سیدهمایون شاه عالمی

 

اعتدال

Moderation

اعتدال در لغت به معنی توازن و برابری است. اما در اصطلاح عامیانه امروز در مقابل افراط نیز استفاده میشود یعنی اعتدال پسندان مخالف افراط گرایان اند. مشکل ترین کار جهان قضاوت است. تحقق اعتدال کار دشوار است اما یک امر ضروری میباشد در تمام شئون زندگی مراعات اعتدال یگانه راه موفقیت میباشد. میانه روی بهترین سلوک در زندگی است چنانچه رسول مقبول (ص) امت خود را به میانه روی تشویق مینماید.

     در جایی از انترنت در خصوص اعتدال سیاسی مطلبی را دیدم که چنین بود:

{به طور کلی  اعتدال را می توان در شرایط کنونی یعنی در ابتدای قرن بیست و یکم و در  روابط کنونی ژئو پلیتیک جهان  چنین تعریف کرد: پرهیز از خشونت و راه حل های سرسختانه ای که ساختارها، نهادها و رفتارهای  اجتماعی را زیر و رو می کند و تبعا بهای آنها نیز سنگین بوده و لزوماً ضمانتی نیز برای رسیدن به نتایج بهتری از  اعتدال ندارند. به عبارت دیگر باید به نوعی قواعد بازی «ملی» و «بین المللی» را در عرصه های مختلف به ویژه عرصه  سیاسی پذیرفت و بر اساس قوانین و با پرهیز از تند روی و خشونت به سوی اهداف خود حرکت کرد}.

 

ابراهیم مهدوی در قسمت اعتدال اجتماعی می نویسد:

{الفاظ عدل-عدالت-عادل-معدلت-تعادل -معادله-همه از یک ریشه هستند که همان عدل(ع.د.ل)میباشد.

و این ریشه در معانی ظاهراً متعدد مختلف از قبیل فدیه-فدا-مثل-قیمت- خدا-مرد صالح و حق‏گذار-ضد جور و ستم و غیره استعمال شده است.

ولی اطلاق ریشه مذکور بمعانی فوق‏الذکر بوطر اشتراک لفظی نیست بلکه‏ معنای موضوع که لفظ و کلمه(ع د ل)یک مفهوم کلی است که در تمام معانی‏ مذکوره وجود دارد و قدر مشترک بین همه آنها است.

و آن معنای جامع و کلی عبارت است از اعتدال و توازن و بالاخره حد وسط بین افراط و تفریط و استقامت و راستی.

و این معنی کلی و مشترک در تمام معانی مذکوره موجود است زیرا بفدیه که‏ عدل اطلاق میشود باین لحاظ است که آن عوض و بدل و معادل چیزی است که برای‏ آن فدیه داده شود. }

   

Moderation

(مادریشن ) معنی اعتدال در انگلیسی است. اعتدال قاعدۀ کلی زندگی است. شناخت و تحقق اعتدال منحصر به استعداد فکری هر شخص بنا بر تجارب و آموخته هایش از منبع خانوادگی، محیطی، مکاتب و دانشگاه و پوهنتون و آموخته هایش از مأخذ دیگرست. اعتدال یک رکن اساسی است که تدریس و تفهیم آن بی نهایت ضروری است. حتی از سنین کودکی با اطفال باید این مسئله آموزش داده شود تا در ساحات مختلف زندگی این اصل را مراعات نموده و به موفقیت فایز آیند.

 

اعتدال در مباحثه :

اتفاقاً این اصل در جوامع عقب افتاده قطعاً مراعات نمیشود. بدین معنی که بعضی ها آداب مباحثه را نمیدانند. هدف مباحثه تبادل افکار در موارد و یا موردی خاصی میباشد و بعد از افهام و تفهیم افکار دو جانب، هردو و یا تمام افراد که در مباحثه شریک هستند؛ نتیجه گیری می نمایند و در اخیر اندازۀ توافقات و غیر توافقات جمع بندی شده و اطلاعات و معلومات لازمۀ بیشتر جهت تنویر مسئله جستجو می گردد تا تمام جوانب از حقیقت موضوع مطلع شوند.

