مهرالدین مشید

 

نشردوبارۀ کاریکاتور ها اسلام ستیزی آشکار و اعلان نبرد با مسلمانان جهان است

 

مجلۀ شارلی ایبدو دراولین در نظر دارد تا در اولین شمارۀ خود پس از حملۀ اخیر به دفتر آن با کاریکاتور های پیامبر اسلام به نشر بسپارد.این حرکت مدیران این مجله نه تنها اسلامی ستیزی آشکار است که می خواهند با این عمل زشت اذهان یک میلیون ششصد هزار مسلمان جهان را جریجه دار بگرداند؛ بلکه این عمل در واقع اعلان جنگ با تمامی مسلمانان جهان به شمار می رود؛ زیرا نشر کاریکاتور های پیامبر اسلام معنای مبارزه با هراس افگنی را نداشته؛ بلکه این به معنای دشمنی با اسلام است. این در حالی است که امروز بیشتراز یک و نیم میلیارد مسلمان جهان به نحوی قربانی تروریزم هستند. تروریزمی که به گواهی سیاستمداران غرب آفریننده و پرورش دهندۀ اصلی آن غرب است. سکوت زمامداران غرب در برابر تصمیم مجلۀ طنزی معنای همدستی آشکار با آن را داشته و دارد.این بازگوکنندۀ این است که اسلامی هراسی در غرب پروژۀ از پیش سنجیده شده است که نه تنها از سوی حلقات و احزاب خاص؛ بلکه بوسیلۀ زمامداران غرب نیز پشتیبانی می شوند. تصمیم دوبارۀ مجله طنزی برای نشر کاریکاتور های پیامبر اسلام به تعبیری دیگر مفهوم فراخوانی تمامی مسلمانان جهان برضد مدیران و حامیان این مجله را دارد که پیامد آن بالاخره خطرناکتر از جنگ های صلیبی در قرن یازده ودوازده است. بنابراین نشر دوبارۀ کاریکاتور های پیامبر در مجلۀ طنزی معنای تکرار اشتباهات گذشته را داشته و هر نوع حملۀ آینده بر دفتر این مجله را ممکن چه که حتا مشروع می گرداند. دست اندرکاران مجله یی که می خواهند با ماجراجویی های فاشیستی خود شان را در برابر میلیون ها مسلمان قرار بدهند، نه تنها تخطی آشکار از آزادی بیان؛ بلکه دشمنی آشکار با آزادی بیان است. هرگاه شارلی ایجاد وحشت و دهشت در میان مردم را آزادی بیان می خواند پس آنان که در برابر این وحشت آفرینی قرار می گیرند، نه تنها برحق اند که مسؤولیت حتمی برای دفاع از حق شان را نیز دارند. پس معلوم می شود که دفتر مجلۀ طنزی خود را برای رویارویی در برابر مسلمانان جهان قرار می دهد که این رویکرد عمل دو برادر را برای حمله بر دفتر این مجله برحق به اثبات می رساند. ادامۀ نشر کاریکاتور های پیامبر در این مجله به این معنا است که مجلۀ یادشده خود را برای حملۀ تازۀ مهاجمان آماده می سازد که در آن صورت نه تنها حمله کننده گان هراس افگن نیستند؛ بلکه قهرمانانی خواهند بود که شجاعانه و دلاورانه از اعتقادات خود دفاع کرده  و چنین دفاع را حق مشروع و انسانی خود می شمارند؛ زیرا حمله بر حریم اعتقادی مومنان گناهی آشکار و تخطی نابخشودنی از آزادی بیان بوده و مغایرت جدی با آزادی بیان را دارد.

ادامۀ این گونه ماجراجویی ها پیامد های ناگوار داشته که رویارویی خطرناک مذاهب را در قبال خواهد داشت که فاجعه بار و ویران کننده است که منجر به بسیج و مارش مسلمانان برضد غرب خواهد شد. کشاندن جهان به همچو بحران چه معنایی می تواند داشته باشد، جز این که گفت، در عقب مجلۀ طنزی فاشیست هایی وجود دارند که با استفاده از نشر این مجله اهداف برتری جویانۀ نژادی و مذهبی شان را به پیش می برند. پس سرکوب این فاشیزم تازه به دوران رسیده نه تنها وظیفۀ یک مسلمان؛ بلکه وظیفه و وجیبۀ فرد فرد انسان های رور زمین است؛ زیرا این فاشیزم به مراتب خطرناکتر از فاشیزم هتلری است؛ زیرا این فاشیزم خود را در لایه های خیلی زیبا و قشنگ رسانه یی پنهان کرده و آزادی بیان را اسلام ستیزی و اسلام هراسی تلقی کرده است. به این ترتیب رساندن پیام راستین آزادی و آزاده گی را به معنای ماجراجویی وحادثه آفرینی علم کرده است. دست  اندرکاران مجلۀ طنزی و حامیان آنان باید بدانند که اولین هیزم آتش افروزی ها آنانی خواهند بود که این آتش را مشتعل گردانیده اند.

با تاسف در غرب نیرو هایی هنوز هم موجود اند که در صدد ماجراجویی های بدتر از فاشیزم هستند و خواب جنگ های صلیبی قرون وسطی را در سر می پرورند. این نیرو های شیطانی آرزو دارند تا جهان را به کام خواست های واهی و ضد انسانی شان ببرند. در عقب این توطیه ها دستان پیدا و پنهانی در غرب موجود اند که مشمول شماری احزاب، گروهها، حلقات  شخصیت های گوناگون در غرب می شوند که در صدد احیای فاشیزم جدید هستند. این فاشیزم دیگر دعوای برتری نژادی ندارد و با نژاد ها دشمنی ندارند و چندان علاقمندی به نژاد و برتری نژادی ندارند. این نیرو ها در صدد به راه اندازی جنگ های خطرناک دینی و مذهبی اند و دنبال عملی ساختن دوکتورین "هانگتیتون" ها هستند و تمامی نیرو های شان را برای جنگ فرهنگ ها و تمدن ها متمرکز گردانیده اند. این فاشییزم دعوای برتری فرهنگی دارد و دشمن تحمل فرهنگی و همزیستی های مسالمت آمیز هستند. این ها هنوزحاضر به پذیرش و فرهنگ و تمدن شرق و ارج گذاری به ارزش های بزرگ معنوی غرب را ندارند؛ زیرا شرق مهد و گهوارۀ تمامی فرهنگ ها و تمدن های بشری است که هنوز هم ارزش های ماندگار آن در سینۀ فرهنگی شرق زنده و جاوید است؛ ارزش هایی که اکنون در غرب قربانی تمدن مادی و جلوههای سکس و برهنگی آن شده است. فاشیست های جدید و درستر این که آنانی دشمن ارزش های فرهنگی شرق اند که به سکس و عریانی دل بسته اند. چنان در جهل و گمراهی غرق هستند و دچار انحطاط شدید اخلاقی گردیده اند که حتا از مکیدن آلۀ تناسلی زنان هم خودداری نمی ورزند. اکنون این هایی که سکس را به معبودای خود مبدل کرده اند و از مقام انسانی به جایگاۀ بدتر از حیوان فروافتاده اند. این ها دشمن ترین سیما های اسلام هراسی در غرب اند و از پیشاهنگان اسلام ستیزی در غرب به حساب می روند؛ زیرا این ها هراس دارند که با نفوذ فرهنگ مقدس شرقی در غرب، زمینۀ بی بندو باری ها و لجام گسیختگی های اخلاقی آنان گرفته می شود. بنا بر این است که تمامی عناصر سکس گرا و همجنس گرا زیر نام فاشیزم جدید در غرب عرض اندام کرده اند و با دست یازی به ماجراجویی های ضد انسانی و ضد آزادی بیان در صدد جنگ دینی برامده اند. هفته نامۀ شارلی یکی از این حلقات است که حالا پیشاپیش این نبرد به راه افتاده است و با دست زدن به اعمال ضد رسانه یی و ضد انسانی و حقوق بشری آنچه در چانته دارد، از آن برای جریحه دار کردن افکار میلیون ها مسلمان جان استفاده می کند.

در این شکی نیست که هفته نامۀ شارلی اهداف گوناگونی را دنبال می کند که برای رسیدن به ثروت های سرشار پروژۀ اسلام هراسی و اسلام ستیزی را در راس برنامه های خود قرارداده است. چنانکه رسانه ها خبر دادند که هفته نامۀ شارلی در اولین نشریۀ خود بعد از حادثۀ انتحاری به گونۀ بی شرمانه یی کاریکاتور های پیامبر اسلام را دوبار به نشر رساند و تیراژ آن را به سه میلیون شماره بلند برد و تنها در اولین روز نشر اش اضافه تر از هفتصد شمارۀ آن به فروش رسید. روی جلد این شماره ام نشریه با عنوان "همه چیز عفو شده" شامل کاریکاتوری از پیامبر اسلام با حالتی متاثر رسم شده است که همراه با جمله "من شارلی هستم" چاپ شده است. این شعار همبستگی با کارکنان این نشریه و نشانه حمایت از حق آزادی بیان بوده است. این به گونۀ واضح نشان می دهد که هدف اصلی شارلی بدست آوردن پول است و برای بدست آوردن آن پایبند هیچ ارزش اخلاقی و آزادی های معقول رسانه یی نیست. شاید شارلی هرگز برای دوازده نفری که در حادثۀ اخیر کشته شدند، دل نسوزد و در اصل آنان را به باد فراموشی سپرده است و اکنون تمامی نیروی خود را به این تمرکز داده است که چگونه می تواند از جو موجود ثروت بیشتر بدست آورد. برای شارلی اهمیت ندارد که با این ماجراجویی هایش چند انسان بیگناۀ دیگر کشته می شود و چه حوادث خونینی را در پی می آورد. شارلی فقط برای آن می اندیشد تا چه حادثه یی تازه یی خلق کند و از آن به نفع برنامه های ثروت اندوزی خود بهره بگیرد.

