خالق بقايی

 

خاطره ای از قريه ی (عمرض)"1" چهار قريه پنجشير

درزمان تصدی محترم انجنيرنظرمحمد، نگارنده بحيث رئيس اسناد و ارتباط وزارت امور ساختمانی ( فوايد عامه) انجام وظيفه ميکردم.

در دفترم مصروف کار بودم ، امربر اطلاع داد که شخص موسفيدی آمده با شما کار دارد ، گفتم تشريف بياورد. همين که او داخل دفترم شد ، مرحوم حاجی ميرزا غلام حسين خان ، معاون ( ترانسپورت خينج پنجشير) فرزند مرحوم وکيل ميراکبرخان يکی از معززين نام دار قريه عمرض بود و من مرحوم وکيل صاحب را ديده بودم ، مرد با سواد ، با وقار ، خوش لباس و بزرگ قوم بودند و يک دوره به حيث وکيل مردم پنجشير در مجلس مشوره در مرکز ولايت پروان خدمت انجام داده بودند و بين مردم محبوبيت داشتند.

حاجی ميرزا غلام حسين خان ميراث پدر را حفظ کرده بود و به خدمت قوم ميرسيد. او در کارته پروان زندگی ميکرد قبلا با ما همسايه و محشور بود. همينکه داخل دفترم گرديد به من خطاب کرد ( چرا ششتهً پنجشير را آب برد). او لز لحاظ سن از من بزرگ بود. بعد از بغل کشی و تعارفات ، اتاق را خلوت کردم و گفتم امر کن ، در خدمتت هستم. او گفت از دره ی " شاه آبه"  قريهً عمرض سيلاب مدحش و بی سابقه ای سرازير گرديده ، پل ،  آسياب  و آبادی های دو جناح خود را از بيخ و بن برداشته و به دريای کلان پنجشير مدغم ساخته ، مسير دريا قسما مسدود گشته ، آب به عقب برگشته ، خانه ها ، باغات و زمين های زراعتی مردم  زير آب شده و راه عبور و مرور بروی ترافيک مسدود است. اگر مشکلات بزودی رفع نشود ، مردم آسيب فراوان می بينند. شما و اين دم و دستگاه چه به درد ميخوريد؟ حرف هايش صميمی ، توام با شوخی و احساسات بود.

سخنانش را ياداشت کردم ، او را با خود نزد وزير بردم و قضايا را سرتا پا عرض کردم. وزير دانشمند و دلسوز ، مهمان را نوازش کرد و با برخورد انسانی و استثنايی ، صلاحيت را بمن تفويض نمود ، فرمود هرآنچه مصلحت دانيد و به خير مردم باشد مورد تاييد من است. بدون ضياع وقت داخل اقدام شويد.

برايش پيشنهاد کردم ، اگر اجازه باشد يکنفر انجنير را با خود گرفته با حاجی صاحب به پنجشير برويم ، ساحه را از نزديک مشاهده کرده و راپور خود را خدمت شما می آوريم. آنگاه شما بملاحظه راپور تصاميم مقتضی اتخاذ خواهيد فرمود. وزير پيشنهاد را پذيرفت و ما مرخص شديم. وقتی به دفتر خود آمدم به محترم انجنير سلطان حسين که در آمريت عمومی انجنيری رياست سرکها انجام وظيفه ميکرد و دوست صميمی من بود ، بعدا در کابينه داکتر نجيب الله بحيث وزير پلان ايفای وظيفه کرد ، تيلفون کشيدم و خواهش کردم اگر زحمت نميشود يکبار به دفتر من  تشريف بياوريد.

جناب شان فورا آمدند و ماجرا را سرتاپا شنيدند و حاضر شدند با من به پنجشير سفر کنند. حتی از اوضاع امنيتی هيچ نپرسيدند.

هردو به حضور وزير رفتيم و موافقت حاصل شد. فردای آن بمعيت حاجی ميرزا غلام حسين خان به سواری بس های خينج پنجشير ترانسپورت عازم پنجشير شديم و بعد از استراحت مختصر و صرف غدا به ساحه رفتيم. انجنير سلطان حسين از جاهای آسيب ديده "کروکی" برداشت و شب  را در منزل مولوی عبدالفتاح که در مسجد جوی شير متصل درم سال هندوان و نزديک نخاس سابقه وظيفه امامت داشت ، سپری نموده ، فردا عازم کابل گرديديم.

همينکه راپور به حضور وزير فوايد عامه تقديم شد ، جناب شان بلافاصله آنرا منظور و دستور دادند تا ماموران فنی با وسايل ووسايط و مواد ساختمانی هرچه عاجل به محل بروند و به حل چالشها   بپردازند. که طبق هدايت شان در ظرف يکی دو روز بعد گروپ فنی آماده و به محل اعزام گرديد و از همه اولتر مسير دريای کلان را باز کردند و خانه ها ، باغات و زمين های زراعتی مردم از تهديد و خطر آب نجات يافتند. سپس  به اعمار مجدد پل موقت بالای رود خانهً درهً شاه آبه پرداختند و مشکل عبور و مرور ترافيک و کاروانها بين دوطرف پنجشير مرفوع گرديد. اهالی شريف قريه عمرض  امنيت ماموران فنی را تامين کردند و در پيشبرد امور آنها را دوش به دوش همراهی نمودند.

ناگفته نماند ، ادامه و استمرار خدمت گروپ فنی بار ديگر بدرخواست مردم و امر وزير فوايد عامه تجديد گرديد و اين خاطره برای من از شيرين ترين خاطرات دورهً زندگی ام محسوب ميگردد.

به ارواح تمام گذشتگان درود بی پايان نثار ميکنم.

 

اشعاری در مورد پنجشير از شادروان قهار عاصی :

يکی دره از دره های بهشت

به بر سخره بر هوای بهشت

 

از مرحوم سيد قاسم قاسم :

چگونه شرح سازم من فزايش

بهشت آساست و دلکش  باغهايش

شفا يابند مريضان از هوايش

زچشم بد نگه دارد خدايش

نظير باغ رضوان است پنجشير

 

از اکادميسين دستگير پنجشيری :

اين کوه و کمر که پر زچين و شکن است

اين گنج  گهر که نام پاکش وطن است

پرورده به دامنش هزاران گل سرخ

اميد دل خلق من و قبل منست

 

 

1 ـ واژه عمرض را چناب اکادميسين دستگير پنجشيری در اثر تحقيقی و پژوهشی شان بنام ( تايخ ، فرهنگ و مبارزه مردم پنجشير "امرز" نوشته کرده اند و افزوده اند شايد اين نقطه در قديم " مرز" بين پنجشير و بدخشان بوده باشد.

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت