عبدالواحد خرم

 

   دانشمندان ومسایل دینی

نویسنده :عبدالواحد خرم ، دهلی جدید نوامبر سال 2013

گویو (go you) می گوید : دیانت عبارت است از مجموعه جهانی بصورت جامعه انسانی  و شعور و احساسات دینی همان احساس تبعیت ما در برابر آرزو ها و خواسته های دیگری است که انسان های ا ولیه این خواسته هارا در عالم هستی محدود و استوار می ساختند.

  شلایر ماخر (SHELAIR MAKHER): در مقالات راجع به دیانت می گوید:تحقیق و قوام حقیقت دین

و وظایف انسان در برابر خدا ، جامعه و خویشتن .

   تعریفات فوق می تواند در بر گیرنده سایر تعریف ها و نظریات مجموعه از دانشمندان بوده  باشد .اما عبارت است از احساس و درک ما نسبت به نیاز و احتیاج به تبیعت مطلق و بدون چون و چرا.

   آب شاتل AB SHATEL) در کتاب خود بنام قانون انسانیت می گوید : دین عبارت از مجموعه از وظایف مخلوق نسبت به خالق زمانی می توان نواقص و یا هم مزایای آنرا دریافت تا با نظریات دانشمندان دینی مقارنه و مقایسه گردد ، از این لحاظ مهم به نظر می رسد تا قبل از مقارنه و مقایسه نظریات دانشمندان اسلامی در زمینه ارایه شود که با تقدیم نمودن دو تعریف جامع تر اکتفا می نمایم:

1.     دین یک نهاد و آیین الهی است که صاحبان عقل سلیم را با اختیار و اراده خود به سوی خیر و صلاح در دنیا و به طرف فلاح و رستگاری در آخرت رهبری می کند  و آنان را به مصالح حال و مال رهنمون می نماید.

2.     دین همان قانون الهی است که انسان را در اعتقادات به سوی حق در کردار و معاملات به سوی خیر رهنمائی می کند.

       زمانیکه تعریفات مذکور را به مقارنه می گیریم دیده می شود که تعریف ارایه شده از طرف ( GO YOU) برای دین در واقع نمونه ای را مجسم می کند که منکر جوهر و ماهیت دین در رابطه به خالق و آفزیننده و یا خدای معبود می باشد که این خود کمی و نارسایی دین را به مشاهده می گذارد ، چون او می گوید: دین یک تصور خیالی و غیر واقعی و یا اختراعی است از جانب انسانهای ابتدایی برای حصول خواسته های خود ، و این گفته با گفته اگوست کنت (AGUST KENT) توافق دارد که معتقد است به اینکه عالم در راه تکامل و ترقی مسیر منطقی را تغقیب می کند و از این رو سه دوره را پشت سر می گذارد:دوره فلسفی دینی ، بعد دوره فلسفه تجریدی و سپس دوره فلسفه واقعی ، پس اگوست کنت اندییشه دینی را به وضع و حال انسان ابتدایی تشبیه کرده است که از جامعه پیشرفته انسانی فاصله گرفته و از ان دور گشته  است ، بدون اینکه بسوی آن بر گردد،  و این همان مطلبی است که فروید (FAR WED) آنرا بیان می کند به این صورت که او حیات بشری را از دیدگاه روانشناسی به سه مرحله تقسیم می کند :

1.     مرحله خرافی

2.     مرحله دینداری

3.     مرحله علم و آگاهی  ،

      سپس در تعریف گویو داشته های از معانی واقعی دین سراغ نمی شود.

تعریف دین از نظر دانشمندان اسلامی بیانگر ارتباط میان عقیده و عقل می باشد و می رساند که دین با عقل سلیم توافق کامل دارد و هیچ گونه منافات و مناقشه میان دین و عقل نیست، بر خلاف دانشمندان جامعه  شناسی ، فلاسفه و علماء ادیان دیگر که قائل به فاصله و جدایی در بین دین و عقل و یا در بین دین و علم می باشند ، زیرا آنان می گویند:

دین در امور غیبی و یا در ماوراالطبیعه خلاصه و محصور می گردد و هیچ گونه دخالت و موقعیتی برای دین و  عقیده در بحث و بررسی جهت مسایل زنده گی و امور مادی و علوم تجربی ندارد . در صورتیکه امریست واضح که دین مقدس اسلام از دو جهت نظری و عملی و یا از ناحیه علمی و تاریخی به طور کلی بر عکس گفته آنان است.

