هم می کنم  , راستی شه بگویم؛ برادر ؛

خبرنگار - ببخشید با لای کی در بار می کنید ؟

پاچاه -  با لای همی خدمه ها , چا یدار با شی,پیاده های دفتر , تایپست ها , باغبان باشی, فراش باشی  ...کوک بازها , بودنه بازها , مر غباز ها کا غذ پران باز های در بار , ,اینمیها کل اش اندیوال هایم  است ؛

خبر نگار - وا لا دپ و در بار ات  بسیارکلان است ؛ راستی ما خبر شدیم که شما چند روز پیش کدام جا یزه را  به نام آزادی از امریکا گرفتند , گفته می توانی شما کجاره آزاد کردند که این مدال قیمتی ره بدست آوردند؟

پا چاه - ولا بیادر ده سابق نمی فامم بادی گار هایم کجايی بود ؛ پنجشیری بود ؛ نمی فا مم کجای بود ؛   خوچند نفرافغان  بودند ؛ به فضل خدا که در همین آخر ها از شر انها خوده آزاد کده وبادی گارد های امریکا يی گرفتم ؛اینمی ره می گویند آزادی ؛ وحال شکر آزاد شدیم وچها رطرفم  شکر از خود است ؛ دیگه اینکه پیش از مه اینجا , قصه می کنند که یک ملای بی انصاف بود  واو در بدل تخت,   پا کستانی ها ره صا حب بخت ساخته بود کل ملک را تنها وتنها به آنها  قواله داده بود , ومن از انصاف کار گرفته یک کمی انرا به پاکستانی ها ودیگرش را آزاد کرده مکمل به امریکای ها تسلیم کردم اینمی ره میگویند آزا دی, برادر ؛ 

 در نظر داریم   تا انشا الله حق  چینای ها , ایرانی ها  عرب ها وگبرها ونمرود ها ونصارا ها را نیز آزاد کرده وبرای شان تحویل دهیم ,برادر؛ همگی ده ملک ما جهاد کرده وحق دارند , اینمی آزادی است ؛ برادر ؛

خبر نگار – پاچاه صاحب شما در حالیکه از داشتن چند نفر پهره داروطنی عا جز   هستند وجان تان را در اختیار بیگانه قرار دادند  , پس چطور وبه کدام قوه با لای این تعداد رعیت  پا چاهی می کنند ؟

پا چاه –   خبر نگار هستی , اما بی خبر , نشنیدی که میگویند : زور کا کا است که انگور ده تاک ها است .      برادر    ؛  ودیگه اینکه  این هنوز  گدايی است  نه پا چاهی ؛ تخت گدا و تاج گدا ،  پیسه گدا نسیه گدا ؛

خبرنگار -گفته می توانید تا حال چه خدمت به رعیت  کردند ؟

پا چاه -وا لا بیادر بی رقم سوال می کنید ؛ اگه خدمت می کدم اینجه چه می کدم ؛ خو باز هم باید بگویم     تا وقتی که مره پا چا  سا ختند,مه زور زور کار ها ره به دوعای شما تا حال کدیم؛ اول اینکه از برکت کار های مه کل اندیوال هایم خوده سیر سیر کدند که کوا سه , کواسه شانه بس است ، اشرف جان , احدی جان ,حنیف جان,  جلالی جان, فهيم خان وخلص بسیاری  وزیر های در بار , قاچاقبر ها ،  دزد ها ؛ آدم دزدها  دوکان دزد ها , زمین دزد ها  ؛ تریاکی ها , هیروینی ها ,کیسه بر ها ,کاتب ها ,آدم خور ها وخلص که از اینمی طبقه مردم شکر الحمدلله هیج کس گشنه نپا یده ؛ از برکت مه روشو ت, اخپلاس , زمین گیری وخانه گیری , بی قانونی  توسط اندیوال ها  شکر عمومی شده وهیج کس ده دل اش غوره نمانده ومه بودم که به عوض اشپلاق ؛ نغاره چور ره  به صدا در آورده وپول های گدايی ره بعضی جا چور وبعضی جا تلاشک انداختم  ؛   واینمی که خدمت نیست پس چیست ؟ برادر ؛ هم خارجی سیر شد وهم داخلی هم انجو ها سیر شد وهم گنجو ها   برادر؛ ملت که مره نخوا هد , پس کی ره میخواهد برادر ؛

خبرنگار -در باره ای آرامی ملک , کار شما چطور است ؟

پا چاه -اونمو قدر که ده دیگه کار ها پیش هستم ده باره ای آرامی هم شکر الحمدا لله کارهم بد نیست ؛ در هر جا آرام آرام جنگ است , مردم آرام آرام کشته میشه ,اولاد های مردم آرام آرام گم میشه ,کل زمین های اوغا نستان آرام آرام کوکنار کشت میشه, عرب و عجم و طالب وغالب  ونفر های « گلو » آرام ارام زیاد میشه  , هیج کس به کس کار نداره بکلی آرامی است ؛حکو مت به ملت کار نداره وملت به حکومت , پس چه رقم آرامی باشه  ؟

خبر نگار -کار تان ده باری سیری وگشنگی مردم چه رقم است ؟

 پا چاه - فضل خدا نفوس گشنه است ومه خوش به همی هستم که کل مردم ده غمی شکم خود مصروف است وده کار مه کار ندارن ؛ اگر سیر شون از دست شان روز ندارم , ومه هم نا روا نییستم , ده کار کس کار ندارم .کی چه میکند ؛

خبر نگار- میتوانید پاچا صاحب بگوی که کار شما در  تفاق رعیت چگو نه است ؟

  پا چاه - ده باری تفاق پر سان نکو که از کلی کار هایم کده همین کا رم مره گرفته ؛ بچه ها  قصه میکنند که پیش از مه کدام ملا ده ملک  بود مردمه زیاد آزارمی داد  ومردمه زیاد  بی تفاق ساخته بود اما از وقتی که مه پا چا ه شدیم, یکرقم تخمی نفاق  پاش  دادیم که نیکه, نیکه اولاد اولاد  اش دیگه جور نشه عوض که ده کله مه بزنند یا ده کله کلانتر صاحب مراخانی زلمی جان ؛  خوب است که بین خود کشت وخون کنن وما  آرام آرام پا چاهی کنیم  ؛

خبر نگار - پاچاه صاحب به  اداره روزنامه ما خبر دادند  که شما کدام انتخا بات پیش رو دارند ؟

 پا چاه -حالی یک کاری دیگه ره جور کدیم  و کلانتر  مراد خانی ام همرایم قول داده که از دروغ انتخا بات ساختگی  می کنیم وتوره باز پاچا می سازیم  , خدا مهربان است ؛ انشا الله این کار هم صد فید شدنی است ومه صد فیصد پاچاه میشم  تا پاچاه امریکا پاچاه شوه ؛اگه مه پاجاه نشوم پاچاه امریکا هم پاچاه نمیشه  ؛ مه پا چاه میشم  ومه پا چاه میشم  ؛ کس رای بته کس رای نته مه پاچا میشم , خو خدا کنه که تا آن وخت  کدام عوضی پیدا نشه  ؛

خبرنگار - پاچاصاحب در اداره ما بسیار شکا یات می رسد که خدا نا خواسته شما به کدام قول وقراری  استاد نمی باشند ؟

پا چاه -    وا لا ده قول قرارم تاپ هستم خو اگه کسی مجبور نکنه تا دو دقیقه هم بعضی وقت  سر گپم استاد هستم اما همین که بعضی چوغو لک ها پیس پیسکم  را همرای وزیر های در بار گوش می گیرند واوره جار می زنندویا یگان دفعه کدام کسی ره که میخواهم بازی بتم گپ از پیشم ختا می خوره ومردم فکر می کنه که مه بی اعتبار هستم.مه اصلا تا به حال به کسی قول وقرار نداده ام ,شما می بینید که من یک موضوع را با پلکک زدن چشم راست ام « اوکی      » میکنم وفورا سر وقت با پلکک زدن چشم چپ ام رد میکنم برادر؛ این که ملت رموز فام نیست به مه چه برادر  ؛

خبر نگار -پیغام شما به رعیت  چه است پا چا صاحب؟

پا چاه -هرچه دیگه  رعیت مره خو چندان خوش ام نداره ومه می فهمم. اگه از خاطر گل روی همین سرباز های خارجی وپا چاه شان  نباشه مه از دست اینقدر نافرمانی, فرار خاد کدم  ولی باز هم  به رعیت بگو که به لیاز خدا سلاح تانه تاول کنید که مراد خانی آرام شوه ومه بیغم پاچايی کنم   وپا چايی کنم ... ورنه با لای شان نام های بد بد می  گزارم ؛ سلاح تا نه تحویل کنید ...

سلاح را تحویل کنید تا مه  پا چاهی کنم

قیمت طالب خوب به نرخ شا هی کنم

بزنم  بسته  کنم  و , قین و فانه  کنم

دانه های« سرخ »« سیاه» ره زیر میز خانه کنم

**************************************************************************** **

پاچا ه اعلان حرب داد

 « بخش دوم »

خبر نگار :    محترم پا چاه صاحب خبر شدیم که شما آخر  قهر کرده  وبه ستوه آمده  کدام فرمانی را راجع به آنانیکه شما را به پا چاهی نمی گذارند وسلاح بر زمین نمی گذارند صادر وحکم اعدام شانرا صادر کردند دقیق است ؟

پا چاه : نه خیر این تبلیغا ت دشمنان است . من حکمی اعدام آنها را نه بلکه حکم اعدام خود را صادر کرده ام.

خبر نگار :هر گاه قرار باشد تا آنها را بکشی  چگو نه این کار را عملی می کنی ؟

پا چاه : کا کا زلمی به بادی گارد هایم امر صادر میکنند وآنها ایشان را   به پا یه با لا  می کنند .  در غیر آن  ایشان شرافت خوا هد  نموده وداوطلبا نه  خود این را عملی می نمایند .

خبر نگار : ایا آدم زنده سلاح دار میرود به دار ؟

پا چاه : ماه خو تپ تپ پای کردیم میرود , نمیرود انسا نیت خود شان است .

خبر نگار : همین لحظه طو ریکه دیده میشود طلبه ها  , هر طرف وعلیه تخت وبخت شما حمله می کنند اما شما گفتند که طلبه ها بد نیست غلبه ها  بد است , کسانیکه دیروز دوستان و برادر خوانده های  مجا هد تان بودند , آیا  جمع کردن سلاح از دوست کار نیکوه است  ؟

پا چاه :  ای نا دان  تو نمی دانی  که این برا در خوانی وخواهر خوانی  یک چل ول است و طالبان از خود اس. برادر ؛

خبر نگار : اگر سلاح ره بلا ساخته وآنرا جمع کنی  به کجا نگاه می کنند ؟

پا چاه: به نزد  طلبه ها   ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب حکم مجازات شما در مور طلبه ها ونفر های «  گلو » , و حمله با لای آر گاه وبار گاه  تان وکشتار رعیت بدست شان چه است ؟

پا چا : یک دسته گل مرسل

خبر نگار : پا چاه صاحب میتوانی تا اندازه  علت و  قدرت سلاحداران را بر شماری ؟

پا چاه : وا لا وقت که مشت امریکا صاحب به در خورد دیوار هم نم کشید  خو دوباره  همین داکتر  های تجربه کار  امریکا صاحب وپا کستان صاحب  بودند که مرده ره زنده کردند  و  حالی خو کل اوغا نستان پیش همین مردم است تمام بدن ملک را سرطان گرفته است برادر ؛  علت اش اشتباهت خودم  کا کا زلمی  بود که زود عجله کردیم ومردم فا میدند  که ما طالبای زراعتی هستیم ؛ و چغیل ما ره ,  ظالما  ده همین  لویه جرگه« لیگه ته »   از آب  کشیدند .  برادر ؛

خبر نگار : پس شما میخوا هند تا سرطان را تداوی نمایند ؟

پا چاه : بلی مه میخواهم تا سرطان را  شکر الحمد الله  تداوی وطاعون را پرورش دهم .

خبر نگار : پا چاه صاحب فرق بین شما و  زلمی خان  چه است ؟

پا چاه : او هر کاره است مه بیکاره .

