عزیزه عنایت

 

مروری براثرگرانبهای نمک درشعر فارسی !

شعرفارسی باتاریخی کهنی که درسرزمین خرسان وافغانستان امروزی داردفرود وفرازهای ز یادی را پشت سر گذرانیده است که بخاطررشد ، تداوم وزیبایی آن بزرگان ادب وفرهنگ ازابوعبدالله رودکی سمرقندی ورابعۀ بلخی،گرفته تا ابوالقاسم فردوسی،سعدی شیرازی،حضرت حافظ ،حضرت مولانا،ابوالمعانی بیدل ودیگردانشمندان زیادی خدمت نموده،آثارگرانبهای را ازخویش بجا مانده اند و کارهای این شایسته گان اد ب قابل ستایش ورهنمود خــوبی برای نسل امروزی وهمچنان گنجینه های باارزشی درادبیات فارسی میباشد. هراثری راکه ایجاد گرش آنرا درزمان خویش می آفریند اگراثــر باارزش واز محتوای بلندی برخوردارباشدهمچون آینۀ انعکاس دهندۀ روز گارخویش بوده وجاویدانه میباشد که نسل به نسل ازآن مستفید میشوند .
چنانچه که میتوان شاهنامۀ فردوسی، مثنوی وغزلیات حضرت  مولانا،دیوان غزلیات حضرت حافظ ،آثار گرانبهای حضرت بیدل را نــام بردکه با وجود گذشت سالها جاویدانه اند و جاویدانه خواهند ماند . قابل یاد آوری است که شاعران معاصرنیزدرعرصۀ ادبیات خدمات  زیادی نموده اند که ازجمله میتوان ملک الشعرابهار، استاد خلیل الله خلیلی استاد بیتاب، رهی معیری، احمد شاملو،پروین اعتصامی،فروغ فرخ زاد استاد واصف باختری،سهراب سپهری، کاظم کاظمی، مرحوم رازق فانی و..... را نام برد .
بسلسلۀ این همه خدمات که دانشمندان وادیبان زبان فارسی انجام داده اند دراین اواخر کتاب به عنوان( نمک در شعرفارسی) اثر گرانبهای جناب محترم دستگیر نایل شاعر،نویسنده،طنزنویس کشورکه مجموعۀ از مقالات میباشد دردسترسم قرارگرفت که با دیزاین و صفحه بـندی زیبــا، بارنگ آبی روی جلد آن تزین یافته ودارای یکصد وچهل وسه صفحه بوده که با عناوین بسیاربرجسته مزین شده است.
این کتاب اثربسیار باارزش و دارای معلومات ادبی میباشد که با خوانش آن خواننده میتواند به معلومات خویش درعرصۀ ادبیات بیشتر افزونی بخشد . درآغاز سخنی چند، بقلم خود نویسندۀ محترم دستگیرنایل دربارۀ این اثرمیباشد که دارای هشتاد مقاله بوده و قبل ازاین کتاب، جلد اول آنرا درسال2005 میلادی درکشورهالند به چاپ رسانیده اند وجلد دوم آن که این اثرمیباشد بخشی ازآنرا جهت معلومات خوانند گان عزیزبنگارش میگیریم  " ظرافت های سخن درشعر فارسی" شعرفارسی اززمان رودکی تاامروز،تحول وتطورزیادی دیده وبه قله های شامخ زیبایی های لفظی ومعنوی قدم گذاشته است .
این زیبایها وظرافتهای لفظی ومعنوی درصنایع شعرفارسی رامیتوانهم در سروده های حماسی مانند شاهنامۀ فردوسی جستجوکرد وهم درشعر های تغزلی،عرفانی،حکمی وفلسفی میتوان به فراوانی یافت . ابوعبدالله رودکی سمر قندی رباعی ای داردکه درآن صنعت سوال وجواب بگونۀ بی مانندی بکارگرفته شده که تاامروز کسی مانند آن سروده نتوانسته است:

آمد بــرمن،کی؟یــار،کـی؟ وقــت سحــر
ترسنـده زکی؟ زخصم،خصمش کی؟پدر


دادمش، چی؟ بوسه!بــرکجــا؟بــرلب تـر
لب بد؟نه،چه بود؟عقیق، چون بد؟چوشکر

دراین رباعی نه بارسوال شده و نه جواب به آن داده شده درآن آغازین  دورۀ پیدایی و شگوفایی شعرفارسی، سرودن چنین رباعی،ازشگفتی های یک زبان است. نظامی گنجوی درمثنوی لیلی مجنون می گوید:

