وقتی کارد به استخوان میرسد !

آنگاهی که استخاره و توَهُم با آب تحجرتیوریزه شود !

قسمت ششم و آخیر :

 محمد امین فروتن

 

میگویند : در قرون وسطا و در دوران اوج قدرت کلیسا در اروپا ، عقاید و خرافه های دینی که کشیش ها به وجود آورده بودند ، شدت گرفته بود و راهب ها به قدرت رسیده بودند... کشیش ها بهشت را به مردم می فروختند!! مردم نادان هم با پرداخت کیسه های طلا ، دست نوشته ای به نام سند بهشت دریافت میکردند!! فرد دانا و هوشیاری  که از این نادانی مردم رنج می برد دست به هر عملی زد ، نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به سرش زد... به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت: آقای کشیش ! قیمت جهنم چقدر است ؟ کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟!  مرد دانا گفت: بلی جهنم...!  کشیش بدون هیچ فکری گفت: ۳ سکه مرد فوری مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم به من بدهید! کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت: سند جهنم مرد با خوشحالی آن را گرفت از کلیسا خارج شد. به میدان شهر رفت و فریاد زد : ای مردم! من تمام جهنم را خریدم و این هم سند آن است. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچ کسی را داخل جهنم راه نمی دهم......

                                                                                                        

خواهش میکنم اگر دراین یادداشت رسوباتی از یک تعصب مثبت و انتقاد های تیز و تلخی    را مشاهده فرمودید این تلخی را بر من ببخشید .اگر معتقد ید و می بینید که در آن حقیقتی هست . زیرا مصلحت گوئی خوشایند است و فریب دادن و دروغ بافتن و تائید و تمجید کردن شرین ، به قول شاعر:  چه گویم که نا گفتنم بهتر است !سخن در دهان پاسدار سر است  !

 اما حقیقت تلخ است ، بگذارید بجای تخدیر درد و کتمان بیماری و داروی تسکین دهنده رو در روی تن بیمار تاریخ سرزمین باستانی ما با یستیم وتلخ و تند وراست وصاف بگوئیم که عقده های سرطان قومی ، زبانی ، مذهبی در اعماق مغزبیمار و دهلیز های قلب اش رخنه کرده و با سرعت بسوی سرنوشت نامعلومی در حرکت است  زیرا  اززمین و هوا توطئه می بارد و این وضعیت ناگوار همه ما بویژه روشنفکران و چیز فهمان هفتاد و دو ملت ساخته شده  ما را محاصره کرده اند . تمامی مجراها و جویبار های خِرد وعقلانیت بروی تک، تکی از شهروندان این خیطه جغرافیاوی را بسته و باران تیر را گشوده اند . ودراین میان « ما » و اگر نه « بسیاری » از ما چنان آسوده خفته ایم که بلند گوهای بیست وچهار ساعته مافیائی که به نیروی دالرو یورو و ریال میچرخند  بیدار مان میکنند . هر باری که شعله های این فاجعه زبانه میکشد و هرگروهی از ما علیه گروه دیگری رجزخوانی میکنند و نقشه میکشند ، لشکری از بیگانه گان از راه میرسد و هرآنچه که از نظر آنها حائز اهمیت است و در سیر تدوین و ترسیم به اسارت در آوردن ملتها بکار گرفته میشوند به نام منافع ملی و حتی انسانی در دل و دماغ توده های درد دیده افغانستان و منطقه  واز همه اول در مزرعه ای ازدماغ  نیمه روشنفکرانی  که بر باران دالر و ریال آبیاری شده است نفوذ نموده  و سنگرسازی میکند . چنانچه در مباحث و فصول گذشته این یادداشت نیز اشاره شده و تذکریافته است مذهب درحیات سیاسی و فرهنگی مردم سرزمین های شرقی بویژه افغانستان نقش برازنده وتعیین کننده ای را بازی میکند لهذا با توجه به چنین نقش مذهب بالخصوص دین مقدس اسلام که درامتداد تاریخ گذشته سرزمین های باستانی شرق منجمله افغانستان عده ای از پیشوا های شبه روحانی واستخاره ای و" بسته بندی شده" با نشان ومُهر " مذهب"   با گفتمان تخدیری و تزویری تنها بر مقتضیات منافع استراتیژیک و دکتورین امنیتی استعمارکهن  درسرتا سر  نیم قاره هند جابجا گردیدند  و چنانچه تاریخ معاصر افغانستان گواهی میدهد آثار این جعبه های به ظاهر قشنگ و زیبای که برمُهر" استخاره " تقدیس و لاک زده  شده اند در گوشه گوشه ای از تاریخ ما و در هر کنجی از جغرافیای این سر زمین به مثابه بزرگترین خطرات و دهشتناکترین خطا ها و سمبولها  که فقر و زندگی طبقاتی را توجیه میکنند به مشاهده می رسند .درست همین وضعیت عمومی جامعه تمامی فضای سیاسی و فرهنگی افغانستان را به  جولانگاهی از خشونت و استبداد مبدل ساخته است . اکنون می بینیم که در قرن بیست ویکم نیز کشیش ها و شوالیه های مذهبی در جعبه های بسیار زیبا ومزئین با مارک «روحانیت اسلامی !!» در همدستی با نیروهای به ظاهرروشنفکرو لیبرال که تولیدات کارخانه های نظام سرمایه داری به حساب می آیند ، انهدام تمدن باستانی افغانستان  و ساختار های اصلی آنرا تمرین میکنند ، تا دیگرجامعه افغانستان  برای چندین دهه وچندین سده از درد ی که زائیده اپاندیسیت سیاسی است مدوا و معالجه نگردد  وصرف  خوراکهای تخدیر کننده ای را که در زرورق مقدس و زیبا ی بنام آزادی !!            و دموکراسی !! پیچانده شده ادامه دهند ... روشن است که چنین حرکت و چنین مشی بطور مستقیم تنها از قرئت سنتی از دین حاصل نه میشود بلکه به عنوان بسترو کاتالیزی  برای تعاملات مافیائی نظام سرمایه داری عمل میکند که بدان ویژه گی  ستیزه جویانه و خشونت آمیزی به سطح تمامی جامعه می بخشد و سرانجام نیز این گفتمان که همان قرئت بنیاد گرایانه از دین است که نه تنها در بدل مواجب ناچیز مادی روح خشن  نظام حاکم شبه  سرمایه داری را در مطابقت کامل با مفرادات و احکام شریعت اسلامی توجیه میکنند بلکه با توجه به سهم بارزو عمده ای که در حفاظت و نگهبانی سیستم حاکم دارااند آنرا با ضرب زبانی ها و مغالطه های مذهبی و با تفسیر و تأویلات  من درآوردی از آیه های قرآن پاک  مقدس ترین نظام و وجود عدالت  در آنرا بهترین و نامور ترین نوع عدالت در تاریخ معاصر به حساب می آورند . با توجه به  حقیقت موجود که در هر مقطعی از تاریخ معاصر و هر وجب خاکی ازمیهن ما به مثابه  واقیعت های درد ناکی  به مشاهده میرسند باید گفت و قضاوت کرد که نسل معاصر و بالنده ما در یک وضعیت شگفتی از اندیشه و سیاست قرار گرفته اند زیرا هیچکسی حتی مدافعان سرسخت نظام کنونی با توجه به وضعیت آشفته ای از جامعه برای نظام حاکم تعریف خاصی ندارند و نه می توانند درباره نوع و چگونگی حاکمیت موجود قضاوت کنند و بگویند که نظام حاکم بر جامعه افغانی از این  نسل  نظام های حاکم در جامعه و جهان به شمار می رود  . حتی اگرهمه " مدافعان وضع موجود و نظام کنونی " متحد شوند نه میتوانند برای هویت و  جنس نظام کنونی تعریف پیدا کنند . البته میتوانند تا برخی از ارتدکس های مذهبی و یاهم دموکراتهای مافیائی  با قرئت بنیاد گرایانه از دین ، دموکراسی  و آزادی بیان !! بصورت وارونه وضع موجود را بهترین نوعی از دیانت " سیأ " سی  و آزادی به حساب آورند اما مطمئن باشند که با این گونه تلقیات نه میتوانند متحجر ترین و در عین حال دلسوز ترین دوستان و خویشاوندان خویش را نیز بتوانند قناعت دهند . باتوجه به اینکه ما در وضع گذاری قرار داریم و در شرائط کنونی پارادُکس و تضاد عمده ای میان پارادایم حقوق بشر و احترام راستین به کرامت انسان بویژه  حقوق زن که توجه به آن در جوامع غربی مظهری از عصر مدرنیته به حساب می رود  و مفرادات و احکام مذهبی که بدون توجه به روح اصلی آن که بلند ترین  نوعی از انعطاف و دیگر پذیری اند با قرئت غیر اجتهادی و غیر عقلانی و فقط بر بالهای بیماریی از خرافات و استخاره بر گوشه گوشه ای از اقلیم حیات نسل ما به پرواز در آمده اند به مشاهده میرسد .

با صراحت باید گفت تا زمانی که نتوانیم این شگافها را پُر واین  پارادُکس را از میان ببریم و با نحوی میان این  دو نگاه به هستی و تاریخ آشتی علمی و عقلانی برقرار کنیم این فاجعه ادامه خواهد داشت  . بنابراین پل زدن میان این دو جهان و دو نگاه ، تنها از طریق شالوده شکنی وساختارشکنی دلسوزانه و نرم افزاری امکان پذیر است . البته نباید برای حل این فاجعه و آغاز چنین  عمل جراحی  بصورت مجرد و دریک حوزه خاصی ازاین دو نهاد ( مذهب و دموکراسی  ) وارد عمل شد ، زیرا اگر در جهان  دهکده مانند کنونی  تنها عیب و نقیصه اجتماعی و سیاسی را بصورت مجرد و در بستر یک اندیشه و یک گفتمان مورد مطالعه قرار دهیم عزم و اراده مانرا در زمینه حل بنیادیی  بحران کنونی مورد سوال قرار میدهند . هرچند میان مذهب و دموکراسی  و اقتصاد لبرال و سکولار تفاؤتهای اساسی وجود دارد اما گاهی به دلائیل و انگیزه های گوناگون میان آنها مشارکت های تجاری و اقتصادی نیز به مشاهده میرسد و یکی حامی دیگری و یاهم توجیه کننده اهداف خشونت زأ و رادیکال دیگری میگردد . روی همین اصل در چهار چوب های نحیف و معیوب  نهادی بنام " دولت جمهوری اسلامی افغانستان !!" گفتمان و قرئت استخاره ای  از مذهب همگام  دموکراسی مافیائی شده و بیش از یک دهه با مسخ ارزشهای متعالی اسلام و فرآیند دموکراسی متعهد بر  قلمرو باستانی افغانستان بزرگ حکمرانی میکند ؛ اما اسلام راستین با قرئت و گفتمان انسانی  و دموکراسی متعهد که نگهبان منافع ملی و انسانی بوده باشند دوحلقه مفقوده  ای اند که انسان باشنده این سرزمین بخاطر رسیدن به آن هرنوع دروغ و شعار های فریبنده  شبه حاکمان مافیایی را می شنوند و آهی نه میکشد  .

