خوشه چین

 

پرخانه

قسمت سوم:

مفت بران سیاسی نان ونمک حاکمیت چپ را خوردند وبعد درنمکدان شاشیدند.کنون درحال ریدن درنمکدان حاکمیت تیپ امریکایی میباشند.

تجاوز،ازتجاوز آغاز میشود

میراث شومی که سیاست های پرخانۀ به مردم شریف ونجیب شرافتمند ،باعزت،باغرور افغانستان بجا مانده است عبارت است ازصدورسیاست های پرخانۀ است.

تجاوزگروهی به زنان

 

مادروطن شکایت دارد که تاچه وقت،قنداق اطفال اسهال شدۀ خودرا بشویم.من احتیاج به مدافعین راستین ازنسل عیاران ووطن پرستان شده ام.

 این گونه تجاوزها تجاوزبه خانواده محدود نبوده بلکه تجاوزبه فرهنگ ناموسی یک کشوراست ازنظر((عیاران))باید که علت ها وانگیزه ها را چستجو نمود وازریشه خشک نمود.

 آن شخصیت والا،بی نظیرکشور،دست چپ خودرا بلند کرده است که پروندۀ تجاوزجنسی را خود دنبال مینماید.ولی مردم باید بدانند که عامل انتقال مرض تجاوزناموسی درافغا نستان درپیشا پیش تجاوز ایالات متحدۀ امریکا موجودیت این شخصیت بی نظیرازنسل شاشجاع بوده است.تحقیقات این مسأله ازلحاظ جرم شناسی،تجاوزبه دولت ها ازلحالظ تئوری حقوق دولت قابل بحث است.((تجاوزات وسیاست های اشغال گری تجاوز فرهنگی را با خود به همراه دارد)) درجلسات پالتالکی .فیس بوک هامورد تحلیل وارزیابی قرار داده شود.بازهم همان گفتۀ لقمان حکیم که گفته بود،ادب را ازبی ادبان آموختم. یادگیری سیاست های پرخانۀ وپرهیزازروش های ناهنجاری که دشمنان بشریت کرۀ زمین مولود آن اند، آموزنده را درسطح دکتورای علوم سیاسی ارتقای سویه می بخشد.این گونه شخصیت ها بیرون آمده از سیاست های پرخانۀ ای است که درآینده جوانان را ازلغزش های سیاسی به طورقطع جلوگیری مینماید.

فهمیدن معنی هرلغت به آن می ماند که شناورماهرومسلط دربحربیکران،ازتفکردربارۀ زنده گی انسان،زیبا،شنا می نماید ودست وپا میزند،تاچیزهای خوبی را برای نجات ازبم بست های مغلق زنده گی،یعنی چه؟ انگیزه را برای تحرک ونوآوری بیافریند.درمتن پایینی ازهمه عمده کلمۀ آفاق جلوه نمایی مینماید. 

افاق:جمع افق است،افق به معنی سطح نظر،ازکران تا به کران،هموار،موازنۀ برابروبسا معانی دیگر

سرمایه دعوت داده است ازفرو مایه

بعدش تسلیمش داده به همــــــسایه

بلی!

این چه شوری است که دردور قمر می بینم

همه آفاق پرازفتنـــــــــه وشر مـــــــــــی بینم

روزگارهمه را بینــم دروضـع خــــــــــــــــراب

علت آن است که شترروان به دنبال خرمی بینم

ابلهان پروازکنند چون مگسان،ازنشـــۀ بنـــگ

عاقلان را همه افسرده با خون جگر می بینم

اشاره است:

 چرا؟شرم آید مرا ازگفتن مطــــــــلب اینــــــجا

جای انسان خالی،درمسندقدرت،کلۀ خرمی بینم 

دشمن فرهنگ،بازکرده است دفتــــــر،درسفر

این سازوبرگ را همه درکـــــویت وقطرمبینم

خردجال هنگ زنان،آید ازشـام به ســــوی ما

 ازیک چشم کوراست وازدوگوش کرمی بینم

پند ((خوشه))بشنو،بروازنوآغازکن،حلقه بساز

اخلاق بیافرین،انسانیت دربالا گذروپایان گذرمیبینم

هرچه که بگوییم کم گفته ایم:اما گفته ها تا بدانجا نرسد که گویند.