درحلقـۀ عشــق، جان فــرو شــم
بـی حـــلــقـۀ او، مبــاد گــو شــم


ازحــــلقـــۀ او بـه گـــوشمـالــی
گــوش ادبـــم ، مبــــاد خــــا لـی

دربیت های یاد شده "حلقۀ اول به معنی راه، گروه، آیین، مسلک، طریقت است و در"حلقۀ" دوم همان آلت فلزی که بگوش غلامان وبردگان میگذاشتند. درجمع ازصفحات این کتاب عنوان دیگری جلب توجه میکند . زوال زبان فارسی درهند و نسیم خوش آن درآسیای میانه. رسیدن پای استعماری دو ابرقدرت ( انگلیس وروسیه) برای"بازی بزرگ"درمنطقۀ؛ ازجمله نیم قارۀهند،آسیای میانه،قفقاز"ارمنستان،آذربایجان و..."زبان فارسی راکه زبان اداری وادبی این حوزه بزرگ تمــدن بود، از اساس ضعیف و بنیادهای آنرا سست و لرزان کرد.ازسال1856 به بعد کـه هند واز جمله دهلی تحت تصرف بلامنازع دولت استعماری انگلیس قرارگرفت فانوس علم وهنرپروری وچراغ نیمه روشن دولت گورگانی روبه خاموشی نهاد وزبان فارسی ازرونق افتاد.
درعصر سلطنت گورگانیان هند، نتنها هندوها،بلکه سیک هــانیز در حیدرآباد،بهاولپور،بهوپال ودیگرایالتهای هند به زبان فارسی بلد بودند ودر میان آنها سیک های هم بودندکه به این زبان آثاری ازخود بجا گذاشته بودند البته بنابر ملاحظات سیاسی و مذهبی درمیان فرقه های سیک زبان اول، زبان پنجابی بود. و تعصبات مذهبی و سیاسی وبطوراخص درزمان اورنگ زیب که با غیر مسلمانان تعصب بخرچ میداد سبب شد که میان مسلمانان وسیک هاتنشهای بوجود آیدو زبان فارسی که سیکها بیشترمردمان دهنشین بزرگروصنعت کاران بودندوبا مکتب وسواد آموزی سروکاری نداشتنــد یکی ازدلایل عدم گسترش زبان فارسی درمیان آنهاهم همین مسئله رامیدانند. دربخش دیگری ازاین کتاب نگاشته شده است:
گل واژه های ازبهارستان صائب !
میرزا محمد علی صایب تبریزی یا اصفهانی، یکی ازسخنواران بلند آوازۀ زبان فارسی است که به سبک هندی شعر سروده است واز بلند پایه گان این سبک بشمارمی رود،صائب که شرایط زندگی و روزگاربرای ادامــۀ حیات درکشورش را مساعد نمی دید،وازجانب دیگرقلمروامپراتوری مغـل ها درهند منجی و پناهگاهی برای فضلاء،دانشمندان وشاعران شده بود، به هندوستان می شتابد به دربارمغولی هنداقامت میگزیند ودرجمع عندلیبان گلستان شعرفارسی می پیوندد.
شاهان ادب پروروهنردوست مغولی که خودهنرمند وشاعرپیشه بودند درحراست،حمایت وتشویق این طایفه نیزازهیچ گونه مساعدت دریغ نمی ورزیدند.
صائب درراه سفربه هندوستان ، چندروزی بکابل میماندواز دیـد ن مناظر دلکش ،آب و هوای خوش کابل،زیبایی ودل انگیزی باغهاوبستانها برج وباره هااحصارهای حصین وایوانهای باشکوه این شهر،لذت میبرد و دروصف آنها قصیدۀ معروف خود را میسراید که مطلع آن اینست:

خوشا عشرت سرای کابل ودامان کهسارش
که ناخن بردل گل میزند،مـژگان هرخارش

سبک شناسان شعرفارسی،صائب رابزرگترین سخن سرادرسبک هندی میدانند. درکتاب نمک در شعر فارسی علاوه ازاینکه مضامین بسیارپرمحتوا در بارۀ ادبیات نوشته شده است بخشی از سخنرانی های محترم دستگیرنایل که درکنفرانس های ادبی صورت گرفته نیز گنجانیده شده است که موفقیت های بیشتری برای این شاعر بزرگوارو نویسندۀ وطن محبوب مان آرزو،  برده وسلامتی شانرا خواهانیم.

 

                     13/10/2013

    

 


بالا
 
بازگشت