یا هو یار زنده صحبت باقی

 

 

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

به کجا چنین شتابان ؟حکایت همچنان باقی است !

پیوسته به گذشته بخش پنجم

از شخصی پرسیدند برادرت کجاست؟ گفت؛ در فلان شهر زندگی می‌کند پرسیدند، کارش چیست؟ گفت؛ از طریق نویسندگی امرار معاش می‌کند. با تعجب گفتند؛ ولی برادرت که سواد چندانی نداشت چطوری نویسندگی می‌کند؟ آن مرد جواب داد  که در اول هر ماه به پدرم نامه  می‌نویسد که برایش پول بفرستد!

یکی  از خوشوقتی های که ما و نسل ما داریم و علی الاصول همه مردم باید داشته باشند این است که عزیزان مقامات مسؤل!! ( علی الخصوص نازپرورد گان وزرأ و مزد بگیران روشنفکر نما ها !!)     در ریشه یابی مشکلات و معضلات جامعه و کشور حرف و شعار شان ثانی ندارد اما وقتی پای عمل به میان می آید مانند آن مرد بیسواد ی که ذکر آن در حکایت آمد  برای ولی نعمت اش نامه مینویسند  وپول طلب میکند .!!  وچنانچه در قسمت های قبلی به میتود های نو غارتگریی استعمارجدید  مختصرأ اشاره نمودیم امروز استعماربا درس گرفتن از هر شکستی که در راه غارتگریی ملتهای جهان سوم بدست آوردند و عقلاء و کارشناسان  نظام سرمایه داریی  با توجه به آن شکست های که در وجب وجب سرزمین های نیم قاره هند تحمل کرده بودند به شیوه ها و میتود های کاملأ جدید ی رو آورده اند . شیوه های کاملأ آزموده شده دربزرگترین  لابرتوارهای  اقتصادی و امپریالیستی دنیا که با ایجاد  فرهنگ کاذب مصرف ، گام به گام سرزمین اراده ملتها را تسخیر میکنند  و به گفته دانشمندی نظام روبه زوال سرمایه داری یا همان کاپیتالیزم  به عقل می آیند و ویروس مهلک «تجمل »بنام« تجدد » را در شریان های فرد ، فردی ازجامعه و ملت  ترزیق میسازند . مسأله به عقل آمدن استعمار نو که با آنتن های هوش صنعتی نظام سرمایه داری بصورت مشارکتی و سهامی وارد عمل میشوند تأ سیس شرکت های بزرگ چند ملیتی مخابراتی در حوزه ارتباطات نهاد های اند که به عنوان اهرم های مهار، روح ملت های جهان سوم مورد استفاده قرار میگیرند . سخت شگفت انگیز و ساده لوحانه خواهد بود ، اگر عکس العمل ها وواکنش های برخی از مدعیان مبارزه بی آمان با استعمار و نظام سرمایه داری جهانی معاصر را بدون آنکه میتود ها و شیوه های نفوذ استعمار گران و بیگانه گان را تشخیص و ارزیابی کنند ،  تنها  با شعار های مرده باد و زنده باد  !! مدعیان مبارزه و مقابله با استعمار جهانی  بسنده کرد و حساب بازنمود  . چنانچه در همین آواخیر آنگاه که  آقای حامد کرزی رئیس اداره مافیائی کابل برای امضای موفقتنامه با ایالات متحده امریکا را شرط وشروطی  گذاشت  از آنجائیکه شرائط  امضأ بر معاهده میان افغانستان وامریکا چنان فریبنده وبه ظاهر  مقبول به نظر می ایند که چشمان  برخی از حلقه های نامدار اوپوزسیون مسلح  اداره مافیائی کابل را  ربود ودر راستای ذکر فیوضات مادی ومعنوی نظام مبارکه  سرمایه داری لبرال که طی چند دهه بصورت غیر مرئی و بیش از یکدهه بصورت مستقیم گلون سرنوشت مردم ما را می فشارد . یکی از آن شرائط  فریبنده ای که بازاروقیمت خوبی دارد  همین داخل نه شدن نیروهای امریکائی به خانه ها و منازل مردم افغانستان است ! هرکسی که این شرط شعار گونه را بشنود و با دقت مورد حلاجی قرار دهد  شعار بسیار جذاب و دلنشینی هست که باید با جدیت تمام از ان پشتیبانی کنند ! اما اگر بر بالهای هوش و عقلانیت کمی هم به تاریخ  گذشته نه چندان دوریعنی  آنگاهی که نیروهای بیگانه بویژه سربازان نصرانی!! و یهودی ایالات متحده امریکا !! در افغانستان حضور نداشتند و افغانستان به دارالحرب  "سیأ " سی مبدل نه شده بود و در هر چند دقیقه ای کودکان مظلوم و زنان تهی دست و مردان بینوای افغان  درچنین حالتی و در اوجی از چنین شعارهای بدون مصرف و میان تهی جان می دادند ، و بینوایان و نسل بازمانده ای از قربانیان جنگ و معرکه با فریاد بلند همین کفارو صلیبی ها را به دلیل فراموشی افغانستان و اینکه ملتی را در جنگ با اهریمنان مذهبی و سکولار تنها مانده بودند ملامت می دانیستند .!! بدون تردید نه آن دعا  و ملامت دانیستن  بیگانه ها توجیه منطقی داشت  و از دل و ایمان توده های تهی دست این سرزمین برخاسته بود و نه هم اکنون که تاهنوز هم هرگاهی  به دلائیل گوناگون فرهنگی -سیاسی  و تاریخی ویروس بنیاد گرائی غیراجتهادی مذهبی که برگفتمان و قرئت  خشن طالبانی استوار است ودر هر ساعت و هر لحظه ای  انسان مظلوم این سرزمین را نشانه میگیرد ، شعار خروج نیروهای خارجی یا به قولی "صلیبی ها "و"  کفار"  ازافغانستان اسلامی  شعار عاقلانه و برخاسته از نیاز تاریخی و ملی این سرزمین محسوب میشود . البته چنانچه گفتم عده ای از برجسته ترین تیوریسن ها و توجیه گران چنین شعاری که همچون " خروس بی محل " سرمیدهند در راستای اطمینان به رئیس کرزی بدون التفات و توجه به میتود های تازه و جدیدی  از نظام سرمایه داری معاصرو آنچه را که استعمار نوین بین المللی بحیث آنتن های هوش اِستیلا وغارت گری استفاده میکنند ودزدان بین المللی حاکم بر سرنوشت افغانستان طی دوازده سال گذشته به مثابه تریاک برای تخدیر نسل جوان این سرزمین مورد استفاده قرار داده است در جمله سرمایه های ملی میشمارند !!. چنانچه یکی از رجال برجسته و صاحب نامی از  همین معرکه  که تصور می فرمایند میتوان رئیس اداره کابل را با همین سادگی همچون طفل شیرخواری با نشان دادن شیشه ء قشنگ مگر میان تهی از نظام سرمایه داری مافیائی که همچون کودک شیر خواربر آن چسپیده است  جدا ساخت . چنانچه وی دربخشی از یک نامه ای سرگشاده عنوانی جناب کرزی که از وی به لقب رئیس جمهور جناب کرزی یاد میکند چنین ابراز اطمینان میکند :

*« افغانها اينقدر هم به کمکهاى بيگانگان محتاج نيستند که بعضى ها ميگويند و آنرا عامل اساسى بقاى ما ميخوانند، اگر صلح تأمين شود نه به کمکهاى خارجى محتاج خواهيم بود و نه به اين تعداد نيروى امنيتى اجير، مدارک زياد عوائد داريم، تنها از طريق کنترول مطمئن مخابرات و گمرک آنقدر چيزى بدست آورده ميتوانيم که خيلى مشکلات ما را حل کند، اگر افغانها همين امروز بيست مليون مبايل داشته باشند، و هر يکى روزانه ده پانزده دقيقه از مبايل خويش استفاده کند و مصرف اشرا يک دالر حساب کنيم پس سالانه هفت مليارد و دو صد مليون دالر ميشود، اين مبلغ امروز يا در جيب هاى شخصى مى افتد، يا در خريطه کمپنى هائيکه نظاميان کشورهاى شان در اشغال افغانستان همرامى آمريکا را ميکنند، به اين ترتيب در دوازده سال گذشته تقريباً (٨٦٤٠٠٠٠٠٠٠٠) دالر از افغانها بدست آمده، آيا همين براى دولت کفايت نميکند؟!! علاوه بر اين موقعيت، معادن و ذخائر زير زمين افغانستان... طورى اند که در صورت امنيت خيلى کشورهاى غنى مطابق شرائط ما به کمک پيش خواهند آمد.»

شاید آن بزرگواری که رئیس اداره کابل را با این ضرب زبانی ها ی مافیائی و دشلمه های به میعاد گذشته استخباراتی ،  تشویق و ترغیب میکنند تا از امضای پیمان امنیتی با ایالات متحده امریکا ابا ورزد و گویا در آخرین ایام حکومت اش نام نیک پیدا کنند !! نه میداند و یاهم نه میخواهد بداند که آن همه ارقام مافیائی بویژه در حوزه ارتباطات و کمونکیشن  چیزی نیست مگر آنتن های بی زبان و تریاک مانندی که همچون ادویه تخدیر کننده  در رگهای  نسل جوان وبالنده ای  از کشورهای جهان سوم منجمله افغانستان از سالها بدینسو جاری است و جریان دارد . لهذا در پرتو چنین واقیعت های تلخ تاریخ کشورما باید بدانیم که دل بستن به چنین ارقام توخالی نه تنها راه حل مناسب نیست بلکه برسمیت شناختن و تقویت  سیستمی است که از سالها بدینسو روح و روان مردم و ملت ما را می آزارند . چه کسی نه میداند که اگر مردم افغانستان بتوانند با عقلانیت و صداقت و با انجام اصلاحات ساختاری در تمامی حوزه های سیاسی ، اقتصادی - فرهنگی نظام کنونی حاکم بر جامعه را تغییر دهند بدون شک که در نخستین مرحله ای از اصلاحات کالبد مافیائی نظام حاکم بر افغانستان که بر پایه ها ی تلفن های موبائیل استواراست  منهدم میگردد و سپس بجایی این سیستم مافیائی چند ملیتی ارتباطات و مخابرات که شجرة النسب آن با شرکتها و کارتل های نفتی و اسلحه سازی مانند جنرال داینامیکس - شرکت هاي نفتي رويال داچ شل و يونيکال- بویئینگ و دهها شرکت صنعتی جهان بالخصوص کشورهای شامل در ائتلاف جهانی ضد تروریزم " میرسند  سیستمی متناسب با روح وروان جامعه افغانی مستقر میگردد این کار ممکن نیست مگر اینکه انسان باشنده این سرزمین بدون هرگونه تبعیض نژادی - مذهبی - زبانی و قومی در برابر ویروس مهلک  اقتصاد و فرهنگ  مصرفی نظام کنونی واکسینه و وقایه شده باشند و نه تنها فرد ، فردی از شهروندان جـــــامعه ما  بصورت فردی وقـــــایه وواکــــسینه شده باشند بلکه فرآیند  چنیــــن واکسینا زاسیون و وقایه فردی  را به یک حرکت همه گانی و میکانیزم فرهنگ زای  اجتماعی مبدل ساخته  باشند ....

ادامه دارد

* اشاره به  نامه ای ارسالی گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی افغانستان که پس از بازگشت  نوازشریف صدراعظم پاکستان از سفریکروزه عنوانی حامد کرزی رئیس جمهوری افغانستان ارسال و منتشر گردید .

 

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

 

حامد کرزی طلسم را شکست !

گلادیاتورهای مذهبی در میدان « سیأ » سی

پیوسته به گذشته بخش چهارم :

_______________________________________________________________

در حد مجالی که امروز داریم  تنها می خواهم بر شعار های  آتشین و فریبندهء پوپولیستی که این روزها ازحنجره مبارکه جلالتمآب کرزی بیرون می آیند مکث کوتاهی بنمائیم ،زیرا از آنجائیکه ثقل این گفتمان همانا " ریأ " ست جمهوری اسلامی افغانستان است وکانون مرکزی آن را نظام بازارآزاد تشکیل می دهد نه تنها به عنوان یک امرسیاسی، بلکه به مثابه یک پروژه قدسی و ملکوتی چترفراگیری را بر همه عناصر فکری و عاطفی می گستراند . زیرا رابطه فرد با حاکم ، رابطه ای مریدی -مرادی و براساس اصل ارادت سالاری است . البته نهادی بنام دولت و هم جامعه در این گفتمان در حوزه عرفی قراردارند و تنها هنگامی مشروعیت می یابند که از مناره های بلند ارگ شریف این گنج قارون  !! عبور یافته و هضم شده باشد . اصالت و اولویت با باشی عمومی یا " رئیس دسته های مافیائی " یا همان رئیس " جم هور ی " بروزن جمبوری  است ،

مبنای مشروعیت این عملیه در درون خود اوست ونه در بیرون ازاین  مناسبات . این بدان معناست که سر کلانتر ارگ شریف مشروعیت خود را از هیچ مرجع بیرونی - اعم ازشریعت و  قانون همچنان جامعه مدنی اخذ نه میکند . بلکه بالعکس کلانتر عمومی یا باشی ارگ شریف خود مشروعیت بخش همه چیز و ازجمله شریعت یا قانون است .

چنانچه در همین نمائیش سرکس مانندی  circus بنام لویه جرگه که در شهرتاریخی کابل بر پا ساخته بود دیدیم و شما عزیزان نیز به چشم سر مشاهده نمودید که علی الرغم تعهد و پابندی کلانتر ارگ به فیصله های این مجمع اندکترین ؤقَعِ گذاشته نه شد و سر کلانتر ارگ برای استفاده ابزاریی از  فیصله های این مجمع بزرگ !! شرائط پوپو لیستی و  بعضأ غیر قابل قبول و مسخره آمیز ی را حتی بدون مشورت با این بزرگانی که ازاکناف و اطراف مملکت نه برویت انتخابات آزاد بلکه بصورت دراماتیک از سوی گروه استخاره ارگ  به کابل فراخوانده شده بودند مطرح کرد .

http://www.youtube.com/watch?v=-FNWixTzs4o

 بنأ روشن است که هرگونه  مشورت و مفهومی بنام دموکراسی حتی قلابی  در گفتمان استخاره ای اقتدار گرأ وصله ای ناجور و زائده ای تحمیلی است که در نظام کدخدائی اشرافیت معاصر  هیچگونه جایگاهی ندارد . سخن گفتن از نظارت پذیری - نقد پذیری وحتی خلع پذیری مقام " کلانتری ارگ شریف "در این گفتمان و نوع مدیریت گزافه ای بیش نیست .

اکنون ببینیم  و دوباره بازخوانی کنیم که آن شرائطی مهم وتاریخی که جلالتمآب حامد کرزی وقتی در چهارمین روز لویه جرگه که جهت بحث بر سر قرارداد امنیتی با امریکا فراخوانده بود بیان فرمودند چه بوده است و ارزش و اهمیت آن در پرتو منافع علیای کشور باتوجه به گذشت ۱۲ سالی که از عمر مبارکه رژیم حاکم درکابل برهبریی حضور جلالتمآب حامد کرزی و گروه مافیائی اش سپری میشود کدام است ؟  چنانچه نزدیک به اتفاق افغانها شنیدند و بخشی از آن سخنان تاریخی والاحضرت حامد کرزی به مثابه وجیزه ها در رسانه های مافیائی کابل نیز مورد استفاده قرار میگیرد چنین است :

نو ددې لپاره چې زموږ اطمینان حاصل شوی وي، بایدچې مراحل د تطبیق ولرو ماتاسو ته په خپله افتتاحیه وینا کې وویل، عزیزانو! ، چې افغانستان همیشه جنګونه ګټلي دي خو سیاست یې بایللی دی

.دلته ماته موقع را کړی، چې زه سیاست وکړم ترڅو د دې قرار داد نتیجه د افغانستان لپاره تضمین کړم.په مفته یې مه ورکوۍ، چې اطمینان حاصل کړم، چې وطن مو سم روان دی، ښه روان دی، په امن او سوله کې روان دی او ژر به د یوه نوي رییس جمهور او یوه نوي حکومت خاوند شي.

که دا وشوله ډیراعلی، که سوله نه وي راغلې انتخابات هم خراب شي مملکت مو ولاړه. او دا زموږ اوتاسو وظیفه ده دغه مجلس، چې د افغانستان مخور سیاسیون پکې ناست دي، چې د افغانستان ملت له هغه عاقبت څخه وساتو.

 

اکنون بد نخواهد بود که بخشی از جریان آخرین  روز لویه جرگه را در کلیپی که از سوی دفتر رئیس جمهور افغانستان منتشر گردیده است و تمامی شبکه های رادیو تلویزیونی افغانستان آ ن روز در سرویس های خبری خود به نشر رسانده است خدمت شما سروران تقدیم بدارم .

 http://www.youtube.com/watch?v=5lja6N8uq34

شرائط تقدیس شده  پوپولیستی برای مشروعیت مافیائی !

چنانچه دیدید و شنیدید گفتمان مشروعیت که لازمه اش تحقق اراده آزاد شهروندان است در کشور ما افغانستان در رابطه به قدرت و مشروعیت ، حکومت بر بالهای استخاره و بر شانه شعار های عوام فریبانه و پوپولیستی حمل میشود که از دیدگاه طرفداران این نظریه آنهائی که دست به استخاره میزنند و یاهم مرشدان و صاحب کرامات اند ودر انجام امور جامعه  نقش کار آمدی دارند بصورت طبیعی حق حکومت داشته و به نیابت از خدا وند و پیامبر اش ولی مردم اند و بر اساس " انتصاب الهی " حق حکومت برمردم را دارند ، لهذا رأی و انتخاب مردم مبنای هیچگونه حقانیت در حوزه مشروعیتی نیست . وحد اکثر نقش کار آمدی و ابزاری دارد وعمل به نظریه " حق حاکمیت باساس انتصاب الهی " موجب پیدائیش گونه ای از فئو دالیزم سیاسی و حکومتی میگردد و بصورت کاملأ طبیعی دوران  حکومتهای فئودالی و ملوکالطوائفی سپری شده است ؛ ونه میتوان ملت ها را بر چنین نسخه  به میعاد گذشته اداره نمود لهذا برای بقا ومشروعیت مدیریت فئودالی درجوامع شرقی بویژه اسلامی که اکثریتی از شهروندانش دارای باورها و اعتقادات مذهبی و اسلامی اند از" گفتمان موهوم و معیوب استخاره " مدد میگیرند و زمامدار نه به عنوان منتخب ملت و نمائنده حاکمیت ملی به مثابه ء مأدون گلادیاتور های مذهبی  و شرکت های چند ملیتی بین المللی  است که به نیابت از آنان به مثابه یک کلانترو باشی  سرنوشت تقسیم غنیمت ها را در دست میگیرد . البته باید گفت که در کشور ما افغانستان گفتمان شریعت گرای سکولار که براساس فورمول " عیسی به دین خود و موسی به دین خود !!"    عمل میکند هم آغوش گفتمان استخاره شده است که به دلیل تسامح استخاره ای  هواداران این گفتمان برخی از تکنوکرات ها و بورو کراتها ی سکولارجامعه  را نیز احتوا میکنند .

صلح کیلویی با " چشک حلال" *،  مهمترین شرط امضای قرارداد امنیتی !؟

یکی از مسخره ترین و درعین حال زبون ترین  شرائطی که از سوی جلالتمآب حامد  کرزی رئیس اداره کابل به عنوان خط سرخ افغانها برای امضای قرار داد امنیتی با ایالات متحده عنوان شده است ، تأمین صلح و ثبات در افغانستان است که به قول آقای کرزی وی از ده سال حکومت داری آموخته است که صلح در دست امریکا است اگر امریکا و پاکستان است که اگراین دوکشور بخواهد میتوانند صلح در افغانستان استقرار یابد . وی در نخستین روز اجلاس لویه جرگه چنین گفته بود

که دا قرار داد او له امریکې سره ستراتیژیک تړون افغانستان ته امنیت راولي زموږ په ګټه دی، که سوله راته راولي صحیح ده، نو که امریکا له موږ سره امنیتی قرار داد کوي موږ ترې امنیت او سوله غواړو. زه په دې پوه یم ،چې سوله د دوی په لاس  کې ده، زه مطلق په دې پوه یم، زما د لسو کالوکاردا یوه خبره راښودلې، چې سوله د دوی په لاس کې ده، نو سوله واځنې غواړو او امنیت واځنې غواړو. کله چې سوله وي او امنیت وي دوی دې خدای راولي، !!

نه میدانیم که جلالتمآب رئیس صاحب کرزی متوجه این حقیقت شده  است یانه که صلح از جنس اعتبار است و نه میتوان آنرا با پول و ثروت حاصل کرد  ! زیرا در حوزه حقوقی و ملی هرگاه مردم و شهروندان یک سرزمین در آئینه حاکمیت و نهادی بنام دولت خویش را نه نگرند و در فقدان عدالت عمومی اعم از اجتماعی و اقتصادی به حیث موجود انسانی دست به خشونت میزنند و برخلاف قواعد بازی عمل میکنند . باید بپذیریم که متأسفانه در امتداد  چندین دهه فقرعمومی بویژه در حوزه سیاسی - فرهنگی و اقتصادی ومؤقیعت جغرافیاوی افغانستان که بازیچه بازیگران ماهرقدرت های بزرگ وکشورهای همجوارگردید ه است واین فاجعه دوام دارد وتا آئنده دورادامه خواهند داشت.

آنچه راکه میخواهم بگویم ، اساسی ترین و اصلی ترین حرفی که امثال من برای گفتن در این زمینه دارم ، یک فورمول ریاضی و کیمیائی نیست بلکه یک مسأ له جامعه شناختی است که هیچگونه احتیاج به توضیح و تفسیر ندارد ، این است که آگاه باشیم هرگاه در تاریخ جوامع فرصت های در زمینه رشد و انکشاف اجتماعی ملت ها بویژه در فرآیند ملت سازی  به هدر روند و ضائع گردد دیگر هیچگاه نه میتوان آنرا با آسانی و ساده گی بدست آورد زیرا مسأ له ملت سازی را نه میتوان با پول و ثروت و با معامله گری های مافیائی و تجاریی غیر مشروع از بازار به اوزان کیلو و سیر خریداری کرد زیرا هویت تاریخی و تمدنی یک جامعه با چگونگی و  نوع مشروعیت تاریخی جوامع بشری  ارتباط تنگاتنگ دارد و هیچ قدرتی با داشتن عالی ترین قدرت های تخنیکی و نظامی و حتی علمی و فلسفی و با خریدن همه نبوغ ها ی که در دنیا ست ( چون صاحبان" پول "وثروت اند)  نوابغ عالم را هم مانند کالا خرید و فروش میکنند ، اما نه میتوانند جوهری از فرصت ها برای ملت سازی و باز سازیی را که به هردلیلی از دست داده اند دوباره بدست آورند . چنانچه ما به وضاحت تمام میبینیم هرگاه  زمامداران و حاکمان جامعه ما از همان آغاز متوجه این اصل جامعه شناختی میبودند ونقشه راه کشورما ازآب و خاک سرزمین و تمدن باستانی ما بوجود می آمد بدون شک امروز با این وضعیتی که جامعه ما به آن دُچار گردیده است نه بوده ایم .

ادامه دارد

 * "چشک حلال " اصطلاح بازار است که فروشنده ها حین فروش میوه جات مانند خربوزه و هندوانه مشتریان را با صدای که های مردم بخرید بهترین خربوزه ها است به شرط چاقو و چشک حلال !!

 

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

 

پشت پرده ای از سناریوی امتناع در معادله قدرت کرزی

گروگان گیریی مظلومیت یک قوم  !

پیوسته به گذشته بخش سوم

درقسمت های قبلی بر این توضیح تأکید کردیم که کالبد بیمار و تاریخی  حیات چندین هزار ساله مردم افغانستان را ویروس استخاره !! گرفته وکسی را که با سحر ساحران و جادوی جادوگران از صندوقچه به ظاهر زیبای دموکراسی و بازار آزاد و با مُهر کنفرانس تاریخی « بُن» بیرون آورده شده است به هذیان گوئی رسیده است حتی با ولی نعمتان اش شاخ به شاخ میشود و دوستان  و دشمنان اش ، گروه ، گروه  از وی در حال گریزاند !! امروز وقتی یک فیلم حیات سیاسی نلسون ماندیلای فقید یکی از رهبران بزرگ افریقای جنوبی که شیوه های مبارزاتی زندگی وی الهام دهنده اکثریتی از نهضت های آزادی بخش دنیا گشته است  را که به مناسبت بزرگداشت مقام داهیانه آن رهبر بزرگ از شبکه جهانی BBC منتشر میگردید میدیدم آنگاهی که آخرین دوران حیاتش را مینگرستم یک کُپی برداریی مسخره آمیزی از نوع گام زدن اش در رفتار آقای حامد خان کرزی در یافتم ، ودریافتم که چگونه این کالبد پوکی از تمسخر و استهزأ سعی دارد قامت آن سردارو رهبر مبارزات آزادی خواهانه و عدالت طلبانه ای ازمبارزین راستین  جهان  را با چنین حرکات تقلیدی و مصنوعی مافیائی مسخ کند ؟ برای اینکه فرصت نیست و هم اینکه بحث را با این حکایت طولانی نکنیم و مختصر زمینه ای برای بحث مفصل در ائنده داده باشم به این تشابه مسخره آمیزی اشاره نمودم تا شما عزیزان نیز با تأ مل عالمانه تان فرصت یکبار دیگر باز بینی این واقیعت را دریابید

 هذیان گویی های سرخ  از زبان یک جنرال !

 قبل از آنکه به حکایت پشت پرده ای  استعفای پیر سید حامد گیلانی فرزند ارشد و جانشین پیر سید احمد گیلانی از معاونت کمیسون تدارکاتی لویه جرگه پیمان امنیتی افغانستان با امریکا را  ازهمان جائی آغازکنیم که بخش دوم بر آن پایان یافته بود به درد تازه ای اشاره میکنم که با دریغ و تأسف به گفته ء شاعر بلند آوازه  زبان پشتو که میگوید : هم می وؤ ژنی په خپله هم پرما باندی ژړا کا - څه ښه یار دې ښه یی مینه وژل هسې  شیون هسی ! در این هنگام که کارگزاران مافیای حاکم جوهراتحاد و همزیستی تاریخی  مردم افغانستان  را به عنوان بزرگترین پایگاه فکری جامعه ما شناخته است و همه جناح ها ی اجتماعی و اعتقادی در این اصل موافق اند که در جغرافیای بنام افغانستان همه اقوام اعم از ازبک -پشتون -تاجیک -هزاره و دیگر ملیت های خورد و بزرگ ، همچنان طبقات و شعبات اجتماعی و مذهبی صاحبان اصلی این سرزمین به حساب می آیند توطئیه بزرگ دیگری را که زاده ءعوامل پیدا و پنهانی است براه انداختند ، توطئیه ای که بسیاری از ملت ها را با میتود ترزیق باد برتریی جویی  قومی و نژادی ازپا درآورده اند .

اکنون بهتراست  که جهت یافتن چهره اصلی و معالجه مناسب به زمان این ویروس سخنان یکی از بلندرتبه ترین کارمندان استخباراتی رژیم فقید دکتور نجیب الله یعنی کسی بنام جنرال عبدالواحد طاقت رئیس یکی از شعبات مهم خدمات امنیت دولتی افغانستان "خاد" را که پس از سقوط رژیم فقید دکتورنجیب الله مانند دیگر اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان دررژیم های که پس از سقوط رژیم  فقید دکتور نجیب الله بویژه پس از حوادث خونین یازدهم سپتمبر ۲۰۰۱ میلادی در جدارهای از قدرت قراریافتند و آقای جنرال طاقت نیز پس از آزمائیش و طی نمودن پله های زیادی بحیث رئیس مرکز استراتیژیک افغان که گفته میشود از همان  ازدالر های که حکایت آن را چندی قبل به استناد به یک گزارش روزنامه معروف امریکائی  واشنگتن پُست Washington Post  شهره عام و خاص شد ومانند باران " رحمت " بر« شورای امنیت ارگ شریف !! »  می بارند حق الشلوغ !! اخذ میدارند گوش فرا دهیم و بشنویم که این بیمار روانی از ذهن بیمارش چه طراوشات و فرمأیشاتی  دارد و آن دالر های مبارکه دارای چه ثواب ها وبرکاتی اند  !! ؟

http://www.youtube.com/watch?v=x7pToNHPC0w

لازم است در اینجا و در مقام یک شهروند معمولی وا بسته به قوم پشتون برائت ام را از اینگونه اظهارات اعلام کنم و اعلام میکنم که غریزه ء هرنوع خشونت ، جنایت  و برتری جوئی ها در سرشت وفطرت انسان نهفته است اما به عنوان یک نویسنده و روشنفکر نه میتوانم عوامل و ریشه های این پدیده ذشت  انسانی را نادیده گرفت زیرا  گذشته پرستی و غرورهای متعلق به آن آنگاه که به صورت یک پروژه و یک عمل اجتماعی اجرأ و عملی گردد لزومأ دربطن  مناسبات و شرائط حاکم بر جامعه باید مورد مطالعه قرار گیرند ، زیرا عصرما عصری است که سخت پریشان حال شده است و انسان این سرزمین با همه داشته ها و افتخارات اش در عین جستجوبرای نقشه راه و ایدیولوژی نجات ،  تنها راه را در این میبیند که ناگزیردر این خیطه تاریخی و جغرافیاوی انبوه مشکلات و سرگردانی ها را به تنهایی تحمل کند ودر وهله اول ازهویت وگذشته تاریخی اش خود متنفر گردد و در ثانی با شیوه غیراخلاقی و غیر مدنی افکار عامه را به وجد آورد و تحریک کند . شاید نه میدانند و یاهم متوجه نه شده اند که اگر ما ازیکسو محکوم به زندگی در جهانی هستیم که به دلیل سلطه لایتنهی انسان بر طبیعت و هستی به دهکده ای مبدل شده است لهذا لزومأ باید در حوزه اجتماعی و فرهنگی حیات نیز از قوانین واحدی متابعت کرد که انسان را نه تنها برادر انسان بلکه در یک مسیر واحد فرهنگی و تمدنی با گذشته اش متوصل سازد . بادرد و دریغ که ویروس و جراثیم این بیماریی مهلک  و واگیر بیش وپیش از همه بر تنه های پوسیده و ملمع کاری شده  ای  از روشنفکران و رجال حوزه فرهنگ و " سیأ " ست لانه کرده است و این یک مصیبت بزرگی است .

 بدون شک که این نوع برخورد ها خود عکس العمل های را تولید میکنند که هیچگاه به نفع ما و تاریخ باستانی جامعه ما نیست و میتوان با کمی دقت دریافت که جنس و ماهیت این جراثیم از آن آمیب های مفیدی نیست که ازآب و خاک میهن باستانی ما رؤئیده باشند و بتوانند در بازسازیی فرهنگی و ساختار های تمدنی از آن استفاده کرد ، اکنون ببینیم و به سخنان  یکی از شخصیت های نسبتأ مشهوری در تباری از شعرأ وفرهنگیان کشور آقای لطیف پدرام عضو یک  نهاد رسمی و مدنی مملکت درددیده ما  یعنی پارلمان افغانستان که در یک تربیون نسبتأ عمومی بیان کرده است  گوش کنیم که برخی ارزشهای قبول شده ملی و یاهم بحث برسراینکه چگونه باید تابو شکنی کرد وارزشهای ملی را ازنا ملی جدا میسازد ؟و چگونه و با کدامین زبان و کلیماتی  به نقد میکشد ؟

http://www.youtube.com/watch?v=TiSbWrYcW4s

همچنان از تمامی کسانی که این دو کلیپ ضد ملی را دیده اند و شنیده اند احترامانه میطلبم تا با توجه به مؤقیعت حقوقی هردو گوینده یعنی آقای لطیف پدرام  شاعر،نویسنده وفعال سیاسی ودودوره عضو پارلمان افغانستان وآقای جنرال طاقت کارشناس امورنظامی این پرسش را نیزدرذهن خویش پاسخ دهند که سخنان کدام یکی ازاین دو بزرگوارهتاک !!   بستری بوده است که  در این آشفته بازار مافیائی انگیزه بر انگیختن افکار عامه را فراهم نموده است  !، البته جهت معلومات تمامی خواننده گان ارجمند این یاد داشت باید گفت که سخنان جناب لطیف پدرام دست کم پنج سال قبل در یک برنامه انترنیتی بنام پالتاک که جناب شان از شهر کابل بصورت زنده صحبت میکرد و سخنان جناب جنرال عبدالواحد طاقت که همین دوهفته قبل از یک شبکه تلویزیونی بنام ژوندون که از کابل پخش میگردد در یک میز مدوری بیان داشته است و پس از انتشار آن آنگاهی که آقای کرزی حین یک سخنرانی بدون آنکه از آن برنامه نام ببرد برخی رسانه ها بالخصوص تلویزیونهای خصوصی را به تبلیغات ضدملی و فراهم کننده خشنودی خارجی ها و بیگانه ها متهم ساختند ، و بدین ترتیب پروژه یک غیرت مصنوعی کلید خورد و زمین و آسمان را شعارهای کاذب و بی ماهیتی چون : مرگ بر دشمنان وحدت ملی !! فرا گرفت.   هرچند آقای طاقت که با بی طاقتی کامل سیاسی !! از مردم ستمدیده افغانستان ازابراز چنین اظهارات ذشت و بی مایه  پوزش  خواست اما هیچگونه تضمینی و جود ندارد که در آئنده و با فراهم آمدن شرائط لازم این نو ع اظهارات دوباره تکرار نگردد زیرا تنها پوزش طلبی انتزاعی  پس از انجام یک عمل ذشت  مشکلی را حل نه میکند ، نفرت افگنی ، دامن زدن به مؤلفه نفاق ملی و قومی یکی از عمده مسائلی است  که همه جوامع بشری کم وبیش با آن دست و گریبان اند تا جائیکه عده ای باور شان بر این است که وی و قبیله اش بصورت انفرادی و  یک تنه وارث تمامی افتخارات و ارزشهای بدست آورده تاریخی اند ویاهم در همان برهه ای از تاریخ و یاهم هرمقطع دیگری کتله های از یک اجتماع دربرابر این پدیده نفرت انگیز واکنش بالمثل ویاهم سخت تر از آنرا نشان میدهند نه میتوان گفت که ویروس این بیماری بصورت قطع نابود و در حریم تاریخی وجغرافیاوی  یک جامعه و یک قوم ریشه کن ساخته  شده است ، بی آنکه دلیل و تفسیر منطقی وریشه ای درستی برای بیان آن وجود داشته باشند .

          پشت پرده سناریوی امتناع آقای کرزی :

یکی از برجسته ترین توجهاتی که نظام کنونی حاکم بر مقدرات سرنوشت جامعه افغانستان دارد وبدان در چندین وجه پرداخته است خصلت استخاره ای آن است که بصورت دوامدارتوهومات و خرافات تیوریزه شده ،  مظلومیت یک قوم را به گروگان گرفته اند  . لهذا کاملأ طبیعی است که معادله ایمان و  خدمت به مردم از  مدارخدا پرستی و مردم سالاری در گِردابی از روابط مافیائی و خویشاوندی  غوطه ور شده است  و بجای تقویت مؤلفه های عقیدتی که با ایمان مردم تعلق دارند و ضوابط در حوزه استخدام و گزینش  که استعداد های از نسل جوان و بالنده ء ما را مورد نشانه وآزمائیش  قرار  می گیرند ، روی مناسبات قومی  ومؤلفه های  خویشاوندی  حساب باز میکنند . و چنانچه دیدیم  گروه حاکم مافیایی با سخنگویی حامد کرزی برای حصول نتائج مورد نظر به بهانه موافقت نامه امنیتی با امریکا برای برگزاریی مطلوب  و مدیریت صحیح لویه جرگه کمیسیون تدارک لویه جرگه را توظیف نمودند و آقای حامد کرزی در مقام  ریاست جمهوری اسلامی افغانستان ریاست کمیسیون تدارکاتی  لویه جرگه   را به یکی از ولی نعمتان خود همان مرشد استخاره صبغت الله مجددی و مؤتلف خانواده گی اش پیر سید حامد گیلانی فرزند ارشد پیر سید احمد گیلانی مشهوربه آفندی جان آغا با همراهی مرد دیگری از سلاله فقه و شریعت که بلندترین مدارج علمی را با گذراندن چند زمانی در پوهنتون الازهرشریف  مصر با هزاران تملق گوئی ها دریافته است ، واگذار ساختند .

یعنی مرشد بزرگی از استخاره جناب حضرت صبغت الله خان مجددی بحیث رئیس ، پروفیسور نعمت الله خان شهرانی از همرکابان فقید استاد برهان الدین ربانی بحیث معاون اول همچنان پیر سید حامد جان گیلانی بحیث معاون دوم کمیسیون تدارک برگزیده شدند ، اما آنگاه که دریکی از شامگاه های  سرد خزانی و در کمال ناباوری خبرکوتاهی از استعفای سید حامد گیلانی معاون کمیسیون تدارک لویه جرگه پیمان امنیتی با امریکا از معاونت کمیسیون تدارک لویه جرگه در خیا بان های نسبتأ خلوت  شهر کابل پیچید پرسش های بی شماری را در نزد کسانی که تحؤلات مربوط با لویه جرگه را با دقت دنبال میکردند بوجود آورد . وقتی آقای سید حامد گیلانی معاون مستعفی کمیسیون تدارک لویه جرگه علت استعفای خود از مقام معاونت لویه جرگه را در پوشش شعار عدم ضرورت لویه جرگه برای چنین امر معمولی اعلام نمودند که  به قول آگاهان امور علت استعفای آقای حامد گیلانی غیر از آنچه بوده که آقای سید حامد خان این گیلانی کوچک عنوان داشته است .    سرانجام روزنامه امت چاپ کراچی از زبان یکی از همراهان مسافرت یکروزه نوازشریف صدراعظم پاکستان پرده از تمامی سناریوی لویه جرگه ای که برای بحث بر معاهده امنیتی با امریکا به کابل فرا خوانده شده بود برداشت و حدس و گمانهای برخی از کارشناسان و آگاهان  سیاسی اوضاع منطقه بویژه تحلیل گران امور سیاسی افغانستان و پاکستان  را درست و صحیح  از آب در آورد . زیرا آنگاه که  نوازشریف صدراعظم پاکستان پس از انجام مسافرت یکروزه کابل به اسلام آباد برگشت روزنامه امت چاپ کراچی در شماره روز چهارشنبه چهارم دسمبرخود  به نقل ازکسی که نوازشریف صدراعظم پاکستان را در سفر یکروزه به کابل همراهی میکرد در بخشی از موافقتنامه امضأ نه شده میان کرزی و نوازشریف  چنین نوشت *:  درصورتیکه برگزاریی انتخابات ریاست جمهوری افغانستان به تعویق بافتد و حامد کرزی از امضای معاهده ابا ورزد برمبنای مذاکرات میان  نوازشریف و حامد کرزی طرح  تشکیل یک حکومت وسیع البنیادی متشکل از تمامی جناح ها به شمول تحریک طالبان و حزب اسلامی افغانستان که ریاست  آنرا آقای حامد کرزی برعهده داشته باشد   مورد بحث قرار خواهد گرفت ..... درروشنی این گزارش افشاگرانه بسیاری ازمعادلات چند  مجهوله سیاسی مربوط به تدویر لویه جرگه برای قرار داد امنیتی امریکا واضیح گردید ویاهم دریچه ء تازه ای بروی تحلیل گران و آگاهان امور سیاسی افغانستان و جهان گشوده شد ....

ادامه دارد 

 

 

* نواندیشی تربیون نواندیشان مسلمان افغانستان به نقل از روزنامه امت

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

 

افغانستان شکارگاه پهناوری که ِشکارخود به نزد شِکاری میآید !

نگهبانان شبه مذهبی  ومقوله ای ازغیرت افغانی!؟

 

پیوسته به گذشته بخش دوم

ما مرده ایم ، مردهء در خون تپیده ایـــم

ما کــــودکان زود به پیری رسیـــــده ایم 

ما سایــه های کهنه و پوســید ه ء شبیم

ما صبح کاذبیم (دروغین ســپیده ایــــــم)

نا پخته گان کوره ء آشوب و آتشــــــیم

قربانیان حادثه هــای  نا دیده ایــــــــــم

                     «نادر نادرپور »

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قرار براین بود و هنوز هم هست که اکنون و در دؤمین بخش این سلسله آنچه را که استاد عبدالرب رسول سیاف شیخ الحدیث ،  مفتی اعظم ویکی از ستون های مـــحکم  مافیای حاکم کشور ما افغانستان  بحیث مانیفیست و نقشه راه خود در مقام " ریأ" ست جمهوری افغانستان در گفتگو با شبکه تلویزیونی طلوع بیان داشته است مورد تجزیه وتحلیل قرار دهیم وبا عقل ناقص مان  در یابیم که آن نقشه راه شیخ ما تا چه اندازه با روح ووجدان عمومی مردم افغانستان مطابقت دارد و تا چه مقدار ازارزشهای متعالی اندیشه های آزادی بخش و عدالت طلب دین اسلام منشأ گرفته است  ؟ اما تقاضای دوستان نهایت ارجمند ما که خواهان نظر و موضع این حقیر بودند وهمچنان  بحث های داغی که در راستای اغفال افکار عامه بویژه در حوزه تحلیل های معیوب و ناقص روشنفکران و نیمه باسوادان جامعه ما به بهانه قرار داد امنیتی با ایالات متحده امریکا  براه افتیده اند سبب گردید تا قبل از ادامه روند باقیمانده  تحلیل و تجزیه متون اصلی و محتوای نقشه راه کاردینال های مذهبی مکث کوتاهی بر فضائل و مناقب این پیمان و یاهم خطرات و عوارض سؤ آن اشاراتی داشته باشیم .

  طرح قرارداد امنیتی افغانستان با امریکا یا سناریوی ازیک  جنگ زرگری !

چنانچه بارها گفته ام و نوشته ایم در مسیر حیات مبارزاتی ملت های در بند کشیده شده گاهی از نوع عکس العمل مخالف نیز میزان صحت و صداقت عمل خویش را میتوان  سنــجید ، چه به  فرموده قرآن « ان تمسسکم حسنة تسؤهم و ان تصبکم سئیة یفرحو بها ،  اگر خیر وخوبی ای به شما رسد آنان را سخت ناراحت میکند واگربه شر وبدیی گرفتار شوید خوشحال میشوند و شادی میکنند » رفتار خشونت بار ائتلاف جهانی ضد تروریزم جهانی در افغانستان این «ائتلاف مقدس !» برای انجام خشونت  و « ترور یزم مشروع !! » در منطقه بویژه افغانستان  که توسط مهره های خشونت طلب داخلی ، وابسته گان و سهم داده شدگان در شرکت ها و کارتل های بزرگ  نفتی وسائر مؤسسات صنعتی دنیای غرب طی دوازده سال گذشته به زور وقوت هواپیما های B52 بنام انهدام لانه های از بدنام ترین جانیان قرن یعنی جوخه های از القاعده و دیگر ان که توسط شبکه های استخباراتی جهان به هدف اولویت دادن به جهاد با اشغالگران روسی و حامیان شان درافغانستان  در دهه هشتاد و بالخصوص پس از اشغال سرزمین افغانستان توسط سربازان آرتش سرخ روسیه شوروی به منطقه سرازیر شده بودند در نتیجه یک اجماع نسبتأ نامشروعی بنام کنفرانس بن با اجندای برخاسته از عمق استراتیژیک کشورهای  سرمایه داری وبا سهم دادن فریبکارانه به  کشورهای به ظاهر  اسلامی منطقه اززمین و آسمان کشورما افغانستان وارد عمل شدند . و آرام ، آرام سرزمین افغانستان در شعله های این جنگ خانمانسوزمیسوخت و به خاکستر مبدل میگشت وبدین سان انسان مظلوم این میهن  که ناظر شعله های از آتش  ترور وخشونت بود می دید که چگونه  تمامی  داشته ها ی پرافتخار و میراث های  تاریخی و تمدنی این سرزمین در برابر مواجب ناچیزمادی  بدست فرزندان  اش همچون جنازه های برهنه در قبرستان های از مدنیت ها به خاک سپرده میشدند .؟ گمان نرود که به نظر این حقیر درهمان لحظاتی که دود سفید از تالار اجتماعات کنفرانس بن  برخاسته بود و عنقای قدرت برسر  حامد کرزی نشست این یک اقدام مناسب تلقی گردیده بود ! نه هرگز نه ، این قلم در صحبت ها و گفتگو هایم چه با دوستان  وعزیزانی که از هرسو در اداره موقت بحیث مسؤلان بخش های از اداره موقت برای افغانستان  منصوب شده بودند و چه با آنهای که  ازروزگار  قدیم  چه دردوران زندان که برایم بسیار آموزنده بود ویا هم روزگاری از مهاجرت که درد های خا م زندگی ام را در کوره ای از غربت و هجرت به جوهر معنوی در حیات ام مبدل میساخت و خاطرات تلخ وشرین با تک تکی  از آنها برایم نیرو می بخشید و امید ! میگفتم که هرچند این اجماع فاقد موتور دینامیک و متحرک  اندیشه  رهای بخش و عدالت طلبانه است اما با توجه به زمان کنونی که نه میتوان در عصر حاضرکتله های وسیع بشری و انسانی  بالخصوص اقوام و ملت ها را در پارادایم سرنوشت و  تعیین حق خود ارادیت  مجرد از تأثیر دیگران طبقه بندی کرد . زیرا هستند زمامدارانی که در کشور های جهان سوم در نتیجه اجماع ذات البینی کشور های بزرگ صنعتی به قدرت آورده شده اند مگر نفوذ اخلاقی ، وجاهت عقلانی میان  مردم  برخی از رهبرانی که باثر توافق کشورهای بزرگ به اریکه قدرت رسانده شده اند سبب شده تا از این عملیه دست نشانده گی به مثابه یک فرصت ملی و  تاریخی استفاده نمایند و با استفاده از شرائط تاریخی و عینی حاکم بر جامعه در روند مشروعیت در قلب های مردم جا میگیرد و بدین سان در تاریخ حیات ملتها از جایگاه با وقاری برخوردار می گردد . زیرا آنها با آنتن های تقوای عقلانی لازم  برای یک  زعامت درک میکردند که هرشعاری مجرد و ماجراجویانه است مگر آنکه از شعور ووجدان ملی  مردم بر خاسته باشد ، آنها مؤقیعت اجتماعی و تاریخی خویش  در عصر حاضر را ؤقوف داشته اند و میکوشیدند روابط افراد با اجتماع و رابطه اجتماع با دیگر اجتماعات و ملتها را عمیقأ بفهمند و حس کنند و در عین حال تمامی تجربیات و اندوخته های خود را برای درک تعهد ملی و مسؤلیت های انسانی آماده ساخته باشند . کاملأ طبیعی است که اینگونه رهبران از دست نشانده گی به جایگاه مصلحان بزرگ و رهبران ملتها ارتقأ می یابند . در پرتو این خصلت زعامت رهبران ملی که سابقه دست نشانده گی داشته اند میتوان  گفت و قضاوت کرد  که زعامت ملی بوق و کرنای بچه گانه و شعارهای  بازاری  نیست که در قرن حاضر آنرا با دروغ و فریب بر توده های فقیرو مظلومی قبول کرد ؛ بلکه نوعی جهان بینی اجتماعی و تاریخی است که در اعمال رهبران قوم روی شاخص های معین اخلاقی و ضوابط معنوی ای باید اندازه گیری شود .

اما با هزاران دریغ و تأسف با دلائیل روشن وواضیحی که در پارادایم دولت داری در افغانستان وجود داشته است بهترین فرصت ها از دست مان رفت و با سرازیر شدن صد ها میلیارد دالرپول نقد ریشه های از شیرازه ملت سازی در جامعه مان آرام ، آرام در آتش  اعتیاد بر فساد و مفتخواری خشکانیده شد وتاریخ گذشته مان طعمه حریقی گردید که چه بخواهیم و چه خوشمان نه آید ، زمینه و هِزم این حریق بزرگ و هیجان آوری را خودمان با دست های خود  فراهم آورده ایم . که ویروس این بیماریی همه گیر طاعون اجتماعی در رگ رگ و قطره ، قطره خون ساکنان این سرزمین به مشاهده رسیده است . این هم از عوارض و رسوبات طبیعی طاعون اجتماعی در جوامع بشری است که استعمار جدید با میتود وارونه جلوه دادن و مسخ تاریخ کشور ها وفریب افکار عامه چنین  دلقک بازی ها را براه می اندازند تا مردم از اصل آنچه که عوامل اصلی حوادث تاریخی اند بسوی دیگری و یک مقطع دیگری از تاریخ بنگرند ، در این صورت طبیعی است قهرمانان مستعجل اما دروغگو ظهور میکنند و این درد بسیار بزرگی در تاریخ ملتها محسوب میشود . گفتیم میتود عملیاتی  استعمار جدید  که کشور ها را نه با سرازیر کردن لشکرها که میتود قدیم و جغرافیاوی استعمار است بلکه با شیوه روان شناسانه و با میتود  " هیپنو پیدیائی " و خواب در مانی بدون آنکه قاصدی را به شکل نیروی  انسانی و در صف لشکریانی برای اشغال و اغفال ملت ها به سرزمین های مورد علاقه بفرستند و اعزام کنند بلکه بصورت نا مرئی از همه سو و به یاریی مرشدان ثروت و مریدان قدرت ملت ها را از نظر اصالت خلع سلاح و از معنویت و تقوی تهی میسازند . و بدین سان وبا کارگیریی چنین میتود آزمائیش شده در لابراتوارهای استعمار جدید و امپریالیستی  ، افکار عمومی از همه اول روشنفکر نمایان در یک جامعه رااز یک حقیقت بزرگ و حیاتی به وسیله پرداختن به یک حقیقت کوچک و غیر فوری متوجه میسازد .         ژان پل سارتر متفکرو فیلسوف بزرگ  قرن بیستم در فرانسه  براه انداختن جنگ های زرگری بصورت مصنوعی توسط استعمارگران را یکی از مهمترین و مجرب ترین شیوه ای میشمارد که  استعمار گران حاکم با مشورت مهره های گماشته شده شان برای تداؤم  و بقای سلطه و حاکمیت خویش  بر تمامی ارزش های مادی و معنوی ملتها بکار می گیرند و در اوج چنین جنگ های زرگری و مصنوعی است که تمامی شهروندان یک کشور اسیر شده چنان از جنگ و خصومت صحبت میکنند که با جبهه گیری های طبقاتی ،  قومی ، زبانی و مذهبی فرصت فکر کردن بر کل سرنوشت یک جامعه را نه می یابند و از سرنوشت وجودیی کل اجتماع غافل می مانند و هر کسی در حوزه تخصصی اش درست مثل" گاوغارافلاطون" *که گروهی ازمتخصصین شاخ درباره شاخ ها اش، متخصصان"دُم " درباره" دُمش " همچنان "محققین روده وشکم "در باره ساختمان"  روده " و اجزای لازمی "شکم " بدون آنکه مجموعه حیوان را لمس کنند تحقیقاتی انجام میدادند و قضاوت میکردند ، از شنیدن و مطالعه دقیق این حکایت از حیات افلاطون چنین نتیجه حاصل میشود هرگاهی که علم و تخصص درقلمرو یک مقطعی از تاریخ و جغرافیای تخصص  بدون ارتباط با دیگر اندام جامعه اسیرگردد هرچند در همان محدوده برویت فورمولهای علمی و تخصصی وارد عمل شده باشد ، آسیب های فراوانی بر سرنوشت عمومی یک ملت  بجا خواهند گذاشت . زیرا " علم " برای " علم " و " تخصص " برای  " تخصص " بطورمجرد و به دور از سرنوشت کل جامعه خود عامل یک انحراف است .  بدون تردید مطرح ساختن قرار داد امنیتی افغانستان  با ایالات متحده امریکا از سوی هر نیروو قدرت سیاسی ای  که باشد بخاطرفریب و  غافل نگهداشتن افکار عامه بویژه روشنفکران و باسوادان جامعه  از آنچه  است که با کل سرنوشت جامعه در قلمروی از تاریخ کشور افغانستان تعلق دارد و بدون  هرگونه تردید جامعه ما پس ازگذشت  دوازده سالی که از عمر نظام بازار آزاد سپری میشود دُچار بحران عمیق مشروعیت است که با اصلاحات عمیق و گسترده ساختاری و یک دیگرگونی بنیادی و سراسری قابل مهار ساختن و محدود ساختن نیاز جدی دارد . این امرممکن نیست مگر با تدوین نقشه راهی که از بطن تمدن و اصالت های مادی و معنوی جامعه افغانی برخاسته باشد و برای تحقق آن یک میکانیزم مسؤلیت پذیر و برخاسته از اراده جمعی مبتنی بر مؤلفه های آزادی ، دموکراسی واقعی  و عدالت اجتماعی ایجاد شده باشد . درحالیکه اراده انسان باشنده قلمروی  بنام افغانستان چنان اسیردالر  و آلوده بر پودر امتیازات گشته است که هرگونه رشته ها ی خانواده گی ، اجتماعی و قومی  را در پاهای بتی از مادیت و ثروت به سجده در آورده و ذبح  " شرعی" نموده اند . چنانچه میدانیم و باور داریم صحنه زندگی و طول زمان - صحنه حاکمیت های غاصب و ضد آزادی و عدالت و ایمان نیست و نباید باشد بلکه صحنه ارزیابی ها و به میدان کشاندن ارزش های معنوی و انسانی است . هرگونه موضع گیری ها نسبت به این قرار داد یعنی پیمان  امنیتی افغانستان  با ایالات متحده امریکا برسمیت شناختن اداره حاکم مــافیــائی اســـت که با تأسف و دریغ از بسیــــار دیـــر بــدینسو دچــارو مصـــاب به ویـــروس مهلک " فقدان مشروعیت لازم برای تعریف حقوقی  نهادی بنام دولت " شده است . ماسوا از این گونه حقائق میبینیم و به چشم سر مشاهده میکنیم که وقتی زمامداری به دلیل کثرت  اراده ها و موضع گیری ها در حوزه بیرونی قدرت نتواند از همان مجمعی که بنام لویه جرگه به بهانه قرارداد امنیتی از سرتاسر کشور به کابل فرا خوانده بود و توانیست با گرفتن یک ژست دیکتاتورانه و معامله گرانه از هرسو صدا بلند شود که پایگاه های امنیتی چنان موجب خیر وبرکات اند که اگر امکان بود در هر قریه و دهکده ای باید از آن بهره و فیض می بردیم !!!  اما عجالتأ به شرطی آنکه یک پایگاه آن در ولایت بامیان نیز جابجا شود با این قرار داد موافقت داریم . !! این بدان معناست که لویه جرگه منصوب شده و دعوت شده از سوی حامد کرزی به اتفاق ارأ به پیمان امنیتی با ایالات متحده امریکا رأی دادند و از آقای کرزی نیزمصرانه  خوا ستند که قرار داد امنیتی با امریکا را به امضأ برساند . اما تا هنوزهم آقای حامد کرزی  به دلائل مجعول و مجهول از امضای معاهده  با ایالات متحده امریکا سرباز میزند ،     

                       پشت پرده این سناریوی امتناع  چیست ؟

     آنگاه که مطبوعات داخلی و خارجی  خبر استعفای  سید حامد گیلانی فرزند ارشد پیر سید احمد گیلانی از معاونت کمیسیون تدارکاتی تدویر لویه جرگه مشورتی را منتشر ساختند افشای  اجندای مرموز و اعلام نا شده که معمولأ در تدویر چنین جرگه ها نهفته میباشند نیز کلید خورد .

 

ادامه دارد                      

* : افلاطون برای به اثبات رساندن یک واقیعت برخی از  نابینایان شهر را دریک تاریکی جمع کردند و دستور دادند که پس از لمس کردن و دست زدن بر قسمتی از وجود  " گا ؤ "  تعریف دقیقی از گاؤ را ارائیه کنند . !! و هر نابینای که بر هر قسمتی از وجود « گاؤ » دست شان رسیده بود « و جود شریف گاؤ !!» را نیز روی همان واقیعت تصؤر میکرد وبه تصویر میکشید ..

 

++++++++++++++++++++++++++++++++

 

کاریکاتورى ساختن ارزشها و برگزاریی لویه جرگه در افغانستان   

   نیم نگاهی  به برنامه های انتخاباتی  شوالیه های مذهبی و  لیبرال ها تازه نفَس !

به شخصی که نهایت به ضعف و پیری رسیده  و از کار افتاده بود، ولی هنوز هم رجز می‌خواند و برای این و آن خط و نشان می‌کشید، یکی از کسانی که وی برایش خط و نشان کشیده بود گفت ؛  برو یکمرتبه در آئینه نگاه کن تا خود را ببینی تا دیگر اینهمه رجز خوانی نکنی و برای دیگران خط ونشان نه کشی ! آن مرد وقتی خود را در آئینه نظاره کرد  و  بعد از مشاهده حال زار و حالت فرتوت خود  در آینه دید بلادرنگ گفت؛ های ..های  آینه ها هم، آینه‌های قدیم  !

بخش اول

مدتی این مثنوی تأخیر شد ، در یادداشت های قبلی راجع به انتخابات و کاندیداهای آن مختصر اشاراتی داشتم ، هرچند قرار بود  آن حکایت  و آن داستان شگفتی از  کاندیداهای ریاست جمهوری را به یک فرصت دیگری واگذار کنم اما دو سه روز پیش بود یکی از شبکه های تلویزیونی بنام طلوع  که از کابل پایتخت افغانستان نشرات دارد و پیوسته برنامه های عمومی و اقتصادی کاندیدا ها را از زبان کاندیداهای ریاست جمهوری به اطلاع  مردم افغانستان میرساند گفتگو  با یکی ازرجال برجسته تاریخ معاصر وستون فقرات نه تنها جهاد مقدس مردم افغانستان بلکه پشتیبان و تیوری سازدوازده ساله حاکمیت رژیم مافیائی به شمار میرود منتشر میساخت ؛انتشارزنجیره ای آن گفتگو  موجب گردید تا به بهانه تحلیل و نقد آگاهی بخش و دلسوزانه بر مواضع پارادُکسیال و ضد ونقیض جلالتمآب عبدالرسول سیاف رئیس حزب دعوت اسلامی افغانستان ، مالک شبکه تلویزیونی دعوت و چندین صد هکتار زمین غصب شده و همچنان مالک شهرکها و هوتل های مجلل در زیباترین نقاط تفریحی شهر کابل مبحث  گذشته را دوباره بر سر دست گرفتم و در این میان خبر برگزاریی لویه جرگه مشورتی که به بهانه انعقاد پیمان امنیتی میان افغانستان و ایالات متحده امریکا در مقر دائمی آن یعنی خیمه لویه جرگه منتشرشد و در یک فضای " ضل الهی و سلطانی!! " و دراوج  یک هیاهوی مصنوعی و شعاری  با سخنان والاحضرت  حامد کرزی بازگشائی یافت و در اخبار آورده اند که لویه جرگه عنعنوی زیر فشار سنگین مخالفین قرارداد امنیتی میان افغانستان وایالات متحده امریکا افتتاح گردید، حالا بگذاریم  ، داستان " افتضاحیه  !! " لویه جرگه ای مشورتی و معاملات پشت پرده ء آن  که به خواست و اشاره مستقیم شبکه های استخباراتی دائر گردیده بود در بخش های دیگری  که اگر خداوند توفیق عنایت کرد مورد تجزیه وتحلیل  قرار دهیم اما اکنون به دلیل تناقضات جوهری در اظهارات جناب شیخ الحدیث عبدالرب رسول سیاف که آخیرأ برای اشغال کرسی باشی گریی* ارگ یا همان ریاست جمهوری سابق افغانستان کمر همت بسته است سخنانی که در محافل مختلفه ایراد می فرمایند ومانیفیست اصلی برای مقام ریاست جمهوری اش مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم .

اما بد نخواهد بود تا نخست به سخنرانی تاریخی استاد سیاف  اشارات مختصری داشته باشیم که بتاریخ هشتم سپتمبر سال ۲۰۱۲ میلادی به مناسبت بزرگداشت از شهادت فرمانده رشید و نامور جهاد احمد شاه مسعود در کابل ایراد نموده بود نخست میخواهم  توجه همه عزیزانی را به شنیدن و دیدن قسمت های از آن سخنان جلب کنم که  والا جناب استاد عبدالرب رسول  سیاف ضمن تحلیل شبه عالمانه اش از بحران در افغانستان ایراد نموده بود و همان تحلیل و نکته نظراتش بنیاد و پایه های از دکتورینی گردید که اگرخداوند بزرگ و مردم دیانت شعار افغانستان بخواهند برای تحقق برنامه های اسلام ناب محمدی (ص) درکسوت مقام ریاست جمهوری افغانستان  تحقق خواهند یافت .!! تمنا میکنم این ویدیورا تا آخیر ببنید و پس ازدیدن  آن ،  تحلیل هایم راجع به این سخنان  را که  باور دارم لابد  دارای عیب و نقصی خواهند بود مطالعه فرمائید .

http://www.youtube.com/watch?v=BkonnyzI--E

چنانچه در قسمتی از این ویدیوشنیدید و دیدید که چگونه جناب شیخ سیاف آن مرشد بی بدیل مافیای قدرت در افغانستان  برای بوجود آوردن امنیت و تحقق عدالت انو شیروانی  در جامعه افغانستان روی و قیافه دیکتاتور ها ی خونریز تاریخ را سفید میسازد .!  زیرا پیش از این در این آشفته بازار افغانی مافیای قدرت شبه روشنفکرانی را دیده بودیم که برای مشارکت وسهم  دربازیی قدرت  به صغری و کبرای معیوب منطق رو می آورند اما هیچگاه نه دیده بودیم و نه شنیده ایم که ازخدا و کتاب اش قرآن کریم را که جزئ از اعتقادات و ایمان مردم شریف و مظلوم ما محسوب می شوند با چنین شیوه رسوا و مضحکی در راه ارضای غرائز قدرت وثروت خویش  استفادهنموده باشند . چنانچه می بینید برای حق جلوه دادن خود که گویا مردم افغانستان قدر ومنزلت مجاهدان اصیلی که به نمائنده گی از همین مردم به جهاد و مبارزه پرداخته بودند به داستان های فریبنده وواهی رو می آورد و میفرمائند که هیچگاه همه افراد در قهرمانی ها و حماسه ها سهیم نه میباشند مگر وظیفه ایمانی و ملی  تمامی  افراد یک ملت است که از قهرمانی ها و حماسه های قهرمانان خود دفاع کنند و هرکسی که برای ملت خود افتخار را کمائی میکند همه ملت در او شریک میباشد ووظیفه همه ملت هم است که از آن افتخارات حمایت هم بکند و عزت هم بکند !!......چند روز پیش در لندن مسابقه بود یک ورزشکار ما وشما بنام  ، تخلص اش نیک پا بود او یک مدال برونز آورد ، از او بسیار استقبال کردیم و مستحق هم بود دیگر هم باید استقبال کنیم ! چند وقت پیش یا یکسال پیش تیم کرکیت ما میدان را زده بود ، خانه شان آباد استقبال کردیم دیگه هم باید استقبال کنیم ....لکین سخت جفا درمورد کسانی روان است که دو امپراطوری را زانویشان را برزمین آورد و تاحالا کسی از آنها سم استقبال نکرده است .....تنها در آغوش قرن بیست این ملت کفر شکن و طاغوت شکن دو امپراطوری را شکست داده از هم متلاشی اش ساخته هم امپراطوریی صاحب زنجیر های سیاه و هم امپراطوریی که زنجیر های سرخ بدست داشتند هردوی شانرا شکست داد ! ولی به عوض ازاینکه این مردم تقدیر شود همه روز دردست هرکسی یک سوته است ودر فرق مجاهد حواله کرده میرود ، که هله مجاهد جنایتکار است !! هله مجاهد جانی است ، هله مجاهد دهشت گرد است !! از برای خدا همین کسانی که همین کار را میکند متوجه نیستند که برضد دین خود ، بر ضد تاریخ خود ، برضد افتخارات ملت خود میجنگند !همین حالی گپ جهاد را از تاریخ افغانستان بردارید افغانستان چه دارد ؟ ...که مدال هم می دهیم یا مدال میرمسجدی خان است ، مجاهد بود . مدال میر بچه خان است ، مجاهد بود ، مدال احمد شاه بابا است مجاهد بود، مدال ملا مشک عالم است مجاهد بود ، مدال مولوی عبد الله **است مجاهد بود ؛...دیگه افتخار تانرا نشان دهید ؟

 

 چیزی که ما داریم دست آورد جهاد و مجاهدین است !! چرا در حق این ملت اینقدر جفا می کنید که در گرد میز نشسته میباشد از یکطرف هم یک کسی دی ، سی را متوجه مجاهد ساخته و وار میکند که مجاهد است ، کسی دیگر تفنگ در دست اش ، کسی پیکا را در دست میگیرد ، این درحق ملک خیانت است ...هرکسی که بر ضد مجاهد حرف میزند در حقیقت او دشمن ملت خود و دشمن کشور خود و دشمن سلامت و آزادی این کشور  است ....مهمترین و درعین حال مسخره ترین قسمت سخنان این ستون  مذهبی مافیای حاکم بر سرنوشت افغانستان  آنگاه و آنجا ست که وی از میارفتن هیبت دولت یا همان (مشروعیت!! ) در افغانستان سخن میگوید و چنین بیان میکند : دولت ، هیبت ، منعت و هیمنت خود را از دست داده ، به همین خاطر از دست داده که همین جا ما میبینیم آن  روز یک جنازه را پراندند سی نفر در آن شهید شد ، پنجاه نفر زخمی ! ببینید همانهای که میگویند که ما برضد کافر مبارزه میکنیم و بر ضد خارجی ها میجنگیم ، آن جنازه -جنازه ای مسلمان بود جنازه ای کافرراخوکسی نه میخواند کسانی که پشت اش استاد بودند همه مسلمان بودند ..........  سبا روزببینی همو کسی که انتحاری و تروریست  را آورده یک بوجی دالر پشت اش روان میباشد هنوز همو دوسیه اش مراحل نهائی را طی کرده نه میباشد که خلاص میشود .اگر بندی هم شد دیگه عملیات تروریستی را از پلچرخی رهبری میکنه اگر من دروغ میگویم از وزیر داخله و از وزیر عدلیه پرسان کنید .......وی بخاطر فریب افکار عامه به روایتی از احمد ابن حنبل متوصل میشود که میگوید که میگوید اگر جاهل نه میفهمد و عالم هم از ترس سکوت میکند حق چه وقت ظاهر میشود ؟ همیم کار های که امروز روان است موتر را استاد کن ، نفر را از پیش اش پایان کن با تار گودی پران او را غرغره کن و گردن اش را ببر ! یا می آیند در یک جایی سی نفر را می پرانند ، چهل نفر را می پرانند ، موتر را می پرانند از موتر مردم را پایان میکنند و سر هایش را میزنند ، !!! همین حد حِرابت در کجا تطبیق می شود ؟ اگر همین جا تطبیق نشود با وضاحت میگویم آنهای که این کار ها را میکنند ، جنگ با خدا ورسول دارند ،تنها جنگ با ما وشما ندارند ! إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَاداً أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ سورة المائدة . {33} 

 خدا میگویند که این مردم در زمین به فساد جولان دارند اینها با خدا ورسول درجنگ هستند ! ایطورنه گفته که این ها را بکُشید ، قرآن میگوید که اینها راخوب بکشید ، خوب !معنای خوب کشتن را می فهمید که به زجربکشید !!  خوب به داربزنید !    بانیم که یکماه مردم سیل اش را بکنه ! خوب دست راست و پای چپ اش را قطع کنید و خوب از روس زمین گم شان کنید ..من برایتان میگویم و از پشت همین میکروفون برایتان صدا میکنم ؛ پنج نفر از همین جنایتکاران متکرری که انتحاری را بیاور و ببر، بمب را بیار و ببر میکند اگر پنج نفر شانرا در همین پنج دروازه کابل برای یکهفته آویزان کنید ، اگر بعد از او  شما انتحاری را در کابل دیدید بیاید مرا به عوض شان اعدام کنید ،

همین کار یکدفعه شود ...آقای شیخ الحدیث سیاف باز هم وقتی عواقب این جنایت تاریخی  را مینگرد بخاطر قناعت وجدان عمومی جامعه و کسانی که برای سخنرانی وی آورده شده اند به قرآن متوصل میشود و به قول از قرآن پاک به مبحث قصاص اشاره میکند و میگوید : وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الألْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ . العیاذ ُ بالله ، العاذ ُ بالله گپ خدا خو دروغ نیست ؛برا یتان گفته که در قصاص برایتان زندگی است ای صاحبان خِرد ! اگر یکنفر کشته میشود ، صد ها نفر دیگر حیاتش در امن میشود . ...گپ واضیح است روشن است تا حدود خدا تطبیق نه شود در این ملک امن نه می اید ، تا که بالادستی نباشد در این ملک صلح نه می اید ..........

ادامه دارد

* باشی . (ترکی ، ص نسبی ) مرکب از باش بمعنی سر و «ی » نسبت ، بمعنی مقدم و رئیس . وآن بیشتر در ترکیبات بکار رود. سردار. (غیاث اللغات )...

**   ملا عبدالله گردیزی معروف به ملای لنگ وهمکارش ملا عبدالرشید با ماهیت به ظاهر مذهبی ولی درواقع با ماهیت سیاسی با مداخله استعماروبه نفع استعماربه تشویق نورالمشایخ وهمدستی محمد نادر .

 

 


بالا
 
بازگشت