مهرالدین مشید

 

حج تجسم عینی توحید و قربانی نماد ایثار و توجه به اصل اقتصاد است

حج تجسم عینی مکتب توحید و نماد یگانگی و عدالت است که حاجی  در مراسم حج خویش را چون خسی در میقات می یابد. آدمی در قربانگاۀ بزرگ آن عهد تازه با خدا می بندد و در دریای رحمت الهی خود را چنان شناور می یابد که در مراسم طواف با فریاد های الهی الله ا کبر، هستی ، تاریخ و انسانیت را به یگانگی فرا می خواند و با با پوشیدن لباس های واحد نماد وحدت و رمز پیروزی انسان را در جامعۀ بشری به نمایش میگذارد. با رفتن به کوۀ عرفات وسعی میان صفا و مروه  اصل تعارف و شناسایی انسان ها از یکدیگر را بر بنیاد آیت الهی بر معیار تقوا به اثبات می رسانند و با توقف در عرفات و منا، اصل شناسایی را در محور توحید و بستر عدالت به تجدید می گیرد. این سفر الهی به این جا پایان نیافته و در منا تداوم می یابد و با اجرای مراسم جمره اصل مبارزه با شیطان و نیرو های طاغوتی نبرد حق طلبانۀ انسان با بیداد شور تازه می یابد و با پرتاب سه بار سنگ بر نماد شیطانی تاریخ مبارزۀ داد بر ضد بیداد را هرچه بیشتر تداوم می دهند. منا جایی است که برای نخستین بار مسلمانان یثرب با رسول خدا بیعت کردند و در واقع این بیعت زمینه سازی حکومت اسلامی در مدینه را فراهم کرد؛ اما در این میان قربانی کردن گوسفند، را نباید ناآگاهان تشنه بودن مکتب به خون گرفت ؛ بلکه  این قربانی فلسفۀ اقتصاد و توجۀ اسلام به اصل اقتصاد را گوش زد می نماید و بر آن صحت می گذارد. نه تنها این که در کنار توجه به اصل اقتصادی نمادی از ایثار را به ارمغان می دهد که انسان مومن برای ادای رسالت تاریخی و اسلامی خود به عملی متوسل میگردد که برضد خودش و اما به نفع دیگران است. این جا است که اصل فلسفۀ اخلاقی زیر عنوان خود را بخاطر دیگران قربان کردن مطرح می گردد. 

فضای حج در واقع رستاخیر معنوی است که تمام جوارح و اعضای آدمی برای یک دگرگونی تازه و تمام عیار آماده می شوند . در این فضا زمینیان هر چه بیشتر با آسمانیان هم آویز شده و کلام که زبان ازلی خداوند است، در کلمۀ حج  به معنای عبادت برای رستگاری انسان به زمین نزول کرده، انسان و خدا را در زمین خدا به هم پیوند ناگسستنی تر میدهد و به خود سازی های معنوی و بالنده گی های روحی آنان می پردازد . از همین رو حج در کنار ارزش های بزرگ انسانی و تاریخی اش،  خود سازی انقلابی و  ارزش آفرینی های معنوی را عرضه می کند که چشمه های زلال معنویت در فضای آن به فوران می آید. در این مکان الهی جاذبه و شور در بستر عشق ناب بر انسان فرمان میرانند . عاشقانه ترین وجد ها را در درون انسان سرازیر گردانیده و جوی های شوق را در شرب دمادم مراد نثار انسان مینماید . حرف بر سر این شور، جاذبه، شوق و مراد، در این محل برای شماری ها شاید گزاف باشد؛ زیرا یافتن چنین لطایف زمانی میسر است که انسان برای پذیرش آنها ظرفیت پیدا کند. این گونه ظرفیت ها در انسان بارو گردد و به شگوفایی برسند؛ اما آنانیکه از خود بیگانه شده اند واز خودی ها و خودشناسی ها فرسنگ ها فلصله گرفته باشند. مفاهیمی مانند خود سازی انقلابی نه تنها برای شان بی معنا مینماید؛ بلکه همه را افسانه های پارینه خواهند خواند . این مفاهیم را آنانی میدانند که با خودی ها هم آویز اند و با خود آگاهی ها همسفرو هم یار اند . آنانیکه از خود فرسنگ ها فاصله گرفته اند، بعید است که به زودی به خود برگردند و رنج خود یابی ها را به تجربه بگیرند . رنج خودیابی را آنانی می توانند، به آزمون تازه به تازه بگیرند که با خود یابی هم آغوش اند و به رمز  خود سازی ها آگاهی داشته باشند . رمز خودسازی ها را آنانی میدانند که با  خویشتن خویش هم سو بوده و با شیوۀ خویشتن یابی ها دست کم آشنایی اندکی داشته باشند . این ها می توانند، به خویشتن خویش زود بازگشت کنند وبه سکوی خویشتنی ها استوار تمکین نمایند .

