ــــ

سیدموسی عثمان هستی

 

 

این تازه ترین مقالۀ طنزی در مورد کرزی است که به ماهنامۀ طنزی و انتقادی بینام رسیده است

گفتند آنکه سرمایه دارد و هنرمایه ندارد

در کویر سوزان سردرگم، همسایه ندارد

بزدل شود و فرار وطن، دیگر پایه ندارد

صد طفل به ظاهر از او، ولی خایه ندارد

شاعربی وزن وبی

شاعربی وزن و بی ترازو، عقل خود را به خاطر کهن سالی از دست داده و درشال بیمارخود رامی پیچاند، با وجودیکه  شعر بالا به حال  کرزی و به حال کاندیدان ریاست جمهوری افغانستان برابر بوده و همخوانی دارد و فضل خدا همه و همه کاندیدان بخاطر وحدت ملی، از یک قوم می باشند، دیگر گلایه انگلیس و پاکستان بالای افغانستان باقی نمانده که همیشه سیاست مداران دو مملکت یکی پاکستان و دیگری انگلیس به خاطریکه پشتون ها دوطرف مملکت هستند و در مجموع بیشتر از دیگر اقوام  افغانستان می باشند، اگر بگویی که بار ببر، تو فیل مرغ هستی، می گوید که کدام مرغ بار برده، و اگر بگویی وقتیکه بار برده نمی توانی، چرا اکت فیل می کنی، می گوید که داستان دراز است و تو تاریخ طیور نخواندی و جامعۀ سیاسی مرغان را نمی دانی.

 انگلیس ها سالها ادعای باداری بر افغانستان و پاکستان کردند، در طول تاریخ هم از وطنداران ما مردمانی سر قدرت نیامدند که دهن و لب و لانجۀ حرف زدن و دفاع کردن می داشتند، برسریر قدرت نه نشستند، تنها کرزی است که چند سالی آغشته به سیاست سیا و انگلیس بوده، نبض خفه هردو را می داند، بر دهن انگلیس و پاکستان می زد که کاکا و مردانه می گوید تو کیستی که من نیستم. اگر امریکایی ها بگویند او آدم هوش خود  را به سرت بگیر، من ترا به قدرت رساندم، زعیم قوم ترا بابا ساختم، بادارهمفکران ترا قهرمان و همسنگر امروز ترا مارشال ساختم، کرزی حق دارد که بگوید خانۀ شما آباد تا چه وقت شما می خواهید از این حلقۀ غلامی بر گوش شنوای من زخم شادی بسازید؟

اگر کسی به کسی کمک می کند، سودای آن را از پیش موتر تا درون خانه می آورد. صاحب خانه اگر تابع انسانیت باشد، می گوید بنشین با ما یک پیاله چای بخور، آنگاه که چای و نان خورد، می رود و به خاطر کمک خود ادعای صاحب خانه بودن را نمی کند و برگوش صاحب خانه حلقۀ غلامی نمی اندازد که احسان اش فراموش نشود.

تو مانند همان شخصی هستی که از موتر با من وسایل خرید را داخل خانه به من کردی و کمک نمودی، حالا دیگر ناخن افگار مرا سخت محکم نگیر و خود را گرگ نساز، گوسفند را محکم گرفته   اید تا حق بابای مرا بدهید و قرارداد پایگاه را با من امضا کنید، برو از انگلیس ببپرس که افغان اگر شق کند، با زور و شلاق نمی توانی او را از پل تیرکنی. مرا بی عقل فکر نکنی و من هم کسانی را که اجازۀ کاندید  شدن و حق جاه نشین شدن خود را داده ام، همه از قوم من هستند و اقوام افغانستان هم سالها زیر این بار رفته و قبول کرده اند که زعامت به قوم  پشتون می دهیم و ما دور دسترخوان شان بشقاب برانی بادنجان می چینیم تا وحدت ملی را حفظ کنیم. کسانیکه خود را کاندید کردند با وجود استخوان بری و خلاف فرهنگ افغانی، پدر کشتی و تخم کین کاشتی، پدر کُشته را کی بود آشتی، این کلچر مزخرف را شما اجنبی ها در بین اقوام افغانستان ترویج کردید، آتش نفاق را دامن زدید، ورنه ما و پدران ما سال ها در یک کاسه به نام لویه جرگه دورهم جمع شده ایم، بیدار و یا خواب آلود، با سواد و بی سواد ما بخاطر وحدت ملی دست بالا کرده اند، آنچه که زعامت با قدرت دل اش خواسته رای داده اند، شما را زور می دهد، با وجود کشته شدن  شصت هزار هموطن ما در جنگ های تنظیمی، بازهم دور کاندیدان ریاست جمهوری، هزاره ها، تاجک ها، ازبک ها و همه اقوام افغانستان مانند کفترغمبردوستی به خاطر وطن خود می زنند.

 خون شما را حالا سوخت گرفته می خواهید به بهانۀ  بودن پایگاه های نظامی، تا میخواهید در انتخابات دموکراتیک ما دست بزنید، این غوره را به دل مگر در گور ببرید. من خو این مسؤولیت تاریخی را به گردن نمی گیرم، امضا نمی کنم و اگر امضا هم کنم تا منافع افغانستان را سر شما نه قبولانم و در تاریخ مانند احمدشاه بابا مُهر افتخار نزنم، امضا نمی کنم، من از اشتباهات شاه شجاع ، ببرک و رهبران جهادی و طالبی آموخته ام، تا به شما نشان ندهم که یک نان چند فطیر است، شما را رها نمی کنم.

شاهان قبلی و حزب دموکراتیک خلق ، مجاهد و طالب  را نباید ملامت کرد و خود را در دهن پیروان آنها انداخت که از کلچۀ انتقاد، نان قلاچی بزند و از خت کردن آب، ماهی سیاست و حرامزادگی بگیرند و موقع  این را پیدا کنند که دور دسترخوان بادار، بشقاب برانی بادنجان بچینند.

 

 

 

benamnewspaper@hotmail.com

 

سید موسی عثمان هستی- ناشر بینام

۲۷ فبروری۲۰۱۴

 

 


بالا
 
بازگشت