دکتر بیژن باران

 

نقد زبان شعری پرستوهای شهلا

دکتر بیژن باران

گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم./گفتا که شب رو است این، از راه دیگر آید. حافظ

مجموعه شعر، پرستوها، شهلا، انتشارات امیری، کابل، 1392، شمارگان 1000. نشر اولین کتاب شاعر هیجان آور است. مزین با مطلع شعر تاگور با تخالف آزادی/ خانواده: بگذار پرواز در آُسمانها/ به جمع کردن بالها بر فراز آشیانه پایان یابد. بمعنای رجحان قید خانواده بر رهایی پرواز است. فهرست 115 شعر این کتاب 130 صفحه ای رئوس زیر را دربر می گیرد: زن، فصول، عشق، تخیل، عاطفه، مراسم، خانواده. زبان و استعارات این مجموعه شعر، بررسی می شوند.

نقاد از خواندن کتاب پرستوها از احاطه به دانش وسیع لغتی شاعر حظ وافر برد. برخی لغات مانند ضریر، سترگی در فرس برای معنی چک شده؛ کتاب آموزنده بود. نقد کتاب شعر اول یک شاعر بااستعداد و باصداقت چالش خود را دارد. زیرا این کتاب چون فوران آتشفشان دماوند است مملو از: منابع کلاسیک، آثار غربی، تجربیات ادبی شخصی، خلاقیت و تخیل، صداقت و احساس یک زن افغان پیشامدرن در قاره نو مدرن، 3 زبان گویش مادری، زبان ادبی دانشگاهی، زبان غربی محل اقامت. این عناصر مختلف ابعاد معادله نقد کتاب را چالشی می کنند. بهرتقدیر جهان ادبی فارسی و انگلیسی منتظر آثار ادبی آینده شاعر بااحساس و باصداقت برای نورافشانی دید زنانه در فرهنگ مذکر خاورمیانه می باشد.

شعر 2 روند تخیل مغزی و بیان زبانی است. بیان زبانی دربرگیرنده گزینش لغات و چینش دستوری/ عاطفی کلمات در سطرهای یک شعر است. در بیان، نوسان بین گویش محلی/ کودکی و زبان ادبی/ تحصیلی با تداخل عواطف، تخیل، خلاقیت- زبان عمومی را فردی می کند. لذا از یک زبان مشترک در طول تاریخ ادبی 1000ها شاعر، زبان مختص خود را مستند می کنند. روشن است که از زبان مختص نه رئوس کلی بلکه جزییات زبانی مورد نظر است- خصیصه های فردی در  فردوسی، حافظ، شاملو، فروغ در زبان مشترک فارسی.

اشعار این مجموعه عمدتا لیریک/ تغزلی اند که با مصالح واژگانی و استعاره سنتی مذکر ولی با تخیل و خلاقیت زنانه در بیانی بشدت مونث در اکثر 115 شعر می توان ردیابی کرد. البته طبیعت پردازی، توصیف محیط خانوادگی، علایق ساده انسانی مانند غذا، مسکن، پوشاک، فرزند، اولیاء، گربه خانگی را نیز می توان رصد کرد.

زبان شعری قالب/ فرم هم نامیده شده؛ چنیش واژه ها برای بیان تخیل می باشد. تخیل می تواند بر اساس احساس، عواطف، واقعیت، خاطره، امپرسیون باشد. روشن است که ترکیب کلمات در شعر از اصول زیبایی شناسی پیروی می کند. گاهی منطق، دستور زبان، خلاقیت/ بداعت، عقل سلیم الویت دارند. در بیان انتزاعی- کیفیتها، مفاهیم، تجریدات جدا از شئی بکار می روند. بدیع مشتمل بر آرایه های ادبی یا لفظی برای تناسب آوایی یا معنوی برای تناسب معنای اند. لفظی شامل واج آرایی، سجع، ترصیع، جناس، اشتقاق است. معنوی مراعات نظیر، تناقض، عکس، تلمیح، تضمین، اغراق، حسن تعلیل، ارسال المثل، تمثیل، ایهام است. می توان در مجموعه شعر پرستوها نمونه های آرایه های ادبی را ارایه داد.

آیا می توان این کتاب شعر یک شاعر زن افغان ساکن فلوریدا را در وجوه شاکله خلاقیت و تخیل شاعر، احساس و آرزو زن، فرهنگ و زبان افغان، مدنیت مدرن فلوریدا واشکافی کرد؟ تا خصیصه های شاعر زن با 2 فرهنگ مدرن قاره نو و پیشامدرن خاورمیانه را از شعرش بیرون کشید. تا روند تکاملی مدرنیزم در خاور میانه را تبیین کرد.

برخی مقوله ها مانند رقص معنای متفاوت در این 2 فرهنگ دارند. رقص زن در خاور میانه در مجالس زنانه سرور برای هنرنمایی و شادی جشن جنسیتی است. رقص زن در قاره نو یک ورزش عمومی، هنر پویا، شوق اجتماعی است که در نهادهای آموزشی، تجاری، ورزشی، رقابتی نهادینه شده – زیرا در شهرهای مدرن رقص یک نیاز دوندگی موزون سالم جسمی و روحی برای زیست رسوبی/ نشستنی شهری است.

 در کتاب شاعر زن 3 روند اجتماعی زنان خاور میانه را می توان پی گرفت: 1- اثر فرهنگ پیشامدرن خاور میانه بر کودکی و مدرن آمریکا بر میانسالی و نظارت هوشمند او بر پرورش فرزندانش در فرهنگ مدرن در تقابل با خاطرات کودکی زن در جامعه پیشامدرن. 2- اثر جنسیت بر ذهن و زبان خلاق شاعر زن زیر سلطه ادبیات مذکر 1000 ساله و تخیلات آزاد زن در جامعه مدرن با رسانه های بصری-سمعی-وبی. 3- اثر مدرنیزم با افسردگی، اضطراب، استرس بر زن و قوانین مدرن در حمایت حقوق مدنی خانواده او زیر سلطه فرهنگ خشن قبیلوی مرد.

در فرهنگ و ادبیات آرایه های ادبی، ذهن و زبان، استعارات و ایهامگویی، دیدگاه تحت تاثیر فرهنگ حاکم بوده؛ دارای جنسیت اند که بخشهایی مشترک بین 2 جنس دارند. آرایه های ادبی ثابت نبوده؛ بنا به شرایط اجتماعی و خلاقیت شاعر سیالند.

در ادبیات مذکر خاور میانه غالب مقولات فرهنگی حتی افعال تنانگی با پیشفرض سلطه مذکر جایی برای حضور زن نمی گذارد. مثلا دستور زبان مرد را فاعل، درکنترل، فعال با کردن و زن را شیئی مفعول مغلوب دادن در امور تنانگی قرار می دهد. در فرهنگ مدرن این دستور زبان مذکر باید به روز شود- افعال رابطه 2 همباز و مساوی را بیان کنند.

لذا با مطالعه ادبیات زن خاور میانه می توان به تاریخچه و ضمیر نیمی از جمعیت هر کشور پی برد. با واشکافی اشعار فروغ، زیبا کرباسی، پگاه احمدی، ناهید زرشگی، الهه رهرونیا، 3 شاعر زن دیگر- نقاد متوجه تفاوتهای جنسیتی در استعاره، مجاز، تشبیه، دیگر آرایه های ادبی شد.

ادبیات مذکر مانند هدایت یا اخوان و ادبیات مونث مانند سیمین دانشور و فروغ را باید باهم قیاس کرد. . آرایه های ادبی شاعران مذکر معاصر هم عمدتا تلطیف شده به آرایه های ادبی شاعران زن میل می کنند؛ از آرایه های مذکر سنتی قبیلگی فاصله می گیرند. روشن است که در جامعه پیشامدرن و گذاری زن مقید و تحت تکفل مرد – پدر، شوهر، قیم- است؛ لذا حالت مفعولی دارد.

بهرجهت در نقد ادبی فارسی در آینده استعارت و مجاز به 2 بخش جهانشمول مشترک بین ادبیات زن و مرد و جنسیتی زن و جنسیتی مرد تفکیک خواهند شد. در یک دوره از چرخه تولید شعر شاعر زن استعارات مذکر را بکار می برد. پروین اعتصامی نمونه ارزنده کاربردی بازتولید آرایه های ادبی مذکر در شعر یک زن است.

فروغ در 3 دوره کلاسیک عروضی، نیمایی، نثری هجایی استعارات و مجاز زنانه بکار برد. البته در جامعه گذاری از پیشامدرن به مدرن مرزها و کارکردهای آرایه های ادبی سیالترند. آرایه های ادبی شاعر زن در مقابل ممیزی دولتی/ دینی و فشار خانوادگی/ اجتماعی/ رسومی دارای 2 لایه استتاری می باشد که ظرافت شعر او را از مرد بیشتر می کند.

