ابراهیم ورسجی

 

داشتن عقل معاش؛انتخاباتِ ریاست جمهوری وبیرون کردنِ افغانستان ازبحران

ابراهیم ورسجی

14-7-1392

این نوشته دردوبخش تهیه شده است:نخست،عقل معاش درجامعه ی اسلامی.ومنظورازعقل معاش،عقلی می باشد که جزپیداکردن پول وتامین فایده ی شخصی- گروهی، به هیچ ارزشی پایبند نیست.ازاین رو،برخی نویسندگان ازآن به حیث واقع بینی منحط نام برده اند. دوم،عقل معاش درافغانستان.ازیاد آوری از جامعه ی اسلامی،منظوراین است که، دردوره ی پیامبرودوخلیفه ی پس ازدوره ی رسالت، به دارند گان عقل معاش،یعنی کسانی که به شیوه ی غیر اخلاقی- سود جویانه وبه قیمت لاغرکردن دیگران درجهت فربه کردن خود زراندوزی می کردند،اجازه داده نشد.اما دردوره ی خلیفه ی سوم،این سنجه به سود دارندگان عقل معاش زیرپاشد که نتیجه ی آن کشمش،کشته شدن خلیفه ورخدادهای ناخوشگوارپسین می باشد که خلیفه ی چهارم راهم قربانی وزمینه برای سلطنت وبرآمدن کامل دارندگان عقل معاش درسیاست،اقتصاد واجتماع اسلامی مساعد شد.اما، دررابطه به دارندگان عقل معاش درافغانستان،شایان یادآوری می باشد که بیشترازهرجامعه ی مسلمانی دیگری،عقل معاش داران برمردم این مرزوبوم ستم روا داشته اند و بدترین نمونه هم عقل معاش داران پساطالبی می باشند که در12سال گذشته بخش بزرگ کمک های بیرونی ودرآمدهای درونی راغارت کرده اند.طرفه این که، این روزهابخاطرمبارزه ی انتخاباتی برای انتخاباتِ ریاست جمهوریی سال آینده شماری ازهمین غارتگران هم خود را برای رئیس جمهورشدن کاندید کرده اند تادغل وفریب کاری نموده حداقل مقدارپولی بنام کاندیداشدن ،فراچنگ نمایند.باتوجه به چهره های کاندید شده وپیشینه ی مالی- درآمدی شان،لازم دانستم که این نوشته رابه محیط فرهنگی- روزنامه نگاری- سیاست ورزیی فاسد ناشده ی افغانستان، پیش کش نمایم.ازاین رو،پیش ازقلم فرسایی درزمینه،خالی ازفایده نخواهد بود اگرکمی به پیشینه ی مقوله ی"عقل معاش ودارندگان آن"پرداخته شود.بیاد دارم که نخستین باراین مقوله رادر"مقدمه ابن خلدون"،ازعبدالرحمن ابن خلدون،نویسنده و دانشمند تونسی دیده بودم؛امافرصت کنجکاوی درباره ی آن برایم دست نداد.تااین که،فضای سیاسی- انتخاباتی- تبلیغاتی ای کنونی افغانستان وچهره های کاندید شده برایم انگیزه داد که به سراغ سخن ابن خلدون رفته ونوشته ی کنونی را خدمتِ خوانند گان پیش کش نمایم.

پس ازگزینش عنوان یاد شده ونام بردن ازبکاربرنده ی آن،بهتراست که به نقش عقل معاش وزیان های آن برای جامعه ی مسلمانی هم اشاره ی کرده شود.درجهان پیش مدرن،دوگروه یاقبیله ی زیر،اقتصاد- سیاست وجنگ را دردست داشتند:نخست، زورمدارانِ تفنگ دارِ اغلب بیابان کرد.دوم،ملایان،کاهنان وجادوگران.ازواژه ی بیابان گرد، به این خاطرنام بردم که اکثریت امپراتوری های کهنه شده وفاسد تاریخ را این دسته نابود کرده اند،اماکامیاب درامردولت- تمدن- فرهنگ- واقتصاد سازی نشدند.ازاین رو،فرانسیس فوکویاما،دانشمندامریکایی ونویسنده ی کتاب"پایان تاریخ"،درنوشته ی دیگرخود"آغازنظم سیاسی"می گوید که"بیابان گردان، فتوحات کرده می توانند اما اداره ساخته نمی توانند."بطورنمونه،بربرها،امپراتوریی روم رافتح کردند،اما اداره ساخته نتوانستند.طرفه ی اینکه،ناتوانی آن ها درامراداره سازی،سبب شد که کلیسا وپاپ بالاآمده ، امپراتوریی مقدس روم راشکل بدهند که هزارسال دوره ی تاریک سده های میانه رارقم زد.

