ــــ

سیدموسی عثمان هستی

 

شورای نظار یتیم شده بود، بی سرپرست هم شد

    اولین بارمن فهیم را در این سن وسال دیدم

 

دیگر آن  شهسوار راه  بندان  کارتۀ  پـــروان

نمی آید ملبس در لباس  مارشـــال ملت  افغان

مگر آن  شهر کابل در نقاب غـــم گشته پنهان

نمی گنـجد یا از خرسندی در لباس سوگواران

سیدموسی عثمان هستی

 

انسانی که وجدان داشته باشدهمیش واقعیت هارابدون کم وزیاد نوشته می کندواگردرجریانی مطرح می باشد،بایدبادرنظرداشت وجدان بدون کم وکاست نقش خود،همسنگران خود،مخالفین خودو موافقین خودرابه قدرنوک سوزن کم وزیادنشخوارقلم وزبان نسازدتاشاهدان عینی لعنت به اونگویند و قضاوت تاریخ شخصیت اوراضربه نزند وتشت بدنامی ازبام نیفتد.

این باراول نیست که من زبان قلم درازمی کنم،نقطه به نقطه ازتفنگ برشانه گرفتن زندهیادپهلوان احمدجان، قهرمان واقعی افغانستان، تاحکومت حامدکرزی(شاه شجاع امریکایی) ازروی دفترچۀ خاطرات خود،نه مثل قبل خشن، بلکه خیلی نرم می نویسم که سرزخم دوستان مارشال فهیم قسیم نمک قلم نپاشیده باشم ودرفرهنگ وکلچرافغانی هم نادرست است که درایام سوگواری نمک پاشی صورت بگیرد.

وقتیکه حرف ازسوگواری می زنم،امروزملت ماسوگوارنیست، اززمان شاه زمان تاامروزملت افغانستان، ملت سکواربوده وکمترازچهل سال نه تنها هرروز،هردقیقه وهرثانیه مانندهفتۀ بارش های بهاری، مردم افغانستان سکوارهستند،ازدولت داوودآغاز این سوگواری نمی شود،بلکه قبل از آن هم سوگواری مانندغذای روزانه جزء زندگی مردم افغانستان بوده وادامه دارد.

من مارشال محمد قسیم فهیم راباراول درخانۀ حاجی گلستان، پسرکاکای مادرِزنده یادپهلوان احمد جان دیدم که با آقاجان، برادرپهلون احمدجان هردوازکابل آمده بودند، در آن زمان مارشال فهیم خیلی نوجوان بود،جوان مؤدب خاموش درگوشۀ اطاق نشسته بود،دست به تفنگ نبرده بود،درمدرسه بود، شاید شوق جهادهم داشته بودکه باآقاجان یکجاآمده بود.

راستی پهلون احمدجان گفت که محمد قسیم جان همیش درمسابقات من اشتراک می کند،پدراش دوست نزدیک پدرم است وپدر محمدقسیم جان یک مردوطنی وعالم و دربین پنجشیرازنفوذ بیشتر برخورداراست وباخانوادۀ ما نزدیک هستند.

آن باراول بودکه من مارشال محمد قسیم فهیم رادرنوجوانی دیدم وباردوم که شش سال قبل من بعد ازسی سال به کابل رفته بودم،ازطرف محترم رهین وزیرمطبوعات به خاطر سال نودرهوتل انترکانتیننتال دعوت بودیم، مارشال محمدقسیم فهیم هم ازطرف وزارت اطلاعات وفرهنگ دعوت شده بود.من ودختر خوردم که ژورنالیسم خوانده بامحترم رهین و دختر زنده یادمیرعبدالعزیزخان والی دریک میزنشسته بودیم که مارشال با دوستان خودداخل هوتل شد،میزماسرراه میزریزرفی مارشال قرارداشت.وزیر فرهنگ بعدازدست دادن گفت مارشال صاحب، قاضی موسی ،مارشال مکث کرد،شایددرفکراش گشته باشدکه بااین نام آشناهستم ولی به خاطر ندارم، بعد ازمکث ازوزیر اطلاعات و فرهنگ خواهش کردکه قاضی صاحب رابیشترمعرفی کنید.

