پروفیسور شرعی جوزجانی

     

نگاهی به کتاب "تورکهای افغانستان"

   به قلم گونار یارینگ

 

تورکولوگ مشهور سویدن شادروان  گونار یارینگ

 

     به تمام روشنفکران هموطن معلوم است که خود برترنگرها و آریا پرستان، موجودیت اقوام تورکی تبار افغانستان را درزادگاه بومی شان نادیده گرفته، پیوسته تلاش کرده اند با استفاده ازدلائل ومنابع غیرموثق ونیز تأویل وتفسیر حقائق غیرقابل انکار، مناطق مسکونی آنانرا محدود و تعداد نفوش شانرا به تناسب سایر اقوام کشور ناچیز نشان  بدهند.

درین قرینه سازی برخی از مروّجین مفکورۀ آریانای افسانوی و نظریه پردازان "یوروپ سنتریزم" که درجهان تنها ملل اروپایی و اقوام هند و اروپایی را آفرینندگان دانش و فرهنگ میدانند و نقارۀ میان تهی برتری نژادی آریائیان افسانوی را به صدا درمیآورند وبرخی مستشرقین آریانا پرست، آب به آسیاب آنان ریخته، درتألیفات متعدد خود به پوشاندن حقایق تاریخی درزمینۀ موجودیت فعال تورکتباران کشورما از هیچگون سعی وتلاش دریغ نکرده اند. حتی مؤرخ نامی کشورمرحوم غلام محمد غبار نیزازتآثیراندیشه های آنان دور نمانده است.

   دولتهای افغانستان هیچگاه نفوس شماری متکی برواقعیت و بیطرفانه انجام نداده و احصائیۀ دقیق ملیتهای ساکن کشوررا اعلان نکرده است. چونکه بیان حقیقت درین زمینه باسیاست مبتنی برتبعیض وستم آنان مغایرت دارد.

   بااین هم اولین تلاش برای شناسایی محل سکونت اقوام وقبائل شمال کشورازجمله تورکی تباران وتخمین نفوس آنان تقریبا 82 سال قبل توسط برهان الدین کشککی به عمل آمده. او که به معیت وزیر دفاع وقت سردار محمد نادر به ولایات قطغن وبدخشان سفرکرده بود، معلومات نسبتا مفصلی درزمینه گردآوری کرده که بعدا زیر عنوان "رهنمای قطغن وبدخشان یعنی ملخص سفرنامۀ 1301 سپهسالارغازی سردارمحمد نادرخان وزیر حربیه، مرتبۀ جناب مولوی برهان الدین خان کشککی" به طبع رسیده است.

    معلوم نیست نادرخان به کدام منظور به جمع آوری این معلومات دستور داده است. شایدهم به منظور یافتن منطقه های مناسب وزمینهای حاصلخیز برای اسکان ناقلین وارزیابی تناسب نفوس وروحیۀ باشندگان این مناطق. این حدس ما کاملا منطقی ومطابق واقعیت است. به دلیل اینکه  پنج سال بعداز نشر این سفرنامه، "نظامنامۀ ناقلین بسمت قطغن" که در 2 1 ماده تدوین شده بود، درسال 1306  در مطبعۀ شرکت رفیق به چاپ رسید و به اسکان کوچیان صبغۀ قانونی داده شد ومطابق این قانون حاصلخیزترین اراضی ولایت بزرگ آنوقت قطغن و بعدا ولایات دیگر تورکستان با امتیازات بزرگ با قبالۀ رسمی دراختیارداوطلبان اقامت درشمال ازقبائل ساکن ولایات مشرقی وجنوبی باحفظ مایملک شان دروطن اصلی شان قرارداده شد.  

    گونار یارینگ دررابطه به سیاست دولت درین زمینه دلیل ایوین ( Iven ) را ذکر مینماید"طبق نوشته وی اين حالت از سبب سياست داخلی دولتها بوده است. چنان که به قبايل وفادار به دولت هديه ها داده ميشد و قبايل سرکش و شکست خورده به نواحی دوردست انتقال مييافتند. به گونۀ مثال ايوين ميگويد که درسال 1924م امان الله خان بخش بزرگی از قبيله منگل را که مخالف او بودند از مرزهای هند ( البته هند برتانوی سابق ومرزهای کنونی پاکستان – ش.ج ) به ولايات شمال هندوکش کوچ داد".