بهرحال،اروپای ها بادست زدن به رنسانس / نوزای،اصلاح مذهبی ونهضت روشنگری،به سده های میانه پایان داده عصرنورا آغازکردند که جهان کنونی میوه ی آن می باشد.بدبختانه،مسلمان ها نتوانستند ازتجربه ی اروپای هابهره برداری وواردعصرنوشوند.بنابراین،ایجاب می کند که نقش عقل معاش درسیاست، چه درغرب وچه درجهان اسلام ریشه یابی شود تاروشن گردد که چرامسلمان ها پس مانده اند وغربی ها پیش رفت کرده اند؟ برخی دانشمندان غربی باوردارند که پس ماندگی مسلمان ها پیوستگی به دین شان دارد وبرخی دیگربه این باورند که عامل های غیردینی درزمینه بیشتردخیل می باشند.بطورنمونه،اشترائوس،دانشمندامریکای می گوید که"اسلام درآغازبه یک انقلاب دست زد؛ازاین که انقلاب دربخش پس مانده ی جهان، یعنی جزیره نمای عربستان صورت گرفته بود،درواقع شبهه ایجاد نموده عقل وخرد رانا زا کرد."ماکس وبر،جامعه ی شناس آلمانی،می گوید که"تفکرعرفانی وجنگ برای غنیمت، دشواریی بزرگ اسلام می باشد"وهگل،دانشمند دیگرِآلمانی می گوید که"اسلام ازنظرفرهنگی دردامن فرهنگ ایران رشد کرد،اماازنظرسیاسی بدامن استبداد افتاد." استبدادی که تاکنون گلوی مسلمان ها را می فشارد وباعث پس ماندگی آن ها درمقایسه باغرب شده است.

بادرنظرداشت سخنان یاد شده،دومسئله برجسته می شود:نخست،عامل بدبختی درخود اسلام است که برداشت برخی شرق شناسان مغرض می باشد.دوم،دربربری گری وقبیله سالاری عرب وغیرعرب زورمدارعقل معاش دارنهفت است که قرن ها است دامن گیراسلام می باشد.آلبرت هورانی،دانشمندعربی- مسیحی- لبنانی نظری دارد که اتهام راازشانه ی اسلام برمی دارد وآن این که"برآمدن اموی ها درتاریخ آغازین اسلام،مانندهجوم بربرهابه تمدن روم می باشد."یعنی زیانی راکه بربرهابه تمدن روم وارد کردند،همان زیان  رااموی هابه اسلام وارد کردند.واقعیت این است که، پیش ازبرآمدن امویان به رهبریی معاویه،دشواری های دردوره ی خلیفه ی سوم خود نمای کردند که نتیجه ی آن ها دوچیزبود:نخست،چند دسته شدن مسلمان های مبارزاولیه که طه حسین،آن راتفرقه دراشرافیت اسلامی نام نهاده است."البته که منظورطه حسین، اشرافیت زمین دار- تاجر-پول دارنیست،بلکه اشرافیت ی متکی برفضیلت وتقوامی باشد.

ازاین رو،پس ازتفرقه دراشرافیت پرهیزکارانه ی مسلمان ها،برای نخستین بار،عقل معاش برسیاست ودفاع واقتصادجامعه ی اسلامی دست برترپیدا نمود که دستاورد آن،پایان خلافت وبرآمدن پادشاهی مستبد می باشد.دررابطه به دین،پادشاهی مستبد،دست به ایجادعالمان حکومتی  زد تابخوبی عوام را سوارشود، وعالمان رسمی هم برای سواریی عوام، ازفقه بهره برداری مالی- سیاسی کرده درواقع فقه رابه ایدئولوژیی سیاسی حکومت های مستبد وفاسد مسلمان دیگرگون ساختند.ازاین سبب،اگرغزالی،"فقه راعلم مادی می نامد"،حق با اواست.تبدیل شدن خلافت به سلطنت وفقه به ایدئولوژی سیاسی حاکمان ستمگریاهمسازیی شاه وشیخ،سبب می شود که قبضه کردن رهبری بزورتفنگ،جای بیعت وکسب مشروعیت ازمردم رابگیرد.پس ازآن است که زوربالامی رود وقرآن درادامه ی سرنیزه شدن در"صِفین"،بزیرکشیده می شود.به سخن دیگر، دورشدن  ازعدالت وآزادی که موضوع جوهریی دین می باشند،دردوره ی خیلفه ی سوم آغازودردوره ی اموی ها- عباسی هاتکمیل می شود.