در این شکی نیست که غرب هر بازی را که آغاز می کند و هر سناریوی را که درست می کند، جبهۀ تبلیغاتی گسترده و پول فراوان برای آن در نظر می کیرد و دست کم پروژه را به منزلی می رساند. در این بازی ها کمتر غرب بازنده است و بیشترین برگ بازنده گی بدست شرقی ها سرازیر می شود. غرب هر از گاهی در هر مقطعی از تاریخ فراز و فرود های اقتصادی را می پیماید و همزمان با آن دوران رشد و رکود های پیهم را تجربه می نماید که رکود های آن همراه با افزایش بیکاری ها، کاهش درآمد ها، کاهش نرخ رشد و چیز های دیگر به همراه می باشد. غرب ناگزیر است تا برای چرخیدن نظام سرمایه، چرخ کارخانه های صنعتی خود بویژه در بخش تسلیحاتی را در گردش نگاه کند و اگر از گردش هم می ماند، هرچه سریع باید آنرا به گردش دوباره آورد. ماجراجویی های اخیر شارلی هم بیرابطه به این نیست. شاید به خاطر داشته باشید که جنگ جهانی اول با کشته شدن «شاهزاده فرانتس» و همسرش سوفیا در خیابان های صربستان و جنگ جهانی دوم هم با رکود شدید اقتصادی امریکا و تضاد منافع امریکا و شوروی آغاز شد که در ظاهر نه چندان رخداد های بزرگ بودند که بزرگترین جنگ های جهانی اول و دوم  را به بار آوردند. حادثۀ شارلی هم از آن دست حوادث است که غرب در صدد کلان نشان دادن آن است. چنانکه راه اندازی مارش میلیونی در فرانسه به اشتراک رهبران کشور های غربی نمایانگر کلان جلوه دادن این حادثه بود و هم چنین از آن به عنوان تکرار حادثۀ یازدهم ستمبر یاد کردند. آشکار است که در عقب این بزرگ نمایی های دست کاری شده اهداف مشخص و کلانی قرار دارد که از آن می توان به عنوان حادثۀ کلان روایتی یاد کرد. حادثه یی که غرب با کلان نشان دادن آن می تواند، جهانی را بار دیگر به خاک و خون بکشاند تا باشد ماشین نظامی سرمایه به چرخش درآید و نفس رشد به کارخانه های نظامی غرب تندتر بدمد. بدون تردید در راس این ماجراجویی ها صهیونیزم جهانی قرار دارد و این بار می خواهد جهان را به کام جنگ خطرناک بیاندازد.

حال بر شرقی ها و بویژه بر مسلمانان جهان است تا هوشیاری خود را حفظ کنند تا مبادا قربانی این حادثه آفرینی غرب شوند و با راه اندازی برنامۀ اسلام هراسی موفق به برنامه های اسلام ستیزی خویش شوند. مسلمانان جهان کوشش کنند تا یکدست و یک صدا به این توطیه پاسخ بگویند و دولت ها و حکومت های شان را  ترغیب کنند تا موضع روشن و سازنده یی درقبال آن بگیرند؛ زیرا تروریزم در اصل پدیدۀ ناهنجار و زشت و تحمیل شده بر شرق اسلامی است که در واقع عامل اصلی آن غرب است. سیاست های تهاجمی و حمایت های غلط غرب از زمامداران مستبد و فاسد در شرق سبب شده تا هراس افگنی بحیث واکنش منفی در برابر آنان عرض اندام نماید. غرب حالا که تروریزم را بر گردن شرق تحمیل کرده است، تلاش دارد تا  با حادثه آفرینی های تازه وبوق و کرنا زدن های پیهم به بزرگ سازی و بزرگ جلوه دادن آن کمک کند و فاجعه های تازه بیافریند. در حالی که تروریزم پدیدۀ غربی است که با تهاجم های ظالمانۀ غرب، به کشور های شرقی تحمیل گردیده است و اکنون یه بستری سازگار برای مانور های نظامی و سیاسی غرب مبدل شده است. یاهو

 

 


بالا
 
بازگشت