عبدالواحد خرم

 

بخش های اساسی تمدن ها

 تمدن در اصل شامل سه بخش اساسی می شود:

1- بخش اول : شامل خدمتگزاری برای بخش فزیکی واناتومی انسان وبرای اسباب زنده گی بهتر ، لذتهای مادی ، وسایل رهایشی مجلل، ووسایل راحت جسمی ونفسی وی را تامین میکند ، این بخش تمدن را پایین ترین بخش تمدن مینماند.

2- بخش دوم: بخش دوم مربوط به معنویت میشود، این معنویت انسانرا به سعادت همیشگی میکشاند که آثار این سعادت وخوشبختی هم در دنیا وهم در آخرت محسوس میگردد.

آغاز این سعادت از شناخت خود انسان آغاز وبه شناخت عالم هستی ، شناخت خالق عالم هستی ، داشتن اهداف سالم ومثبت در جامعه انسانی وداشتن اندیشه خدمتگزاری به دیگران وزنده گی در چوکات معنویت با حفظ خواسته های مثبت مادی میکشاند.

3- بخش سوم: این بخش شامل خدمتگزاری اجتماعی میباشد که سعادت انسانر ا در زنده

گی وی در جامعه تامین نموده او را بسوی حق وعدالت میکشاند. برای اینکه عوامل اساسی گسترش رهبریت جامعه را تامین نموده او را بسوی حق وعدالت میکشاند. برای اینکه عوامل اساسی گسترش وتوسعه دین وتمدن بزرگ اسلام را بررسی کرده باشیم ناگزیر هستیم جوامع متمدن زمان ظهور اسلام را که هر یک بخوبی بر اساس نظام طبقاتی استوار بوده اند از نظر بگذرانیم. این نظام های طبقاتی معمولاً بر اساس یکی یا بیشتر از عوامل چهار گانه ذیل استوار بود.

1-    بر اساس خون ، نژاد ، فامیل.

2-    بر اساس وطن ، آب ، خاک وخصوصیات جفرافیائی وطبیعی .

3-    بر اساس فرهنگ ، زبان.

4-    بر اساس دین ومذهب وخصوصیات عقلانی.

با توجه به این چهار عامل بود که جوامع متمدن زمان ظهور اسلام بنحوی از نظام طبقاتی پیروی مینمود. یونانی ها نظام طبقاتی خود را بر اساس نژاد ، موقعیت جغرافیائی واجتماعی استوار کرده بودند وطبقات جامعه خود را بنحو زیر طبقه بندی کردند.

1-    طبقه غلامان

2-    طبقه خارجیان

3-    طبقه بومیان وهر طبقه از امتیازات مخصوص بر خوردار بود وامتیازات دیگر محروم بودند.

رومیها ملت روم را بر چهار طبقه تقسیم مینمودند:

1-    اشراف ومالکان زمین

2-    بازرگانان وپولداران

3-    برد ه گان

4-    طبقه متوسط

نظام طبقاتی هندوستان بقدری قوی بود که اثار آن تا زمان معاصر ادامه دارد در اجتماع  هندی طبقات عبارت بودند از:

1-    روحانیون ( برهمنان) جنگجویان سرباز

2-    کشاورزان وبازرگانان 3 - کارگران وصنعتگران وهر کس خارج از این چهار طبقه بود نجس محسوب میشد.

اسلام تمام این نظامهای طبقاتی را از بین برد ونظامی اجتماعی بوجود آورد که بر اساس ایمان اخوت اسلامی امت اسلامی استوار بود وهیچگونه تبعیض وطبقه بندی را نپذیرفت.

این بخش شامل تمامی انواع پیشرفت های اداری ، حقوقی ، مالی ، فامیلی ، اخلاق ، روابط اجتماعی سالم ، عادات مثبت ، زیستن میان دیگران میشود.

 

سوال دوم: - جهانی شدن وجهانی بودن تمدن اسلامی :

جهانی شدن وجهانی بودن ، یکی از ویژگی های است که تمدن اسلامی در میان همه ادیان تمدن ها وفلسفه ها واندیشه ها ایکه مردم در توشه تجربه خود دارند متمایز میکند.

این جامعیت تمامی زمانها وجنبه های زندگی وتمامی ابعاد وجودی اسنان را شامل میشود یکی از دانشمندان مسلمان ( سید قطب) در ین زمینه چنین میگوید:( اسلام آن رسالتی است که از نظر طولی همیشه های روز گار را در نور دیده واز نظر عرضی دور دسته ترین ملتها را به زیر چتر خویش کشیده است واز نظر ژرفا وعمق ، امور دنیا وآخرت را در بر گرفته است.

 

فرا زمانی بودن اسلام وتمدن اسلامی

اسلام بر نامه ای است برای تمامی دورآنها ونسلها ، نه محدود به دوره ای معین یا زمانی مشخص که با پایان یافتن آن ، کار آمدی این نیز بسر آید ، انچنان که شیوه پیام آوران پیش از حضرت محمد ص بود که هر پیامبری برای مرحله ای یا زمانی مشخص خلعت نبوت را می پوشید وچون فروغ زندگیش به خاموشی میگرایید خداوند ج پیامبر دیگری را مبعوث میکرد.