بیت خان بیت می خواند مگر دنبوره نــــدارد

قچ درمیدان درآمده مگـــر کلـــــــپوره نـــدارد

انقلابی های امروز لاف میزنند گزاف گوینـــد

غلطی ها فراوان طاقت یک جمله سانسوره ندارد

ازبیان نام خلق،کارگر،زحمت کش،می هراسند

به خدا قسم که دربی غیرتی جـــــــوره نــدارد

شیشۀ عزت شکسته،مهرۀ شرافت ریختــــه

طفلکان سیاست درگردن خود خرموره ندارد

ترندی نیست وچرند وپرندی نیست همه مرده

دهل وسرنی نیست،به نفع خویش دندوره ندارد

بلی!جایگاه عقابان درشاخ جنگل سبـــزبود

کنون آن جنگل خشک،یک دانه غوره ندارد

 ازسیاست های پرخانۀ آموختم،بگویم سیاست های موجودافغانستان که مایه ازکنفزانس «بن اول»گرفته است،برای کشور ومردم افغانستان تراژیدی آفریده است وخواهان ادامه این تراژیدی تامحو کامل افغانستان ازنقشۀ  سیاسی جهان ادامه می یابد.بدین لحاظ به پای لوج های قندهار((کاکوها))بگویم که هنگامه برپا کنید،به کاکه کابل زمین یاد آوری مینمایم که ازنو تاریخ بسازید،به عیاران شمالی،یاد آوری مینمایم که دردفاع ازنوامیس ملی موقعیت برجسته دارید،وشما علم برداران میرمسجدی خان،جلند رخان، میربچه خان و((امیرحبیب الله خادم دین رسول الله)) میباشید.الوفته هاوعیاران،هرات باستان،سیستان ،بامیان وبدخشان،ووطن پرستان شریف ونجیب سراسرکشوردرآزادی وبرقرار صلح سراسری، شماراهمکاری نموده وصف واحد ی راعلیه دشمن وطن وناموس تشکیل میدهند.

 

+++++++++++++

 

 

قسمت دوم:

شیطان پرخانه  رابـــاز کــــــــــــرده

ازمیان پرخانه دست را درازکــــــرده

آب تا به گـــــــــــلو،فرزند زیـــــر پا

رخ به سوی منابع نفت وگازکـــــرده

روباه مکار،آمده تاسرخروس بکنــــد

خروس سحری باخبر،قد قدازکـــــــرده

بعدش،آهنگ سحری سرداد،ای خـــــلق

این همه شیخ خیانت به جای نمازکرده

ازپرخانه به سوی آئینه ها سنگ پرتاب می گردد.

آئینه چون بنمود نقش تـــــو راست

خود شکن آئینه شکستن خطا است

حاکمیت سیاسی،باثبات وبا کیفیت که بنیادش ازبینش ودانش،ریخت گرفته باشد.آئینۀ است.که همه صفوف وسویه ها باحفظ احترام وشفقت متقابل،درآن خودرا یافته میتوانند.درچنین یک نظام سیاسی،بقه ها چون که بسیار قرمیزنند نمیتواند نزد آهنگر بروند بگویند درپایم نعل ببند که بارببرم.

رزاق فانی درد دل داشت وسروده بود:

 دل من به شیشه سوزد،همه سنگ می فروشد

گفته بود،که او بچه ها دراینجا سنگ بازی نکنید که سنگهای تان برشیشه های خانه های مردم می خورد.

آئینۀ یک ملت همانا داشته های فرهنگی،اخلاقی ومناسبات نیک انسانی،مناسبات که ازقرنها بدین سو،شفاهی،سینه به سینه وکتبی((ملت یک دل ویک صدا)).به میراث مانده است.