در مراسم حج است که چشمه های زلال خویشتن یابی و خود شناسی در مجرا های خود آگاهی جاری میگردند و باغستان سبز آگاهی های باطنی سیراب نور و شادابی می شوند . در این باغستان است که خود سازی های انقلابی به بار و برگ می نشینند و عشق راستین از اعماق درون انسان فواره می کند . با فوران این عشق  است که جاذبه ها و شور انسانی از مرز های خودی ها و خود خواهی ها عبور میکنند، پس از پالایش دادن آنها به بیرون درز کرده و در نماد خدمت راستین به انسان به بیرون متجلی میگردند  . زمانی این جاذبه ها و شور با این عشق هم آغوش میگردند که حاجی صادقانه و بی ریا با خداوند میثاق ببندد . پیمان بستن با خدا در واقع تجدید تعهد انسان است، برای شدن های پیهم و فرار از بودن های کشنده و پس گرایانه؛ زیرا حج سفر دور زمین نه؛ بلکه مقدمۀ یک فراخوان الهی است، برای بازخوانی انسان برای رستگاری و رهایی از دشوار های مادی و معنوی و آموختن رمز و راز زنده گی سیاسی و اجتمعای .  حج  در واقع درمان بیماری های مادی و معنوی انسان است که در سرزمین وجود  انسان عصیان و شور را برپا میدارد . انسان در واقع برای یک قربانی بزرگتر که همانا اعتلای انسان به بلندای معنویت است ، تجسم پیدا می  نماید. هدف نهایی از آن همانا جسجوی نجات انسانیت از فقر معویت وتنگدستی های مادیت است و رهایی او از قهقرا و انحطاط است . در مقام حصور این مراسم است که تو بودن در انسان مضمحل گردیده و سیلی از وسوسه های شیطانی در سینه اش خشک می گردند؛ زیرا ماده به هر اندازه ییکه بوقلمون و رنگارنگ جلوه کند، به  همان میزان دم به دم پرچاذبه تر از گذشته انسان را به خود میکشاند و هرچه بیشتر او را اسیر خود میگرداند . تنها بالنده گی ارزش های معنوی است که به مثابه سپاۀ  تسلیم ناپذیر توانایی مقابله با رنگارنگی های نابکار زنده گی را دارد . حچ یعنی پرهیز از تمامی چیز ها و دوری از تمامی مرز هایی است که آدمی را ناشیانه به خود میکشاند و از خود بیگانه میسازد .  ظرفیت های سالم مقاومت و شیوه های مثبت مبارزۀ مثبت در برابر منکرات را در انسان بیدار میکند .  توانایی های پذیرش مثبت را در انسان بلند برده و ظرفیت های منفی پذیری او را تلطیف می بخشد. به این معنا که سازش پذیری ها را دربرابر فناوری ها بیشتر و بیشتر می سازد . به گونۀ مثال اختراع تلویزیون اندکی از جاذبه های رسانه های شنیداری کاست و به همین گونه اختراع رایانه ها و ماهوار ها از جاذبۀ رسانه های دیداری مانند تلویزیون کاسته است. این امواج که بصورت طبعی از دریچه و دروازه بدون اندکترین مقاومت وارد خانه های می شود . آیا با خشونت می توان مانع آن شد و دست و پا های اعضای خانواده را بست . در حالیکه این دشوار است وتنها با تغییر وارد کردن در نحوۀ استفادۀ آنان می توان مقاومت سالم را در برابر برنامه های مهیج و مبتذل آن ایجاد کرد . اختلاف نگاۀ اسلامی و غیر اسلامی هم از همین نقطه آغاز شده است که این اختلاف معنای نفی فناوری ها را ندارد؛ بلکه مهار کردن و افسار بستن بر نشرات مبتذل آنها را دارد . حج  در واقع عصیان برگشت ناپذیر است، در برابر ابتذال از هر جنسی که باشند . حج  نمادی از پرهیزگاری در محور توحید است و  افسار  آهنین را بر خواست های نامشروع و غیر انسانی انسان نیز می بندد . در نتیجه چشمان آدمی برای دیدن واقعیت و گوش های او برای شنیدن حقیقت و دستان او برای ادای عدالت تذکیه میگردند . همین تذکیه است که قرآن  از آن "قدافلح من ذکی"یاید کرده است؛ یعنی تلطیف جوارح و باطن انسان از بیراهی و جنون زده گی به سوی رستگاری فردی و اجتماعی است. هر آدم با آفریدن پارچه شعر خوبی نه تنها از رنج جانکاۀ خود می کاهد و از رفتن به دیار جنون رهایی می یابد؛ بلکه صد ها تن دیگر را بوسیلۀ آن از وادی جنون فراخوانده و از رنج های شان می کاهد .