     من در تلویزیونهای افغانی ما نوجوانانی را می بینم که بی نهایت استعداد دارند و دراک و تیز هوش و با فهم هستند، اما بعضی ازین ها در هنگام دایر نمودن میز مدور و نشستن به پای مباحثات قطعاً اصالت و اخلاق ژورنالیستی را مراعات نمی نمایند. پیوسته به همین فکر هستند تا حرف و یا واژه و یا یک (واج) اشتباه از دهن کسی بیرون شود و از گلویش بگیرند، مقصد از افهام و تفهیم نبوده بلکه میدان مباحثه را حتی الامکان به مشاجره و مسابقه مبدل می نمایند. بیچاره بیننده و شنوندۀ تلویزیون و یا رادیو حیران می ماند و مباحثه بی نتیجه و سر درگم به پایان میرسد. پس تعادل مراعات نمیشود.

     بعضی ها دوست دارند همیشه طرف واقع شوند و ازین کار لذت می برند، حتی بطرف مقابل موقع گپ زدن را نیز نمیدهند. گفته اند " گفت و شنود" پس اول باید شنید و شنیدگی را ارزیابی کرد و بعد نظریات خویش را ابراز نمود. در غیر آن صحبت یکطرفه است و مسابقه نیز احمقانه.

     یکی از پدیده های دیگر معتقدات شخصی است که بعضی ها اعتدال را در نظر نمیگیرند، همچون اسب گادی خویشتن و راه خویشتن و تفکر خویشتن را می بینند و از دیگران را عمداً نادیده می گیرند. و حتی حوصلۀ شنیدن دو کلمۀ که مخالف طرز دید شان باشد، را ندارند.

    چرا به این گروپهای سیاسی تروریستی افراط گرا می گوئیم؟ بخاطری که آنها فقط و فقط طرز دید خود شانرا دیده و از دیگران را نادیده می گیرند و هر چه مخالف طرز دید شان باشد آنرا به کفر معنی داده و دست به کُشت و خون تمام مردم می زنند. پس افراط گرایی مخالف اعتدال قرار می گیرد.

    انسان آزاد خلق شده است و هر انسان حق دارد آزاد فکر کند و حق دارد هر دین و مذهبی را که خودش دوست دارد قبول نموده و مطابق همان مذهب و آیین زندگی خویش را عیار نماید؛ و یا اگر به هیچ دین و آیینی عقیده ندارد بازهم اختیار خودش است . قرآن کریم نیز می فرماید ( لکم دینُکم ولیَ دین). و به پیامبر ما نیز امر می نماید که وطیفۀ تو فقط تبلیغ است و تو (ص) فقط رسول هستی، یعنی هیچ زور واجبار برای مسلمان شدن کسی در کار نیست. اختیار بدست خود انسان است. اگر قرار باشد انسانهای سرنوشت انسانهای دیگری را تعیین نمایند پس کار خداوند چیست؟ خداوند به محافظ و عسکر و لشکر ضرورت ندارد و اگر میخواست و اگر بخواهد تمام بشریت را به یک آیین در می آوَرَد؛ اما خواست وی همین است که ما خود تصمیم بگیریم.

       مقصد این است هر چه میخواهی باش و هر آنچه را می پسندی قبول کن اما مزاحم دیگران مباش ، نه کسی را به زور مسلمان بساز نه بالای مسلمانی کسی بخند و نه کسی را بخاطریکه هندو است مسخره کن. این است اعتدال و هرکس این اصول را مراعات می نماید همانا شخص اعتدال گرا پنداشته میشود. در غیر آن قبولاندن عقاید از روی خود خواهی به جبر و اکراه بالای دیگران عین بی منطقی و حماقت است.

 

سید همایون شاه (عالمی)

بیستم جنوری دوهزار و پانزدهم میلادی

کابل - افغانستان

 

 

  


بالا
 
بازگشت