  مکث ما روی این سفرنامه بخاطر این است که تورکشناس معروف و دپلومات برجستۀ کشورسویدن،  نویسندۀ کتاب ارزشمند «تورکهای افغانستان ـــ تلاش مقدماتی درجهت دسته بندی تورکهای افغانستان»، علاوه برمعلومات ومشاهدات شخصی خود و استفاده از نوشته های دانشمندان غربی، آنرا مبنای کارخویش قرارداه واثر ارزندۀ خود را به رشتۀ تحریر کشیده است. البته برای او انگیزۀ سیاسی کارکشککی واجد اهمیت نبوده است.

 یارینگ درکارخودازتحقیقات خاورشناسان بنام غرب وشوروی و بعضا دانشمندان شرق استفاده کرده ودر موارد لازم آنهارا مورد انتقاد نیز قرارداده است. او مقصد اصلی خودرا از نوشتن این کتاب چنین توضیح میدهد:

    "مرام کارکنونی ارائۀ تصويری ازمردمان تورکی زبان افغانستان بر پايۀ معلومات دست داشته از منابع پراگنده در بارۀ کشور و مواد گرداوری شده در سال 1935م[1] توسط من دراين کشورميباشد. مشخص نمودن خصوصيات مردمان تورکی زبان افغانستان از ارزش ويژه يی برخورداراست، زيرا اين کشورمرزهای جنوبی مردمان تورکی زبان را تشکيل ميدهد" (پاورقی نمبر1: "ملاحظه شود، پيشگفتاراثرمن "متنهای اوزبکی از تورکستان افغانی" 1938).               یارینگ ازهمان آغاز علاقمند زبان تورکی واقوام تورکی تباربوده، طوریکه تیزس دوکتوری خودرا درموضوع "مطالعاتی درآواشناسی تورکی شرقی" نوشته است. او به سایقۀ علاقمندی به تورکها وزبانهای تورکی، قبل از جنگ جهانی دوم به افغانستان سفرکرد واطلاعات ارزشمندی دربارۀ افغانستان، تورکهای افغانستان وفرهنگ آنان جمع آوری کرد و نتیجۀ مطالعات خودرا درکتابهای "افغانستان نوین"  درسال 1937، "متنهای اوزبیکی ازتورکستان افغانی"  درسال 1938 و"تورکهای افغانستان" درسال 1939  به چاپ رسانید.

   علاقۀ مفرط او به تورکی وتورکها انگیزۀ آن شد که کلمۀ تورکی "یارینگ" راکه به معنی (دوست تو) میباشد، به صفت جزء نام خود برگزیند وبه نام گونار یارینگ شهرت یافت.

   اومینویسد: "درزمان ما تورکها دربخشهای شمالی افغانستان- مرزهای جنوبی مسکن اصلی شان که به هندوکش میرسد، سکونت دارند. این منطقه تورکستان افغانی یا چهار ولایت نامیده میشود" و علاوه میکند"بخش عمدۀ مردمان تورکی زبان اوزبیکها بوده که در سدۀ 19خان نشینیهای نیمه مستقل را درتورکستان افغانی پایه گذاری کردند ودیگر تورکمنها هستند. به شمارکمترقزاقها، قره قلپاقها، قیرغیزها و قبائل دیگر موجوداند".    

"اوزبکها در بخشهای شمالی افغانستان، مناطقی که اکثرا تورکستان افغانی، ناميده ميشود، سکونت دارند. اوزبکها بيشتر در شهرها و قشلاقها زندگی مينمايند، وبه تجارت، دهقانی يا صنايع دستی مشغول اند. دراينروزها اوزبکها خيلی کم به شکل کوچی حیات بسرمیبرند".