به همین گونه مراسم حج، فضای آفریدن ارزش های سرشار معنوی است، ارزش های گونه گون نه تنها معنوی؛ بلکه به گونه یی ارزش های مادی را هم بوجود می آورد؛ یعنی برای انسان جرئت اخلاقی میدهد تا با نشان دادن عمل خیر دو ارزش یکی معنوی و دیگر مادی را از خود بروز بدهد .  حج اساس دینی داشته و از متن دین برتافته است ودین نقطۀ اوجی از باور های انسانی است که انسان بصورت طبعیی به صدای وجدانی و ندای ملکوتی جهان درون خود لبیک گفته است و می گوید؛ گرچند به این آگاهی به ساده گی دست نیافته و نشیب و فراز های زیادی از تحولات تکوینی شامل جیولوژیکی، بیولوژیکی و سوسیولوژیکی را پیموده است تا در مرحلۀ خاصی از تحولات، تکامل شعوری در یک جهش بی مانند و استثایی او را به مقام تفکر انسانی برساند؛ زیرا او پیش از آن بشرۀ واحدی بوده که دراز راۀ تکامل را در یک روند قانونمند طبیعی پیمود تا به آگاهی رسیده است.  شعورش به کنکش درآمد و پس از دریافت ویژه گی های لازم انسانی به مقام خلافت رسید و فرمان روای خداوند در هستی گردید. از خود سازی ها آغاز کرد و به تاریخ سازی و جامعه سازی ها پرداخت واین ساختن ها در رگباری از سوختن های پیهم ادامه دارد .

از آنجا که آفرینش  انسان در هستی بصورت خیلی قانونمند و طبیعی به کمال رسیده و تمامی ارزش ها در او به شکل فطری رسوب نموده است. او رسالت دارد تا ارزش هایی را که طی سال های متمادی در او رسوب نموده اند، به گونۀ شگفت آوری دوباره بازتاب بدهد . موفقیت ها و توانایی های او منحصر به آن است که چگونه در روند گزینشی از کرانۀ انبوهی از زیبایی ها و زشتی ها خود را به کرانه های ناکرانمند نیکویی ها و زیبایی ها نزدیک بسازد؛ گرچند نیابت انسان در روی زمین بصورت عام یک سخن مسلم است و اما زمانی حق نیابت واقعی خداوند را در رمین پیدا میکند که بحیث گزیده ترین بندۀ خدا در جامعه ظهور کند . از همین رو خداوند در قرآنکریم می فرماید: به تحقیق که بنده گان صالح خود را وارثان زمین گردانیده ام؛ البته این حق وراثت، مانع زنده گی سایر افراد در جامعه نشده وحق تجاوز به زنده گی دیگران را ندارد؛ بلکه این حق، نه تنها اینکه امتیاز نیست؛ بلکه نوعی بزرگترین مسؤولیت است که باید وارث راستین خداوند در زمین از آن برای رهایی و رستگاری خود و جامعۀ خود بهره بگیرد. این حق از نظر انسانی بزرگترین رسالت است که باید برای ادای آن خالصانه و صادقانه کارخستگی ناپذیر نمود و تا بدان رسید . از همین رو تلاش برای رسیدن به مقام در اسلام بزرگترین گناه بوده و آنانی که برای رسیدن به مقامی تلاش میکنند، در واقع هدف اصلی آنان برای رسیدن به مقام خدمت به دین خدا و خلق آن نبوده؛ بلکه هدف آن خیانت به دین خدا و بنده گان خداوند است .  طبیعی است که این گونه خیانت، به گونه یی رابطۀ زنجیره یی با نظام حاکم دارد . در صورتیکه رهبری نظام شخص باخدا، صالح، پرهیزگار و وطن دوست باشد، در آنصورت رهبر خوب اشخاص خوب را به دور خود جمع کرده و زمام امور را  به خیر و صلاح جامعه به پیش می برد . در چنین نظامی اندکترین  مجرا برای دخول افراد نااهل، فاسد و غارتگر باقی نمی ماند؛  زیرا نااهلان جرئت دخول در آن را چه که از ترس حتا قدرت مانور کردن در حریم آن را هم نخواهند داشت . این هایی که ارزش های انسانیت را نمیدانند و بی ارزشی ها را معبودای باطل خود گردانیده اند، ارزشی بیشتر از خوش گذرانی یک شبۀ پدران و مادران شان را ندارند و شاید حج هم از خود سازی های آنان عاجز بماند و خوی غداری، فساد کاری و غارتگری آنان هرگز از میان نرود. به قول ابوالاعلی مودودی پشه های مردار خوار نمی توانند در اطراف زمامدار نامنهاد و گندیده یی جمع شوند و زنده گی و رفاه و سعادت مردم را به فساد بکشند و به غارت ببرند . هرگاه در جامعه یی زمام امور به وارثان واقعی خداوند سپرده شود، در این صورت است که زمامدار نه تنها از خدا می ترسد؛ بلکه از آن هم بیشتر از مردم می ترسد؛ زیرا زور خدا، زور مردم پنداشته شده است واینکه در قرآنکریم کاربرد کلمه های الله و ناس بجای هم آمده اند، دلیلش همین است . هرگاه یکی را برداشته شود و جای آن دیگری نهاده شود، در اصل معنا تفاوتی آشکار نمی گردد.