بلیه مدرنیزم با گسترش اضطراب، افسردگی، استرس در 10% جمعیت شهری تبیین شده. بدلایل فرهنگ پیشامدرن این عارضه ها در زنان و نوباوگان بیشتر از مردان است. شاعر دلواپسی ص 94 را برای خود با "مژده ای ز عشق آتشین، حس پر از غصه ی مادر در نیمه شب، تنهایی و غم، در حریم لطیف مغز خواهمش ز شوق" بر می شمرد.

در 2 فرهنگ قبیلگی و مدرن رابطه زن و مرد تفاوت دارد. در جامعه پیشامدرن رابطه برای ازدواج است؛ در جامعه مدرن برای عشق و رشد اجتماعی هر دو. باید توجه داشت یک زوج در جامعه و فرهنگ مدرن نبوده؛ از جامعه گذاری با بقایای رسوم قبیلگی آمده در شهری مدرن سکنی کرده. زن با هوش، با احساس، با دانش مدرن در دام شوهر با فرهنگ قبیله ای و فشار عاطفی اقوام و اولیا در اسارت است.

لذا تناقضنما/ پارادوکس "بیناست اما ضریر" ص 8 وابستگی زن را به مرد مانند نابینا به عصا در جامعه گذاری می رساند. واژه مهجور ضریر سوای ضرورت قافیه برای گسترش معنی از به ظاهر بینا ولی وابسته، آمده. پارادوکس دیگر در ص 19 قهرم آمده: از واژه های گرم که چه سرداند در یقین. در این سطر فکر خالی از یقین/ سرد و بیان خشن/ تند یا کتک در بگومگوی خانوادگی تفکیک شده. شاعر متعهد، ضمختگویی/ پرخاش مرد سلطه گر را خالی و سرد از منطق می بیند.

آیا شاعر زن در ثقل تجربه گذشته و رسومات رایج، عواطف را در شعرش تنظیم می کند؛ یا در جذبه لحظه امروزین زندگیش، رها از گذشته، واژه ها را می گزیند؟ دوره ای در زندگی شاعر میرسد که بلوغ هنری او جهشی انقلابی در شعرش پدید می آورد. او دیگر مانند پروین اعتصامی در 4چوب و پیوستگی با سنت شعر خود را نمی گنجاند. در این لحظه او با گسست از گذشته "تولدی دیگر" می یابد – چنانکه فروغ در آغاز دهه 40ش پس از سفر اروپا/ مونیخ و آشنایی با ادبیات عدالتخواهانه و کنشگری حقوق مدنی 2 برادرش فریدون و امیر به این مرحله از بلوغ هنری رسید.

در شعر شهلا صمیمیت، عاطفه، خلاقیت، بدعت از فشار ممیزی اجتماعی، قبیلگی بر شاعر زن با صداقت بخوبی بیرون می زنند. نکته مهم استواری و تمرکز در قرابت معنایی همه سطرها می باشد. صداقت شاعر چون نخی از میان تسبیح/ چینش واژه ها می گذرد. باید بحث 2 محور قائم گزینش و افقی چینش کلمات سوسور، زبانشناس سوییسی، را مد نظر داشت. شاعر زن حساسیت بیشتر از مرد به رنگ، بو، مزه، گل دارد. او با لاپوشانی حقیقت understatement گلایه ملیح عدم برابری را در سطر پایانی "ثبت در جریده عالم" می کند: ضمیر ستره زن را هم یک دلی ست. شعر  مندرج در فیسبوک زیر مانند یک ساختار دلپذیر متشکل از سازه های جزیی شکیل معماری شده:

یاسمن بو ام در بزم خیال

خوش فام ِ نسترن در بند فکر

گل سرخ هوسم در دست شوق

ماهء خندان و نهان در خاطره

لیکن

ای جام هوس در لب نوش

این ضمیر ستره را هم یک دلیست

شعر هنر تخیلی کلامی است. آیا تخیل منطقی/ عقل سلیم باید باشد؟ هر جمله صحیح دستوری می تواند معنی دار و بیمعنی باشد. نمونه بیمعنی: صدای لوبیا زیبا بود. نمونه معنی دار که اوج تخیل کلامی است: "گل سرخ هوسم در دست شوق." این استعاره بدیع به کوتاهتری عمر جزء گل هوس از کل دست نویسا اشاره کند. سعدی هم همین مضمون را پرورده: گل اگر 5 روز و 6 باشد./ این گلستان همیشه خوش باشد.

این خلاقیت است که زبان را گسترش می دهد. نمونه شعر نیایش با مطلع "درد را دیدم.." شاعر خلاق "درد کشیدن" متعارف را بکار نبرده؛ در سطرهای بعدی درد را دیدنی/ بصری می کند با صفات "رنگین، ارغوان رنگش، تیره.." درد مانند کبودی پوست رویت پذیر می شود. آیا درد بصری بر پوست بخاطر خشونت در خانواده پیشامدرن است؟ ترکیب درد کشیدن را به "درد دیدن" اعتلا می دهد؛ شاید در القای ترکیب "صدمه دیدن" حس درد دیدنی شده. قیاس اندازه 2 شیئی کوچک و کهکشانی در شعر ص 2 با "پرستو رنگین" و "تنومندی آسمان عریض" آمده. هر کدام در خود و به تنهایی، خواننده را از قیاس محروم کرده؛ ولی باهم مقایسه امکان پذیر می شود- مانند فنجان و فیل.

حافظه زبانی نوجوانی در کابل برای بیان مرور خاطرات نوجوانی/ کودکی و تخیلات میانسالی در غرب بکار رفته. کلام سنتی از بداعت تصویری نمی کاهد؛ بلکه با کاربرد لغات آشنا برای خواننده، شاعر به تصویرگری وضع شاعر سده 21می می پردازد. البته او می تواند واژه های رایج کنونی را برای بیان تخیلات خود بکار برد. یک دلیل شاید زبان فارسی شعر در رابطه با گویش مادری و زبان ادبی نوجوانی باشد.

گزینه کلام سنتی در حریم انتخاب واژه ها شاید نوع عواطف جهانشمول و بیزمان مانند عشق، فطرت، مستی، شب را با "فطرت متین" تجربه مشخص شاعر سده 21م عیان می کند. به لسان نرودا: عشق چه کوتاه است، فراموشی چه بلند. در این مجموعه واژه ها از ادبیات کلاسیک فارسی گزیده شده اند؛ از واژه های مدرن مانند ماشین، موتور، اتوبوس، تلفن، سینما، آُسپرین خبری نیست. آیا محتوای کلامی مربوط به کودکی و نوجوانی شاعر در کابل است که بر واژه های مدرن در فلوریدا راه را به شعر می بندد؟

گویا در گویش کابلی بین اسم عام و از/ ز کسره می آید؛ در زبان فارسی ادبی این کسره رسم نبوده، سکون می آید. ولی شاعر کسره را برای "ی" وحدت یا نکره که در رسم الخط مرسوم ی است، بکار برده. برای ترکیب لفظی اسم عام و واحد بودن آن با واژه بعدی بجای "ی" کسره بکار رفته. نمونه: فرش ِ ز بستان، گیسوات، پیچش ِ از، باغ ِ ز نیاز، طاهر ِ از ستره گی ها، فصل ِ ز امید ص 12.

در فارسی ادبی، همه کسره ها "ی" معنی می دهند؛ ولی می توانند برای اسم عام سکون باشند؛ نمونه: فرش ز بستان- که پس از فرش مکث یا سکون می آید؛ یا فرشی ز بستان بمعنی یک فرش از بستان. نکته دیگر آهنگ سطر در ذهن شاعر بر دستور زبان مرسوم می چربد. لذا او بخاطر ارکان بحور عروضی سنتی "از" را به "ز" تقلیل بصری داده؛ تا با رکن موسیقیایی سطر محرمیت صدایی یابد.

شب یلدا ص 69 شب تشخص Personification یافته، ضمیر "ش" برای "نور مهتاب نگاهش" به این شب بر می گردد. شاعر موضوع را با احساس خود آمیخته تا یک موضوع ثالث درونی شده؛ برای خواننده جنبه شخصی بگیرد نه عینی. تشخص انسانوارگی جماد را حس پذیر می کند؛ صداقت شاعر را به خواننده ترابری می کند.

در زبان گاهی واژه های مهجور بخاطر آوای همگنی یا طنین گوشنواز می آیند. فاکنر شاعر و نویسنده در واژه‌هاي انتخابی 1947 توصیه می کند: در گرماگرم نوشتن هر واژه بايد واژه‌هايي اضافه بر آن را هم در نظر داشته باشيد. وقتي دوباره روي آن كار كرديد؛ ديديد آن واژه هنوز طنين درستي به گوش‌تان مي‌رساند، بگذاريد سر جايش باقي بماند.

آیا پایان شعر پیش بینی پذیر است؛ یا در روند تحریر شکل می یابد؟ حرف فاکنر را می شود به شعر تعمیم داد. شاعر با الهام/ انگیزه شعری را آغاز می کند. در روال تحریر آن ساختار و پایانبندی پدیدار می شوند. از او پرسیده می شود: تا پيش از آغاز نوشتن هر كتاب‌تان تا چه حد درباره شكل نهايي آن آگاهي داريد؟ پاسخ می دهد: بسيار اندك. كاراكتر به همراه كتاب گسترش مي‌يابد و كتاب با نوشتنش. http://www.etemaad.ir/Released/92-05-02/297.htm

چرا در یک شعر سطرهای بصری جمله ای یا عبارتی اند؟ یک شعر ردیف قائم سطرها از نوع عبارت یا جمله است. پس هر سطر شعر می تواند یک جمله با فعل یا عبارتی بی فعل باشد. عبارت چینش چند واژه بی فعل بوده که تعلیق زمانی، القای ابدی، فکر تکه ای، امپرسیون لحظه ای را تلویح می کند. گاهی عبارت تکه ای از جمله تقطیع شده با فعل غایب یا حذفی در قائم صفحه هم می تواند باشد.

جمله فعل دار ساختار کامل دستوری بیان فکر بوده که زمان جمله را به گذشته، حال، آینده محدود می کند. شاعر در 2 محور قائم گزینش واژه ها و افقی چینش واژه ها فکر را بیان می کند. پس جمله تقاطع طول و عرض در محور مختصات جانشینی و همنشینی سوسور است. نمونه: چنان خواهمت، ص 39 تمام سطرها بیفعل در تعلیق زمانی اند؛ جز عنوان و تکرار آن در پایان جمله که فعل دارند. چرا؟ در سطرهای این شعر گرچه برخی با فعل وصفی آغاز می شوند ولی عبارتها در سطرها بیفعل اند:

 

1چنان خواهمت
2چون سبزهء بهار که تشنه به قطره ای
3بال شکسته را پیوند ز عاطفه
4گل بشگفته را
5نیاز به دهان باد
6اهوی رمیدهء که نالان پی وقار
7دست فتاده را نیازمند بخشش ای
8و اغوش مهر را
9وعدهء گنج وصال
1چنان خواهمت

 

در سطر 4 "گل بشگفته" می تواند بشکفته هم باشد. این 2 معنا ایهام در شعر را دامن می زنند. شگفتن یعنی تعجب و شکفتن یعنی باز شدن را فروغ فرخزاد در شعر زیر بکار برده: به سحر گاه شگفتن ها و رستن هاي ابدي خواهد برد.

راوی غیرمن/ سوم شخص مفرد مانند روزنامه نگار بدون کاربرد ضمایر "من، م" و کاربرد ضمیر "او، ش" در این شعر جنبه عینی یک تابلوی زیبای طبیعی را به خواننده القا می کند. راوی بدون تداخل "من، م" در شعر صحنه را برای خواننده دل انگیز تجسم می کند. این نوع شعر گذار از حدیث نفس، شرح حال، بیوگرافیک من-مرکز به شعر با راوی کلان مانند داستانهای دکتر ژیواگو، آناکارنینا، مادام بواری، جنگ وصلح، برباد رفته است. در ایماژها مهر و ملاحت به دل خواننده می نشینند.

مست رقصد در پی جفت ی دلش

نرم و خیزان

با آرمان, با هوش

دست جفتش با ملاحت روح

و چه خندان با امیدش

در می رقصم ص 113 راوی از سماع "دل، هوش، تن، حس، لبان بیاد تو جاودانه می رقصد" – در تنهایی و خلوت می گوید. راوی اشعار اول شخص مفرد، من، بوده؛ پس شعر حدیث نفس/ آتوبیوگرافیک اند. من یک زنم ص 111 شرح حال شاعر است که موجز با اسمها و صفات زیر ترسیم شده: "غریزه، نعمت، شوق، صداقت، مهر، هوس، لذت، عشق، شهپره، حیرت، دوست، عاطفه، فطرت، مادر، لطف، کارگر، یاور، وز برای بودنش مفتخرم."

قالب. ظاهر بصری اکثر اشعار پلکانی بسبک شعر نو است؛ بندرت نردبانی بسبک قدیم. شعرها اغلب نیمی از صفحه بیشتر نیستند. قافیه تا حدود زیادی بکار رفته؛ نیز نوعی کلمات موزون هم در سطرهای شعر جاسازی می شوند. اشعار این مجموعه در کل از موسیقی غنی برخوردارند. اشعار کلاسیک چون مولانا و حافظ در حافظه قوی شاعر، شعر او را از ملودی موثری و برخی لغات عرفانی برخوردار  می کنند. برخی واژه های عرفانی هم در شعر او ظاهر می شوند: حلقه مستی، وصل، عشق، خیال، ص 54.

باید وزن، جناس لفظی، قافیه، آواها واشکافی شوند تا دید آیا شعر او عروضی است با زحافات یا هجایی ملودیک با ترکیبات تغزلی از نوع شعر سپید شاملو؟ پاسخ را با تقطیع هجایی می توان یافت. تقطیع عنوان شعر چنان خواهمت = چ/ نان/ خوا/ ه/ مت = - ل ل - /ل = مفتعلن/ ف. با تقطیع کل شعر می توان هجایی بودن شعر را نشان داد؛ در تقابل به ارکان عروضی.

 تاثیر تلویزیون و فیلم در قالب شعری بصورت نماهای حسی و سطرهای کوتاه دیده می شوند. هر شعر یک نمای کوتاه پویا از سکانس فیلم فکری شاعر است. کلمات انتزاعی با حسی- تصویر فررار و آنی تولید می کنند. ستارگان و مناظر هر صحنه فیلم بصورت تکه های عبارتی حسی و آشنا روی حافظه خواننده شعر اثرگذار اند.

در فیسبوک علایق سینمایی به آثار کلاسیک ویکتاریای جوان، الیزابت، کنتس، شاهکارهای تئاتر؛ جنایی چون شرلاک هولمز، خنده دار چون محفل 3تایی، کارول برنت؛ چهره سینمایی الن دلون، منطق استنتاجی کارآگاه هرکول پوارو در سریال آگاتا کریستی دلخواه شاعرند. دیگر علایق شاعر بقرار زیرند: غرور و تعصب، برباد رفته، ماجراهای هاکلبری فین، بازی شطرنج، جنگ ستارگان تخیلی علمی؛ چارلز دیکنز، جین آستین؛ احمد ظاهر خواننده بااستعداد و مقتول، سایتهای زنان سرشناس افغان.

شاعر به مقتضای نیاز بیان فکر - واژه، ترکیب، اصطلاح جدید می سازد. نمونه: شاخچه، لاشخه. شاعر چند واژه تکیه کلام دارد: سترگی، فرحان. شاعر عنایت خود را به محیط زیستی با نام جانوران می آورد: پرستو ص 2، ص 104، آهو ص8، کبوتر ص 21، شهپره ص 55.

در مجموعه پرستوها ادراک شادی و کلامی کردن با صداقت، تازگی، شفافیت ارایه می شوند. اتفاق/ شانس در طبیعت پدیده عادی است؛ در فرهنگ گاهی باسرنوشت توام می شود. تمام جوانب عمده فرد در جسم، عاطفه، ذهن بقرار زیر نامبرده شده اند: قلب، دست، چشم، اشگ، ترس، رویا، پندار، عقل. برای او زیبایی شعر و طبیعت دلیل زندگی است. کمک به همنوع هدف زندگی است.

 

سال- اواخر بهار زاده کابل، فرزند اول- 4دهی/ 40ستون/ دارالامان

1988 دانشجوی داروسازی، نشر 2 شعر در مجله جوانان دانشگاه

1991 ازدواج، سفر هند، اقامت در فلوریدا

1993 فرزند اول

2001 فرزند دوم

2013 نشر کتاب پرستوها، کابل

منابع.  SAVEDATE  \@ "yyyy/MM/d"  \* MERGEFORMAT ‏2013‏/08‏/1  

http://www.24sahat.com  شهلا-و-لیزاده  http://aryaadib.blogfa.com/8607.aspx

 

 


بالا
 
بازگشت