اما حضرت محمد ص اخرین پیام آور آن خداوند ج است وپیامش همیشه وجاودان پیامی است که خداوند ج ماندگاری آن را تا فرا رسیدن رستا خیز واخرین مرحله عمر این جهان ، بر آورد وقطعی کرده است واین بر نامه اخرین رهنمودی است از جانب خداوند ج برای نوع بشر ، لذا نه شریعت وقانونی پس از اسلام ، نه کتابی پس از قران ونه پیامبری پس از محمد ص نخواهند آمد ، پیش از حضرت محمدص هیچ پیامبری خاتمیت رسالتش را اعلان نکرده است بلکه ، تورات به آمدن پیام بر دیگری پس از موسی ع مژده داد وانجیل نیز آمدن حضرت محمد ص خبر داد.

 

انسان شمولی تمدن اسلامی :

همچنین تمدن اسلامی،برنامه انسان است، انسان به معنای  انسان همه جانبه ومتکامل .

این برنامه،برنامه عقل انسان منهای روح وی ، یا روح منهای جسم ، یا اندیشه ها منهای عواطف ویا عکس این موارد نیست ،بلکه بر نامه است برای کل انسان : روح ،اندیشه ، جسم ، اراده ووجدان وی تمدن اسلامی همانند برخی مکاتب دیگر انسان را به دو بخش تقسیم نکرده است : بخشی روحی که دین به ارشاد وپرورش آن میپردازد واز این رهگذر وی را روانه عبادت گاه میسازد واین نیمه در انحصار روحانیون « کاهنان» بوده کشیش آن را در کنترول خود میگیرد.

بخشی دیگر مادی است که نه دین ونه رجال دین ونه خدا در آن جایگاه دارد واین بخشی است برای زندگی برای سیاست برای جامعه وبرای دولت.

اما تمدن اسلامی بر نامه است که تمام ابعاد جسمی وروحی انسان را در بر میگیرد.

 

سوال سوم:- فراگیر بودن تعلیمات اسلام:

وقتی تمدن اسلامی برنامه انسان در تمامی مراحل وبرنامه تمامی جوانب زندگی باشد، طبیعی است که این فراگیری وجامعیت ، در تمامی آموزه های تمدن اسلامی هم جلوه میکند. می بینیم این شمول در تمامی زمینه های مختلف اعتقادی ، نگرشی ، عبادی، اخلاقی وارزشی بالاخره در قانون گذاری وسا زماندهی فکری امور ، تبلور ونمودار میگردد،که در ینجا به دو نمونه اکتفا میکنیم:

1-    فراگیری بودن قانون در اسلام :

همچنین قانون نیز در تمدن اسلامی فراگیر وجامع میباشد . تمدن اسلامی برای فرد منهای خانواده یا برای خانواده منهای جامعه ویا برای جامعه جدا از دیگر جوامع قانون گذاری وعین چهار چوب نمیکند. قانون تمدن اسلامی ، دستور العمل عبادی فرد وارتباط با پروردگار را در برمیگیرد واین موضوعی است که بخش عبادات در فقه تمدن اسلامی به آن میپردازد ودر قوانین انسانی یافت نمیشود همچنین شیوه رفتار خصوصی وعمومی او را در بر میگیرد وهکذا قوانین تمدن اسلام مدل اداره ومنافغ ، با عوض یا بدون عضو همانند : خرید وفروش ، اجاره نسیه ، مسایل مربوط به وام ، رهن حواله کفاله ، ضمانت ودیگر مواردیکه امروزه قوانین مدنی وتجاری به آنها میپردازد.

2-    شمول در پابندی به کل اسلام:

این فراگیری که دین تمدن اسلامی از رهگذر آن تمایز اشکاری یافته است به گونه ای که مجموع زندگی ، کل اسنان ، تمامی مراحل عمر وهمه گی زمینه های زندگی وی را به زیر چتر خویش کشیده است، باید از جانب تعهدات مسلمین ، با فراگیری وشمولی مشابه ، پاسخ گفته شود یعنی : از طریق پذیرش کل دین تمدن اسلامی ، با جامعیت ، عمومیت وگستردگی آن . بنابرین قبول یک جنبه از آموزه ها واحکام ورد جنبه یا جوانب دیگر از آن بر نامه ، چه بصورت عمدی وچه در اثر کم توجهی وبی اعتنایی ، به هیچ وجه جایز نیست چرا که این دین  مجموعه ای است تفکیک نا پذیر وبهم پیوسته. از دیدگاه تمدن اسلامی نمیتوان بعد اعتقادی وایمانی اموزه های این دین را پذیرفت ورد عین حال بعد عبادی یا اخلاقی ان را انکار نمود ، وهکذا از نظر تمدن اسلامی اهتمام ورزیدن به جنبه اخلاقی وبی اعتنایی به جنبه عبادی جایز نیست ، چرا که آفرینش انسان تنها برای این صورت گرفته است که خدا ج را بشناسد اورا بنده گی وعبادت کند .

 

نوشته : عبدالواحد خرم دهلی جدید 6 اکتبر 2013

 

 


بالا
 
بازگشت