می شینم اندر  کمین

بگذار سلاح بر زمین

تخت وبختم بر قرار

اسپ خود را  کنم زین

ملک را ویرانی کنیم

  خون  ارزانی  کنیم

طالبان  فا نی    را    

 باز هم  مهمانی  کنیم

خشم من خاموش نیست

پخته ای در گوش نیست

 حکم  کشتن  داده  ام

اینجا مگر« بوش» نیست ؟

میخواهم قصاب شوم

پشت خون کباب شوم

چون   هتلر  زمان

روی تاریخ چاپ شوم

---

************************************************************************************

پا چاه باز چه گل را به آب داد ؟

«  بخش سوم »

خبر نگار :محترم پا چاه صاحب طی هفته گذشته  هزا ران نفر به دفتر ما مراجعه نمودند  وخا ستار ان شدند که ما بسیار غریب هستیم   وپال چا صاحب باید مثل دیگران حکم اعدام ما را نیز صادر نماید . نظر شما چیست ؟

پا چاه : مه قبلا فقط سه نفر سر کش را شدیدا مجا زات نموده وکسا نیرا که جوا لی بودند مجا زات کده وا لی ساختم وقو ماندا ن ؛   به مردم بگویند که اگر  به سر کشی تان ادامه دهيد روز تان را  ازین بد تر ساخته در چوکی وزارت پرتاب تان مینما یم تا وزارت کده جان تان بر آید . وعبرت دیگران شود ؛

خبر نگار : پا چا صاحب ؛ کل رعیت کا ر شما را بد گفتند وگفتند به این تر تیب مراد خانی بکلی نا رام میشود. شما چه میگو یند ؟

پا چا ه : پس رعیت میخوا هد تا مراد خانی آرام شوه ؟ پا چا هی در آرامی میشه  ؟ او بیخبر

خبر نگار : پا چاه صا حب رعیت شکا یت دارد که شما جا نی های پا کستانی ره از بندی خانه آزاد کدند ؛ گفته میتوا نید چرا ؟

پا چاه : برا دران پا کستانی ما مجا هدین پاک  وبیگناه بودند . به غیر از کشتار یک تعداد افغان ها واز بین بردن یک تعداد شهر قریه وپل وپلچک وخرابی ملک , کدام گناه  را مر تکب نشده بو دند وبیچاره ها را شما دیديد که از صبح تا شام مصروف ریشه کنی وقبر کنی ده ملک ما بودند  ؛ برادر  پس آنها را باید عوض کدام خیر ببینی , فیر ببینی می گفتیم  ؛  

خبر نگار : فقط در این وقت  بسیار مهم وبدون کدام تبا دله با وطندا ران افغان آنها چطور رها شدند ؟

پا چا ه : دفاع  طلبه ها وبرا دران شریر پا کستانی  بین دو سرحد یک اندازه سست شده بود وآنها  به کمک ضرورت داشتند ,ودیگه ما غیر از  پا کستانی دیگه چه داریم تا برای دوستان تحفه دهیم ؛   

خبر نگار : ایا پا کستان هم مردمان مها جرین وتبنگی وا لا وتر کاری فروشان وطن ما ره که در زندان های پا کستانی   جان شان برآمده رها می کنند ؟

پا چا ه : اگر شما هم مثل آنها  پا چا ه  داشته باشید چرا نه  ؛  

خبر نگار : پس درین صورت افغان ها یک قرن را در زندان های پا کستانی تیر خواهند کرد ؟

پا چا ه : شما هنوز هم در باره تقدیر افغان ها گپ می زنید ؟ این گپ بی مود نشده برادر ؟ افغان ؛؛؛

خبرنگار : پس افغا ن ها طور عمریه در زندان های پا کستانی با قی می ما نند ؟

پا چاه : نخیر ؛ مقا مات آن ملک وعد ه کرده اند که طی سال های نزدیک آنها نیز چند جنا زه افغان را از زندان رها می  نمایند .

خبر نگار :  سوال دیگر  ؛  خبر شدیم که از زیر پای تان در مراد خانی کدا م بندی  خانه خا رجی بر امد که افغان هاره خود سرانه نعل می زدند ؟

پا چاه : اخبار غلط است او هم از خود ما امریکائی ها بود که بیگا نه ها ره از قبیل افغان ها , وغیره در آنجا ما شکنجه می کردیم .

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ نفر های کلا نتر مراد خانی آ خرش گفتند که یکنفر بندی ره از دست همین گروپ قبلا تسلیم شده بودند یعنی که سر انجام ارتباط شان افشا شد ؛ مردم تبصره می کنند که پا چا ه چطور از زیر پای خود خبر نداره ؛

پا چاه : این گپ غلط است اگر پا چاه مراد خانی خبر نبود اما پا چاه خلیل خا نی خبر بود .

پا چاهی می کنم تا بر سرم غو غا شود

بی پر وائی می کنم تا یک کسی پیدا شود

تو ندا نی راز من را  تا نبینی ساز من 

در کجای دیگری این چشمان من شهلا شود

 پا چا هی را دمی آید خوشم با جنگ وجدل

نا روائی   را خوشم   آید    با نا م   بدل

مژده  ای  دارم ز استعمار در این کلبه غم

تقدیر تان این  چنین   باشد از   روز اذل

پا چاه  کا ر دان را چه حاجت   جان  من

کی بینی اندک سوزی را تو بر وجدان من ؟

کی    روا باشد سرود خدمت   راه   وطن 

تخت  پا چاهی    جای شد    بر اهل  جفن

*****

به پا کستان سفر دارم خدا جان

ببینم   تا گلو  جان و عمر جان

قسم باد ا ؛  به ابروی   خلیلزاد

ببوسم شصت پا یشان تا به دامان

ببینم نسل استعمار ی کهن  را

مشرف جان  خاین   وطن  را

همان ظلمی که بر افغان روا داشت

نثا ر ا  ش میکنم  گل چمن را

به پا کستان پیام من چنین   باد

طا لبان را که انگشت نگین باد

چنان کاری کنم به سر زمین ام

همه ای شان همیشه تاج نشین باد 

***********************************************************************

از زیر پلو  ملی بر آمد

  «  بخش چهارم »

خبر نگار : محترم پا چاه صاحب خبر شدیم که پس از برادر خوانی زیاد طور نا گها نی  وزیر وفا دار تان را در دور اول مسا بقه   با یک کشت مات سا ختند میتوا نی علت وانگیزه این کار را توضیح نما یند ؟

پا چاه : شکر الحمد الله برادر  چرا نی ؛ جر یان کار از اینقرار بود که  این وزیربد بخت  با پا چاه دهن جوال می گرفت  , این وزیر گمراه بخاطر وزیر ماندن با کل مردم خود « جوت »  کرده بود وشب وروز تنها  سنا وصفت پا چاه ره می خواند نه خو دش ما را کشت گفته توا نست ونه دیگران را گذاشت تا هوشدار کشت را صادر نما ید , بازی به بنبست رسیده بود . اینحا لت  باعث شده بود که به وزیر تنها  یک سوته بماند ویک چوته  ؛  وزیر بکلی اعتبارش نزد  دانه ها را در این بازی  از دست داده بود ومن با اینکه تنها مالک یک  مهره  بنا م «  رخ »  بودم  به کمک  حکم زور دار میدان کا کا زلمی  تخته پر مات اش سا ختم   .

خبر نگار : این وزیر دفا ع بود ؟

پا چاه : بلی ؛ اما تنها از خود دفاع می کرد ؛   

خبر نگار : پس شما وزیری  مردم دار کار دارند تا از کل مردم دفاع نما ید  ؟

پا چاه : نه خیر من وزیر بی مردم را ترجیح می دهم تا به آسانی شا نه گردانش کنم .

خبر نکار : پا چاه صاحب میتوانی انگیزه اصلی این کشت ومات  نا بهنگام را تشریح کنید؟

پا چاه : وا لا برادر؛ همین وزیر حرام نمک چندین بار در تاج گزاری مثل مه واری یک پا چاه دست داشت  ومیخوا ست تا  برای بار سوم از دستم گر فته باز سر تخت با لا یم کند در حال که من حا لا   پا  پا ا ی  راه رفتن را به کمک زلمی لا لا آموخته ام   ,  وضرورت  به کمک او غان ها ندارم ؛  خو کلان ها گفته اند که سزای قروت  او گرم است ؛  

خبر نگار :  نشو د وزیر تان قهر و در دور دوم مسا بقات  کدام عکسل العمل از خود نشان داده وتا کتیک بازی وشیوه ما نور را تغیر  دهد ؛  

پا چاه :  قاه , قاه ,  اگر وزیر حکم اعدام خود را قبلا در وقت فیصله قا نون در جر گه وقا نون سا زی های  دیگه امضا نمی کرد  این کار می شد و اگر حال با تغیر در شیوه با زی وبا کمک و آرایش مهره های جدید رقم با زی ره تغیر بته وکل دانه ها را یکجا  داخل عر صه بازی بسازد در آ ن صورت به اصطلاح  شطر نج باز ها بازی « زیچ  » خواهد شد وشاه همیش در حلقه محا صره در خا نه مراد خانی با قی خوا هد ماند  ودر آن صورت تخته بازی تغیر خوا هد کرد و  به شطر نج با زان جدید  ضرورت است  تا با بساط نو بازی نو را به کار ببرند واین زمانی میتواند عملی شود که حریف کله داشته باشد وابتکار بازی از دست مار شال وتیم او  خلاص شده وبدست همقطا ران دیگرش قرار گیرد  ؛ من میتوا نم با صراحت لاف بزنم که من در تما می بازی های خود تنها یک مهره به نام رخ دارم  وبس وفقط به کمک رخ باید بازی را انکشاف دهم  ,

  خبر نگار  : شما وزیر تانرا شجاع ودلاور خواندند میتوا نید کمی تو ضیح دهند ؟

پا چاه : این وزیر وا قعا دلاور به این بود که من زما نیکه زبا ن اش  را در لویه جرگه  به فیصله خود اش قیچی می کردم و حکم مر گ  اش را قبلا در همان لویه جرگه  وبعد ها  حین فیصله های قوا نین دیگر  صا در کردم واو   لوق لوق طرفم سیل می کرد واز سنگ صدا برمی خیست   واز وزیر نه واین کمال شجا عت اش  بود. دلا وری اش هم در همین  بود که به جز  فکر همان چوکی شکسته دیگه پر وای فلک را نداشت هم با کا روان سابق خدا حا فظی کرده بود وهم با قافله  سا لار جدید  و در این بی پر وای   بسیار دلداربود .   

خبر نگار : معلوم  میشه که غضب شما از این جهت  بود که مو صوف راه اصلی را مانده به کجراهه سفر می کرد وبا هم منزلان خویش راه خود را جدا ساخته بود ؛ و با دزد کلان  پا چاه خا نه  دهن جوال می گرفت ؟

پا چاه :  بلی  من فکر کردم که از خود نشه از پا چاه کی میشه  ؛  و وا قعا زدن مو صوف برای من بسیار مشکل بود اگر از گله جدا نمی شد.

خبر نگار : شما در نظر دارند تا کدام وظیفه دیگربرایش محول سازند ؟

پا چاه : اگر پیا زم بیخ گرفت   , نه  به حیث ما رشال بلکه به حیث  سر باز داو طلب چرا نه  ؛

خبر نگار : آیا در نظر دارند تا افراد دیگری که شا مل چنین کیس باشد از چنین سر نوشت بر خور دار شود ؟

  پا چاه : فقط بعد از اینکه میخ ام قایم شد از سرک تا پجک  ودر قدم اول  خو همین «  بود با میان »  را که عین صفات وزیر را دارا می با شد اگر  بگزارم  که پای را سر پای بما ند ؛

خبر نگار : میتوا نیم قبول کنیم که درختی را که در زیر سایه بازی های پشت پرده نشا نده بودی ثمر اش  همین بود  ؟

پا چاه : بلی در کندن کاری آن «  رسول »   در نهال شانی آن « بر هان »   ودر نقشه کشی وپلوان سازی  آن کلانتر مراد خانی کا کا زلمی ما را زیاد کمک کرد . اما انعام «  برهان » فقط بعد از انتصا بات داده خوا هد شد ؛

خبر نگار : پا چاه صا حب  ؛  چند روز پیش را دیوی صدای واشنگتن دونفر را قلم داد کرد که  قرعه    به نام شان  بر آمده نفر اولی مار شال  ونفر دومی سیاف خان بود  چه وقت نوبت دومی  خوا هد بود ؟ 

پا چاه : مقصد از زدن است , ما رشال را زیر زدم ورسول را با لا می زنم , رسول هر چند دین گشته  وهابی خطر ناک است اما در زیر چوف کوف وتا ویزات زلمی به بهترین مهند س تبدیل شده است , دیروز مجا هد پرور بود وامروز مجا هد کش طا لب پرور  است . زبان شرین دارد ؛  

خبر نگار : پا چاه صاحب با این کا  رهای که تو می کنی  جریان انتخا بات صدمه نخوا هد دید ؟

پا چاه :  ای خبر نگار بیخبر  ؛  اینجا انتصا بات است ونه انتخا بات ,   این انتصا بات از قبل توسط جهیز گر صا حبان صورت گرفته است ؛ فقط ما وطن شما افغان ها  را به حیث لا براتوار استفاده می کنیم ؛  لا براتوار جنوران خورد  موش است ولا براتوار جنو ران کلان  همین او غا نستان است ؛

خبر نگار : پا چاه صا حب طوریکه دیده میشود بسیار افراد خود را کا ندید نموده اند , این کار تنها بخاطر پا چاه شدن است ؟

پا چاه : اینکار نه به خا طر پا چاه شدن بلکه بخاطر پا چاه زدن است , هر که میخواهد تا یک پا چاه افغا نی داشته باشد , حا لا خو رقم طوری است که تعداد کا ندیدان نصف نفوس او غا نستان است و در انتخا بات بعدی که در قرن 22 صورت خوا هد گرفت طوری خوا هد بود که رعیت هیج نباشد پا چاه به پا چاه رای بته تا از میان همه پا چاه ها یکنفر پا چاه انتخاب شود ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب کسی دیگری  را که عوض وزیر سا بق  می خوا هی  وزیر بسازی تا روزی معا ون پا چاه شود  چگونه آدم است ؟