دراین راستا،رفته رفته، زوربرعقل واخلاق غلبه پیداکرده درواقع چنان دست بالاپیدا نمود که خلیفه های نام نهادعباسی، ابزاردست تفنگ داران نومسلمان شدند.وزورگویان تفنگ بدست به بی اختیارکردن خلیفه هابسنده نکرده،  فرهنگ،دانش،هنرومعرفت رااسیرزورکرده باگرایش به فساد درمیان بیابان گردان مسند نشین،مانند بربرهاکه برامپراتوریی روم ریخته بودند،مغل هابرخراسان وبغداد ریخته تمدن اسلامی را تارومار کردند.درحقیقت،مبارزه ی دارندگان عقل معاش که دردوره ی امویان بکارآغازکرده بود،دردوره ی مغلان حاکم برهمه چیزمسلمان ها شد.فرایند انحطاطی – روبه پستی رفتنی که تاکنون ادامه دارد وسبب شده است که مسلمان درشرایط کنونی ازپس مانده ترین مردم جهان شمرده شوند.

ازآنجاکه، دین ازموقعیت فرهنگی- معنویت بخشی به موقعیت ابزاریی زورمندان دیگرگون شده وتنهادرجهت عوام فریبی وعوام سواری کارآمدی برای حاکمان پیدانموده بود؛عدالت خواهی ومشوره طلبی مورد نظرآن جای خود را بدزدی ودزدانی داد که زیرلقب های مجاهد،امیرمومنان،سید،حضرت،پیرخانقاه،شیخ،زاهد،ملا،شیاد و...مومنان را تا که توانستند چاپیدند.وضعیتی که تاکنون ادامه یافته وبه مراتب نسبت به گذشته فربه ترهم شده است.بدبختانه،پس ماندگی علمی- فرهنگی- اقتصادی- فنی واجتماعی زاده ی سلطه ی عقل معاش برعقل دین مدارواخلاق گرا،هم زمینه ی پس ماندگی مسلمان ها رامساعد ساخت وهم به قدرت های خارجی زمینه سازی کرد تازمام داران نادان ،تفنگ بدست ،بی عقل وبداخلاق مسلمان را سوارشوند. رخداد واپس گرایانه وذلت باری که وضع کنونی افغانستان،عراق،صومالی، سوریه،پاکستان،لیبی، سودان و...زاده ی آن می باشد.

ازاین که، وضع غمبارکنونی افغانستان، زاده ی سلطه ی عقل معاش وعاقلان معاش گیربرعقل شرعی وشرع عقلی ای برابری جویانه می با شد، بهتراست که کارکرد ویرانگرانه ی عقل معاش وعاقلان معاشی در دیروز وامروزِ این کشوربررسی وبرآورد شود که دارند گان عقل معاش که مردم را ناداروخود را بیش ازاندازه فربه نموده اند،می توانند به درازنا وفراخنای بحران کنونی بیفزایند ویا به عمرزیانبارآن پایان بدهند! واقعیت این است که عقل معاش وسلطه ی عاقلان معاشی،بخش بزرگ تاریخ،جامعه وسیاست افغانستان را زیرپوشش خود می گیرد.عاقلان معاشی که دردوسده ی گذشته، دربیرون به نوکریی هند بریتانیا - اتحاد شوروی- پاکستان واخیرا امریکا پرداخته درجهت نگهداریی وادامه ی قدرت خود دربرابرمردم خشم گین، ودردرون، به فئودال- بزرگ مالک سازیی قبیلگی پرداخته اند که نتیجه ی آن وضع نابسامان وتروریسم زده ی کنونی می باشد.