درکشورم:

همه جا چرس وبنگ است همه بنگ می فروشد

دل من به ناموس وطن سوزد،همه ننگ می فروشد

زیبایی گل کوکنار،به حیرت افگـــنده است دنیارا

شیخ افسقال هیروئین را،درتبنگ مـــــی فروشـــد

جنگ تنظیمی برپا،رهبران همه دراطاق خلـــــــوت

خلق،میان کانتینر،خون دردهمزنگ میفــــــــروشد

شیطان درقالب شیخ ومفتی وزاهد درمیدان عمل

 مفهوم آیات وحدیث را به همان جنگل ونگ،می فروشد

برخیززجــــــــا،قیامت بیا آفرین،براین نفرین شـــــدگان

 قیامتــــی که جان به جانان دریکه ولنگ می فروشد

کدام احساس،کــــــدام وجدان،کدام عاطفه،کدام صادق؟

به خود عشق میخواهند به ما جنگ مــــــی فروشـــــد

هی هی میان توده،ملک نظــــــــردارد به مــال خـــــود

غریب پسرش را،به مـــــــــــلا شـــرنگ می فــــروشد

درآستان بی وجدانی گذری نیست که بیننــد آنهـــــــارا

چپ وراست دارونــدارخویش هم آهنگ مــــــی فروشد

درلوحۀ دل«خوشه»تـــــــــو نخوان هرگـــز سرود آرام

مطلب«چین»ازمکتبــــــــــــی است که بنگ می فروشد

سیاست ها ی پرخانۀ

 درکشورهای سیاست سازی،سیاست ها تولید میشوند،چون سلاح های مرگبار سیاست های مرگبارخویش را،به کشورهای عقب مانده می فروشند.درکجا می فروشند، جایی که((اژده های خالدار همیش درپهلوی لعل جواهرات خوابیده اند))انسانها درداد وستد ومعاملات اجتماعی خود،هزاریک نوع،ارزش های اجتماعی فرهنگی ومعنویت واخلاق اجتماعی((عزت وشرف،ناموس داری))ایجا د کرده اند. درچنین اجتماع پاک،یعنی که اجتماع« شیشۀ بلور»،همه افراد جامعه خودرا،چگونه که شخصیت های علمی، ملی، اجتماعی،فرهنگی،مدنی،هنری،شکل گرفته است درآئینه خودرا می بینند.ازسیاست های پرخان ای که ((جنگ یهود ونصارا))یا جنگهای صلیبی جنگهای جهانی اول ودوم، جنگهای که نفس ملیونها انسانهای بی دفاع را گرفت.وارد درمرحلۀ جدید ازمنافع سرمایه داری،همان طرح برید ژنسکی((کمربند سبز))درگردن مدافعین،مراحل انکشافات،انسان طرازنوین،جامعۀ طرازنوین،طرازنوینی که تبلوردهندۀ خواسته ها ونیازهای کلیه زحمت کشان جهان بود،تابیده افتاد،آئینۀ کلیه زحمت کشان جهان راسیاست های پرخانۀ ((خرو سچف))با سنگ ریویزینیزم،شکستانده شد.با بیل وکلنگ پریسترویکه توته های آئینه های خورد وریز یکی ازپی دیگردرباطله دانی تاریخ دفن گردید.

    اما گذشتن وصرف نظاره کردن ،ازکنار واقعیت های عینی تاریخی،خیلی دردآور خواهد بود،بافهم ازین مطلب  که امروز،درسراسرجهان،به روی آفتاب نمد سیاه کشانیده شده است،درتاریکی محض به نسل کشیها ی مسلمانهای سراسرجهان،برای بدست آوردن مقاصد شوم دست وآستین برزده شده است.ازیک طرف،ازطرف دیگرجایکه  شعلۀ استبداد،سربه آسمان بالا کشد، برای خاموشی این شعلۀ وحشی وویران گر،رحمت خدا((باران عشق به انسا ن ))به باریدن می آغازد بعد ازان ازشعله تنها خاکستر به جایش باقی میماند.ازمیان خاکستر سیا عشق به انسان وعشق به خرد جوانه میزند،نسل نوین رابرای توسعه وگسترش خودش فرامیخواند.

 

 

+++++++++

 

هوشداریه!

آسایش دوگیتی تفسیرآن دوحرف است

بادوستان مروت،با دشمنـــــــان مدارا

نتیجۀ انتخابات افغانستان،ازقبل حسابش معلوم است،به رئیس جمهورآینده صلاحیت میدهد که دربارۀ کمک های جامعۀ جهانی ((ایالات متحدۀ امریکا وشرکا))که پس ازسقوت طالبان،به دولت افغانستان((ملیاردها دالر)) صورت گرفته است.یک بررسی عمومی صورت بگیرد وبه متخلفین مطابق قوانین بین المللی رسید ه گی خواهد شد.

قابل توجه!توضح وتفسیرمقاله درچندین قسمت به نشرسپرده میشود،اما بعضی اصطلاحات را ازمفت بران((قمار سیاسی)) می توانید ببپرسید.

آغازازخودم،خانه ام،قریه ام،شهرم،ولایتم،کشورم به جهان میرسی.جملۀ مکملی است که اگربه درک وآگاهی مبدل شود به تویاد میدهد که درکتاب خانه انسان کتاب میخواند.درشفاخانه انسان تداوی میشود.ازخانۀ ملت صدای انسان با وجدان بلند می گردد.

 

لوحۀ حافظۀ تاریخ سیاسی افغانستان

مقالۀ هذا را باید که کارگذاران سیاسی دولت موجود،وزیاده ازیکصد حزب سیاسی راجستر شده،تحت رهبری دولت موجود، رهبران تنظیم های جهادی،رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان((ومتحدان سیاسی اش ودموکراتیک نوین،بخوانند.ذیلاً ایا این شما ها نبودید ونمی باشید که چنین تحفۀ گرانبهارا که بعداً میخوانید به نسلهای بعدی به میرات مانده اید؟جنگ خود خواهی ها((منمی))جنگ احزاب،وجنگهای تنظیمی،جنگ اقوام،جنگ لسان، جنگ اندیشه جنگ مذاهب،جنگ شمال وجنوب رابه میراث مانده اید؟کجاست کتاب خانۀ اخلاق که ازهفت مورد گفته های گاندی،تنها ازسیاست بدون شرف، مبنی براشتبا هات وخطاها،اشارۀ مبنی براقراربه اشتباه داشته باشد.تنها در آخرین واپسین تغیرات جوسیاسی درمنطقه وجهان،حزب دموکراتیک خلق افغانستان((حزب وطن))آنهم ازمواضع قدرت با اعلان مشی سیاسی(( مصالحۀ ملی))نمایان گرعقب گرد سیاسی،به منظور رفع خطا ها واشتباهات،اقدام توام با عمل جسورانه وارد میدان گردید.ولی سیاست های تعرض مآبانۀ جهان غرب، اوضاع را زیرکنترول خود درآورد.ازجمله دوشخصیت به طورانفرادی ،آقایون(( سلیمان لایق وفرید احمد مزدک))جرأت اخلاقی نمودند.به اشتباهات خود تا سرحد اینکه افتخاربه گذشتۀ حاکمیت سیاسی گویا!مایه شرم وعبرت است((حالات اپوزیسیون ازین امرمستثنی است))به نا سزاگوییهای بی حدو حصرازجانبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بیش ازحد مواجه گردیدند.  

 

1-پرخانه درسطح ملی

چرا پرخانه به حیث عنوان مطلب.؟

این عنوان امپلق میزند درذهن ودماغ رهبران((چپ وراست ومیانه))؟ بعد ازخواندن مطلب به حیرت خواهند افتاد که درکجای ازمتن این مقاله برای خود جایگاه انتخاب مینمایند.این عنوان اشارۀ است به آدرس،کشورهای دارای امکانات ویرانگری وتخریبی که ریشه درمنبع اندیشۀماکیا والستی دارد.سازوگل وبرگ،ریشه وساقه،میوۀ جنگهای سراسر کشورهای اسلامی،((وسیله))آب ازهمین منبع میگیرد. 

