سید عبد القدوس سید

 

در رثای عبدالرحیم   هاتف

معاون اول رییس جمهور٬ داکتر نجیب الله فقید

 

در تاریخ کهنسال ما رجالیکه بدنبال بهروزی انسان و رفاه جامعه درخشیده اند کم نیستند، یکی ازین رادمردان و شیفتگان، شادروان عبدالرحیم هاتف است.

جناب هاتف، تاریخ 19 آگست 2013 (۲۹ ماه اسد ۱۳۹۲ خ ) به عمر هشتاد و هفت سالگی در کشور هالند چشم از جهان فروبست.

کاروان فرهیختگان افغان یکی از نخبگان خود را در دیاریکه رنج تبعید ومهمیز  غربت ستیزی بر آگاهان افغان بیداد میکند، از دست داد. آفریدگار رحمان رحمتش کند.

این قلم  قاصر تر از آنست که بتواند سترگی و شکوه شخصیت جنت مکان جناب هاتف را به تفصیل بکشد.
ابعاد شخصیت هاتف (رح) همچو قلۀ شکوهمندی است، هر چه از آن دور شویم بیشتر نمایان میگردد. از شماری انسان های است، با آنکه فرشتۀ مرگ او را برد، اما قامتش نمی شکند، خدمات تاریخی و انسانی او هرگز محو نمی شود.

انسانی بود، وارسته، اهل فضیلت، هوشمند، و اصالت آریائی داشت، صداقت فراست و جسارت در سلوک و کردارش عجین بود. مردی بود به زیور بلاغت و زینت درایت آراسته، مبرا از رنگ تعلق به قوم و زبان، شیفته میهن و مردمش بود.

وقتی خبرارتحال آن رادمرد پخش شد، به دنیای خاطرات گذشته پرتاب شده بودم، انسانها اسیر خاطرات و یادمانده های خویش اند، زنده یاد هاتف بعنوان یک شخصیت ملی، و دموکرات وجانبدار بهروزی وسروری انسان  در خاطره هایم زندگی میکند، راستش تنوانستم بار سنگینی سکوت و خاموشی را به خود نسبت دهم، از همین رو این سطور که در حد یک نگاه گذرا در قالب یک مطلب (وبلاکی) معطوف به شخصیت ورجاوند  جناب هاتف است به تحریر در آمد.

نخستین خاطره به اوایل دهه شصت خورشیدی،آوانیکه درقرارگاه وزارت دفاع اشتغال داشتم برمیگردد.   دریکی از سفرهای گروپی وکاری ما   به قول اردوی  قندهار ٬ امرتعلیم وتربیه ی قول اردو جنرال دیپلوم انجینیر عبدالقیوم که افسر فرزانه و وطن شیفته ی بود  ضمن ارایه گذارشش پیرامون وضع سیاسی ونظامی قندهار به هیئت ما بیان کرد  :    در این اوخر حملات ترورستی بر روشنفکران ٬ اگاهان ٬ نخبگان فرهنگی وقومی و به فرار مجبور گرداندن مغز ها شدت حاصل نموده و کوچاندن شهروندان به پاکستان یک رکن  مهم وپر منفعت استراتیژی گروهای تند رو را تشکیل داده است .  انهاییکه از دستور وهشدارگروهای ترورستی مبنی بر ترک قند هار ومهاجرت به پاکستان وپیوستن به گروهای" اشرار" ابا ورزند به شدت مجازات وترور میشوند . شماری از اگاهان٬ اموز گاران وکارکنان دولت اماج حملات قرار گرفته بشهادت رسیده اند٬  این گروها به آقای عبد الرحیم هاتف نیز هشدار داده بودند که قندهار را ترک وبه پاکستاان رفته  و به صفوف گروهای  مجاهدین ؟ «  اشرار»  بیپیوندد .

         از انجاییکه محترم هاتف بعنوان یک شخصیت اگاه و تحصیل یافته در( پوهنځی  )  ادبیات « بخش زبان دری » پوهنتون  کابل  واشتغال در اموز گاری ومد یریت معارف قندهار ٬  در پروژه ای ابادانی هلمند ٬ وبعدأ شغل آزاد بازرگانی و سپس در « سال۱۳۴۴ خ » وکیل انتخابی در پارلمان٬ هم  از علمیت و تجربه  وهم از احترام  زایدالوصفی در میان  مردم  برخوردار است  وبا  تسلط به زبانهای انگلیسی و عربی و با وقوف از  اصول دین پیرامون احکام و شرایط  دین و جهاد  اسلامی بازی های درون بازی  جهاد افغانی را بخوبی  میداند از مهاجرت به پاکستان ابا ورزیده گفته بود : ( من شیفته ی وطن خود هستم ٬ قندهار مدفن اجدادی ما که رفت و امد قافله ی تاریخ را فراوان دیده است ٬ بما اجازه نمیدهد که انرا ترک دهیم ٬ هر مشکلی راه حلی دارد  من مبارزه ای مد نی را برای حل معضلات فعلی و جستجوی راه حل معقول وپذیرفتی برای همه جناح های درگیر و خروج قوای شوروی از کشور ترجیح میدهم ٬ نمی خواهم با توصل به سلاح وسلاخی مردم  در خونریزی  وویرانی وطنم  سهیم باشم).
امرتعلیم وتربیه ی قول اردو درادامه صحبتش بما گفت: درملاقاتی که با جناب هاتف داشتم بمن گفت :  اجزا وابعاد سیاست کوچاندن به پاکستان مبرهن است ٬ کسانیکه تن به مهاجرت به پاکستان می سپارند علی رغم تحمل اندوه جانگداز وشنعت غربت ٬ بایستی به پای هرجاهل بیداد گر٬ هر تبهکار سلفی ولادنی نه تنها بوسه زند ٬ بلکه طوق غلامی سازمان جهنمی ای اس ای ودها  تشکیل مخوف استخبارات غربی را به گردن اندازد ).

 با اینحال  جناب هاتف با همه ی فشار ها وتهدید ها به دنبال رجاله ها وفرومایه ها نرفت واز ترک وطن وکوچیدن به پاکستان امتناع ورزید. در واقع این عمل خشم وغضب جریان تحجر را برافروخت.   ترورست های جهادی ؟ در یک حمله مسلحانه فرزند جوان  ۲۳ ساله ٬ روشنفکر تحجر ستیز وی را بشهادت رسانده ودر یورش بعدی منزل مسکونی اورا هدف قرار داده وهست بود اورا به اتش کشیدند.   ودر چنین وضعی از روی نا گذیری جناب  هاتف به کابل نقل مکان کرد.     

شادروان هاتف بعد از ورود بکابل توانائی های فکری و عملی اش را در حل آشوب فراگیر کشور که به رزمگاه خونین دو ابرقدرت آنزمان، مبدل گشته بود معطوف کرد.

اشتغالش بحیث رئیس جبهۀ ملی پدر وطن که یک نهاد متشکل از شخصیت های ملی و آگاه که حل قضیۀ کشور را جستجو می نمود و چه بحیث رئیس کمسیون تهیه و تدوین قانون اساسی که تحت نظرش یکی از دموکراتیک ترین قانون اساسی در تاریخ افغانستان به تصویب رسید و چه نقش جناب هاتف درراستای  سیاست مصالحه ملی که در انبرهه  یگانه گزینۀ ممکن برای حل معضلۀ کشور محسوب میگردید و برنامۀ صلح ملل متحد برای افغانستان از آن استخراج گردید، و چه بحیث رئیس کمیسون انتخابات، خدمات صادقانه و فراموش ناشدنی را ایفا نمود.

زنده یاد عبدالرحیم هاتف ریاست لویه جرگه های سال ۱۳۶۴ خ (23 اپریل 1985 با شرکت ۱۷۹۶ نماینده، تحت آجندای، (جلب حمایت مردم) و لویه جرگه سال ۱۳۶۶ مطابق 30 اپریل 1987 با شرکت ۱۸۶۰ نماینده تحت اجندای (تصویب قانون اساسی) را با درایت و هوشمندی ستودنی رهبری کرد.