بهرحال،با اینکه وضع کنونی زاده ی عقل معاشی دیروزمی باشد،بازهم ازاین واقعیت تلخ نمی توان انکارورزید که عاقلان معاش امروزدرقیاس به سلف خود راه صد سله را درچند سال رفته اند.ازاین رو،ایجاب می کند که بدوپرسمان زیربه گونه ی کوتاهی اشاره کرده شود:نخست،چگونه عقل معاش وکاربرانِ آن درمدت کوتاهی، ازناداری وگمنامی به سرمایداریی شکم پرستانه و رسواخیزکنونی رسیدند.دوم،عاقلان معاش که توسط دیگران برسیاست افغانستان مسلط ووضع کنونی را ببارآورده اند،آیا می توانند کشوررا چه ازطریق انتخابات سال آینده وچه ازطریق های دیگر ازبحران درازمدت که گرفتارآن شده است،بیرون نمایند؟پاسخ این پرسش این است که، بخاطرخطاکاریی رژیم جمهوری محمد داودخان که فضای سیاسی را بست ومحیط اجتماعی- فرهنگی- امنیتی کرد .وقتی که درکنارمحیط اجتماعی- فرهنگی ای امنیتی شده،حکومت به سرکوب نیروی کنشگرمذهبی پرداخت،دورخداد زیربوقوع پیوست:نخست،آگاه تران مسلمان بزندان افتادند وناآگاه تران ضعیف نفسِ  آن ها هم پیشگام شدند وهم ابزارسیاست پاکستان وعربستان.دوم،کمونیست هاهم که سرشان درریسمان مسکوبسته بود؛بیشترازپیش وابسته به آن شد، بویژه پس ازتهاجم شوری به افغانستان،مشروعیت نیم بند حکومت خود رانیز ازدست دادند. رخ داد نامیمونی که درهردوطرف، به نفع عقل معاش داران تمام شد.

درچنان شرایطی بود که، مبارزه ی حق خواهانه ی مردم افغانستان به کژراه سوق داده شد.کژراهه ی که باتغییربازیگران تاکنون ادامه دارد.برای توضیح بیشتردراین باره که چگونه مبارزه ی برحق مردم افغانستان به بیراه رفته ابزاردست عقل معاش ودست اندرکاران آن شد،ایجاب می کند که بدوپرسمان زیرتماس گرفته شود:نخست،وابسته شدن گردانند گان مبارزه درگام نخست،به پاکستان وعربستان؛ ودرگام دوم، به تمام کشورهای که می خواستند مبارزه ی افغان ها راوسیله ی برای سرزنش وبزانودرآوردن کمونیسم روسی نمایند.دراین راستا،زمانی که کمونیسم بزانودرآمد،بسیاری دوستان بیرونی مبارزین یا از کمک به دولت سازی درشرایط پساکمونیستی فاصله گرفتند ویااین که، سازمان های جهادی را که رهبرانشان غیرازعقل معاش، ازاخلاق وتقوی تهی شده بودند،ابزاربرای یک جنگ درون گروهی ومیان گروهی کردند.درضمن،پاکستان ازکنارکشیدن غربی ها بویژه امریکا،ازکمک به دولت سازی درافغانستان، بهره برداری کرده اول رهبران جهادی یا دارندگان عقل معاش وبی عقلی درامورسیاسی را بجان هم انداخته تکه تکه کرد؛ ودرگام دوم، طالبان راساخته وارد بازیی ناپاک خود درافغانستان ساخت.

ازآنجاکه، برای دارودسته ی دارنده ی عقل معاشِ دستِ بالایافته درجنگ وسیاست جهادی- طالیبی- تکنوکرات ناآگاه ازبروکراسی درافغانستان،به جزپول درآوردن بهرطریق نادرستی، پرسمان دیگری ازجمله،دین،اخلاق ووطن درمیان نمی باشد؛زمینه را برای تجارت ننگین خود مساعد یافته بیشترازپیش خود را فربه ومردم افغانستان رالاغرترکرده اند!ازاین رو،جهاد ،شریعت ،جنگ علیه ی تروریسم ودموکراسی مآبی وسیله ی شد برای زراندوزی اهل معاش، تابه قمیت پول وچوکی، خواست بیرونی ها رابرخلاف منافع ملی افغان هابرآورده نمایند.کارنامه ی ننگینی که درشرایط پساطالبانی، قبیله عقل معاش را بدوصف بخش نمود:نخست،بخش نرم- خسته وتنبل شده ی عقل داران معاشی به کمک سیاست افغانی غرب پس از11سیپتامبر،باپیوستن به جنگ علیه تروریسم وحکومت کرزی بسیارپول کمایی کردند.دوم،بخش خشن عقل معاش داران باکمک پاکستان ودست های پنهانی دیگر،درقالب طالبانِ بازسازی شده به دشمنی باامریکا،متحد بادارخود پرداخته وضع کنونی را درافغانستان ایجاد نمودند.وضعی که ادامه ی آن بزیان مردم وبه فایده ی عقل معاش داران منحط می باشد.دراین بازیی ناپاک که زیرنام جهاد،شریعت ،مبارزه باتروریسم وتحقق دموکراسی،یا ارزش های والای انسانی راه اندازی شد،نه تنهامردم افغانستان،بلکه فرهنگیان وروشنفکران این کشورهم زیان های بی شماری برداشت کردند که نتیجه ی آن، آوار گی شماری به بیرون وناداریی شماردیگردردرون وطن می باشد.

