فضل الرحيم رحيم

 زن گلي از جمال و معصوميت
 
 
چه خوب بود اگر  همه  به تساوي حقوق بين زن و مرد احترام مي گذاشتيم  اگر همين طور مي بود ،درونمايه هاي  وجود انسان  به ترنم  بيبديل مبدل مي گشت واستبداد حاکم بر نيم پيکر جامعه يعني زنان بجاي  سمفوني هستي و اميد ،زيبائي و بيگرانگي  سايه نمي افگند.فضائي آزاد ،شفاف  و مبرا از همه تخيلات  بي پايه  براي ز يستن  و زندگي کردن  با همي مساعد مي گرديد.ولي انچه امروز  به حيث ظلم زمان  به آن مواجهه هستيم همانا  بر خورد  تعصب آميز نسبت به زنان است  در حاليکه زنان نيم پيکر جامعه را تشکيل ميدهند.زن بيش از همه طليعه دارخورشيد تسلسل نسل آدميست که چون موجود ئ بي همتا مادر  ،صاحب  حساس ترين  ذوق بوده و وجودش از ظريف ترين  تار هاي خلقت  تر کيب شده ،اين نفس گرم مادر است  که با حرارت و عطر دل انگيزش قلب کوچک و پر صفاي کودک اش را  از نور واميد  و تپش هاي  زندگي  لبالب مي سازد،ايستادن ،راه رفتن ،سخن زدن و آداب زندگي را به وي  مي آموزد و همين جاست  که مقام زن  بر جسته گي  اش  را چون مادر  و نخستين معلم تعليمات زندگي بشر به خود  اختصاص ميدهد  و به مقام قابل احترام و ارج  گزاري  مبدل مي گردد که نبايد  بزرگي و منزلت  اين توانا  معلم زندگي بشريت را ناديده  گرفت  واز کنار آن  با چشم بسته  گذشت. هر چند که امروز  زن  همچون (گل)جمال و معصوميت را  در جامعه ما جلوه مي بخشد. ولي عوامل خرافات که از  ذرات نا پاک  درون شان آگنده است و سر ناسازگاري  را با عنعنات  پسنديده ئ جامعه ما به پيش گرفته اند ،در برابر حضور  فعال زنان  در کنار مردان براي پيشبرد امور روزمره جامعه  مانع قرار مي گيرند و جمال زنان  را بهانه  مي آورند واز معصو ميت آنان  براي در بند  نگهداشتن شان  استفاده مي کنند.چرا چنين است؟ اگر از نظر مذهب  به اين موضوع بنگريم  به وضاحت کامل در ميابيم که آدم  و هوا  در بهشت  يعني آن جاي نيکو کاران يکجا باهم  آن دانه را خوردند که سر آغاز معرفت بود بنآ  اين آدم و هوا  بودند  که در آن مکان  نيکو کاران خلق شدند  ودر  زيستن  يکجا  با هم طعم  گندم  يا سيب  معرفت  را چشيدند و همان بود  که خوب ،زشت،زيبا،گناه و جز اينها را درک کردند.بنآ خلقت بشر هم از زن و مرد درحد تساوي و مبني  بر احترام متقابل است.تاريخ  دين مبين اسلام گواهي شفاف از شخصيت  برازنده ئ بي بي خديجه همسر حضرت محمد (ص) است ،از کار تجارت تا همه امور  اجتماعي  در جامعه  آنزمان عرب  سهم فعال و برازنده داشت و يگانه مشوق زنان در سهم گير ي  فعال در امور اجتماعي بود.بنآ احترام متقابل يک اصل پذيرفته شده است زن ويا مرد اگر اين اصل  زرين را ناديده مي گيرند اين خود جز جفا و عدم  رعايت احترام به مقام انسان  چيزي ديگري نخواهد بود.انانيکه  به  اين عقيده اند که  زن صرفآ  در پشت حصار  ها و در هاي بسته  بايد زندگي را تجربه کنند کساني اند که درون شان  لبالب  از وسوسه هاي  ناپاک  شيطاني  است که هر  چهره  معصوم ،پاک  را  در آينه غبار  گرفته و آلوده وجدان خود مي بينند. اگر  زن نيم پيکر  جامعه را تشکيل  ميدهد  در عقب  ديوار ها  زنداني مانند ،اين  بدين معنا است  نيرو ئ انساني فعال  که مي توانند دست بدست هم  دهند و ماشين   تحرک ترقي وتعالي  را يکجا با مردان  به پيش رانند صرفآ بنا بر حکم تخيلات واهي  جلو گيري  و مانع اشتراک فعال انها گرديده است،در حاليکه  در ميهن ما افغانستان کار کردن مشترک  زن و مرد يک عنعنه است که زنان هميشه با مردان  از اعمار کلبه ها تا مزارع  در روستا ها وقرا ئ کار مشترک کرده اند وهمين امروز کار مي کنند.بعد از حصول استقلال  کشور  از دست انگليسها  زنان  افغان با فرا گيري  تحصيل  و آموزش  به منظور  کار  به ادارات دولتي راه يافتند . هر چند که زنان افغان در طول تاريخ کشور  در عرصه هاي فرهنگي ،ادبي ،سياسي درخشش قابل توجه داشتند واين گونه  نمونه ها  جز افتخارات تاريخي و فرهنگي کشور ما را  رقم مي زند.با در نظر داشت انچه در بالا از آن ذکر  به عمل آمد مي توان  با صراحت گفت که  زنان  افغان  حق زندگي کردن، کار کردن،فکر کردن و عمل کردن مستقل  را دارند بايد  زمينه  براي ايجاد  درک تساوي حقوق  ايجاد گردد تا باشد اين نيم پيکر جامعه  ما  که بيشترين  مصيبت  جنگ هاي تحميلي  را متقبل  گرديده اند در اعمار مجدد  کشور ما سهم فعال بگيرند.
          
 
   

بالا
 
بازگشت