بعید نیست که گفته شود، بخشی از ضعف زمامداری در افغانستان با بی باوری های دینی رابطه دارد که از پشتوانۀ  مردمی هم محروم گردیده است . باورمندی های راسخ به دین نه تنها زمامدار را اراده فولادین برای انجام امور و ادارۀ کشور میدهد، نه تنها خود او را از فساد برحذر میدارد و حاکمیت او را بر زیر دستانش به اثبات میرساند؛ بلکه چرخ نظام را به سوی رسیدن به اعتلای مادی و معنوی به گردش آورده و از حمایت واقعی مردم نیز بهره مندش می سازد . اکنون که افغانستان زیر ساطور ستم فاسد ترین حاکمیت و پاشنه های نظامیان خارجی بیش از هر زمانی ضجه می کشد . بیش از هر زمانی به زمامدار با اراده نیاز دارد تا در فضای آن  قدرت های خفتۀ انسانی بیدارتر شود و با ترک مصلحت های کشنده کاری به نفع مردم خود نماید؛ بویژه حالا که در سراسر کشور فساد، خون و آتش بیداد دارد و از هر کنج و کنارش آتش در فوران است . شعله های دردبار آن روح و روان هر باشندۀ این سرزمین را می سوزاند و پشت و پهلوی آنان را داغ می نماید . زمامداران کابل که با فساد گستردۀ شان بیشتر از دیگران مورد بازپرس خداوند قرار دارند، ناگزیر اند تا برای حرام شدن آتش دوزخ به رسن الهی چنگ بزنند، با توسل به حج از بار گناهان شان بکاهند، توبۀ غیر بازگشت به گناه نمایند واز بدکاری ها بپرهیزند . باشد که از خشم و نفرت بی پایان مردم افغانستان درامان بمانند؛ ورنه به یاد داشته باشند که امروز یا فردا مورد هجوم بنده گان صالح خداوند قرار گرفته و  با چنگ و دندان مردم بدترین رستاخیز مردمی را به استقبال خواهند گرفت . مسلمانان باید بدانند که حج فصل تازۀ  دگرگونی ها است، هرگاه حج در زنده گی عینی آنان اثری نیفگند و حالت آنان را دگرگون نکند . این نشاندهندۀ آن است که ما به حج  عهد نبسته ایم و با پیمان بستن بر آن از رسیدن به آستان خدا پله به پله هرچه بیشتر فاصله گرفته ایم . این در حالی است که حج لحظات خود سازی و جامعه سازی و رفتن به سوی جهان وطنی های ایده ال است .  هرگاه با بهره گیری از این مراسم  از خودسازی ها محروم شویم و با ظلم نستیزیم و با فساد مبارزه نکنیم . خداوند بدتر از این روزگار را برسر ما خواهد آورد .حج در واقع کنگرۀ جهانی اسلام است که اکنون مانند سایر مراسم سنت زده شده و از تحرک و سازنده گی واقعی اش بازمانده ا ست. هر حج آزمونی است برای مسلمان که در بستر آن حق و باطل را تشخیص و برای ابقای حق و نابودی باطل از هیچ نبردی دریغ ننماید .  در غیراین صورت همه چیز ما زیر سوال رفته و ما و حج برای همیش دو یار آشنایی خواهیم بود که هرگز به آشنایی واقعی نخواهیم رسید . 22 جولای

 

 


بالا
 
بازگشت