خوشه چين

 

پیش تازان

وطن را اگربه مثابۀ خانۀ کوچک خودتعریف کنیم،بافهمیدن معنی اش،معنی کل وطن را درک مینماییم.کسیکه خانه ندارد،آواره است.رهگذران وکسانی که خانه را خراب کرده اند با چشم طمع طرف ناموسش،می نگرند.هزاران دلایل دیگری که افغانهای مهاجردرسراسر جهان به آن دست به گریبان اند.این دلالان سرچوک کابل،این قرضداران عزت وشرف، وناموس مردم،کنون ازسرچوک،تلویزیون ها ی جهان،به بی حرمتی،عزت وشرف وناموس هموطن خویش،این جا و آنجا،آدرس میدهند.

قــــــــــوم رندانیم در کنـــــج خـــــرابات فنا

خواجه ما را با جهاز و مخزن و کالا چه کار

صد هزاران ساله از دیوانگی بگذشتــــــه‌ایم

چون تو افلاطون عقلی رو تو را با ما چه کار

با چنین عقل و دل آیی سوی قطاعــــــان راه

تاجر ترسنده را اندر چنین غوغا چــــــه کار

                                 «مولا نا»

سلک عیاران نامــــوس پرست را اساس گذاشتیـــــم

سیاست مـدار مکروبی شده را برسرش پتاس گذاشتیم

مصراع فوق به ظاهرساده معنی کثـــیرالجوانــب دارد

درجملۀ پیشتازان،اسم معلم واستاذرا دررأس گذاشتیم

همه شاید وباید قدم های عیاران را تعقیب نمایند که شترازچنگ شیرنجات داده شود.  پیش تازان آزادی،پیش آهنگان سیاسی،ازمصروفیت های بیهوده وبی فایده که نتایجش، جزاختلافات دوام داروسوختاندن جنگل((توده های)) بیدفاع چیزی دیگری به بار نمی آوردصرف نظرکنید. زمانی که،گذشتگان ما توانستند،ازاین شتر((پامیر الی نیمروز)) دفاع نمایند.کنون ضرورپنداشته میشود که همه ازاسارت بزرگ بینی خود بیرون شوند. ودرمعنی((آزادی عزت، شرف،ننگ وناموس))داخل شوند.                                    یک کمکی مکث درمعنی((آزادی عزت، شرف،ننگ وناموس))داخل شوند.

  ماهی درمیان آب آزاد وشناوراست.اگرآب ازمیان رفت ماهی دیگر حیات ندارد.فرق انسان با دیگرحیوانات دراین است که انسان دارای(((آزادی عزت، شرف،ننگ وناموس)) وطن زادگاه است.اگر انسان فاقد آن شود.تفاوتی بین خروانسان وجود ندارد.انسانها به ارادۀ خود عمل مینماید.سایرحیوانات تحت اختیار انسانهای قرارگرفته اند.جلوکش می برند.با چلتک چوب رهنمایی،<ابو دانه برایشان داده میشود. با این فرضیه وقتی که دانسته شود.کشورتحت اشغال است به تو میگویم اوتحلیل گرسیاسی، توموجودیت لشکربیگانه رابه جای((ارادۀ بالفعل مردم))ترجیح میدهی.بگوکه درکدام قطار شاملی (انسان ویا یا حیوان))؟

 سیاست بازان وطن پرست کوشش نکنند که برای دشنام دادن طرفین، خودرا راضی نگه دارند وبگوید که این چنین یک جمله بیان کردم،با این روش شان بی عزتی را برای همیش کمایی مینمایند.                                                                                باشرف ترین وپیش قراول ترین شخصیتها کسانی اند که اقراربکنندوبگویند که من درمورد کاری اشتباه کرده بودم ،ازفرد، گروه،حلقه،قوم،منطقه ومردم خودمعذرت بخواهند.وقتی که به عنوان نگاه میکنی،خود عنوان برای تو،جرأت میدهد که برخیزی ازجایت ،به آن خطاها واشتباهاتی که کردۀ،بروی،پیش کاکایت، مامایت، سایر خویش وقوم وقبیل،آشنا ودوست ورفقایت.اقرارکنی برهمه خطاهایت.

تعریف پیشتاز:

1-سربازی که جلوتر،ازسایر،سربازان،برای شناخت اراضی،ویا کشف مواضع دشمن درحرکت می باشد.

2-سربازی که جلوتر ازسایر سربازان به سرزمین دشمن وارد میشود.

وطن را اگربه خانۀ کوچک خودتعریف کنیم،بافهمیدن معنی اش،معنی کل وطن را درک مینماییم.کسیکه خانه ندارد،آواره است.رهگذران وکسانی که خانه را خراب کرده اند با چشم طمع طرف ناموسش،می نگرند.هزاران دلایل دیگری که افغانهای مهاجردرسراسر جهان با آن دست به گریبان اند. 

اما درافغانستان معاصر

امیرعبد الرحمن قاتل

جغرافیا راکرد باطل

3-سربازی که جلوترازلشکر بیگانه برای فروش وطن داخل خاک کشورمیگردد.

امیردوست محمد خان

شاه شجاع

نادرشاه

شش جدی سال 1358قشون سرخ

این حمله حفیظ الله امین مانع را از سر راه خود دور کرد

یلتسن بی معنی،هم کشورخودرا خراب کرد،هم مردم مارا به عذاب کرد.

درپیشا پیش حملۀ آی اس،آی طالبان به حیث پیش قراول

،داکتر نجیب الله مانع را از سرراه خود دور کرد

درپیشا پیش تجاوز ایالات متحدۀامریکابعدازکنفرانس بن،حلقۀ معین((مخلوط ومرکب)) به حیث پیش قراولان  این حمله مانع((احمدشاه مسعود)) را از سرراه خود دور کرد.

             عیارپیش پیش تاز

یعقوب لیث صفار،ازحاصل دست رنج خود((رویی گری))برغربا ومساکین کمک ویاری میرساند.بدین مناسبت مردم اورابه حیث پیش تازخود انتخاب کردند.آن چنان پیش تازی بود که ((زبان گم شدۀ هموطنان خویش را ))ازکام حکام جبارعرب بدست آورد وتوسط همین زبان معنی،انسان به تعریف گرفته شد.توسط همین زبان به تعریف عزت وشرف وآزادی انسان پرداخته شد.

عیاران امروز برای خود،پیش تاز می آفرینند.به این عقیده رسیده اند که کشورشان به حیث یک طعمه درچنگ کشورظالم جنگ افروزوستم گر اسیر افتاده،درچنین فضا،آب وهوا،اوضاع واحوال«بعضاً روش فکران» وصاحب نظران،چون پاپی گکان، روبا گکان،ولاش خوران، درمدح وثنا گویی آن ظالمان خدا ناترس، درفشانی مینمایند. شماهنگام ثنا گویی بعضی از تحلیل گران درصفحات تلویزیون نگاه کنید.آنها با نشخوا ردهن،وجویدن لغات وکلمات. پرده ازمتملقین به ظاهر انقلابی های کاذب برمیدارد. گویا که اگر((خالق طالب برود))روزی شان درحضور مخلوق امپریالیزم متکبر بی رحم ((طالب))قطع می گردد.موش ها ی ویرانگر،موش های که گندم رادرگدام میخورند،آرد را درکندوبرای حفاظت جان خود،ازشرپشک شیررا برای حفاظت خود دعوت میدهند.اما موش خبردارد که شیر،حیوان زنده جان است اوهم برای خوردن گوشت ونوشیدن خون نیازمند است.به عقیدۀ موش خوب است شیر زنده باشد،درمزرعه گاوی کارمینماید.خونش را بنوشد،انسانی که بازاررا،ازآبلۀ دست وعرق جبین،شکل بازاررا رونق می بخشند.شکمش را بدرند.ما ما موش ها به راحتی گندم داخل گدام را می خوریم، وآرد، داخل کندو را.ازین بی چشمیهای موش چنین نتیجه بعمل می آید که میگوید.من زنده جهان زنده.

من زنده جهان زنده

حرف مردعاقل نیست که چنین گوید

 من زنده جهان زنده.

توزنده جهان زنده حرف من است

اوزنده جهان زنده حرف تواست

شنیدم که گفتی:

 ما زنده زنـــــده جهــــــــان زنده

با بیان این جمله

ملت ما پیش تاز است هرگزنمیشود بازنده

ملت ما پیش تازاست،پیش آهنگش معلم میشود

تعلیم دهندۀ،روند تکامـــل تاریخی،برمتعلـم میشود

شمع های فروزانند،میسوزند درخود.تا چراغ راه شوند

شاگردانش«اقــــــوام»با خواندن ونوشتن،عالم میشود

چراغ که دردست شود،پستی وبلندی چون دشت شود

آموزش دست آوردهای علمی باعث خشم ظالم میشود

به معلمان واستادان میگویم که شماپیش ،تازان علم وفرهنگ میباشید. همه دست آوردهای علمی وتخنیکی حاصل نوک انگشتان شما است،این قلۀ شامخ انگشتان به مثابۀ شمع همیشه فروزان،هیاهوی برپا نمی کنند،با روح آرام ووجدان پاک((بدون آنکه توجه داشته باشی که فرزند قاچاق هیرویین ومافیا سالار کشور،برلباس فرزندت به نظرحقارت می نگرند)).میسوزد.تاچراغ راه نسل های آینده واقع شود وازطریق همین روشناییها زمینه های هرنوع شگوفایی استعداد ها،خلاقیت ها وتوانمندی ها فراهم گردد.بنا ان به خانوادۀ این پیش تازان((معلمان،استادان)) علم وفرهنگ میشود که نام موتور انقلابات،اخلاقی،فرهنگی،علمی،هنری عنوان گذاشت.   

   باحترام

                    عبد الشکور«خوشه چین»

 

 

 


بالا
 
بازگشت