پا چاه  :   طفلک  خوب است , خو خوبی اش در همینجاست که هنوز نه هوش دارد ونه گوش نه چشم دارد ونه خشم , اگر بسیار چیغ وفریاد کرد فقط با یک چوشک آرامش میکنم  ومن چنین انسان را خوش دارم, من با  شم یکه تاز اسپه بتاز  ؛؛

خبر نگار : پا چاه صاحب وظایف معا ونان ات در آینده چه خوا هد بود ؟

پا چاه : معا ون  خورد در بخش شیر خوار گاه ها  وکلان در بخش زیارت های او غا نستان مسولیت خواهند داشت ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب خبر شدیم که سفیر امریکا در کابل  به حیث شاروال کا بل  ووزیرامور سا ختمانی با حفظ مقامات قبلی اش مقررشده است ؟

پاچاه : چه شوخ خبر نگار هستی وچطور با ریکی کار ره متوجه میشی ؛ راستش که چند روز پیش سفیر کا کا زلمی خان در مصاحبه خود گفت که یک اندازه زمین ها را در منطقه بگرامی برای پارک های صنعتی تقسیم کرده ودیگر ش را نیزعنقریب توزیع می کند .  علت اش این است که شا روال کابل در این روز ها مصروف تر میم کاری  عما رات  منطقه زور آباد وزیر اکبر خان است , از سوی دیگه شما می فهمید که یگانه لاف جای ما در خا رج وداخل ملک هما نا سرک کا بل- قند هار بود ودر این اواخر سرک هم به زمین نشست وپیش از خلاصی کار , خود  سرک خلاص شد وعمر خود را به شما بخشید  وحال در نظر داریم تا میان کا بل- قند هار پل هوای ایجاد کنیم  وسفیر بیچاره خواست  تا اگر بتواند دود موتر های که در سرک گیر ما نده    در چشم مردم بزند وما را وخود را  از زیر  گناه خلاص کند تا با شد همان پیسه گگک های خوردگی به آرامی  هظم شود ؛

خبر نگار : کار ساختمانی وا قعا در ملک ما  بسیار کمپیو تری شده وضرورت به ترا کتور وبلدوزر وانجینر  نداره وپیش از با لا شدن به  پا ین شدن شروع می کند مثل تعمیر شفا خانه جمهوریت کابل وسرک قند هار کابل , میتوانی تا علت اش را تشریح کنی ؟

پا چاه : وا لا گپ بین خود ما باشه علت اصلی خو  همین است که تمامی پو ل های خیراتی در زیرراز  های  انتخا بات ویگان نفر گیری  ونفر خری  گم شد وقرار داد وا لا که وزیر صا حب ها وما مورین حکو مت با شد  یک اندازه گشنه و  کم پیسه شد وقرار داد یک اندازه خام شد وکا رها یک اندازه جام شد   رقیبا هم  هفته فام  شد  ,  دالر ها همه  به کام  شد  وپا چاه چقه بد نام شد  . 

  خبر نگار : پا چاه صاحب د رگذشته ملت بیچاره ما عادت داشتندتا لبا س های لیلا می خا رجی  را به تن نمایند اما از برکت شما حال عوض لباس  لیلامی گندم لیلا می را استعمال مینمایند میتوا نید یک کمی در باره ابتکارات تان روشنی بیندازند ؟

پا چاه : وا لا برادر؛ یک اندازه گندم های کهنه پو پنک زده در همین گدام های پا کستان از سا لها بدینسو افتیده بود وقرار بود تا برا دران پا کستانی ما آنهارا به در یای گنگا پر تاب نماید چون من سفر به پا کستان داشتم وبخا طر گام حسن نیت بخاط جلو گیری از هدر رفتن مال برا دران پا کستانی ما مقدار پنجا هزار تن آنرا به قیمت خیلی ها بلند خریداری کردم ؛ اما مقا مات آنکشور وعده نموده اند که تما می ما مورین دولت که از خوردن این تحفه اسهال می گردند طور مجانی در شفا خانه های پا کستانی تدا وی می گردند؛   در باره صابون شان باید عرض نمایم که افغان های ما میتوانند تا آنرا به عو ض بلور سنگ استفاده کنند ؛  

خبر نگار : بعد از    24   سال خدمت بسیار دشوار داکتران بدون سر حد  اخیرا با شکا یات زیاد افغا نستان را ترک گفتند واستیغا سه آنا  ن این بود که شما اولا قا تلین کار مندان آنها را  که طالبان بود رها کردند ودوم اینکه نظا میان امریکای شرایط کار آنها را با مدا خله نظامی خود خراب کرده بود  , میتوانی به حیث پا چاه مراد خانی جواب بتی که تا کی اینقدر بی بند باری در ملک ؟

پا چاه :  تو خبر نگار هم مثل کا کا  زلمی من را تهد ید می کنی  ؛  اول باید بگویم که داکتران بی سر حد  مر بوط فرانسوی هاست ؛ فهمیدی ؟   وما تا هنوز سهم جهاد فرانسوی ها را در ملک  جدا نکردیم که حق آنها معلوم شوه  , فهمیدی  ؟  فعلا ما فقط سهم برادران امریکای  وپا کستانی در جها  د ملک او غان ها ره  روشن کردیم , فهمیدی؟"   .دوم اینکه برای مه گل روی برا دران طالب ارزش داره نه چند صد داکتر خا رجی فرا نسوی وغیره  , فهمیدی برادر؟   مه در حال  حا ضر به قبر کن ضرورت دارم نه به  داکتر ؛ فهمیدی یا نفهمیدی ؟

خبر نگار : پا چاه صا حب ؛ تمامی کا ندیدان انتصا بات  پا چاهی از وظایف شان استعفا کردند , شما  هم همینطور کردند ؟

پا چاه : خو بسیار سوال بی رقم می کنی ؛ نشنیدی که گفته اند « پا چاه سایه خدا است »  من این سایه ره از سر ملت مراد خانی دور کنم ؟  اوبیخبر ؛ خو کو شش کن  این سوال را جای دیگه  نگوی که حریفا خبر می شه ؛ وقت من پوره است ومه مفت خوده می زنم , قمار باز خوب کسی است که با مفت خود چال برود  او بیخبر ؛؛

پا چاه : برادر اگر دیگه سوال نباشه خو به یاد همان ما رشال وزیر خود چند چار بیتی بخوا نم وتو گوش کن وتصدیق کن که چقه بجا میگم  :

 اهدا به مار شال جان کا کایش  ؛؛؛

گر ندانی  ضربت  حیوا نی     ام

زیر  سم  ام آمدی  می دانی    ام

هر کسی  گمراه  شود چون  وزیر

بزنمش     در    جهان   فانی  ام

این  هنر از« زلمی » آموخته  ام

درس  او  با نوک نی آموخته   ام

در شیا دی ام شوی حیران    مگر

مستی  را از جام می آموخته  ام

زهر  خندم   آخرش  زهر ات شود

دام    تزویرم    زبهر ات     شود

گر  ندانی    راز    های     زندگی

زنجیر  پا یت  بتو  دهر ات   شود

در سیاست غافلی   مرگ است   ترا

دالر پا چاه   چون  برگ  است  ترا

تا   توانی   ریشه    در   مردم  بجو

زنده ای تا خون در رگ است  ترا

چال ما چال است که نا چال سازد ات

وعده ما مرغ   بی  بال  سازد     ات

در  چنان   دامی     گرفتارت    کنم

مرغ اسیر   گشنه ای گال سازد   ات

سر نوشت   پا چا ه    نیز  همچنین

در     رکاب   دیگران   به زیر زین

بی  خود ا ز ملت افغان  گشت است

کی خورد از کاخ  شا هی  بر زمین

*******************************************************************************************************************

از بیشه در جستجوی پیشه

« بخش پنجم »

خبر نگار :      محترم پا چاه صاحب ؛  اخیرا آمر اداره ما  گو یا اینکه در دربار پا چاهی مراد خانی کابل نه چشم بینای ونه گوش شنوای وجود دارد , اداره ما را منحل اعلان نمود ومن هم بیکار وافتیده در کنج خانه میباشم و  بنا بر همان شناخت قبلی نزد شما آمده ام تا دریکی از فا بریکات جوچه کشی خویش شا مل کارم نمای

 پا جاه : بسیار جا لب خبری ؛ که در این وقت بزن  بزن شما بیکار هستند ؛ در وقتی که هیج جنبنده در افغا نستان بیکار نیست ومعلوم میشه که شما وا قعا از جمله همان لت های سلطان محمود هستند   ؛

 خبر نگار : پا چاه صا حب ؛  نه قدرت کاری دارم ونه توان باری پس چه کنم ؟

پا چاه  : چون شما درک می کنید که در اداره ما تما می پست ها سر قلفی داده می شه وبسیاری انها میراثی هم است واگر کدام وزیر در بار یا ما مور در بار اگر شهید میشود یا به رضای خدا عمر خود را به شما می بخشد میراث ان در قدم اول برای باز ماندگان متو فی ودر صورت بی کسی به همسایه ها داده میشود وچون شما  از دوستان قدیمی من هستند ومن ساده ترین وپر در آمد ترین وبا دبدبه ترین کار را  که مود روز هم است برایت نشان میدهم , 

خبر نگار  : خو خدا خیرت دهد این چه سر شار کاری است ؟

پا چاه   : بهترین کار وپیشه  در این وقت این است که حزب بسازی  فقط حزب واین کار بی سر مایه است که هیج تا وان ندارد؛ خدا وند رزق هوائی برایت حوا له میدارد ؛

  خبر نگار : از برای خدا  شما چه می گوید ؛ من دست نجات خود را بسوی   شما دراز می کنم و تو از جان مه چر بو می خواهی ؛

پا چاه  : قر بانت شوم این از انتهای اخلا ص ام  است که تنها برای تو روا میدارم ، ومن متا سفم که شما تا حال از این راز پر ثمر در کنج خانه بی خبر مانده ایند ؛

  خبر نگار  : از برای خدا تو خو می دانی که من مثل وزیر های در بارت  نه مکتب خوا نده ام ونه الف  وب  را یاد دارم پس حزب خو یک مغز وکله کار دارد پا چاه صا حب  ؛

پا چاه  : قر بانت شوم حزب تا حزب گفته , نگفته که کل حزب ها به مغز وکله نیاز داشته باشد؛ فقط یک عریضه بنویس وبه دفتر ثبت احزاب پیش پل باغ عمو می ببر وعا جل شما را به حیث حزب ثبت می کند ؛ البته کار راه بلدی اش مربوط برا دران خا رجی است وبتو مر بوط نیست ؛

خبر نگار  : برای خدا من گفتم که سواد ندارم اول چطور همین عریضه ره نوشته کنم ؟

پا چاه : وا قعا بسیار گنگس وگیج هستی  ؛ فقط پیش شار والی کابل برو آنجا عریضه نویس ها است ومن دو افغا نی قلمانه آنرا برایت می پردازم برای آنها بگو که عریضه برایت تر تیب نما یند ؛  

خبر نگار  : بخدا قسم اگر در آسمان ستاره واگر در زمین بویه داشته باشم ؛ آخر حزب خو نفر کار دارد از برای خدا چرا من را به غم برابر می کنی ؛نمی شود چاره یک کاری دیگر را برایم بسنجی ؟

پا چاه : چرا اینقدر ساده هستی ؛ آخر زن وا و لاد داری ؟ همسا یه داری ؟ یا از بیخ کدام بوته بر آمده ای ؟

خبر نگار : سالهاست از دست مفلسی نه زن دارم و نه خانه  , پس که خانه ندارم همسایه از کجا کنم ؟  

پا چاه  : خو در این صورت  اولا کدام هنر اگر داری در همین حزب های کلان داخل شو وقیچی ره بگیر از بین شان یک برش بزن ودو سه نفر ره بد راه کن ولست ده ها نفر بیخبر را ضمیمه کن در غیر آن  برو پیش ولا یت کا بل در آنجا فقط سه  نفر شاهدان قر آنخور را با خود بگیر ونام های شان را درج عریضه ات بساز وعا جل کار را اقدام کن بخصوص اگر این کار پیش ازانتصا بات شوه تا یگان    چهره ای در انتصا بات بزنی  مفاد اش سر شار خواهد بود  وفقط پول را جارو می کنی جا رو  , در حال حا ضر اگر ما لک کدام حزب بودی اقلا یگان کارت نا نوای خو بدست آورده میتوانی حتی که خود یا همسا یه ات را در انتصا بات پا چاهی معرفی کرده میتوانی  ؛این هنر مندی حتی که امروز در میان افغان ها در اروپا  ودیگه جای های دنیا  روا ج یا فته , یک جان شان است ویک حزب یک نفری- دو نفری وبه این تر تیب ساعت شان تیر است برادر  ؛ حزب خو خور کلان  نداره کل اش حزب گفته میشود ؛

خبر نگار : اگر ما مورین را جستر  سوا بقم را پر سیدند چه بگویم ؟

پا چاه : فقط برای شان بگو که از هیج نوع گناه وخطا وجنا یت  در حق مردم او غا نستان  چون    شا گرد وفا دار , متعلم سر شار وامیر در بار کو تاهی نکرده ای , این با عث میشوه که اعتبا رت نزد ما مورین در بار با لارفته  بسیار زود کار ات  خلا ص شوه ؛ در میدان بانگ دادن را شروع ویگان پشتیبانی ته از مه هم اعلان بکنی ؛