صاحب این قلم بحیث یکی از مدعیون این جرگه بیاد دارد که: در یکی از کمیسونهای کار بر مواد قانون اساسی، شماری از نمایندگان، پیشنهادی را مبنی بر تغیر اسم کشور (از جمهوری افغانستان به جمهوری اسلامی افغانستان) به دلائل آنکه تغیر نام در ختم بحران کشور، و پیروزی سیاست مصالحه ملی نقش ویژه ایفا خواهد کرد، مطرح کردند.

پاسخ رئیس جرگه جناب هاتف که تلویحاً نظریات داکتر نجیب الله فقید که در کنارش نشسته بود، و هیئت رئیسه را تبیین میکرد، این گونه بیان گردیده بود:

(مشروعیت یک نظام نه به دین و مذهبی بودن، یعنی، نه به اسلامی بودن آن، نه به عیسوی بودن آن، و نه به قومی و زبانی بودن آنست، بلکه به عدالت ورزیدن و پاسداری قاطعانه از منافع ملی، و خدمات صادقانه به مردم است. این مسئله را میگذاریم به بعد، آوانیکه (برادران آزرده خاطر) منظورش گروهای مجاهدین (اشرار) مقیم پاکستان و ایران بود) با پذیرش حل سیاسی مطابق برنامه صلح ملل متحد دست از جنگ کشیده بکشور بیایند، بگذارید این افتخار نصیب آنها گردد).

جناب هاتف (رح)، دران برهه  بحرانی، که تراژیدی جنگ با سناریوی جهادی آن بیداد میکرد در راستای حل سیاسی، ختم  بحران رشد یابنده کشور از طریق گفتمان و مذاکره (مشی مصالحه ملی) مساعی خستگی ناپذیری انجام داد. بقول  آلبرت اینیشتین دانشمند معروف المانی،" او نه تنها صلح طلب بود بلکه صلح طلب مبارزه جو بود،" برای برقراری صلح با تمام وجودش کار میکرد. در کنفرانس ها، سمینار ها، در ملاقات ها پژواک  ارزوها وامید هایش  ، همه طرف ها را به ختم جنگ ٬ تامین صلح  با میانجی گری سازمان ملل متحد فرا میخواند . سفر هایش به عراق، و سوریه و ملاقاتهایش با رهبران آنوقته، صدام حسین و حافظ الاسد و جلب علایق آنها به روند صلح در افغانستان، بازتابی از همین تلاشها بود.

نام زنده یاد عبدالرحیم هاتف، با دو رویداد دیگر در یک مقطع بحرانی و تشنج آفرین در ماه ثور سال ۱۳۷۱خ با اشراق در تاریخ گره خورده است.

نخست: در سال ۱۳۷۱خ آوانیکه برنامه صلح ملل متحد در یک کودتای گسترده و خزندۀ ملیشه ئی و جهادی، که چند نظامی، و چند سیاسی دو چهره به آنها  سواری داده  بود یک روز قبل از پیاده شدن، بشکست مواجه گشت.

بعد از آنکه فقید داکتر نجیب الله،  ریس جمهور در خانۀ ملل متحد، تحصن  اختیار کرد، شادروان هاتف بحیث معاون وی برای نجات و جلوگیری از شکست پلان ملل متحد که ( حکومت موقت و انتقالی با شرکت همه جناح های درگیر را جا گزین میکرد.) مساعی وطن دوستانه ای انجام داد ٬ در ملاقات مورخ ۳۱ حمل ۱۳۷۱خ (20 اپریل 1992 م ) با آقای بینین سیوان نمایندۀ خاص سرمنشی سازمان ملل متحد که در کابل حضور داشت، و توضیح وضع سیاسی، نظامی مخاطره آمیز کشور و هشدار اینکه فیر یک گلوله در اوضاع فعلی مصیبت بزرگی ببار خواهد آورد. به او پیشنهاد پیاده شدن عاجل قوای صلح ملل متحد در کابل را مطرح کرد.

در طرح دیگر، سپردن قدرت دولتی را به یک شخص بی طرف، از جمله به شاه سابق (ظاهر شاه) پیشنهاد کرده بود. اما نمایندۀ ملل متحد در آن لحظاتی که از منجنیق  فلک سنگ فتنه و جنایت می بارید، گفته بود، فرصت ها نابود شده اند، این مسئله به خود افغانها متعلق است.

دو دیگر-

با شکست، عملیه صلح ملل متحد در ماه ثور سال ۱۳۷۱خ  حکومت اسلامی مهندسی شده در گور نر هوس پشاور زیر پاشنه ی اجنبی ها، تحت رهبری صبغت الله مجددی با یک قطار سراپا مسلح، ماهیتاً نمایشی در حالی بکابل رسید که شهر با گیر افتادن در باطلاق جنگ های گروهای مجاهدین (اشرار) تلفات و ویرانی غم انگیزی را متحمل گردیده، تمام دارائی های اقتصادی، اجتماعی؛ فرهنگی، بشمول سلاح و تخنیک محاربوی و ثروت های قوای مسلح کشور که در منطقه کم نظیر بود بوسیله ، تبهکاران  جهادی و ملیشه ئی به تاراج رفته، ناقوس فروپاشی و تجزیۀ کشور بصدا در آمده بود.

در چنین یک حالی با یستی جناب هاتف بحیث معاون اول رئیس جمهور داکتر نجیب الله  قدرت دولتی را طی همایشی که در تالار وزارت خارجه برگذار گردیده بود به رئیس حکومت مجاهدین، صبغت الله مجددی که از پشاور آمده بود، تسلیم میکرد.

اما شادروان هاتف در یک جسارت ستودنی و پذیرش همه مخاطرات، بنابر دلائل اینکه:  این حکومت مشروعیت ندارد، از مردم افغانستان نمایندگی نمی کند از رفتن به همایش وزارت خارجه و تسلیمی قدرت به صبغت الله مجددی ابا ورزیده بود، بجایش این کار را مرحوم داکتر صرابی یکی از معاونین دیگر، رئیس جمهوری انجام داد.

باری جناب هاتف، اقدامش را مبنی بر این که نخواسته بود با حضور در همایش روز هشتم ثور سال ۱۳۷۱خ قدرت دولتی را به گروه مهندسی شده از پشاور تسلیم دهد، با خوشی مشربی ادبی که منبعث از شخصیتش بود، بیکی از دوستان چنین گفته بود:


بیا تا جهان را به بد نسپریم – به گیتی همی دستی نیکی بریم


زنام است تا جاودان زنده مرد – که مرده بود کالبد زیر گرد


زنده یاد عبدالرحیم هاتف یک سمبول مقاومت علیه تحجر  و عقب گرائی بود در طول خدماتش چه در کرسی پارلمان و چه در کرسی های بلند دولتی با صداقت، طهارت و پاکدامنی درخشید از حرام ثروت نا مشروع نیندوخت، در دیار بیگانه که نوستالیزم و شنعت غربت بیداد میکرد با گنج بی همتای قناعت زیست.


او اکنون با  ارتحالش در میان ما نیست، اما اندیشه ها عملکرد ها و خدماتش زنده ای جاوید است.


بنابر خدمات تاریخی اش حق بزرگی بر آگاهان وطن و نسل های دموکراتیک دارد ٬ برماست چراغ خرد ورزی ، و راه او را برای خدمتگذاری، بیداری و روشنگری، و ختم جنگ و جهاد، تآمین صلح، آسایش و رفاه مردم افغانستان دنبال کنیم.


با دریغ و اندوه مرگ او، بر روح شیفته ای او درود می فرستیم و رحمت و رضوان حق را برایش می طلبیم.


درگوش نسیم صبا می خوانیم:


ای صبا ای پیک دور افتاده گان -- ( دعای ) ما را تا مزار او رسان .


6
سپتامبر 013 2


کارلسروهه ٬ المان

 

 

 

 

 

 

 

  


بالا
 
بازگشت