     بعد از اینکه تعریف دین را از دیدگاه های مختلف چه دینی و چه عصری بیان نمودیم در ضمن آن به قرآن نیز باید مراجعه کرد تا ببینیم زبان اساسی قرآن کریم در مورد دین چه میفرماید:اما قبل از آن باید دانست که قرآن کریم واژه دین را به معنی عام ، جامع و شامل بکار برده است و مراد از آن نظام کامل و همه جانبه زندگی می باشد ، نظام که شخص به خاطر تسلط و قدرت عالی را که در آن می بیند ، مطیع و فرمانبردار بی چون و چرای او می گردد و سپس اطاعت و تبعیت از آن را می پذیرد و در طول زندگی اش خود را مقید به حدود ، قواعد و قوانین آن می سازد و درین اطاعت و فرمانبرداری اش امید موفقیت و نائل شدن به درجات عالی و پاداش خوبی در سر می پروراند.و در عین حالی هم ترس از عصیان و نافرمانی ازین قانون و نظام الهی و بیم استحقاق عذاب آنرا دارد پس در مقابل اطاعت از ان امید پاداش نیک و در برابر عصیان و لغزش از آن بیم عقاب الهی را دارد.

دین خواهی انسان ریشه های عمیق و ژرف دارد که در تار و پود انسان مزج گردیده است ، بدین معنی که هیچ انسان نظر به سرشت خویش نمیتواند از دین مستغنی باشد، حتما عجز و ناتوانیش را در بارگاه خداوند ابراز داشته و سر تسلیم به آن خم نموده است ، اما فرق اینجا است که  که بعضی انسان ها درین راستا واقعیت را دریافته و مسیر حقیقت را می پیمایند، در حالیکه تعدادی از دیگری از حقیقت دور شده و آنچه را می پرستند و به آن عشق می ورزند که اهداف زنده گی و حیات شان خیلی بدور است و به بیراهه روان هستند که هر قدر تیز تر روند از هدف دور تر شوند.

خوب آیا این ارتباط موجودمیان انسان و دین ( آیین واقعی که خدا می خواهد ) موقتی و محدود است؟

   آیا ممکن است که به هنگام پیشرفت علم و دانش و تغییر و تطور زمان از آن بی نیاز شد؟

   یا اینکه این ارتباط یک فطرت ذاتی و غریزه ای ثابت و اصلی است که امکان ندارد انسان بدون آن و بدور از آن باشد. طبیعی است که انسان موجودی است دارای ساختار وجود ثابت که طبیعت و سرشت او تبدیل نمی شود و اساس و سرچشمه تدین از قدیم تا اکنون پیوسته موجود بوده و در آینده هم باقی و مستدام باقی خواهد ماند .

در معجم لاروس مریوط به قرن بیستم آمده است: "بیگمان غریزه دینی" در ادوار مختلف میان تمام بشریت مشترک بوده و هست و پیوسته از سایر غرایز حتی از وحشی گری و بربریت و از غریزه زندگی حیوانی شدید تر و خوشایند تر بوده است و تردیدی نیست که اهتمام ورزیدن به کلام و معنی الهی و هم چنین توجه به مافوق طبیعت یکی از تمایلات جهانی و رغبت گرایش همیشگی برای انسان و انسانیت بوده و می باشد.

از نظر تاریخی هم ثابت شده است که اندیشه تدین هیچگاه از ذهن بشریت جدا نشده و در طول تاریخ هیچ ملیتی از ملت های قدیم و جدید از آن بدور نمانده است ، زیرا که این اندیشه تدین در واقع تمایل و رغبت اصلی است که ملازم و همراه همه انسانها می باشد و به همین خاطر است که یکی از دانشمندان گفته است

"در طول تاریخ انگیزه و عامل اصلی بر انگیختن تمدن های مادی دین بوده است حتی در اروپا ...."

طبیعی است که عقل بنا به مقتضای فطرت انسانی خواهان شناخت هر آنچه پیرامون او قرار دارد می باشد ، از ظواهر عبور نموده و تلاش مینماید تا در مورد ماورا، الطبیعه معلومات حاصل نماید ، اما او نمیتواند خارج از خودش ظاهری کاری را از پیش ببرد.

a.     گرامی داشت عقل :

این مطلب را میتوان در نقش دین دار ارایه معلومات ماوراالطبیعه مشاهده کرد گرامی داشت عقل انسانی در تقدییس و تبجیل نیروی افریننده آشکار می گردد و مشخص میگردد که بنده گی صرف برای ذات مدبر و قادر است و عزتی برای انسان نیز از آن بر ملا میگردد.

b.    دعوت عقل به اندیشیدن و تحقق و تامل در عالم هستی

c.     دعوت بسوی علم و دانش

d.    ارتباط تکلیف احکام شرعی به عقل ، به این معنی که بدون عقل احکام شرعی متوجه شخص نیست.