 هموطنان شریف ونجیب کشورم،به شما عرض حال خودرا بیان میدارم،ای شماکسانی که درمورد جز انسان وانسانیت چیز دیگری نمی اندیشید.باشما راز دل میگویم با این حال:روزی با اهل هنود متولد افغانستان روبه روگردیدم،هردو رازدل کردیم،به یاد مادروطن وکابل زیبا،من برایش توضح میدادم هموطنان، رنگ تیره دارم،ازنظر بینندۀ نا آشنا گویا که درهند این کشور پهناور تولد یافته باشم ازم با وضع کاملاً دپلماتیکی،خون سرد وآرام، پرسیده میشود که شما اهل هندهستید.یعنی که درهند تولد یافته اید؟.زمانی که برای پرسنده جواب می دهم،نه خیر من زادۀ افغانستان هستم،قیافۀ ظاهری اش کاملاً تغیر می یابد،گویا که انسان تحقیر شده ازکشورتحقیر شده با پرسنده روبه روشده است.هموطن اهل هنودم،باشنیدن گفته هایم، عین جمله را برایم بیان داشت،درهرجایی که با همین لنگی به سردارم وریش کاملاً آراسته،صد فی صد متیقن میشوند که زادۀ هند هستم برخورد پیش آمد ورویه درمقابل من چنانی است که شما ازان شکوه دارید.بافهمیدن مطلب گویا که فرد افغان درهرکجای جهان که زنده گی دارد. دارای چنان موقف ومقام است کاما با آن مواجه هستیم.یعنی نان پیدا میشود.ولی بهترآن است که درپیدا کردن لقمۀ نان به مقام ومعنویت انسان حرمت گذاشته شود.کاری که هرگزجهان سرمایه به آن گردن نمی نهد.

دستت خلاص ازینجا تابه لندن وبخارا

نفس می کشیم ازحقوق ومزایای زنده گی انسانی کاملاً بی بهره ایم.گویا که خارهای دشت وسوزان سزاوار،ریدن وتخلیدن،سگان لندن وبخارا باشند.

درخت با ثمر

قانون را درخت باثمـــــــرباید گفت

زعیم راباغبان باخبربایــــــد گفت

نوزادگان مسؤل،نسلهای بالنده اند

سرزمین را آغوش مــــادربایــد گفت

باغبان پرثمر

باغ بــان نوازش گراست انســــان می بیند

چشم ها کورنیست،خلق جهــــان می بیــند

خیابان سبزوخرم((اقـوام باهــــــم برادراند))

خردمندان راهمردیف هم،جمع عیاران می بیند

خیردنیا می بینی وثواب آخرت کــــــنی کمایی

  کارهای حسنه را خدای کون ومکان می بیند

آنان که پدررا،شرمنده می سازند ومادررا داغدار،فرزندان ناخلف اند.

نوکرسرمایه اند،انسان های فرومایه اند،مصروف چریدن علف اند

میشود که به پرخانه فابریکۀ احمق سازی بگوییم.

به اصطلاحات،ازقبیل جیزگر،دوکو،سرخ کشیدی بردی،پرتو چال ته،فلنگ، دبل، ترات، وارو،راسته،صاف،سرپت،پاتک،پرسوم،تری،دوشش،کسانی آشنایی دارند که تمامی اعمال وسکنات شخصیت های را که درظاهر انسان اند.اما دراصل کسانی اند که روح شیطان درقالب شان دمیده باشد.

ایجاد پرخانه دراصل توسط مقامات رسمی((وسیلۀ سرکوب))انسان های مستقل ،آزاد اندیش ووطن پرستان است.پرخانه درافغانستان محل وجایی بودکه ازجانب نظام های((شاهی مطلقه، شاهی مشروطه وجمهوری محمد داوودخان))تحت نظر استخبارات سازمان داده می شد تا ازین طریق،درکشف وبه دام انداختن به ظاهر مجرمین ودراصل شخصیت های آزاد ومستقل بود((علی الخصوص جوان مردان وکاکه ها)) که به زحمت کشان، ضعیفان ونا توانها توجه داشتند،هدف قرارمی دادند.ارگ راخانۀ مردم گفته اند ازخانۀ مردم حکم اجرأت بربنیاد قانون وشر عیت،صادرمیگردد.ارگ را باید که ازاختیارجواسیس ونماینده بیگانگان بیرون کشید.