  خبر نگار  : از برای خدا این حزب که تو می گوی  چه درد مره دوا خواهد کرد ؟ اگر حزب اینقدر خوب هست پس چرا خودت نمی سازی پا چاه صا حب ؟  ,

پا چاه : خدا انصاف بتت , اولا با ید برایت بگویم که من آشپز حزب جمهوریخواه امریکا هستم وبه احزاب افغانی ضرورت ندارم وباید کله ته واز کنم که همین حزب بود که من را پا چاه ساخت وبا ید برایت دوستانه بگویم  که از این طریق صا حب نام و  نشان وپول دارای می شوی ؛ واین بهترین شغل وپیشه است در اینوقت ؛ شما در این صورت میتوانید حتا در مغز در بار راه پیدا کنید , از طریق همین حزب ,از موسسات خیریه یگان سهم کلان در یافت می کنی , در انتصا بات  پا چاهی  ومبا

  رزات  پا لوانی  خوده ویا همسایه های ات را کاندید کرده میتوانی , حتی انتصا بات را  نظارت می کنی تا کسی بی تخلف تیر نشود ,  اگر خدا برابر کرد با احزاب کلان در کدام ائتلاف برابر شدی  خو در آنصورت  طا لع ات   بر می کنه مقا مات کلان کلان   در بار نصیب تو میشه , می فهمی تودر انصورت حزب هستی ؛ حزب , حزب خو خورد وکلان نداره , آنجا فقط جای زبان بازی وچنه زدن است قر بانت  شوم , از برکت با ران های سا حه  پا چاهی مراد خانی فقط اینمی احزاب است که مثل سما روق می روید  ؛ما دیگه  چه داریم  غیر حزب برادر ؛

خبر نگار  : اگر روزی کدام تفتیش خا رج از سا حه مراد خانی  آمد ودید  که غیر خودم کسی در حزب  درک ندارد , باز چه خاک به سر کنم ؛ 

پا چاه  : اول برایت واضح بگویم که از نفوس افغا نستان کرده حزب زیاد شده , کی ره زود تر تفتیش کند ؛ خو اگر تصا دف به چنین روزگار دچار شدی باز در آن صورت ما مور نفس نداره ؟ خا ک می خوره ؟ بخصوص مامور حکو مت مراد خانی کابل ؛

خبر نگار : برادر حزب خو از خود نام ونشان کار داره چه نام خوا هد ما ندی بر سر آن ؟

پا چاه : اینه حال کله ات ده کار افتید وخوب موضوع را اشاره کردی ؛ چیزی که در یک حزب در این فصل حکو مت بسیار مهم است وحزب را بسیار کلان وبا وقار نشان می ته نام اش است ؛ پس در این صورت نا مش را بگزار « حزب  بی ا تفاقی ملی اسلامی  مردم او غا نستان  »؛

خبر نگار  : این کدام کپ دیگه مثل مراد نامه وچیزی دیگری کار نداره ؟

 پا چاه : بخدا از همین حا لا گپ های رهبر وارو می زنی ؛ در مراد نامه هر آن چیزی که نوشته می توانی  خو شا مل کن هر چه مراد نامه دراز باشد چلش اش زیاد است ؛ خو فقط هر چه که در دهان ات برابر شد به شمول یگان چهار بیتی دریغ نکن وتا که میتوانی او را پر رنگ نشان بته ؛

خبر نگار : وقتی که حزب می سازم باید نام ام را نیز تغیر بتم ؟

پا چاه : باز هم نقطه باریک ره متو جه شدی , برای بلند بردن نام ونشان ات  میشوه لقب های  کلان   کلان  بمانی , مثل امیر  ، آتش ، سیلاب , طو فان , بلا ؛ آفت , حکمت وغیره دراین صورت کا رتان را به فردا مگزار وعا جل اقدام کن تا اقلا کنترول یگان چیز عجا لتا برایت داده شود ؛ به خاطر دموکر باسی  بیشتر ده ملک  ,  شما خبر شدند که کنترول را دیو تلویزون را به علمای کشور دادم وکنترول انتصا بات را برای شما می دهم میشود یگان چیزی انشا ا لله ؛

خبر نگار : مقصد شما از علما کیست پا چا صاحب ؟

پا چاه : برادر ما از  چیزی که ده ملک بسیار غنی هستیم واینها همیشه به تر قا ندن ملک مفید بوده اند شکر همین علمای دینی هستند و در او غا نستان عالم به تما می  کسا نی گفته میشود که  لنگو ته سفید  بر سر وداغ   سیاه بر جگر ی دارند ؛ خواگر کدام گپ دیگه نباشه میرویم بسوی شعر وقصه ومه میخوا نم وتو گوش کن ؛

 پا چاهی   میکنم      دارم   توکل   به    سیا

از خطر محفوظ دا رم  یا خلیلزاد  جان شما

در میان      جنگسالاران زمین گیرگشته ام

یا بسوزم ملک    خویش یا کنم    عالم تباه

یکطرف در یای شور است یکطرف قهر شما

یکطرف شمشیر بدست دارم یکسو  قرآن نما

سرنوشتم  می کشد    آ  خرش       به رود نیل

تقدیرم   وا بسته است لاجرم دست      موسی

نه   پلان تو    قبول گردد ونه    مقصد   ما

یک کمی گندم تر است یکمی   کند      آسیا

یوغی را نتوان دیگر برشا نه مردم گذاشت

این   پیام مردم است می   سراید     هرکجا

برد ه گی آن  نیست که زنجیرش گهی عر یان بود

برده گی خونی است همیش  که در رگم جریان بود

برد ه گی امروزبا دیروز چه فرقی است  در میان

بردگی  کاری است  که یکسره نا قض   ایمان بود

روز گاری است که من اینجا در این ملک تا خته ام

خوب میدانم    در این بازی     قمار  را باخته ام

این دیاری       است وابسته    به مردان      دلیر

بی هدر رخسار    خویش را مثل ایشان   ساخته ام

شعبده بازی     کنم   تا شعبه ها   سازی شود

آبروی   خویش بریزم تا آب    آببازی   شود

آب که   از سر پرید چه یکقدم   چه صد قد م

سعی خود را   میکنم تا با دارم راضی   شود

*********************************************************************

از کلخ آتش پرید

«بخش ششم »

 

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ اداره ما خبر شد که بعد از سالها انتظاری بوسیله مارش   لشکر عاجوج وما جوج  ساحه تاخت وتاز  تان را کلان ساختند ؟

پا چاه :  قاه , قاه , قاه ,  شکر الحمد الله پس از چند تو تو ناکام در دور اول ,  نفر های ما یک تو تو کامیاب را انجام داد وامیر هرات را غافلگیر و  قلع بند نمود .

خبر نگار : میتوانید در مورد تاکتیک های تان کمی معلومات دهند ؟

  پاچاه   :  انفجا رات هرات نتیجه سیا ست  ماین سا لاری ما بود که قبلا در چهار طرف امیر گذا شته شده بودواین پرو گرام به همت برا دران طالب ما در سراسر قلبه رو مراد خانی وبیرون ان براه انداخته شده است وبرا انداخته  خواهد شد ؛

خبر نگار : علت اینکه در پیشا پیش انتصابات این جویچه کنی ره سازمان دادند در چه بود ؟

پاچاه : برای تطبیق مرحله دوم  پروژه طالبان ما فقط همین لشکر عاجوج وماجوج را که از تفاله های برادران طالب وحزب اسلامی تشکیل شده فقط خواستیم تا یک « ترای- آزمایش  » کنیم ودیدیم که بد نتیجه نداد ؛   

خبر نگار : تفاوت لشکر عاجوج وما جوج شما با گروه های سابق طالبان در چه است ؟

پا چاه : وا لا برادر نیرو های زیر زمینی ما در سرا سر اوغا نستان شکر الحمد الله  لشکر  بسیار پیشرفته بوده وبه شکل  کمپیوتری توسط ریموت کنترول از منطقه ای خلیل خانی توسط شخص کلانتر صاحب کا کا زلمی اداره میشود

خبر نگار :پس  کلانتر مراد خانی اضافه بر هر کاره گی اش به حیث وزیر دفاع هم  خدمت می کند ؟ 

پا چاه : چیزیکه عیان است چه حا جت به بیان است ؟

خبر نگار : شما چند روز پیش به رعیت گفتند که طا لبا نه بلکه غالب ها خطر است ,  اما کشتار مردم بیگناه  وچور چپاول  در شندند  بوسیله غالب ها نه بلکه طالبها صورت گرفت . بر آورد شما چه قسم است ؟

پاچاه :  درست است که  قر با نیان اصلی مردم بیگناه بودند خو ازنظر ما همین بیگناهی خود گناه کبیره محسوب میشود ؛ لذا لشکر زیر زمینی طالبی ما  ما حق را به حقدار دادند ؛شما خو می بینید که تحداب وتشکیل اداره ما بکلی بوسیله گناه گاران صورت گرفته است ؛ نه بیگناهان که تو می گوی ,  پس ما خود کشی کنیم ؟  

خبر نگار : انگیزه حرکت نا بهنگام شما برحق امیر در چه بود  ؟

پا چاه :اول اینکه در آب خیت خوب ماهی گیری میشه  ؛ دوم   اینکه کل  گپ در سر چپن ملا نصر الدین بود سوم    اینکه   در سراسر قلمرو مراد خانی آتش می بارید اما در هرات آب .   دیگر اینکه موضوع انتصابات پیشرو است وکل ملک برای مه قطی گوگرد ساخته شده بود وهم چنان اینکه کا کا زلمی خواب کلانتر دیده تا از حال و احوال مردمان همسا یه ایرانی ماهم خبر گیری نمایم .ودر تندور او غا نستان , نان برادران ایرانی ره نیز پخت نمایم برادر ؛ 

خبر نگار :شما همیشه می گفتند که سلاح جمع شوه که صلح بیاید اما بر عکس جنگ آمد وصلح رفت , سیاست پا چاهی شما فقط همین هست ؟

پا چاه : ما کی گفتیم که ملت سلاح ره دور پرتاب نمایند بلکه برای طلبه ها تحویل دهند تا ما  آن را جمع نمایم وکار تطبیق پروژه بخوبی پیش رود  ؛  

خبر نگار : شما حمله کنندگان به شندن را تقبیح کردند , یعنی چه ؟

پا چاه : تقبیح شفر ایست که در فعا لیت های نظامی  معنای  آفرین را میدهد ومعا دل جایزه نوبل میبا شد.

خبر نگار : پا چاه صاحب میتوانی در باره هنر تان که چطور در میدان های مرغ جنگی ,  اوغان جنگی ره براه می اندازند  معلو مات دهند ؟

پا چاه : فقط با پاشیدن سرمه رنگ پا کستانی بر  سر کله وگردن  و حصص تاج شان به سادگی میتوان این کار را انجام داد.

خبر نگار : گفته میتوا نند  نیرو هایکه در قلعبندان امیر بکار رفت کی ها بودند ؟

پا چاه : نیروی تیز هوش وباد پیمای طالبان با برا دران حزب اسلامی که در پروژه های طراحی شده کا کا زلمی از تعلیمات خاص بر خور دار شده بودند؛

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ بسیار مردم انتقاد می کند که پا چاه در حا لیکه  قو ماندان سا لاری ره محکوم می کند پس خود چرا گرگ سا لاری ره پرورش می دهد    ؟ 

پا چاه : کار ما کار درنده سا لاری است نه پرنده سا لاری  ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ قو مانده عملیات نسل کشی میدان شندند  بدست خود تان بود ؟

پا چاه : از کا کا زلمی بپر سید ؛

خبر نگار : مردم میگویند که   عملیات معجزه آمیز وهما هنگ شما در اطراف هرات نشان می ته که بهانه خلع سلاح رقیبان  شما یک چل ول بود ؟ 

پا چاه : این مردم نا وقت بر می خیزند ؛  

خبر نگار : پا چاه صاحب میتوانی یک کمی در باره  پروژه های بعدی تان روشنی بیندازید ؟

پا چاه : البته بعداز امیر نوبت جنرال  بی پل , سپس  استاد  کا کل   و بعدا مارشال کابل خواهد بود ؛

خبر نگار : پا چاه صا حب  ؛ در یک انکشاف دیگر  گفته میشود که مخا لفین شما اعتراض کرده اند که اگر شما استعفا ندهند وکمسیون انتصا بات  شما استعفا ندهد ایشان انتصا بات را ترک میگویند ؟

پا چاه : اول اینکه رقیبای ما از  قانون جنگل وغرش  شیر جنگل «  کلانتر مراد خانی  »  بی خبر بوده و دیگر اینکه  صلاحیت پا چاهی مه در دست افغا نان است ؟

خبر نگار : پا چاه صا حب ؛ میتوانی در باره رقم دقیق سبت شدگان انتصا بات معلو مات دهند ؟

پا چاه : وا لا برادر گپ بین خود ما باشد رقم دقیق خو فقط چارک همان یک سیر است که اعلان شده است ,  خو منتها توسط ترازو دار سه دفعه دنده زده شده است ,  ودیگه اینکه کمسیون های  انتصاباتی ما یک دستگاه  چرخ دار  کلان انتصا باتی نیز داشت که افغا نان را چندین مرتب چرخ داده ودر هر مرتبه یک نام را پاین می انداخت ؛  واز قدم های   پای مه دیدی که چطور یکدفعه معجزه صورت گرفت و  افراد بی تذکره هفده ساله ظرف چند روز هژده ساله شده ومیل شرکت در انتصا بات را نمودند ؛

