مکثی بر آبدار خانه ای۱ بنام دفتر "سیأ" سی طالبان درقطر

...و تکه های از خطبه ای مارشالی !

 

 محمد امین فروتن

پیوسته به گذشته قسمت پنجم 

________________________________________________________________

چنانچه شما دوستان عزیز مطلع هستید در چهار مین قسمت این یادداشت از شما بزرگواران  خواسته بودم که سخنان  و روایتی از حضرت مارشال صاحب را که حاویی بیان  معادله  انتقال قدرت از دولت اسلامی افغانستان برهبریی استاد ربانی به اداره موقت به ریاست حامد خان  کرزی را با نگاه موشگافانه تجزیه و تحلیل فرمائید تا خود تان نسبت به اظهارات اعتراف گونه ای از جناب مارشال صاحب  که   واقعأ " فهیم "  و" خبیر"  در همه امور عالم است  قضاوت کنید . یکبار دیگر توجه تانرا به بخشی از ازمتن اظهارات حضرت مارشال صاحب جلب میکنم .

« پس از تشکیل کنفرانس بن حین انتقال قدرت به اداره موقت برهبریی جناب حامد کرزی وضع ارگ مقر ریاست جمهوری افغانستان با اندازه ای خراب بوده که حتی برای کاکای حامد کرزی رئیس اداره مؤقت افغانستان که لابد در مهمانخانه های ارگ باید می خوابید شخصی بنام رئیس صاحب اعتبار راغرض آوردن یک تخته کمپل فرستادید تاکاکای کرزی شب را بدون کمپل سپری نکند . ؟! »

 شما خواننده گان فکور و نخبه گان ارجمندی که بسیاری از شما حوادث ووقائع دست کم چهار دهه آخیر افغانستان را به یاد دارید نسبت به  دغدغه و تفکر دو ماه آخیر حکومتی که بنام دولت اسلامی افغانستان !!برهبریی مرحوم استاد برهان الدین ربانی برکابل را که پس از سقوط  رژیم طالبان و القاعده بر افغانستان ، برارگ کابل مستولی شده  بود چگونه تصویر میکنید ؟ آیا درپرتو این گونه اعترافات از زبان کسی که ازنگهبانان و پایه گذاران اصلی تراژیدیی کشور و مردم افغانستان به حساب می آید نسبت به لشکریان این " نگهبان گُربه ای " ۲ درحوزه اعتبارو اعتماد جامعه آسیب دیده افغان خاطره های دردناکی از لشکریان  چنگیزخان  و راهزنان افسانه ای یونان قدیم به ذهن تک تکی از شما خطور نه میکنند ؟ آیا دو ماه برای غارت اثاثه و اسباب یک خانه بزرگ به مانند ارگ ، قصری که ازدیوارهای آن تا هنوز هم ناله ها و فریاد های ستمدیده گان تاریخ بلند میشوند  فرصت کمی است ؟ به یقین که هرانسان باعزت و باشرفی از سرزمین به خون آغشته  ما از چنین هذیان گوئیهای  مارشال صاحب که بسیاری از لشکریان سربه کف راه آزادی و دفاع از میهن  را دزدان سرگردنه معرفی میکنند برئت خواهند جست .!

 البته با احترام کامل باید اذعان داشت و گفت که درسرزمین  افغانستان بسیاری از پهلوانان معرکه با کارت مذهب و ملیت بازی میکنند و برخی از توده های فقیر نشین این سرزمین نیز به تناسب مواجبی که بدست می آورند آنها را می ستایند اما آنچه که واقیعت دارد این است که این سرداران جنگ اندکترین تعلق با مذهب ندارند البته این هم راست است که برخی از  سران دسته های از جنگجویان در اوج فتوحات نظامی و به چنگ آوردن غنائیم مادی  بصورت کاملأ  ساده لوحانه در خدمت شبکه های استخباراتی در آمدند و آرام ، آرام القاب و مدالهای  بلند بالای مذهبی و دولتی را بر شانه های آنها آویزان ساخت . البته شبکه های امنیتی و استخباراتی آنگاهی به این هدف پلید و استراتیژیک خویش نائل آمدند که در گام نخست بسیاری از رجال و  چهره های میهن دوست و آزاده ای  را نشانه گرفتند و با قلم ها و زبان های آلوده  و لزومأ باروت و گلوله های  آزمائیش شده از سر راه ماشین فاجعه بدور ساختند و با اطمینان کامل راه شانرا ادامه دادند .

             مکثی بر آبدار خانه ای بنام دفتر "سیأ" سی طالبان درقطر

چنانچه بار ها گفته ایم و نوشته ایم طالبان و طالبانیزم هیچگاه یک گروه و اسم  خاص نیست بلکه پدیده عام در عرصه نظریه و روش بنیاد گرایانه  عملی ساختن اسلام در افغانستان و اکثرجوامع شرقی بویژه اسلامی  است . طالبانیزم را به عنوان یک پروژه کاملأ سیاسی و در خدمت نیروهای خشونت طلب و شبکه های استخباراتی منطقه و جهان باید مورد بررسی و تحلیل قرار داد . روی همین ملحوظ تأسیس و گشودن  دفتری بنام دفتر طالبان در قطر سلسله ای از آخرین تلاش های شبکه های اطلاعاتی و استخباراتی منطقه و جهان باید به حساب آورد .درست زمانی که افتتاح دفتر طالبان در قطر امید های کاذبی ! ۳را برای تحقق صلح در افغانستان ایجاد کرده بود ناگهان با بلند ساختن بیرق دوران حاکمیت طالبان بر دفتر نمائنده گی طالبان در قطر آن همه این  امید های کاذب هم  در دریای از تحجر و خشونت غوطه ور شدند .البته نه میتوان از برجسته ترین انگیزه ها و توجهاتی که درتأسیس دفتر قطر وجود داشته است چشم پوشید و آنهم تحقق عملیه صلح در افغانستان است که در یک بسته مجهول و دُ م بریده پیچانده شده است . زیرا به قول کارشناسان حوزه سیاست هیچگاه نه میتوان صلح را که از جنس و جوهر اعتبار دانیسته شده است با هزینه کردن میلیارد ها دالر و یورو ازبازار بدست آورد و خریداری کرد . اینکه فرآیند مصالحه با طالبان در راستای خروج نیروهای عملیاتی ناتو از افغانستان دنبال می شود ناگزیر باید ریشه های این مصالحه را دربسته ای که با زرورق اداره مؤقت ودر نخستین کنفرانس« بن » برای مردم درد دیده افغانستان پیچانده شده بود جستجو کرد و از همه مهمتر با توجه به وضعیت پاکستان و تغییر دولت و حزب حاکم در پاکستان باید این روند را نیز موثر بر مجموعه تحولات منطقه دانست. چنانچه تاریخ بیش از یک دهه افغانستان گویای این واقیعت است که راهکار پروژه صلح با مخالفین از همان آغازاداره موقت درچهارچوب تشکیلات طویل و عریضی  بنام "کمیسیون تحکیم ثبات وصلح درافغانستان " برهبریی حضرت صبغت الله مجددی براه انداخته شد که به نسبت تداؤم جنگ و تضعیف بنیاد های دولتی که با مشروعیت مشروط درمعاهده کنفرانس اول بن گنجانیده شده بود بالاخیره بدون انجام اصلاحات بنیادی وزیربنائی در ائتلاف جهانی مبارزه با تروریزم فقط با اتکا برظواهر تشکیلاتی پس از انجام چند ما نور سیاسی که بنام نشست های مشورتی  مشترک صلح میان افغانستان و پاکستان برگزارگردید  نهادی بنام « شورای عالی صلح افغانستان » متشکل از چهره های به ظاهر برجسته کشور برهبریی مرحوم استاد برهان الدین ربانی بربستر خرابه های "کمیسیون تحکیم ثبات وصلح درافغانستان " اظهار وجود کرد .

اما بدنیست غرض آگاهی شما خواننده گان عزیز این یادداشت خاطره خصوصی ام را که به نقل ازخاطرات برخی از دوستان قدیم و خبیرراقم این سطوراستوار است به شما عزیزان نیزدر میان بگذارم . تا ازیکسو به این حقیقت دردناک و تلخ  پی ببرید که ائتلاف جهانی مبارزه با تروریزم برخلاف گذشته نه چندان دور  که کشور های بزرگ صنعتی و استعماریی  شامل دراین ائتلاف با تنهائی وبصورت غیر مشروع وارد افغانستان و منطقه میگردیدند و سرانجام با شکست روبرو میشدند این بار با کمربند های بسته مشروعیت یعنی باساس فیصله سازمان ملل متحد وارد افغانستان و عراق گردیدند . لهذا در گام نخست گروه خونی ی تمامی ساکنان وباشنده گان اصلی سرزمین های را که تروریزم ودهشت افگنی درآن جوانه میزنند باعینک سیاه قوانین ومعادلات نظام سرمایه داریی مافیائی تشخیص و تثبیت نمودند وبرویت تشخیص روانی مردمان این خیطه آسیب دیده  همان فورمول تاریخی « نصفُ لی و نصفُ لک !» را وارد حوزه سیاست های جهانی در افغانستان و منطقه ساختند ، تمامی نهاد های حاکم بر سرنوشت جوامع شرقی بویژه افغانستان را بدست داروغه های سپردند که در تمامی سال های خون وخطردر کنار رودخانه های سن و تایمزاروپا و قمار خانه ها و کازینو های لاس ویگاس امریکا las Vegas ودیگرکشورهای متروپل شامل درائتلاف جهانی علیه تروریزم غرق درلذت وامنیت بودندوبصورت فورمول ذکرشده پروژهء نامشروعی بنام«دولت واپوزیسیون !!»جابجا کردند و خونبهای شهیدان معرکه با استعماررا با امتیازات دهها هزار دالر حقوق و معاشات و دیگر امتیازات اجتماعی و اقتصادی کسب میکنند و می بلعند .

 لهذا نباید تعجب کرد که برخلاف معمول در گذشته جوامع عقب مانده شرقی حتی در میان منتقدین و اپوزسیون ِ اعم از «مسلح وغیرمسلح!!» به ندرت چهره های برجسته و عدالت خواه ملی دیده میشوند  بدون شک که این گونه وضعیت درروند زندگی مردم افغانستان بسیار قابل تأمل است .

این مسأله اگر از یکسو تجربه شکست و ناکامی و یاهم انحراف و مسخ نهضت های ملی و مذهبی که تحصیلکرده ها و کتله های با نام ونشان روشنفکر رهبریی آنها را بر عهده داشته است برای ما در دست داد از سوی دیگر ضرورت یک شک دکارت گونه ای Cartesian doubt  ۴  در راه و رسم روشنفکری برای تحصیلکرده های راستین کشورسنتی افغانستان بخصوص در حال حاضرفوری و حیاتی نموده است .

 وقتی برخی از نخبه گان و رجال برجسته در تشکیلاتی موسوم به « جبهه ملی افغانستان » به رهبریی مرحوم  استاد برهان الدین ربانی چون مارشال فهیم، امیر اسمعیل خان، شهزاده مصطفی ظاهر، سید محمد گلاب زوی ، جنرال رشید دوستم ، استاد محمد اکبری و دیگران به طرف دولت پوشالی  حامد کرزی سوق داده شدند تشکیلاتی بنام « جبهه ملی افغانستان » نیز با فروپاشی مواجه شد

و مرحوم استاد ربانی که قرار بود از زادگاهش ولایت بدخشان در پوشش نمائنده مردم به دؤمین دوره  پارلمانی مجلس افغانستان خود را کاندید کند بنیاد و اساس  یک معامله  تاریخی سیاسی با گروهی که بدور حامد کرزی جمع گردیده بودند گذشته شد . و در یک موافقتنامه امضأ نشده رئیس کرزی متعهد گردید تا اگر جناب استاد از ریاست جبهه ملی افغانستان استعفی دهد برعلاوه کاندیدای وی بحیث سناتور انتصابی به مشرانو جرگه و ریاست شورای مشورتی امنیتی میان پاکستان و افغانستان  در تعیین اعضای کابینه – والیها و سفرای افغانستان در خارج از  کشور نیز سهم لازمی برای وی درنظر گرفته خواهد شد ، که این قرارداد بصورت امضأ نشده مورد توافق مرحوم استاد برهان الدین ربانی و آقای حامد کرزی رئیس اداره کابل قرار گرفت و در مرحله نخست ریاست شورای سه روزه مشورتی با پاکستان به عهده مرحوم استاد ربانی قرار گرفت . و چنانچه پیش بینی میگردید شورای مشورتی صلح افغانستان تأسیس شورای عالی صلح را که جاگزین "کمیسیون تحکیم ثبات وصلح درافغانستان " خواهد بود به تصویب رساند و از دولت افغانستان بویژه شورای امنیت ریاست جمهوری افغانستان   تقاضا بعمل آمد تا به تأسیس نهاد مستقل و دارای نمائنده گی های با صلاحیت در ولایات افغانستان اقدام نمائند . که پیوست با اعلام این خبر دولت جاپان کمک  مبلغ ۲۵۰ میلیون دالرپول نقد  را برای امور مقدماتی و اداری شورا ی عالی صلح  از طریق وسائل ارتباط جمعی به نشر رساند .بدون شک هر خبری در باره کمک و تقویت شورای عالی صلح که دست آورد سه شبانه روز تلاش های اعضای شورای مشورتی صلح افغانستان تحت زعامت مستقیم استاد برهان الدین ربانی بحساب می آمد مغائربا قرارداد امضا نا شده بااداره حامد کرزی غریزه ء ریاست خواهی « شورای صلح!!»  را نیزدروجودمرحوم استاد ربانی تقویت میبخشید.درحالیکه شورای عالی صلح وارث تمامی میراث های مادی ومعنوی بوده که ازبدو تأسیس ادارهء موقت بنام "کمیسیون تحکیم ثبات وصلح درافغانستان "  تحت ریاست حضرت صبغت الله مجددی انجام فعالیت میکرد . لهذا کاملأ طبیعی است که درصورت اجرای کامل این قرارداد با ریاست شورای صلح حضرت صبغت الله مجددی و انتصاب استاد ربانی بحیث سناتور انتصابی و سپس ریاست مشرانو جرگه فورمول معروف  « نصفُ لی و نصفُ لک !» به وجه احسن تحقق می یافت و گروهی از مدعیان دروغین  رهبریی جهاد و اسلام بصورت مساویانه در قدرت سهیم میگردیدند . البته مفرادات این معامله آنگاه جامه عمل پوشید که فرمان تقرر جناب صلاح الدین ربانی فرزند ارشد مرحوم استاد ربانی بحیث سفیر کبییر جمهوری اسلامی افغانستان در ترکیه  به امضا رسید و متصل این معاهده جناب صلاح الدین ربانی که قبلأ مسؤلیت  شبکه خصوصی تلویزیونی نورمربوط به املاک و دارائی های به باد آورده جمیعت اسلامی افغانستان برهبری مرحوم استاد برهان الدین ربانی را بر عهده داشت  بحیث سفیر کبیر افغانستان در انقره پایتخت ترکیه آغاز به کار کرد . جالب ترین بخش این مسابقه در قدرت آنجا و آنگاه بوده که به قول آن  دوست بزرگواری که درتمامی جلسات منعقد در ارگ حضور داشت ...

ادامه دارد

۱  آبدارخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) اطاقی که در خانه های بزرگان مخصوص تهیه ٔ چای و قهوه و شربت و امثال آن است

۲ با پیروی از ضرب المثل معروفی که « گربه را  نگهبان گوشت ساخت !»

۳امید های کاذبی بخاطری گفته شده است که تأسیس دفتری بنام دفتر برای طالبانی که در برابر حاکمیت کابل میجنگند محصول اراده آزاد انسان جامعه افغانستان بوده است و از سوی دیگر صلح متاعی نیست که با رفتن به بازار آنرا از مغازه تهیه کرد

۴   شك دكارتی (‏Cartesian doubt): كه در آن برای نیل به مقاصد استدلالی هر عقیده‌ای كه درباره آن یقین كامل ندارد خطا پنداشته می‌شود. روش شك مستلزم آن است كه همه باورهای سابق خود را نادرست فرض كنیم. تنها باید به چیزی اعتقاد آوریم كه كاملاً به درستی آن یقین داریم. كم ترین تردید درباره درستی آن برای كنار نهادنش كفایت می‌كند

 

 

+++++++++++++++++++

 

اجماع "سیأ"سی مارشال آخُند و سفر به کوه قاف!

پیوسته به گذشته بخش چهارم :

 

مي گويند در دوران جنگ با انگلیسها يكي از پهلوانان که لاف زنی هایش شهره خاص و عام بود  وادعاي وطن دوستي مي كرد از قضا به جبهه رفت ولي خيلي زود برگشت. پرسيدند پس چرا برگشتي؟! مگر نمي گفتي  وطن دوست هستی و در میهن دوستی مانند نداری ؟! پهلوان پنبه ای گفت؛ به من گفته بودند وطن در خطراست ولي وقتي رفتم ديدم دروغ مي گويند، جان خودم در خطر بود... وبرگشتم!

 

در حد مجالی که امروز داریم تنها میخواهم به مبحث باقیمانده مربوط به " اِجماع ملی " و  سخنان مارشال صاحب ملا فهیم آخند که در کنفرانس متولیان ولایات سی وچهارگانه افغانستان ایراد فرموده بود و درست درنقش همان پهلوانهای پنبه ای به جبهه رفته ای  که گفته بود علت برگشت اش به خانه دروغ های بوده که می گفتند  وطن درخطر است ! مگر وقتی با چشمانش دید و با قلب اش احساس کرد که دروغ میگویند همه چیز سر جایش است ولی تنها جان و منافع وی در خطر بوده است .!!! به خانه و زندگی اش برگشت .!!

 البته این واقیعتی است مشهود و از مقوله توضیح واضیحات که نقشه ها و دستاویزهای تمامی کسانی که در هردو حوزه شبکه ای مافیائی  بنام دولت جمهوری اسلامی افغانستان و اپوزیسیون اعم از مخالفین مسلح  و غیر مسلح  داخلی با هم شاخ به شاخ میشوند  فاقد مشروعیت لازم سیاسی و عقیدتی محسوب میشوند از همین روست که می بینیم وقتی  بزرگان  وشخصیت های فکریی  هر دو جریان یکی در دفاع از آنچه که ارزش ها و دست آورد های  دموکراتیک و مدنی می نامند وجناح منتقد  دیگری که همین ارزشها را ضد ارزش و مغائر با هویت ملی  مردم فقیر افغانستان میشمارند ، شاخص ها برای مشروعیت و عدم مشروعیت را تنها در " انتقاد " کردن می بینند به عبارت دیگر با راه اندازیی سیلی از انتقادات خشک و میان تهی که بیشتر از قلمرو " انتقاد برای انتقاد " تجاؤز نه میکنند کینه های تاریخی و نفرتهای قومی و نژادیی خویش را می پوشانند . اگرچه از منظربرخی " قـانـون " و " آزادی توام با عدالت " لازم وملزوم یکد یگرند ، اما به هر حال نه میتوان نبود تفکر و ایمان بالقوه بر گفتمان آزادی و عدالت در کالبد فکری هردو جریان « دولت و اپوزیسیون!! »  که برای رسیدن به  قدرت مافیائی در جامعه سنتی افغانستان  تلاش میکنند نادیده گرفت . بزرگترین تضاد و پارادُکسی که  وجود دارد و نیازمند هیچگونه توضیح و تفسیر نیست متعلق به نا هم آهنگ بودن قلمرو اندیشه  و ایمانِ بالقوه بر مفاهیم مهمی چون عدالت – آزادی و مؤلفه های حقوق بشر است که حاملان گفتمان واحدی در هردو حوزه یعنی " دولت و اپوزسیون " آنرا با غلط  وبصورت ریأ کارانه به مثابه برابری عمومی  – آزادی و مؤلفه های از حقوق بشرمطرح میکنند . لهذا باید گفت که مدعیان دروغین این حوزه فکر وعمل یعنی « دولت و اپوزیسیون!! »  درحالی از عدالت – صلح – آزادی و دموکراسی سخن میگویند که اصولأ مفاهیم بزرگی چون عدالت ، آزادی و مردم سالاری با اعتقادات و باور های شان فرسنگها فاصیله دارند . البته مشکل اساسی این گفتمان ها آن است که مفهوم عدالت توام با آزادی و دموکراسی هرگز درتاریخ چند دهه آخیر جامعه ما نهادینه نشده وحتی احادی از  جامعه و شهروندان سرزمین تاریخی ما فرصت سازماندهی خودرا نیافته است .

«کنفرانس بن!» نیز که  نوع آزمائیش بسیج سیاسی و اعتقادی  در تاریخ معاصرما بشمار میرفت ، متأسفانه  نه  قبل و نه هم پس از تشکیل اداره موقت در افغانستان نتوانیستیم جامعه را در قالب نهاد های مدنی و اجتماعی سازمان دهی کنیم زیرا کنفرانس بن به هردلیلی که بود متکی بر پایه های افکار عمومی سازمان نیافته بود . تنها عاملی که میتوانیست گفتمان برآمده از « کنفرانس بن » را به بدنه اجتماعی مگرمجروح تاریخ جامعه افغانی متوصل کند همانا استفاده از فرصت های بوده که گام به گام باید آنرا با آنتن های هوش و وجدان  ملی  جامعه و کشور افغانستان شناسائی و درک میکردیم و شگافهای فعال و نیمه فعال مزمن در جامعه را نشانه می گرفتیم  که با دریغ و تأسف ما بدون توجه به روند تکاملی جوامع بشرو آموختن ازعوامل عینی ظهور وزوال مدنیت ها و فرهنگ های اقوام وقبائیل  پیشین تنها با اتکأ  به  این استدلال عامیانه که « ماهی را هروقت از آب بیرون آری زنده هست !!» دست کم دوازده سال را با سرازیر شدن هزاران میلیون دالراز جامعه جهانی به کشور فقیرما  گام به گام به عقب میرویم و با مظاهری از پیشرفت و دست آورد های که مردم افغانستان چندین دهه قبل  با هزاران زحمت و مُشقت حاصل نموده بود نزدیک میشویم و طبیعی است که پیشرفت های چندین دهه قبل را و آنهم بصورت دروغین و مکارانه محصول دوره ء آخیر دوازده ساله ای محسوب کنیم که با سقوط رژیم دست نشانده القاعده وطالبان درافغانستان ایجاد شده است .!! در چنین اوضاع تاروتاریکی هست که مفاهیم ارزشمندی چون « اجماع ملی » زبانزد خاص وعام بویژه چیزفهمان و بلند پروازان مست به نشه قدرت درهردو حوزه گفتمان منبعث از « کنفرانس بن !!» شده است و آنرا به میل و ذوق خویش تعبیر و تفسیر میکنند .

اکنون بدنیست که باردیگرنگاه مختصری به بحثی که به سلسله گذشته باید پیگیری کنیم باندازیم .  چنانچه قبلأ خاطرنشان ساخته بودیم و بحث فرمائیشات مارشال ملا فهیم آخُند را به اینجا رسانده بودیم :

پس از تشکیل کنفرانس بن حین انتقال قدرت به اداره موقت برهبریی جناب حامد کرزی وضع ارگ مقر ریاست جمهوری افغانستان با اندازه ای خراب بوده که حتی برای کاکای حامد کرزی رئیس اداره مؤقت افغانستان که لابد در مهمانخانه های ارگ باید می خوابید شخصی بنام رئیس صاحب اعتبار راغرض آوردن یک تخته کمپل فرستادید تاکاکای کرزی شب را بدون کمپل سپری نکند . ؟! مسخره ترین بخش این داستان آنجاست که جناب مارشال صاحب بخاطر راست جلوه دادن این داستان شخصی بنام داکتر اشرف غنی احمدزی  را به گواهی می طلبد . و درست این عمل جناب مارشال صاحب مصداق این حکایت گونه ای عامیانه و فولکلوریک فرهنگ ما است  که  از روباه  پرسیدند : شاهد ات کیست  ؟ گفت دُ مم !

درست این قسمتی است ازحکایت تاریخی شب حادثه ء   انتقال قدرت از حکومت مجاهدین برهبریی فقید  استاد  ربانی است  که بروایت صحیح از حضرت مارشال صاحب بیان شده است . اما من باشنیدن   این روایت  آنهم از قول یک چهره نامورنظامی و جهادی  چون سپاه سالار فهیم صاحب  به این باور رسیدم که خدا نخواسته   بیماریی  قند و فشار خون  جلالتمآب مارشال صاحب  افزایش یافته باشد که روایت های تاریخی چندین سال قبل را با چنین  بی پروائی وبصورت  هذیان گونه  بیان می فرمایند ! شما عزیزان وقتی این روایتی را که حاویی انتقال قدرت از دولت اسلامی افغانستان برهبریی استاد ربانی را پس از سقوط رژیم طالبان  به اداره موقت به ریاست   حامد خان  کرزی با نگاه موشگافانه تجزیه و تحلیل فرمائید نسبت به نگهبانان قدرت مستقر در ارگ کابل  بویژه بتاریخ هفتم اکتوبر سال  ۲۰۰۱ که رژیم طالبان ساقط شده بود  تا  ۲۲ دسمبر ۲۰۰۱ یعنی  استقرار حکومت مستعجلی  که بنام دولت اسلامی افغانستان برهبریی مرحوم استاد ربانی بر شهر کابل مستولی گردید از لحاظ امانت داری وحس  مسؤلیت در برابر دارایی های عامه چه تصؤری پیدا میکنید ؟ آیا وقتی از بلند پایه گان رژیم مستعجل دوماهه اعتراف میکند که در قصرریاست جمهوری حتی یک تخته لحاف و کمپلی  یافت نه میشد که برای خواب کاکای رئیس صاحب کرزی ازآن استفاده گردد  و شخصی بنام رئیس صاحب اعتبارغرض آوردن یک تخته کمپل برای خواب  کاکا ی رئیس صاحب کرزی وارد عمل شد و یک تخته پتو را از منزل اش آوردند . ...

                                                                          ادامه دارد

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

مؤعظه درمانی بروایت مارشال فهیم آخُند ! ؟

           مکثی بر  خطبه ای  بنام « اجماع ملی »              

 

 

بچه اي پتلون اش  را «سرچپه  » پوشيده بود یعنی طوري كه جيب پشت پتلون ، پیشرو  و زیپ پتلون در پشت قرار گرفته بود. مادرش برایش  گفت؛ مادر مرده ! بالاخره من نفهميدم كه داری می آئی  يا ميروي؟!

 

پیوسته به گذشته بخش سوم :

اخیرأ رسم شده است که هرکه فیل اش هوای هندوستان کند با هر بهانه ای و با هر مناسبتی خطبه ای بنام « اجماع ملی !» را تکرار میکنند بدون تردید تکرار این خطبه و این قصیده  که در لحافی ازهزاران ابهامات پیچانده شده است نه معِرٌف دموکراسی است و نه حتی دیکتاتوری، نه نمایانگردولت مشروع  است و نه هم خِشت محکم برای  ملت سازی !  مفهوم « اجماع ملی!! » شبیه به همان حکایت پتلونی است که اگرچپه  پوشیده شود هیچکسی نه میداند مردی که پتلون را پوشیده است  به پیش میرود ویا هم عقب !

 

 

دوسه روز پیش بود که چشم ام به تلویزیون طلوع که از افغانستان و شهر کابل پخش میشود افتاد        و مردی با هیکل درشت وازتبار پهلوانان «زنده خوش !!» سرزمین افغانستان در یک محفل تشریفاتی به مؤعظه ای معمول مگر پراگنده  که واعظان و خطیبان مذهبی در قبرستان ها برجنازه ها  میخوانند به صورت «عجیب و غریبی!! »می پرداخت.شگفت انگیز ترین اعترافی که حضرت مارشال صاحب در این مؤعظه ای  خود بر آن تأکید و صحه  گذاشت همانا حاکمیت قبل از ؤرود طالبان در افغانستان برهبریی مرحوم استاد برهان الدین ربانی بوده که برقلمروی جغرافیاوی افغانستان بنام     « دولت اسلامی افغانستان »  بصورت یکجانبه و بدون مشارکت دیگر شهروندان افغانستان تسلط داشت . وی در بخشی از سخنان اش که بروز سه شنبه یازدهم جون در کنفرانس مــوسوم به           " تأمین امنیت ، ثبات بهبود حکومت داری و انکشاف مؤثر " متشکل از والــیـــا ن ۳۴ ولایت افغانستان چنین گفت :

https://www.youtube.com/watch?v=iVyFQOxHzJU 

متأ سفانه زمانی که پیروزی به مجاهدین نصیب شد پروردگار پاداش همه  زحمت مجاهدین را برایشان نصیب کرد ولی نا بلدی و نا آشنائی مجاهدین در حکومت داری از یکطرف و مداخله بیگانه ها و کشورها ی همسایه ای که هدف شوم در مملکت ما دارند ، آنها می خواهند که افغانستان هیچ وقت یک نظام مقتدر و مرکزی نداشته باشد یک نظام پوشالی با آنها داشته باشد ، آنها حرکت های را در افغانستان سازماندهی کردند که نظام جهادی از بین برود اردوی قوی و بزرگ در افغانستان که در منطقه بینظیر بود ......اردوی افغانستان که هم از لحاظ تخنیکی به وسائل مدرنی مجهز بود ...نه کمونیست ها توانیستند که نظام قابل قبول بیارند – ونه حکومت مجاهدین را ماندند که نظام در افغانستان بوجود بیارد و نه طالبها در افغانستان به اصطلاح نظام قابل قبول به افغانستان آوردند . به همین لحاظ بود که در دوران مقاؤمت ملی  رهبر مقاؤمت آمر صاحب شهید و دوستان اش مجاهدین و ما به این فکرشدیم که در افغانستان هیچ ممکن نیست که هیچ گروهی به تنهائی خود حکومت کند . چونکه افغانستان متشکل از اقوام مختلف و از جغرافیای مختلف تشکیل شده – هیچ گروه نمی تواند که رژیمی مطابق میل خود  بوجود بیاورد . بنأ از همان دوران به این فکربودیم و حتی اعلام کردیم و شخصأ خودم زیات به این فکربودم که در افغانستان باید نظامی بیاید که همه مردم در آن شریک باشند ولی در تسلط طالبها به آن قوتی که در افغانستان بودند هیچکسی تصؤر نه میکرد !!ما معتقد بودیم که طالبان شکست میخورند چرا که ظلم ، استبداد و بیداد گری آنها نشان می داد ، چنانچه پیامبر علیه سلام می گوید که « الملک یُبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم » پادشاهی و حکومت همراه کفر دوام میکند مگر همراه ظلم دوام نه میکند هیچ کس صدایی ما را نه می شنید ولی شرائطی آمد که در افغانستان آن بلند منزل های امریکا همراه پنتاگون توسط گروپ القاعده چپه شد وافغانستان مورد توجه جهان واقع گردید . ائتلاف بین المللی  تشکیل شد و در پیشاپیش آن مقاؤمتگران افغانستان با برنامه ای که آنها داشتند در هراستقامت حمله کردند و طالبها را با زور جنگ شکستاندیم . این جا شما هستید اینجا همدرد صاحب هست استاد عطأ هست آنها بگویند که آیا در جبهه مزار و دره صوف طالبها خیراتی رفتند ؟ یا شب و روزها مقاؤمت کردند و حتی خود شما در برابر شان جنگیدید ؟ من خودم شاهد هستم  به فتح کابل تنها در خط باریکاب که پاکستانی ها بودند خلص اینکه بیش از بیست میل BM12  داشتند تا که همه شان کشته نه شدند و جسد هایشان و لاشهایشان نه اُفتید خط را رها نکردند . در این شک نیست که ائتلاف بین المللی و روان عمومی دنیا سر طالب ها تأثیر داشت ولی طالبها را مجاهدینِ شما و مقاؤمتگرای شما در افغانستان شکست دادند .!!

 

 

  

                کنفرانس بن و بی خبریی ملا فهیم آخند !

درافغانستان نظام اسلامی وجود داشت هرچند ضعیف بود و در بیرون از کابل قرارداشت استاد ربانی شهید بحیث رئیس جمهور دولت اسلامی افغانستان بود ولی همه به همین باورشدیم که " این بار ما از نظام یک جانبه و حکومت یکجانبه دیگر منصرف میشویم اعلام میکنیم به مردم افغانستان که گردهم جمع شوند و نظام در افغانستان تأسیس بکنند وما آماده هستیم که انتقال قدرت بکنیم !!و اگرنه شما همین کسی که بحیث رئیس جمهور امریکا تعیین شده است وحال آمد یعنی جیمز دابنز Jims Dhabens  در روز دوم فتح کابل در باگرام پایان شد و به ما گفت که شما شش ماه همین حکومت را دوام بدهید ما گفتیم نه برادر ! در این کشور بسیار جنگ شده ، بسیار دسیسه شده ...اگر ما حکومت را دوام بدهیم جنگ دوباره در این وطن آغاز می شود بنأ ما آماده هستیم که شما اقدام بکنید و ملل متحد اقدام بکند و در افغانستان صلح بیاید ....و شما هم همه شاهد هستید که استاد شهید با تمام متانت و دیدگاه دور اندیشانه ای که در قبال افغانستان داشت و استعداد رهبری و بزرگی را در این جامعه کسب کرده بود زمانی که حکومت مؤقت تشکیل شد ، داکتر صاحب اشرف غنی در جریان هستند کاملأ –و از زمانیکه حکومت تشکیل شد و آقای کرزی بحیث رئیس حکومت مؤقت انتخاب شد !!استاد محترم، همه  شما شاهد هستید که انتقال قدرت کرد .... در ارگ هیچ چیزی موجود نبود و حتی رئیس صاحب اعتبار رفت برای کاکای کرزی صاحب لحاف آورد . همه چیز در این وطن چور و نابود شده بود و یاچیزی و امکاناتی بود که در اختیار مقاؤمت گران وجود داشت . مجاهدین شما و مقاؤمتگرای شما که داکتر صاحب هم شاهد است  * کی باید حکومت و نظام جور میکرد ؟ ما وشما باید نظام وحکومت جور میکردیم !! نه ان کسان بیچاره ای که از بیرون آماده بودند ، آنها چه کرده میتوانیستند ؟  با دل باز و دید طولانی و درازی که ما برای افغانستان داشتیم ، همه امکانات سیاسی ، امکانات نظامی ، امکانات مادی و معنوی که داشتیم در خدمت نظام گذاشتیم و همه ما تلاش به خرچ دادیم تا در افغانستان یک نظام واقعأ سرتاسری در افغانستان به وجود آمد . ...

اکنون تا آنگاه که برداشت جناب مارشال صاحب از " اجماع ملی!! " را مورد کنکاش قرار میدهیم بهتر خواهد بود تا این بخشی از خطبه غرای !! حضرت مارشال را که مربوط به مقطع  انتقال قدرت ازمجاهدین جبهه شمال برهبریی مرحوم  استاد  برهان الدین ربانی  به اداره مؤقت برهبریی حامد کرزی که به اساس فیصله های کنفرانس بن عهده دار مسؤلیت اداره مؤقت گردیده بود به بحث بگیریم .

این هم از عجائب روزگار است که برخی ها به بسیار زودی ضعف حافظه پیدا میکنند و بروز روشن وبه بسیار آرامی و سادگی در برابر جمعی که گاه گاهی برخی از  آنها را به عنوان گواهان و شاهدان نام میبرند  دروغ می فرمایند !!

 خوب وقتی چنین بزرگانی !! و در چنین مجلس به ظاهر بزرگی !! نه تاریخ هزاروچهار صد سال گذشته را بلکه تاریخ یک دهه  ای از فاجعه کشور افغانستان را  که مفرادات و خاطرات آن حتی در ذهن کودکان این نسل نیز باقی مانده است با ضرب زبانی ها و متلک گوئی ها ی مرسوم مافیائی مسخ میکنند به کجا باید پناه برد ؟

شما خواننده گان عزیز خود تان کلاه تانرا قاضی کنید و سپس سخنان مارشال صاحب را قضاوت بفرمائید آیا بدون آنکه برای مارشال صاحب دعا کنید وازاین تب شدیدی که بروی غلبه کرده است  ازخداوند شفای عاجل طلب کنید مطلب دیگری به ذهن تان خطورخواهند کرد ؟  زیرا از قدیم گفته اند که عقل سلیم در بدن سالم !

آیا این مسخره نیست که برخلاف تفکر و برداشت  تمامی رجال و شخصیت های حقیقی و حقوقی جامعه افغان که حوادث تلخ تاریخ دست کم چهار دهه گذشته  افغانستان  را به مطالعه گرفته اند و برویت چنین مطالعات و پژوهش های خویش در زمینه تاریخ جامعه  افغانی به قضاوت می نشینند جلالتمآب مارشال صاحب برخود تهمت میبند د و بصورت متناقض و پارادُکسیال تمامی راه های فاجعه را به دولت مجاهدین برهبریی مرحوم استاد برهان الدین ربانی پیوند می دهند ؟

جای این سوال باقی است که چگونه شد وقتی به قول جلالتمآب  مارشال صاحب قبل ازاینکه کنفرانس تاریخی بن منعقد گردد و اداره موقت را برای افغانستان تشکیل سازند  رژیم طالبان توسط نیروهای مقاؤمت مجاهدین سقوط کرد و دولت مجاهدین برهبریی استاد برهان الدین ربانی فقید زمام اموررا در دست گرفت. و پس از تشکیل کنفرانس بن حین انتقال قدرت به اداره موقت برهبریی جناب حامد کرزی وضع ارگ مقر ریاست جمهوری افغانستان با اندازه ای خراب بوده که حتی برای کاکای حامد کرزی رئیس اداره مؤقت افغانستان که لابد در مهمانخانه های ارگ باید می خوابید شخصی بنام رئیس صاحب اعتبار راغرض آوردن یک تخته کمپل فرستادید تاکاکای کرزی شب را بدون کمپل سپری نکند . ؟! مسخره ترین بخش این داستان آنجاست که جناب مارشال صاحب بخاطر راست جلوه دادن این داستان شخصی بنام داکتر اشرف غنی احمدزی  را به گواهی می طلبد . و درست این عمل جناب مارشال صاحب مصداق این حکایت گونه ای عامیانه و فولکلوریک فرهنگ ما است  که  از روباه  پرسیدند : شاهد ات کیست  ؟ گفت دُ مم !

 

ادامه دارد

 

 

 

*" هدف از اشرف غنی احمدزی است که درکنفرانس والیا ن حضور داشت "

 

 

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

" ارگ  کابل "  یا  گنج قارون !

                                 حکایت همچنان باقیست !  

 

 

میگویند حاکم شرع دستورداد که هر کسی در ماه رمضان  از قانون خلاف ورزی نماید  باید وی را جریمه کنند ، مردی که در محضر عام روزه میخورد پولیس وی را یک سِکه جریمه کرد و گفتند که باید یک سِکه جریمه بپردازد ، مرد وقتی غرض پرداخت سکه به جیب دست بُرد بسته ای از هیروئین از وی بیرون اُفتید ، مرد از ترس جریمه دیگری شروع به دویدن کرد که حین دویدن یک کارد (چاقو) بزرگی نیز ازکالا اش برزمین خورد . پولیس با صدای بلندی گفت که های مردم  بگیرید که گنج قارون است . !!!

 

 

پیوسته به گذشته : قسمت دوم

داستان هیأ ت حاکمه ای که به شیوه مافیائی برسرنوشت  مردم افغانستان چنگ زده اند درست مصداق همین حقیقت است حتی  هنگامی که تشت رسوائی شان زبـــانزد خاص و عام گشته است به بانگ بلند صدا میزنند که های مردم بگیرید که گنج قارون است . !!! چه کسی نه میداند که برخلاف مفهوم حقوقی "کلیمهء  دولت " و به اعتراف صریح و روشن بلند پایه ترین مهره های شبکه ای که در" ارگ "یا همان " گنج قارون !" بنام      « دولت جمهوری اسلامی افغانستان! »مشغول معامله  اند  فاقد مشروعیت به مثابه ء نهادی بنام دولت مشروع دانیسته میشود ؟ .

همین چند روز پیش بود که از جمکرانِ (۱)تلویزیون ملی افغانستان باشی صاحبِ  (۲)  ارگ  جناب حامد خان کرزی ملبس به  لباس  " امام عصر (عج)" !! ظهور کرد و بصورت استخاره ای و با ضعف حافظه مبارکه در محضر چهارمین کنفرانس ملی مشورتی شورا های انکشافی قریه اینگونه ارشاد فرمودند :

غواړم  له تاسو سره په دې څلورو مسالو خبرې وکړم او هیله مې داده چې دا مسایل چې نن له تاسوسره مطرح کوم دا به په خپلو کلیو او وطنو کې د افغانستان خلکو ته رسوی. ... خواهران و برادران عزیز! عرض کردم که قوتهای خارجی دارند الحمدلله از افغانستان بیرون می شوند و خاک ما و مردم ما توسط بازوی جوانان عزیز خودما دفاع میشود و در این دفاع هر روز قربانی میدهیم، ، بیست نفر، سی نفر ، پانزده نفر از عسکر و پولیس و امنیتی های ما و همچنین گاهگاهی البته خوشبختانه کمتر از ملکی های ما ،از مردم وطن.

امسال این قربانی نسبت به دو، سه سال گذشته زیادتر است در حالیکه این باید برعکس می بود. طالبان میگویند که اینها علیه خارجی ها در جنگ هستند، خوب خارجی  از ولایات افغانستان برآمد. در جائیکه خارجی نیست برای چه جنگ داری و با کی جنگ داری؟ پس واضح است که در اینجا جنگ علیه خارجی نیست. بلکه جنگ برای خارجی است. حمله سر خارجی نیست، حمله سر مردم افغانستان است، برای منفعت بیرونی. اگر اینطور نباشد چرا بالای عسکر مسلمان، اولاد این وطن که از غریب ترین و بی چاره ترین ده و قریه افغانستان است و کشور خود را نگه میکند، مادر و اولاد و فرزند این وطن را نگه میکند، تو میایی حمله میکنی و شهیدش میکنی، در راه اش ماین جابجا میسازی، خودش و یا موتر حامل اش را منفجر میکنی.پس این حمله سر افغانستان است، سر ترقی افغانستان است، بالای افغانستانی است که دارد روز به روز دارای نظام و قوت میشود و دشمن های بیرونی افغانستان، این قوت افغانستان را از راه ایجاد دولت و نظام و تعلیم و پیشرفت و اقتصاد و سرک و بند و آب و انکشاف دهات تحمل ندارد، نمی خواهد، لهذا بنام طالب نفر روان میکند و او اولاد این وطن را شهید می سازد تا ترقی ما سست شود.در ده سال گذشته دیدیم که نتوانستد، پیشرفت روز به روز زیاد شده میرود. زیادتر از ده هزار اولاد تان در بیرون درس میخوانند. دیروز ما حکم پیشرفت کاری را دادیم که تقریباً هفت و یا هشت ماه پیش آغاز کرده بودیم، افتتاح انستیتیوت امراض قلبی افغانستان که در کشور خود ما امراض قلبی تشخیص و علاج شود، کارش را شروع کردیم.دیروز داکتر صاحب نایب خیل، وزیر صاحب تحصیلات عالی و رئیس پوهنتون طبی آمده بودند و از پیشرفت کار در این مورد برایم اطلاع دادند و خواسته های داشتند، خواسته هایش را پذیرفتم، احکام شان را امروز صبح امضاء کردم که کار عملی بخیر برای تداوی امراض قلبی در خود کشور ما آغاز شود، برای امراض قلبی مشکلتر، عادیش معلوم است که می شود.شش میلیون دالر برایشان منظور کردیم که وسایل بخرند، یک میلیون دالر هم سالانه برایشان کمک کردیم که همین شفاخانه را به پیش برند، آن استادهای که از لحاظ اصول و مقررات قدیمی تحصیلات عالی ما مشکل داشتند به حیث استاد، که انسانهای بسیار مجرب، دانشمند و عالم بودند مقرر شده می توانستند، آنها را حکم دادیم که از این گپها بگذرید، مقرر کنید که بروند کار خود را بکنند، آنها رفتند کار خود را شروع کردند، پس این کشور ما به طرف پیشرفت است. می گویند که زمستان می گذرد و روی سیاهی به ذغال می ماند، ذغال خود را بشناسد هر کسی که است، ذغال چه خارجی های که نیکی و خوشبختی افغانستان را نمی خواهند در همسایه گی ما هستند، چی دورتر هستند، چه آنهائیکه از نادانی و یا از مزدوری در وطن خود ما برایشان خدمت می کنند بفهمند که در جمله ذغال حساب می شوند....

البته اهل معنی میدانند و مابقی هم تا حدودی التفات دارند که این مطلب و این شعار مسبوق به سوابق تاریخی است که هیچگونه ربطی به امروز و دیروز و حتی این ماه این سال و.... ندارد بلکه شعار های تکراری است که از همان اول تأسیس اداره مؤقت آنگاه که برای نخستین بار زندان خصوصی امریکائی ها در منطقه کارته پروان کابل در نتیجه اطلاع سازمان ملل متحد در کابل کشف گردید این  نوع ارشادات و شعارهای بی مصرف وارد ادبیات سیاسی کشور ما شده  اند و هم میدانند و با گوشت و پوست وجود خویش حس میکنند که  پول زبان بسته از همان ثروت های به باد آورده ای اند که به حیث قلمانه های استخباراتی از سوی شبکه های جاسوسی که در ارگ کابل قرار گاه زده اند و برای تشویق وآزمائیش استعداد های خدا داد « برادران جاسوس !!» در نظر گرفته شده اند ویا هم از بودجه ای صد فیصد حلالی !! است که بصورت غائبانه  مگربه ظاهر قانونی از هرسو و ازهمه جا  به جیب مافیای بنام « دولت جمهوری اسلامی افغانستان » سرازیر میگردد؟ (۳)  .

 

 

نمایی از زندان خصوصی امریکائی ها در منطقه کارته پروان که توسط یک امریکائی بنام آیدیما Aidemaاداره میشد

 

 

همه راهها به گنج قارون ختم میشود .

از قدیم گفته اند که  حرف حرف می آورد این فرضیه  صحیحی بود ولی اگر ما در عصر کنونی مجموعه ای از این معادله را بر سر چهار راه "گنج قارون"  که همان ارگ شریف کابل باشد با عینک دودیی ثروت اندوزی و قدرت کاذب مافیائی بنگریم همه راه ها ی نظام جمهوریی اسلامی افغانستان اعم از " پوزسیون position " یا شبکه حاکم بر مقدرات مردم افغانستان و" اپوزسیون oposition  " منجمله طراحان معجون ناشناخته ای بنام" اجماع ملی "  به گنج قارون " ارگ شریف " ختم میشوند . و ثروت ، ثروت را می آورد .! البته فقدان مکانیزم دینامیک و عملی مبتنی بر فرآیند اجتهاد پویا  درحوزه اقتصاد – فرهنگ و سیاست در سرتاسر بدنه فکری و عملی شبه تشکیلات اعم از شبکه ای بنام دولت که به صورت دسته جمعی کار انهدام آخرین آثار ونشانه های تمدن وفرهنگ را به اجاره گرفته اند ،  و همچنان منتظران ظهورامام عصر (عج ) که گروه ، گروه و دسته ، دسته در دشت سوزان کربلای وطن به انتظار نشسته اند تا آنچه را که از همکاران شان در "جامه دولت مشروع مافیائی " باقی میمانند منهدم سازند .

....ادامه دارد

_______________________________________________________________

۱: جمکران نام چاهی است که در ۶ کیلومتری شهر قم واقع است و بر آن چاه مسجدی بنام جمکران را اعمار کرده اند و اکثر شیعیان را عقیده بر این است که واقعه ساخت مسجد به شیخ حسن بن مثله جمکرانی مربوط می‌شود، وی ادعا کرد که در بیداری با امام دوازدهم شیعیان، مهدی (عج) دیدار کرده است و حجت بن حسن (عج) دستور ساخت مسجد را به وی داده است.

در میان شیعیان بحثهای زیادی در خصوص ملاقات با امام زمان(عج) مطرح است. عده‌ای با استناد به روایاتی، آن را در خواب ممکن می‌دانند [۲]. دریافت نامه از مهدی(عج) پس از غیبت کبری نیز مورد قبول بسیاری از شیعیان است، آنچنانکه نامه و توقیع رسیده به شیخ مفید - حدود یک قرن پس از غیبت کبری - از نظر شیعیان مورد تردید واقع نشده است.

·         ۲ : باشی با [ تر. ] (ص .اِ.) سرور، رئیس ، سردسته ، سردار. ( فرهنگ معین ) معمولأ در زندان ها برای اداره زندانیان از سوی زندان بانان بنام باشی منصوب میشوند .

۳:  هدف نویسنده از آن صد درصد حلال این است که هرچند آن پول ها و ثروت ها نیز از وجوه زکوة وعشر ! از بیت المال مسلمین تأمین نه می گردد اما بصورت رسمی و مطابق با ضوابط از مجرا های شبه قانونی مانند وزارت مالیه و دافغانستان بانک پس از تصویب مجلس پارلمان افغانستان به خزانه دولت واریز میگردد

 

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

 

انتخابات فرمایشی و فتوا های  فرسائشی  ! ؟

یک معادله و هزار مجــــــهول استخباراتی !

________________________________________

بخش اول  

مردی که تازه ازسفر جاپان برگشته بود، دوستانش پرسيدند؛ درجاپان براي صحبت با مردم آنجا مشكل زبان نداشتي؟ جواب داد؛ نه، ابدا ! ولي همه مردم جاپان براي صحبت با من مشكل زبان داشتند!

حکایت زمامداران و حاکمان امروزیی  بویژه ارگ نشینان  حاکم  بر سرنوشت افغانستان شبیه به آن مسافر برگشته از جاپان است که مدعی بود مردم جاپان در مفاهمه و صحبت با وی مشکل داشتند .!            امروز هیچ حکومت و دولت و نهادی در یک « جامعه سالم » در جهان بدون حل و تبیین و برقراریی نسبت مناسب و مشروع  بین خود و احاد افراد ملت ومقولات " آزادی  " " عدالت " ، " حقوق  اجتماعی –سیاسی " ، منزلت و حقوق زن و اقلیتها  نه میتواند مقبولیت و ثبات مشروع سیاسی داشته باشند زیرا  عدم تساوی حقوق و امکانات ، نبود آزادی های اساسی و بنیادی در جامعه ، وجود زندگی طبقاتی در حوزه اقتصاد  ،  تشتت و نا هنجاری های را ایجاد میکند که  بدون شک در مسیر حرکت ملت ها هزینه  هی  زیاد ی را بر احادی از جامعه تحمیل میکند . لهذا با توجه به این وضعیت ناگوار و در هر مرحله ای از تاریخ ملت ها تمامی کسانی که به مفاهیم بزرگی چون  "  ملت " و " دولت " مـــی اندیشند باید بدانند که قلمرو و جوهره مسائل سیاسی و نظام سیاسی در محدوده ملی و فرا ملی کاملأ متحول شده و مستـــلزم تغییر بنیادی  در نِگرش و رویکرد است . در حالیکه نه تنها کسی که بر کرسی اول مملکت یا همان "ریأ " ست جمهوری  نشانده شده است و از بستر نگرش طبقاتی معطوف به فرآیند " ظل  الهی و اشرافی  " که با نگاه " استخاره ای " به تاریخ و جامعه مینگرد بلکه پیرامون قدرت مافیائی اش را مهره های گوناگون  با شعار ها ی بلند بالای  حتی از جنس نیو  مارکسیست های   فرانکفورتی  برای " تغییر و اصلاح " درجامعه افغانی احاطه کرده اند و بالاخیره از"  ارگ شریف"  یا " لانه  پرمنفعت جاسوسان  " برخلاف قواعد  سرکَسی circus که بنام قانون ،  دموکراسی و آزادی بیان بیش ازیک  دهه برستیژ جامعه افغانستان  به نمایش گذشته میشود در حوزه اقتصادی بویژه درارتباط با سازمان ها و شبکه های استخباراتی عمل میشود .لهذا کاملأ طبیعی است که شعارمبارزه با فساد و احیای عدالت درجامعه و این شعار که همه انسانها در برابر قانون برابرند عبارت پوچ و و پوکی است وهیچ مشکلی را حل نکرده ونخواهد کرد. زیراماد امی که قانون برروی خرابه ها ی ویران فقرا و گرسنگان و بی سوادان دردرون " اعتکاف خانه های پرمنفعت استخاره ای واستخباراتی "  یعنی "  ارگ شریف"  یا ایضأ همان  جاسوسخانه خواص و اعیان !!  وبا نگرش اشرفی و طبقاتی وضع میشود و ضعیت موجود و فاجعه آمیز کنونی همچنان ادامه خواهد یافت . زیرا  کدام قانون ؟ و کدام انسان و در چه شرائط و جغرافیا و مکــــانی  ؟ که در استقرار حاکمیت دوگانه استخاره ای اعلان برابری در برابر قانون تزویر گرایانه ترین و حیله آمیز ترین عمل است و این گونه شعارها و فتوی ها یک فریب بزرگ است زیرا درفقدان یک زمینه برابر و یا حد اقل امکانات برابر برای همه ، هرگونه شعار جامعه قانون و دموکراسی و آزادی بیان  توجیه شرعی !  جنایت نرم افزاری درتاریخ حیات سیاسی جامعه محسوب میشود به هرحال این مورد یکی از صد ها مواردی است که از بطن چنین شرائط پیچده استخباراتی زائیده میشود . اما این حکایت که چرا وچگونه شبکه های خطرناک استخباراتی جهان در " ارگ شریف "  ایضأ .....کابل قرارگاه زده اند سر دراز دارد .!

این چگونه توجیه پذیر است که وقتی  روز نامه های از بِلاد غیر! مانند نیویارک تایمز و واشنگتن پُست وغیره  از قول منابع مؤثق و شاهدان عینی که  با افتتاح  شاخه ها و غرفه های فرعی و اصلی  شبکه های جاسوسی و  استخباراتی  در"  ارگ شریف" ..... خیمه زده اند خبر  ملیونها  دالر و یورو و پوند های نا قابلی ! را منتشر میسازند  کسی که بر کرسی مرد اول  مملکت نشانده شده است حتی  چشم شان پِلک نه میزند و با وقاحت تمام  آن پول های که بدون محاسبات معمول رسمی از حساب های اشد محرم امنیتی و استخباراتی  کشورهای بیگانه  بصورت نقد ی در اختیار عمله و فعاله معتاد به     " شغل شریف جاسوسی! " مقیم  " ارگ شریف "  می پردازند همچون آب حیات برای کار های دفتر داری و غیره نیازهای امورات مهم و اشد محرم " ارگ شریف" !! تشخیص می دهند و با التماس و  زاری  ازدفتر دارانی که بحیث نمائنده گان سازمان های استخباراتی بحیث مهره های مقیم و غیر مقیم در" ارگ شریف "   اجرای وظیفه میکنند می خواهند تا به گزارش ها و هیا هو های  مطبوعاتی  گوش فرا ندهند و این کمک های را  که مانند " آب زمزم " قلبهای بیمار " عمله و فعاله " را طراوت و شفا  می بخشند ۱  !! مانند گذشته ادامه دهند . یکی ازامتیازات مغازه داری با مجوز بین المللی شبکه های استخباراتی در" ارگ "  کابل  این است که اگر روزی روزگاری به هرد لیلی آن دکان و" شرکت سهامی استخباراتی" ورشکسته  شد ویا هم فروشنده گان آن دچار مصیبت گشتند و فراموش کردن آن همه نعمت های باد آورده  به سادگی برایشان امکان پذیر نبود که هیچگاه ممکن نیست و اگر خود شان هم بخواهند فراموش کنند اطرفیان و عمله ای تحت امرشان نه میگذارند ، لذا با حفظ  تمامی امتیازات  و نعمت های استخباراتی و امنیتی که از « شغل شریف جاسوسی !!» حاصل می کنند در مغازه های  دیگری ومکان های دیگری آغازبه کارمیکنند.! البته ما وتوده های فقیرجامعه نیز انتظار نداریم که این «جماعت گوشتخوارمشغول در شغل شریف جاسوسی!! » ازبهشت موعودِ موسوم به " ارگ شریف "  هبوط کنند . مگرحتمأ جهت اطلاع  این "عزیزان جاسوس !!" که تصؤر می فرمایند شب است و کسی صدای پای مانرا نه می شنوند باید به عرض رساند که ما در جغرافیای عصری وقرنی  زندگی می کنیم که به قول معروف " دیوار ها و جدار های  این قرن  موش دارند و موشها یش نیز گوش ! " امروز به کمک و اعجاز تکنولوژیی جدید و پیشرفته همه کوچه ها و خانه های  این دهکده جهانی روشن است و صدای معامله گران خلوت نشین منجمله بسیجیان  جاسوسی که در آنسوی دیوارهــای آهــنین  " ارگ شریف "  مشغول معامله گری اند لحظه به لحظه وبه کنج ، کنج دهکده  می رسانند .

ادامه دارد

 

۱ : وقتی برای آخرین بار  روزنامه نیوارک تایمز به نقل از مأموران ارشد سازمان مرکزیی اطلاعات امریکا گزارش داد که  " سیا" میلیونها دالر پول نقد از ده   ( ۱۰) سال بدینسوبه " ارگ شریف " می پردازند نه تنها جناب حامد کرزی در کسوت رئس جمهوری افغانستان از این معامله احساس شرمنده گی نکرد بلکه رئیس دفتر کابل " سیا" CIA  را ملاقات کرد و از وی با التماس خواست تا با این گزارش های مطبوعات توجه نکند و کمک های شانرا که مانند آب حیات به آن نیاز داریم ادامه دهند .

 

 


بالا
 
بازگشت