الحاج همراز کابلی

 

به بهانۀ دوصدو چهل وهفتمین سالروز عرس خانقای حضرت پهلوان بزرگ

به جز ازخدمت خاک هرچه است بی ادبیست

خانقا را تعبیر زیاد است یکی دیر مغان ، دیگری بتکده و میخانه ، یکی خرابات و برخی ها خرابات یاجایگاۀ دل باخته گان خوانده اند .

خانقا از دید عرفان بر همه تعبیرات نظر نیک دارد اما خانقا را خوانگاه یا دستر خوان معنویت خوانده اند که هر دل باختۀ به قدر همت از همان خوان بر میدارند و بر روشنائی ضمیر شان می افزایند .

شهر زیبای کابل قرار روایت ها از همان آوان ظهور اسلام خانقا ها و اماکن مقدسی در نهاد ش پروریده که اکثریت شیرازۀ وفا به عهد و عرفانش را از همین خوانگاه ها برداشته و ضمیر ش را چراغان ساخته اند .

احمد شاه بابا درگذشت تخت به فرزندش تیمورشاۀ درانی رسید.

 وی درمقام زمامدار افغانستان که قبل ازسلطنت بابا ، خراسانش میخواندند و بدین نام تاریخچۀ حاوی افتخارات بیشماری داشت تکیه زده تصمیم گرفت تا پایتخت را به شهر کابل منتقل بسازد .

بعضاً انگیزه های این عملش را زیبائی های طبیعی کابل گفته اند برخی ها علاوه برزیبائی این درۀ مصفا مردمش را عاری از هرنوع کدورت خوانده آرام خوبا فرهنگ به توصیف شان پرداخته اند ، حقا که همین طور متجلی و شهره بودند.

 هرکسیکه ذوق کابل کرد بر افق ها جهید صاحب نام ، نشان وکرامات شد .

این کمائی ها برکسانیکه نیک اندیشید نیک آمد ماندگار، آنانیکه دون پرورید سفلۀ روز گاران گردید.

فلک سفله را عزت دهد خوارش کند آخر

آندمیکه امیر تیمور درانی رخت سفر به صوب کابل بست علاوه بر گروپهای امنیتی و تشریفاتی اش صوفیان صاف طینتی چون صو فی احمد الله لغمانی ، صوفی شیر محمد که بعد ها شهره به صوفی میر احمد پهلوان شد دررکابش بودند.

امیر تیموردرانی بعد از مصافحه با کابلی ها دریافت که مردم کابل نه تنها از فرهنگ عالی بهره مند اند بلکه آرامش روانی را نیز پروردگار برایشان ارمغان فرموده از سوی هم دره های زیبا ، چشمه ساران آب ، باغ های با درختان مثمر ، آهوان با رنگ سفید خال سیاه ، رنگ سیاه با خال سفید برزیبائی طبیعی کابل افزوده بودند.

تیموردرانی که اهل فرهنگ و دوست فضلا بود تصمیم گرفت شهرکابل پایتخت افغانستان شود .

احوالش دادند که برخی اغتشاشیون در قندهار دست به خشونت زده اند .

امیر تیمور درانی ناگزیر آهنگ سفر زد تا چهار سال در قندهار با اغتشاشیون دست و گریبان شد.

صوفیان صافدل که ا زقندهار به کابل با تیموردرانی آمده بودند نخواستند به قندهاربرگردند زیراآنان آموزگاران فرهنگ و عرفان اسلامی  بودند برای پخش افکار خردمندانۀ شان کابلی ها را گهرناب یافته در صف شان ماوا ساختند.

صوفی صاحب در صدد رزق حلال شد کار دهقانی پیشه کرد از عایدش کمی خودش میخورد و زیادتر را برای فقرا و مستحقین میرساند.

دیری نه پائید مردم متوجه شدند که جناب صوفی صاحب احمدالله لغمانی برطریقۀ نقشبندیۀ شریف ذکر الله ج میکند مردم کابل هم ادوارش پیچیدند بگونۀ دسته جمعی متحدانه برای ذکر الله ج مصروف شدند.

گرچه تاریخ گواهی دارد که شهر شهید پرور کابل از زمانه های زمان دارای چنین عبادتگاه های متنوع از هرچهار طریقۀ اسلامی چشتیۀ شریف ، سهروردیۀ شریف نقشبندیۀ شریف و قادریۀ شریف بود بعد ها صوفی صاحب میر احمد پهلوان که عمری شب هارا در کوۀ  خواجه صفا سپری میکرد به کمک مردم کابل بنیاد خانقای پهلوان صاحب را گذاشتند .

خانقا که جوار عاشقان و عارفان صاحب موقعیت دارد آرام ، آ رام به انسجام برادران مسلمان وقف شد برای بیدلان و همدلان خوانگاۀ معنویت ومنبع فیوضات الهی گردید هرکسی ازاین خوان به قدر همت برداشت و فیض یافت.

درمعرکۀ مبارزه با ابلیس حضرت صوفیان کرام نخست ازتعلقات دنیوی بریده اند چنانچه پهلوان صاحب نیز حاصل خود به قدر نیاز و حتی کمتر از ضرورت میگرفت بیشترین را خود به نیاز مندان میرساند از همین رو دیده و لمس میشود آنانیکه نعلین شان برفرش بلندیها  جلوه افروز است  با لائی ها نیز از این نعلین افتخار دارند به غیر از خاک شدن همه خواست ها را بی ادبی میخواندند و با فنای دنیا الوداع میکردند مرحبا.

پاک دلان صاف بازمردم را  از مضریت پرهیزداده گناه میخواندند .

چون خسک ها مضر و بد کار مباش

همچو میکـروب در پی آزار  مباش

طوفان برخاست  مسئولین خانقای پهلوان صاحب یکی پی دیگری نوبت وار شربتی از جام الوداع نوش کردند جناب فضل احمد جان آ غا مسئول خانقای پهلوان صاحب که  از اهالی کابل و مسئول خانقای پهلوان صاحب شده بود توصیه فرمود: ازاین طوفان نترسید زود گذر، آمدنی  و فانی  است ازآن طوفان هراس کنید که بعد از فنا هم با عمل شما بقا دارد.

نه این باشد نه آن باشد نه من باشم خدا باشد

برای آسان هر مشکلات  مشکل  کشا   باشد

حضرات صوفیان وحدت و عجز را یگانه راۀ رسیدن به حقانیت میخواندند و زبان راوسیلۀ برای افهام و  تفهیم .

برتری آدم هارا در عمل تثبیت میکردند و اطرافیان آدمیان را معرف شخصیت ها میدانستند.

هرکسی با هم قطارش میرود

هرکبوتر با کبوتر   می    پرد

صبر و شکیبائی را وسیلۀ برای اهداف نیک شان می خواندند .

به هرکس  تفهیم چنین بود اگر کسی در میان امت مسلمه بنام قوم ، زبان ، سمت و منطقه وغیره زمینۀ جدائی هارا فراهم بسازد از صف امتان حضرت محمد رسول الله ص نیست.

آنان حق را پیروز باطل را رو سیاه میگفتند آزادی را می ستودند بر برده گی می تاختند.

رویداد ۱۳۵۷ تاثیری بدی بر روان عرفای ما تحمیل کرد جناب فضل احمد جان آغا ناگزیر شد تا ترک ماوای اصلی اش نماید زیرا نگهداری جان فرض است .

درهمین گیر ودار ها ی سیاسی خانقای حضرت پهلوان صاحب شهدای زیادی را تحمل کرد که از جمله میتوان از شهید مرحوم محمد جعفر جان نعت خوان نام برد.

اهل خانقا از جنب اردتمندان ، جناب حاجی صاحب استاد قاری محمد احسان صیقل را که ارشا د و دستار بندی اش توسط  جناب خلیفه صاحب علاوالدین لطف و عنایت شده به سمت رهنمای خانقای حضرت پهلوان بزرگ برگزیدند تا ظلمت دلهارا بزداید و مردم را بسوی پرتوی انوار حق رهنما و رهبر شود.

جناب قاری صاحب حاجی صیقل اولین عرس خانقای حضرت پهلوان را در زیارت گاۀ حضرت عاشقان عارفان درسال ۱۳۷۲ وسیله شد خدمات ارزندۀ راهروان مکتب حق بخصوص دگروال صاحب عبدالحکیم جان بر روشنائی این مسکن مقدس افزود و منی نویسنده نیز در بخش تحقیقات خانقای پهلوان صاحب در حد توان ته وسر دویدم .

الحمدالله که به اثر مساعی بزرگان خانقا همه ساله عرس مبارک خانقای حضرت پهلوان صاحب برگزار میشود .

اجردارین نصیب شان باد

حضرت پهلوان بزرگ به اثر توصیۀ خودش در کوۀ خواجه صفا مدفون شده است.

روحش شاد  بهشت برین آشیانش باد.

یـاالـهی مـا نـداریـم جـز تـرا

سـخـت افـتـادیـم در گـیربـلا

ظالـمـان دارنـد قـصد جـان مـا

مـنـزل جـغـد ساختند آشیان ما

یا الــهـی حــرمـت اهــل قبــور

قلب مـارا سـاز مقنـع هـم صبــور

ظلــمت دل را ببخـشـائـی ضــیـا

ســاز مـنــور بـا نــور ایـمـان مـرا

ساخت همراز این چنین ختم کلام

عــفـوه کـن یارب مـارا والـسـلام

 

 


بالا
 
بازگشت