خبر نگار : با اینکه مردم همه میدا نند که سرنوشت تعین پاچاه در جای دیگر است , پس چطور  در حوزه های سبت ریختن گرفتند ؟

پا چاه : ای بی خبر ؛  برای ملت اوغان  فقط نام توزیع  کوپون ره بگیرحتی  از خانه«  لحد »  سر بلند می کنند؛

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ رقیبای تان آوازه انداختند که اگر در انتصا بات شما  تقلب نکنند ایشان پا چاه می شود , نظر شما چه است  ؟

پا چاه : رقیبان من باید بدانند که سرنوشت من وتخت من  بدست کسی که من را سر تخت با لا کردند است , نه در دست رعیت مراد خانی کابل ؛ وما به جهانیان  نشان خواهیم داد که ملت مراد خانی کابل از افتخار داشتن یک  پا چاه خارجی بر خور دارخواهند شد ؛  وگناه انتصا بات را هم سر شانه مردم اوغانستان بار خواهیم کرد ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ نام  دوتن از شخصیت های بسیار نامدار وپر افتخار افغا نستان  را گفته میتوا نید ؟  

پا چاه : بلی اول  شهید شجاع  شاه   و دوم غازی حا مد شاه  ؛

خبر نگار : پا چاه صا حب علت تعین سفیرخارجی  افغا نی و پا چاه خارجی افغا نی در ملک افغا نستان  از چه قرار است ؟

پا چاه : وا لا برادر ؛  ده همین سالهای جهاد ده اوغا نستان جنگل زیاد روید وکل اوغا نستان جنگل زار شد , خو تمام تبر وتیشه جهان خصوصا تمام تبر وتیشه های مسکه تراش  پا کستان نتوانست تا درست  شاخچه های درخت های اوغانی ره قطع نما ید خو کلان ها آخرش به تنگ آمده به این فکر شدند که در مقابل درخت اوغانی «  دسته » اوغانی باید استعمال گردد وشما دیدند که این کار هم در وقت جنگل دروی طلبه ها نتیجه داد وما هم از همین «  دسته »  کار می گیریم  وکلان کلان درخت هاره به زمین می اندازیم  ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب : اگر قرار باشد بین شما وکا کا زلمی کلا نتر مراد خانی کدام ملاقا ت صورت بگیر د, شما نزد ایشان میروند یا ایشان نزد شما می ایند ؟

پا چاه : اول اینکه کا کا زلمی شرمش می اید که  همرای مه ملاقات کند وتمامی هدایات از طریق تلفون برایم صادر میشود , دوم اینکه  ظالما  امریکای ها چنان کبری دارند که بتی را که خود می سازند هرگز پرستش نمی کنند؛

خبر نگار : حرف خوش کلانتر مراد خانی به شما چه است ؟

پا چاه : در وقت خوشی  , کوک باز ؛ در وقت غضب , شعبده باز ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب با ابتکار ات فوق آینده ملک ره چگونه می بینید  ؟

پا چاه : گر چنین کاسه وآش است بد را بد تر می بینم ؛

 پا چاه : خبر نگار جان اگر دیگه سوال نباشه پس  سروده هایم را گوش کن ؛؛

 

 

 

طالب     نادان     ملهم     جان    بود

بهتر  ازغمی     که افغا نان       بود

فتنه       ای  بر پا  دارم   در    وطن

دوست      پنجا    بیان  ما خندان بود

پا چاهی      را     زینت   وشان   بود

فقط    آنوقت     ملت    گریان     بود

پیکر مردم   که خوب    پوسیده   شد

آنزمان     جشن   همه   زاغان     بود

 

خلق افغان       حلق   آویزان   میکنم

مرد     میدان   فرق  آویزان    میکنم

تا توانم       ملت    بیچاره         را

محرومش     از هر   دبستان   میکنم

گر ببینم    شمعی بر   افروخته    است   

جا یگاه اش     را به   زندان   میکنم

سر دهد   هر کس  ندای     آزادی را

خون رنگین    اش چو افشان   می کنم

 

عهد   ما را   عهد    طالبان     بود

عهد طالبان    که     جاویدان    بود

الفتی داریم چه  توصیف    اش کنم

رشته های   ما که جسم   وجان بود

نور  چشمانم   که   پنجا بیان    بود

زینت وشان ا  م  که   جانیان    بود

من چنان این ملک را   ویران   کنم

اسمی   من   سر لوح   خا ینان بود 

  

لشکرم   زیر   زمین  خوابیده   است

ریسمانم  در   کمین   تابیده     است

قدرت من  در   گروی   دیگری است

احساسم    را  همین   چاپیده    است

روح   این ملت را چه    سایده  است

خون را   در ملک کی    باریده  است

تخم    نفاق  هر کجا   که   می    بینی 

جا سو سان ملک تان پاشیده است

 ******************************************************************************

تا ابله در جهان است مفلس در نمی ماند

 «   بخش هفتم »

خبر نگار : پا چاه صاحب انگیزه سفر تان در پا کستان چه بود ؟

پا چاه : شما باید درک نماید که پاکستان  نیز  پیر طریقت است ,  من  به حیث  پا چاه مراد خانی کابل غر ض حصول تاج وتخت  در دور دوم پا چاهی خود  از رهبران آنجا دعا گرفتم وکمر خود را توسط پاچاه آن کشور بسته کردم ؛

خبر نگار : طور یکه دیده شد اولا  خلاف نورم های دپلو ماتیک , شما بالباس جلنبور شبانی تان وپا چا ه پا کستان با لباس شهنشاهی « دریشی » رسمی  خود به میز  مذا کره حاضر شد که بسیار تحقیر امیز بود شما معنای آنرا درک کرد ند ؟ آیا پا چاه پاکستان لباس ملی نداشت  ؟ آیا شما تمامی عمر به پیراهن تنبان مکتب را تمام کردند؟

پا چاه : کلانتر مراد خانی کا کا زلمی می گوید که« شیر بی بی جان » ؛  فقط لباس قدیمی اوغانی است که مشروعیت یک خارجی را به حیث پا چاه اوغانی  مراد خانی تثبیت می کند . 

خبر نگار : چرا در دور اول ,  سفر خویش را به پا کستان  لغو کردند ؟

پا چاه : رفتن با دست خالی در پا کستان بی مزه بود . فتو حات طالبان وقتل عام  در شندند وچپه کردن مارشال در کابل  , فر مان رهای ظا لمان از زندان  « مو گمبو »  را خوش ساخت .

خبر نگار : برای خنداندن بیشتر شاه پا کستان پیش از سفر تان دیگر چه شهکاری نمودند ؟

پا چاه : فقط در جلسه شو رای وزیران فیلصه نمو دیم که تمامی  برادران طالب که دوستان واقعی پاکستان ودشمنان واقعی اوغا نستان هستند از حبس خلاص شده وبا دسته گلی به خانه های شان بر گردند.

خبر نگار : در این رابطه در داخل پا کستان چه کردند ؟

پا چاه :   در حضور شاه پا کستان گفتم که ما وطالبان گوشت وناخون هستیم وعنقریب با کلان های شان یکجا شده وقبر مردم اوغا نستانه با هم یکجا می کنیم ؛

خبر نگار : آیا شما کدام دیداری خاصی هم با پا چاه وسر کردگان  طالبان در پا کستان داشتند ؟

پا چاه : پس چرا رفته بودم ؛

خبر نگار : عمده ترین دست آورد  دراین سفر چه بود ؟

پا چاه :   توافق به دلم فقط  رهای 400 زندانی آدم خوار پا کستان از زندان های اوغانان بود ؛

خبر نگار : شما از عذاب روز جزا نتر سیدند که به خاطر تاج وتخت تان آدم کشان حرفوی وقا تلین ملت را در بدل 200 نفر موسیچه های افغان تبادله کردند ؟

پا چاه : من تحفه ای بیشتر از آن نداشتم ؛

خبر نگار : معلوم میشه که همان شروشور ی ره که در محبس شبرغان توسط زندا یان طالب وپا کستانی براه افتید کپتانی اش بدست خودت بود, همین طور است ؟

پا چاه : گپ بین خود ما باشه ؛ 

  خبر نگار  : شما یک ملا قات خصوصی هم با پا چاه پا کستان داشتند میشوه در مورد معلو مات دهند ؟

پا چاه : برای  پا چاه پا کستان گفتم که اگر از پا چاهی مه در دور دوم پشتیبانی کنه خو داغ به دلش در مورد خرابی وویرانی اوغا نستان نمی مانم  ؛  پا چاه پا کستان رویم را بوسید واشکم را خشکید وزیر لب غم غم کرد ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب شما واقعا شبانی بیش نیستند , همینکه افتخار می کنید وجار می زنید ولاف می زنید  که پا چاه پا کستان از پا چاهی آینده شما در افغا نستان حمایت می کند , این گپ به غرور ملی ا  فغان بسیار بد است ودیگه این گپ های پوچ ره اگر نشخوار نکنید خوب است ؛

پا چاه : چیزیکه در خط است ؛   

خبر نگار : در مورد حملات مرزی ومکا تب تر بیتی باند های مسلح آدم کش در پا کستان چه کردند؟

پا چاه : در صورت تشکیل حکو مت جا نیان وطا لبان  در کابل  به زندا نیان رها شده پا کستان چو کی داده خواهد شد تمامی پا کستانی ها هنگام ارتکاب جرم در افغا نستان از تعقیب قضای وعدلی مصون خوا هد بود ؛  

خبر نگار : خوبترین پیام شما به پا چاه پا کستان چه بود ؟  

پا چاه : پا مال کردن  مردم او غا نستان واز بین بردن بد خوا هان پا کستان و بر گشت مجدد اخلاصمندان  آن  ملک     در حا کمیت کا بل  ؛

خبر نگار : پس قصد شما از تشکیل حکو مت در اوغا نستان برا ی پا کستان است ؟

پا چاه : خو شبختانه  موافقتنا مه در روی قبا له  چنین است ؛

خبر نگار : اقدا مات عمده پا کستان در برابر این همه ابله گی پا چاه مراد خانی کا بل ورهايی قا تلین ملت افغان  در  چه است ؟

  پا چاه :   دک کردن صنوق های انتصا باتی بوسیله برادران پا کستانی  ,  گشایش سر حدات پا کستان به رخ برادران قبا یلی پا کستانی ما وشر کت شان در رای گیری  و  سر تخت با لا کردن خودم یکجا  به کمک کا کا زلمی ,

خبر نگار : در را بطه با خط دیورند چه کردند ؟

پا چاه : در نتیجه تفا همات جا نبین  خط دیورند چند خط دیگر چو چه خواهد داد   ؛

خبر نگار : پیام تان به این سفر به مردم ا فغا نستان چه است ؟

پا چاه : کم کردن یک جو از غرور  نشا ط  دیگری دارد ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ شما در یک قطعه عکس یکجا با زندان با نان  مخفی  افغان کش امریکای  دیده شدند واین بدان معنا است که نقش شما هم در فعا لیت های مرموز امنیتی ونعل زدن افغا نان بی تا سیر نبوده است , جواب دارند ؟

پا چاه :  به اساس اسا سنامه  هر عضو گروپ حقوق ومکلفیت های مساوی دارند ؛ 

خبر نگار : پا چاه صاحب شما باز هم ما نند سابق از تشکیل حکو مت ائتلافی انکار ورزیدند , اما دقلباب کلانتر مرادخانی کا کا زلمی تان به دروازه های مخا لفین را چگونه ارزیابی می نمایند ؟

پا چاه: کلانتر کلانتر هست وپا چاه ارزانتر است  ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب جریان انتصا بات آینده را چگونه می بینید  ؟

پا چاه : قبلا یک کمر بند داشتم وبا گرفتن دوعای پا چاه پا کستان دو کمر بنده شده وبسیار افتخا رات ملی ره کسب کردم و حال افتیدن از دو چنگک نا ممکن شده است ؛ 

خبر نگار : من زما نیکه تقدیر شما را در دست دیگران می بینم موفقیت تان را بیشتر از شا هان «  شجاع  »  کشور خواب می بینم پس  در زیر غرش « ب 52 » ضرورت به گدی بازی در چه است ؟

پا چاه :  بخاطریکه در خطبه  نام ام شا مل شوه ؛ 

خبر نگار : به عوض اینقدر رنگ زردی اگر با لای ملت خود تکیه کنی بهتر نیست ؟

پا چاه : این مثله درج پرو توکول نیست ؛

خبر نگار :    پا چاه صا حب یکی از وظایف بسیار مهم پا چاه عبارت از حفظ ناموس ملت است ,   طو ریکه ملت تان مورد تجاوز جنسی سر با زان امریکای قرار گرفتند واین عمل شرم آور تا حال ادامه دارد از سنگ وچوب در تمامی جهان صدا بر امد اما از شما نه , نه , .. در این مورد چه میتوان گفت ؟؟؟