گفت مارشال صاحب نوشته های قاضی صاحب رانخوانید، بعد خنده کرداگر من نخوانم دیگران به خاطر خواندن به من می آورند،خصوصاً حبیب اصغری.

 من گفتم مارشال صاحب من وشما یکباردرخانۀ حاجی گلستان باهم دیديم.

 مارشال گفت قاضی صاحب راست می گوئیدبه یادمن است، مکثی که قبل کردم همان خاطره در دماغم سگنال می زدوگفت زنده یاد داکترفضل احمد(داکترعبدالرحمن)هم ازشمازیادمی کرد.

من خنده کردم، گفتم مسعودهم یادمی کرد؟

 سرخود راشورداد،امابه زبان چیزی نگفت. دست مراگرفت به میزخودبرد،ما درپهلوی هم نشستیم، محفل آغازشد تا آخرمحفل همه خاموش بودند، بعدازختم محفل کارت خود رابه من داد وگفت باز قاضی صاحب بیائید ازنزدیک باهم ببینیم وهم پرسان کردبرای همیش آمدیدیابرمی گردید؟

 گفتم بادخترخورد آمده ام اوکارهائی در افغانستان داردوبعدبه کانادا برمی گردیم.

 گفت اگرمشکل به شما وبرادرزاده پیدا شد به من تیلفون کنید.

خداحافظی کردیم اوهم رفت. چندروزبعد من به کانادابرگشتم و چند مرتبۀ دیگربه شمول امسال به وطن رفتم، اوراندیدم،گرچه به من دوستان توصیه می کردندکه یک شب دریک خانه نباشم که مستان و دیوانه های شورای نظار بی ترور زندگی کرده نمی توانندوتوبهترین طعمه به آن دارو دسته می باشی، یعنی غیرمستقیم می گفتنداین مست هاو دیوانه هاسگ نگهبان،گاونگهبان واسپ نگهبان مارشال هستند،من هم احتیاط می کردم اگردشمن مگس باشد،فیل بدان، ولی هیچ وقت در فکرم خطورنمی کردکه مارشال محمد قسیم فهیم دست به چنین کارخوردبزند،اماوقتیکه صبورالله سیاه سنگ درغیاب من دونوشته رابرعلیه احمدشاه مسعود به نام من درفیس بوک بزمقدس به نشر رساند،درکابل سروصداراخلق کرد، من هم کنجکاو شدم وبا اسناد،شواهد،دلایل وقراین ثابت شدکه صبورالله سیاسنگ وشکرالله شیون ازنفرهای خاص شورای نظارمی باشند،حتی چهرۀ قدرت دریادلی راهمین دونفردربین شورای نظارزردساختندوهم محبوبیت خانم ثریابها راهمین دونفر دربین دارودستۀ شورای نظارصدمه زدند وهردوازپایه های بسیاراساس وخطرناک شورای نظارهستندودرمستعار نویسی و دسیسه سازی ید طولا دارند.من ناچارکابل راترک کردم.

مارشال فهیم یک ستون کانکرتی شورای نظاربود،انسان قاطع هم بود،درجنبه و پره بازی وطنی ید طولا داشت، خطرناک ازهمه دربرابر دشمنان خودخونسردبودواگرمی خواست باکسی نزدیک شود، نبض جانب مقابل را زوددرک می کردوخودرابه اونزدیک می ساخت،چنانچه اوچنان مسعود و کرزی را بافت که حریفان اش تاامروزدرحیرت هستند ومارشال محمد قسیم فهیم بعدازمرگ احمد شاه مسعود، برادران احمدشاه مسعودرا ازمیدان سیاست دست پاک کرده بیرون کرد.

به دیگران مجال پیشرفت وپیشقدمی ندادوعارف گمنام ساخت.