بیگانه را بیگانه بدان

برادربا برادرحسابش برابر

اگرزیرعنوان((برادر))باشد،امام ابوحنیفه،امیرناصرخسروبلخی،امیرابومسلم خراسانی،یعقوب لیث صفار وصدها شخصیتهای دیگر این سرمین خدمات شایستۀ به پاس اسلام برادراسلام وظایف بس بزرگی،درانکشاف وحوزۀ نفوذ جهان اسلام انجام داده اند.اما صاحبان معنویت وقرب وعزت بازهمان حاکمان عرب بوده اند که به هزارحیله ونیرنگ وفریب درتبانی با شیاطین لعین خوش بختی خودرا دربدبختی مردم جستجو کرده اند.

درپرخانه ها کدام بازیها دراجرا درآورده میشود.1- سه پته بازی:درسه پته بازی کسی که ورق بازی را دردست داردمیگوید که سرخ کشیدی بردی.2- فلاش علاوه بردوباخت پربخوان وتیرشدن ازقطعه درقطعۀ سوم،شرط بندی میگردد،گفته میشود که درقطعۀ سوم کی زد.پول چهاروالی درجیب صاحب پرخان آب می خورد.3- بد رنوویا نۀ خال((فلنگی))را

صاحب پرخانه جمع آوری مینماید4- کمسایی وچکه پاو،پول تری،ودست خوشی درجیب صاحب پرخانه میرود.

ارگ پرخانه نیست،ارگ قمارخانه نیست.ارگ خانۀ مردم است،خانۀ مردم به امانت است،ازخانۀ مردم نباید سؤ استفاده شود.نباید به داراییهای عامه دست برد زده شود،ملکیت های عامه را بنام خود،فامیل خود قباله نماید،قصرها تعمیرها بلند منزلها،هوتلها وغیره را تصاحب شود.اکثریت ازمقام های دولتی موجود قبل ازانکه ازراه غیرمجازدر قدرت آورده شوند،تندورپاک ودیگ فراری درخانۀ خود نداشتند.ولی اکنون،این دشمنان مردم:ازترس مردم درپناه دیوارهای کانکریتی پناه گرفته اند ازسنگردشمن؛ مردم خودراهدف قرارداده اند.اما چه شد آن شعارهای ثقیل،غلیظ((جهاد فی سبیل الله ،همه چیز درخدمت انسان،دفاع ازحقوق بشر)) گفتم که ارگ پرخانه نیست،ارگ خانۀ مردم است موقف گرفتن درارگ یک امانت است.امانت را خاک خیانت نکرده است،اما شاهان وزعمای دولت،هریک به سهم ونوبۀ خودشان درحق خاک خیانت کرده اند.بلی!باید کوشش شود که ارگ یعنی امانت مردم، دراختیار،باشرف ترین وبا عزت ترین، آگاه ترین،خردمندترین شخصیت مورد تأیید کافۀ ملت افغانستان به امانت سپرده شود.بلی!اشاره به باشرف ترین انسان شده است.به آدرس انسان((اشرف مخلوقات گفته شده است))پس بدین حساب باید با شرف ترین انسان درقرارگاه امانت ملت انتخاب وتعین گردد.

زعما وپیشوایان مردم دراصل آب ونمک خــورمردم خود میباشند.

نمک خوردن ونمک دان شکستن خطا است

آغازازخودم،خانه ام،قریه ام،شهرم،ولایتم،کشورم به جهان میرسی.جملۀ مکملی است که اگربه حافظه ودرک ناخود آگاهت بسپاری به تویاد میدهد که درکتاب خانه انسان کتاب میخواند.درشفاخانه انسان تداوی میشود.ازخانۀ ملت صدای انسان با وجدان بلند می گردد.

باقی دارد

 

 

 


بالا
 
بازگشت