خوشه چين

 

قلب گرم آسیا.

قلب آسیا کلب ورزشی است. برای مسابقات،مسابقات بس خطرناک،وتعین سرنوشت مردم افغانستان.دراطراف واکناف کشورمان،سناریوی این مسابقات مدت هاقبل به گونۀ دیگر تعین شده بود((شکست کمونیزم))اما طرف برندۀ مسابقات،بعد ازفتح درمیدان خودرا بی رقیب یافت،کنون اسپ مست بی افسارش،درباطلاق روح ملت ها گیرآمده است ،روح ملت های که همیشه ازتحقیر وتوهین قدرمندان زورمند جهانی رنج می برند.منابع سرزمینی وزیر زمینی شان را می برند.آگاه شده اند وبیدار،خدا با آنها است.ازین سبب گویاکه پرنده ها ومورچه ها برای دفاع از دهاقین وباغداران ،مورچه ازبند پای متجاوزین چنگ ودندان میکنند وپرنده ها بامنقار ذریعۀ سنگچل درفرق شیاطین بزرگ می کوبند. با این ملاحظه گفته میتوانیم بیایید که کشورمان را ازشروتسلط نوکران،حرام زاده های بین المللی نجات داد.

هموطن تو یک فردی:به گفتۀ معروف،فرد،آغازگرتغیروپایان همه تغیرهاست.

"به رهروان محذوف وفروتن"

"راه آشتی عشق وعدالت وآزادی؛"

"به کودکان امروز ورهروان فردا؛"

"به دختران امروز،مادران فردا؛"

"وبه فرو دستان بی سخنگو"

وارد درمیدان امتحان

"....... تاخود سخن گویند."

زمانیکه روح خلاق ،بیداری وآگاهی ملتهای سرکوب شده،درنقطۀ تلاقی همدیگر خودرا یافتند. پس دیگرنمیشود که کشورمتجاوزباروح ملت ها جنگیدن را بیشتر ازین ازمایش کند ،زیراکه جنگیدن با توده های ملیونی مشکل است.                                         مرکزآسیا ازخود،آسیا بان دارد،آسیابان ازخود کلی نگهبان دارد، کلی دروازۀ ما به دست خودمان باید که باشد.باید دروازۀ آسیاب را قفل نماییم تا که حیوانات ازقبیل، مرغ،موش سگ وپشک وگاوگوسفند،درآسیا داخل نگردد.به خاطریکه در آسیا غلۀ مردم به حساب نوبت،انبارگردیده است.                                                                                ماعجله نداریم،برای صلح،زیراکه جنگ آوران همه زمینه ها وپل های عقبی صلح را ازمیان برداشته اند.

کنون ما آماده نیستیم که صلح را اززورمندان وقاتلان وجنایت کاران ملی وبین المللی، با دهن کجیها گدایی کنیم، داریم که پیگیرانه ورزش می کنیم،تازمانی که بدانیم ماآمادۀ به دست آوردن صلح درکشورخود هستیم ومیتوانیم صلح را حفظ وگسترش داد.بعد ازان متحرک، عاقلانه وعاملانه صلح را درمیدان((اعلان آزادی)) بدست می آوریم.          "اگرغفلت، نهان درسنگ خارا، می کنـــد مارا"

"جوان مرد است، درد عشق پیدا، می کند مارا"

نخست می رویم برای دریافت سرنخ ،آن نخی که به ما رسم آداب ومعاشرت انسانی واخلاقی را آموخت،آن سرنخیکه برای ما آموختانده بود.انسانیت  تمامی مرزها را((مرزمذهب،مرزرنگ،مرزملیت،مرز قوم،مرز زبان،مرزرنگ درفرجام مرزجغرافیا)) را،ازمیان برمیدارد.آموخته بودیم که موقف انسان هارا ازروی رنگها نباید تعین کرد.نقش انسانها را بایدکه بربنیاد توانمندی واستعدادش درخدمت انسان قرارداد.آن سرنخ اینک، ازویرانه های زیرین درحال،سراشیبی وضعیت درهم وبرهم پیچیدۀ جهانی دارد که ((نیوگلوبالیزم)):افغانستان پهلوان سنگ است هرپهلوان جهان گشای که آمده است.نتوانسته است که این سنگ را از زمین بلند نماید.برعکس پهلوان راه شکست درپیش  گرفته تا سرحد تجزیه به سوی عقب برگشته  است.

آن سرنخ دردستان دوباره به دست رهروان نسل جدید درعصرجدید آمدنی است.مگر(( بامغزسرد،دستان پاک وقلب گرم)) آسیا.کنون باید به سهم خویش جاده به آنسوی،ازمیان برداشتن تمامی مرزهای اختلاف را ایجاد،تاسرحد اسفالت،آبادنمود.  

آدرس قلب گرم آسیا:

وطنم کشــورپرازدُروگـــــــوهـــــــراست

لهجــۀ انسانهایش شیــــــــروشکـراست

اندیشۀ بد بیگانگان  بلی! قابل باوراست

جان من فدای آزاده گـــــان نام آور است

مهروطن ازدلم نمیشود بیرون

بی مهروطن نمیشود چنین وچون

مهروطن دردلم خانــه کرده

عشق وطن مرا،افسانه کرده

     درراه وطن می ارزد جان من      

پاینده باشد،کشورنیاکان من

مهروطن ازدلم نمیشود بیرون

بی مهروطن نمیشود چنین وچون

سنگ وطنم،لعل است،آب وطنم طلاست

دشت ودامن وطنم پــــــراز زر،معلاست

کشورم شاداب گردانم،تا بهشت من گردد

حاصل ازاو،تعیـــــــــن سرنوشت من گردد

مهروطن ازدلم نمیشود بیرون

بی مهروطن نمیشود چنین وچون

کشورم قلب آسیا است خدا نگهداراو

مهرازآسمان تابـــــــد به کوهسار او

ازباد،آب وخاک،آتش،ترکیب یافته گلم«1»

حرارت،اگربیرون رود،گل میگردد دلم

اندیشۀ بد بیگانگان  بلی! قابل باوراست

جان من فدای آزاده گـــــان نام آور است

   مهروطن دردلم خانه کرده

عشق وطن مرا،افسانه کرده 

      درراه وطن می ارزد جان مــــن      

پاینده باشد،زادگاه نیاکــــان من

«1»شمال سالنگ=باد،دریاها=آب،حدود اربعه= خاک،آفتاب تابنده=آتش

 

 


بالا
 
بازگشت