   گونار یارینگ برطبق نظرخانیکوف و خوروشکین،97 و یا 72 قبیلۀ اوزبیکهارا بخاطر تفاوتهای آنها ذکر میکند ومتذکر میشود که این مسئله به پژوهشهای تازۀ دقیق نیازدارد ونیز دربارۀ قبائل تورکمنها ودسته بندی قبیلوی آنها معلومات میدهد وعلاوه میکند "دور از امکان نیست اینکه جمعیت اوزبیکها درقسمت جنوبی هندوکش موجود باشند. برنس مینویسد که سیغان درشمال بامیان توسط یک اوزبیک اداره میشد...موهن لال که درآن زمان به بامیان سفر نموده است گزارش میدهد که ساکنان شهر سیغان تورک بوده وکلاه های تکه یی نوکدار به سر میکنند".

     تورکشناس سویدی گونایار یارینگ درکتاب خود تحت عنوان فرعی"تورکها در شرق افغانستان" معلومات جالبی ارائه مینماید و مینویسد: «اطلاعات ديگری دربارۀ جمعيت تورکی زبانها يا رد پای آنها در افغانستان دردست است، اما اينکه به  کدام مردم تورکی زبان يا قبيله متعلق اند، ذکری نشده است. راورتی (Raverty) درمورد تورکهای شرق افغانستان اطلاعات بدست ميدهد. او مينويسد که " مسير قابل ملاحظۀ بين کابل و پشاور وشمال دريای کابل، همچنان شرق سلسله کوه های سپين غر، تا ورود افغانها دراين منطقه توسط تورکها مسکون بود. اين موضوع را موجوديت نامهای تورکی متعدد مناطق و زبان تورکی تاييد مينمايد." مانند شماری از قبايل افغان مثلا غلجی بايد منشأ تورکی بعضی قبايل را دراين منطقه در نطر داشته باشيم. پژوهشهای جديد با روشن ساختن مطالب مهم در اين زمينه، به همين گونه درباره کوهستان وکوهدامن که بعدتر ذکر ميگردد، کمک خواهد نمود.

   راورتیRaverty در جمله مناطقی که که تورکها درآن ساکن اند، از ننگرهار مربوط جلال آباد نام ميبرد.

    گفتۀ برنسBurnes  که تورکها در کوهستان ساکن اند توسط ميسن[2] (Masson) تاييد گرديده است. او مينويسد...

«ساکنان خواجه خدری در حال امتنان از پدرکلانهای شان که سکونت خودرا در منطقه مديون انها هستند، در مورد اسلاف خود سخن زده خودرا تورک ميدانند وتنها ساکنان کوهستان اند که به تورکی حرف ميزنند».

       او می افزاید "...درزمان برنس درسرپل حکمرانی ازقبیلۀ اچه مه یلی شهررا اداره میکرد که به ذوالفقار شیری مشهوربود".  نام درست این حکمدار "ذوالفقار شیر" است. او بناکنندۀ بالاحصار تاریخی شهرسرپل وپدر میرمحمودخان بیلربیگی بود که شبرغان وآقچه را نیز درتصرف داشت وبا محمد امین بیگ، بیگ تاشقورغان دوستی وقرابت داشت. او کار باقیمانۀ قلعه را به پایۀ تکمیل رسانید. اشعاری که به مناسبت اعمار این بنای عظیم توسط چندتن ازشاعران همان وقت سرپل و سنگ چارک از جمله داملا سید قلی جوزجانی  با قید تاریخ اعمارسروده شده بود، درنزد من وجودداشت که متاسفانه دراثرحوادث سالهای اخیرمفقودشده است. زندگی وفعالیتهای جنگی ذوالفقارشیر وپسرش میرمحمود بیکلربیگی توسط یک شاعرتوانای سنگچارکی بنام نجم الدین ذاکر درسال 1268 قمری به وزن شهنامه دربیش از دوهزاربیت به رشتۀ نظم کشیده شده که یگانه نسخۀ خطی آن درکتابخانۀ کاندید اکادمیسین دوکتورمحمد یعقوب واحدی جوزجانی (کتابخانۀ علیشیر نوایی درسرپل) موجود میباشد ومن دررسالۀ "مشاهیر وسخنوران سرپل" که دررروزنامۀ بیدار مزارشریف در سال1335 طور مسلسل به نشر رسیده درین باره معلومات داده ام. درینجا دو بیت ازیک بخش مثنوی اورا که درتوصیف شهرسرپل سروده شده، طورنمونه ذکر مینمایم:

     سرپل لقب جوزجانان به نام  

    ملک پاسبان آستان امام

    اگرچند بلخ است ام البلاد

    که گویا چنین بلده هرگز نزاد

    قلعۀ مستحکم سرپل درنقطۀ مرتفع مرکزی و حاکم بر تمام شهر موقعیت داشت ومشرف به دریای سرپل بود وهنگام طلوع آفتاب انعکاس نورخورشید بردریچه های مزین با شیشه های رنگارنگ آن تماشایی بود و توجه همه را به خود جلب میکرد ودر فاصلۀ آن با دریا باغ  زیبایی با درختان سطبر و بلند، تفرجگاه شهریانرا تشکیل میداد. باکمال تأسف این بنای تاریخی توسط محمد گل مهمند رئیس تنظیمیۀ سمت شمال به مقصد امحای یادگارهای تاریخی تورکستان به سایقۀ خصومت وتعصب قومی تخریب گردید وباغ اطراف آن به خانان قبیله وگماشتگان شان فروخته شد. بنده در آن وقت متعلم مکتب بودم و هنوز هم بیانیۀ پر از خشم و تهدید آمیز او را در چار راهی شهر که به خاطر جلوگیری از اعتراض خلق و تبرئۀ این جنایت نابخشودنی خود در برابر مردم سرپل ایراد گرده بود، به خاطر دارم.                             

    پسرمحمودخان بیکلربیگی سید محمد خان بعدازفتح تورکستان توسط امیرعبدرحمان، یکجا بازعمای دیگر تورکستان به کابل تبعید گردید وپس از چندسال اقامت جبری به قتل رسانیده شد. عکس این زعما درنزد مرحوم استاد محمدکریم نزیهی موجود بود و نیت تکثیر آنراداشت.

   چون هدف گونار یارینگ ازنوشتن این کتاب فقط پرداختن به مسائل اتنیکی اقوام تورکی تبار، معرفی قبائل ومناطق مسکونی شان وتا حدودی هم تعدادخانواده ها و نفوس شان بوده، به مسائل سیاسی، اجتماعی تاریخی وفرهنگی آنان جز درموارد اندک تماس نگرفته است. بدون تردید مؤلف کتاب مسائل تاریخی وفرهنگی تورکان وطن مارا درآثار دیگر خود به بررسی گرفته است.  باید به خاطرداشت که معلومات ارائه شده درمورد تعداد نفوس اقوام تورکی افغانستان به نسبت اینکه ازتمام مناطق تورکستان گردآوری نشده و نیز به دلیل این که 80 سال قبل و بعضا بیش از 100 سال قبل توسط برخی شرقشناسا ن روی حدس و گمان قید گردیده، مدار اعتبار نمیباشد.

   مؤلف تاجایی که برایش مقدور بوده، اکثرشهرهای مهم صفحات شمال بخصوص قطغن و بدخشان وقریه های مهم آنهارا بانام اقوام تورکتبارکه درآنجاها حیات بسر میبرده اند، تعداد خانواده ها وبعضا نفوس شان یادآوری نموده است. اما قرای بسیار زیاد ویکتعداد ولسوالی های ولایت های غربی تورکستان را نتوانسته مشمول بررسی های خود بسازد.

زیرا درسالهای قبل از جنگ جهانی دوم بادرنظرداشت شرایط امنیتی، خرابی راههای ترانسپورتی وبدون تردید حساسیت محافل حاکمه دربرابراین گونه تحقیقات ناخوشایند برای آنان، برای مؤلف کتاب شادروان گونار یارینگ گشت وگزار به تمام نقاط تورکستان وجمع آوری معلومات دربارۀ تورکان کارآسانی نبوده است. چنانچه کار بررسی اقوام مغل درافغانستان را به آینده موکول ساخته وشناسایی ایماقها نیز تکمیل نشده است.