اکنون که درپایان مبارزه ی آزادی بخشِ بد فرجام ضد شوروی ورخدادهای ناشاد پس ازآن که تاکنون ادامه دارد،مردم وروشنفکران افغانستان زیانمند وقشردارای عقل معاشِ بریده ازدین ،اخلاق  ووطن فربه ترشده وکشوررا تا تارک سردرفساد ووابستگی فروبرده ست وانتخابات ریاست جمهوری هم درپیش می باشد،پرسش بنیادی این است که فرهنگیان وروشنفکران چه باید بکنند؟ این هم، درزمانی است که، اندیشه،خرد،اخلاق ووطن دوستی به پشت معرکه رانده شده وبه کمک منابع غرض ورزبیرونی ومافیای تفنگ،تریاک ودیگردسته های تباه کاروبدنام درونی،بازهم ازهمان عقل معاش داران،شماری به حیث کاندیدان ریاست جمهوری راه افتادند تا اوضاع به گونه ی کنونی که کاملابه سود بهره کشان ازمنابع بیرونی ودرونی وبزیان مردم می باشد،نگهداری شود.دررابطه به نقش روشنفکران وفرهنگیان دربیرون کردن کشورازبحران کنونی،واقعیت این است که درکوتاه مدت ازاین قبیله کاردیگرگونی آور ساخته نیست.اما،اگربه آگاهی رسانی به مردم وتشکل سازیی هد فمند وآرمان گرای همساز باآینده نگری دست بزنند،بدون شک،آینده ازآن ها می باشد.

درپسین بخش نوشته،می خواهم به صراحت بگویم که درپیوند به بیرون کردن کشورازبحران ژرفی که درآن گیرافتاده است، آن هم توسط بازی گران میدان انتخاباتی- کنونی که همه شان ازقبیله ی عقل معاش، یعنی کسانی که جزبه فایده ی شخصی به چیزی دیگری نمی اندیشند،بسیار محتاط باید بود.البته،به این خاطرکه،اکثریت مهره های دارای عقل معاش وغارتگر که خود را برای رئیس جمهورشدن کاندید کرده اند،سه دشواری دارند:نخست این که،درهمه ناپاکی های که در12سال گذشته توسط حکومت کرزی صورت گرفته است،شریک قافله یاکاروان می باشند.دوم این که، ازنظرتوان عقلی- تجربی- کارکردی،ناتوان ترازآن هستند که رئیس جمهورشوند وکشوررا ازبحرانی که خود درایجاد آن نقش دارند بیرون نمایند.سوم اینکه،فکرمی کنند همان گونه که عقل معاش دارند وازاین طریق سرمایدارشده اند،دارای تعقل سیاسی وتجربه ی اداری هم می باشند وباید رئیس جمهورهم شوند.ازاین که به گمان غالب، انتخابات ریاست جمهوری درست وشفاف برگزار نخواهد شد،ممکن است شخصی ازقبیله ی عقل معاش بادست کاری وتقلب انتخاباتی توسط کمیسیون انتخابات که اعضایش توسط کرزی گزینش شده اند،رئیس جمهور اعلام شود،امابحران افغانستان چنان ژرف وپیچیده است که بیرون رفت ازآن توسط هرکدام ازمهره های مدعی ریاست جمهوری، خیالی بیش نمی باشد.

 

 

 


بالا
 
بازگشت