پا چاه : حفظ چوکی , حفظ جان وحفظ مال  در رهی قدرت اول منزل است  ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ اخیرا افغان ملت اعلان کرد که چون پا چاه مطابق خواست ایشان طی دونیم سال گذشته عمل کرده است ولذا ایشان از پا چاهی آیند ه شما پشتیبانی می کنند این به چه معنا است ؟؟

پا چاه : شما خو درک می کنید که حزب افغان ملت از جمله باز ماند گان وفادار فاشیسم هتلری در افغا نستان است , زما نیکه مر حوم هتلر عزیز جهان را پدرود حیات می گفت اعلان کرد که روح وی در وجود سازمان افغان ملت در افغا نستان  برای همیش زنده وجا ویدان خوا هد بود ودر این هیج شکی نیست که ما همه  جزی از سر نشینان یک کشتی واحد هستیم ؛ واقدا مات من هم تا کنون بر حسب هدا یای ار باب ما صورت گرفته است ؛

پا چاه : خو خبر نگارگل   ؛  به عوض گپ های سر کاری بیا که شعر بشنویم :

 

 

به پا کستان    سفر کردم کم و بیش

بودم گرگی مگر    در جا مه میش

گرفتم      دست    غلام    غلام  را

چو گژدمی   که افغان  را زنم نیش

 

پا کستان هم هوای   تازه  ای داشت

مشرف جان عجب  خمیازه ای داشت

به من    گفتا    که  شبانی    کجا ای

بدست   خود سند   تازه ای  داشت

 

به من    گفتا اگر   افغان    زمینی

چرا در   روی بور  یا می   نشینی

اگر   اجدادی     تو آهی    سرآ یند

دیگر   این خاک    پا کستان   نبینی

 

منم گفتم  که اجدادم    فغان        بود

ملت از دست   ایشان در     امان بود

همان روزی   نشان   خود      بباختم

فقط قوم  دلیر   را کسر   شان     بود 

 

مشرف جان بگفت که مشکل ات چه است

بدون      حکمی    ما    تو نتوان     زیست

برو       با     طالبان      ما           بیا میز

   همین    راهیست   برای  چهار صدو بیست

 

کمرم را ببست    آن مرد  میدان

نشستم همه روز به روی دا لان

همه ذلت    وخواری   ره کشیدم

مبا دا گلی    بگذارم     به دا مان

 

پیام من به افغا نان چنین   است

ببین که آبرویم    بر زمین است

اگر  اجداد   تان   حالم      ببیند

زگو رستان صدایم  دلنشین است

 

صدای احمد ومحمود طنین داشت

که نعش دشمنان روی زمین داشت

غلامی را که زنجیری به پا است 

چطور نشان اجداد بر جبین داشت

 

************************************************************************

شر نامه

 «  بخش هشتم »

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ برخی از کاندیدان تاج وتخت سلطنتی اخیرا برنامه های کاری خویش را به اطلاع مردم رسا نیدند , میخوا هیم تا در باره بر نامه شما برای دور دوم پا چاهی تان معلو مات حا صل نمایم ؛

پا چاه : شرنامه من مخلوطی از کار کرد های فرا موش ناپذیر شخصیت های  مهم اوغانستان بوده ویاد آور دوران عدل وانصاف عبد الرحمان خان , ملا عمر خان , وشاه شجاع لا لا بوده وبا این تفاوت که در مقا یسه با کار کرد های اینجا نب  رعیت در  باره  گل افشانی ایشان پوز خند خوا هند زد  ؛ این شر نامه چندین بخش دارد  :

    الف – اجتما عی

-         بذر افشانی تخم نفاق وشقاق در میان مردم  وبر پائی جنگ خا نه بخا نه وکوچه بکو چه  در او غا نستان

-         ازدیاد هر چه بیشتر بیکاری در میان توده های فقیرجامعه

-         نا سپردن کار به اهل کار

-         تشدید هر چه بهتر وبیشترچور , چپا ول , رشوت , غا رتگری , اخپلاس در میان هم قطاران ودر میان  کار مندان سر کاری

-         حیف ومیل دارائی های عامه وقند وقروت کردن کمک های خارجه کما فی السابق

-         شا خص  نمودن رنگ ,  پوست ,  نژاد , زبان , سمت , خارج , داخل , ودرجه سا بقه جنا یت برای تقرر ورشد ما مورین حکو مت

     -     تشدید توطئه ودسیسه علیه مخا لفین انتصا باتی

-         رشد وتوسعه ذهنیت ارزشمند طا لبی در میان جامعه

-         توسعه کشت وزرع  خش خاش ورشد قا چاق مواد مخدر وحصول مفاد سر شار از این با بت بوسیله وزرای ارشد حکو متی وخو دم   

-         تشد ید جریان آدم دزدی وآدم ربائی ونها دینه ساختن تجارت اعضای بدن انسان توسط شرکا

-         برهم زدن اوضاع امنیتی کشور بوسیله جنگسا لاران دولتی وغیر دولتی وفراهم ساختن هر چه بیشتر شرایط ما هیگیری در کشور, تشویق هر چه بیشتر قو ما ندانان آشوب گر و آ دم کش  وپناه دهی شان به قصر های مجلل کا بل

-         ایجاد قو مندان سا لاری وجنگ سا لاری  از طریق بقا یای برادران طالب بشیوه ای مرموز واستعمال آنها علیه مخا لفین سیا سی وملی  

-         از میان بردن هویت ملی درکشور وجذب هویت بیگانه وبیگانه پرستی در او غا نستان وایجاد سیستم وکار خانه پا چاه  سازی بوسیله بیگا نگان ومنهدم ساختن کا مل غرور ملی وترویج آن در میان افغا نان بی خبر

-         نابود سا ختن هسته های روشنفکری در کشوروتحکیم پا یه های حکو مت بوسیله  نیرو های خون  آشام وجا یت پیشه   از جمله برا دران بت شکن  طا لبی , آدم خوران  گلبدینی وجلا دان  امینی

-         غضب دارای های عامه واعمار بلند منزل های وزرا وکار مندان بلند پایه حکو متی از طریق نوشیدن خون ملی و هضم نمودن پنج ملیار دالر مر حله اول و بلعیدن بیش از پانزده ملیار دالر در دور دوم پا چاهی ام

-         تکیه بر نهاد های ضد  مذهبی و ضد قضای و استفاده از دین مقدس اسلام  به حیث حربه وسلاح « فتوا  » علیه مخا لفین سیاسی واجتماعی

-          رشد پروسه بیسواد سازی از طریق اقدا مات مرموز  در اوغا نستان 

  ب - سیا سی

-   کشت وزرع سر سام آور احزاب سیاسی وبرهم زدن وحدت ملی در اوغا نستان 

-   محو نمودن آزادی بیان , اجتماعات وتظا هرات علیه خودم وکار برد اتهام , دروغ پرا گنی وجعل کاری علیه دیگران و سلب فعا لیت های احزاب آزاد وضد سر کاری

-         تشکیل حکومت با پایه های وسیع نشنا لیستی , شونیستی وعظمت طلبی بر پایه تفکر فاشیستی

-         عدم تشکیل پا رلمان واعلان حا لت دایمی  اضطراردر حوزه مراد خانی

-          تشکیل کابینه از میان عناصر لنگ ولاش جامعه

-         تداوم حا کمیت پا چاهی تا که زنده هستم

-         سر کوب مخا لفین سیاسی با استفاده از طر یق گو نا گون

ج-اقتصادی

-  خواب دیدن یک لقمه نان بوسیله مردم او غا نستان در زمان زما مداری ام  

-   سروتمند ساختن ثروتمندان وفقیر ساختن فقیران جامعه

-   ازدیا د  انجو ها وگنجو ها در ملک وجاروب کردن پول های امدادی خارجی بوسیله اقارب خویشا وندان واقارب در بار      

-  دراز کردن دست گدائی بسوی ملک های بیرون وتصاحب کردن آن به جیب های درون

- از بین بردن تمامی بنیاد های اقتصادی ملی ووا گذاری آن بدست نهنگان , کر گسان  ولاشخوران جامعه    

-  ایجاد بازار کا ملا آزاد اقتصادی بر اساس قا نون جنگل وبر پا یه منا فع زور داران جامعه

-         عدم اعمار کدام عمارت بنام دولتی طی تمامی دوره پا چاهی ام

-         آب پا شی سرک کابل قند هار در دور دوم

-         ایجاد قرار داد های خا رجی  کمر شکن  وچرب نمودن  جیب های زرشکن

-         تشدید تجارت استخوان های  با ستانی با برا دران پا کستانی  و هم چنین بر قراری مجدد تجارت  ریشه های با دام وپسته

د-   کلتوری وفر هنگی

    -        از میان بردن فرهنگ ملی وایجاد فرهنگ بدوی  قبیلوی وعقبگرای ما قبل تا ریخ

   -       امحای کامل لباس های رسمی دولتی وترویج پیراهن وتنبان در امورات سر کاری

    -     ایجاد ریش کربلائی و افزا یش بادیگارد امریکائی به حیث آخرین نمایش ملی

    -    مبا رزه  علیه پدیده های نوین جامعه وچنگ زدن به منسوخ ترین رفورم ها واقدا مات عوام فریبانه

      ح-  سیا ست خا رجی

-         به جز وابستگی به نیروی خا رجی ,  اوغا نستان بیطرف وغیر منسلک خوا هد بود

-         تعین  , توظیف وگما رش پا چاه او غانستان از بیرون

-         ایجاد سه پایه خارجی به حیث بهترین چوکی ناشکن برای پاچاه

-         از میان بردن اتکائ ملی ومردمی در اوغا نستان 

-         تحت انقیاد ساختن دایمی اوغا نستان وتشکیل حا کمیت مرکزی به اراده حا کمان امریکا وپا کستان در اوغا نستان وبرسمیت شناختن کا کا زلمی به حیث کلانتر مرادخانی کا بل

-         توظیف وتقرر وزرای در بار از بیرون وکسب مشورت های پا چاه های امریکا و پا کستان   ویا سفرا ونما یندگان شان در کابل

-         موجه شمردن تجاوز پیهم پا کستان در اوغا نستان وسکوت معنی دار پا چاه  در زمینه.

-         تشدید تجاوز جنسی به حق رعیت او غا نستان وایجاد زندان های خصوصی وشکنجه ملت ومهر سکوت بر لب زدن پا چاه در زمینه

-         حفظ زنجیر داری به هر قیمت وبهر وسیله

-         ایجاد پایگاه های تجاوز کا رانه علیه همسایه های مورد نظر در او غا نستان وتبدیل ملک به منطقه پر آشوب  .

-    ارتقا نقش  B- 52در تعین وتقرر پاچاه اوغا نستان .

این بود برباد نامه من 

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ وا قعا برنامه جالب ودلنشینی را شما اعلان کرديد , نگفتيد که دین تان چیست ؟

پا چاه : والا برادر راستش در ظاهر مسلمان در با طن پشیمان ؛

پا چاه : بیخبر جان شر نامه ام را شنیدی وبرویم بسوی شهر شعر :

من چنان سودای  شاهی را   پر ز خطر  کرده  ام  

خاک و خون      ملتم      را بدست زر    کرده ام

یک چنان طوفانی   را برخاک  تان        نازل کنم

انهمه   درسی  که   از بیرون   از بر   کرده   ام

بیخبران می   بینی  در     آرزوی    تاج    وتخت

آن تختی  را  که من  پیش از   همه  جر   کرده ام

این همه فلمی ایست  که من پیهم  نمایش  میدهم

این نوار   دیگریست   که من     از سر   کرده ام

کار ما کا ریست که   طالب را     دهد  جا ن  نوین

من فقط  جیفه پرستان را   یک کمی خر   کرده ام

کا ر ما باکار      امیر   یکسره     یکسان     بود

زیرپای  خارجی   هستم  که   عر عر      کرده ام

شب پرست    طالب   پرستم   و شبان   پیشه    ام 

من فقط      با تبلیغاتم   این    جهان   کر  کرده ام

در میان طالبان    حتی      چنین    غو غا     نبود

روز آرامش        تانرا   هر   کجا شر    کرده   ام

ننگری    آرامشی     هرگز       تا من   زنده    ام

سر نوشت ملت        افغان     زیر   تبر کرده    ام

قا فله     سا لارتا نرا      هر سو گژد می        گزد

چو چه ما ران     را ببین که     من اژدهر کرده ام

روز گارت  به نگردد   تا این    آش و  کاسه  است

هر کجا  بینی      که من  بد  را    بد تر   کرده   ام

زیر بینا  و  روبینای         تان بر باد      می  دهم

آن نوای  را که       من اکنون     بر سر    کرده ام

پا دشاه خارجی      را نیست       سوزی      بردلش

تاج شاهی  را ببین     که نوک    نیشتر   کرده   ام

آن کبوتر  را ببین  از  حال   پرواز    مانده     است

من فقط   بال های  او را     چون    پر پر   کرده ام

د ر نمای     کار  من     تو   عسرت  طالب   خوری

یک چنان آرمانی   را که     من بر سر     کرده   ام

 کی     توانم   تا  رسم       من در     بیا بان     امید

توشه ای  زهر نا ک  را من   صرف سفر    کرده ام

سر نوشت   آخرم  شاه     شجاعی       بیش   نیست

حیف  ایامی    که     من تا   حال      هدر  کرده   ام

************************************************************************

جار چی

  « بخش نهم »