 امرالله صالح که بهترازدیگران پیشقدم بود،اوراغیرمستقیم سرکوب ومنزوی ساخت.باسیاست های خود دوستم راگرمی وسردی سیاست چشاند.حزب اسلامی راباوجودیکه باکرزی نزدیک بودند،در خفقان سیاسی قرارداد.باکرزی صادقانه پیش رفت وازکرزی حمایت کردوکرزی هم یک قدم بی مشورۀ مارشال، قدم سیاسی نگذاشت واگرزنده می بودشاید انتخابات رابه تعویق می انداخت، این توانمندی راداشت وامکان هم داردکه درآینده ازنظریات فهیم ، کرزی استفاده کند.بانبودن مارشال محمد قسیم فهیم ، کرزی مرغ یک بال است و بدیل اوراهم ندارد.

کسی که می تواند جای مارشال محمدقسیم فهیم رابه مشکل پُرکند، امرالله صالح است که اوهم از کرزی دل خوش ندارد.دیگران به شمول پسراستاد ربانی دنباله رووابن الوقت هستند،منافع شخصی شان نزدشان خیلی مهم است، نه وطن و نه ملت افغانستان، ازقانونی، عبدالله عبدالله وبرادران احمدشاه مسعود چیزی ساخته نمی شودومیدان به دوستم، محقق و خلیلی بازترمی گردد.

حزب اسلامی که ازمتحدان نزدیک کرزی هستند،بعد ازمرگ مارشال محمدقسیم فهیم نفس تازه می کنندوبه مرگ مارشال محمدقسیم فهیم گردن شخی طالب شخ ترمی گرددوخودرادر میدان بزکشی بی حریف می بینند.

مارشال محمد قسیم فهیم چرابیشتر به اهداف خودموفق نشد؟

نزدیک بودن بااحمدشاه مسعود، جنایات مجاهدین درجنگ های کابل، روابط باخلق وپرچم، زدن مردم بی دفاع افشار،بزرگ ترین اشتباه احمدشاه مسعودبودکه از سیاف پشتیبانی نمودواستخوان بری رادربین اقوام افغانستان به وجودآوردودرپهلوی خودشورای نظارراهم ازاقوام افغانستان دور کردومارشال محمدقسیم فهیم راکه مخالفین ازجملۀ یاران نزدیک احمدشاه مسعودمی دانستند، مردمان متضرربخاطر احمدشاه مسعودازاونفرت داشتند،امادرظاهرابرازنفرت نمی کردند.

احمدشاه مسعودبه نام پنجشیری وپنجشیری بازی مردم پروان وکاپیساراازخوددورنمود،مارشال محمدقسیم فهیم هم نتوانست که این درزرا پتره کند.شهید شدن مولانا سیدخیل، جنرال داوود که امروزبدیل مارشال شده می توانست،ضربۀ محکم به سیاست فهیم واردکرد،حتی مارشال محمدقسیم فهیم رادرنزد دیگریاران اش بی اعتبارساخت وفهیم هم عوض اینکه انتقام آنهارابگیرد،سکوت اختیارکرد.

دیگرازاشتباهات خیلی خطرناک مارشال محمد قسیم فهیم این بودکه مغزمتفکر شورای نظار(فضل احمد مشهوربه داکترعبدالرحمن) راازخود دورکردکه سرانجام به دست شورای نظارکشته شدوبه خون اوارزش قایل نشدند.

ودیگرازاشتباهات مارشال محمدقسیم فهیم این بودکه بعدازمرگ احمدشاه مسعودکه خوداش و پدراش نمک خورخانوادۀ مادری پهلون احمدجان بودند،نتوانست برزخم های آن خانواده مرهم گذاردو استخوان بری قومی راازبین ببرد،مثلیکه احمدشاه مسعودمامای فرشته حضرتی رااعدام کرد، وقتیکه سر قدرت آمد،دخترجان پنجشیری خواهرفرشته حضرتی رابه ولی برادرخودگرفت تا استخوان بری قومی راترمیم کرده باشد،کاری بودهوشیارانه. بعد ازمرگ احمدشاه مسعود،مارشال محمد قسیم فهیم می توانست که ازاشتباهات احمدشاه مسعود بیاموزدواقوام افغانستان رابه هم نزدیک بسازد،کاری راکه محقق، خلیلی،دوستم وبرادران قدیرکردند،فهیم هم ازهمان سیاست ها کارگرفت.

باوجودیکه این تفنگ سالاران دین ومذهب دوروی یک سکه هستندواقوام افغانستان رابه خاطر منافع خودیکجا ومنسجم می کنند،یاازهم دور،چنانچه دراین انتخابات زدوبندهای تمام مجاهدوغیر مجاهدکه تفنگ سالارومزدوراجنبی بودند،چلوصاف صداقت شان دربرابراقوام افغانستان به خاطر وحدت های نامقدس  ازآب کثافت شان بیرون شدوبه اقوام افغانستان ثابت گردیدکه اینهابه خاطر منافع شخصی خودنه تنهابه اجنبی سرتعظیم فرود می آورندودرنقش شاه شجاع هاقرارمی گیرند، بلکه در بین خودهم گردن به گردن می شوند(...)

مارشال محمدقسیم فهیم باهوشیاری که داشت باحزب دموکراتیک خلق خیلی نزدیک بودو هنوزهم ازجاسوسان روس به خاطرروزمبادا استفاده می کردودرنزد روس هامقرب بود.رفتن کرزی به روسیه هم توسط مارشال محمدقسیم فهیم صورت گرفت ومرگ مارشال محمدقسیم فهیم ضربۀ محکم به هند،روس وایران است. 

فهیم درزیرپرده همکاری صادقانه بااین سه کشور داشت وهم در دولت المان بواسطۀ دوستان المان شرق خودنفوذخودراداشت. درتاجکستان نفوذ بیشترداشت، با ازبکستان وترکیه به خاطردوستم با احتیاط ودودله روابط می گرفت و نمی خواست که آن هااز اوبرنجند با امریکا، انگلیس وغرب با احتیاط رفتارمی کردوسند مخالف به آنها نمی داد.  

فهیم سیاست های بین المللی احمدشاه مسعودرا تعقیب می کرد وهمیشه کوشش می کردکه دول دو سره درسیاست باشد،خصوصاًدربرابراستعمارگران چپ وراست بااحتیاط  قدم می گذاشت وآنهاهم به این احتیاط قناعت کرده بودندودست اورادرقسمت داخل افغانستان بازمانده بودندکه همین دست بازبودن سبب یکه تازی مارشال محمدقسیم فهیم درداخل افغانستان شده بود.

من احمدشاه مسعودوپالیسی های دو پهلوی احمدشاه مسعودرابهتر می دانستم وتوسط من وپهلون احمدجان باسیزده همسنگراوکه سالها درپاکستان، اززمان بوتوبودند،وقتیکه فهمیدندماجهادعلیه دولت کابل راآغازکردیم، باسیزده یاردیگراش درلیزنورستان همراه مولوی حقانی ازپکتیا، انجنیرلعل هزاره ازقریۀ دکتورولسوالی سرخ پارسا،ازحزب اسلامی آدم خان ازسرخ رودمشرقی،سید منصور،نواسۀ سیدامیرسیاه پوش که سیدامیرسیاه پوش شاعرواصلاً ازپروان بودو دردوشی زندگی می کرد.

حقانی بادارودستۀ خودبه پکتیا رفت، آدم خان با دارو دستۀ خودبه ولایت مشرقی رفت، لعل هزاره بادارودستۀ خودبه سرخ پارسارفت ،سید منصوربا دارودستۀ خودبه ولسوالی اندراب واحمدشاه مسعود با دارو دستۀ خودبه پنجشیررفت واشخاصی که ازآی اس آی بااین گروپ هاآمده بودند، مخالفت پهلوان احمدجان سبب شدکه دوباره به پاکستان برگردندکه همان عقده سبب شدکه مولوی آستانه درپاکستان درس خوانده بودوازمهره های خطرناک آی اس آی بود،مسعودو دارودسته احمدشاه مسعودراعلیه ماتشویق کردواحمدشاه مسعودکه دررشتۀ مخابره در پاکستان تحت نظرآی اس آی آموزش دیده بود،ازخانۀ مولوی آستانه باآی اس آی تماس می گرفت و اینکه بعدازکشته شدن پهلون احمدجان وزخمی شدن من، روابط احمدشاه مسعودبا آی اس آی تیره شد،می گویندکشته شدن کفایت الله سبب اختلاف شدکه من آن وقت درزندان لاهورزندانی بودم.

احمدشاه مسعودرامن بیشترازهمه می شناسم وبا سیاست های دوپهلوی اوآشنایی کامل داشتم.انسان خیلی خودخواه بودواگر می دانست کسی در مقابل اومقاومت نمی کند، اورا دوودشنام می دادتا دیگران ازاوحذرکنندواگرمی فهمیدکه کسی درمقابل اوقرارمی گیرد،ازنرمی کارمیگرفت وهرکسی که عکس العمل نشان می داداورارقیب خودفکر می کرد.دردسیسه سازی یدطولا داشت.

مارشال محمدقسیم فهیم آدم زرنگ وبا خبربودوهم همیش ازخودشجاعت نشان می داد.احمدشاه مسعود درک کرده بودکه مارشال رابه زورنمی تواند تابع خودسازدو نه بادسیه اوراکنارزد،از اشتباهی که درقسمت پهلوان احمدجان کرده بود،آموخته بودودربرابرمارشال محمدقسیم فهیم احتیاط را ا دست نمی داد. 

گرچه چندین مرتبه به مارشال محمد قسیم فهیم وظایف خیلی خطرناک دادوفهیم هم به خاطر شجاعتی که داشت شانه خالی نکردوآن ماموریت هارانه تنهاصادقانه،شجاعانه وبا حوصله موفقانه پیش برد،بلکه چیزهائیکه پیش بینی احمدشاه مسعود کرده بودنیزنقش برآب شدوسرانجام خوداش توسط دوستان خودکشته شدومارشال محمدقسیم فهیم مردمیدان ویکه تازگردید.گذشته ها که شکل بقۀ زنده راداشت، مارشال محمدقسیم فهیم آنرابلعید وآه ازجگر بیرون نکردومارشال محمدقسیم فهیم درد های مراهم درک کرده بود.

روزی دوست من که بامارشال محمد قسیم فهیم نزدیک بود،فهیم به اوگفته بودبازهم قاضی آنچه که لازم است در قسمت شورای نظاربگوید،ازشرافت کارمی گیردونمی گوید.قاضی دایۀ شورای نظار وجمعیت اسلامی و دیگراحزاب اسلامی است وحزب دموکراتیک خلق راازریشه می شناسد.داکتر زنده یادفضل احمد(داکترعبدالرحمن) ازقاضی شناخت کامل داشت وبارهامی گفت اشتباه احمدشاه مسعوددرمقابل پهلون احمد جان و قاضی قابل انتقاداست.

با وجودیکه من علیه مارشال فهیم زیادنوشته ام، نه تنهاطنز،بلکه نوشته ها وانتقادات تندهم علیه مارشال فهیم داشتم،اودرافغانستان ازهرنگاه قدرت وتوانمندی داشت، تنهامن ا یک خانوادۀ بزرگ بودم که بارمهاجرت به شانه بااولادهای خودکشیدم،اماتمام خانوادۀ من درافغانستان بودند،اگر به آنها کمک نکرد،ضررهم نرساند. درقسمت ماواحمدشاه مسعود قضاوت عادلانه داشت. اومی دانست که احمدشاه مسعودبه گفتۀ سعدی پهلون احمدجان راگردن زده ودربرابرقاضی جفانموده، واین را مارشال می دانست که من بی وجدان نیستم، یک حرف اضافی درقسمت احمدشاه مسعود نمی زنم، آنچه که واقعیت است بی پرده نوشته می کنم وکارکردهای شورای نظاررازیرسوال می برم و مخالفت من بامارشال فهیم به خاطر شورای نظارواحمدشاه مسعود وآزردگی من ازجمعیت و شورای نظارنه، به خاطر زخمی و زندانی شدن خودم وسی وچند سال دوری ازوطن  نبوده، بلکه به خاطر نامردی که دربرابر پهلون احمدجان ازطرف احمدشاه مسعودو دارو دستۀاوصورت گرفته من آزرده خاطرهستم.

 

سیدموسی عثمان هستی  

    ۱۰ مارچ ۲۰۱۴

 

 

 


بالا
 
بازگشت