این یک حقیقت مبرهن است که دین اسلام به نفس و روان انسانی اهمیت داده و توجه خاصی نموده است و با رعایت و عنایت و با دید توجیهی و تریبتی به آن نگریسته است ، که ما میتوانیم رعایت دین را در ین مورد در امور زیر مشاهده کنیم .

1-   کمال نفسی و روانی : باید دانست که تدین برای تکمیل نیروی وجدان یک عنصر لازم و ضروری میباشد زیرا که تدین در واقع عواطف شگرف و وبافضیلت همچون محبت ، شوق تواضع ، شرم و امید و آروز و را بالا می برد و آنها را برزگ می گرداند تا اینکه اگر انسان نتوانست گم شده کامل و والای خود را در میان اشیاً و یا در بین مردم بیابد آنرا بطور کامل و بصورت درست و صحیح در دین بیابد.

2-   لبیک گفتن به دوافع نفسی و درونی : بدیهی است که دین راجع به نیازمندیهای نفس ودر باره ملکات و مظاهرمختلف آن سخن به میان می آورد و آنرا بیان می کند در واقع نفس را بر مقاومت  و پا یداری در برابر خلاف کاریها و آرزو های فاسد عادت میدهد و بدون افراط و تفریط به دوافع فطری لبیک میگوید.

3-   دین شفا بخش امراض درونی و روانی انسان است .

زمانیکه انسان درک میکند و درچوکات عقیده وایمان راسخ به آن پی میبرد که رحمت و مصیبت از طرف ذاتی است که اورا آفریده ، برخیر سپاسگذار و برشر و مصیبت صبر را پیشه میکند نیل به این مقام والا در دین میسر است ، و هم وقتیکه انسان را پریشانی و وسوسه رخ میدهد هدایت دین این است که به پروردگارش پناه ببرد.

4- دین به روح و روان انسان آرامش و اطمینان می بخشد وقتیکه انسان مومن را عقیده برآنست که هر امر از طرف خدا است هر کرا خواهد نعمتی ببخشد و آ ن دیگری را نقمتی ، دیگر تشویش و اضطراب را نمیشناسد .اما مشروط بر آنکه به قدرت پروردگار ایمان صادقانه داشته باشد

1-   همانطوریکه جسم انسان نیاز به تغذیه دارد ، روح انسان نیز نیاز به تغذیه دارد تا میسر تکامل خود را پیموده و رشته ارتباطش را با آفریده گار جهان قایم ساخته ، به آن ذات پناه برده و از خیر وبرکت و امن و اطمینان برخوردار گردد.

2-   دین موجب پیشرفت دنیوی و اخروی انسان میگردد دین نیروی است که انسان را بسوی پیش رفت و ترقی دنیوی و اخروی سوق میدهد ، چون دین به عنوان غذای روحی ، انسان را از قید و تندهای ذلت و خواری ، بیم و هراس و دودلی و درمانده گی آزاد میسازد .

3-   دین اسلام زنده گی است : در اثر این غذای روحی است که انسان در امر تدین بادشواری و مشکلات زندگی روبرو میشود.

4-   دین وسیله تهذیب و پاکی روح است : دین موجب پاکی و تهذیب روح انسان ، زیرا که این غذای روحی در تدین ، دل و درون انسان را از هر گونه نجاست ها و خبث و فساد پاکی میسازد.

5-   دین میان جسم ، روح و عقل توازن تعادل بر قرار می کند وجود انسانی از جسم وروح و عقل تکوین یافته است .

دین اسلام نسبت به جسم و حفظ سلامتی آن توجه کاملی نموده به رعایت نظافت و پاکی ، بسیار تاکید کرده است و انسان را به ورزش و فعالیت جسمی و به مبارزه و مسابقه تشویق و ترغیب نموده و نیز در جامعه اسلامی نیروی بدنی را یک امتیاز ویژه به حساب آورده است ، چنانچه پیغمبر (ص) فرموده است ترجمه : (شخص نیرومند و فعال ، نزد خدا از فرد مومن ضیف و ناتوان بهتر و محبوب تر است .)

 ومن الله التوفیق

 

 

 


بالا
 
بازگشت