خبر نگار :       محترم پا چاه صاحب ؛ طوریکه دیده میشود جار زدن انتصا بات پا چاهی شروع شده است پرو پاگند شما چه است ؟

  پا چاه  :مه خودم جارچی هستم وقبلا اعلان کرده ام   پا چاه خارجی , پا یش بسته به منجی ,  حلوای آرد سوجی , سما وار بیگمجی  , دالر هایش به بوجی , دمبک زند چو گرجی , اگر خوردم اگر بستم اگر کشتم بتو چه ؛؛؛

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ در این شکی نیست که شما علاوه از اینکه خوب زبر دست پا چاه هستند , خوب چیره دست جارچی هم هستند ؛ پس چطور قر قین نام را به حیث جار چی تان تعین کردند ؟

پا چاه : شما خو می دانید که قر قین خان از اقوام ترکمن است و تمامی ملیت ها در زمان پا چاهی مه یک زور آز مای کرده بود چیزیکه این بازی ره کمرنگ ساخته بود عبارت از این بود که ملیت های ازبک وترکمن تا حال دست ناخورده باقی ما نده بود , ضرور است تا یک «  گسو»  بین ملیت ازبک وترکمن هم صورت گیرد ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب در وقت جار زدن شما خود ره یک خا رجی معرفی می کنید یا داخلی ؟

پا چاه : وا لا کلان ها قصه می کنند که اجداد مه  از او غا نستان بود خو حا لا  مه به حیث یک توریست در این کشور آمده ام  وهوای پا چاهی به سرم زده است ؛

خبر نگار : گروپ هایکه که توریست هاره کمک می کنه تا پا چاه افغا نستان شود کدام ها اند ؟

پا چاه : برا درانم در رادیوی بی بی سی , رادیوی امریکا کا کا, رادیوی پا کستان صاحب  ,تمامی  افراد ضد استقلال وآزادی  ، طالب پرستان سیاه دل , سیاه دلان طالب پرست , باز ماندگان شاه شجاع لا لا , احزاب ساختگی ورهبران تسلیم شده جها دی , بازماندگان شاگرد وفا دارومتعلم سر شار  , وغیره

خبر نگار :   پا چاه صاحب : چند رروز پیش جار چی هایت از کشور انگلستان ,هالند , دنما رک ...بانگ دادند که ما به نمایندگی از افغا نان آنجا از پا چاه مراد خانی کابل پشتیبانی می کنیم اما افغا نان  مقیم آنکشور ها همه به یک صدا گفتند که ما از چنین اعلامیه ها بی خبر بوده وما  از استقلال اوغا نستان دفاع می کنیم نه از افراد ضد استقلال وطن , نظر شما چیست ؟

پا چاه : هر که برای مطلب خود دلبری کند ؛

خبرنگار : منتقدان انتصا باتی  شما اظهار میدارد که پا چاه خود در عقب تما می توطئه ها  قرار داشته وحتی از ساطور محکمه سیا فی برای قلع وقمع کردن مخا لفین انتصا باتی  خود دریغ نمی نورزد ؟

پا چاه : غرق شدن به در یا وتوسل به هر خس وخا شاک هنر است ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب , طوریکه دیده میشود در افزار تبلیغاتی تان زنده ها  را می کشند ومرده ها را زنده می کنند ویگان میناره  هم اینطرف وآنطرف بلند می کنید , میتوانند تا اسرار کار تان را توضیح دهند ؟

پا چاه : با اینطریقه راه  اعزام  زنده ها بسوی دیار  مرده  گان کوتاه می گردد ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ چرا با زار تبلیغاتی حریف های انتخا باتی تان سرد است ؟

پا چاه : حریف میداند که « سیا » کا رمندش را بی پشتوانه به صحرای سیاست اعزام نمی کند ؛

خبر نگار : چند روز قبل قوای پا کستان چند کیلو متر به خاک اوغا نستان پیشروی نمودند وطبق وعده قبلی شما خط دیورند باز چوچه داد وشما هم به حیث پا چاه مراد خانی کا بل سکوت نمودند  , در پرو گرام های پرو پا گند تان این مو ضوع چگونه تشریح خوا هد شد ؟

پا چاه :  با ملک بساز –ده را بتاز  

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ چند روز قبل پنج دختر بدخشانی مورد تجاوز افراد خارجی قرار گرفتند وتمامی جهان از این مطلب آگاه گردید ؛ شما نه تنها اینکه خارجی ها واین اعمال شنیع انسانی شان را محکوم نه کرديد بلکه معتر ضین  را محکوم کرديد , این ادامه همان سیا ستی است که پا کستان را نه به خاطر اشغال ساحه چهل کیلو متری خاک افغا نستان بلکه تظاهر کنندگان را بخاطر شکستن چند شیشه ای تعمیر سفارت پاکستان محکوم واز پا چاه پا کستان از بابت شکستن شیشه های سفارت عذر خواهی کردند ؟؟؟

پا چاه : بزر گان گفته اند که اول خویش , دوم درویش

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ در این شکی نیست که اسما عیل خان در جریان « جهاد »  در صوف کنی وخندق کنی وکاریز کنی وجویچه کنی مهارت خوبی را کمای کرده است ؛ از نظر شما این قو ماندان حال به یک متخصص معدن مبدل شده است واصول باز سازی اداری تان بر همین منوال استوار است تا سر انجام وی را وزیر معدن بسازید  ؟ این هم جز بر نامه جار چی گری است ؟

پا چاه : بلی همان طوریکه حاجی قدیر وداکتر عبد ا لر  حمان وپسر امیر صاحب  در امورات مربوط خوب درخشیدند, حال نوبت امیر صاحب است تا توان استعداد وتجا رب  خود را در این راه مصرف نماید ؛؛؛

خبر نگار : در این صورت بهتر نبود تا راه کو تاه تر  را انتخاب می کردند ووی را وزیر هوا نوردی می ساختند تا هر چه زودتر به هوا بلند می شد ؟

پا چاه : راه معدن  آسانتر بوده وضرورت به قبر کن ندارد ؛؛؛

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ سرنوشت آخری مارشال تان چه خواهد بود ؟

پا چاه : طوریکه شما اطلاع دارند عنقریب آقای « سلو بو دان میلو سویچ » از زندان « لاهه » جایگاه جنا یتکاران جنگی  آزاد می گردد ودر آنجا یک پست فیلد مارشالی بیکار می گردد , در نظر است تا اقای مارشال را در همان پست مقرر نموده ویک جلد  کتابچه سفید ویک دانه قلم پنسل را نیز در اختیارش قرار داده تا هر روز مارکیت و بلند منزل رسم نماید ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب حا لا می پر دازیم به  گپ  اصلی وعلاوه بر سیا ست فا شیستی وشو نیستی ,  مو ضو عات مهم , حیا تی وعوا مفریبانه  در تبلیغات شما چه است ؟

پا چاه :– عدالت –مسا وات – دمو کراسی – آزادی- وحدت ملی  – حکو مت قا نون –اداره پاک ؛جسم نا پاک

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ لطفا این وا ژه ها را  کمی توضیح دهند ؛

پا چاه : توضیح این فا ژه ها قرار ذیل است :

-         عدالت : یعنی بطالت – جهالت –کسالت –شما طت-بغاوت-نجاست-جنایت –وها بیت –رزالت ـ ذلالت

-         مسا وات : نجا سات - جنا یات –  منا جات -خرا بات –شکا یات –تلفات-  ظلما ت –

-         دمو کراسی : نمکنشناسی- طالب شناسی - ظلم« کرواسی »  نان با سی , عشق« نازی »

-         آزادی:   ملک بر بادی – اسپ گادی –جنگ شادی –غلام خلیلزادی- نوکر پنجا بی - چو کی امدادی –

-         وحدت ملی : نزا ع ملی , جزای ملی , سزای ملی ,خونتای ملی ,جفای ملی ؛

-         حکو مت قا نون : نظام سکون - ملت سر نگون- جنگ قشون  - دزدی قا نون  - تجارت خون – روز نا میمون -  بر ضد خاتون , برقصم همیش به ساز بیلتون

-         اداره پاک : سرود راک - دست نا پاک – خس و خاشاک- وزیر بی باک – جشن تر یاک –به چشم رعیت زنم خاک –  شراب مست زنم  از انگور تاک

خبر نگار : وا قعا پرو پا گند شما با تاریخ کار کرد هایت طی سه سال  اخیر مطابقت عام وتام دارد آما آنچه که سوال بر انگیز است اینست که دردور  دوم پا چاهی ات  این بر نامه را پر رنگ می کنی یا کمرنگ ؟

پا چاه : تریاکه بنگ می کنم –آشتی ره جنگ می کنم – تیرره خدنگ می کنم – تاج را از ننگ می کنم –روی مه رنگ می کنم – قلب خود سنگ می کنم پای به زنگ می کنم , چقه شنگ شنگ می کنم  ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب طوریکه دیده شد سمبول انتصا باتی شما  بیانگر مرغ  شا هینی که ترازوی در چنگال داشت بود . به نظر من که شاهین یک مرغ وحشی بوده وبا تها جم وحمله با لای موسیچه ها ,  نمادی از بیرحمی بی عدا لتی  وقساوت می باشد وهر گز نمیتواند تا برابری وا  نصاف را گویا باشد , پس شما میخوا هند تا در آینده چنین باشند ؟؟؟

پا چاه : بی خبر جان گپ شما درست است  آرزوی من هم چنین است ؛ اما معنای کلی اش این است  که کا کا بوش شاهینی بوده که برای همیش ترازوی عدل وانصاف را در چنگ خود  در آورده و از اوغا نستان پرواز داده است ؛؛؛

خبر نگار : پس شما سمبول کدام پرنده را دارا می باشند ؟

پا چاه : برای من لقب خفاش را انتخاب نموده اند ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ در این شکی نیست که  تا زما نیکه چرخ ماشین B -52 در آسمان افغا نستان از غرش باز نمانده شما پا چاه هستند وخوا هند بود اما شما مایل اید تا لباس شاه شجاع را بتن نمایند ویا لباس مکنا تن را ؟

پا چاه : هردو جمع لباس امیرا لمو منین صا حب   ؛؛؛

پا چاه : از گفتگویت تشکر , حال به اشعارم گوش کن ؛؛؛

دهل وسر نا  سر کنم تا     سر شود

دستانم   پر    زهر      زنبور   شود

تخمی    آشتی  گر  بکا ریندش  شما

همگی      رزق   ملخ   ومور   شود

زهر پاشی    ام به  ستوه       آردت

مرد افغان    یکدفعه    مجبور   شود

بر کند       نهال     آزادی      کسی

بته ها   چون تاک بی انگور    شود

روی     سیاه      آن    کنیزان    شهر

در  شیادی    چقدر   پر      نور شود

حلقه     زنجیر     به گردن   می  زنم

تاج شاهی    مانده  به   دستور   شود

دهل سرنا را    به     صدا        آورم

پیروانم     کمی پر    غرور      شود

نا گهان   گرسی     بکوبم بر  سر ات

خواب  غفلت تا از    سرت بدور شود

زدو بند ها     چقدر       دلچسب  شد

عبد اله    به    زلمیان      خسر شود

ضربه   زنم بافت     این    نظام    را

سر کلاوه    سر  انجام    شور    شود

من چنان  این    نسل   را نا بود   کنم

چهره بد  فوکس من    منفور     شود

بربایم      دانه        های       قیمتی

پا رچه ای  مس    خونبها ی  در شود

بیت المال    ملت       افغان        تان

آخرش     بدست هایم      چور  شود

*************************************************************

از چو پانی تا طوفا نی

 « بخش دهم »

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛  در نتیجه عملیات « طو فان صحرا » بوسیله نیزو های امریکای وطا لبان وحزب اسلامی   در حوزه ای غرب مراد خانی « هرات »  با باز کردن گره دست به وسیله  دندان  فقط در فا صله یکماه شما توا نستند تا جان بیش از یکصد تن افغان را بگیرند , منظور از چنین لشکر کشی ونسل کشی در چه بوده است ؟

پا چاه : بخا طر اکما لات با نک خون ؛

خبر نگار : قرار تصدیق موسسه حقوق بشر , مها جمین  تان در  منطقه  شیندند  علاوه بر کشتار بیرحمانه بیش از صد تن , چهار انسان را سر بریدند ویک انسان را زنده پوست کردند , چرا ؟ ومجا زات عا ملین آن چه خواهد بود؟

پا چاه : زیرا که کلاه پوست ام کهنه شده بودوضرورت به یک کلاه پوست جديد داشتم ؛ ومجا زات شان عبارت از جا بجای شان در قصر دلکشا ی مراد خانی کابل خواهد بود ؛؛؛

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ طو ریکه دیده شد باز هم قو مانده این عملیات در دست کلانتر مراد خانی کا کا زلمی تان قرار داشت , پس نقش شما در این تها جمات چه بود ؟

پا چاه : مر می رسان ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ اخیرا کلانتر مراد خانی کا کا زلمی تان ضمن خطاب , مردم افغا نستان را تهدید نمود که هر گاه در انتصاب پا چاه  مورد نظرامریکا تعلل نمایند دیگر  عذری نخواهند داشت  شما به حیث پا چاه مراد خانی کابل این تهدید واین مداخله گستاخانه را برعلیه مردم وکشورافغا نستان  چگونه ارزیابی مینمایند ؟

پا چاه : ایشان به حیث  زمامدار ایالات پنجاه ویکم امریکا- اوغانستان  حکم تهدید را برای خود محفوظ داشته وبا لا کردن من را سر تخت تحکیم بخشیده ویا لا خیر میگویم ؛

خبر نگار : پا چاه صا حب , اخیرا امیر  مخلوع هرات ,   شما را به حیث بهترین دوست خود خطاب نمود وشما آقای « غیر قا نونی » را خوبترین  اندیوال سابقه وحال  نا میدند ,  در مزاح های دوستانه شما که تا این حدود جویبار خون در کشور روان بوده اگر خدا نا خواسته با هم دشمن می بودند بر سر این ملت بیچاره چه وا قع می شد ؟

پا چاه : در آن صورت در او غا نستان جنبنده ای وجود نمی داشت ؛

خبر نگار : پا چاه صا حب ؛ پخته تکانی سایر مخا لفین تان  چه وقت پیشرو است ؟؟؟

پا چاه : خانه شاه خیلی دنگ ودونگ است عروس خیلی خبر ندارد ؛؛؛

خبر نگار : پا چاه صا حب ؛ خبر شدیم که با آزادی  یکی از جنا یتکار ترین عنصر  تا ریخ بشریت بنام مو لوی قلم ا لدین سر جنا یتکار اداره «  امر بلمنفورونحی الجو کر »  طا لبان از زندان  ,  شما تصمیم دارند تا دیوار های همه زندان های افغا نستان را فرو بپاشند وتهداب آنرا از زمین بر کنند , این واقعیت دارد ؟

پا چاه : نه خیر ؛ اولا , این کار به منظور بیکار ساختن  سلول  زندان و پر کردن نوع دیگر زندانی ها ی مخا لف پا چاه مراد خانی   صورت گرفته است که البته پس از استقرار نظام انتصا باتی اولین سنگ تهداب که در ملک مانده میشود زندان خواهد بود , ودشمنان طالبان وبرا دران پا کستانی ما در آنجا مسکن گزین خوا هند شد ؛

     دوم – اینکه شما می دانید که در شهر کابل زیا رتی مشهوری  وجود دارد بنام شاه دو شمشیره, من آرزو دارم تا بنام پا چاه دوشمشیره یاد شوم که در لفظ عربی سیاف یعنی شمشیر که هر دو, هم قلم الدین وهم سیاف ا لدین  در بریدن گردن های ملت او غا نستان از خود برند گی خوبی نشان دادند ومن هردو را میخواهم بدست گرفته وبنام پا چاه دوشمشیره شهرت یابم ؛

سوم –  قلم الدین یگا نه  قلم ساخت پا کستان  است که به عوض رنگ خون می خورد وقلم من در این اواخربا تکرار پلان های دسیسه کاری  رنگ خلاص کرده بود  ومیخواهم تا متباقی عمر خود را د ر استفاده از قلم بی گناه    قلم الدین خان بکار برده ودعوای تمامی شهدای افغا نستان که از زیر ساطور قلم ادین صاحب گذشته اند خود اقامه نمایم ؛ 

خبر نگار : پس رهايی صد ها تن زندانی آدم کش وجا یتکار  پا کستانی نیز تحت همین سنا ریو عملی شده است ؟

پا چاه :  نه خیر ؛ به منظور تقویت نیرو های عقب جبهه ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ اما  پا کستانی ها هیج یک از زندا نی های بی گناه وبی پناه افغان را رها نکردند پس پا داش  پا چاه پا کستان در برابر این سخا وت شما چه خوا هد بود ؟

پا چاه : پا چاه پا کستان تاج بر سرم می زند واین بزرگترین وپر افتخار ترین تهفه برای تاریخ اوغا نستان است که تاج گزاری اش از طرف پا چاه صاحب کا کا پا کستان صورت می گیرد ؛؛؛

خبر نگار :  پا چاه صاحب ؛ شما در سفر تان در پا کستان , برای کا کا مشرف تان چراغ سبز نشان داده وقول دادند که عنقریب گفتگوی سیاسی را با طالبان ایجاد نموده وحکومت مشترک را بر پا می کنيد, وپیوسته با نشخوار کردن طالبان خوب از شریر ترین نیرو های تاریخ حما یت کرديد , اما اخیرا زمانیکه این سوال از جانب خبر نگار بی بی سی مطرح شد وشما گفتيد که این تبلیغات  حریف های سیا سی شما است میخوا هیم تا واقعیت مثله را بدانیم که واقعا شما خود طالب هستند یا خیر ؟؟؟

پا چاه : وا لا برادر ؛ آسیا بانی می کنم از مزد آن شرمم می آید ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ حریفان انتصا باتی شما اصرار دارند که پا چاه چرا  تشویش دارد که با ایشان نشسته ومنا ظره سیاسی نماید ؟

پا چاه : هر چه از حد بگذرد عاقبت رسوا شود ؛؛؛

خبر نگار : پا چاه صاحب چه مشکلی وجود دارد تا شما به انتقاد حریفان انتصا باتی تان پا سخ گفته و کمسیون انتصا باتی را تعویض نمایند ؟

پا چاه : دهن « سناج » رازم باز گردیده واعلان برد وباخت انتصابات به نفع حریف  تیر خوا هد شد  ؛؛؛

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ مخا لفین شما اصرار دارند که شما قانون اساسی را سرقت نموده اند , وشما گویا حق کا ندید شدن را نداريد وقبل از انتصا بات باید استعفا دهيد , براستی اعتراض ایشان توجه اداره ما را نیز جلب نمود .چرا که   درماده 160 قا نون اساسی چنین آمده است ( اولین ریس جمهور منتخب , 30 روز بعد از اعلام نتا یج انتخا بات , مطابق به احکام این قا نون اساسی به کار آغاز می کند ) . این ما ده نشان می دهد  که طی این جریان کسی بنام ریس جمهور اصولا وجود ندارد , در حا لیکه شما به زور تان وجود داشته وپا چاه همیشه بهار مراد خانی کابل هستيد.پس طی این 30 روز شما چه کاره هستيد وچه  میکنيد؟

پا چاه : طی این 30 روز در نقش ابلیس شطرنج بازی میکنم ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ عکس العمل شما در برابر پیشنهاد تعویق یکما هه انتصا بات  مخا لفین تان چه  است ؟

پا چاه : بعد از عروسی کا کا بوش , خینه چه بکار است ؛

خبر نگار : خبر شدیم که کشور هند مقدار پنجاه هزار قلم توش  رنگ نرو را برای حوزه های انتصاباتی تان تحویل  داده است , آیا شما در همه جا  از همین یکنوع قلم استفاده خوا هند کرد ؟

پا چاه :   در حوزه های دشمن از قلم رنگ نرو  ودر حوزه های پا چاه از چلم زنگ برو ؛؛؛

خبر نگار: پا چاه صاحب طوریکه دیده شد حتی به کمک بادی گارد ها و هلیکوپتر امریکای تان شما موفق به یکی از پایگاه های اطمنانی تان در منطقه گردیز نگر دیديد پس شرایط واقعی  برای تد ویر  انتصابات واقعی  سراسری وحضوررقبای انتصا باتی تان در سا حات مورد نظر وجود دارد ؟

پا چاه :                                                       میکنم خود را فــــدا در پی آرمان بــــــــــــــــــــــوش

آتش اگر صد سانتی نباشد آب سر خود کی آیدبجوش

خبر نگار : پا چاه صاحب شما اعلان داشتند که آنعده مجا هدینیکه صاحب ثروت وسر مایه

وموتروخا نه  لکس شدند دیگر با ایشان  گپ نمی زنيد , فرق بین مجا هد واقعی وغیر واقعی از نظر شما چیست ؟

پا چاه : مجاهد واقعی کسی است که دارای سر مایه ای قا رونی , کله ای  بالونی افکار شارونی احساس  مادونی  , وجدان زبونی , شمشیر خونی , تبعیض شیعه وسنی بوده و با پالش دادن بوت های کلانتر مراد خانی کا کا زلمی  از هیج نوع ایثار وخود گذری دریغ ننمایند ؛

خبر نگار : پا چاه صاحب ؛ شما پیوسته از تشکیل حکو مت  ائتلافی همیشه امتناع می ورزند اما از نظر شما قصاب کابل   آقا ی سیاف ,  باز ماندگان شاگردوفادار , متعلم سر شار وامیر کلدار و فرو فیسل ببانی  , آمد ضیا , خلیلی , انوری , متقی , جاوید , کاظمی ,کی ها هستند ؟ محتوای درامه تان چه است ؟؟؟

پا چاه : درست است , اما بدون تیغ دمدار و مار زهر دار و زنبور ماده  وشادی بی قلاده  مداری گری ناممکن است ؛

پا چاه : خبر نگار جان فکر میکنم که با جواب هایم خسته شدی پس بیا که برایت شعر بسرایم : 

سور اسرافیل   منم   عا شق        اسرائیل      منم

سوار اسپ      سفید  بر   در یای   رود  نیل    منم

طو فانی را بر پا کنم     برملک تان     ای  بی   خبر

پیام آفت      سر   دهم   حا مل مرض     سیل   منم

پشته بسازم   کشته    ها نا بود      بسازم  گشنه ها

بر دار  زنم آزادی   را ویرانم   کنم      آبادی     را

عاشق  پا چا هی     و   دشمن فر قان     انجیل  منم

من خود کنم عیش ونوش گوشم همیش  بزنگ  بوش

  بیرون      زتن گردد   هوش بر گور تو کنم  خروش

هر گز سخاوت    کی بینی   یک  غلام    بخیل    منم  

من اهل خرا سان کی شوم زاده    افغان    کی   شوم

بر آریا  نسل بدل ,    بر  نوکری          اصیل    منم

  افسانه        سازی     می کنم    خانه اندازی  میکنم

من شارلتان عصر خود چون کا ر « نازی»     میکنم

هرگز صداقت    کی بینی در   کار ها     رزیل     منم

گردن زنم    نسل تو را نابود    کنم    اصل       تورا

طا لب دوران   گشته    ام تغیر دهم    فصل      تورا

بسایمت روی   زمین    چون  فیل    بی    بدیل   منم

از کله ها   چو    تپه ها  از   چشم ها    چو کپه   ها

در دشت سوزان رمه ها  هاانبار کنم      چو دمه  ها  

زنجیر     زنم به پای    تو    رهرو    باستیل      منم

مد ح وثنا را سر   دهم غرور     وعزت  در      دهم

خیر را  سزای شر    دهم  دروغ      خود چو بر  دهم

در نزد  با دا ران   خود    یک چا کر    به دل     منم

 

**********************************************************

 

سلیمان باختری

 

به امیرالامراء !                

کرتی وبوت سیاه توخوشم می آید

حامی وپشت وپناه توخوشم می آید

چپن شیک زابریشم خالص به برت

شهرت وخیل وسپاه توخوشم می آید

گه سرزانو وگاهی به سرت میمانی

دل فریب است کلاه تو، خوشم می آید

دختران گرچه بشرمند زچشمک زدنت

لیک برق نگاه  تو خوشم  می آید

طلبا را توبه موسیچه شباهت دادی

درچمن هرزه گیاه توخوشم می اید

دستبردی که به قانون اساسی زده ای

ای ابر مرد، گناه تو خوشم می آید

برف بامت نبود لابق بام حضرت

آن قسم خور گواه تو خوشم می آید

گرچه ازدانه تهی بود که بادش دادیم

بازهم خرمن کاه  تو خوشم  می آید

برتر از ملیتت نیست  مقام  ملت

هرکه برگشت زراه توخوشم می آید

                  ساز کرزی

 کار دررفت ازمدارا، تا مداری شد امیر

کس نمیداند چی آید، زین اجیر بن اجیر

اوبه یک چشمک حساب جرگه ا برهم بزد

ساحری شد کامگار وفاتحی شد بی نظیر

لویه جرگه بی پیام وصحنه ی تمثیل گشت

رقص قاسمیارشادو ساز کرزی دلپذیر

خرس بازیهای زلمی بخت اخضر تیره کرد

دست سیافان درازو ید قانونی قصیر

طبل محسنی به شور آورد قوم شیعه را

خشم ربانی شگفت از صحبت حاجی قدیر

بانگ گل آغا فضای جلسه را مغشوش ساخت

فتنه برپا کرد جمع فتنه افزای جریر

عاقبت آقای کرزی برد رأی اعتماد

آنچنان که در رباید موشی از قاب پنیر

بعد ازآن اوبرکمان مشی خودیازید دست

با دوچشمک بست بال مرغ رویایی به تیر

تا که حرفی از سیاست های خاریجیش رفت

راه بسوی بامیان بگشود آن گنس کبیر

داستان عکس عبدالحق بیآغازید وباز

درتنور گرم گفتار خلیلی زد فطیر

نکته هایی از دروغستان دوستم برشمرد

گویی ازدل داد بیرون مدح شاهزاده ضریر

قصه ی شهر هراتش آنچنان فرسوده بود

گوبیا که جامه براندام شورای کبیر

آخرآنچه گفت زلمی اوهمان را کاربست

تحفه ی زلمی به جرگه بود یک خورجین وزیر

باب رحمت  بازبادا برخلیل زادان روس

چون نبود درجمع ایشان این چو خود کامه سفیر