   درهرحال کتاب ارزشمند "تورکهای افغانستان" که درسال 1939 به زبان انگلیسی  در شهر لایپزیک جرمنی به نشر رسیده، برای محققان و تورکی تباران کشورما از ارزش خاصی برخوردار است. زیرا درعین حالیکه محصول زحمات فراوان و خستگی ناپذیر مؤلف دانشمند آن میباشد، محبت وصمیمیت شگفت انگیز یک انسان دانشمند را نسبت به تورکان جهان ازجمله تورکان افغانستان نشان میدهد. ما از دوست دانشمند خود محترم دوکتور جلایر عظیمی که باعلاقمندی فراوان وقبول زحمات زیاد این اثر ارزنده را به زبان دری ترجمه کرده و لطف فرموده یک نسخۀ آنرا بابیوگرافی وعکسهای مؤلف دراختیارما قرارداده اند، ازصمیم قلب ابراز تشکر واظهار ممنونیت مینماییم وآرزومندیم برای ترجمۀ کتابهای دیگر او نیز به زبان دری یا تورکی اوزبیکی فرصت بیابند.

   درینجا بی مورد نخواهد بود یاد آور شویم که سال گذشته به سایقۀ اخلاص وعلاقمندی "انجمن فرهنگی بابر" به کارهای شادروان گونار یارینگ به زادگاه او شهر"لوند" سویدن سفر کردیم ودر کتابخانۀ اونیویرستی "لوند" با مسئولین فوند بزرگی که او اساس گذاشته ودرجهان مقام سوم را حائزاست ملاقات وکسب معلومات نمودیم. این ذخیرۀ اسناد که بنام مجموعۀ یارینگ مشهور است، محصول زحمات چندین سالۀ خستگی ناپذیر او و متضمن 560 اثر تاریخی گرانبها ی مربوط به قرنهای 16 تا 20 است که  توسط او درسال 1982 به کتابخانۀ اونیویرستی لوند اهدا گردیده است. اسناد ونسخه های خطی آثار گرانبهایی که او ازتورکستانات بخصوص تورکستان شرقی گردآورده طی فهرستهای مفصل معرفی شده وعموما شواهد زندۀ تاریخ، علم وفرهنگ درخشان تورکها میباشد. مادرذیل آدرس الکترونی مجموعۀ یارینگ را به خوانندگان محترم تقدیم میداریم. علاقمندان میتوانند ازین طریق درزمینه کسب معلومات نمایند و برای معلومات بیشتر به مقالۀ محترم محمد همایون سرخابی در سایت وزین آریایی مراجعه کنند:

        http://laurentius.ub.lu.se/jarring/

     

یک صفحه از اسناد خطی تورکی فوند گونار یارینگ

در کتابخانۀ  اونیویرستی شهر "لوند" سویدن

 

قسمتی ازنمای بیرونی کتابخانۀ اونیویرسیتی لوند درسویدن

که مجموعۀ گرانبهای گونار یارینگ درآن نگهداری میشود

  

  بعد از گذشت چندین سال از تخریب بالا حصار عظیم و مرتفع سرپل توسط محمد گل مومند و پایین آوردن سطح زمین آن، این بنای ساده به جای آن دژ استوار توسط والی مزار شریف به نام گل احمد خان ملکیار اعمار گردید.  اما به سبب این که زیر بنای مستحکم قلعه کاملا ازبین برده شده و سطح آن بسیار پایین آورده شده بود، نتوانست مدت زیاد دوام کند و علائم شکست و ریخت از هر طرف آن نمودار گردید.

من این عکس را تقریبا 55 سال قبل از سمت شرقی نزدیک بنا گرفته ام. ارتفاع پایدیوار بنای سابق از سمت شمالی آن قابل تخمین است.

 


 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت